واقعه رده در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'جمع' به 'جمع'
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'جمع' به 'جمع') |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
==پیش درآمد== | ==پیش درآمد== | ||
عمده گزارشهای [[جنگهای رده]] در کتاب "[[تاریخ الرسل و الملوک (کتاب)|تاریخ الرسل و الملوک]]" [[طبری]] گرد آمده است. بر اساس برخی از این گزارشات، نخستین [[جنگ]] دوران [[ارتداد]]، [[جنگ]] [[اسود عنسی]] بود که در [[یمن]] اتفاق افتاد. پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} و راهی شدن [[لشکر اسامه]]، برخی قبایل مانند طیء، اَسَد و غَطَفان (بهجز [[اشجع]]) از [[دین]] برگشتند و به گرد طُلَیحه و [[مسیلمه]] (دو [[مدعی پیامبری]]) | عمده گزارشهای [[جنگهای رده]] در کتاب "[[تاریخ الرسل و الملوک (کتاب)|تاریخ الرسل و الملوک]]" [[طبری]] گرد آمده است. بر اساس برخی از این گزارشات، نخستین [[جنگ]] دوران [[ارتداد]]، [[جنگ]] [[اسود عنسی]] بود که در [[یمن]] اتفاق افتاد. پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} و راهی شدن [[لشکر اسامه]]، برخی قبایل مانند طیء، اَسَد و غَطَفان (بهجز [[اشجع]]) از [[دین]] برگشتند و به گرد طُلَیحه و [[مسیلمه]] (دو [[مدعی پیامبری]]) جمع شدند؛ [[مردم]] [[هَوازِن]] نیز که مردد بودند، همراه با جمعی از [[بنیسلیم]] از [[پرداخت زکات]] [[امتناع]] کردند. <ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج ۳، ص۲۴۲.</ref> در گزارشی دیگر هم، از دستهای دیگر از شورشها خبر داده شده که «تاج شاهی بر سر نهادند» و مشخصاً وجهی [[سیاسی]] ـ [[عقیدتی]] دربارۀ [[حکومت مدینه]] اتخاذ نمودند. نمونۀ شاخص این دسته، [[قبیلۀ کنده]] به [[رهبری]] [[اشعث بن قَیس ]] بود. آنان بهعنوان [[جانشینان]] [[ملوک]] [[حیره]] از جنوب [[عراق]] تا [[بحرین]] خود را سزاوار [[جانشینی]] میدانستند.<ref> یعقوبی، تاریخ، ترجمه، ج۲، ص۴-۱۶.</ref> این روایتها -که [[تاریخ]] مشخصی ندارند و بین [[مورخان]] دربارۀ تاریخ وقایع این [[جنگها]]، [[اختلاف]] وجود دارد- مشخصاً دیدگاهی فضیلتگرایانه برای [[قریش]] و [[انصار]] حجازی در این وقایع دارند؛ همانگونه که بعضی روایتها [[قبایل]] [[نخع]] و کنده را استثنا کردهاند که با همین [[منطق]] توجیه شدنی است. تفکیک وقایع رده با رویداد [[سقیفه]]، و [[اختلاف]] [[قریش]] با انصار نیز در این باب، بایستی در نظر گرفته شود؛ مسئلهای که در برخی از روایتها حول [[حمایت]] از جانشینی [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} و [[بنیهاشم]] و طرد آنها از سوی بقیۀ قریش از طرف بعضی قبایل رده مطرح شده است. درعین حال با تحلیل عملکرد قبایل حاضر در این جنگها [[تقابل]] [[مضر]] و قریش با بقیۀ [[قبایل قحطانی]] و [[یمنی]] را نیز میتوان بهعنوان علتی برای این [[نبردها]] نشان داد. رویهای که در جنگهای بعدی عصر [[فتوحات]] و حتی نبردهای دوران [[خلافت عثمان]] و [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} هم خود را نشان داد؛ همانگونه که ترکیب ایدۀ [[حکمرانی]] و [[پیامبری]] بهعنوان الگویی برای ایجاد [[وحدت]] میان قبایل، مبنایی برای گسترش ماجرای متنبئان ([[مدعیان پیامبری]]) شد.