سیاست علوی
مقدمه
سیاست به معنای تدبیر امور و کشورداری و ادارۀ جامعه است. هرسیاستی پایهها و اصولی دارد. برخی سیاست خود را برپایۀ زور، فریب، نفاق و فساد پایهگذاری میکنند، امامان شیعه که به تعبیر روایات "ساسة العباد"ند، ضوابط دینی و معیارهای قرآنی را در شیوۀ کشورداری و رتق و فتق امور، قانونگذاری، عزل و نصب، اجرای احکام و حدود، جنگ و صلح، تأمین بودجه و هزینهکردن بیت المال در نظر میگیرند. در سیاست علوی، مبنا عدالت اجتماعی و احقاق حقوق و اجرای احکام قرآن است، چه مردم بپسندند چه نپسندند. در این شیوه، هدف وسیله را توجیه نمیکند، اصول مکتبی مورد معامله قرار نمیگیرد، با ظلم و جور، پیروزی و موفقیت به دست نمیآید و مبنای به دست گرفت حکومت نیز اقبال و بیعت مردم است و مدیریت جامعه براساس کتاب و سنت انجام میگیرد. امام علی(ع) فرمود: معاویه هوشمندتر از من نیست، لکن او فریب میدهد و فجور میکند و اگر نبود اینکه من از فریبکاری خوشم نمیآید، از هوشمندترین مردم بودم[۱]. ابن ابی الحدید دربارۀ سیرۀ سیاسی امام علی(ع) میگوید: سیاستمدار، وقتی میتواند بر امور مسلّط باشد که در کشورداری به آنچه به فکرش میرسد عمل کند و صلاح حکومتش را در هرچه میشناسد عمل کند، چه موافق شرع باشد چه مخالف. و اگر در سیاست به این شیوه عمل نکند، بعید است که کارش سامان بگیرد و وضعش استحکام یابد. امیر المؤمنین(ع) مقیّد به قیود و حدود شرع و پیروی از ضوابط دین بود و شیوهای را که در جنگ و نقشۀ اجرایی و تدبیر امور با دین موافق نبود به کار نمیبست، ازاینرو مبنای او در خلافت با مبنای دیگران (مثل معاویه) که متعهّد به ضوابط شرعی نبودند فرق میکرد. سپس میافزاید: آن حضرت در سیاست شدید و در راه خدا و دین سرسخت بود، کاری را که به پسرعمویش سپرد و درخواستی را که برادرش عقیل داشت، ملاحظه نکرد، گروهی را (که اهل غلوّ دربارۀ او بودند) به آتش سوزاند، خانۀ بعضی را خراب کرد، کسانی را دست برید و دیگرانی را به دار کشید[۲]. وی با باطل یک لحظه هم سازش نکرد، معاویه را یک روز هم بر سر کار نگه نداشت، در راه اجرای حق و عدل، از هیچکس ملاحظه نداشت (إنّه خشن فی ذات اللّه)، حکومت و قدرت را برای اجرای عدالت میخواست، در راه دین با کسی مداهنه و سازشکاری نمیکرد. میتوان چهارچوب سیاست علوی را در: خدامحوری، اصولگرایی، عدالت گستری، صداقت و شفافیّت، فروتنی با زیردستان و قاطعیّت با مخالفان و دشمنان و نگاه ابزاری به حکومت نه هدف دانستن آن دانست. وی پیروزی در سایۀ گناه را پیروزی نمیدانست و غلبۀ یافتن با شرّ را شکست میدید[۳] و میفرمود: من میدانم که چه چیزیی شما را روبهراه میکند، امّا اصلاح شما را به بهای تباهی خویش قبول ندارم: «و إنّی لعالم بما یصلحکم و یقیم أودکم، و لکنّی لا أری إصلاحکم بإفساد نفسی»[۴] هدف او از پذیرش بار سنگین زمامداری و خلافت، احیای ارزشهای دینی و دفاع از مظلومان و اجرای حدود الهی بود. خود او میفرمود: «اللّهمّ إنّک تعلم أنّه لم یکن الّذی کان منّا منافسة فی سلطان و لا التماس شییء من فضول الحطام، و لکن لنردّ المعالم من دینک و نظهر الإصلاح فی بلادک، فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطّلة من حدودک»[۵] سیاست علوی را در قالب سیاست اداری میتوان در این محورها شناساند: صدق در سیاست تعهّد نسبت به حق، پایبندی به قانون، سازشناپذیری، سازماندهی و نظم کارها، انتخاب کارگزاران شایسته، به کار نگرفتن افراد خائن و ناصالح و ناتوان، تأمین کارگزاران، گزینش مراقبین بر عملکرد مسؤولان، تشویق و تنبیه، برخورد قاطع با کارگزاران متخلّف، برکنار کردن مسؤولان خیانتکار، مجازات کارگزاران خائن، نهی مسؤولان از دریافت هدیه، آمیختن شدّت و نرمش[۶].
منابع
پانویس
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۰.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱ ص۲۸.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱ ص۲۸ حکمت ۳۲۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۶۹.
- ↑ «خدایا! تو خوب میدانی که آنچه از سوی ما بود و از ما سرزد، برای رقابت و کشمکش در قدرت و ریاست یا برای دستیابی به اموال ناچیز دنیا نبود، بلکه برای این بود که اصول روشن دین تو را برگردانیم و در سرزمین تو اصلاح پدید آوریم، تا در نتیجۀ آن، بندگان ستمدیدهات امنیت یابند و حدود تعطیل شدۀ تو اجرا گردد». نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۲۲.