ناشکیبایی: تفاوت میان نسخه‌ها

۶ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۴ نوامبر ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - '-،' به '-'
جز (جایگزینی متن - 'جمع آوری' به 'جمع‌آوری')
جز (جایگزینی متن - '-،' به '-')
 
خط ۱۴: خط ۱۴:
# مهمترین نکته در این میان، آن است که به [[شهادت]] [[قرآن کریم]] هلَع از معنایی بسیار گسترده برخوردار است، که حتّی [[غم]] و [[شادی]] را نیز در بر می‌گیرد. از این‌رو کسانی که بر [[ناراحتی‌ها]] [[صبر]] نمی‌نمایند را به همان‌سان در برمی گیرد، که ناشکیبان بر شادی‌ها را در بر می‌گیرد. این در حالی است که اگر کسی در شادمانی‌ها [[شکیبایی]] نورزد را، اهل جزَع نمی‌خوانند. به این چند [[آیه]] به عنوان شاهدی بر این سخن بنگرید: {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا إِلَّا الْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ}}<ref>«بی‌گمان انسان را آزمندی بی‌شکیب آفریده‌اند چون شرّی بدو رسد بی‌تاب است و چون خیری بدو رسد بازدارنده است جز نمازگزاران آنان که در نمازهایشان پیگیری دارند» سوره معارج، آیه ۱۹-۲۳.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۵۲.</ref>.
# مهمترین نکته در این میان، آن است که به [[شهادت]] [[قرآن کریم]] هلَع از معنایی بسیار گسترده برخوردار است، که حتّی [[غم]] و [[شادی]] را نیز در بر می‌گیرد. از این‌رو کسانی که بر [[ناراحتی‌ها]] [[صبر]] نمی‌نمایند را به همان‌سان در برمی گیرد، که ناشکیبان بر شادی‌ها را در بر می‌گیرد. این در حالی است که اگر کسی در شادمانی‌ها [[شکیبایی]] نورزد را، اهل جزَع نمی‌خوانند. به این چند [[آیه]] به عنوان شاهدی بر این سخن بنگرید: {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا إِلَّا الْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ}}<ref>«بی‌گمان انسان را آزمندی بی‌شکیب آفریده‌اند چون شرّی بدو رسد بی‌تاب است و چون خیری بدو رسد بازدارنده است جز نمازگزاران آنان که در نمازهایشان پیگیری دارند» سوره معارج، آیه ۱۹-۲۳.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۵۲.</ref>.
* با این همه امّا، سخن ما در همین رذیلتای است که در مقابل [[فضیلت]] [[صبر]] قرار دارد. از این‌رو بدون آنکه به مباحث لغوی و [[منازعات]] [[علمی]] بپردازیم، اضافه می‌کنیم که: ناشکیبایی گونه‌ای از [[نابخردی]] و [[نادانی]] است، که بر [[قلب]] [[انسان]] [[غلبه]] می‌کند و [[اضطراب]]، [[پریشانی]]، [[بی‌ثباتی]]، [[سستی]] و اموری این‌گونه را به صورت ملکه برای [[آدمی]] حاصل می‌نماید. پر واضح است که این امور تنها به هنگام مواجه شدن با [[مصیبت‌ها]]، [[سختی‌ها]]، مشکلات و یا خواسته‌ای نفسانی‌ای همچون [[شهوت]] شکم، [[شهوت]] جنسی، [[ثروت]]، [[ریاست]] و... پدید می‌آید. در این صورت ناشکیبان چون به مشکلی برخورند و یا از خواستی و شهوتی [[محروم]] مانند، ناشکیبایی کرده به [[جزع]] و [[اندوه]] وارد می‌شوند؛ از این‌رو ناخواسته به اموری که [[هلاکت]] آنان را از پی خواهد داشت، دچار خواهند شد: {{متن قرآن|مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَلِكَ لَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَلَا إِلَى هَؤُلَاءِ}}<ref>«میان آن (دو گروه) سرگردان مانده‌اند، نه با اینانند نه با آنان» سوره نساء، آیه ۱۴۳.</ref>.
