دلایل تنهایی امام علی
دلایل تنهایی امام علی
اکنون و در فرجام این نگاه گذرا، این پرسش مهم را در میان مینهیم که اگر کشورداری بر مبنای سیاستهایی که بدان اشاره شد، عملًا امکانپذیر است و سیاستهایی از این دست، بایسته و شایسته و کارآمد است، چرا مردم از سیاستمداری حقمدار چون علی (ع) که با حمایت گسترده آنان به قدرت رسید، پس از گذشت مدتی کوتاه، فاصله گرفتند و او در ماههای پایانی زندگی تنها ماند؟ در این بحث میکوشیم تا در حد توان و امکان، بر اساس متون تاریخی و واقعیت جامعه اسلامی آن روز، به پاسخ سؤال یاد شده بپردازیم. اما پیشتر، سزاوار است که چند نکته را، گرچه گذرا، طرح کنیم:
- نقش خواص در دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی: نقش خواص و نخبگان در دگرگونیهای جامعه، نقشی بنیادین و گسترده است. آنها بیشترین و مؤثرترین تأثیر را در تحولات سیاسی و اجتماعی، در طول تاریخ این بخش از جامعه داشتهاند[۱]. به واقع، آنان غالباً به جای تودههای مردمْ تصمیم میگیرند، و مردمان، غالباً در پیروی از آنان، درنگ نمیکنند
- نقش مردم کوفه در حکومت علی (ع): در جغرافیای سیاسی صدر اسلام، سرزمین عراق، نقش پل ارتباطی بین شرق وغرب اسلامی را بازی میکرد و از جمله مراکز تأمین نیروی نظامی برای قدرت مرکزی بود و در عراق، کوفه از جایگاهی ویژه ونقشی حساستر برخوردار بود. نکتهای که بسی جای تأکید و تأمل دارد، بافت قبیلهای موجود در کوفه و حاکمیت خوی قبیلهگرایی و چیرگی فرهنگ و معیارهای زندگانی قبیلهای بر رفتارها و مُناسبات آنهاست. در این فرهنگ، رئیس قبیله، نقشآفرین حرکتها و تلاشهاست و دیگر افراد، پیروانی بیاختیار و دنبالهروانی بدون موضعاند. از این رو، باید با تأکید، این حقیقت را باز گوییم که وقتی گفته میشود که مردم، علی (ع) را تنها گذاشتند، یعنی خواص، نخبگان و رؤسای قبایل جامعه اسلامی، او را وا گذاشتند. این واقعیت تلخ، در مردم عراق و بهویژه کوفیان، نمود روشنتری دارد. اکنون و پس از بیان آنچه که چونان درآمدی بر این بحث آمد، به بررسی علل تنها ماندن علی (ع)، بر اساس سخنان و کلام خود مولا میپردازیم.
تنهایی علی (ع) از زبان خود او
علی (ع)، خود به گونهای روشن و به بهترین وجه، از رویگردانی مردم از حکومتش سخن گفته است و چرایی و چگونگی رویکرد آغازین، و رویگردانی واپسین آنان را به خویش، ضمن خطابهها و پاسخگویی به پرسشها بیان کرده است. اکنون بر آنیم که زمینهها، دلایل و علل رویگردانی مردم و تنهایی علی (ع) را بررسی کنیم:
- تضاد خواستها: نخستین دلیل فاصله گرفتن مردم از امام علی (ع)، تفاوت بنیادین دو گونه نگاه به حکومت بود. به واقع، این دو نگاه، تضادی اصولی در انگیزهها و هدفها داشت. بخش عظیمی از مردمِ شرکت کننده در خیزش علیه عثمان (بهویژه شماری از نقشآفرینان آن حرکت، مانند طلحه و زبیر)، در پی باز گرداندن جامعه به سیره و سنت نبوی نبودند. آنان، برای حاکمیت یافتن ارزشهای اصیل اسلامی، شمشیر نمیزدند. انحصارطلبیهای حزبی و تصمیمگیریهای قبیلهای بنی امیه در حکومت- که از مجرای حکومت عثمان شکل میگرفت- آنان را به ستوه آورده بود. برای آنها هدف از برچیدن بساط عثمان و بیعت با علی (ع)، به واقع، گشودن این گره و حل این مشکل بود؛ گرچه در شعار، چیز دیگری میگفتند. اما امام علی (ع) بعد از آن همه اصرار مردمان و انکار و تن زدنهای او، زمام خلافت را به دست گرفت، تا مگر حقی را بازستاند و جامعه را به سیره و سنت نبوی باز گرداند. چنین بود که امام (ع) فرمود: «"لَیسَ أمری و أمرکم واحِداً. إنی اریدُکم للهِ وأنتُم تُریدونَنی لِأَنفُسِکم"»[۲].
