آیه صادقین

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیه صادقین
ترجمه آیه
ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!
مشخصات آیه
بخشی ازآیهٔ ۱۱۹ سورهٔ توبه از جزء ۱۱ قرآن کریم
محتوای آیه
شأن نزول آیهنزول آیه بعد از تخلف سه نفر از جنگ تبوک
دلالت آیه
  • دلالت بر وجوب پیروی از امام
  • ضرورت وجود امام
  • دلالت بر عصمت امام
نتایج آیهاثبات امامت و عصمت اهل بیت(ع) و وجوب اطاعت از ایشان

شأن نزول

خداوند در آیه ۱۱۹ سوره توبه فرموده است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۱]، ای کسانی که به آیین اسلام ایمان آورده‌اید، از مخالفت با دستورات خداوند بپرهیزید و با صادقین همراه باشید [از صادیقین پیروی کنید]. این آیه که به همراهی با صادقین فرمان داده معروف به آیه صادقین است[۲].

این آیه در سیاق آیات جنگ تبوک است که طی آن، سه نفر از فرمان رسول خدا (ص) تخلف کردند و از شرکت در جنگ خودداری نمودند. آنها سپس توبه کردند و توبه‌شان پذیرفته شد. در ادامه، خداوند به مؤمنین دستور به تقوا و همراهی با صادقین می‌دهد[۳].

معناشناسی صدق

«صدق» در لغت به معنای مطابقت حکم با واقع است[۴]. به عبارت دیگر، صدق در اصل وصف گفتاری است که با واقعیت خارج مطابقت دارد. ولی از آنجا که بر عقیده، نیت و عزم و اراده نیز قول اطلاق می‌شود، امور یاد شده نیز به وصف صدق و راستی توصیف می‌گردند. بر این اساس کسی که عقیده‌اش با نفس الأمر مطابقت داشته باشد، یا ظاهر و باطنش هماهنگ باشد، یا به اراده خویش جامه عمل بپوشاند، در عقیده، نیت و اراده‌اش صادق است[۵].

زمخشری گفته است: صادقین کسانی‌اند که در دین خدا از نظر عقیده، گفتار و رفتار صادق هستند[۶].[۷] صادقان باید کسانی باشند که هم افکار و هم گفتار و هم رفتار آنها مطابق با حق باشد و کسی که چنین باشد، معصوم است[۸].

دلالت آیه

نخست: دلالت بر وجوب پیروی از امام (وجوب اطاعت و وجوب نصرت)

خداوند تعالی در آیه مع الصادقین می‌‌فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۹] همراهی با صادقان مستلزم تبعیت و پیروی از آنان در همه کارهاست و از سوی دیگر چون مقید به گروه خاصی از مکلفان و زمان خاصی نشده پس شامل همه مکلفان در تمام زمان‌ها می‌‌شود، بنابراین باید در هر زمان و دوره‌ای صادقانی وجود داشته باشند تا امر خداوند به همراهی و معیت با صابران قابلیت امتثال داشته باشد. مراد از راستگویانی که مؤمنان باتقوا باید با آنان معیت و همراهی داشته باشند، نمی‌تواند غیر از هادیان الهی و امامان معصوم باشد یعنی کسانی که در اعلا درجه صدق و راستگویی قرار دارند[۱۰].

فخر رازی در تفسیر خود زیر این آیه آورده است: "آیه دلالت می‌کند بر وجوب اقتداء انسان جایز الخطا به انسان معصوم، تا اینکه انسان معصوم، مانع خطاء انسان جائز الخطا شود و این انسان‌های معصوم کسانی‌اند که در آیه شریف از آنها با عنوان صادقین یاد شده است و این مطلب در همه زمان‌ها جریان دارد و ما اعتراف می‌کنیم که در هر زمانی باید یک معصوم باشد"[۱۱].[۱۲]

دوم: دلالت بر ضرورت وجود امام

بنابر آنچه گذشت، ضرورت وجود امام و پیشوای معصوم در هر زمان و دوره از آیه قابل استفاده است و دانشمندان امامیه به این آیه برای ضرورت وجود امام معصوم استفاده کرده‌اند[۱۳]. علاوه بر این در سخنان دانشمندان اهل سنت نظیر فخر زاری از متکلمان و مفسران اشاعره نیز به دلالت آیه کریمه بر این مطلب به روشنی تصریح شده است[۱۴] و امام معصوم تنها از راه نصب الهی تعیین می‌‌گردد[۱۵].

