کاتبان امام علی
مقدمه
امیرالمؤمنین(ع) بخشی از نامههای خود را مینگاشت و بخش عمده آن را کاتبان ایشان مینگاشتند. چنین به نظر میرسد که برخی نامهها و اسناد، بایگانی میشده، پس از نگارش نامه، توسط خاتَم (مُهر) آن حضرت که از فیروزه بود و عنوان ﴿للَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ﴾[۱] یا «الْمُلْكُ لِلَّهِ» بر آن نقش بسته بود - مُهر میخورد[۲].
امیرالمؤمنین(ع) در نامه معروف خود به مالک اشتر استاندار مصر، دبیران را به دو دسته عام و خاص تقسیم میکند: دبیران عام در برگیرنده دبیران خراج (مالیات)، دبیران سپاه و دبیرانی میشد که پاسخگوی نامههای مردم بودند و دبیران ویژه، آنان بودند که نامههای سری حکومتی را مینگاشتند.[۳]
شرایط دبیران ویژه (سرّی)
امیرالمؤمنین(ع) بر گزینش دبیران ویژه و شرایط خاص آنان تأکید دارد و میفرماید: «پس درباره کاتبان و دبیران خود بنگر و حال هر کدام را بشناس در آنچه نیاز دارند و برای آنان مقام، رتبه و پایههایی مقرر دار و بهترین آنها را بر امور خود بگمار! و برای تدبیرها و نامههای محرمانه و خصوصی خود، کسی را مخصوص دار که روشهای نیک ادب را بهتر فراهم آورده و برای گفتوگو در کارهای مهم آمادهتر است و صاحب نظر و خیرخواه و با هوش است و راز نگهدارترین آنان برای اسرار نهانی توست. از کسانی که حکومت او را به فساد نکشاند و جرئت و آزادی، وی را نابود نگرداند، آن سان که در خلوت به تو دلیری ورزد یا در آشکار به دنبال اظهار آن باشد! غفلتش باعث نشود که در رساندن نامههای کارگزارانت به تو و نوشتن پاسخ درست آنها، سهلانگاری کند در آنچه برای تو میگیرد و آنچه از جانب تو پاسخ میدهد! پیمانی را که به سود تو بسته، سست نگرداند و در به هم زدن پیمانی که به زیان توست در نماند. و قدر خود را در کارها بداند؛ چه آنکه، قدر خود را نداند در شناختن قدر دیگران نادانتر بوده، درماند»[۴].
در این سخنان حضرت بر نکاتی تکیه میکند که قابل توجه است:
- یک کاتب باید از روش نیک نگارش ادبی بهرهمند باشد تا بتواند به خوبی با دیگران گفتوگو و مناظره نماید. فصاحت و بلاغت در نگارش یکی از شرایط مهم یک دبیر و کاتب است. نقل است که عمر بن خطاب به ابوموسی اشعری دستور داد کاتبش را به خاطر لحنی (عدم فصاحت) که در کلامش بود یک ضربه شلاق بزند[۵]. و معمولاً بهترین کاتبان آنانی بودند که نامهها را به زیباترین صورت با فصاحت کامل تنظیم نمایند.
- کاتب، لازم است هوشمند و زیرک باشد و با زیرکی پیام را بنگارد یا مقصود دیگران را دریافت نماید. داستانهایی از زیرکی کُتّاب یا سرگردانی برخی از آنان در دریافت پیامها و نامهها نوشتهاند.
- راز نگهدار باشد؛ زیرا افشای مسائل سرّی کشور منافع ملی را نابود نموده و گاهی جان عدهای را به خطر میاندازد.
- در نگارش نامه و پاسخ به کارگزاران سهلانگار نباشد و با دقت ویژه پاسخ گوید.
- پیمانها را زیرکانه بنگارد و در نوشتن آن منافع و مصالح کوتاه مدت و دراز مدت کشور خود را در نظر گیرد. آنگونه که امروزه در هنگام تدوین قراردادهای بینالمللی با حقوقدانان مشورت مینمایند.
- توجه به موقعیت مهم خود داشته باشد و بیتوجهی باعث نشود که در دام دشمن و توطئه آنها گرفتار آید.