- خیانت خواص و پیروی عوام از آنان: در روزگار حاکمیت امیر مؤمنان، نقش بنیادین در تصمیمگیریهای غالب مردم را رؤسای قبایل، ایفا میکردند. امام (ع) بسی تلاش کرد تا معیارگرایی را در صفحه ذهن و صحنه زندگی مردم بگستراند، تا آنان، راه را با معیار حق برگزینند و مردمان را بدان بسنجند، نه اینکه حق را با معیار افراد و شخصیتهای برجسته و.... متأسفانه، تلاش امام علی (ع) در این زمینه، به نتیجه مطلوب نرسید. چیرگی وضع- بدان گونه که گفته آمد- مانع جدی اصلاحات بنیادی حکومت علی (ع) بود و این برای امام، سختْ رنجآور بود که تصمیمهای ایشان، گاه با مخالفت فردی که جمعی انبوه را به دنبال داشت، سِتَروَن میماند. درد گزاریها، اتمام حجت برای همگان امام (ع) در سخنرانی که به "خطبه قاصعه"[۳] معروف شده و پس از جنگ نهروانْ ایراد شده است، نکات بنیادی بسیار مهمی را در چرایی و چگونگی شکست انقلابهای دینی قبل از اسلام، بیان کرده و آینده تاریخ اسلام را به گونهای دقیق، پیشبینی کرده است.
- با نخبگان (خواص): امام علی (ع) در کلام والای خویش، سرنوشت ابلیس را گزارش میکند که شش هزار سال عبادت خدا میکرد و با اشاره به جایگاه او، به نخبگانی که سابقه درخشانی در خدمت به اسلام داشتهاند، اشاره میکند و میآگاهاند که مبادا به سرنوشتی مانند سرنوشت ابلیس، گرفتار آیند.
- هشدار به عوام: امام علی (ع) در ادامه خطبه خویش، با تأکید فراوان، به مردم سفارش میکند که اگر بزرگان و نخبگان آنان از برتریجویی دست نکشیدند و همچنان بر نخوت و کبر و آتشافروزی پای فشردند، از پیروی آنان، تن زنند و در جهت اهداف نامشروع آنان، قرار نگیرند و به دقت بنگرند که همه فتنهها، فسادها و ناهنجاریها، ریشه در مواضع آنان دارد.
- خطر ترک امر به معروف و نهی از منکر: از نگاه امام علی (ع) یکی از عوامل اصلی تداوم انقلاب اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر است. اقامه همه ارزشهای اسلامی و انسانی، ارتباط مستقیم با این فریضه دارد. خطر ترک فریضه امر به معروف و نهی از منکر، برای تداوم انقلاب اسلامی، به حدی است که امام علی (ع) تا آخرین لحظات زندگی، مردم را از آن برحذر میداشت و در آخرین جمله وصیتنامهاش فرمود: «"لا تَترُکوا الأَمر بِالمَعروفِ وَالنهی عَنِ المُنکرِ، فَیوَلی عَلَیکم شِرارُکم، ثُم تَدعونَ فَلا یستَجابُ لَکم"»[۴]. در ادامه خطبه قاصعه، امام (ع) پس از تنبه دادن به خطر ترک امر به معروف و نهی از منکر و پشت کردن به ارزشها برای آینده امت، تصریح میکند که هم اکنون، جامعه اسلامی با این مشکل روبه روست. بنابراین، اگر علاج نگردد، مردم باید در انتظار سلطه اشرار باشند.
