اقدامات امام علی در جنگ احد

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

یکسال پس از شکست مشرکان در جنگ بدر، آنان جنگ دیگری را سامان دادند. این نبرد در هفتم شوال سال سوم هجری در منطقه احد- خارج از مدینه- آغاز شد. در ابتدا می‌رفت که مسلمانان پیروز شوند اما گروهی از دیدبانان و تیراندازان به طمع غنایم، محل مأموریت خود را بر روی کوه ترک کردند و بدین‌سان لشکر اسلام با یورش غافلگیرانه دشمن روبرو شدند. سپاه اسلام به شدتْ آسیب دید و در هم شکست و همه، بجز علی (ع)- که‌ پروانه‌وار، شمع وجود پیامبر خدا را در میان داشت و چون شیر دُژَم، حمله‌های دشمن را از او دفع می‌کرد- و نیز تنی چند، فرار را بر قرار ترجیح دادند و پیامبر خدا را در میدان نبرد، تنها گذاشتند.

احد، یکی از درس آموزترین وتنبه آفرین‌ترین نبردهای پیامبر (ص) است. علی (ع) در این جنگ، قهرمانی بی‌بدیل است و نقش او بسی برجسته، بدین‌سان که:

  1. او پرچم اصلی جنگ را به دست داشت و آن، پرچم مهاجران بود.
  2. پرچمدار مغرور مشرکان، طلحة بن ابی طلحه، با شمشیر علی (ع) به خاک هلاکت افتاد.
  3. پس از طلحه، هشت نفر دیگر، یکی پس از دیگری، پرچم مشرکان را به دست گرفتند و با ضربه‌های پی در پی علی (ع) کشته شدند و دیگر پرچم شرک، برافراشته نشد.
  4. متأسفانه، پس از گسستن نظام سپاه اسلام و بعد از حمله غافلگیرانه دشمن، بسیاری از مسلمانان پا به فرار نهادند و علی (ع) بود که در آن هنگامه شگفت و در تنگنای حمله‌های دشمن، از جان پیامبر خدا محافظت کرد.
  5. بر اساس گزارش ابن اسحاق، در این نبرد، ۲۲ تن از مشرکان کشته شدند که دوازده نفر از آنان را علی (ع) به خاک هلاکت افکند.
  6. در این نبرد، جبرئیل (ع)، شهامت و پیکار علی (ع) را ستود و ندای ملکوتی "لا سیفَ إلاذوالفقارِ ولا فتی إلاعلی"[۱] در فضا پیچید.
  7. آن تندیس قهرمانی و شجاعت، بیش از نود زخم برداشت و دست مظلوم‌گیرِ ظالم ستیزش در این نبرد، شکست.
  8. با این همه زخم و پاره پارگی پیکر و ناتوانی جسم از بسیاری خونی که از بدنش رفته بود، چون سپاه کفر صحنه را ترک کرد، پیامبر خدا، علی (ع) را از نهانگاه فرستاد تا چگونگی سپاه دشمن را گزارش کند که صحنه را کاملًا ترک کرده‌اند یا نه.

امام صادق (ع): چون در جنگ احُد، مردم از گِرد پیامبر (ص) پراکنده شدند، ایشان، رو به آنان می‌فرمود: "من، محمد هستم. من پیامبر خدایم. کشته نشده و نمرده‌ام"... مشرکان، از سمت راست به پیامبر (ص) حمله کردند که علی (ع)، آنان را پراکنده می‌کرد و چون پراکنده‌شان می‌ساخت، از سمت چپ به پیامبر (ص) یورش می‌بردند و پیوسته، در این حال بود تا آنکه شمشیرش شکست و سه تکه شد. پس نزد پیامبر (ص) آمد و شمشیر شکسته‌اش را پیش ایشان [بر زمین‌] نهاد و گفت: این شمشیر من شکسته است. آن روز، پیامبر (ص)، ذوالفقار را به او داد و چون پیامبر (ص)، لرزش پاهای علی (ع) را از فراوانی کارزار دید، سر به آسمان بلند کرد و در حالی که می‌گریست، گفت: "ای پروردگار! به من وعده داده‌ای که از دینت پشتیبانی کنی، و اگر بخواهی، می‌توانی". پس علی (ع) به پیامبر (ص) رو آورد و گفت: ای پیامبر خدا! همهمه شدیدی می‌شنوم و می‌شنوم که می‌گوید: "حَیزوم[۲]، به پیش!" و قصد ضربه زدن به کسی را نمی‌کنم، جز آنکه پیش از ضربت من، بی‌جان فرو می‌افتد.

