امام علی در معارف و سیره علوی
علی از زبان علی یکی از راههای شناخت زندگی و شخصیت هرکس، مطالبی است که خود او بیان کرده است. در مورد امیر المؤمنین S احادیث فراوانی وجود دارد که آن حضرت، هم از فضایل و مناقب خویش سخن گفته است، هم خاطراتی از گذشته و نکاتی از زندگی خویش و ترسیمی از تفکّر و حالات و احساسات خود ارائه نموده است. این است که علی S را از زبان خودش بهتر و بیپردهتر و بیواسطهتر میتوان شناخت[۱].
مقدمه
نهج البلاغه هم گوشههایی از آن را بیان میکند. گرچه خودستایی ناپسند است، امّا اینکه حضرت علیS از فضایل خویش میگوید، نه به عنوان مدح و ستایش از خویش، بلکه هم یادکردی از نعمتهای خداست، هم بیان حقایق تاریخی برای روشنگری افکار مردم است، هم دفاع از حقانیت مظلومی است که دشمنان از روی حسد، فضایل او را کتمان میکردند، هم دفاع از حقّ مردم است که میبایست با چنین شخصیتی آشنا باشند و مهر او را در دل بپرورند، هم دفاع از خویش است در برابر تهمتها و تهاجمهای مخالفان که شخصیت والای او را تخریب میکردند. آنچه هم که خود حضرت دربارۀ خویش فرموده، قطرهای از دریا و در خور فهم و ظرفیّت مخاطبان بوده است، وگرنه: کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست کهتر کنیم سرانگشت و صفحه بشماریم ترسیم شخصیت و سیمای آن حضرت از زبان خودش در این مختصر نمیگنجد، گوشهای از بیانات حضرت دربارۀ خویشتن چنین است: من نزدیکترین خویشاوند پیامبرم که از دوران طفولیت با او بودهام و همچون جزئی از وجود رسول خدا و بازوی او، فروغ تابان او، شاخهای از درخت وجود او بودم. دین من دین اوست و شرافتم شرافت پیامبر، در حال زنده بودن پیامبر و پس از وفاتش، از همه به او نزدیکتر و سزاوارتر بودم، آخرین کسی بودم که وی را دیدم و رسول خدا سرش بر دامن من بود که به ملکوت خدا پرکشید. من بندهای از بندگان محمّدم، هرگز با او مخالفت نکردهام، در هیچ فضیلتی کسی جز پیامبر بر من تقدّم ندارد. اولین فردم که دعوت حق را پذیرفت. من، آیت کبری، صدّیق اکبر، فاروق اعظم، قرآن ناطق، داناترین فرد به کتاب و سنّت، تقسیمکنندۀ بهشت و دوزخ، صاحب علم بلایا و منایا، حیدر کرّار و فصل الخطاب و وصیّ پیامبرم و... (که همۀ اینها مضمون احادیثی از آن حضرت است). در خطبههایی شگفت و احادیثی طولانی آن حضرت مناقب مهمّی برای خویش برشمرده است، مثل حدیثی که در کتاب"اختصاص" روایت شده و در پاسخ به سؤال یکی از بزرگان یهود، منقبتهای ویژه برای حضرت بیان شده است،[۲] یا حدیث دیگری در خصال صدوق که مکحول روایت کرده که امام، هفتاد فضیلت اختصاصی برای خویش بیان کرده است.[۳] و احادیث فراوان دیگر. به عنوان نمونه یک حدیث میآوریم: أنا حجّة اللّه، و أنا خلیفة اللّه، و أنا صراط اللّه، و أنا باب اللّه و أنا خازن علم اللّه و أنا المؤتمن علی سرّ اللّه و أنا امام البریّة بعد خیر الخلیقة محمّد نبیّ الرّحمةa[۴] بجز احادیث آن حضرت، در برخی سرودههای منسوب به او نیز معرفی خود دیده میشود، چه آنچه به صورت رجز در میدانهای نبرد میخوانده است، چه آنجا که صحبت از افتخارات به میان آمده و از او خواستهاند تا او نیز مفاخر خویش را برشمارد.[۵](...)[۶].
بحثی درباره خودستایی امامS
یکی از بخشهای ارزشمند بیدارگر در خطبهها و نامههای علیS سخنانی است که ابعاد شخصیت بینظیر وی را مینمایانَد. آنچه که در این فصل خواهد آمد، گوشههایی از این سخنان ارجمند است و نمونههای دیگر آن را در فصلهای گوناگون کتاب میتوان یافت. در نگاهی گذرا و سطحی به این سخنان، چنین مینماید که امامS خویش را ستایش میکند و ممکن است برای خواننده این توهم را ایجاد کند که این سخنان با کلام خداوند متعال منافات دارد که میفرماید: "پس خودتان را منزه مشمارید. او به [حال] کسی که پرهیزگاری نموده، داناتر است"[۷]. اما خود آن حضرت با اشاره به این کلام خداوند، میگوید: اگر نهی خداوند از تنزیه خویشتن (خودستایی) نبود، ذاکری[۸] فضایل بسیاری را ذکر میکرد[۹].