سوم: دلالت بر عصمت امام

درباره دلالت آیه بر عصمت صادقین سه تقریر ارائه شده است:

  1. تلازم پیروی مطلق با عصمت: مفاد آیه شریفه پیروی مطلق از صادقین است، و پیروی مطلق از فرد یا افرادی ملازم با عصمت آنان است[۱۶]. این تقریر همانند تقریر اول آیه اولی‌الامر است و همه مطالب مذکور در مورد آن آیه از نظر اشکال و جواب در مورد این آیه جاری است و نیاز به تکرار نخواهد بود.
  2. تلازم علم به صادق بودن صادقین با عصمت: علامه حلی در شرح کلام محقق طوسی که آیه كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ را از دلایل امامت امام علی (ع) دانسته، گفته است: «خداوند متعال به بودن با صادقین (پیروی از آنان و همراهی با آنان) امر کرده است و مقصود از «صادقین” کسانی‌اند که صادق بودن آنها معلوم است، و این ویژگی جز در مورد معصوم تحقق نمی‌یابد؛ زیرا نمی‌توان از صادق بودن غیر معصوم آگاه شد، و به اجماع مسلمانان، از اصحاب پیامبر (ص) غیر از علی (ع) کسی معصوم نیست. بنابراین، علی (ع) معصوم است، پس باید از او پیروی کرد”[۱۷].[۱۸]
  3. پرهیزگاری و نیاز به پیشوای معصوم: فخرالدین رازی در تقریر استدلال به این آیه بر عصمت صادقین گفته است: «جمله يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ مؤمنان را به رعایت تقوای الهی دستور داده است و از آنان خواسته است که با صادقین باشند؛ یعنی از آنان الگو بگیرند و پیروی نمایند. از این جا روشن می‌شود که مؤمنان، معصوم نیستند و احتمال خطا در آنان می‌رود. بدین جهت برای آنکه از خطا مصون بمانند باید از کسانی پیروی کنند که از خطا مصون باشند و آنان همان صادقین هستند، و چون این مطلب (مؤمنان خطاپذیر) در همه زمان‌ها موجود است پس در همه زمان‌ها نیز باید معصوم وجود داشته باشد تا مؤمنان از او پیروی کنند”. آن گاه گفته است: «پیروی از معصوم در صورتی ممکن است که انسان به او عالم باشد و او را بشناسد. اما اگر راهی برای شناخت او وجود نداشته باشد، دستور به پیروی از او، تکلیف به مالا یطاق خواهد بود، و چون ما انسان معیّنی را به عنوان معصوم نمی‌شناسیم، بنابراین، آیه ما را به پیروی از فردی خاص دستور نمی‌دهد. در این جا فرض دیگری جز مجموع امت باقی نمی‌ماند. بر این اساس، مجموع امت مصداق صادقین و معصوم است و مؤمنان باید پیرو آن باشند”[۱۹].

سخن فخرالدین رازی در این که مقصود از صادقین در آیه، افراد معصوم است، استوار است، ولی این گفتار وی که ما فرد یا افراد معینی را نمی‌شناسیم که از ویژگی عصمت برخوردار باشند و بدین دلیل باید مصداق آن را اجماع امت یا اجماع اهل حلّ و عقد بدانیم، نادرست است؛ زیرا:

اولاً: مسائل مورد اجماع امّت، اندک است و نمی‌تواند راه‌گشای مسلمانان در احکام دینی باشد.

ثانیاً: اجماع امّت اگر مشتمل بر فرد معصوم نباشد، به عصمت نمی‌انجامد و هم چنان احتمال خطا در مورد آن وجود دارد.