- عدالت در توزیع: پس از پیامبر خدا و به روزگار خلافت خلفای سهگانه، از جمله سیاستهای غلط، تطمیع چهرههای موجه، و تبعیض در بهرهور ساختن خواص وابسته بود. بدینسان، کسان بسیاری برکشیده شدند که آن جایگاه عالی، شایسته آنان نبود و کسانی فرو افتادند که به ناحق، بر آنها ظلم شده بود. اکنون امام (ع) آهنگ زدودن این فاصله وحشتناک طبقاتی و نا به سامانی بهرهوری کسان را از حکومت داشت و این مطلب را به صراحت، در یکی از آغازین خطبههایش بیان کرده بود. روشن بود که این سیاست، کسانِ بسیاری را علیه امام (ع) برمیانگیخت و آنان- که غالباً از خواص و چهرههای موجه بودند- با ترفندهای گونهگون، عوامِ بسیاری را برای توجیه مخالفتهای خود و پنهان داشتن راز جدایی از علی (ع) به دنبال خود میکشاندند. چنین بود که علاقهمندان به امام علی (ع) مکرر از او میخواستند که از این سیاست، روی گردانَد و رؤسای قبایل و چهرههای پرنفوذ سیاسی و شخصیتهای پُر طَمطُراق بهرهور از امتیازات اقتصادی ویژه را برای مدتی فراموش کند و با آنها و بهرهوریهایشان برخورد نکند؛ اما امام (ع) آن پیشنهادها را با اصول و مبانی حکومت علوی در تضاد میدید و از پذیرش آنها، تن میزد. گویا امام (ع) پذیرفتن آن پیشنهادها را نوعی دست کشیدن از اهداف و آرمانهای حکومتی اسلام میدانست و نمیپذیرفت. نمونههایی از اینگونه پیشنهادها و پاسخهای امام، در متن اصلی دانشنامه امیرالمؤمنین (ع) آمده است.
- اجتناب از ابزارهای نامشروع در اجرای فرمان: جامعه انسانی- بدان گونه که باید باشد- جامعهای است سرشار از ارزشهای انسانی؛ جامعهای است که قانون و عدالت، روابط را ایجاد میکند و یا پیوندها را میگسلد، سرکشیها را میزداید و ناهنجاریها را هنجار میبخشد. اما روشن است که دست یافتن به چنین مرحلهای در جامعه انسانی، تا چه حدی دشوار است. جامعهای که امام علی (ع) بر آن حکومت میکند، چگونه است؟ گرایشهای مردمی در سطح عمومی آن، چهسان است؟ کششها و کوششهای عموم مردم، بر چه اساسی رقم میخورد؟ در سیاست اموی، هدف، وسیله را توجیه میکند و سیاستمدار، از هر گونه ابزاری، حتی نامشروع و با هر کیفیتی در اجرای سیاست و برنامهها و فرمانهایش بهره میگیرد. رهبر این سیاست، با کسانی به زبان تطمیع سخن میگوید و با دیگرانی به زبان تهدید، و سرانجام، با کسانی به زبان تزویر. معاویه، با بهرهگیری از چنین سیاستی بر شامْ حکم میرانْد و شاید حفظ منافع ملی (!) شام، چنین اقتضا میکرد و او چنان میکرد. اما علی (ع) چه کند؟ در سیاست علوی که استفاده از ابزار نامشروع برای اجرا روا نیست و رهبر مردم، تنها با زبان توجیه و تبیین و تعلیمْ سخن میگوید، و نه زبان تطمیع به کار میگیرد و نه با تزویر و تهدید و خشونتْ عمل میکند، چگونه باید مردمانی را که بدان شیوه خو کردهاند، به راه آورد. شگفتآورْ اینکه توده مردم شام، بدون اینکه از معاویه چیزی دریافت کنند، تنها با سیاست تزویر، تطمیع و تهدید، بدون چون و چرا از او اطاعت میکردند؛ اما توده مردم کوفه، با اینکه در کنار امام (ع) از منافع مادی نیز بیبهره نبودند، فرمان نمیبردند. به دیگر سخن، اگر این پرسش را در پیش دیدِ امام علی (ع) بنهید که: "چرا مردم تنهایت گذاشتند؟"، امام (ع) در پاسخ میگوید: من حاضر نبودم با زبان شمشیر، آنان را به فرمانبری وا دارم. آنان نیز متأسفانه به لحاظ فرهنگی و ساخت اجتماعی و شیوههایی که بر آنها رفته بود و بدانها خو گرفته بودند، چنان نبودند که ارج و عظمت این راه را بفهمند و بدان گردن نهند. امام (ع) بر این باور بود که با خشونت، مشکل حکومت به گونهای زودگذر، حل میشود؛ اما آن حاکمیت و حکومت، دیگر علوی نخواهد بود. امام (ع) این حقیقت را بارها بیان کرده است: «"ولَقَد عَلِمتُ أن الذی یصلِحُکم هُوَ السیفُ، وما کنتُ مُتَحَریاً صَلاحَکم بِفَسادِ نَفسی ولکن سَیسَلطُ عَلَیکم بَعدی سُلطانٌ صَعبٌ"»[۵].
