سیره عبادی امام علی
مقدمه
عبادت و پرستش، از شناخت بر میخیزد. تا انسان، خدا را به درستی نشناسد و چنانکه باید و شاید، به معرفت حقیقی نرسیده باشد، امکان ندارد چشمه عبادت از جانش بجوشد و عاشقانه در مقابل حق، سر تعظیم فرود آورد و با کمال خضوع و خشوع، در پیشگاه خداوند، تن به پرستش بسپارد؛ از این رو شناخت حق تعالی در پرستش و بندگی، نقش اصلی و اساسی دارد و هر کس در مسیر شناخت، گامهای بزرگتر و سریعتر برداشته باشد، در مقام بندگی او تقرب بیشتر حاصل کرده است.
سخن از «سیره عبادی امام علی»(ع) بیآنکه رابطه وی با معبود و معنا و مفهوم عبادت را بدانیم، کاری ناقص است؛ زیرا این سیره بر مبانی مستحکمی است که شناخت آنها، ما را به سیره عبادی امام رهنمون میشود؛ به همین علت و برای بازیابی درست و منطقی آن، لازم است به دستهبندی آن پایهها و مبانی بپردازیم تا به رمز و راز عبادت علی(ع) و سیره و طریقهاش در انجام مراسم عبادی پی ببریم و آن را سرمشق و الگوی خویش سازیم.
خداشناسی علوی(ع)
امام علی، یگانه خداشناسی است که در خانه خدا چشم به جهان گشود و در خانه حق، کام جانش به نام حق و به یاد خدا شیرین شد. کعبه زادگاه او است و کسی که در خانه حق پا به گیتی نهد، خدای را چنان میشناسد که او را با چشم جان میبیند و درباره خدای کعبه، به کمال یقین میرسد، تا آنجا که خود به صراحت اعلام میکند: «إِنِّي لَعَلَى يَقِينٍ مِنْ رَبِّي وَ غَيْرِ شُبْهَةٍ مِنْ دِينِي»[۱]؛ «من درباره پروردگار خود به سرمنزل یقین رسیدهام و تردیدی در دینم ندارم».
او آشکارا اظهار میدارد که «مَا شَكَكْتُ فِي الْحَقِّ مُذْ أُرِيتُهُ»[۲]؛ «از آن زمان که خدا را دیدم، هیچ گاه در مورد او شک نکردم». همچنین میفرماید: «مَا أَنْكَرْتُ اللَّهَ تَعَالَى مُنْذُ عَرَفْتُهُ»[۳]؛ «از وقتی که خدای را شناختم، لحظهای او را انکار نکردم». سپس بیپرده اعلام میدارد: «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً»[۴]؛ «اگر پردهها نیز کنار رود، بر یقین من افزوده نخواهد شد».
در خطبهها، نامهها و حکمتهای نهجالبلاغه، موارد فراوانی مییابیم که حضرت درباره خداشناسی و چگونگی شناخت خود از آفریدگار هستی و صفات او سخن گفته است. در اینجا به همین مختصر بسنده میکنیم که خداشناسی علی(ع) به اندازه عظمت و بزرگی خود او است؛ زیرا خدای را در همه حال حاضر و ناظر بر اعمال و برنامههای خویش میداند و او را به چشم دل میبیند؛ از این رو در برابر عظمت پروردگار با کمال فروتنی اظهار بندگی میکند و وقتی از او میپرسند که آیا خداوند را دیدهای تا وی را بپرستی، پاسخ میدهد: «أَ فَأَعْبُدُ مَا لَا أَرَى... لَا تُدْرِكُهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ وَ لَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ قَرِيبٌ مِنَ الْأَشْيَاءِ غَيْرَ مُلَابِسٍ بَعِيدٌ مِنْهَا غَيْرَ مُبَايِنٍ...»[۵]؛ «آیا کسی را که ندیده باشم میپرستم؟... چشمها هرگز او را نمیبینند؛ اما قلبها با نیروی حقیقت ایمان، وی را درک میکنند. به همه چیز نزدیک است؛ اما نه آن طور که به آنها چسبیده باشد. از همه چیز دور است؛ اما نه آن چنان که از آنها بیگانه باشد...»[۶].