* با این همه امّا، سخن ما در همین رذیلتای است که در مقابل [[فضیلت]] [[صبر]] قرار دارد. از این‌رو بدون آنکه به مباحث لغوی و [[منازعات]] [[علمی]] بپردازیم، اضافه می‌کنیم که: ناشکیبایی گونه‌ای از [[نابخردی]] و [[نادانی]] است، که بر [[قلب]] [[انسان]] [[غلبه]] می‌کند و [[اضطراب]]، [[پریشانی]]، [[بی‌ثباتی]]، [[سستی]] و اموری این‌گونه را به صورت ملکه برای [[آدمی]] حاصل می‌نماید. پر واضح است که این امور تنها به هنگام مواجه شدن با [[مصیبت‌ها]]، [[سختی‌ها]]، مشکلات و یا خواسته‌ای نفسانی‌ای همچون [[شهوت]] شکم، [[شهوت]] جنسی، [[ثروت]]، [[ریاست]] و... پدید می‌آید. در این صورت ناشکیبان چون به مشکلی برخورند و یا از خواستی و شهوتی [[محروم]] مانند، ناشکیبایی کرده به [[جزع]] و [[اندوه]] وارد می‌شوند؛ از این‌رو ناخواسته به اموری که [[هلاکت]] آنان را از پی خواهد داشت، دچار خواهند شد: {{متن قرآن|مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَلِكَ لَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَلَا إِلَى هَؤُلَاءِ}}<ref>«میان آن (دو گروه) سرگردان مانده‌اند، نه با اینانند نه با آنان» سوره نساء، آیه ۱۴۳.</ref>.
* ناشکیبایی - که آن را می‌توان "[[سبک‌سری]]" نیز خواند-، چون بر کسی غالب شود، [[عقل]] او را مستور داشته او را سفیه می‌نماید. از این‌رو چون مشکلی پدید آید، زبانش به شکایت و دیگر اعضاء و اندام‌هایش به امور ناشایست [[اخلاقی]] می‌پردازد، تا [[نفس]] خود را آرام و [[خرسند]] سازد. اینان به [[اعمال]] دیوانگان رو می‌کنند و سخن آنان را بر زبان می‌آورند، و پر واضح است که در این حالت حتّی اندکی [[اطاعت الهی]] همچون [[نماز]] و [[روزه]] [[واجب]]، بر آنان سخت دشوار و سنگین خواهد بود: {{متن قرآن|وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ}}<ref>«از شکیبایی و نماز یاری بجویید و بی‌گمان این کار جز بر فروتنان دشوار است» سوره بقره، آیه ۴۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۵۳.</ref>.
* ناشکیبایی - که آن را می‌توان "[[سبک‌سری]]" نیز خواند- چون بر کسی غالب شود، [[عقل]] او را مستور داشته او را سفیه می‌نماید. از این‌رو چون مشکلی پدید آید، زبانش به شکایت و دیگر اعضاء و اندام‌هایش به امور ناشایست [[اخلاقی]] می‌پردازد، تا [[نفس]] خود را آرام و [[خرسند]] سازد. اینان به [[اعمال]] دیوانگان رو می‌کنند و سخن آنان را بر زبان می‌آورند، و پر واضح است که در این حالت حتّی اندکی [[اطاعت الهی]] همچون [[نماز]] و [[روزه]] [[واجب]]، بر آنان سخت دشوار و سنگین خواهد بود: {{متن قرآن|وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ}}<ref>«از شکیبایی و نماز یاری بجویید و بی‌گمان این کار جز بر فروتنان دشوار است» سوره بقره، آیه ۴۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۵۳.</ref>.
* و بدین ترتیب از عباداتی که به ظاهر از دشواری برخودار است، روی‌گردان می‌شوند. در این زمینه می‌توان به [[جهاد]] اشاره کرد، که سبک‌سران و ناشکیبان هرگز بدان تمایلی نخواهند داشت: {{متن قرآن|فَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلَى لَهُمْ}}<ref>«و چون سوره‌ای (با آیات) محکم فرو فرستند و در آن از کارزار سخن رود کسانی را که بیماردلند می‌بینی که چون کسی در تو می‌نگرند که از (ترس) مرگ، بیهوش شده باشد پس آنان را سزاوارتر همین است» سوره محمد، آیه ۲۰.</ref>
* و بدین ترتیب از عباداتی که به ظاهر از دشواری برخودار است، روی‌گردان می‌شوند. در این زمینه می‌توان به [[جهاد]] اشاره کرد، که سبک‌سران و ناشکیبان هرگز بدان تمایلی نخواهند داشت: {{متن قرآن|فَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلَى لَهُمْ}}<ref>«و چون سوره‌ای (با آیات) محکم فرو فرستند و در آن از کارزار سخن رود کسانی را که بیماردلند می‌بینی که چون کسی در تو می‌نگرند که از (ترس) مرگ، بیهوش شده باشد پس آنان را سزاوارتر همین است» سوره محمد، آیه ۲۰.</ref>
* چون ملکه ناشکیبایی بر [[جان]] کسی سایه افکند، چنان می‌شود که اندکی از خواسته‌های [[دنیایی]] می‌تواند قدم او را لرزانیده، او را به درّه‌های [[گناه]] سوق دهد. پر واضح است که در این صورت مواجهه با شهوات و خواستنی‌های لذیذی همچون شهوت‌های جنسی، [[انسان]] ناشکیب سبک سر را بی‌تاب کرده او را درصدد آن می‌آورد، که تمامی [[زمین]] و ساکنان آن را [[فدا]] کند تا خود به آن خواسته‌اش دست یابد!: {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ}}<ref>«و از مردم کسی است که گفتارش درباره زندگی این جهان تو را به شگفتی وا می‌دارد و خداوند را بر آنچه در دل دارد گواه می‌گیرد و همو کینه‌توزترین دشمنان است و چون به سرپرستی در کاری دسترسی یابد می‌کوشد که در زمین تبهکاری ورزد و کشت و پشت را نابود کند و خداوند تباهی را دوست نمی‌دارد و چون به او گویند: از خداوند پروا کن، خویشتن‌بینی او را به گناه می‌کشاند پس دوزخ او را بس و بی‌گمان، این بستر بد است» سوره بقره، آیه ۲۰۴-۲۰۶.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۵۴.</ref>.
