حدیث یوم‌الدار

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از حدیث یوم الدار)
حدیث یوم‌الدار
متن حدیث
«إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا»
ترجمه حدیث
این برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید
مشخصات حدیث
نام‌های دیگرحدیث انذار حدیث عشیره حدیث بدء الدعوه
صادره ازپیامبر خاتم (ص)
راویان
محتوای حدیث
دلالت حدیث
منابع حدیث
اعتبار سندمستفیض
منابع شیعه
منابع اهل سنت

پس از نزول آیه وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ و دستور خداوند مبنی بر دعوت خویشان و انذار آنها، پیامبر(ص) آنها را دعوت کرده و چنین فرمودند که "هر کس یاری‌ام کند، برادر و وصی و خلیفه من خواهد بود". اما تنها امیرالمؤمنین(ع) بود که به ایشان جواب مثبت داد. حدیث یوم‌الدار از جمله ادله ولایت و جانشینی حضرت علی(ع) است. این روایات در کتب متعدد شیعی و اهل سنت وارد شده و ایراداتی که از جانب این تیمیه و دیگران به آن گرفته شده، پاسخ داده شده است.

یوم الدار

بعد از نزول آیه وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ[۱] خداوند به پیامبر (ص) فرمان می‌دهد خویشان و نزدیکانش را هشدار دهد و به اسلام بخواند. پیامبر برای انجام این مأموریت الهی، حدود چهل نفر از اولاد عبدالمطلب را به خانۀ خود، یا خانۀ ابوطالب دعوت کرد و غذایی برایشان فراهم ساخت؛ اما به دلایلی توفیق نیافت از رسالت خویش سخن بگوید. به ناچار شب بعد نیز آنان را دعوت کرد. این بار موفق شد و میهمانان را پس از غذا، انذار کرد و فرمود: "ای فرزندان عبدالمطلب! من مأمورم شما را انذار کنم و بشارت دهم: اسلام آورید و فرمانم بَرید تا راهنمایی شوید!" آنگاه از آنان یاری‌طلبید و سه بار فرمود: "هر کس یاری‌ام کند، برادر و وصی و خلیفه من خواهد بود". ولی هر بار فقط علی بن ابی طالب (ع) برمی‌خاست و اعلام آمادگی می‌کرد. سرانجام پیامبر (ص) به علی (ع) اشاره کرد و فرمود: «این، برادر و وارث و وصی و وزیر و خلیفه من در میان شما است. به سخنش گوش دهید و فرمانش بَرید!»[۲].[۳]

اعتبار و سند حدیث یوم الانذار

این حدیث از جهت اعتبار سند و مقبولیت نزد شیعه و سنی از جایگاه والایی برخوردار است یعنی علاوه بر اینکه دانشمندان امامیه آن را مورد اعتماد قرارداده‌اند. بسیاری از ائمّه و حفاظ حدیث از فریقین آن را روایت کرده‌اند و در صحاح و مسانید خود درج نموده‌اند. افراد دیگری از بزرگان حفاظ و ائمّه حدیث حدیث را ملاحظه نموده و بدون هیچ‌گونه ایراد یا توقّفی در صحت سند آن را تلقّی به قبول کرده‌اند. تاریخ‌نگاران بزرگ نیز آن را صحیح و مورد قبول دانسته و جزء مسلّمات ذکر کرده، شعرا هم آن را در قالب شعر در آورده‌اند[۴].

حدیث یوم الانذار در میان دانشمندان شیعه و سنی از مقبولیت و اعتبار والائی برخوردار است با این حال افرادی مانند ابن تیمیه و برخی از پیروان او به سند این حدیث اشکال کرده‌اند وی علاوه بر تضعیف سند مدعی کذب و مجعول بودن حدیث نزد حدیث شناسان شده و می‌گوید در منابع معتبر نیامده است[۵].

در پاسخ گفته شده است، ادعای ضعف سند که به خاطر وجود "عبد الغفار بن قاسم بن فهد" معروف به "ابو مریم کوفی" است، قابل قبول نیست زیرا:

  1. تضعیف او معارض با توثیقاتی است که در منابع رجالی اهل سنت آمده است. مضافا بر اینکه تنها وجه ضعف او آن است که محب امیرالمؤمنین (ع) است و حال آنکه محبت امیرالمؤمنین (ع) بر اساس قواعد پذیرفته شده در علم حدیث نمی‌تواند موجب ضعف راوی باشد.
  2. حدیث یوم الدار با بیش از ۱۲ طریق در منابع معتبر اهل سنت ذکر شده که بسیاری از طرق آن به صراحت تصحیح و یا تلقی به قبول شده است. اما نسبتی که به حدیث‌شناسان در مجعول دانستن حدیث داده نیز کذب محض است و غیر از خودش چنین ادعائی دیده نشده است. با وجود ذکر حدیث در منابع معتبر، ادعای نبودن حدیث در کتب معتبر نیز دروغ است. تذکر این نکته لازم است که شیوه ابن تیمیه در برخورد و مواجهه با احادیث مربوط به امیرالمؤمنین (ع) حتی از سوی پیروان او هم مورد نقد جدی است به گونه‌ای که سخنان ابن تیمیه و داوری‌های او را از اعتبار ساقط می‌سازد[۶].