عبادت از دیدگاه علی(ع)
امیرالمؤمنین علی(ع) عبادت و عبودیت را فقط در نماز خلاصه نمیکند؛ بلکه هر گونه توجه مخلصانه و خشوع عاشقانه و فروتنی در برابر خداوند را در تمام عرصههای زندگی، عبادت به شمار میآورد. همچنین تمام حرکات و سکنات انسان را که جهت و رنگ و بوی الهی داشته باشد، بندگی دانسته است. حضرت، عبادت و پرستش افراد را دارای درجات و اقسام گوناگونی میداند که گرچه هر یک در مراتب خود پاداشی دارد، اما مهمترین و اصلیترین آنها عبادت احرار است که فقط به شکرانه ذات حق و بدون چشمداشت پاداشی صورت میپذیرد: گروهی خدا را از روی رغبت و میل [به بهشت] میپرستند که این عبادت تاجران و سودجویان است و گروهی خدای را از روی ترس پرستش میکنند که عبادت بردگان است و عدهای به سبب شکر نعمتهای الهی و سپاس [و این که حضرت حق را شایسته عبادت میدانند] او را میپرستند و این عبادت آزادگان است[۷].
سپس به نوع عبادت خویش اشاره میکند و میفرماید: «هیچگاه خداوند را از روی ترس یا به طمع و چشمداشت پاداشی نپرستیدم؛ بلکه چون خداوند را شایسته پرستش دیدم، او را عبادت کردم»[۸].
به این ترتیب، از دید امام علی(ع) و در سیره عبادی حضرت، عبادتی ارزشمند و عابدی به تمام معنا پرستشگر است که بیچشمداشت پاداش و بیترس و واهمه از عقوبت، در پیشگاه خداوند سر تعظیم فرود آورد و به بندگی بپردازد و چه قدر حقیرند کسانی که از ترس جهنم و طمع بهشت، گام در راه عبادت خداوند مینهند و در برابر حق چون گدایان به دریوزگی میپردازند و اظهار بندگی میکنند[۹].
اخلاص در سیره عبادی علی(ع)
از دید امیرمؤمنان(ع) گفتار و رفتار بیاخلاص، هیچ ارزش و اعتباری ندارد؛ از این رو هر نوع عمل در عرصه زندگی، باید فقط برای جلب رضایت خداوند و خالص از هر شک و به دور از هر گونه توقع و چشمداشت و بدون ریا انجام گیرد تا بدین وسیله سپاس خداوند بلندمرتبه، به درستی صورت پذیرد و شکرانه نعمتهای الهی قرار گیرد.
عبادت و اطاعت حق باید از سر شوق بندگی و به دلیل شایستگی پروردگار انجام پذیرد؛ وگرنه عملی بیروح و کالبدی بیجان خواهد بود؛ بدین سبب علی(ع) تمام گفتار و رفتار خویش را در این جهت قرار داده بود، تا آنجا که کمک به درماندگان و نیازمندان را نیز در جهت توجه به حق و رضایت الهی انجام میداد و قرآن این عمل او را ستوده است[۱۰].
به نشانه اخلاص و دوستی با حق بود که علی(ع) و همسر و فرزندانش، سه روز افطار خویش را به مسکین و یتیم و اسیر بخشیدند و اظهار داشتند که این بخشش را فقط در جهت رضایت خداوند انجام دادهاند و هیچ چشمداشت پاداش و سپاسی ندارند و پس از این رفتار مخلصانه بود که از سوی خداوند ستایش شدند و آیه قرآن در شأن آنان و در ستایش از این رفتارشان نازل شد[۱۱]. امیرمؤمنان(ع) فرمود: «بِالْإِخْلَاصِ يَكُونُ الْخَلَاصُ»[۱۲]؛ «رهایی در پرتو اخلاص ممکن است». در جایی دیگر، اخلاص به حضرت حق را اینگونه معرفی میکند که تمام دوستیها و دشمنیها و جذب و دفعها، همه و همه باید برای خدا باشد: «الْمُؤْمِنُ مَنْ كَانَ حُبُّهُ لِلَّهِ وَ بُغْضُهُ لِلَّهِ وَ أَخْذُهُ لِلَّهِ وَ تَرْكُهُ لِلَّهِ»[۱۳] و این کمال اخلاص است که در آینه جان آدمی، جز جمال حق و جلوه الهی هیچ چیز دیگری نقش نبندد.
