نصب الهی امام در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - '-،' به '-'
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابنشهرآشوب') |
جز (جایگزینی متن - '-،' به '-') |
||
خط ۱۷۶: | خط ۱۷۶: | ||
ب) لطف مقرِّب که عبارت است از آنچه برآورنده غرضِ تکلیف است لذا با نبود [[لطف مقرّب]]، غرضِ تکلیف حاصل نمیشود، مانند وعد، [[وعید]]، [[تشویق]] و [[تهدید]] که [[بنده]] را بر [[طاعت]] بر میانگیزد و از [[گناه]] باز میدارد<ref>کشف المراد، ص۳۵۱؛ ارشاد الطّالبین، ص۲۷۷؛ الالهیّات، ج۳، ص۵۲. {{عربی|وقال العلامه الحلی: «إن المکلّف بالکسر إذا علم أن المکلّف لا یطیع إلاّ باللطف، فلو کلّفه من دونه کان ناقضا لغرضه، کمن دعا غیره إلی طعام وهو یعلم أنه لایجیبه إلاّ أن یستعمل معه نوعا من التأدّب، فإن لم یفعل الداعی ذلک النوع من التأدّب کان ناقضا لغرضه، فوجوب اللطف یستلزم تحصیل الغرض» (کشف المراد، الفصل الثالث فی أفعاله، المسأله الثانیه عشره فی اللطف و ماهیته و أحکامه، ص۳۲۵}}؛ و {{عربی|قال الفاضل المقداد: «إنا بیّنّا أنّه تعالی مرید للطاعه وکاره للمعصیه، فإذا علم أن المکلّف لا یختار الطاعه، أو لایترک المعصیه، أو لایکون أقرب الی ذلک إلاّ عند فعل یفعله به، وذلک الفعل لیس فیه مشقه ولاغضاضه، فإنه یجب فی حکمته أن یفعله؛ إذ لو لم یفعله لکشف ذلک: إمّا عن عدم إرادته لذلک الفعل، وهو باطل لما تقدم، أو عن نقض غرضه إذا کان مریدا له، لکن ثبت کونه مریدا له، فیکون ناقضا لغرضه. ویجری ذلک فی الشاهد مجری من أراد حضور شخص إلی ولیمه، وعرف أو غلب علی ظنّه أنّ ذلک الشخص لایحضر إلاّ مع فعل یفعله من إرسال رسول أو نوع أدب أو بشاشه أو غیر ذلک من الأفعال ولاغضاضه علیه فی فعل ذلک، فمتی لم یفعل عدّ ناقضا لغرضه. ونقض الغرض باطل، لأنه نقص، والنقص علیه تعالی محال، و لأن العقلاء یعدّونه سفها و هو ینافی الحکمه}} (إرشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، ص۲۷۷) این بیان دلالت دارد بر این که لطف از باب حکمت واجب است. و این کلام قائلین به وجوب لطف به نحو مطلق است، و ظاهراً صحیح تفصیل است به این بیان که: {{عربی|یُفصَّل بین ما یکون مؤرا فی تحقق التکلیف بشکل عام بین المکلّفین، فیجب من باب الحکمه، و إلاّ فیرجع إلی جوده و تفضّله من دون إیجاب علیه}}.</ref>. | ب) لطف مقرِّب که عبارت است از آنچه برآورنده غرضِ تکلیف است لذا با نبود [[لطف مقرّب]]، غرضِ تکلیف حاصل نمیشود، مانند وعد، [[وعید]]، [[تشویق]] و [[تهدید]] که [[بنده]] را بر [[طاعت]] بر میانگیزد و از [[گناه]] باز میدارد<ref>کشف المراد، ص۳۵۱؛ ارشاد الطّالبین، ص۲۷۷؛ الالهیّات، ج۳، ص۵۲. {{عربی|وقال العلامه الحلی: «إن المکلّف بالکسر إذا علم أن المکلّف لا یطیع إلاّ باللطف، فلو کلّفه من دونه کان ناقضا لغرضه، کمن دعا غیره إلی طعام وهو یعلم أنه لایجیبه إلاّ أن یستعمل معه نوعا من التأدّب، فإن لم یفعل الداعی ذلک النوع من التأدّب کان ناقضا لغرضه، فوجوب اللطف یستلزم تحصیل الغرض» (کشف المراد، الفصل