حدیث یوم الدار و ولایت امیرالمؤمنین (ع)

یکی از نصوص جلیّ امامت امیر المؤمنین (ع)، “حدیث الدار” است که به «حدیث بدء الدعوه» نیز معروف است. این حدیث در منابع حدیثی، تاریخی و تفسیری شیعه و اهل‌سنت آمده است. مفاد این حدیث آن است که آیه کریمه وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ[۷] نازل شد و پیامبر (ص) مأموریت یافت نزدیک‌ترین خویشاوندان خود را انذار کند. حضرت، آنان را در خانه یا شعب ابوطالب گرد آورد و پس از پذیرایی از آنها، آنان را به آیین اسلام دعوت کرد و یادآور شد که هرکس به او ایمان آورد وارث، وصی و جانشین وی خواهد بود. از میان آنان، تنها علی بن ابی‌طالب (ع) دعوت او را پاسخ داد و پیامبر اکرم (ص) وی را وارث، وصی و جانشین خود معرفی کرد.

متکلمان امامیه این حدیث را به عنوان دلیل بر امامت و نمونه‌ای از نص جلی بر خلافت امیر المؤمنین آورده‌اند. در حدیث یوم‌الانذار کلماتی که رسول اکرم (ص) درباره علی (ع) فرموده‌اند مانند: «إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیِّی‏ وَ خَلِیفَتِی‏ فِیکُمْ‏ فَاسْمَعُوا لَهُ‏ وَ أَطِیعُوهُ»، به صراحت بر مدعای امامیه در خلافت و جانشینی و لزوم اطاعت از امیر المؤمنین (ع) به عنوان خلافت و وصایت دلالت دارد. مخاطبان هم در آن جلسه چیز دیگری برداشت نکردند لذا به ابوطالب از روی طعنه و استهزا گفتند: تو را فرمان داد تا حرف پسرت را بشنوی و اطاعت کنی[۸].

حدیث یوم‌الدار در نگاه اهل سنت

بیشتر منابع اهل سنت حدیث یوم الدار را نقل کرده‌اند، حال یا به صورت کامل و یا اینکه برخی از قسمت‌های آنکه مربوط به خلافت و جانشینی امیرالمؤمنین(ع) هست را حذف کرده‌اند. در میان اهل سنت، ابن تیمیه و برخی به تبع ایشان، این حدیث را انکار کرده و جعلی می‌دانند، اما ادله ایشان مورد نقد و پاسخ داده شده است[۹].

منابع

پانویس

  1. «و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
  2. «فَأَیُّکُمْ یُوَازِرُنِی عَلَی هَذَا اَلْأَمْرِ عَلَی أَنْ یَکُونَ أَخِی وَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ»؛ «إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا»؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ج ۱، ص ۳۰۶؛ اعیان الشیعة، ج ۱، ص ۲۳۲- ۲۳۰.
  3. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۶.
  4. علامه امینی در الغدیر، ج ۲، ص ۲۷۸ نقل‌های گوناگون حدیث را از منابع معتبر اهل سنت ذکر نموده و درباره نقل طبری در کتاب تاریخ می‌گوید: این حدیث را ابو جعفر اسکافی متکلم معتزلی بغدادی متوفی ۲۴۰ در کتاب خود به نام نقض العثمانیه نقل کرده است و گفته است که این خبر صحیح است، و نیز فقیه برهان الدین در کتاب انباء نجباء الأبناء و ابن اثیر در کامل و ابوالفداء عمادالدین دمشقی در تاریخ خود و شهاب الدین خفاجی در شرح شفا که متعلق به قاضی عیاض است، آورده است و در لمحات، ج۱، ص۳۹۳ که حدیث از ۱۲ طریق نقل شده است. سید شرف الدین هم در کتاب المراجعات نامه ۲۰ و۲۱ را به بیان اعتبار حدیث یوم الدار در منابع اصیل و قابل اعتنا در میان اهل سنت اختصاص داده است.
  5. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱.
  6. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱.
  7. «و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
  8. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱.
  9. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۱۱۳ ـ ۱۱۶.