از دیدگاه امام هر عملی که صبغه الهی نداشته باشد و از اخلاص در آن خبری نبوده و در راه رضایت خداوند انجام نگرفته باشد، نه تنها نفعی ندارد، بلکه چون از روی ریا و تظاهر و فخر فروشی انجام گرفته، گناه و حرام است.
آنگاه که در جنگ احزاب، بر بزرگترین دشمن اسلام، عمرو بن عبدود، دست یافت، سپاهیان مشاهده میکنند که علی(ع) از کشتن عمرو سر باز زد و از او فاصله گرفت و پس از اندکی قدم زدن، بازگشت و سر عمرو را از تنش جدا کرد. از حضرت، علت ماجرا را پرسیدند، فرمود: چون به مادرم ناسزا گفت و به صورتم آب دهان انداخت، ترسیدم اگر وی را با آن حالت بکشم، برای ارضای هوای نفسم باشد؛ از این رو او را رها کردم تا خشمم فرو نشیند و فقط برای رضایت خداوند، سرش را از تن جدا سازم[۱۴].
خشمی که از اهانت دشمن به انسان پدید میآید، خشمی مقدس و دفاع از حریم انسانیت است؛ با این حال، علی(ع) آن نمونه کامل بندگی و الگوی اخلاص، شکیبایی میکند تا اندک ناراحتی ناشی از رفتار زشت دشمن در جانش فرو نشیند و عمل خویش را که نوعی عبادت حق میداند، سره و ناب به پیشگاه خداوند تقدیم دارد. امام حتی حکومت بر مردم را نیز عبادت حق میداند؛ از این جهت آن را فقط در راه رضایت خداوند میپذیرد و به مسئولیت تن میدهد و هدفی جز خداوند را در حکومت بر مردم به رسمیت نمیشناسد و به کسانی که در پی هواهای نفس و خودخواهی خویش، سر بر فرمان حکومت وی نهادهاند، چنین هشدار میدهد: بیعت شما با من بدون مشورت و همراه با لغزش و اشتباه نبود و هدف من با شما نیز در این امر یکی نیست و با هم تفاوت دارد؛ زیرا خلافت را از آن جهت پذیرفتم که آن را برای خدا میخواهم و رضایت او را میطلبم؛ در حالی که شما مرا و حکومت مرا برای دنیای خود میخواهید[۱۵].[۱۶]
نماز مظهر کامل بندگی
در سیره عبادی امام علی(ع) نماز بزرگترین جلوه عبادت و اساسیترین نماد بندگی و رکن نخستین و پایه اصلی دین است. امام خود را نخستین نمازگزار پس از پیامبر میدانست: «أَنَا أَوَّلُ مَنْ صَلَّى مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)»[۱۷] و میفرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَوَّلُ مَنْ أَنَابَ وَ سَمِعَ وَ أَجَابَ لَمْ يَسْبِقْنِي إِلَّا رَسُولُ اللَّهِ(ص) بِالصَّلَاةِ»[۱۸]؛ «خدایا! من نخستین کسی هستم که به سوی تو بازگشتم و (وحی تو را) شنیدم و اجابت کردم. هیچ کسی جز رسول خدا(ص) در نماز خواندن بر من سبقت نگرفته است».
