قبر امام علی
قبر پنهان علی محل دفن امیر المؤمنین (ع) سالها مخفی بود. زمان هارون عباسی جای آن معلوم شد و بقعهای بر آن ساختند.
مقدمه
فرزندان علی (ع) پس از شهادت آن حضرت، تصمیم بر پنهان نگه داشتن قبر او گرفتند، تا بنی امیّه و خوارج نسبت به آن بیحرمتی نکنند. در شب دفن، تابوتی را بر شتری بستند و همراه افراد موثّق از کوفه بیرون بردند، تا وانمود کنند که به مدینه میبرند. استری را نیز با جنازهای پوشانده بیرون بردند، تا وانمود کنند که در "حیره" دفن میکنند. در مسجد و دار الإماره و منزل یکی از اصحاب و در "کناسه" و "ثویّه" چند قبر کندند و بدینصورت مردم از محلّ دقیق دفن آن حضرت در ابهام ماندند و جز اصحاب خاصّ و فرزندان وی کسی نمیدانست.[۱] علامه مجلسی مینویسد: علّت پنهان بودن قبرش ترس از خوارج و منافقین بوده و کسی جز خواص شیعه از جای مخفی آن اطلاع نداشت، تا اینکه در زمان سفّاح خلیفۀ عباسی، امام صادق (ع) به حیره برآمد و موضع قبر را نمایاند و از آن پس تاکنون شیعه، قبر امام را در همان موضع زیارت میکند.[۲] امام سجاد (ع) بهطور مخفیانه آن را زیارت میکرد، امام باقر (ع) در عهد بنی مروان از آن خبر داشت و گاهی به زیارت میرفت. امام صادق (ع) در عصر عباسیان که چندینبار به عراق احضار شد در مسیر راه موضع قبر شریف را به یاران مخصوص که همراهش بودند نشان میداد. بتدریج برای همه جایگاه آن آشکار شد و محل زیارت و رفتوآمد گشت و در زمان هارون کاملا از آن حالت پنهانی درآمد.[۳] هارون به شکار رفته بود، در منطقۀ "غریّین" آهوانی را دیدند. باز و سگ شکاری در پی آنها روان ساختند. پس از مدتی آهوان به تپهای پناهنده شدند. بازها و سگها برگشتند. هارون تعجب کرد، آهوان از تپه پایین آمدند، بازها و سگها دوباره در پی آنها روان شدند، باز هم به آن تلّ پناه بردند. سهبار این صحنه تکرار شد. به دستور هارون پیرمردی را از بنی اسد در آن منطقه یافته آوردند. هارون ماجرای تپه را پرسید. او امان خواست، سپس به نقل از پدرانش گفت که در این تپه، قبر علی بن ابی طالب (ع) است، خداوند آن را حرم و پناهگاه قرار داده و هرکه به آنجا پناه آورد ایمن است. هارون متأثّر شد و گریست...[۴].[۵]
پژوهشی در محل دفن امام علی(ع)
بنا بر روایات متعددی که از طریق شیعه نقل شده، مدفن امام علی(ع) در نجف اشرف، همین مکانی است که اکنون گنبد و بارگاه آن حضرت قرار دارد. این روایات گرچه از طرق گوناگون و با الفاظ مختلف نقل شده، اما در محتوا و فهم متفقالقول بوده، همگی آنها به صراحت دفن آن حضرت را در غری (نجف) تأیید کردهاند. در اینجا به برخی از آن روایات اشاره میکنیم:
روایت اول:
حبان یا حیان و یا جیان بن علی عنزی گوید: مرا خبر داد آزادکرده علی(ع) که چون هنگام احتضار آن حضرت فرا رسید، به حسن(ع) و حسین(ع) فرمود: «چون من از دنیا رحلت نمایم، مرا بر تختی گذارید و بیرون آورید و عقب تخت را بردارید و جانب پیش آن را به حال خود بگذارید، که آن جانب، خود برداشته میشود، و ببرید مرا به غریین (یعنی نجف اشرف)، پس در آنجا سنگ سفیدی خواهید دید، در آن سنگ قبر مرا بکنید، به تختهای میرسید، مرا در آنجا دفن کنید». پس چون آن حضرت چشم از جهان فرو بست، بیرون آوردیم آن حضرت را و ما عقب تخت را برداشتیم و پیش تخت به خودی خود برخاست و در راه آوازهای خفی و صداهای ضعیفی را میشنیدیم و کسی را نمیدیدیم، تا وقتی که به غریین رسیدیم، سنگ سفید را دیدیم که از نور میدرخشید. در آن سنگ قبر آن حضرت را حفر کردیم، تختهای ظاهر شد و بر آن تخته نوشته بود که این را نوح در اینجا برای علی بن ابیطالب ذخیره گذاشته، پس آن حضرت را دفن کردیم و از دیدن این معجزات که دلالت بر جلالت قدر و منزلت آن حضرت میکرد، خشنود برگشتیم. در راه گروهی از شیعیان به ما رسیدند که به نماز بر آن حضرت حاضر شده بودند. ما ایشان را خبر دادیم به آنچه گذشته بود و به اکرام خداوند عالمیان به امیرالمؤمنین(ع)؛ پس ایشان گفتند که ما میخواهیم که از کرامات آن حضرت آنچه دیدهاید مشاهده کنیم؛ ما گفتیم که اثر قبر را محو کردیم و علامتی نگذاشتیم که توان دانست، چنانچه آن حضرت خود وصیت فرموده بود. پس ایشان رفتند به طرف قبر مبارک و برگشتند و گفتند که ما قبر را شکافتیم، کسی را در قبر نیافتیم[۶].