<ref> برای آگاهی بیشتر، نک: جابری، عقل سیاسی در اسلام، ص۲۱۴- ۲۶۹.</ref> ترکیب [[فرماندهان]] سپاهیانِ [[سرکوب]] شورشها بدون حضور صحابۀ [[انصاری]] و حضور حداکثری [[سران قریش]]، مانند [[عکرمة بن ابیجهل]]، [[مهاجر بن امیه]]، [[خالد بن ولید]] از [[بنیمخزوم]] و [[خالد بن سعید بن عاص]] و [[عمرو بن عاص]] از [[بنیامیه]] برای [[سرکوب]] [[طلیحه]] و بقیۀ مرتدین<ref> مقریزی، النزاع و التخاصم فیما بین بنی امیة و بنی هاشم، ص۸۲-۸۳؛ یعقوبی، تاریخ، ترجمه، ج۲، ص۴-۵.</ref> این برداشت را ایجاد میکرد که [[حکومت مدینه]] نماد ارادۀ [[قریش]] برای بسط غلبهاش بر [[اعراب]] است.<ref> واقدی، کتاب الرِّدَّة، ص۱۰۷- ۱۰۹.</ref> در عین حال که [[قبایل عرب]] نیز به نوع جدیدی از [[سلطه]] با نام [[پیامبری]] آشنا شدند و حتی با ادعای شراکت در [[نبوت]] در مقابل استیلای قریش، به [[شورش]] علیه [[مدینه]] پرداختند. <ref> شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۱۱۰، ۱۱۷؛ نک: جابری، عقل سیاسی در اسلام، ص۲۰۶؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مقاله "رِدّه"، زهیر صیامیان گرجی.</ref> | ||
==[[جنگهای رده]] و نخستین [[رویارویی]] با [[شورشیان]]== | ==[[جنگهای رده]] و نخستین [[رویارویی]] با [[شورشیان]]== | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
==متنبئین و از دین برگشتگان== | ==متنبئین و از دین برگشتگان== | ||
در واپسین روزهای [[حیات رسول خدا]]{{صل}} و پس از بازگشت از [[حجة الوداع]] و آشکار شدن [[بیماری]] آن [[حضرت]]، برخی چهرههای [[عرب]] ادّعای [[پیامبری]] نمودند.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج ۳، ص۱۴۶.</ref> [[ابن هشام]] تنها نام دو تن از آنان را ([[مسیلمه]] و [[اسود]]) ذکر کرده،<ref> ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۳ و ۴، ص۵۷۷-۶۰۰.</ref> اما [[طبری]]، نام [[طلیحه]] را نیز بر این | در واپسین روزهای [[حیات رسول خدا]]{{صل}} و پس از بازگشت از [[حجة الوداع]] و آشکار شدن [[بیماری]] آن [[حضرت]]، برخی چهرههای [[عرب]] ادّعای [[پیامبری]] نمودند.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج ۳، ص۱۴۶.</ref> [[ابن هشام]] تنها نام دو تن از آنان را ([[مسیلمه]] و [[اسود]]) ذکر کرده،<ref> ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۳ و ۴، ص۵۷۷-۶۰۰.</ref> اما [[طبری]]، نام [[طلیحه]] را نیز بر این جمع افزوده است. <ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج ۳، ص۱۴۶-۱۴۷ و ۱۸۴-۱۸۵.</ref> نخستین مدعی [[نبوت]]، [[عَبْهَلة بن کعب]] معروف به [[اسود عَنْسی]] بود که در ماههای آخر [[زندگی پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[یمن]] [[ادعای پیامبری]] کرد. به دنبال آن، [[قبیله]] عَنْس و عدهای از دیگر [[قبایل یمن]] پیرو او شدند. او نَجران و سراسر یمن تا سواحل جنوبی [[جزیرة العرب]] را [[مطیع]] خود ساخت، [[صنعا]] را مرکز فعالیت خود قرار داد و [[کارگزاران پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} را از [[شهرها]] و نواحی یمن بیرون راند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} برای [[سرکوب]] [[فتنه]] وی، به برخی [[مسلمانان]] متنفذ یمن، اعم از [[ایرانیان]] (اَبناء) و [[عربها]] [[نامه]] نوشت و سرانجام، پس از گذشت دو تا چهار ماه از آغاز این فتنه، یک یا چند [[روز]] پیش از [[رحلت پیامبر]]{{صل}}، اسود کشته شد و خبر کشته شدنش چند روز پس از [[درگذشت پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[مدینه]] رسید،<ref> بَلاذری، کتاب فتوح البلدان، ص۱۰۵ـ۱۰۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج ۳، ص۱۸۴ـ۱۸۷، ۲۲۹ـ۲۴۰؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص۳۱۷ـ۳۱۸، ۳۳۶ـ۳۴۱، ۳۷۸؛ قس یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص۱۳۰.</ref> اما مسیلمه و طلیحه به [[شورش]] خود ادامه دادند. [[طُلَیْحَة بن خُوَیْلِد بن نَوفَل]]، دیگر [[مدعی پیامبری]]، منسوب به [[قبیله بنی اسد بن خُزَیمه]] بود.<ref> ابن اثیر، اُسدالغابة فی معرفة الصحابه، ج ۳، ص۹۵، ۱۰۴.</ref> او نیز چند بار در [[حمله]] به مدینه شرکت کرده بود.<ref> محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی، ج ۱، ص۳۴۰ـ۳۴۳، ج ۲، ص۴۷۰.</ref> در [[سال نهم هجری]]، او همراه هیئتی از [[بنی اسد]] به مدینه و نزد پیامبر اکرم{{صل}} رفت و [[مسلمان]] شد،<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص۲۹۲.</ref> اما به هنگام [[بیماری پیامبر]]{{صل}}، [[ادعای نبوت]] کرد و [[مردم]] عامی از وی [[پیروی]] کردند. او پسر برادرش را نزد [[پیامبر]]{{صل}} فرستاده و او را به [[صلح]] [[دعوت]] نمود. <ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج ۳، ص۱۸۶.</ref> پس از درگذشت آن [[حضرت]]، [[طلیحه]] [[پیمان]] [[شکست]] و با کمک [[عیینة بن حصن]] و با [[حمایت]] [[بنی اسد]] و غَطَفان و [[همراهی]] قبیلۀ [[بنیفزاره]] و بخشی از [[قبایل]] بنیطیء و [[بنیعامر]] در نجد و شمال شرقی [[مدینه]] [[شورش]] خود را گسترش گسترش داد. | ||
[[نمایندگان]] این قبایل از [[ابوبکر]] خواستند آنان را از [[پرداخت زکات]] معاف کند، اما ابوبکر نپذیرفت. به دنبال آن، [[نفوذ]] طلیحه بیشتر شد و غائله او و طرفدارانش در ناحیه نَجد بالا گرفت. ازاین رو، ابوبکر، خالدبن ولید را به مقابله با آنان فرستاد. [[نبرد]] نهایی خالد با طلیحه و طرفدارانش در [[سال ۱۱ هجری]] در بُزاخه، -آبگیری متعلق به بنی اسد در ناحیه نجد،- روی داد که به [[شکست]] طلیحه و فرار او به [[شام]] منجر شد. ابوبکر [[تصمیم]] داشت برخی اسرای این [[جنگ]] (از جمله [[عُیَیْنة بن حِصن فَزاری]]، از سران [[قبیله]] غَطَفان، و [[قُرَّة بن سَلَمة بن هُبَیْره قُشَیری]]، [[رئیس]] [[بنی عامر بن صَعصَعه]]) را به [[قتل]] برساند، اما در پی اظهار [[توبه]] یا [[مسلمانی]]، آنها و همراهانشان را [[عفو]] کرد. طلیحه نیز بعداً توبه نمود و در دوره [[خلافت عمر بن خطاب]] به مدینه رفت و اظهار مسلمانی نمود.<ref> محمدبن عمر واقدی، کتاب الرِّدَّة، ص۴۹، ۶۹ـ۱۰۱؛ بَلاذری، کتاب فتوح البلدان، ص۹۵ـ۹۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج ۳، ص۱۸۴ـ۱۸۶، ۲۴۱ـ ۲۴۲، ۲۴۴، ۲۵۳ـ۲۶۱؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص۳۴۲ـ ۳۴۸؛ دانشنامه جهان اسلام، مقاله "رِدَّه"، محمدرضا ناجی و محترم وکیلی سحر.