قلقشندی در کتاب صبح الأعشی که مهمترین و بزرگترین کتاب در کتابت و انشاء است، شرایط یک دبیر و کاتب را به دو دسته تقسیم میکند: صفات عمومی و واجب که هر کاتبی باید داشته باشد و شرایط عرفی و ویژه.
الف) شرایط عمومی دبیر: شرایط واجب و عمومی کاتب و دبیر را ده شرط میشمارد که برخی از آنها مورد تردید و شایسته بررسی است:
- اسلام؛
- مرد بودن؛
- آزادگی؛
- تکلیف؛
- عدالت؛
- بلاغت؛
- عقل و هوش بالا؛
- آگاهی از احکام شرع و فنون ادبی؛
- توان تصمیمگیری و همت بلند و شرافت نفس؛
- توانایی انجام وظیفه؛ زیرا ناتوانی ضرر به جامعه و وهن در امور مسلمانان و اضطراب و اختلال را در پی دارد[۶].
ب) شرایط ویژه: نوع دوم از شرایطی که یاد شده در واقع شرایط کمال و ویژه است که در سخنان حضرت امیر(ع) مطرح شد: باید ادیب باشد، حاضر الذهن، دارای نفس قوی، درک سریع، حدس نیک، زبان شیرین، جرئت و جسارت باشد تا به راحتی جلو کارهای خلاف را بگیرد و امور لازم را تثبیت نماید، شریف، بزرگوار و دارای اخلاق حسنه باشد....[۷].
آنچه در کلام امیرالمؤمنین(ع) بود نیز این نوع از صفات کاتب و دبیر بود.[۸]
شیوه گزینش
شخصی که مسئولیتی را میپذیرد باید توانا بر انجام آن باشد. چنانچه از عهده وظیفه خود بر نیاید، به خویش و جامعه خیانت کرده است. در گزینش یک فرد و واگذاری مسئولیت مهم به وی، تنها اعتماد و اطمینان کافی نیست. چه بسا اشخاصی که مؤمن باشند؛ اما در مدیریت و انجام کارهای اجتماعی ناتوان و ضعیف عمل کنند یا ضعف نفس، آنان را به گمراهی و انحراف سوق دهد یا اظهار ایمان و تدیّنشان برای کسب مقام باشد. امیرالمؤمنین(ع) در گزینش افراد برای تصدی کارهای مهم بر تواناییهای آنهایی که با تجربه هستند و در عمل، توان خود را ثابت کردهاند تأکید میکند. و کارگزارانش را از گزینش افراد، بدون ضابطه و تنها بر اساس رابطه به دور میدارد. در نامه مالک اشتر در انتخاب کارگزاران بر این نکته تأکید کرده و در گزینش کاتبان نیز میفرماید: «در گزینش این کاتبان تنها به فراست و اطمینان و خوشگمانی خویش، اعتماد مکن که مردم برای جلب نظر والیان به آراستن ظاهر میپردازند و خوش خدمتی را پیشه میسازند؛ اما در پس آن، چیزی از خیرخواهی و امانت نیست. و لکن آنان را بیازمای به خدمتی که برای والیان نیکوکار پیش از تو، عهدهدار بودند. و بر آن کس اعتماد کن که میان همگان اثری نیکو نهاده است و به امانت از همه شناختهتر است (و امتحان خود را داده) و این نشانهخیرخواهی تو برای دین خدا و برای کسی است که کار او بر عهده توست»[۹]؛
حضرت در این سخنان بر نکات مهمی در گزینش دبیران تکیه میکند که برای همه کسانی که میخواهند از نیروی متعهد و کارآمد استفاده کنند درسآموز و سودمند است.