اهتمام امام علی(ع) به نماز اول وقت
در بحرانیترین زمانها و مکانها نیز نماز اول وقت امام به تأخیر نمیافتاد؛ چنانکه نوشتهاند در جنگ صفین، گاه و بیگاه به خورشید نگاه میکرد و مراقب بود که از وقت زوال نگذرد. ابن عباس از حضرت پرسید: ای امیرمؤمنان، چرا گاهی دست از جنگ میکشی و به آسمان مینگری؟ فرمود: به خورشید و زوال آن نگاه میکنم تا وقت نماز را بدانم و نماز اول وقت را از دست ندهم. ابن عباس با شگفتی پرسید: آیا در هنگامه نبرد که مجال اندیشیدن به چیز دیگری جز جنگ نیست، به نماز اول وقت میاندیشی؟ فرمود: ما برای چه با آنان میجنگیم؟ آیا برای نماز، نبرد نمیکنیم؟[۱۹].[۲۰]
خشوع و تضرع علی(ع) در نماز
امام صادق(ع) درباره خشوع و خضوع امیرمؤمنان(ع) در نماز فرموده است: «آن حضرت هنگام نماز، چهرهاش تغییر میکرد؛ به شکلی که این تغییر حالت به طور کامل در چهرهاش آشکار میشد»[۲۱]. این تغییر چهره و حالت اضطراب از آن جهت بود که میدانست در مقابل چه کسی ایستاده و عظمت پروردگار، او را از خود بیخود میساخت.
در روایات آمده است که هنگام نماز، استخوانهای سینه و کتف حضرت امیر(ع) از خشوع زیاد به شدت میلرزید و رنگ صورتش تغییر مییافت. هنگامی که از او سبب این حالت را پرسیدند، فرمود: هنگام ادای امانت الهی است؛ امانتی که خداوند بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کرد و آنها از پذیرش آن سرباز زدند؛ اما انسان پذیرفت. نمیدانم آیا به خوبی و به بهترین وجه آن را ادا میکند یا خیر[۲۲].
عروة بن زبیر میگوید: در مسجد پیامبر در مدینه نشسته بودیم و درباره کردار و فضایل اهل بدر و بیعت رضوان سخن میگفتیم. ابودرداء گفت: آیا شما را از شخصیتی که از همه اصحاب بدر کمتر ثروت داشت، اما در پارسایی، سرآمد آنان و در عبادت کوشاتر از دیگران بود، آگاه سازم؟ پرسیدیم: او کیست؟ گفت: علی بن ابی طالب. گروه حاضر سکوت کردند و از ابودرداء روی گرداندند. یکی از انصار گفت: ای ابودرداء، هیچ کس با تو در درستی این سخن موافق نیست! ابودرداء گفت: ای مردم، من چیزی را که خود از نزدیک شاهد آن بودهام، گفتم. شما نیز هرچه دیدهاید باز گویید، من دیدم که علی بن ابی طالب، در شویحطات بنینجار، خود را از چشم مردم پنهان ساخته، در نخلستان ناپدید شد. پس از مدتی، نالهای سوزناک و آهنگی اندوهگین شنیدم که میگفت: خدایا، چه بدیها که از من در برابر تو سر زد و تو با نعمتهایت پاسخم دادی و چه گناهانی که مرتکب شدم و تو با کرامت از آنها چشم پوشیدی و پنهان کردی! خدایا، اگر عمرم در عصیان و سرپیچی در برابر تو سپری شد و نامه عملم پر از گناه گردید، غیر از بخشش تو آرزویی و جز به رضایت تو امیدی ندارم[۲۳].