این سخن، ممکن است نشانی از ستودن خویش و چگونگی آن و حلال و یا حرام بودن آن باشد. چون تردیدی نیست که امام علیS به وظیفه شرعی خودْ عمل میکرد و چارهای هم از آن نبود و اگر خودستایی و تعریف شخص از خودْ خلاف واقع باشد، قطعاً حرام است و اگر راست باشد، ولی مصلحتی آن را الزامی نکند، بیتردیدْ چنین خودستاییای مذموم است؛ ولی اگر دارای مصلحت باشد، بدون شک، کاری شایسته است.
گزیده سخنْ آنکه اگر بر ستایش از خویش، مصلحت مهم و الزامآوری مترتب باشد (مثلًا برای احقاق حق و دفاع از حقوق باشد)، تردیدی در وجوب آن نداریم و اگر شخصی از ترس آنکه چنین کاری خودستایی است، از آن دوری کند، قطعاً کاری ناشایست و حرام انجام داده است و زمینه نابودی حقایق و ارزشها را فراهم آورده است... از این روست که وقتی سخنان امامS در ستایش از خویشتن را مینگریم، در آنها دفاع از شخصیت انسان مظلومی را میبینیم که لزوم کنار زدن پرده از چهره حق پنهان و از دست رفته، وی را به این کار میکشانَد، در شرایطی که گسترش فتنهها اجازه سخن راندن از حق را نمیدهد و همه برای کریه نشان دادن چهره حقْ سخن میگویند و تهمت میزنند و بدان تشویق میکنند.
امامS برای کنار زدن ابرهای تیره از آسمان زندگی فکری جامعه و بیان آنچه بود و آنچه که بر سر حق میآوردند، از خودْ سخن گفته است؛ و گرنه حقیقت زندگی صادقانه و شخصیت والای آن حضرت، برتر از آن است که وی به خودستایی بپردازد و یا آنکه حب نفس در وجودش باشد.
لازم است برای تبیین پارهای از پرسشهایی که درباره ستایش امامS از خویش و بیان فضایل و نشانههای عظمت خود به ذهن میآید، به مواردی اشاره کنیم:
- انجام دادن فرمان خدا در خصوص تبیین نعمتهای وی: امیر مؤمنان از نعمتهای الهی یاد میکرد و از فضلی که خداوند متعال به وی داده بود، سخن میگفت او با سخنان رسا، سپاسگری بود که ارزش و قیمت نعمت و نعمتدهنده را پاس میداشت و از جمله کلمات آن حضرتS در این باره این سخن است که میفرماید: من هماورد قهرمانان و بر زمین زننده دلیران هستم. من آنم که چشم شرک را درآوردم و عرش آن را لرزاندم. با جهادم بر خدای متعال منت نمینهم و به عبادتم نمینازم؛ بلکه از نعمتهای پروردگارم سخن میگویم[۱۰][۱۱].
- بیان حقایق تاریخی: هر حادثهای در دل تاریخ به وجود میآید و با گذر زمان به نسلهای بعدی منتقل میشود؛ اما چگونه این انتقالْ صورت میگیرد؟ چه کسانی دارای نقش مؤثر در پیدایش حوادثاند؟ و حادثهها چگونه به وجود میآیند؟ و.... اسلام در شبه جزیره عربستان به عنوان پدیدهای شگفتْ ظهور کرد و عکسالعملهای بسیاری در پی آورد و راه خود را از بین سختیها و پستی و بلندیهای بیشمار گشود و گام در پیش نهاد و علیS در این حرکت، نقش برجستهای داشت. آیا آنچه برای نسلهای گذشته در آن روزها گفته میشد، درست بود؟! هنگامی که پس از درگذشت پیامبرa در زمامداری جهان اسلامْ تغییر به وجود آمد، این تغییر، تحولات بسیاری در پی داشت، موقعیت بسیاری از شخصیتهای بزرگ را پایین آورد و موقعیت بسیاری دیگر را بالا برد. برای بسیاری از آنان فضایلی به دروغْ ساخته شد و بر بسیاری نیز ستم رفت... و امامS تنها کسی بود که در روزگاری که دهنها بسته، زبانها بُریده، و قلمها شکسته بود، بیرق حق را برافراشت و حقایق تاریخ را- آن گونه که بود- بیان داشت. چه کسی جز علیS در این کار، نقش نخست و تأثیر جدی داشت؟!
- دفاع مظلومانه از حق: گفتیم که تغییرات سیاسی، تحولات اجتماعی و فرهنگی بسیاری را در پی آورد و بر امامS در سایه این تحولات، بیشترین ستم روا داشته شد و ایشان برای مصلحت اسلام، مظلومانه شکیبایی کرد و در جایی از این صبوری سخن گفته است و با این حال، تلاش کرد از این مظلومیتْ سخن بگوید و به قدر توان خویش از تحریف تاریخ، پیشگیری کند. هنگامی که تهدیدها به اوج رسید، گروهی از ترس، ساکت شدند و گروهی دیگر، عشق به دنیا- که بسیار وسوسهانگیز هم گشته بود- بر زبانشان مُهر نهاد. در این شرایط، چه کسی از علیS سخن میگفت؟ و چه کسی از حق خلافت و خلافت حق، پرده بر میداشت؟ بدتر از همه آنکه حزب آزادشدگان، بر سرنوشت امتْ سوار شده بود و هر چه میخواست، علیه علیS میگفت و به باطل، فضایلی موهوم برای پارهای از صحابیان میساخت تا از شکوه فضایل علیS، هر چند اندک، بکاهد. آیا در این شرایط، راهی برای امامS جز معرفی خویش به مردم و بیان فضایل و مناقب خود بود؟ آن حضرت در سخنان خود در موضع دفاع از مظلوم قرار گرفته بود و او خود، همواره به ضرورت دفاع از مظلوم و مخالفت با ظالم، فرا میخواند.