* چون ملکه ناشکیبایی بر [[جان]] کسی سایه افکند، چنان می‌شود که اندکی از خواسته‌های [[دنیایی]] می‌تواند قدم او را لرزانیده، او را به درّه‌های [[گناه]] سوق دهد. پر واضح است که در این صورت مواجهه با شهوات و خواستنی‌های لذیذی همچون شهوت‌های جنسی، [[انسان]] ناشکیب سبک سر را بی‌تاب کرده او را درصدد آن می‌آورد، که تمامی [[زمین]] و ساکنان آن را [[فدا]] کند تا خود به آن خواسته‌اش دست یابد!: {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ}}<ref>«و از مردم کسی است که گفتارش درباره زندگی این جهان تو را به شگفتی وا می‌دارد و خداوند را بر آنچه در دل دارد گواه می‌گیرد و همو کینه‌توزترین دشمنان است و چون به سرپرستی در کاری دسترسی یابد می‌کوشد که در زمین تبهکاری ورزد و کشت و پشت را نابود کند و خداوند تباهی را دوست نمی‌دارد و چون به او گویند: از خداوند پروا کن، خویشتن‌بینی او را به گناه می‌کشاند پس دوزخ او را بس و بی‌گمان، این بستر بد است» سوره بقره، آیه ۲۰۴-۲۰۶.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۵۴.</ref>.
خط ۳۲: خط ۳۲:
:*{{متن قرآن|وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانه‌ای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۵۸.</ref>.
:*{{متن قرآن|وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانه‌ای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۵۸.</ref>.
* [[قارون]] نیز هرچند در شمار [[خویشان]] [[موسی]] {{ع}} و [[مؤمنان]] [[قوم]] او بود، امّا سفاهت بر او [[غلبه]] کرد و پای در مسیری نهاد که تنها سفیهان آن را می‌پیمایند؛ چه چون به [[آزمایش]] [[مالی]] دچار شد و [[حضرت موسی]] {{ع}} از او خواست که با [[برگزیدن]] [[آخرت]] بر [[دنیا]]، [[حقوق]] [[واجب]] [[مالی]] خود را ادا کند و از امساک در این راه خودداری نماید، او نخست از ایشان خواست که به او تخفیف دهد!، آن [[حضرت]] نیز تا راه بر او بسته نشود، این مطلب را پذیرفت و به اقتضای [[اراده الهی]]، بخشی از آن [[حقوق]] را بر او بخشید؛ اما او باز هم بر سفاهت خود پای فشرده گفت: "من این [[ثروت]] را از راه [[دانایی]] و [[ذکاوت]] خود به دست آورده‌ام، از این‌رو [[فقیران]] را در آن [[صاحب]] [[حق]] ندانسته آنان را در آن شریک نخواهم کرد!".
* [[قارون]] نیز هرچند در شمار [[خویشان]] [[موسی]] {{ع}} و [[مؤمنان]] [[قوم]] او بود، امّا سفاهت بر او [[غلبه]] کرد و پای در مسیری نهاد که تنها سفیهان آن را می‌پیمایند؛ چه چون به [[آزمایش]] [[مالی]] دچار شد و [[حضرت موسی]] {{ع}} از او خواست که با [[برگزیدن]] [[آخرت]] بر [[دنیا]]، [[حقوق]] [[واجب]] [[مالی]] خود را ادا کند و از امساک در این راه خودداری نماید، او نخست از ایشان خواست که به او تخفیف دهد!، آن [[حضرت]] نیز تا راه بر او بسته نشود، این مطلب را پذیرفت و به اقتضای [[اراده الهی]]، بخشی از آن [[حقوق]] را بر او بخشید؛ اما او باز هم بر سفاهت خود پای فشرده گفت: "من این [[ثروت]] را از راه [[دانایی]] و [[ذکاوت]] خود به دست آورده‌ام، از این‌رو [[فقیران]] را در آن [[صاحب]] [[حق]] ندانسته آنان را در آن شریک نخواهم کرد!".