الثالث فی أفعاله، المسأله الثانیه عشره فی اللطف و ماهیته و أحکامه، ص۳۲۵}}؛ و {{عربی|قال الفاضل المقداد: «إنا بیّنّا أنّه تعالی مرید للطاعه وکاره للمعصیه، فإذا علم أن المکلّف لا یختار الطاعه، أو لایترک المعصیه، أو لایکون أقرب الی ذلک إلاّ عند فعل یفعله به، وذلک الفعل لیس فیه مشقه ولاغضاضه، فإنه یجب فی حکمته أن یفعله؛ إذ لو لم یفعله لکشف ذلک: إمّا عن عدم إرادته لذلک الفعل، وهو باطل لما تقدم، أو عن نقض غرضه إذا کان مریدا له، لکن ثبت کونه مریدا له، فیکون ناقضا لغرضه. ویجری ذلک فی الشاهد مجری من أراد حضور شخص إلی ولیمه، وعرف أو غلب علی ظنّه أنّ ذلک الشخص لایحضر إلاّ مع فعل یفعله من إرسال رسول أو نوع أدب أو بشاشه أو غیر ذلک من الأفعال ولاغضاضه علیه فی فعل ذلک، فمتی لم یفعل عدّ ناقضا لغرضه. ونقض الغرض باطل، لأنه نقص، والنقص علیه تعالی محال، و لأن العقلاء یعدّونه سفها و هو ینافی الحکمه}} (إرشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، ص۲۷۷) این بیان دلالت دارد بر این که لطف از باب حکمت واجب است. و این کلام قائلین به وجوب لطف به نحو مطلق است، و ظاهراً صحیح تفصیل است به این بیان که: {{عربی|یُفصَّل بین ما یکون مؤرا فی تحقق التکلیف بشکل عام بین المکلّفین، فیجب من باب الحکمه، و إلاّ فیرجع إلی جوده و تفضّله من دون إیجاب علیه}}.</ref>. | ||
[[لطف مقرّب]] در [[توانایی]] و [[قدرت]] [[بندگان]] برای [[طاعت]] یا [[معصیت]]، دخلی ندارد. آنان میتوانند [[اطاعت]] کنند یا روی به معصیت نهند - چه وعدی باشد یا نباشد - | [[لطف مقرّب]] در [[توانایی]] و [[قدرت]] [[بندگان]] برای [[طاعت]] یا [[معصیت]]، دخلی ندارد. آنان میتوانند [[اطاعت]] کنند یا روی به معصیت نهند - چه وعدی باشد یا نباشد - قدرت بر [[تکالیف]] در گرو آن است که بندگان، تکالیف را به واسطه [[پیامبران]] بازشناسند و از ابزارهای [[مادّی]] نیز بهره مند باشند و فرض بر این است که چنین مقدمات و وسایلی حاصل است، جز این که بسیاری از [[مردم]] به مجرّد اطلاع از [[تکلیف]] - مادامی که در آنجا [[وعد و وعید]] و [[ترغیب]] و [[ترهیب]] نباشد - به وظیفهشان عمل نمیکنند. | ||
[[متکلّمان]] در این باره که آیا [[لطف مقرّب]]، بر [[خداوند]] [[واجب]] است یا نه، به [[اختلاف]] افتادهاند. ظاهراً صحیح این است که اگر برآورده شدن غرض تکلیف<ref>نه غرض خلقت.</ref> نزد اکثر مکلّفین بسته به [[لطف خداوند]] است، [[لطف]] بر او لازم است<ref>بعضی چنین مثال زدند: {{عربی|لو فرضنا أنّ غالب المکلّفین لایقومون بتکالیفهم بمجرّد سماعها من الرسل - و إن کانوا قادرین علیها - إلاّ إذا کانت مقرونه بالوعد والوعید والترغیب والترهیب، وجب علی المکلِّف القیام بذلک صونا للتکلیف عن اللّغویه. و لو أهملها المکلِّف ترتب علیه بطلان غرضه من التکلیف، و بالتالی بطلان غرضه من الخلقه}}.