- دفاع از حق مردم: هنگامی که فضایی ناسالم بر جامعه سایه افکنَد و تبلیغات مسموم و مخالف، به ناحق، گروهی از مردم را کنار گذارند و بر گروهی دیگر ستم روا دارند و ناشایستگان بر زمام حکومتْ چنگ زنند و قدرت اداره جامعه را به دست گیرند و شایستگان را کنار گذاشته، از صحنه زندگی دور کنند، گناه آن بر گردن جامعه است؛ چون راه ستم را بازگذاشته و با پیروی از آنان و تکیه کردن به آنان، حق خود را ضایع کرده است. مبارزه با این فضای آلوده و بازگرداندن حق به جای خود، دفاع از حق مردم است و چه کسی در این تردید دارد که علیS شایستهترین و با کفایتترین بود؟ آیا عمر بن خطاب نگفت که "وی شایستهترینِ شما برای هدایت شما بر راه حق است"؟ پس مردم در گستره حضورشان چه باید بکنند؟ هنگامی که امامS خویش را معرفی میکند و از شایستگیها و لیاقتهایش سخن میگوید، در واقع از حق ثابت مردم دفاع میکند؛ از حق شناخت شایستهترین و به حاکمیت رساندن صالحترین فرد. این نکته و امثال آن، راز سخن گفتن علیS از خودش را مینمایانَد. به عبارت دیگر، در این موارد، علی بن ابی طالب از "امام علیS"سخن میگوید؛ از شایستهترین انسانی که باید زمام امور را به دست بگیرد.
- دفاع از خود در برابر هجوم گسترده تبلیغاتی: با این حال، مهمتر از همه آنچه که به عنوان دلیل برای انگیزه امیر مؤمنان برای بیان فضایل و سخن گفتن از خویش یاد کردیم، فضایی بود که در آن، امامS از خود سخن گفت. زندگی علیS واقعاً شگفتانگیز است. روزگار وی انباشته از درس و تاریخش پُر از پند است. شخصیتی که با درخشندگی و از فرازْ پرتوافشانی میکند، مردی چنان استوار و پا برجا، مؤمنی که ایمانش او را در مرتبهای بس والا نشانده است و در برتری و جلالت، ستارگان نیز به پایش نمیرسند، و... شخصیتی چون او که در جایگاه همه این بزرگیهاست، اما فضایی آلوده به تبلیغات ناروا او را فرا گرفته، بعد از رُبع قرنْ دوری از مرکز قدرت، اکنون که زمام امور را به دست گرفته، در نظر نسل جدیدی که به وی چشم دوختهاند، چگونه مینماید؟ و چهطور موقعیت خود را در ذهن و فکر آنان به دست میآورد؟ پرسش اصلی این است.
مطالعه زندگی سراسر نور و تلاش و حرکت علیS نشان میدهد که وی با همه درخشندگیای که در روزگار پیامبر اکرم در جنگهای بزرگ و پیروزیهای درخشان داشت، هرگز از خویش چیزی نگفت؛ اما پس از آنکه پیامبر اکرم به رفیق اعلا پیوست، در همان روزهای آغازین- که شاهد دگرگونی حاکمیت و چرخش زندگی سیاسی از اصول خود بود- به بیان سابقه درخشان خویش در اسلام پرداخت و در هر جا از حق خود سخن گفت تا احقاق حق کند و حقیقت را بنمایاند و از پایگاه امامت دفاع کند. افسوس که تلاش علیS نتیجهای نداد و خلافت، جز در موارد استثنایی و نادر، مسیر دیگری در پیش گرفت و امامS برای سالیانی چند از عمر خود، به سکوتی هولناک پناه جُست و از حق خود دست شست و در سخنانی دردناک چنین گفت: شکیبایی کردم، در حالی که در دیدهام خار و در گلویم استخوان بود[۱۲].
وقتی حزب "طُلَقاء (آزاد شدگان پیامبر)" بر زندگی مسلمانان چنگ افکند و در روزگار خلیفه سوم، گامهایش را استوار ساخت، حجم دروغها و تهمتها فزون شد و از هر سو و بهویژه از شام، سرازیر گشت تا فضایی آلوده به وجود آید و در آن، حقایقْ دگرگون شود و حقمداران و یاوران حق و بهویژه امیر مؤمنان در محاصره قرار گیرند. امامS در برابر همه این دروغها و تهمتها و سیل نیرنگها و اتهامها و دگرگونسازی و کتمان حقایق- امواجی که از کاخ سرتاسر نیرنگ و حیله معاویه سرچشمه میگرفتند و زاییده اصرار جاهلی معاویه بر افساد ذهنها و آلودهسازی خِرَدها بودند- ایستاد. و از آنجا که معاویه میدانست شخصیت علیS میتواند از پشتِ انبوه ابرهای تاریک و متراکم تبلیغات مخالف، سر برآورَد و بر حیات سیاسی- اجتماعی بتابد و ابرها را کنار بزند، تمام توان و اراده و تصمیم خود را متوجه کوبیدن شخصیت وی کرد و خود به هر مقدار که توانست، از علیS بدگویی نمود و در این جنگ کینهتوزانه و ویرانگر، هر وسیلهای را به کار گرفت و تا آنجا پیش رفت که نفرین فرستادن بر علیS را در نمازها واجب گردانْد.