ثالثاً: با رجوع به قرآن و سنت نبوی می‌توان معصومان را شناخت. از آیه تطهیر، حدیث ثقلین، حدیث سفینه و نظائر آنها به روشنی معصوم بودن اهل بیت پیامبر اکرم (ص) به دست می‌آید و در نتیجه آنان همان صادقینی هستند که خداوند، مسلمانان را به پیروی از آنان دستور داده و فرموده است: كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ چنان‌که در برخی روایات، صادقین در این آیه به پیامبر (ص) و اهل‌بیت او، به ویژه علی (ع) تفسیر شده است[۲۰].[۲۱]

مصداق‌شناسی صادقین

در اینکه مصداق صادقین چه کسانی هستند، دو قول است:

  1. شیعه: بر پایه روایات و با توجه به مفهوم صادقین، مصداق صادقین اهل‌بیت پیامبرند.
  2. اهل‌ سنت: در تشخیص مصداق صادقین اختلاف نظر و دستِ‌کم چهار دیدگاه دارند.دیدگاه دارند.

ادله شیعه

مرحوم شیخ مفید با استفاده از یک قرینه عقلی و یک قرینه نقلی[۲۲] بر این باور است که مصداق صادقین، امام علی (ع) است و از این راه، حکم آیه را درباره دیگر امامان نیز جاری کرده است. قرینه عقلی این مدعا را می‌توان در قالب یک قیاس مرکب این گونه تقریر کرد: مقصود از صادقین، یا همه راست‌گویان هستند یا برخی از آنان؛ اما اینکه مقصود، همه راست‌گویان باشند، محال است؛ پس مقصود از صادقین، برخی از راست‌گویان‌اند.

دلیل مقدمه دوم این است که همه مؤمنان که به پیروی از صادقین خوانده شده‌اند، به لحاظ ایمانشان صادق‌اند؛ پس اگر مقصود از صادقین، همه راست‌گویان باشند، امر به پیروی از صادقین، به این معناست که خداوند مؤمنان را به پیروی از خودشان امر کرده، و این محال است. به بیان دیگر، باید منادی به و منادی الیه از یکدیگر متفاوت باشند؛ زیرا محال است انسان را به پیروی از خودش دعوت کنند[۲۳].

با توجه به قیاسی که بیان شد، روشن می‌شود که مراد از صادقین باید گروه ویژه‌ای باشند. حال این گروه ویژه، یا معروف و شناخته شده هستند یا ناشناخته؛ اگر شناخته شده باشند، باید نام‌های آنان در روایات آمده باشد؛ به گونه‌ای که مورد اختلاف نباشد، و اگر ناشناخته باشند، باید به گونه‌ای قراینی بر معرفی آنان آورده شود؛ وگرنه تکلیف از مکلفان ساقط خواهد شد.

فرض اول غیرواقع است؛ اما درباره فرض دوم که درست است، باید گفت با توجه به اینکه هیچ کدام از فرق اسلامی قرینه‌ای بر غیر افرادی که بیان کردیم، اقامه نکرده‌اند، ثابت می‌شود مقصود از صادقین، امامان‌اند.

افزون بر این، همان‌گونه که بیان شد، با این آیه عصمت صادقین ثابت می‌شود؛ حال آنکه هیچ یک از کسانی که مخالفان ما، آنها را مصداق صادقین دانسته‌اند، از دیدگاه خودشان معصوم نیستند[۲۴].

قرینه نقلی مرحوم مفید، در حقیقت یکی از آیات قرآن کریم است. وی با استفاده از این آیه بر این باور است که مراد از صادقین در آیه مورد استدلال، گروه ویژه‌ای، یعنی امام علی (ع) است: لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۲۵].

بر اساس کریمه فوق، صادقین دارای ویژگی‌هایی هستند که در آیه بیان شده است، و همه آنها بر امام علی (ع) منطبق‌اند. از دیدگاه ایشان، نخستین شرط صادق بودن در این آیه، ایمان به خدا، قیامت، ملائکه، کتاب و پیامبران است و بر اساس روایت‌های متواتر، امام علی (ع) نخستین مردی بود که ایمان آورد[۲۶].

دومین شرط صادق بودن، انفاق مال در راه محبت خدا به بستگان، ایتام، فقرا و... است. بر اساس آیه کریمه وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا[۲۷] و به پشتوانه روایات متواتری که شأن نزول این آیه را امام علی (ع) و خانواده‌اش معرفی می‌کنند، ثابت می‌شود که این شرط نیز در امام (ع) هست[۲۸].

همچنین با استفاده از الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۲۹] که روایات مستفیضه، شأن نزول آن را امام علی (ع) می‌دانند، مدعای ما ثابت می‌شود.