کافی نبودن حسن ظنّ
در این جملات تأکید میفرماید که انتخاب افراد نباید بر اساس درک باطنی و اطمینان شخصی و خوش گمانی باشد، بلکه باید با تجربه توانایی افراد نیز توأم گردد. برای این که مطلب بیشتر روشن شود توضیح مختصری درباره دو واژه «فراست» و«استنامت» ارائه میدهیم. لغویها فراست را به معنای درک باطنی دانستهاند و همین معنا را در تفسیر حدیث نبوی ذکر کردهاند: «از فراست مؤمن پرهیز کنید؛ زیرا او به وسیله نور خدا مینگرد»[۱۰]؛
ابن اثیر در کتاب نهایه، این حدیث را به دو معنا گرفته است:
معنای اول که از ظاهر حدیث استفاده میشود، این است که منظور از فراست: «چیزی است که خداوند تعالی در دلهای دوستانش قرار میدهد که به واسطه آن، احوال برخی از مردم را میدانند و این با نوعی کرامت، درست بودن گمان و حدس نسبت به افراد است».
معنای دوم این است که «فراست با دلایل و تجربهها و خلق و اخلاق به دست میآید و از این راه، حال مردم را میشناسد»[۱۱]. ظاهراً منظور حضرت در این سخن نوع اول است؛ یعنی بدون آزمایش افراد، به آنها حسن ظنّ پیدا میکند و به آنان اطمینان مینماید؛ زیرا در امور مهم با حدس و گمان نمیتوان تصمیم گرفت و چه بسیار سادهدلانی که از این طریق فریب افراد را خوردهاند. معمولاً افراد برای جلب رضایت و کسب اعتماد والی کارهایی را انجام میدهند و خود را در معرض فراست و اعتماد او قرار میدهند. اینگونه گزینش باعث میشود که افراد چاپلوس و دنیاطلب گرد والی جمع شوند و انسانهای خیرخواه و دلسوز که ممکن است گاهی سخنان ناخوشایند نیز بگویند او را ترک کنند. و همین معنا را واژه استنامت تأیید میکند. درباره این واژه گفتهاند: «استنامت به چیزی، انس گرفتن به آن است. شخصی به دیگری استنامت کرد؛ یعنی با او انس گرفت و به او اطمینان نمود و آرام گرفت»[۱۲]؛
در نتیجه، معنای سخن حضرت این است که گزینش تو نباید بر اساس رابطه با افراد و اطمینانی باشد که از این راه به دست آوردهای. چه بسیارند اشخاصی که برای رسیدن به مقام و موقعیت اجتماعی خود را به مراکز قدرت و تصمیمگیری نزدیک میکنند و هدفی جز رسیدن به دنیا در سر ندارند و از خیرخواهی بدورند. باید در عمل و با تجربه، صلاحیت آنان به اثبات رسیده باشد.
علی(ع) معمولاً کسانی را که طالب مقام و شهرت بودند و در این راه تلاش میکردند به کار نمیگمارد و به همین جهت صلاحیت طلحه و زبیر را برای امارت کوفه و بصره ردّ کرد[۱۳].
بیهقی در سنن خود از علی بن ربیعه نقل میکند: نزد علی(ع) رفتم و گفتم من از عمویم ثابت قدمتر و با جسارت ترم اگر صلاح بدانید مرا به جای او بگمارید! حضرت فرمود: «فرزند برادرم تدبیر پیر برای من از کارزار نوجوان بهتر است»[۱۴]؛
بر پایه نقل دیگری علی بن ربیعه گفته است: مردی نزد علی(ع) آمد و گفت: فرزندم را جانشین من فرما! حضرت فرمود:«رَأْيُ الشَّيْخِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ مَشْهَدِ الْغُلَامِ»[۱۵]؛ در نهج البلاغه به جای «مَشْهَدِ الْغُلَامِ»، «جَلَدِ الْغُلَامِ»[۱۶] آمده است.
فرمایش حضرت به این معنا است که پیر با تجربه و با اندیشه در نابودی دشمن توانایی بیشتری دارد از جوان کم سن و سال و بیتجربه که در پناه دلیری میخواهد دشمن را نابود کند؛ چه بسا جوان بیتجربه به خود شیفته گردد، خود و یاران خویش را به هلاکت اندازد. از این رو حضرت بر تجربه و توانایی افراد تکیه میکند و برادری و ارتباط خویشاوندی را نمیپذیرد و آن را رد مینماید و برای گزینش صحیح به نکات دیگری نیز توصیه میکند.