روایت دوم:
در این روایت آمده است که حضرت علی(ع) به فرزندانش حسن(ع) و حسین(ع) در هنگام وفاتش وصیت کرد که: چون وفات کردم، مرا بر تختم بگذارید و منتظر بمانید، چون پیش تخت بلند شود، شما عقب تخت را بلند کنید. چون یک چهارم از شب گذشت، حسن(ع) و حسین(ع) و یاران خاص آنان از جای برخاستند و در آن هنگام پیش تخت از زمین بلند شد و آنان عقب تخت را برداشتند. یکی از نزدیکان و خواص آنان گوید که وقتی جنازه آن حضرت را حمل میکردیم، آوازهای فرشتگان را میشنیدیم که تسبیح و تکبیر و تهلیل میگفتند و ما را در این مصیبت بزرگ تسلیت و تعزیت میدادند. هنگامی که به غریین رسیدیم، ناگهان سنگی سفید (تلی سفید) را دیدیم که میدرخشید؛ پس پیش تخت در آنجا فرود آمد و ما عقب تخت را بر زمین نهادیم و در دل آن سنگ قبری حفر کردیم، ناگهان تختهای را یافتیم که بر آن نوشته بود: «این قبری است که نوح نبی(ع) برای وصی محمد(ص) ذخیره کرده است». پس حضرت را در آنجا به خاک سپردند و قبرش را هموار و پنهان ساختند[۷].
روایت سوم:
از امکلثوم، دختر حضرت علی(ع) نقل شده که گفت: آخرین سخن که پدرم به برادرانم، حضرت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) فرمود، این بود که «ای فرزندانم، چون من از دنیا رحلت نمایم، مرا غسل دهید و جسد مرا خشک کنید با بردیمنیای که رسول خدا(ص) و فاطمه(س) را با آن خشک کردید، و مرا در تابوت گذاشته، چیزی بر من بپوشانید؛ پس نظر کنید، هرگاه پیش تابوت بلند شد، شما عقب آن را بردارید». ام کلثوم گوید که من نیز، به همراه برادرانم برای تشییع جنازه پدر بیرون آمدم. چون به نجف اشرف رسیدیم، طرف سر تابوت میل به زمین کرد، پس عقب تابوت را به زمین گذاشتند، پس حضرت امام حسن(ع) کلنگی گرفتند و ضرب اول که زدند شکافته شد قبر کندهای [آشکار گشت] و در آنجا تختهای بود که بر آن دو سطر به خط سریانی نوشته بود به این مضمون: «بسم الله الرحمن الرحیم، این قبری است که کنده است و مقرر ساخته است نوح پیغمبر از جهت علی، وصی محمد(ص)، پیش از طوفان به هفتصد سال». امکلثوم گوید که چون قبر را درست کردند، شکافته شد و ندانستیم که آن حضرت زمین را شکافت و بیرون رفت و یا اینکه آن حضرت را به آسمان بردند. آنگاه شنیدیم که هاتفی ما را تعزیت داد و گفت: خدا شما را صبر نیکو کرامت فرماید، در مصیبت سید و بزرگ شما و حجت خداوند عالمیان بر خلایق[۸].
روایت چهارم:
از امام صادق(ع) روایت شده که چون حضرت علی(ع) چشم از جهان فرو بست، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و دو مرد دیگر، بدن مبارک آن حضرت را از کوفه خارج کردند، در حالی که کوفه در سمت راستشان قرار داشت، و به سوی جبانه رفتند و از آن نیز گذشتند، تا به غری رسیدند و آن حضرت را در آنجا به خاک سپردند و قبر مبارکش را هموار با زمین و مخفی کردند و به کوفه بازگشتند[۹].
روایات و اخباری که به شبانه و پنهانی دفن کردن حضرت علی(ع) و مخفی کردن قبر مبارک آن حضرت اشاره دارند، فراوان است. این روایات همگی در محتوا مانند یکدیگرند. نکتهای که در همه این روایات به چشم میخورد، این است که امام علی(ع)، با توجه به مصالحی که بعدها آشکار شد، وصیت فرمود که او را در دل شب و پنهانی به خاک سپارند تا مبادا بنیامیه و خوارج و طرفدارانشان و...، از محل دفن حضرت اطلاع یابند و به نبش قبر وی بپردازند؛ چه در این صورت جنگ وستیزی طولانی میان بنیهاشم و آنان به وجود میآید و فتنهای بزرگ جامعه نوپای اسلامی را فرامیگرفت که به هیچ وجه مهارشدنی نبود[۱۰]. این تدبیر امام، باعث شد تا قبر وی پنهان بماند و همین امر سیرهنویسان، مورخان و محدثان را درباره محل دفن وی به تردید و اشتباه انداخته است. آنان هر یک درباره محل دفن حضرت نظریهای ابراز کردهاند، فقط میتوان آنها را رجماً للغیب و تیری در تاریکی دانست؛ زیرا هیچ سند معتبر برای ایده خویش نداشتند.