- تحقق پیشگوییهای امام علی (ع): بدینسان، امام (ع) با این سوز و گدازها، مظلومانه از میان مردم رفت؛ در حالیکه از دست مردم، شکوه میکرد. او به مردم گفته بود که ظلم مردم به زمامدار و پیشوای عادل نیز چونان عملکرد زمامدار و پیشوای ستمگستر، برای جامعه خطرناک است؛ و جامعهای که حق زمامدار و امامِ عادل را نمیگزارد و از اطاعت او و همبستگی و همدلی با او- که برترین حق پیشواست- تن میزند، در چنگال فتنه خواهد افتاد و در آتش سقوط، خواهد سوخت. سی و چهار سال پس از شهادت امام علی (ع) پیشگویی آن بزرگوار درباره کوفیان، به روشنی تحقق یافت. به روزگار خلافت عبد الملک بن مروان، گروهی از خوارج که "ازارقه" نامیده میشدند، در ناحیه اهواز، علیه حکومت مرکزی قیام کردند. تنها نقطهای که میتوانست بدانجا نیرو گسیل کند، کوفه بود. مردم، زیر بار نرفتند و از رفتن به نبرد، تَن زدند. عبد الملک در خطابهای حماسی، از خواص و نزدیکانش چارهجویی کرد و گفت: چه کسی برای آنان داوطلب میشود، با شمشیری بُرنده و نیزهای آبدیده؟[۶] همه سکوت کردند. حجاج بن یوسف که به تازگی عبد الله بن زبیر را در مکه سرکوب کرده بود، به پا خاست و اعلام آمادگی کرد؛ اما عبد الملک، نپذیرفت و ضمن اشاره به مشکل اعزام نیرو به جبهه اهواز، از آنان خواست که توانمندترینْ افرادِ خود را برای امارت عراق و جنگ با ازارقه، نامزد کنند. باز هم تنها کسی که اعلام آمادگی کرد، حجاج بن یوسف بود.
نکته جالبْ این است که عبد الملک، از حَجاج میپرسد که چگونه میخواهد این مردم سرکش و گریزپا را به پیروی وا دارد؟[۷] و حَجاج پاسخ میدهد که: زبان شمشیر و ابزار خشونت! با آنان با زبان شمشیر سخن خواهد گفت و تازیانه خشونت را برخواهد کشید. سیاست تهدید و تطمیع را خواهد گستراند و ریشه مخالفان را از بُنْ برخواهد کند. عبد الملک، این شیوه را پسندید و به سال ۷۴ هجری، حجاج را به حکومت کوفه و بصره گمارد و او در نخستین رویارویی با مردم، در خطابهای هشدار دهنده به مردم گفت: به درستی که سرهایی میبینم که رسیدهاند و هنگام چیدن آنها رسیده است و من عهدهدار این کارم و گویا به خونها مینگرم که میان عمامهها و ریشها موج میزند..... بدانید که شمشیرم به زودی از خون شما سیراب گردد و پوستتان را جدا کند. پس هرکه میخواهد، خون خود را حفظ کند[۸]. حجاج در همان آغازین سخن خود، نشان داد که از چشمانش مرگ میبارد و از شمشیرش خون. او در دومین روز حکومتش، بیانیهای صادر کرد که آن را در کویها و برزنهای کوفه، جار زدند: بدانید که ما به یاران مُهلب، سه روز مهلت دادیم و هرکه را پس از آن بگیریم، کیفرش زدنِ گردن اوست[۹].