</ref>. متکلّمان از [[قرآن کریم]] و [[روایات]] [[ائمه معصومین]] {{عم}} نیز بر این [[حقیقت]]، [[استشهاد]] نمودهاند<ref>{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ}} «و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره اعراف، آیه ۹۴؛ {{متن قرآن|وَقَطَّعْنَاهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَمًا مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذَلِكَ وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}} «و آنان را در زمین به امّتهایی (گوناگون) بخش کردیم، برخی از ایشان شایستهاند و برخی، نه چنیناند و آنان را با خوشیها و ناخوشیها آزمودیم باشد که (به راه راست) باز گردند» سوره اعراف، آیه ۱۶۸؛ {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}} «پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵؛ بحارالانوار، ج۵، ص۳۱۶.</ref> که از [[آیات]] و [[روایات]] برمی آید، آنچه [[شوق]] اکثر [[بندگان]] را به [[طاعت]] برمی انگیزد و آنها را از [[معصیت]] دور میدارد، برآوردنش بر [[خداوند]] [[واجب]] است؛ زیرا بدینسان [[تکالیف]] از [[بیهودگی]] و [[لغو]] خارج شده، در نتیجه [[خلقت]] از [[عبثیت]] مصون میماند. | [[متکلّمان]] در این باره که آیا [[لطف مقرّب]]، بر [[خداوند]] [[واجب]] است یا نه، به [[اختلاف]] افتادهاند. ظاهراً صحیح این است که اگر برآورده شدن غرض تکلیف<ref>نه غرض خلقت.</ref> نزد اکثر مکلّفین بسته به [[لطف خداوند]] است، [[لطف]] بر او لازم است<ref>بعضی چنین مثال زدند: {{عربی|لو فرضنا أنّ غالب المکلّفین لایقومون بتکالیفهم بمجرّد سماعها من الرسل - و إن کانوا قادرین علیها - إلاّ إذا کانت مقرونه بالوعد والوعید والترغیب والترهیب، وجب علی المکلِّف القیام بذلک صونا للتکلیف عن اللّغویه. و لو أهملها المکلِّف ترتب علیه بطلان غرضه من التکلیف، و بالتالی بطلان غرضه من الخلقه}}.</ref>. متکلّمان از [[قرآن کریم]] و [[روایات]] [[ائمه معصومین]] {{عم}} نیز بر این [[حقیقت]]، [[استشهاد]] نمودهاند<ref>{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ}} «و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره اعراف، آیه ۹۴؛ {{متن قرآن|وَقَطَّعْنَاهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَمًا مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذَلِكَ وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}} «و آنان را در زمین به امّتهایی (گوناگون) بخش کردیم، برخی از ایشان شایستهاند و برخی، نه چنیناند و آنان را با خوشیها و ناخوشیها آزمودیم باشد که (به راه راست) باز گردند» سوره اعراف، آیه ۱۶۸؛ {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}} «پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵؛ بحارالانوار، ج۵، ص۳۱۶.</ref> که از [[آیات]] و [[روایات]] برمی آید، آنچه [[شوق]] اکثر [[بندگان]] را به [[طاعت]] برمی انگیزد و آنها را از [[معصیت]] دور میدارد، برآوردنش بر [[خداوند]] [[واجب]] است؛ زیرا بدینسان [[تکالیف]] از [[بیهودگی]] و [[لغو]] خارج شده، در نتیجه [[خلقت]] از [[عبثیت]] مصون میماند. |