پیامبر (ص) فرمود: "این، جبرئیل و میکائیل و اسرافیل (ع) با فرشتگان‌اند". سپس جبرئیل (ع) آمد و کنار پیامبر خدا ایستاد و گفت: "ای محمد! بی گمان، این کار، ازخودگذشتگی است". [پیامبر (ص)‌] فرمود: "علی از من است و من از علی‌ام". جبرئیل (ع) گفت: "و من هم از شمایم". سپس، مشرکان در هم شکسته شدند[۳].

الارشاد: چون مردم در جنگ احد از گِرد پیامبر (ص) پراکنده شدند و امیر مؤمنان، ایستادگی کرد، [پیامبر (ص)‌] به او فرمود: "تو چرا با مردم نرفتی؟". امیر مؤمنان گفت: بروم و تو را وا نهم، ای پیامبر خدا؟! به خدا سوگند که نمی‌روم تا کشته شوم و یا خداوند، وعده یاری به تو را تحقق بخشد. پس پیامبر (ص) به او فرمود: "ای علی! مژده باد که خداوند، وعده‌اش را تحقق می‌بخشد و مشرکان، دیگر هیچ‌گاه مانند امروز بر ما دست نمی‌یابند!". سپس به گروهی که به او رو آورده بودند، نگریست و به علی (ع) فرمود: "ای علی! کاش به اینان حمله می‌بردی". امیر مؤمنان، حمله برد و هشام بن امیه مخزومی را از آنان کشت و گروه، در هم شکست.

پس گروه دیگری رو آوردند و پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود: "به اینان حمله کن!"، که بر آنان حمله کرد و عمرو بن عبد الله جُمحی را از آنان کشت و آنان نیز پراکنده شدند. سپس گروه دیگری رو آوردند و پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود: "به این گروه، حمله کن!" که بر آنان حمله بُرد و بشر بن مالک عامری را از آنان کشت و گروه، در هم شکست و پس از آن، دیگر هیچ یک از آنان بازنگشت. مسلمانانِ فراری به نزد پیامبر (ص) باز آمدند و مشرکان، به مکه بازگشتند. پیامبر (ص) نیز به مدینه بازگشت. پس فاطمه (س) به استقبال او آمد و با ظرف آبی که همراه داشت، صورت پدر را شست. در پی او، علی (ع) آمد که دستش تا شانه خونین بود و "ذوالفقار" را همراه داشت. آن را به فاطمه (س) داد و گفت: این شمشیر را بگیر که‌ امروزْ مرا همگامی استوار بود؛ (...) و پیامبر (ص) فرمود: "ای فاطمه! آن را بگیر که همسرت، حق آن را ادا کرد و خدا با شمشیر او، دلاوران قریش را کشت"[۴].

۲۳. اسد الغابة- به نقل از سعید بن مسیب-: بی‌گمان، در جنگ احُد، شانزده ضربه به علی (ع) رسید که هر یک، او را به خاک انداخت و جز جبرئیل (ع)، او را بلند نمی‌کرد[۵].[۶]