سومین شرط صادق بودن، در آیه ۱۷۷ سوره بقره، بر پا کردن نماز و پرداخت زکات است. شیخ مفید بر این باور است که با استفاده از آیه إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۳۰] و اتفاق نظر ناقلان حدیث بر اینکه این آیه در شأن امام علی (ع) نازل شده است، می‌توان قاطعانه گفت که این ویژگی در امام علی (ع) هست.

شرط چهارم صادق بودن در آیه مزبور، وفای به عهد است. درباره هیچ یک از اصحاب پیامبر اکرم (ص) نمی‌توان گفت که وی نقض عهد نکرده است، مگر امیرالمؤمنین (ع)، که احدی نمی‌تواند بگوید او به عهد و پیمانی که با رسول خدا (ص) مبنی بر یاری کردن او بسته بود، بی‌وفایی کرد.

آخرین شرط صادق بودن در این آیه، صابر بودن در سختی‌هاست، و هیچ کس را نمی‌توان یافت که مانند علی (ع) در گرفتاری‌های رسول خدا (ص) در کنار او صبر و استقامت کرده باشد. دوست و دشمن، هم‌داستان‌اند که وی در هیچ جنگی، از صحنه نبرد فرار نکرد[۳۱].

بنابراین پس از اینکه عصمت صادقین با استدلال ثابت شد، عصمت مصداق آن، یعنی امام علی (ع) نیز ثابت می‌شود.

همچنین مرحوم شیخ بر این باور است که آیه کریمه، عصمت امام در امور مربوط به دین (اعم از تبیین دین و عمل به آن را) ثابت می‌کند. از این عبارت می‌توان به دیدگاه شیخ پی برد: قد ثبت أن الله سبحانه دعا المؤمنين... إلى اتباع الصادقين و الكون معهم فيما يقتضي الدين[۳۲]. ایشان در ادامه بیان استدلال خود درباره تسری حکم این آیه به دیگر امامان پاک (ع)، تنها این جمله را بیان می‌کند: و ذلك يوجب عصمتهم و برائة ساحتهم و الامان من زللهم[۳۳]. مرحوم شیخ اگرچه این آیه را وسیله‌ای برای اثبات عصمت دیگر امامان نیز دانسته، توضیحی در این باره ارائه نکرده است[۳۴].

اقوال و ادله اهل‌ سنت

محدّثان و مفسران اهل‌ سنت در تعیین مصداق آیه اختلاف دیدگاه داشته و دستِ‌کم سه گروه‌اند[۳۵]:

گروه نخست؛ مصداقی برای صادقین مشخص ننموده‌اند. زحیلی صاحب "تفسیر المنیر"[۳۶] و مراغی[۳۷] از این گروه‌اند.

گروه دوّم؛ مصداق صادقین را پیامبر و صحابه می‌دانند.

برخی از مفسران اهل سنت، پیامبر و اصحاب ایشان، ابوبکر و عمر و کعب بن مالک و مرارة بن ربیعه و هلال بن امیه و علی بن ابی طالب (ع) را از مصادیق دانسته‌اند[۳۸].

  1. عن نافع في قوله يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۳۹] قال نزلت في الثلاثة الذين خلفوا قيل لهم كانوا مع محمد وأصحابه [۴۰] فالمناسب أن يراد بالصادقين الثلاثة أي كونوا مثلهم في الصدق وخلوص النية[۴۱]
  2. عن ابن عباس في قوله اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۴۲] قال: مع علي بن أبي طالب [۴۳]
  3. عن سعيد بن جبير في قوله وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۴۴] قال مع أبي بكر و عمر رضي الله عنهما [۴۵].
  4. عن السدي في قوله اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۴۶] قال كونوا مع كعب بن مالك ومرارة بن ربيعة وهلال بن أمية[۴۷].