</ref> [[بنی عامر بن صعصعه]] که در حوالی بزاخه میزیستند و به رغم [[نصیحت]] سالارشان، [[قُرّة بن سَلَمه]]، در شورش طلیحه با وی [[همراهی]] کرده بودند، پس از [[شکست]] [[طلیحه]]، به [[اسلام]] بازگشتند و همچون دیگر اهالی بزاخه ([[بنی اسد]] و [[غطفان]]) با [[خالد بن ولید]] [[بیعت]] کردند. با وجود این، خالد برخی از آنها را به [[جرم]] اعمالشان در هنگام [[ارتداد]]، برخلاف [[احکام اسلامی]]، [[مُثله]] کرد، با [[آتش]] سوزاند، سنگسار کرد، از بالای [[کوه]] انداخت، وارونه در [[چاه]] آویزان، یا تیرباران کرد. | [[نمایندگان]] این قبایل از [[ابوبکر]] خواستند آنان را از [[پرداخت زکات]] معاف کند، اما ابوبکر نپذیرفت. به دنبال آن، [[نفوذ]] طلیحه بیشتر شد و غائله او و طرفدارانش در ناحیه نَجد بالا گرفت. ازاین رو، ابوبکر، خالدبن ولید را به مقابله با آنان فرستاد. [[نبرد]] نهایی خالد با طلیحه و طرفدارانش در [[سال ۱۱ هجری]] در بُزاخه، -آبگیری متعلق به بنی اسد در ناحیه نجد،- روی داد که به [[شکست]] طلیحه و فرار او به [[شام]] منجر شد. ابوبکر [[تصمیم]] داشت برخی اسرای این [[جنگ]] (از جمله [[عُیَیْنة بن حِصن فَزاری]]، از سران [[قبیله]] غَطَفان، و [[قُرَّة بن سَلَمة بن هُبَیْره قُشَیری]]، [[رئیس]] [[بنی عامر بن صَعصَعه]]) را به [[قتل]] برساند، اما در پی اظهار [[توبه]] یا [[مسلمانی]]، آنها و همراهانشان را [[عفو]] کرد. طلیحه نیز بعداً توبه نمود و در دوره [[خلافت عمر بن خطاب]] به مدینه رفت و اظهار مسلمانی نمود.<ref> محمدبن عمر واقدی، کتاب الرِّدَّة، ص۴۹، ۶۹ـ۱۰۱؛ بَلاذری، کتاب فتوح البلدان، ص۹۵ـ۹۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج ۳، ص۱۸۴ـ۱۸۶، ۲۴۱ـ ۲۴۲، ۲۴۴، ۲۵۳ـ۲۶۱؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص۳۴۲ـ ۳۴۸؛ دانشنامه جهان اسلام، مقاله "رِدَّه"، محمدرضا ناجی و محترم وکیلی سحر.</ref> [[بنی عامر بن صعصعه]] که در حوالی بزاخه میزیستند و به رغم [[نصیحت]] سالارشان، [[قُرّة بن سَلَمه]]، در شورش طلیحه با وی [[همراهی]] کرده بودند، پس از [[شکست]] [[طلیحه]]، به [[اسلام]] بازگشتند و همچون دیگر اهالی بزاخه ([[بنی اسد]] و [[غطفان]]) با [[خالد بن ولید]] [[بیعت]] کردند. با وجود این، خالد برخی از آنها را به [[جرم]] اعمالشان در هنگام [[ارتداد]]، برخلاف [[احکام اسلامی]]، [[مُثله]] کرد، با [[آتش]] سوزاند، سنگسار کرد، از بالای [[کوه]] انداخت، وارونه در [[چاه]] آویزان، یا تیرباران کرد. | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
==متهمان به رده بخاطر [[تشیع]]== | ==متهمان به رده بخاطر [[تشیع]]== | ||
در | در جمع امتناعکنندگان از زکات گروهی بودند که به جهت [[اعتقادات شیعی]] و در حمایت از [[اهل بیت]]{{ع}} از [[پرداخت زکات]] به [[حکومت ابوبکر]] خودداری کرده بودند که از جمله آنها میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: | ||
===قبائل من [[بنی تمیم]] وکنده=== | ===قبائل من [[بنی تمیم]] وکنده=== |