عملکرد گذشته
حضرت میفرماید آنان را با عملکردی که در گذشته داشتهاند آزمایش نما و دقت کن آن گاه که در خدمت افراد صالح بودند، چگونه عمل میکردند؟ آیا از صداقت و خیرخواهی برخوردار بودند یا در جهت تأمین منافع خویش تلاش میکردند؟ امیرالمؤمنین(ع) بیشتر کارگزاران خود را از افرادی برگزید که دارای سابقه روشن نسبت به خاندان عصمت و طهارت و یا در دفاع از حق بودند. بر همین اساس، افراد مطمئن در حکومت حضرت، پستهای گوناگونی را احراز میکردند: از فرماندهی لشکر گرفته تا استانداری یک منطقه.
نیک کردار
حضرت معتقد است تنها به کسی باید اعتماد کرد که در میان مردم اثر مطلوبی به جای نهاده است و مردم او را به نیکی میشناسند. نفع رسانی به مردم و جلب رضایت آنان از کارهای مهم حکومتی است و محبوبترین مردم نزد خداوند نافعترین آنها برای مردم است.
آن حضرت در توصیههای خویش به حارث همدانی میفرماید: «بر حذر باش از هر عملی که انجام دهنده آن را خشنود و عموم مسلمانان را ناخرسند میسازد! بر حذر باش از کاری که در نهان انجام گیرد و آشکار آن شرم آور باشد! و از هر کاری که اگر از انجام دهندهاش پرسش شود آن را انکار کند. یا برای آن پوزش میطلبد»[۱۷]؛
بنابراین، عمل پسندیده یکی از راههای شناخت نیروی مطمئن برای کارهای مهم است که جلب رضایت مردم و عموم مسلمانان را به همراه دارد.
امانتداری
شهرت به امانتداری میتواند دلیلی مناسب برای گزینش افراد باشد؛ زیرا کسی که مسئولیت دارد حامل مهمترین امانتهاست. چنانچه در این امانت خیانت کند به مردم و اسلام خیانت کرده است. اگر یک کارمند با این ویژگیها گزینش شود، خیرخواه دین و حافظ حیثیّت رهبر خواهد بود؛ اما اگر خیانت کند آبروی رهبر و دین را خواهد برد. حضرت علی(ع) بعد از این نیز توصیه میکند که باید کارگزاران دولت «خوب عمل کنند و با نرمی با مردم سخن بگویند»[۱۸] و بر کار آنان نظارت شود. ابو اسحاق سبیعی درباره سیره علی(ع) گوید: علی را دیدم زمانی که موی سر وی سفید شده بود.
روش علی این بود که بر امور حکومتی نمیگمارد جز کسانی را که دارای دین و امانت بودند.[۱۹]
امیرالمؤمنین(ع) برای استحکام قدرت خویش از زد و بندهای سیاسی خودداری میکرد و کارگزاران خود را بر پایه ملاکهای ارزشی اسلام گزینش مینمود. روزی زیاد بن اشهب نزد امیرالمؤمنین(ع) آمد و پیشنهاد کرد که حاضر است میان او و معاویه صلح برقرار نماید مشروط بر این که وی را به کارگزاری شام بگمارد؛ اما حضرت به وی پاسخ نمیدهد[۲۰] و نظرش را مردود میشمارد.[۲۱]
نظارت بر کار دبیران
امیرالمؤمنین(ع) بر سازماندهی دبیران و نظارت بر کار آنها تأکید دارند. آنان باید برابر دستورات صادر شده عمل نمایند و با مردمی که به آنها مراجعه میکنند به خوبی برخورد کنند و گرفتار غرور و خودخواهی نشوند؛ زیرا برخورد خوب یا بد آنان به حاکم مربوط میشود. در این باره میفرماید: «برای هر کاری از کارهایت یک نفر رئیس و سرپرست از آنها برگزین که کارهای بزرگ بر او دشوار نباشد و کار فراوان، وی را پریشان ننماید و سپس حالات نهان آنها را بررسی کن و ببین امور آن را که فرستادههایش بر تو وارد میگردند و حاجتمندانشان میآیند چگونهاند و چگونه است حکومت آنان و تا چه مقدار پذیرا و تسلیم دستورات امام و حجت خود هستند؛ زیرا دلتنگی و عزتطلبی و گردنفرازی شیوه بسیاری از کاتبان و دفترداران است، جز آنکه نگهدارد و مردم چارهای ندارند جز این که دنبال نیازمندیهای خود بروند (و لازم است به کار آنها رسیدگی شود) و هر عیبی که در کاتبان توست و تو به آنان بیتوجهی نمایی بر عهده تو میباشد و یا فضیلتی که در آنهاست برای تو محسوب میشود. علاوه بر این که در این باره تو را نزد خداوند ثواب نیکوست»[۲۲].[۲۳]