نقد:

  1. گروهی که صادقین را بر صحابه تطبیق می‌دهند، عصمت را برای آنان شرط نمی‌دانند و فقط به عدالت صحابه بسنده می‌کنند؛ حال آنکه، بزرگانی از اهل سنت همچون فخر رازی به عصمت صادقین باور داشته و بر آن استدلال نموده‌اند.
  2. اگر صادقین، صحابه باشند، آیه به زمان خاصی محدود می‌شود و آیندگان را دربر نمی‌گیرد؛ آنگاه با خطاب عام آیه ناسازگار خواهد بود. از این‌رو، خطاب آیه همه مردم، در همه زمان‌ها را دربر می‌گیرد و همان‌گونه که فخر رازی استدلال نمود باید در هر عصری صادقی باشند تا مؤمنان با او همراهی کنند.
  3. برای کسی جز علی (ع) ادّعای عصمت نشده است. از سویی اهل سنت، خلفا و صحابه را معصوم ندانسته، برای آنان ادّعای عصمت نکرده‌اند؛ از این‌رو صادقین، خلفای راشدین و دیگر صحابه را در بر نمی‌گیرد.
  4. در سند روایاتی که مصادیق صادقین را غیر پیامبر (ص) و اهل‌بیت (ع) می‌دانند، افرادی چون جویبر بن سعید ازدی و اسحاق‌ بن بشر کاهلی است که بسیاری از بزرگان اهل‌سنت در علم رجال روایات آنها را ضعیف می‌دانند.

گروه سوّم، مصداق صادقین را مجموع امّت اسلام می‌دانند.

برخی از بزرگان اهل‌ سنت مانند فخر رازی، شخص خاصی را برای "صادقین" معین نمی‌کنند، بلکه صادقین را به "مجموع امّت اسلامی" تفسیر می‌کنند. او می‌نویسد: لأنه تعالی أوجب علی کل واحد من المؤمنین أن یکون مع الصادقین، و إنما یمکنه ذلك لو کان عالما بأن ذلك الصادق من هو لا الجاهل بأنه من هو، فلو کان مأمورا بالکون معه کان ذلك تکلیف ما لا یطاق، و أنه لا یجوز، لکنا لا نعلم إنسانا معینا موصوفا بوصف العصمة، و العلم بأنا لا نعلم هذا الإنسان حاصل بالضرورة، فثبت أن قوله: وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ لیس أمرا بالکون مع شخص معین، و لما بطل هذا بقی أن المراد منه الکون مع مجموع الأمة، وذلك یدل علی أن قول مجموع الأمة حق و صواب و لا معنی لقولنا الإجماع إلا ذلك[۴۸].

نقد:

  1. اگر اجماع امّت حجّت باشد، مخالفت یک نفر هم از تحقّق اجماع جلوگیری خواهد کرد. پس، حجّیت و عدم‌ حجّیت کلام امت، به پذیرفتن یا نپذیرفتن کسی بستگی دارد که خودش در حال تحقیق و بررسی است و می‌خواهد از راه اجماع امّت، حق را بشناسد و این دَوْر است[۴۹].
  2. اجتماع و اجماع انسان‌های غیر معصوم، عصمت نتیجه نمی‌دهد؛ چرا که نتیجه تابع اخس مقدمتین است و اجماع امّت اگر بر فرد معصوم مشتمل نباشد، به عصمت نمی‌انجامد و همچنان احتمال خطا دارد.
  3. اگر در هنگام نزول آیه، مصداق "صادقین" مجموع امّت اسلامی بود، به ذهن اصحاب پیامبر هم می‌رسید و برای صحت اجماع امت به آن استدلال می‌کردند؛ پس "صادقین" در نگاه صحابه افراد خاصی بودند که عصمت نیز داشتند.
  4. به دست آوردن اجماع امّت اسلامی محال است؟ چگونه ممکن است با گسترش جمعیتی حوزه اسلام، به دیدگاه امّت اسلامی درباره یک مسئله دست یافت و آن را ملاک همراهی و پیروی دانست؟!
  5. رسیدن به دیدگاهی واحد از امّت، دست‌نیافتنی است؛ زیرا امّت افکار و دیدگاه‌هایی متفاوت دارند. پس نمی‌توان آن امّت را معیار پیروی دانست. از سویی، اگر چنین است، چرا تاکنون چنین اجماعی از امّت اسلامی درباره یک مسئله یا رویداد در تاریخ ثبت نشده و به دست نرسیده است؟!
  6. آنجایی که امّت اسلامی به اجماع نرسند، تکلیف مکلّفان چیست؟
  7. شیعیان این حکم الهی (همراهی با صادقان) را تکلیف بیرون از توان نمی‌دانند. شیعه، راه شناخت معصوم را تصریح معصوم پیشین می‌داند. رسول خدا (ص) نیز در احادیث فراوانی مصادیق صادقین را مشخص کرده‌اند. ادّعای بیرون از توان بودن چنین تکلیفی، از توجّه نکردن به گفته‌های روشن پیامبر (ص) بر آمده است[۵۰].