ابودرداء میگوید: این آهنگ حزین و سوزناک، مرا به طرف خود کشید. به طرف صدا رفتم و دیدم علی بن ابی طالب است که این چنین ناله میکند. خویش را پنهان ساختم تا ببینم چه میکند. او در دل آن شب تیره، چند رکعت نماز خواند؛ سپس به نیایش و مناجات و گریه پرداخت و غمگینانه شکوه میکرد.... آن قدر گریه و زاری کرد تا اینکه صدایش قطع شد. با خود گفتم: حتماً خوابیده است. به بالای سر وی رفتم تا او را برای نماز صبح که وقتش نزدیک میشد، بیدار کنم. وقتی به نزدیکش رفتم، دیدم مانند چوب خشکی افتاده است. هر چه صدایش زدم، بیدار نشد. با دستهایم بدنش را حرکت دادم، مانند چوبی خشک افتاده بود و هیچ حرکتی نداشت؛ گویی مدتها پیش روح از بدنش پرواز کرده بود. وحشتزده از جای برخاستم و به در خانهاش رفتم تا خبر وفات و حالت او را به خانوادهاش برسانم. وقتی حالت وی را برای فاطمه بیان کردم، فرمود: ای ابودرداء به خدا سوگند! او از شدت راز و نیاز با حق و گریه و زاری غش کرده است؛ پس کمی آب بردیم و به صورت علی پاشیدیم و ناگهان به هوش آمد و در آن حال به من نگاه کرد و من به شدت میگریستم. از من پرسید: چرا میگریی؟ گفتم: گریهام برای رنجی است که بر خود روا میداری و چنین حالت غشوهای به تو دست میدهد. فرمود: ای ابودرداء، تو که با دیدن این حالت من، چنین به گریه افتادهای، چگونه خواهی بود آنگاه که مرا در دادگاه عدل الهی در روز حساب ببینی که برای بازپرسی و حساب میآورند و گناهکاران به عذاب خود یقین میکنند و فرشتگان عذاب، مرا به وحشت میاندازند و زبانههای آتش شعله میکشند و من در مقابل خداوند جبار ایستادهام. تو در آن حال بیشتر به حال من رحمت میآوری یا اکنون؟ ابودرداء میگوید: به خدا سوگند! این حالت عبادی را در هیچ یک از یاران پیامبر جز او ندیدم[۲۴].[۲۵]
حضور قلب در نماز
مورخان نوشتهاند: هنگامه نبرد، برای حضرت در بین دو سپاه، سجادهای انداختند و مشغول نماز شد. با اینکه از هر طرف تیر میبارید و در اطراف او فرود میآمد، به آنها توجه نداشت و غرق در راز و نیاز با پروردگار بود؛ از این رو هیچ بیتوجهی در نماز به او دست نمیداد؛ زیرا هنگام توجه به خداوند، به کلی از جهان مادی میبُرید و به معبود خود وصل میشد و چنانچه در آن حالت، تیری به او میخورد، احساس نمیکرد؛ به همین دلیل تیر را در چنین حالتی از بدنش خارج میساختند[۲۶].
همچنین نوشتهاند: تیری در پای حضرت نشست و خارج ساختن آن به سبب درد فراوان ممکن نشد؛ فاطمه(س) فرمود: آن را در حال نماز، از پایش درآورید؛ زیرا هنگام نماز احساس درد نمیکند و متوجه نمیشود؛ پس در حال نماز، تیر را از پای او خارج ساختند بدون این که دردی احساس کند یا متوجه شود[۲۷].[۲۸]
فراوانی عبادت امام علی(ع)
امیر مؤمنان(ع) چه در روزگار شرکت در جنگهای پیامبر، چه در روزگار خانهنشینی و چه در دوران خلافت ظاهری، هیچگاه تغییری در برنامه عبادتهای خویش پدید نیاورد و در همه حال، عابدترین فرد، پس از پیامبر بود. عایشه میگوید: من علی را ندیدم، مگر این که روزهدار و نمازگزار دائم بود[۲۹].
ابن ابی الحدید میگوید: علی(ع) عابدترین مردم بود و بیش از همه نماز میخواند و روزه میگرفت و مردم نماز شب و برپا داشتن نمازهای نافله را از او آموختند. چه گمان میبری درباره مردی که برای محافظت بر مراسم عبادی و نیایش و اقامه نماز، هنگامه نبرد و در عرصه میدان جنگ به نماز شب ایستاد و در این حال، تیرهای فراوان از سوی دشمن در اطراف سجاده نماز وی فرود میآمد و از چپ و راست حضرت میگذشت و او به آنها اهمیت نمیداد و از سجاده بر نمیخاست، مگر اینکه نماز شب خود را تمام کرده باشد و چه گمان میبری درباره مردی که پیشانیاش از طولانی بودن سجدههایش، مانند زانوی شتر، پینه بسته بود[۳۰].