جستارهای وابسته

  1. آخرین خطبه امام علی
  2. شهادت آرزوی امام علی
  3. پدر امام علی
  4. از ذو قار تا بصره‌
  5. ازدواج امام علی
  6. امارت امام علی در حدیث
  7. امامت امام علی در حدیث
  8. انواع دانش‌های امام علی
  9. انگیزه‌های دشمنی با امام علی
  10. ایثار امام علی در شب هجرت
  11. بازگشت خورشید برای امام علی
  12. اقدامات امام علی در جنگ بدر
  13. بیعت با امام علی
  14. اقدامات امام علی در جنگ تبوک
  15. ترور امام علی
  16. توطئه برای ترور امام علی
  17. جایگاه علمی امام علی
  18. اقدامات امام علی در جنگ احد
  19. اقدامات امام علی در جنگ بنی قریظه
  20. اقدامات امام علی در جنگ بنی نضیر
  21. اقدامات امام علی در جنگ حنین
  22. خبر دادن پیامبر از شهادت علی
  23. خلافت امام علی در حدیث
  24. اقدامات امام علی در جنگ خندق
  25. اقدامات امام علی در جنگ خیبر
  26. داوری‌های امام علی
  27. دشمنان امام علی
  28. دعاهای پیامبر خاتم برای امام علی
  29. دلایل تنهایی امام علی
  30. حب امام علی
  31. رویارویی امام علی با ناکثین
  32. زیان‌های دشمنی با امام علی
  33. سیاست‌های اجتماعی امام علی
  34. سیاست‌های اداری امام علی
  35. سیاست‌های اقتصادی امام علی
  36. سیاست‌های امنیتی امام علی
  37. سیاست‌های جنگی امام علی
  38. سیاست‌های حکومتی امام علی
  39. سیاست‌های فرهنگی امام علی
  40. سیاست‌های قضایی امام علی
  41. سیمای امام علی
  42. شکست بت‌ها توسط امام علی
  43. شکایت امام علی از نافرمانی یارانش
  44. عصمت امام علی در حدیث
  45. علم امام علی در حدیث
  46. امام علی از زبان اهل بیت
  47. امام علی از زبان دشمنانش
  48. امام علی از زبان قرآن
  49. امام علی از زبان همسران پیامبر
  50. امام علی از زبان پیامبر
  51. امام علی از زبان یارانش
  52. امام علی از زبان یاران پیامبر
  53. امام علی از زبان خودش
  54. غلو در دوست داشتن امام علی
  55. اقدامات امام علی در ماجرای فتح مکه
  56. فرزندان امام علی
  57. لقب‌های امام علی
  58. مأموریت امام علی
  59. محبوبیت امام علی
  60. محدودیت‌های امام علی در انتخاب کارگزاران
  61. هشدار امام علی به یارانش درباره نافرمانی
  62. نافرمانی سپاه امام علی
  63. نام‌های امام علی
  64. نسب امام علی
  65. نیرنگ‌های دشمنان امام علی
  66. هدایت امام علی در حدیث
  67. وراثت امام علی در حدیث
  68. وصایت امام علی در حدیث
  69. ولادت امام علی
  70. ولایت امام علی در حدیث
  71. ویژگی‌های اخلاقی امام علی
  72. ویژگی‌های اعتقادی امام علی
  73. ویژگی‌های امام علی
  74. ویژگی‌های جنگی امام علی
  75. ویژگی‌های دشمنان امام علی
  76. ویژگی‌های دوستداران امام علی
  77. ویژگی‌های سیاسی امام علی
  78. ویژگی‌های عملی امام علی
  79. پذیرفته شدن دعاهای امام علی
  80. پرورش امام علی
  81. پس از شهادت امام علی
  82. پیشگویی امام علی
  83. کارگزاران امام علی
  84. کنیه‌های امام علی
  85. کین‌ورزی به امام علی
  86. یاران امام علی
  87. یاری خواستن امام علی از کوفیان‌
  88. یوم‌الدار

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۱۴.
  2. حیزوم، نام مَرکب جبرئیل (ع) است.
  3. الإمام الصادق (ع): «لَما انهَزَمَ الناسُ یومَ احُدٍ عَنِ النبِی (ص) انصَرَفَ إلَیهِم بِوَجهِهِ وهُوَ یقولُ: أنَا مُحَمدٌ، أنَا رَسولُ اللهِ، لَم اقتَل ولَم أمُت... وکانَ الناسُ یحمِلونَ عَلَی النبِی (ص) المَیمَنَةَ فَیکشِفُهُم عَلِی (ع)، فَإِذا کشَفَهُم أقبَلَتِ المَیسَرَةُ إلَی النبِی (ص)، فَلَم یزَل کذلِک حَتی‌ تَقَطعَ سَیفُهُ بِثَلاثِ قِطَعٍ، فَجاءَ إلَی النبِی (ص) فَطَرَحَهُ بَینَ یدَیهِ وقالَ: هذا سَیفی قَد تَقَطعَ، فَیومَئِذٍ أعطاهُ النبِی (ص) ذَا الفَقارِ، ولَما رَأَی النبِی (ص) اختِلاجَ ساقَیهِ مِن کثرَةِ القِتالِ رَفَعَ رَأسَهُ إلَی السماءِ وهُوَ یبکی وقالَ: یا رَب وَعَدتَنی أن تُظهِرَ دینَک وإن شِئتَ لَم یعیک، فَأَقبَلَ عَلِی (ع) إلَی النبِی (ص) فَقالَ: یا رَسولَ اللهِ، أسمَعُ دَوِیاً شَدیداً، وأسمَعُ «أقدِم حَیزومُ» وما أهُم أضرِبُ أحَداً إلاسَقَطَ مَیتاً قَبلَ أن أضرِبَهُ. فَقالَ: هذا جَبرَئیلُ ومیکائیلُ وإسرافیلُ فِی المَلائِکةِ، ثُم جاءَ جَبرَئیلُ (ع) فَوَقَفَ إلی‌ جَنبِ رَسولِ اللهِ (ص) فَقالَ: یا مُحَمدُ! إن هذِهِ لَهِی المُواساةُ، فَقالَ: إن عَلِیاً مِنی وأنَا مِنهُ، فَقالَ جَبرَئیلُ: وأنَا مِنکما. ثُم انهَزَمَ الناسُ» (الکافی، ج ۸، ص ۳۱۸، ح ۵۰۲).
  4. الارشاد، ج ۱، ص ۸۹.
  5. اسد الغابة، ج ۴، ص ۹۳ ش ۳۷۸۹.
  6. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۵۸-۶۰.