علیS در مبارزه با این فضای انباشته از دروغ، تهمت و گمراهسازی که تارهای تبلیغات دشمنانه همه جا چنگ انداخته بود، چه باید میکرد؟ او در پیش روی خود، راهی جز بیان فضایل خویش و پرده برداری از بدیها و فضیحتهای حزب "طلقاء" نمیدید. اندک چیزی که امامS در بیان فضایلش گفته، برای مواجهه با این فضای مسموم و دشوار بود و علیرغم ضرورت این کار، کاری مهم، سخت و طاقتسوز بود و از آنجا که علیS جز حق نمیشناسد و هدفی جز اعتلای حق ندارد، بر وی لازم است که سخن بگوید و حرف بزند، گرچه سختی و مرارت بسیاری هم تحمل کند و این، دقیقاً همان کاری است که علی- که درود خدا بر او باد- انجام داد.
جایگاه نزد پیامبر خداa
الارشاد- در یادکردِ احوال امام علیS پس از هجرت-: پیامبرa هنگام ورود وی به مدینه، او را در خانه خویش جای داد و وارد جایگاه خویش ساخت و او را با خانواده و فرزندان خویش آمیخت و از آنچه که ویژه خودش بود، جدایش نساخت و از امور باطنی و رازهای خویش محرومش نگردانْد[۱۳].
امام علیS: در روزگار پیامبر خدا، همچون جزئی از [وجود] پیامبر خدا بودم. نگاه مردم به من، همچون نگاه به ستارگانِ دور دست آسمان بود. سپس روزگار، مرا فرود آورد و فلان و بهمان، همتراز من شمرده شدند. آنگاه، در کنار پنج تن قرار گرفتم که بهترینِ آنان، عثمان بود. گفتم: داد از آلودگی! روزگار به این هم راضی نشد و مرا پایین آورد و مرا همردیف فرزند هند (معاویه) و فرزند نابغه (عمرو عاص) قرارداد "بچه شترها فربه شدند، حتی گَرها"[۱۴][۱۵].
امام علیS: من نسبت به پیامبر خدا، مثل نور از نور[۱۶] و ساعد از بازویم[۱۷].
امام علیS: من، همریشه او، وصی او، ولی او و همدم نجواها و اسرارش هستم[۱۸].
امام علیS: پیامبرa در حالی که سرش روی سینه من بود، درگذشت و جانش از میان دو دست من گذشت و من، دستهایم را بر صورتم کشیدم. متصدی غسل دادن او شدم و فرشتگان، یاریام میکردند. خانه و حیاط خانه، پُر ناله شد. گروهی فرود میآمدند و گروهی صعود میکردند و همواره، همهمه آنان در گوشم بود که تا هنگامی که او را در آرامگاهش پنهان کردیم، بر وی درود میفرستادند[۱۹].
نهایت فروتنی نسبت به پیامبرa
امام صادقS: یکی از عالمان یهود، نزد امیر مؤمنان آمد و گفت: ای امیر مؤمنان! پروردگارت از کی بود؟ امام به وی فرمود: "مادرت به سوگت نشیند! کی نبود تا گفته شود کی بود؟! پروردگارم پیش از پیش، از هنگامی که پیشی وجود نداشت، بود و پس از پس، هنگامی که پسی وجود ندارد، خواهد بود. بینهایت است و برای نهایتش پایانی نیست. در پیشگاه او پایانها پایان میپذیرند. او نهایتِ هر نهایت است". وی گفت: ای امیر مؤمنان! آیا تو پیامبری؟ فرمود: "ای وای بر تو! من تنها بندهای از بندگان محمدم"[۲۰].
امام علیS: یاران حافظ و رازدار محمدa میدانند که من هیچگاه با خدا و پیامبر او مخالفت نکردم و در موقعیتهایی که قهرمانان در آنها میشکنند و گامها به عقب کشیده میشوند، با جانم از او دفاع کردم. این، دلیریای است که خداوند به من کرامت کرده است[۲۱].
پیشی گرفتن بر همانندان
امام علیS: جز احمدa کسی بر من پیشی نمیگیرد. من و او بر یک سیاقیم، جز آنکه او به نام، فراخوانده شده [و به پیامبری منصوب شده] است[۲۲].