صادقین در روایات

بهترین راه تشخیص مصداق صادقین، مراجعه به قول امین وحی حضرت ختمی مرتبت محمد بن عبدالله (ص) است. ایشان در روایات متعددی که اهل سنت برخی از آن روایات را در کتاب‌های خود آورده‌اند، مصادیق صادقین را مشخص و معین کرده‌اند:

  1. "هنگامی که آیه صادقین نازل گردید، سلمان از پیامبر پرسید: آیا صادقین عام است یا خاص؟ پیامبر پاسخ دادند: مأموران به همراهی با صادقین عام است و همه مؤمنان را در بر میگیرد، ولی صادقون، خاص است و به برادرم علی و دیگر جانشینان من تا روز قیامت اختصاص دارد"[۵۱].
  2. «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: اتَّقُوا اللَّهَ قَالَ: أَمَرَ اللَّهُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ بِأَجْمَعِهِمْ أَنْ يَخَافُوا اللَّهَ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ: وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ يَعْنِي مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ»[۵۲].
  3. «عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ: اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ قَالَ: نَزَلَتْ فِي عَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ خَاصَّةً[۵۳]؛ ایضاً فِي قَوْلِهِ: اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ قَالَ: مَعَ عَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»[۵۴].[۵۵]

در روایات دیگری از اهل بیت (ع) نیز به این مطلب اشاره شده. به عنوان نمونه: «عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۵۶]‏ قَالَ الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِمْ»[۵۷]؛ یعنی امام رضا (ع) فرمود: صادقین همان ائمه هستند (که به سبب اطاعت از خدا صادق و صدیق هستند). امامت به امر: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ[۵۸]

وجه استدلال در این دو آیه به این ترتیب است که: در آیه اول می‌فرماید در فعل خیرات را به آنان وحی کردیم و در این جا به دو نکته باید توجّه کرد: یکی آنکه «الخیرات» افاده عموم می‌کند و شامل همه کارهای خوب می‌شود و بدیهی است که گناه و نافرمانی نقیض آن می‌باشد. همچنین اشتباه و انحراف خیر نیست و چون «الخیرات» همه افعال و دیدگاه‌های امام را در بر می‌گیرد. ارتکاب هرنوع گناه و یا هر خطا و اشتباهی خلاف فِعْلَ الْخَيْرَاتِ است. پس از این کلام خدای تعالی نتیجه گرفته می‌شود که: امام تحت عنایات خاص الهی از ارتکاب هر نوع گناه و اشتباهی مصون است. نکته دوم واژه أَوْحَيْنَا است. وحی به معنای القای سرّی و سریع یک پیام است، طوری که هیچ القاء شیطانی نتواند در آن راه یابد. و چون خداوند فعل خیرات را به امامان وحی فرموده است، این پیام به صورت پنهانی و دفعی به امام می‌رسد و در واقع به منزله «برهان رب» است که امام را از هر خطا و عصیانی حفظ می‌کند. از ذیل آیه نیز عصمت امام استفاده می‌شود چون «عابد» بودن ائمه را با لفظ كَانُوا مستمر کرده است و از طرفی «عابد» صفت مشبه است که دارا بودن صفت را به نحو ثبوت و مستمر افاده می‌کند و خلاصه امام «عابد» است و روشن است که «عابد» مغایر «عاصی» است.