و برای اینکه نشان دهد این بیانیه بدون هیچ تردیدی اجرا خواهد شد، به فرمانده نیروی انتظامی و حاجب خود، زیاد بن عروه دستور داد که شماری از سپاه در شهر بگردند و مردم را به جبهه اعزام کنند و هر آنکه را تأخیر کرد و یا امتناع ورزید، بکشند. اصلاح، رام کردن و ایجاد آرامش در زیر برق شمشیر! این، همان اصلاحی است که امام علی (ع) آن را به بهای فاسد شدن اصلاح کننده میدانست و حاضر نبود بپذیرد و جامعه را بدینگونه به "صلاح" آورَد. او نمیتوانستبه سیاستیتن در دهد که مشکلحکومت را بهبهای تباه ساختن ارزشهای انسانیحل میکند.
عوامل جنبی: آنچه تا بدینجا برشمردیم، اصلیترین عوامل سستی مردم و تنهایی امام علی (ع) در روزگار پایانی حکومت ایشان بود. عوامل دیگری نیز برای این کنارهگیری مردم، میتوان شمرد که هر چند تأثیرگذاری آنها در حد و حدود عوامل پیشگفته نیست، ولی نقش آنها در ضعیف و خسته شدن مردم، شایان توجه است. این عوامل را که بدانها عنوان "عوامل جنبی" دادهایم، بر میشمریم:
- شُبهه جنگ با اهل قبله: حکومت علی (ع) در آغازین گامهای استقرارش، متأسفانه در کام جنگ فرو رفت: جنگ داخلی و نبرد با اهل قبله. جنگهای پیش از آن، یکسر با کافران بود و نبرد با کافران، بدون شبهه و ابهام بود؛ اما جنگهای روزگار حکومت علی (ع) که در جهت خاموش ساختن فتنهها و در راه اصلاح و بازگرداندن جامعه اسلامی به سیره و سنت نبوی بدانها تن داده بود، جنگ با اهل قبله بود؛ جنگ با کسانی که عنوان مسلمانی داشتند و گاه در پرونده سیاسی- اجتماعی آنها نقطههای درخشان فراوانی نیز یافت میشد. چنین بود که پیامبر (ص)- که در آینه زمان، این حوادث را میدید و چگونگی آنها را پیشبینی کرده بود- از یک سو این نبردها را قتالِ بر مبنای تأویل قرآن میدانست و از سوی دیگر، بر دشواری آنها تأکید کرده بود. جنگ با اهل قبله، برای تنگاندیشان، دغدغه ایمانی ایجاد میکرد. آنان به درستی نمیتوانستند تصمیم بگیرند و از این رو، از همراهی باز میایستادند.
- خستگی رزمآوران از جنگ بدون غنیمت: در جنگها، جمعآوری غنیمت، یکی از انگیزههای مؤثر بود، بهویژه برای کسانی که روزگاری طولانی بدان خوی کرده بودند. اکنون روزها و ماهها در صحنه نبرد میماندند، بدون اینکه از آنچه فراچنگ میآوردند، بتوانند بهره گیرند. آنان در دوران زمامداران پیش از امام علی (ع)، به کسب غنایم در جنگ و بهرهوری از آن غنایم، به ویژه در جنگهای فارس و روم، عادت کرده بودند. اکنون امام (ع) از آغازین روزهای نبرد، از آنها میخواست که به اموال مردمان، دست درازی نکنند و بدانند که در آنچه در اوج جنگ به دست میآورند، حق تصرف ندارند. بنا بر این، پذیرفتن جنگ بدون غنایم، برای مردم، بسی دشوار بود. فرسودگی و خستگی نیروهای رزمی پس از دو سال نبرد بدون غنیمت و بدون بهره مادی، چون با شبهه نامشروع بودن جنگ با اهل قبله ضمیمه شود و با دیگر عوامل بنیادین تنهایی امام (ع)- که از آن یاد شد- گره بخورد، روشن است که فرجامی جز نافرمانی نخواهد داشت. چنین شد که امام (ع) در پایان دوران حکومتش در بسیج نیروها با مشکل جدی مواجه بود.