امام علیS- ضمن خطبهای که بعد از حادثه نهروان ایراد کرد-: برای یاری دین قیام کردم، هنگامی که [همه] سستی ورزیدند. گام پیش نهادم، وقتی که سر در گریبان بودند. گویا شدم، وقتی که واماندند. به نور خدا گذشتم، هنگامی که درماندند. از همه خاموشتر بودم و در پیشی گرفتن، از همه برتر بودم. زمام فضایل را گرفتم و پرواز کردم و جایزه آن را بردم؛ چون کوه که بادهای تند، آن را حرکت نمیدهد و توفانها آن را از بین نمیبرد. هیچ کس نمیتوانست در من نقصی بجوید و هیچ گویندهای در من، عیبی نمییافت[۲۳].
فضیلتهای درخشان
امام باقرS: امیر مؤمنان- که درودهای خدا بر او باد- میفرمود: "برای خداوند عز و جل، نشانی که بزرگتر از من باشد، نیست و خداوند را خبری بزرگتر از من نیست"[۲۴].
امام علیS: من صدیق اکبرم[۲۵] و من، فاروق[۲۶] بین حق و باطلم[۲۷].
امام علیS: من کلام گویای خدایم[۲۸].
امام علیS: من... آشناترینِ شما به قرآن و سنتم؛ داناترینِ شما در دین و عالمترینِ شما به پایان کارها هستم[۲۹].
امام علیS: من، اولین کسی هستم که در پیشگاه رحمان، برای اقامه دعوا در روز قیامت بهپا میخیزم[۳۰].
امام علیS: من تقسیمکننده بهشت و جهنمم. هیچ کس جز بر پایه تقسیم من، در آنها وارد نمیشود[۳۱].
فضیلتهای شمارهدار
امام علیS: شش چیز به من داده شده است: دانش مرگ و میرها و حوادث و وصیتها؛ کلام پایانی (فیصلهدهنده حقو باطل)؛ و [این که] منم آگاه بهجنگها؛ و [آگاهبه]دست به دست شدن حکومتها؛ و منم صاحب عصا و داغ؛ و همان جنبندهام که با مردم سخن میگوید[۳۲].
امام علیS: هفت چیز به من داده شده که به کسی داده نشده است: نامها؛ قضاوت بین مردم؛ تفسیر کتاب؛ و تقسیم درست غنیمتها در بین مردم، به من آموزش داده شده است؛ و چیزی از دانش نمانده، جز آنکه آن را [فرشته] "مبارک" به من آموزش داده است؛ و حرفی به من داده شده که هزار حرف را میگشاید؛ و به همسرم مصحف ویژهای از سوی خدا و پیامبرش داده شده که در آن، دانشی است که به کسی جز او داده نشده است[۳۳].
امام علیS: در روز قیامت، به نُه چیز با مردم، مُحاجه خواهم کرد: به بر پا داشتن نماز، دادن زکات، امر به معروف، نهی از منکر، عدالت در بین شهروندان، تقسیم به تساوی، مبارزه در راه خدا، اقامه حدود، و [اقامه] امثال آن[۳۴].
امام علیS: من ده چیز از پیامبر خدا دارم که پیش از من، به هیچ کس داده نشده است و پس از من هم به کسی داده نخواهد شد. پیامبرa به من فرمود: "ای علی! تو در دنیا و آخرت، برادر منی؛ در روز قیامت، نزدیکترینِ مردم به منی؛ خانه من با خانه تو در بهشت، مثل خانه دو برادر، رو به روی هم است؛ تو وصیای؛ تو ولیای؛ تو وزیری؛ دشمن تو، دشمن من، و دشمن من، دشمن خداست؛ دوست تو دوستِ من و دوست من، دوست خداست"[۳۵].
فضیلتهای پراکنده
امام علیS: من به پیامبر خدا در زمان حیات و پس از مرگش نزدیکتر هستم. من وصی و وزیر و مخزن رازها و دانش اویم. من صِدیق اکبر و فاروق اعظمم. من نخستین کسی هستم که به او ایمان آوردم و تصدیقش کردم و در مبارزه با مشرکان، بهترین آزمایشدهنده شمایم و به کتاب و سنت، آگاهترینِ شمایم و دینشناسترینِ شما در دین، و به پایان کارها آگاهترینِ شما، و خوشبیانترینِ شما و استوارترینِ شمایم[۳۶].
امام علیS: من چشم خدا، دست خدا، فرمان خدا و باب خدایم[۳۷].
امام علیS: من دانش خدا، قلب فراگیر خدا، زبان گویای خدا، چشم خدا، فرمان خدا و دست خدایم[۳۸].