چیزی که به این تردیدها و اختلاف نظرها بیشتر دامن زد، روایتی از امام صادق(ع) است که فرمود: حضرت امیرالمؤمنین(ع) به حضرت امام حسن(ع) وصیت کرد که در چهار موضع برای ایشان قبر حفر نماید: در مسجد کوفه، در رحبه کوفه، در نجف و در خانه جعدة بن هبیره[۱۱].
ابن ابیالحدید، این موضوع را که موجب توهم و تردید مردم شد، با تفصیل بیشتری به این شرح یاد کرده است: چون علی(ع) کشته شد، فرزندانش تصمیم گرفتند که مرقد او را از بیم تعرض بنیامیه پوشیده بدارند؛ از اینرو در همان شب -شب دفن علی(ع) - مردم را نسبت به مزار او دچار تصورات گوناگون کردند. پسران علی(ع) نخست تابوتی را که از آن بوی کافور برمیخاست، بر شتری نهادند و با طنابهایی استوار بستند و آن را در تاریکی شب همراه تنی چند از افراد مورد اعتماد خویش از کوفه بیرون فرستادند، و آنان شایع کردند که آن را به مدینه میبرند تا کنار مرقد فاطمه(س) به خاک بسپارند. همچنین اشتری بیرون آوردند که بر آن تابوتی پوشیده و در پارچه پیچیده بود و چنین تصور میشد که میخواهند آن را در حیره به خاک بسپارند. چند قبر هم در مکانهای مختلف کندند، یکی در مسجد کوفه، یکی کنار میدان قصر- دارالاماره - یکی دیگر در حجرهای از خانههای آل جعدة بن هبیره مخزومی، دیگری کنار دیوار خانه عبدالله بن یزید قسری، دیگری کنار در کاغذ فروشان که در قبله مسجد کوفه بود، دیگری در محله کناسه کوفه و دیگری در ثویه و بدین ترتیب محل آرامگاه آن حضرت، بر مردم پوشیده ماند و از محل دفن او کسی به حقیقت، جز فرزندانش و برخی از یاران بسیار مخلص او آگاه نشد. آنان سحرگاه آن شب (۲۱ رمضان) پیکر شریفش را بیرون بردند و در نجف و همانجا که به غری معروف است، بر طبق وصیت و عهدی که با آنان کرده بود، به خاک سپردند و محل دفن او بر مردم پوشیده ماند. از صبح آن روز شایعات مختلفی که با یکدیگر به شدت تفاوت داشت، میان مردم منتشر شد و سخنان گوناگونی در مورد محل قبر شریف آن حضرت نقل شد. گروهی مدعی شدند که همان شب جماعتی از قبیله طی، آن شتر را که همراهانش آن را گم کرده بودند پیدا کردند و دیدند بر آن صندوقی است پنداشتند در آن مال است و چون متوجه شدند، ترسیدند که از ایشان مطالبه شود؛ صندوق را دفن کردند و شتر را کشتند و گوشت آن را خوردند. این خبر میان بنیامیه شایع شد و آن را راست پنداشتند و ولید بن عقبه [از دشمنان کینهتوز امام علی(ع)] ابیاتی سرود و در آن ابیات حضرت را چنین مذمت کرد: فَإِنْ يَكُ قَدْ ضَلَ الْبَعِيرُ بِحَمْلِهِ *** فَلَمْ يَكُ مَهْدِيّاً وَ لَا كَانَ هَادِياً «در صورتی که شتر به سبب حمل جسد او گم شود، او هرگز راهنما و هدایت شده نبوده است».
ولید در این شعر قصد داشته گفتار پیامبر درباره امام علی(ع) را که فرموده بود: «إِنْ تُوَلُّوهَا عَلِيّاً تَجِدُوهُ هَادِياً مَهْدِيّاً»؛ «اگر علی را ولایت دهید، او را راهنما و رهنمون شده خواهید یافت» رد کند[۱۲]. به این ترتیب جز فرزندان آن حضرت و برخی از خواص و یاران مخلص وی، کسی از محل حقیقی دفن ایشان اطلاع نداشت؛ از اینرو مورخان، سیرهنویسان، جغرافیدانان، و حتی برخی محدثان نیز، تحت تأثیر این شایعات قرار گرفتند و درباره محل دفن آن حضرت، همان شایعات را ملاک قرار دادند و به بازگویی و بازنویسی آنها پرداختند. اینک به نمونههایی از آنها اشاره میشود: ابن سعد گوید: قبر آن حضرت در رحبه نزدیک مسجد کوفه است[۱۳]. طبری نوشته است که آن حضرت در قصر (دارالاماره) کوفه نزدیک مسجد، به خاک سپرده شد[۱۴]. مسعودی گوید که قبر وی در رحبه نزدیک مسجد کوفه است؛ سپس اضافه کرده که برخی عقیده دارند آن حضرت در قصر کوفه یا در مسجد کوفه، یا در مدینه، کنار قبر فاطمه(س) همسرش یا در وادی طی، به خاک سپرده شده است[۱۵].