- از دست دادنِ یاران برجسته: مدیر جامعه و پیشوای مردم، در چیرگی بر مشکلات و گشودن گرههای اجتماعی، سیاسی و... بیشتر از هر چیزی مرهون نیروهای همگام و عناصر همراه در کادر رهبری است. وجود هوشمندانِ از خود گذشته و خردمندان تلاشگری که از سرِ اخلاص، با پیشوا همراهی کنند و در گردونههای دشوار، ایثار کنند، در پیشبرد مدیریت جامعه نقشی شگرف ایفا خواهند کرد. نقش اینگونه کسان در زدودن ابهامها، رساندن پیامها، تبیین موضعها و ایجاد تحرک در نیروها که به گونهای غیر مستقیم، آرمانهای رهبری را در جامعه عینیت میبخشند، بسی مهم است. در کشاکش نبرد صِفین، نقش خطابهها و حماسهسراییهای کسانی چون مالک اشتر، هاشم مِرقال و... روشن است و گواهی بر آنچه گذشت. سوگمندانه، امام علی (ع) در اواخر حکومت خود، این گونه کسان را دیگر همراه ندارد. برجستهترین یاران امام (ع) که زبانهایی گویا داشتند و مفسران موجه راه او بودند، دیگر نیستند.
- اوج قدرت رهبری در اوج تنهایی: اکنون و در پایان این تحلیل گذرا، سزاوار است به نکتهای بس مهم و ارجمند در سیاست علوی و شیوه پیشوایی امیر مؤمنان بپردازیم. ندیدهام که کسی بدین نکته آگاهی یافته و یا به روشنی و صراحت، در رهبری امام علی (ع) آن را مطرح کرده باشد. این نکته تأمل برانگیز و اعجابآور، همان توانِ رهبری و قدرت مدیریت و استوارْ گامی امام علی (ع) در پیشوایی در روزگاری است که تا بدین جا ابعاد آن، تبیین گردید. اسناد تاریخی نشان میدهند که علی (ع) در دوران تنهایی، بالاترین، نیرومندترین و شکوهمندترین رهبری را بهظهور رسانده است. از این رو، چون میگوییم علی (ع) تنها ماند، نباید چنین بپنداریم که او با آن همه نافرمانیها، دردگذاریها و گلهمندیها، خانهنشین شد، یا صحنه را رها کرد، و یا در ماههای پایانی حکومت، علناً قدرت رهبری و توان مدیریت جامعه را از دست داد و تا هنگامه شهادت، تنها به دردگذاری، گلهمندی از نافرمانیها و عدم حمایت مردمان و سستی نخبگان، بسنده کرد. هرگز! متون تاریخی و اسناد فراوان گزارشدهنده سیره علوی، نشاندهنده آن است که پرتلاشترین و سختکوشانهترین دوره از روزگار حکومت علی (ع)، روزگار تنهایی اوست. هرگز بر قهرمان بیبدیل صحنههای نبرد و چیرهدستترین چهره گردونههای سختی و دشواری، یأس، حاکم نشد. یکتنه، خلأها را پُر کرد، سخنها گفت، حماسهها سرود، و راهی را که در روز اول حکومت اعلام کرده بود، تا آخرین لحظه زندگی ادامه داد و دمی آرام نگرفت و فارغ ننشست.