امام علیS: مَثَل من در بین شما، چون چراغ در تاریکی است که هرکس در آن تاریکی درآید، از نورش بهره میگیرد. پس ای مردم! گوش دارید و فرا گیرید و گوش دلتان را شنوا کنید تا بفهمید[۳۹].[۴۰]
جستارهای وابسته
- آخرین خطبه امام علی
- شهادت آرزوی امام علی
- پدر امام علی
- از ذو قار تا بصره
- ازدواج امام علی
- امارت امام علی در حدیث
- امامت امام علی در حدیث
- انواع دانشهای امام علی
- انگیزههای دشمنی با امام علی
- ایثار امام علی در شب هجرت
- بازگشت خورشید برای امام علی
- اقدامات امام علی در جنگ بدر
- بیعت با امام علی
- اقدامات امام علی در جنگ تبوک
- ترور امام علی
- توطئه برای ترور امام علی
- جایگاه علمی امام علی
- اقدامات امام علی در جنگ احد
- اقدامات امام علی در جنگ بنی قریظه
- اقدامات امام علی در جنگ بنی نضیر
- اقدامات امام علی در جنگ حنین
- خبر دادن پیامبر از شهادت علی
- خلافت امام علی در حدیث
- اقدامات امام علی در جنگ خندق
- اقدامات امام علی در جنگ خیبر
- داوریهای امام علی
- دشمنان امام علی
- دعاهای پیامبر خاتم برای امام علی
- دلایل تنهایی امام علی
- حب امام علی
- رویارویی امام علی با ناکثین
- زیانهای دشمنی با امام علی
- سیاستهای اجتماعی امام علی
- سیاستهای اداری امام علی
- سیاستهای اقتصادی امام علی
- سیاستهای امنیتی امام علی
- سیاستهای جنگی امام علی
- سیاستهای حکومتی امام علی
- سیاستهای فرهنگی امام علی
- سیاستهای قضایی امام علی
- سیمای امام علی
- شکست بتها توسط امام علی
- شکایت امام علی از نافرمانی یارانش
- عصمت امام علی در حدیث
- علم امام علی در حدیث
- امام علی از زبان اهل بیت
- امام علی از زبان دشمنانش
- امام علی از زبان قرآن
- امام علی از زبان همسران پیامبر
- امام علی از زبان پیامبر
- امام علی از زبان یارانش
- امام علی از زبان یاران پیامبر
- امام علی از زبان خودش
- غلو در دوست داشتن امام علی
- اقدامات امام علی در ماجرای فتح مکه
- فرزندان امام علی
- لقبهای امام علی
- مأموریت امام علی
- محبوبیت امام علی
- محدودیتهای امام علی در انتخاب کارگزاران
- هشدار امام علی به یارانش درباره نافرمانی
- نافرمانی سپاه امام علی
- نامهای امام علی
- نسب امام علی
- نیرنگهای دشمنان امام علی
- هدایت امام علی در حدیث
- وراثت امام علی در حدیث
- وصایت امام علی در حدیث
- ولادت امام علی
- ولایت امام علی در حدیث
- ویژگیهای اخلاقی امام علی
- ویژگیهای اعتقادی امام علی
- ویژگیهای امام علی
- ویژگیهای جنگی امام علی
- ویژگیهای دشمنان امام علی
- ویژگیهای دوستداران امام علی
- ویژگیهای سیاسی امام علی
- ویژگیهای عملی امام علی
- پذیرفته شدن دعاهای امام علی
- پرورش امام علی
- پس از شهادت امام علی
- پیشگویی امام علی
- کارگزاران امام علی
- کنیههای امام علی
- کینورزی به امام علی
- یاران امام علی
- یاری خواستن امام علی از کوفیان
- یومالدار
منابع
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۰۵.
- ↑ الاختصاص، ص۱۶۳ تا ۱۸۳ و بحار الأنوار، ج ۳۸ ص۱۶۷
- ↑ خصال، ص۵۷۲، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۸ ص۲۳۴
- ↑ «منم حجّت خدا، منم خلیفۀ خدا، منم راه خدا، منم در خدا، منم گنجینهدار علم خدا، منم امین سرّ خدا، منم پیشوای مردم پس از بهترین مخلوقات، محمّد پیامبر رحمت» امالی صدوق، ص۸۸، روضة الواعظین، ص۱۱۴
- ↑ بخشی از این اشعار در «موسوعة الامام علی بن ابی طالب»، ج ۸ ص۲۵۷ آمده است
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۰۵.
- ↑ نجم، آیه ۳۲.
- ↑ مراد، خود حضرت است.
- ↑ نهج البلاغة، نامه ۲۸.
- ↑ اشاره به آیه ۱۱ سوره ضحی.
- ↑ شرح نهج البلاغة، ج ۲۰، ص۲۹۶.
- ↑ نهج البلاغة، خطبه ۳.
- ↑ الارشاد، ج ۱، ص۵۴.
- ↑ مثلی است، کنایه از کسی که از شأن و مقام خود، تجاوز کند.
- ↑ «الإمام علیS: کنتُ فی أیامِ رَسولِ اللهِa کجُزءٍ مِن رَسولِ اللهِa، ینظُرُ إلَی الناسُ کما ینظَرُ إلَی الکواکبِ فی افُقِ السماءِ، ثُم غَض الدهرُ مِنی، فَقُرِنَ بیفُلانٌ وفُلانٌ، ثُم قُرِنتُ بِخَمسَةٍ أمثَلُهُم عُثمانُ، فَقُلتُ: وا ذَفَراه! ثُم لَم یرضَ الدهرُ لی بِذلِک حَتی أرذَلَنی، فَجَعَلَنی نَظیراً لِابنِ هِندٍ وَابنِ النابِغَةِ، لَقَدِ استَنتِ الفِصالُ حَتی القَرعی» (شرح نهج البلاغة، ج ۲۰، ص۳۲۶، ح ۷۳۳).
- ↑ معنای این حدیث، نزدیک به معنای حدیث مشهور پیامبرa است که فرمود: «من و علی، از یک نور، آفریده شدهایم».