توصیههای نگارشی امیرالمؤمنین(ع)
یک دبیر و کاتب با توجه به مسئولیت سنگینی که بر عهده دارد شایسته است تواناییهای فراوانی داشته باشد: از جهت ادبی و فصاحت دارای مهارت بالایی باشد تا بتواند به خوبی نامه را بنگارد و به نامههای وارده پاسخ شایسته دهد. و خوش خطّ باشد تا نوشتههای وی قابل فهم گردد و دیگران در خواندن آن دچار مشکل نشوند.
امیرالمؤمنین(ع) که خود از دبیران با سابقه در میان مسلمانان و دارای خطی زیبا بود به خوش نویسی توصیه میکرد و در فایده آن میفرمود: «خط نیکو، بهتر حق را روشن میسازد» [۲۴]؛
ایشان توصیههای مفیدی در شیوه نگارش به کاتب ویژه خود عبیدالله بن أبی رافع دارد و به او میفرماید: «در دواتت لیقه بنه و نوک قلمت را بلندگیر و میان سطرها فاصله بگذار و و حرفها را نزدیک به هم بنویس؛ زیرا این برای زیبایی خط، شایسته و مناسبتر است»[۲۵]؛
این سفارشها نشان میدهد که نظارت کاملی بر کار دبیران داشته است. هم به درست نویسی آنها توجه داشته و هم به خوش نویسی آنان. در نهج البلاغه بر دقت و توجه به صحت نامه تأکید میکند و میفرماید: «فرستاده تو بازگو کننده عقل تو است و نامهات گویاترین چیزی است که از تو سخن میگوید»[۲۶]؛
و درباره دقت در نگارش نامه میفرماید: «زمانی که نامهای نوشتی پیش از مهر زدن، در آن بنگر؛ زیرا تو بر هوش خود مهر میزنی»[۲۷]؛
اینها بخشی از سفارشهای امیرالمؤمنین(ع) به دبیران خود در نگارش درست و بهتر نامهها و قراردادها بود که امروزه نیز برای مسئولان حکومتی بسیار ارزنده و کارساز است.[۲۸]
منابع
پانویس
- ↑ سوره طه، آیه ۱۱۴.
- ↑ بحارالأنوار، ج۴۲، ص۶۸، ح۱۵ - ۱۷ و ۲۰.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 67.
- ↑ سیمای کارگزاران، ج۲، «نامه مالک اشتر»، ش۱۷ / ۲۳.
- ↑ فتوح البلدان، ص۳۴۱.
- ↑ صبح الأعشی، ج۱، ص۹۳ – ۹۹.
- ↑ صبح الأعشی، ج۱، ص۱۰۰ – ۱۰۱.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 67 - 70.
- ↑ «ثُمَّ لَا يَكُنِ اخْتِيَارُكَ إِيَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِكَ وَ اسْتِنَامَتِكَ وَ حُسْنِ الظَّنِ مِنْكَ فَإِنَّ الرِّجَالَ يَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلَاةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَيْسَ وَرَاءَ ذَلِكَ مِنَ النَّصِيحَةِ وَ الْأَمَانَةِ شَيْءٌ وَ لَكِنِ اخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِينَ قَبْلَكَ فَاعْمِدْ لِأَحْسَنِهِمْ كَانَ فِي الْعَامَّةِ أَثَراً وَ أَعْرَفِهِمْ بِالْأَمَانَةِ وَجْهاً فَإِنَّ ذَلِكَ دَلِيلٌ عَلَى نَصِيحَتِكَ لِلَّهِ وَ لِمَنْ وُلِّيتَ أَمْرَهُ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳؛ سیمای کارگزاران، ج۲، ص۱۴۷، «نامه مالک اشتر»، ش۲۳؛ مدیریت و سیاست، ص۶۶.