در جامعهای که بخش عظیمی از خواص و نخبگان آن با امام علی (ع) همدلی و همراهی نکردند و عوامِ دنبالهرو آنها، در فضایی آکنده از شبهه جنگ با اهل قبله و نبرد با چهرههای باسابقه و گاه مقدسنما، به سستی و نافرمانی روی آوردند و رزمآوران، پس از گذار از سه جنگ خونین بدون غنیمت، کاملًا فرسوده شدند، در هنگامی که امام (ع) برترین یاران خود را از دست داده بود و شبیخونهای مکررِ سپاه جهلمدار و ارزشستیز معاویه و غارتگریهایش مردم را به ستوه آورده بود، امام (ع) با اینهمه، نستوه ایستاد و بر بسیج مردمان علیه ستمگریها و جنایتهای معاویه تأکید کرد و در چنین هنگامه آکنده از یأس و سستی و دلهره، بدون بهرهگیری از ابزار خشونت، مردم را برای حضور مجدد در جبهه نبرد با معاویه بسیج کرد. امام (ع) باید از چه توانِ رهبری و قدرت مدیریت و جاذبه پیشواییای برخوردار باشد که در چنین هنگامی هم بتواند بِایستد و در بسیج نیروها تا این اندازه توفیق یابد؟
آخرین سخنرانی حماسهگستر و شورانگیز علی (ع) که قبل از اعزام مجدد نیرو به صِفین انجام شد، گواه این مدعاست. نوف بکالی، چهره ظاهری امام (ع) به هنگام ایراد خطبه و سخنان هیجانبار وی و چگونگی آرایش سپاه را چنین گزارش کرده است: امیر مؤمنان، این خطبه را در کوفه بر ما ایراد کرد، در حالی که بر سنگی ایستاده بود که جَعْده، پسر هبیره مخزومی، آن را بر پا داشته بود. جامهای پشمین بر تن داشت و حمایل شمشیرش از لیف خرما و در پایش نعلینی از لیف خرما بود. نشان سجده بر پیشانیاش، همچون داغ شتر بر سر زانو بود. نوف میگوید که آن گاه امام (ع) در پایان سخن، با صدایی بلند، ندا داد: «"الجِهادَ، الجِهادَ، عِبادَ اللهِ... و إنی مُعَسکرٌ فی یومی هذا؛ فَمَن أرادَ الرواحَ إلَی اللهِ فَلیخرُج"». جهاد، جهاد، بندگان خدا!... من همین امروز، لشکر آماده میکنم. هرکه میخواهد به سوی خدا پر کشد، بیرون شود. آنگاه، سازماندهی سپاه را بدینگونه گزارش میکند: برای حسین (ع) ده هزار سپاه، و برای قیس بن سعد، ده هزار سپاه، و برای ابو ایوب، ده هزار سپاه قرار داد و برای دیگران هم رقمهای دیگر، و آماده بازگشت به صفین بود و جمعه نیامده بود که ابن ملجم ملعون، او را ضربت زد. سپاهیان بازگشتند و ما چون گوسفندانی بودیم که شبانِ خود را از دست داده است و گرگها از هرسو آنان را میربایند[۱۰].
بدینسان و بر پایه آنچه آمد، اظهارات دردمندانه امام (ع) و گلههای مکرر او از یارانش، به دلیل ضعف و اظهار عجز از رهبری و اداره مردم با آن ویژگیها که ترسیم شد، نبود؛ بلکه امام (ع) به جای بهکارگیری زبان خشونت و شمشیر برای بسیج مردم، از این زبان، در جهت به حرکت درآوردن آنان بهره میگرفت. بسیج نیرویی سنگین در شرایطی که شرح آن گذشت، در مدتی کمتر از یک هفته (در همان هفته پیش از شهادتش)، نشاندهنده توانمندی فوق العاده حضرت در بسیج تودههای مردم از یک سو، و موفقیت سیاستهای علوی در کشورداری از سوی دیگر است. آنچه آمد، نگاهی بود گذرا به زمینهها، علل و عوامل سستی مردم در هنگامهای بدان سان، و ترسیمی از سیره علوی در اداره کشور. سخن را در این زمینه به پایان میبریم و از خداوند متعال در بهرهگیری از معارف آفتابگون علوی و آموزههای دریاوار آل الله (ع) توفیق میطلبیم[۱۱].