ابن حوقل جغرافیدان معروف نوشته است که قبر امیرالمؤمنین علی(ع) در کوفه است، و بعد اضافه میکند که: گویند قبرش در موضعی پشت زاویه جامع کوفه است و در این مکان اکنون دکان علافی است. پس از آن اشاره میکند که بیشتر فرزندانش گمان میکنند قبرش در همانجا است که آشکار شده یعنی در دو فرسخی کوفه (نجف)، مکانی که ابوالهیجاء عبدالله بن حمدان آن را به شهرت رساند و اطراف آن را حصار کشید و گنبد و بارگاهی بر فراز آن ساخت[۱۶]. اصطخری، جغرافیدان دیگر، و معاصر ابن حوقل نیز چنین نوشته است: و قريب من الكوفة قبر علي(ع) و قد اختلف في مكانه. او سپس به نقل اقوال مختلف میپردازد و میگوید: «گفته شده که قبر آن حضرت در زاویه باب جامع کوفه است و من در این مکان فقط دکان علافی را دیدم، و برخی گفتهاند قبرش در دو فرسخی کوفه است و آن بنایی بلند و مرتفع و آثار قبوری است»[۱۷]. ابن عساکر نیز در موارد گوناگون ترجمه امام علی(ع) به ذکر اقوال و شایعات مذکور پرداخته و نوشته است آن حضرت را شبانه دفن کردند و حسن فرزندش بر وی نماز خواند و در قصر کوفه (دارالاماره) یا خانهای از آل جعدة بن هبیره یا در ظهر الکوفه (نجف)، یا مدینه، یا رحبه، یا در محله کناسه، یا ثویه یا در بقیع کنار همسرش در مدینه، به خاک سپرده شد[۱۸]، و بالاخره مزی گوید: در محل قبر علی(ع) اختلاف نظر است؛ گفته شده در دارالاماره کوفه، یا در رحبه و یا در نجف حیره است[۱۹]. چنانکه گفته آمد، این افراد تنها به نقل اقوال و اخبار در این باره پرداختهاند و به صراحت اظهار نظر نکردهاند؛ در حالی که برخی از مورخان و سیرهنویسان در هنگام ذکر این اقوال موضعگیری کرده و به رد و تأیید نظریهای پرداختهاند. اینان عبارتاند از:
۱. خطیب بغدادی در پایان ترجمه امام علی(ع) در تاریخ خویش، پس از نقل اقوال مختلف به نقل حدیثی ضعیف از ابوبکر طلحی پرداخته که ابوجعفر محمد بن عبدالله حضرمی، وجود قبر علی بن ابیطالب(ع) را در نجف و در آن مکانی که اکنون زیارتگاه است انکار کرده و گفته است این قبر مغیرة بن شعبه است و اگر شیعیان میدانستند که این قبر مغیرة بن شعبه است آن را سنگباران میکردند[۲۰]!
جالب است بدانیم خطیب، این خبر را به صورتی ضعیف و با عبارت «حُکِیَ» (حکایت شده) نقل کرده است؛ در حالی که همو در شرح حال مغیرة بن شعبه، به صورت قطعی قبر مغیره را در موضعی به نام «ثویه» ذکر کرده[۲۱]، و ثویه در نزدیکی حنانه و در نزدیکیهای نجف قرار دارد، و موجب شگفتی است که خطیب با وجود اعتقاد به اینکه مغیرة بن شعبه در ثویه مدفون است، چنین خبر ضعیفی را، بدون اینکه آن را رد کند، از قول ابوجعفر حضرمی آورده است؛ آن هم در پایان دیگر اقوال درباره محل دفن امام. البته از خطیب بغدادی که کینهورزیاش با شیعه بسیار معروف است هیچ بعید نیست که چنین اخبار ضعیفی را تأیید کند و شگفتتر آنکه ابوجعفر حضرمی از کجا چنین اطلاع قطعیای پیدا کرده که اینجا قبر علی(ع) نیست و متعلق به مغیرة بن شعبه میباشد و چنین با اطمینان میگوید که اگر من میدانستم اینجا قبر علی(ع) است برای همیشه در آنجا منزل میکردم، و جالب است اظهار میدارد که اگر آنچه را من میدانم شیعه نیز، میدانست این قبر را سنگباران میکرد! در حالی که غیر از خطیب بغدادی، دیگران نیز تأکید و تصریح کردهاند که قبر مغیرة بن شعبه و ابوموسی اشعری در ثویه، و در نزدیکی حنانه واقع شده است[۲۲].
۲. ابن کثیر پس از نقل اقوال مختلف درباره محل دفن امام علی(ع) و تکرار سخنان خطیب بغدادی، پای فراتر نهاده به طور قطع وجود مرقد امام علی(ع) را در نجف رد کرده، شیعیانی را که چنین اعتقادی دارند نادان میخواند و سپس به صورت قاطع میگوید که آنجا قبر مغیرة بن شعبه است[۲۳]. شگفتآور است که ابن کثیر از کجا و با چه سندی با این قاطعیت دفن شدن امام را در غری و نجف رد میکند و به صراحت مدفن امام را به قبر مغیره نسبت میدهد، و شگفتتر آنکه وی شیعیان را نادان و جاهل فرض کرده است؛ چراکه آنان معتقدند قبر امام در همین مشهد نجف است! باید از او پرسید که چرا اقوال دیگر را با این قاطعیت رد نکرده در حالی که آنها نیز هیچ سندی ندارند؟ آیا اتفاق و اجماع شیعه، با آن همه اخبار متواتر، خود دلیلی محکم و سندی قاطع نیست؟ آیا گروهی از عالمان و بزرگان اهل سنت که خبر دفن امام را در نجف اشرف تأیید کردهاند و آن را چنانکه اشاره خواهیم کرد اصح روایات در این باره دانستهاند نیز، جاهل و نادانند؟!