وجه استدلال به آیه دوم بیشتر با استفاده از جمله وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ[۵۹] است. از این جمله استفاده می‌شود که، امام نسبت به آیات الهی به درجه «ایقان» رسیده است. و برای رسیدن به این درجه باید ملکوت آسمان‌ها و زمین را مشاهده کرده باشد. چون قرآن کریم می‌فرماید: وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ[۶۰]. ملکوت یعنی حقیقت و باطن اشیا و این که پس از مشاهده حقایق اشیاء ملاحظه خواهد شد هویّت و هستی آنها تنها ربط و تعلّق و وابستگی به خدا است و جز همین ملکیّت و مملوکیّت برای ذات حق، حقیقت دیگری ندارند. حال کسی که چنین بینشی پیدا کند، (ملکوت آسمان‌ها و زمین را مشاهده کند). خواهد دید که گناه ملکوتی بسیار زشت و تنفرآور دارد. طوری که حتّی تصوّر ارتکاب آن را نیز در مخیّله خود راه نمی‌دهد. چنان که ما انسان‌های عادی تصوّر بسیاری از گناهان را نیز در ذهن خود نمی‌کنیم، تا چه رسد به ارتکاب آن. آنجا که تا اندازه‌ای از حقیقت و ملکوت بعضی اعمال آگاه هستیم. فکر انجام آن را نیز نمی‌کنیم؛ چون کمابیش چهره زشت و نفرت‌انگیز آن را مشاهده می‌کنیم. هیچ انسان عاقل و علاقمند به حمایت خود فکر خوردن مقدار زیادی سم مهلک را به مخیّله خود راه نمی‌دهد، هرگز فکر خوردن مدفوع دیگران با وجود غذاهای پاک و حلال را نمی‌کند. هیچ گاه بدون لباس در اجتماع حاضر نمی‌شود و.... بدیهی است که ما به طور کامل ملکوت نوشیدن سم را مشاهده نمی‌کنیم، ولی همین مقدار نیز برای عدم ارتکاب آن کافی است.

حال امام حقیقت و ملکوت و باطن همه اشیاء از جمله گناه را مشاهده می‌کند. در چنین صورتی حتّی تصوّر ارتکاب گناه را نیز نخواهد داشت[۶۱].