- ↑ «عنهS: أنا مِن رَسولِ اللهِ کالضوءِ مِنَ الضوءِ، وَالذراعِ مِنَ العَضُدِ» (نهج البلاغة، نامه ۴۵).
- ↑ «عنهS: أنَا صِنوُهُ، ووَصِیهُ، ووَلِیهُ، وصاحِبُ نَجواهُ وسِرهِ» (الأمالی، مفید، ص۶، ح ۳).
- ↑ «عنهS: لَقَد قُبِضَ رَسولُ اللهِa وإن رَأسَهُ لَعَلی صَدری، ولَقَد سالَت نَفسُهُ فی کفی، فَأَمرَرتُها عَلی وَجهی. ولَقَد وَلیتُ غُسلَهُa وَالمَلائِکةُ أعوانی، فَضَجتِ الدارُ وَالأَفنِیةُ؛ مَلَأٌ یهبِطُ، ومَلَأٌ یعرُجُ، وما فارَقَت سَمعی هَینَمَةٌ مِنهُم، یصَلونَ عَلَیهِ حَتی وارَیناهُ فی ضَریحِهِ» (نهج البلاغة، خطبه ۱۹۷).
- ↑ «الإمام الصادقS: جاءَ حِبرٌ مِنَ الأَحبارِ إلی أمیرِ المُؤمِنینَS، فَقالَ: یا أمیرَ المُؤمِنینَ، مَتی کانَ رَبک؟ فَقالَ لَهُ: ثَکلَتک امک! ومَتی لَم یکن حَتی یقالَ: مَتی کانَ؟! کانَ رَبی قَبلَ القَبلِ بِلا قَبلٍ، وبَعدَ البَعدِ بِلا بَعدٍ، ولا غایةَ ولا مُنتَهی لِغایتِهِ، انقَطَعَتِ الغایاتُ عِندَهُ، فَهُوَ مُنتَهی کل غایةٍ. فَقالَ: یا أمیرَ المُؤمِنینَ، أ فَنَبِی أنتَ؟ فَقالَ: وَیلَک! إنما أنَا عَبدٌ مِن عَبیدِ مُحَمدٍa» (الکافی، ج ۱، ص۸۹، ح ۵).
- ↑ «الإمام علیS: لَقَد عَلِمَ المُستَحفَظونَ مِن أصحابِ مُحَمدٍa أنی لَم أرُد عَلَی اللهِ ولا عَلی رَسولِهِ ساعَةً قَط، ولَقَد واسَیتُهُ بِنَفسی فِی المَواطِنِ التی تَنکصُ فیهَا الأَبطالُ وتَتَأَخرُ فیهَا الأَقدامُ، نَجدَةً أکرَمَنِی اللهُ بِها» (نهج البلاغة، خطبه ۱۹۷).
- ↑ «عنهS: لا یتَقَدمُنی أحَدٌ إلاأحمَدُa، وإنی وإیاهُ لَعَلی سَبیلٍ واحِدٍ، إلاأنهُ هُوَ المَدعُو بِاسمِهِ» (الکافی، ج ۱، ص۱۹۸، ح ۳).
- ↑ «الإمام علیS- فی خُطبَةٍ لَهُ بَعدَ وَقعَةِ النهرَوانِ-: فَقُمتُ بِالأَمرِ حینَ فَشِلوا، وتَطَلعتُ حینَ تَقَبعوا، ونَطَقتُ حینَ تَعتَعوا، ومَضَیتُ بِنورِ اللهِ حینَ وَقَفوا. وکنتُ أخفَضَهُم صَوتاً، وأعلاهُم فَوتاً، فَطِرتُ بِعِنانِها، وَاستَبدَدتُ بِرِهانِها، کالجَبَلِ لا تُحَرکهُ القَواصِفُ، ولا تُزیلُهُ العَواصِفُ، لَم یکن لِأَحَدٍ فِی مَهمَزٌ، ولا لِقائِلٍ فِی مَغمَزٌ» (نهج البلاغة، خطبه ۳۷).
- ↑ «الإمام الباقرS: کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ- صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِ- یقولُ: ما للهِ عَز وجَل آیةٌ هِی أکبَرُ مِنی، ولا للهِ مِن نَبَأٍ أعظَمُ مِنی» (الکافی، ج ۱، ص۲۰۷، ح ۳).
- ↑ صدیق، به معنای «راستْمرد» است. (م)
- ↑ فاروق به معنای «جدا کننده» است. (م)
- ↑ «الإمام علیS: أنَا الصدیقُ الأَکبَرُ، وأنَا الفاروقُ بَینَ الحَق وَالباطِلِ» (کنز الفوائد، ج ۱، ص۲۶۵).
- ↑ «عنهS: أنَا کلامُ اللهِ الناطِقُ» (بحار الأنوار، ج ۸۲، ص۱۹۹).
- ↑ «عنهS: أنَا... أعرَفُکم بِالکتابِ وَالسنةِ، وأفقَهُکم فِی الدینِ، وأعلَمُکم بِعَواقِبِ الامورِ» (الاحتجاج، ج ۱، ص۱۸۲، ح ۳۶).