ابن کثیر فقط درباره یکی دیگر از اخبار و اقوال دفن امام در وادی طی، و داستان گم شدن شترِ تابوت به پشت، قاطعانه موضعگیری کرده و نوشته است آنان که چنین خبری را نقل و قبول کردهاند، دچار خطا و اشتباه شدهاند، و چیزی را گفتهاند که بدان علم نداشتهاند و عقل و شرع نیز، آن را نمیپذیرد[۲۴]! شگفت است که او در حق کسانی که این خبر را پذیرفتهاند، چنین قاطعانه نسبت بیعلمی و مخالفت با عقل و شرع را سزاوار میداند، اما خود با قاطعیت خبر متواتر شیعه و سنی را رد کرده، خود را آگاه به حقیقت و واقعیت معرفی مینماید.
داستان شتر گمشده در وادی طی را، خطیب بغدادی، ابن عساکر، ذهبی و چند تن دیگر نیز، نقل کردهاند[۲۵] و درباره منشأ این خبر اشاره کردیم که فرزندان امام، چنان که ابن ابیالحدید گفته، چند صورت تابوت تهیه کردند و آنها را همراه افرادی مورد اعتماد به بیرون کوفه فرستادند تا مردم را درباره محل دفن امام به شک و تردید بیندازند و آنان را گرفتار توهم سازند[۲۶] و جالب است بدانیم که این نقشه به خوبی کارساز شد؛ چنان که نه تنها مردم عادی و نه تنها بنیامیه را به شک و وهم گرفتار ساخت، بلکه سیرهنویسان و مورخان نیز، اسیر این توهم شدند و آن را در کتابها و آثار خویش بازگو کردند.
به هر حال دفن امام در مسجد کوفه، دارالاماره، حجرهای از خانههای آل جعدة بن هبیره، کنار دیوار خانه عبدالله بن یزید قسری، رحبه، ثویه، مدینه (بقیع) و مکانهای دیگری که اظهار شده، هیچ یک دلیل و مدرکی ندارد و بیاساس است و همگی برخاسته از شایعاتِ هنگام دفن مخفیانه و شبانه امام در غری (نجف) است و اتفاقاً همگان به وصیت امام درباره شبانه و مخفیانه دفن کردن خود و مخفی کردن قبرش، اشاره یا تصریح کردهاند و تنها خاندان امام و برخی از یاران مخلص آن حضرت، مکان واقعی قبر و مرقدش را میدانستهاند و آنها نیز هیچگاه این مکانها را تأیید نکردهاند و تمامشان به زیارت آن حضرت در غری و نجف توصیه کردهاند و روشن است که آنان بهتر از هر کس مکان واقعی مشهد و مدفن را میدانستهاند؛ پس چگونه است افرادی که در آن شب نبوده و حتی سالها و قرنها بعد، این حادثه را نقل و ثبت کردهاند، به خود جرئت داده که به طور قاطع مکانی را تأیید یا رد کنند، در حالی که حتی از دشمنان علی(ع) و شیعه بودهاند! چگونه میتوان اقوال آنها را پذیرفت و سخنان فرزندان و یاران مخلص و اصحاب سِر امام و ائمه طاهرین(ع) را رد کرد؟! بعضی از مورخان و جغرافیدانان و عالمان اهل سنت که به تأیید دفن امام علی(ع) در نجف اشرف پرداختهاند از این قرارند:
- ابن اثیر پس از نقل اقوال مختلف درباره محل دفن حضرت علی(ع) گوید: ولی قول اصح آن است که قبرش در همانجایی است که اکنون زیارتگاه است و به آن تبرک میجویند[۲۷]؛ یعنی نجف اشرف.
- ابوالفداء نیز، گوید: قول اصح در محل دفن حضرت علی(ع) چنانکه ابن اثیر هم آن را برگزیده همان مشهد مشهور وی در نجف است که امروزه زیارتگاه مردم است[۲۸].
- ابن وردی نیز، نوشته است قول اصح که ابن اثیر و دیگران هم آن را برگزیدهاند، آن است که قبر امام علی(ع) در نجف است[۲۹].
- یاقوت حموی، هنگامی که سخن از غری (غریان) میگوید، اشاره میکند که غریان در نزدیک قبر امیرالمؤمنین(ع) قرار گرفته است و در هنگام ذکر از نجف اشرف، گوید که در نزدیکی قبر امام علی(ع) قرار دارد[۳۰].
- ابن ابی الحدید گوید: قبر آن حضرت در غری است و آنچه را اصحاب حدیث درباره اختلاف در محل قبر آن حضرت، ادعا کردهاند و این که نوشتهاند به مدینه برده شد و یا در رحبه جامع کوفه و یا کنار باب دارالاماره دفن شد و یا اینکه پیکر پاکش را بر شتری نهادند و اعراب آن شتر را یافتند و امثال اینها، همه باطل است و حقیقتی ندارد و فرزندان آن حضرت عارفتر از همه به قبر وی هستند و طبیعی است که فرزندان هر کس آشناتر از اجانب هستند نسبت به قبور پدرانشان و این قبر که در غری (نجف) است، مورد زیارت فرزندان آن حضرت بوده، وقتی به عراق میآمدند که از جمله آنها است جعفر بن محمد (امام صادق(ع)) و او این قبر را به عنوان مرقد جد خود معرفی کرده و همچنین دیگر بزرگان این خاندان[۳۱].