جستارهای وابسته

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  2. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۷۱.
  3. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶، ص ۱۸۳.
  4. جرجانی، سید شریف، التعریفات، ص۹۵.
  5. طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج۹، ص۴۰۲.
  6. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۲۲۰.
  7. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه صادقین»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۱۰۳.
  8. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۱۱۹-۱۲۰.
  9. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  10. محمدی، رضا، امام‌شناسی ۵، ص۳۹-۴۰.
  11. فكانت الآية دالة على أن من كان جائز الخطاء وجب كونه مقتديا بمن كان واجب العصمة و هم الذين حكم الله تعالی بكونهم صادقين، فهذا يدل على أنه واجب على جائز الخطاء كونه مع المعصوم عن الخطاء حتی یکون المعصوم عن الخطاء مانعا لجائز الخطاء، و هذا المعنى قائم في جميع الأزمان فوجب حصوله في كل الأزمان؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۶، ص۱۶۷.
  12. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۱۱۸.
  13. الالفین، ص ۹۶؛ امامت در بینش اسلامی، ص ۲۵۳.
  14. التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص ۱۶۷.
  15. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱ ص ۱۲۵-۱۲۹
  16. إن الأمر ورد باتباعهم على الإطلاق، و ذلك يوجب عصمتهم و براءة ساحتهم و الأمان من زللهم؛ بدلالة إطلاق الأمر باتباعهم. الفصول المختارة، ص۱۳۸، نیز ر.ک: تقریب المعارف، ص۱۲۴؛ بحارالأنوار، ج۲، ص۳۳؛ دلائل الصدق، ج۲، ص۲۱۵.
  17. کشف المراد، ص۵۰۳.
  18. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین ص ۱۳۲؛ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۷۸؛ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۸۳.
  19. مفاتیح الغیب، ج۱۶، ص۲۲۱.
  20. الدر المنثور، ج۴، ص۲۸۶.
  21. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۷۸.
  22. گفتنی است مرحوم مفید، اشاره‌ای به عقلی یا نقلی بودن قراین ندارد، و نگارنده نام‌گذاری کرده است.
  23. فلا يخلو أن يكون الصادقون الذين دعا الله تعالى إليهم جميع من صدق و كان صادقا حتى يعمهم اللفظ و يستغرق جنسهم أو يكونوا بعض الصادقين و قد تقدم إفسادنا لمقال من زعم أنه عم الصادقين لأن كل مؤمن فهو صادق بإيمانه فكان يجب بذلك أن يكون الدعاء للإنسان إلى اتباع نفسه و ذلك محال؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۷).
  24. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۷-۱۳۸.
  25. «نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  26. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۹.
  27. «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۸.
  28. درباره روایات مربوط به این آیه، ر.ک: محمد محمدی ری‌شهری، اهل البیت فی الکتاب و السنة، ص۲۴۹-۲۵۱.
  29. «آنان که دارایی‌های خود را در شب و روز پنهان و آشکار می‌بخشند پاداششان نزد خداوند است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۲۷۴.
  30. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  31. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۹-۱۴۰؛ همو، المسائل العکبریة، ص۴۷-۴۸.
  32. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۷.
  33. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۸.
  34. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۹۸ و ۳۴۷.
  35. التفسیر المظهری، ج۴، ص۳۲۰: «قال ابن عباس و کذا روی عن ابن عمر ای کونوا مع محمد و أصحابه الذین صدقت نیاتهم و استقامت قلوبهم و أعمالهم و خرجوا مع رسول الله الی تبوک بإخلاص نیة دون المنافقین المتخلفین عنه و قال سعید بن جبیر مع أبی بکر و عمر و قال الضحاک أمروا ان یکونوا مع ابی بکر و عمر و أصحابهما و روی انه قال ابن عباس مع علی ابن ابی طالب عن سفیان قال تفسیر اختلاف انما هو کلام جامع یراد به هذا و هذا و قال ابن جریج مع المهاجرین لقوله تعالی للفقراء المهاجرین الی قوله أولئک هم الصادقون و قیل من الذین صدقوا فی الاعتراف بالذنب و لم یعتذروا بالاعذار الکاذب». برخی از مفسران اهل‌سنّت مانند محمد عبده در تفسیر المنار، ج۱۱، ص۷۲: با استناد به قرائت عبدالله بن مسعود کلمه «مع» در آیه را به معنای «من» تفسیر کرده‌اند یعنی مؤمنان باید پرهیزکار و راستگو باشند، در پاسخ به این مفسران گفته می‌شود: اولاً: بر فرض که کلمه «مع» در ادبیات عرب به معنای «من» به کار رفته باشد، چنین کاربردی رایج نبوده و نیازمند دلیل است و چنین دلیلی در دسترس نیست. ثانیاً: قرائت عبد الله بن مسعود در این باره نیز شاذ و غیر قابل اعتماد است.
  36. زحیلی وهبة بن مصطفی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ج۱۱ ص۶۸ - ۶۹.
  37. مراغی، احمد بن مصطفی، تفسیر المراغی، ج۱۱، ص۴۳.
  38. تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج۴، ص۲۰۵؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن أبی حاتم)، ج۶، ص۱۹۰۶؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۴.
  39. ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  40. الدر المنثور فی تفسير المأثور، ج۳، ص۲۹۰؛ التفسیر المظهری، ج۴، ص۳۲۰.
  41. روح المعانی فی تفسير القرآن العظیم، ج۶، ص۴.
  42. از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  43. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۲۹۰.
  44. با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  45. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۲۹۰؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۴۶.
  46. ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  47. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۲۹۰؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن أبی حاتم)، ج۶، ص۱۹۰۷.
  48. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۶، ص۱۶۷.
  49. ادب فنای مقربان، ج۳، ص۳۱۹.
  50. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۱۲۲-۱۲۵.
  51. «أَنَّ اللَّهَ جَلَّ اسْمُهُ أَنْزَلَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ فَقَالَ سَلْمَانُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ عَامَّةٌ أَمْ خَاصَّةٌ فَقَالَ أَمَّا الْمَأْمُورُونَ فَعَامَّةٌ لِأَنَّ جَمَاعَةَ الْمُؤْمِنِينَ أُمِرُوا بِذَلِكَ وَ أَمَّا الصَّادِقُونَ فَخَاصَّةٌ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ أَوْصِيَائِي مِنْ بَعْدِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ »؛ اکمال‌الدین، ص۲۶۲، بحارالأنوار، ج۴۳، ص۱۴۹؛ ینابیع الموده، ص۵۲..
  52. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۳۴۵.
  53. حسکانی، عبیدالله بن احمد حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۳۴۲.
  54. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۲۹۰.
  55. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۱۲۱ ـ ۱۲۵.
  56. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  57. کافی، ج۱، باب ما فرض الله عزّوجلّ، حدیث ۲، ص۲۹۸، مترجم و نگاه کنید حدیث ۱ همین باب.
  58. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  59. «و به آیات ما یقین داشتند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  60. «و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.
  61. محمدی، رضا، عصمت در قرآن ص ۵۵.