- ↑ «عنهS: أنَا أولُ مَن یجثو بَینَ یدَی الرحمنِ لِلخُصومَةِ یومَ القِیامَةِ» (صحیح البخاری، ج ۴، ص۱۴۵۸، ح ۳۷۴۷).
- ↑ «الإمام علیS: أنَا قَسیمُ اللهِ بَینَ الجَنةِ وَالنارِ، لا یدخُلُها داخِلٌ إلاعَلی حَد قَسمی» (الکافی، ج ۱، ص۱۹۸، ح ۳).
- ↑ «عنهS: لَقَد اعطیتُ الست؛ عِلمَ المَنایا وَالبَلایا وَالوَصایا، وفَصلَ الخِطابِ، وإنی لَصاحِبُ الکراتِ، ودَولَةِ الدوَلِ، وإنی لَصاحِبُ العَصا وَالمیسَمِ، وَالدابَةُ التی تُکلمُ الناسَ» (الکافی، ج ۱، ص۱۹۸، ح ۳).
- ↑ «عنهS: لَقَد اعطیتُ السبعَ التی لَم یسبِقنی إلَیها أحَدٌ؛ عُلمتُ الأَسماءَ، وَالحُکومَةَ بَینَ العِبادِ، وتَفسیرَ الکتابِ، وقِسمَةَ الحَق مِنَ المَغانِمِ بَینَ بَنی آدَمَ، فَما شَذ عَنی مِنَ العِلمِ شَیءٌ إلاوقَد عَلمَنیهِ المُبارَک. ولَقَد اعطیتُ حَرفاً یفتَحُ ألفَ حَرفٍ، ولَقَد اعطِیت زَوجَتی مُصحَفاً فیهِ مِنَ العِلمِ ما لَم یسبِقها إلَیهِ أحَدٌ خاصةً مِنَ اللهِ ورَسولِهِ» (بصائر الدرجات، ص۲۰۰، ح ۲).
- ↑ «الإمام علیS: احاج الناسَ یومَ القِیامَةِ بِتِسعٍ؛ بِإِقامِ الصلاةِ، وإیتاءِ الزکاةِ، وَالأَمرِ بِالمَعروفِ، وَالنهی عَنِ المُنکرِ، وَالعَدلِ فِی الرعِیةِ، وَالقَسمِ بِالسوِیةِ، وَالجِهادِ فی سَبیلِ اللهِ، وإقامَةِ الحُدودِ وأشباهِهِ» (فضائل الصحابة، ابن حنبل، ج ۱، ص۵۳۸، ح ۸۹۸).
- ↑ «عنهS: کانَ لی عَشرٌ مِن رَسولِ اللهِa لَم یعطَهُن أحَدٌ قَبلی، ولا یعطاهُن أحَدٌ بَعدی؛ قالَ لی: یا عَلِی، أنتَ أخی فِی الدنیا وَالآخِرَةِ، وأنتَ أقرَبُ الناسِ مِنی مَوقِفاً یومَ القِیامَةِ، ومَنزلی ومَنزِلُک فِی الجَنةِ مُتَواجِهَینِ کمَنزِلِ الأَخَوَینِ، وأنتَ الوَصِی، وأنتَ الوَلِی، وأنتَ الوَزیرُ، عَدُوک عَدُوی، وعَدُوی عُدو اللهِ، ووَلِیک وَلِیی، ووَلِیی وَلِی اللهِ» (الخصال، ص۴۲۹، ح ۷).
- ↑ «عنهS: أنَا أولی بِرَسولِ اللهِ حَیاً ومَیتاً، وأنَا وَصِیهُ ووَزیرُهُ ومُستَودَعُ سِرهِ وعِلمِهِ، وأنَا الصدیقُ الأَکبَرُ، وَالفاروقُ الأَعظَمُ، وأولُ مَن آمَنَ بِهِ وصَدقَهُ، وأحسَنُکم بَلاءً فی جِهادِ المُشرِکینَ، وأعرَفُکم بِالکتابِ وَالسنةِ، وأفقَهُکم فی الدینِ، وأعلَمُکم بِعَواقِبِ الامورِ، وأذرَبُکم لِساناً، وأثبَتُکم جَناناً» (الاحتجاج، ج ۱، ص۱۸۲، ح ۳۶).
- ↑ «الإمام علیS: أنَا عَینُ اللهِ، وأنَا یدُ اللهِ، وأنَا جَنبُ اللهِ، وأنَا بابُ اللهِ» (الکافی، ج ۱، ص۱۴۵، ح ۸).
- ↑ «عنهS: أنَا عِلمُ اللهِ، وأنَا قَلبُ اللهِ الواعی، ولِسانُ اللهِ الناطِقُ، وعَینُ اللهِ، وجَنبُ اللهِ، وأنَا یدُ اللهِ» (التوحید، ص۱۶۴، ح ۱).
- ↑ «عنهS: إنما مَثَلی بَینَکم کمَثَلِ السراجِ فِی الظلمَةِ؛ یستَضیءُ بِهِ مَن وَلَجَها، فَاسمَعوا أیهَا الناسُ وعوا، وأحضِروا آذانَ قُلوبِکم تَفهَموا» (نهج البلاغة، خطبه ۱۸۷).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص۶۳۵-۶۴۷.