اما تعیین محل دفن امام در مشهد نجف، در نزد شیعه امامیه، اضافه بر اقرار و اعتراف مورخان، سیرهنویسان، جغرافیدانان و محدثان اهل سنت، مبتنی بر دلایل و براهین آشکاری به این شرح است: برهان اول. تواتر اخبار دفن امام علی(ع) در مشهد غری، که از طرق مختلف و گوناگونی، پشت در پشت روایت شده است، و اکنون به برخی از آنها به اختصار اشاره میکنیم:
- پیامبراکرم(ص) درباره عرضه محبت اهل بیت خود به آسمانها و زمین و توضیح اینکه چه مکانهایی اجابت کردند، میفرماید:...سپس به کوفه عرضه شد و او قبول کرد و خداوند بدین وسیله او را به قبر تو مشرف گردانید. علی(ع) از ایشان پرسید که ای رسول خدا آیا قبری در کوفان عراق خواهد بود؟ فرمود: آری ای علی، تو در ظهر کوفه (پشت کوفه) بین غریین و ذکوات البیض، به خاک سپرده میشوی در حالی که کشته شدهای، و شقیترین این امت عبدالرحمان بن ملجم، تو را خواهد کشت[۳۲].
- امیر مؤمنان(ع) به نقل از احمد بن خباب، روزی به نجف اشرف نگاه کردند و فرمودند: چه خوب است دیدار تو و چه خوشبو است قصر تو! خداوندا! قبر مرا در این زمین قرار ده[۳۳]، و دعای آن حضرت، مستجاب شد. در هنگام احتضار نیز، وصیت کرد به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) که مرا در غری (نجف) به خاک سپارید. در این زمینه چند روایت از امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، ام کلثوم(س)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل شده که چون قبلاً به برخی از آنها اشاره کردیم، در اینجا تکرار نمیکنیم، و علاقهمندان میتوانند به کتاب پر ارج ابن طاووس مراجعه کنند[۳۴].
- از امام حسن(ع) پرسیدند امیرالمؤمنین(ع) را در کجا به خاک سپردید؟ فرمود: شبانه پیکرش را (از کوفه) خارج ساختیم تا به مسجد اشعث رسیدیم و از آنجا به پشت ناحیه غری رفتیم[۳۵].
- از امام حسین(ع) نیز، پرسیدند که امیرالمؤمنین(ع) را کجا دفن کردید؟ فرمود: در کنار رودی که محل مرور سیلاب است، و شب آن حضرت را از مسجد اشعث گذرانیدیم، و آن حضرت فرمود که مرا در قبر برادرم هود دفن کنید و در روایتی دیگر آمده که فرمود: شب آن حضرت را از مسجد اشعث گذرانیده، در پشت کوفه (یعنی نجف) در پهلوی غری به خاک سپردیم[۳۶].
- از امام باقر(ع) پرسیدند که امیرالمؤمنین(ع) در کجا دفن شد؟ فرمود: در ناحیه غریین و پیش از طلوع فجر به خاک سپرده شد و حسن(ع) و حسین(ع) و همه فرزندانش و عبدالله بن جعفر داخل قبر وی شدند[۳۷].
- ابوالفرج سندی گوید: همراه امام صادق(ع) به پشت کوفه رفتم و آن حضرت در سه جا نماز خواند و فرمود: موضع اول قبر امیرالمؤمنین(ع) و موضع دوم مقام رأس الحسین(ع) و موضع سوم مقام یا منبر قائم(ع) است[۳۸].
برهان دوم. اجماع شیعه امامیه بر اینکه مرقد مطهر حضرت علی(ع) در نجف و در همین مکان فعلی است که زیارتگاه عشاق اهل بیت(ع) است و اجماع نزد عقلا حجت و برهان محکم و مستندی است[۳۹]. محال است که اتفاق و اجماع گروهی که منسوب به ولایت و محبت اهل بیت رسالتند، بر کذب و خطا باشد[۴۰].
برهان سوم. ظهور کرامات و معجزات و اسرار و آیات بیشماری است که از این مرقد مطهر بروز کرده است و در منابع معتبر شیعی به آن اشاره شده است و برخی از آنها را اهل سنت نیز آوردهاند، و چون مطلب طولانی میشود از ذکر آنها میگذریم و علاقهمندان را به کتابهای معتبر ارجاع میدهیم[۴۱].
برهان چهارم. مقبولیت عامه مردم و پادشاهان و امیران از شیعه و اهل سنت در طول تاریخ پس از آشکار شدن قبر مطهر در زمان هارون الرشید خلیفه عباسی به بعد که بسیاری از خلفای عباسی نیز، از آن زمان به بعد بدون هیچ انکاری آن را پذیرفتند و همچنین در طول بیش از دوازده قرن است که همگان از عامه و خاصه، غیر از عدهای انگشتشمار این مطلب را به دیده قبول نگریستهاند.