جستارهای وابسته
- آخرین خطبه امام علی
- شهادت آرزوی امام علی
- پدر امام علی
- از ذو قار تا بصره
- ازدواج امام علی
- امارت امام علی در حدیث
- امامت امام علی در حدیث
- انواع دانشهای امام علی
- انگیزههای دشمنی با امام علی
- ایثار امام علی در شب هجرت
- بازگشت خورشید برای امام علی
- اقدامات امام علی در جنگ بدر
- بیعت با امام علی
- اقدامات امام علی در جنگ تبوک
- ترور امام علی
- توطئه برای ترور امام علی
- جایگاه علمی امام علی
- اقدامات امام علی در جنگ احد
- اقدامات امام علی در جنگ بنی قریظه
- اقدامات امام علی در جنگ بنی نضیر
- اقدامات امام علی در جنگ حنین
- خبر دادن پیامبر از شهادت علی
- خلافت امام علی در حدیث
- اقدامات امام علی در جنگ خندق
- اقدامات امام علی در جنگ خیبر
- داوریهای امام علی
- دشمنان امام علی
- دعاهای پیامبر خاتم برای امام علی
- دلایل تنهایی امام علی
- حب امام علی
- رویارویی امام علی با ناکثین
- زیانهای دشمنی با امام علی
- سیاستهای اجتماعی امام علی
- سیاستهای اداری امام علی
- سیاستهای اقتصادی امام علی
- سیاستهای امنیتی امام علی
- سیاستهای جنگی امام علی
- سیاستهای حکومتی امام علی
- سیاستهای فرهنگی امام علی
- سیاستهای قضایی امام علی
- سیمای امام علی
- شکست بتها توسط امام علی
- شکایت امام علی از نافرمانی یارانش
- عصمت امام علی در حدیث
- علم امام علی در حدیث
- امام علی از زبان اهل بیت
- امام علی از زبان دشمنانش
- امام علی از زبان قرآن
- امام علی از زبان همسران پیامبر
- امام علی از زبان پیامبر
- امام علی از زبان یارانش
- امام علی از زبان یاران پیامبر
- امام علی از زبان خودش
- غلو در دوست داشتن امام علی
- اقدامات امام علی در ماجرای فتح مکه
- فرزندان امام علی
- لقبهای امام علی
- مأموریت امام علی
- محبوبیت امام علی
- محدودیتهای امام علی در انتخاب کارگزاران
- هشدار امام علی به یارانش درباره نافرمانی
- نافرمانی سپاه امام علی
- نامهای امام علی
- نسب امام علی
- نیرنگهای دشمنان امام علی
- هدایت امام علی در حدیث
- وراثت امام علی در حدیث
- وصایت امام علی در حدیث
- ولادت امام علی
- ولایت امام علی در حدیث
- ویژگیهای اخلاقی امام علی
- ویژگیهای اعتقادی امام علی
- ویژگیهای امام علی
- ویژگیهای جنگی امام علی
- ویژگیهای دشمنان امام علی
- ویژگیهای دوستداران امام علی
- ویژگیهای سیاسی امام علی
- ویژگیهای عملی امام علی
- پذیرفته شدن دعاهای امام علی
- پرورش امام علی
- پس از شهادت امام علی
- پیشگویی امام علی
- کارگزاران امام علی
- کنیههای امام علی
- کینورزی به امام علی
- یاران امام علی
- یاری خواستن امام علی از کوفیان
- یومالدار
منابع
پانویس
- ↑ ر. ک: میزان الحکمة با ترجمه فارسی/ جلد نهم/ عنوان ۴۱۸/ باب ۳۱۵۲ (آنچه توده مردم را فاسدمیکند).
- ↑ «خواست من و شما یکی نیست. من شما را برای خدا میخواهم و شما مرا برای خود میخواهید». نهج البلاغة، خطبه ۱۳۶.
- ↑ نهج البلاغة، خطبه ۱۹۲.
- ↑ «امر به معروف و نهی از منکر را رها نکنید، تا پلیدان بر شما مسلط گردند و آنگاه، دعا کنید و مستجاب نشود». نهج البلاغة، نامه ۴۷.
- ↑ «میدانم آنچه شما را اصلاح میکند، شمشیر است؛ ولی من اصلاح شما را با تباه کردن خویش نمیجویم. لکن پس از من، حکومتی خشن بر شما مسلط خواهد گردید». الارشاد، ج ۱، ص ۲۸۱.
- ↑ الفتوح، ج ۷، ص ۵.
- ↑ الفتوح، ج ۷، ص ۶.
- ↑ الفتوح، ج ۷، ص ۸- ۱۰.
- ↑ الفتوح، ج ۷، ص ۱۳.
- ↑ ر. ک: نهج البلاغة، خطبه ۱۸۲.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۵۵۹-۵۷۲.