- ↑ «اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ»؛ کافی، ج۱، ص۲۱۸؛ معانی الأخبار، ص۳۵۰؛ وسائل الشیعه، ج۸، ص۴۲۴؛ بحار الأنوار، ج۳۸، ص۷۹.
- ↑ النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ج۳، ص۴۲۸؛ تاج العروس، ج۱۶، ص۳۲۸.
- ↑ و استنام إلى الشيء: إستأنس به، و استنام فلان إلى فلان إذا أنس به و اطمأن إليه و سكن؛ لسان العرب، ج۱۴، ص۳۳۹.
- ↑ ر.ک: سیمای کارگزاران، ج۲، ص۲۷۷؛ الإمامة و السیاسه، ج۱، ص۵۲.
- ↑ «ابن أي إن رأي الشيخ خير من مشهد الغلام»؛ بیهقی، سنن الکبری، ج۱۰، ص۱۱۳، «آداب القضاء».
- ↑ بیهقی، سنن الکبری، ج۱۰، ص۱۱۳.
- ↑ نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت ۸۶.
- ↑ «وَ احْذَرْ كُلَّ عَمَلٍ يَرْضَاهُ صَاحِبُهُ لِنَفْسِهِ وَ يُكْرَهُ لِعَامَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَ احْذَرْ كُلَّ عَمَلٍ يُعْمَلُ بِهِ فِي السِّرِّ وَ يُسْتَحَى مِنْهُ فِي الْعَلَانِيَةِ وَ احْذَرْ كُلَّ عَمَلٍ إِذَا سُئِلَ عَنْهُ صَاحِبُهُ أَنْكَرَهُ وَ اعْتَذَرَ مِنْهُ»؛ نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه ۶۹، ص۴۵۹.
- ↑ سیمای کارگزاران، ج۲، نامه مالک اشتر، ش۱۷/۲۳.
- ↑ «و كان لا يخص بالولايات إلا أهل الديانات و الأمانات»؛ الجوهر الثمین فی سیر الملوک و السلاطین، ص۶۳.
- ↑ الأغانی، ج۱۲، ص۲۳.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 70 - 76.
- ↑ سیمای کارگزاران، ج۲، نامه مالک اشتر، ش۱۷/۲۳؛ مدیریت و سیاست، ۱۰۹.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 76.
- ↑ «الخط الحسن يزيد الحق وضوحا»؛ صبح الأعشی، ج۳، ص۲۵.
- ↑ «أَلِقْ دَوَاتَكَ وَ أَطِلْ جِلْفَةَ قَلَمِكَ وَ فَرِّجْ بَيْنَ السُّطُورِ وَ قَرْمِطْ بَيْنَ الْحُرُوفِ فَإِنَّ ذَلِكَ أَجْدَرُ بِصَبَاحَةِ الْخَطِّ»؛ نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت ۳۱۵ و فیض الاسلام، ص۱۲۳۶؛ غرر الحکم، ج۲، ص۲۳۲؛ الوزراء و الکتاب، ص۲۵.
- ↑ «رَسُولُكَ تَرْجُمَانُ عَقْلِكَ وَ كِتَابُكَ أَبْلَغُ مَا يَنْطِقُ عَنْكَ»؛ نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت ۳۰۱.
- ↑ «وَ إِذَا كَتَبْتَ كِتَاباً فَأَعِدْ فِيهِ النَّظَرَ قَبْلَ خَتْمِهِ فَإِنَّمَا تَخْتِمُ عَلَى عَقْلِكَ»؛ غرر الحکم، ج۳، ص۱۹۰.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 77.