برهان پنجم. مورخان و محدثان نوشتهاند که امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بارها در همین مکان به زیارت جدشان آمدند و حتی خواص از شیعیان را راهنمایی و تشویق کردند که به مشهد امام در نجف بیایند و آن را زیارت کنند و همچنین سایر علویان و بزرگان شیعه که عارف به این قبر شریف بودند، در دورانی که مرقد مطهر مخفی بود، به زیارت آن آمدند[۴۲]. با این دلایل آشکار هیچ شک و تردیدی باقی نمیماند که مشهد امام علی(ع) و مرقد مطهر آن حضرت، در همین مکان کنونی است.[۴۳]
آشکار شدن قبر امام علی(ع)
دانستیم که بنا بر دلایل و مصالحی و به سبب دشمنی بنیامیه و خوارج و بیم از نبش قبر امام علی(ع) به دست آنان، بیش از یک قرن، در طول دوران حکومت امویان و دوره کوتاهی از زمانِ عباسیان، مرقد مطهر آن حضرت پنهان و به دور از آگاهی دشمنان و نامحرمان باقی ماند؛ اما این به آن معنا نیست که هیچکس از قبر شریف آن حضرت اطلاعی نداشته باشد؛ بلکه در طول همین دوران فرزندان، نوادگان، بزرگان بنیهاشم و علویان و بسیاری از اصحاب و یاران مخلص و با ایمان ائمه(ع) از محل دفن آن حضرت و مرقد مطهرش، آگاهی و آشنایی کامل داشتند و دور از چشم اغیار، به زیارت مولا و سرورشان میرفتند. از آن جمله امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع)، همچنین زید بن علی بن الحسین(ع) بودهاند[۴۴]. جز نوادگان نزدیک آن حضرت، بسیاری از بنیهاشم و علویان دیگر نیز، در همین دوران اختناق و اختفای قبر مطهر، به زیارت مرقد پاک وی میشتافتند و حتی دوستداران علی(ع) نیز پنهان از چشم امویان به زیارت مرقد مطهر آن حضرت، مشرف میشدند از جمله طبری در حوادث سال ۶۷ قمری، از سوید بن غفله نقل کرده است: من در ظهر کوفه (نجف) مشغول گردش بودم که ناگهان مردی از پشت سرم، عصایی به من زد. به او نگاه کردم و او از من پرسید که نظرت درباره شیخ چیست؟ پرسیدم: کدام شیخ؟ گفت: علی بن ابیطالب! گفتم: شهادت میدهم که او را با گوش، چشم، قلب و زبانم دوست میدارم. او جواب داد که اما من اعتراف میکنم که او را به گوش، چشم، دل و زبانم دشمن میدارم. پس همراه هم داخل کوفه شدیم...[۴۵]. این حکایت حاوی دو مطلب اساسی و مهم است: یکی آنکه قبر و مرقد امام حتی در آن زمان فشار و اختناق به صورت پنهانی زائر داشته است و افرادی به زیارت مرقد وی میرفتهاند و به اقتضای زمان و مکان و موقعیت، گاهی با شهامت، دوستی و محبت خود را به علی(ع) اعلان میکردهاند؛ دیگر اینکه نشان میدهد در آن روزگار، بنیامیه عواملی را برای شناسایی قبر مطهر حضرت، به محدودههایی که احتمال میدادهاند، میفرستادهاند و در خفا دوستداران علی(ع) را زیر نظر داشتهاند که در کجا و چه مکانی به زیارت قبر آن حضرت میشتافتهاند[۴۶].
به هر حال این پنهانکاری ادامه یافت تا اینکه بنیعباس در آغاز کار خود، برای تحکیم حکومت خویش و جذب علویان، اهتمام بسیاری به قبر امام ابراز کردند و در واقع آشکار ساختن و تعمیر قبر مطهر را وسیلهای برای اتصال خود با علویان و استقرار حکومتشان ساختند؛ اما دیری نپایید که با در دست گرفتن قدرت و تکیه بر کرسی خلافت، علویان را دور کردند و به اذیت و آزار آنان پرداختند و از ترس اینکه مبادا توجه و اهتمام به مرقد مطهر علی(ع) و آبادسازی آن، حقانیت علویان را برای مردم آشکار سازد، بار دیگر بیمهری و بیتوجهی و حتی دشمنی با مرقد مطهر حضرت را آغاز کردند. با وجود این، وقتی امام صادق(ع) در زمان ابوالعباس سفاح اولین خلیفه عباسی، به نجف سفر کرد و آشکارا به زیارت قبر جد خویش در این مکان شتافت و به این ترتیب مکان مرقد مطهر حضرت علی(ع) برای نخستین بار آشکار گشت[۴۷].[۴۸]
منابع
پانویس
- ↑ معجم القبور، سیّد محمّد مهدی موسوی اصفهانی، ج ۱ ص ۳۶۷
- ↑ بحار الأنوار، ج ۴۲ ص ۳۳۸
- ↑ تاریخ الشیعه، محمّد حسین المظفری، ص ۹۴
- ↑ ارشاد، شیخ مفید، ج ۱ ص ۲۶، من لا یحضره الفقیه، ج ۲ ص ۵۸۶
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۸۰.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۳ – ۲۴؛ راوندی، سعید بن هبة الله، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۳۳ (ذیل حدیث ۷۸)؛ طبرسی، ابوعلی، اعلام الوری، ج۱، ص۳۹۳؛ سید ابن طاووس، فرحة الغری، ص۶۵ - ۶۶؛ مجلسی، محمدباقر، ترجمه فرحة الغری، ص۷۰ – ۷۱؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص۴۹؛ گنجی شافعی، کفایة الطالب، ص۴۷۱؛ ابن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۱۳۶؛ بحرانی، مدینة المعاجز، ج۳، ص۴۸؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۲، ص۲۱۷؛ قندوزی حنفی، ینابیع الموده، ص۳۷۲.