از امام سجاد(ع) که خود از عابدان زمانه بود، درباره عبادت وی و جدش امیر مؤمنان(ع) پرسیدند، فرمود: عبادت من در برابر عبادت جدم، امیرمؤمنان(ع) مانند عبادت او در برابر عبادت رسول الله(ص) بود[۳۱].
اهمیت سخن امام سجاد(ع) را در این باره هنگامی در مییابیم که بدانیم هیچ کس در عبادت به پای پیامبر نمیرسید و این کار، خارج از توان دیگران بود و نوشتهاند که جز علی(ع) کسی توان انجام اعمالی را که پیامبر به جا میآورد، نداشت. امام صادق(ع) در این باره میفرماید: به خدا سوگند! پس از وجود نازنین پیامبر کسی را یارای انجام دادن اعمالی که آن حضرت انجام میداد، نبود، مگر علی(ع) و به خدا سوگند هیچ آیه و حکمی بر پیامبر نازل نمیشد، مگر اینکه آن را به دلیل اعتمادی که به علی و طاقت و توان وی بر عمل به آنها داشت، فقط با او در میان میگذاشت[۳۲].[۳۳]
منابع
پانویس
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۲؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۵۴؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۱۶۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۴؛ حکمت ۱۸۴؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۵۴.
- ↑ آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ص۳۸۱.
- ↑ ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص۱۲۹؛ خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۳۷۵؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۲۵۳؛ ج۱۱، ص۲۰۲، ۱۷۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۹.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «سیره امام علی»، دانشنامه امام علی ج۱۰، ص ۱۴.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۳۷؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۸۴.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۰، ص۱۵۷.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «سیره امام علی»، دانشنامه امام علی ج۱۰، ص ۱۶.
- ↑ ﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا﴾ «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر میدهند * (با خود میگویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک میدهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۸-۹.
- ↑ زمخشری، الکشاف، ج۴، ص۱۶۹؛ واحدی، اسباب النزول، ص۳۳۱؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۳، ص۲۴۳؛ تستری، قاضی نورالله، احقاق الحق، ج۳، ص۱۶۹ - ۱۵۸.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص۴۳، حدیث ۲.
- ↑ آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ص۶۷.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۱، ص۵۱ و ۵۰.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۶.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «سیره امام علی»، دانشنامه امام علی ج۱۰، ص ۱۷.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۲۹۷؛ همو، فضائل الصحابه، ج۲، ص۵۹۰؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ج۱۳، ص۵۰؛ ر.ک: همان، ج۱۲، ص۶۵ و ج۱۴، ص۸۲؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۵۹۰.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱.
- ↑ دیلمی، حسن بن ابی الحسن، ارشاد القلوب، ج۲، ص۲۲.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «سیره امام علی»، دانشنامه امام علی ج۱۰، ص ۱۹.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۱۰.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۱۲۴.
- ↑ شیخ صدوق، الامالی، ص۱۳۷؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۱۲۴.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۷، ص۱۶۲.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «سیره امام علی»، دانشنامه امام علی ج۱۰، ص ۱۹.
- ↑ دیلمی، حسن بن ابی الحسن، ارشادالقلوب، ج۲، ص۲۲.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج۱، ص۳۹۷.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «سیره امام علی»، دانشنامه امام علی ج۱۰، ص ۲۱.
- ↑ ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۷۰۱؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۵۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۳، ص۲۶۳.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۷؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۱۲۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۴۸.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۷.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۱۶۵؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۴۲؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۴۸۷.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «سیره امام علی»، دانشنامه امام علی ج۱۰، ص ۲۲.