- ↑ دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، ج۲، ص۳۸۶.
- ↑ سید ابن طاووس، فرحة الغری، ص۶۳ - ۶۴؛ مجلسی، محمدباقر، ترجمه فرحة الغری، ص۶۹ - ۷۰؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۲، ص۳۸۸ – ۳۸۹؛ ابن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۱۳۵؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۲، ص۲۱۶.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۵۸؛ سید ابن طاووس، فرحة الغری، ص۱۱۶ - ۱۱۷؛ مجلسی، محمدباقر، ترجمه فرحة الغری، ص۱۱۱.
- ↑ سید ابن طاووس، فرحة الغری، ص۵۴ – ۵۵؛ مجلسی، محمدباقر، ترجمه فرحة الغری، ص۶۵.
- ↑ سید ابن طاووس، فرحة الغری، ص۶۱؛ مجلسی، محمدباقر، ترجمه فرحة الغری، ص۶۸؛ همو، بحار الانوار، ج۴۲، ص۲۱۴.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۸۱ - ۸۲.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۲.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۵، ص۱۵۲ و ج۱۴، ص۱۱۷.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۳۱۹، ۴۱۴ و ج۳، ص۲۶ - ۲۷.
- ↑ ابن حوقل، صورة الارض، ص۲۳۹ - ۲۴۰.
- ↑ اصطخری، ابراهیم، المسالک والممالک، ص۵۸.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۵۶۳، ۵۶۴، ۵۶۵، ۵۶۶، ۵۷۱.
- ↑ مزی، جمال الدین، تهذیب الکمال، ج۲۰، ص۴۸۸.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۳۵ – ۱۳۸؛ ر.ک: ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۵۶۷.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۹۳.
- ↑ حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۱۰۲؛ ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث والاثر، ج۱، ص۲۳۱؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۴، ص۱۲۷؛ زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۱۰، ص۶۴.
- ↑ ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج۷، ص۳۱۲ - ۳۱۳.
- ↑ ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج۷، ص۳۱۴.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۳۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۵۶۷؛ ذهبی، تاریخ الاسلام (عهدالخلفاء الراشدین)، ص۶۵۱.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۸۱ - ۸۲.
- ↑ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۹۶.
- ↑ ابوالفداء، المختصر فی تاریخ البشر، ج۱، ص۹۳.
- ↑ ابن الوردی، تاریخ ابن الوردی (تتمة المختصر)، ج۱، ص۲۴۹.
- ↑ حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۳، ص۷۹۰ و ج۴، ص۷۶۰.
- ↑ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶.
- ↑ سید ابن طاووس، فرحة الغری، ص۵۶ – ۵۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۲، ص۱۹۷.
- ↑ دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، ج۲، ص۳۹۰؛ سید ابن طاووس، فرحة الغری، ص۶۱.
- ↑ سید ابن طاووس، فرحة الغری، ص۵۸ به بعد؛ ر.ک: شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۳ - ۲۴؛ دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، ج۲، ص۳۸۶؛ راوندی، سعید بن هبة الله، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۳۳.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۳۳؛ سید ابن طاووس، فرحة الغری، ص۶۷؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۳۹۷.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۳۴؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۵؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۳۹۸.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۵؛ سید ابن طاووس، فرحة الغری، ص۷۹ - ۸۰.
- ↑ سید ابن طاووس، فرحة الغری، ص۸۶.
- ↑ دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، ج۲، ص۳۸۷.
- ↑ سید ابن طاووس، فرحة الغری، ص۳۷.
- ↑ دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، ج۲، ص۳۸۷ - ۳۹۰؛ سید ابن طاووس، فرحة الغری، ص۱۵۹ - ۱۸۰.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۴ - ۲۵؛ سید ابن طاووس، فرحة الغری، ص۷۱ – ۱۴۰؛ ماهر، سعاد، مشهد الامام علی فی النجف، ص۱۲۴ – ۱۲۵.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «نجف»، دانشنامه امام علی ج۹ ص ۴۷۶.
- ↑ شیخ مفید، المزار، ص۲۴۴؛ سید ابن طاووس، فرحة الغری، ص۷۰، ۷۳، ۸۴، ۸۵، ۱۳۸؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۰۰، ص۲۴۶.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۶، ص۱۱۳ - ۱۱۴.
- ↑ النجف الاشرف اسهامات، ج۱، ص۱۹۷.
- ↑ ابن قولویه، کامل الزیارات، باب ۹، ص۳۴ – ۳۷؛ سید ابن طاووس، فرحة الغری، ص۸۴ - ۱۲۷.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «نجف»، دانشنامه امام علی ج۹ ص ۴۸۹.