* از این‌رو از [[احسان]] و [[نیکی]] نسبت به آنان- که در [[حقیقت]] [[نیکی]] در [[حقّ]] خودش بود-، بازماند؛ و سرانجام آنچه [[نمرود]] و [[فرعون]] در پی آن بودند را در پیش گرفت. چه بر آن شد که آبروی آن [[پیامبر بزرگ الهی]] را مورد حمله قرار دهد، تا ایشان نتواند او را به چنین اموری [[دعوت]] نماید. آورده‌اند که [[قارون]] زنی [[زنا]] کار را اجیر کرد، تا نسبت [[گناه]] به ایشان داده [[فرزند]] نوزادی که در خانه داشت را [[فرزند]] ایشان قلمداد کند!. آن [[زن]] امّا به [[امر الهی]] در میان [[مردم]] دامن آن [[حضرت]] را از این [[گناه]] [[پاک]] دانسته، به [[توطئه]] [[قارون]] اعتراف کرد؛ در این حال [[زمین]] دهان گشود و او و ثروتش را در خود فرو برد.
* از این‌رو از [[احسان]] و [[نیکی]] نسبت به آنان- که در [[حقیقت]] [[نیکی]] در [[حقّ]] خودش بود- بازماند؛ و سرانجام آنچه [[نمرود]] و [[فرعون]] در پی آن بودند را در پیش گرفت. چه بر آن شد که آبروی آن [[پیامبر بزرگ الهی]] را مورد حمله قرار دهد، تا ایشان نتواند او را به چنین اموری [[دعوت]] نماید. آورده‌اند که [[قارون]] زنی [[زنا]] کار را اجیر کرد، تا نسبت [[گناه]] به ایشان داده [[فرزند]] نوزادی که در خانه داشت را [[فرزند]] ایشان قلمداد کند!. آن [[زن]] امّا به [[امر الهی]] در میان [[مردم]] دامن آن [[حضرت]] را از این [[گناه]] [[پاک]] دانسته، به [[توطئه]] [[قارون]] اعتراف کرد؛ در این حال [[زمین]] دهان گشود و او و ثروتش را در خود فرو برد.
* این مطلب به تفصیل در [[قرآن کریم]] حکایت شده، تا [[انسان‌ها]] با [[خواندن]] آن دست از سفاهت بشویند و از [[سبک‌سری]] باز مانند: {{متن قرآن|إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِي أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا وَلَا يُسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ}}<ref>«بی‌گمان قارون از قوم موسی بود و در برابر آنان سرکشی کرد و ما بدو از گنج‌ها چندان دادیم که (حمل) مخزن های آن بر گروه نیرومند هم گرانبار می‌آمد؛ هنگامی که قوم وی بدو گفتند: سرخوشی پیشه مکن که خداوند سرخوشان را دوست نمی‌دارد و در آنچه خداوند به تو داده است سرای واپسین را بجوی و بهره خود از این جهان را (هم) فراموش مکن و چنان که خداوند به تو نیکی کرده است تو (نیز) نیکی (پیشه) کن و در زمین در پی تباهی مباش که خداوند تبهکاران را دوست نمی‌دارد (قارون می) گفت: تنها برای دانشی که خود داشتم آن را به من داده‌اند، آیا نمی‌دانست که خداوند پیش از او از نسل‌ها کسانی را نابود کرده است که از او توانمندتر و مال‌اندوزتر بوده‌اند؟ و از بزهکاران گناه آنان را نمی‌پرسند آنگاه با زیورهایش در پیش قوم خویش آشکار شد؛ کسانی که زندگی این جهان را می‌خواستند گفتند: ای کاش ما نیز همانند آنچه به قارون داده شده است می‌داشتیم، بی‌گمان او را بهره‌ای سترگ است * و دانشوران گفتند: وای بر شما! پاداش خداوند برای آن کس که ایمان آورد و کرداری شایسته دارد بهتر است و آن را جز به شکیبایان فرا نیاموزند پس او و خانه او را به زمین فرو بردیم آنگاه هیچ گروهی نداشت که در برابر خداوند یاریش کنند و از کسانی نبود که داد خویش می‌ستانند» سوره قصص، آیه ۷۶.</ref>.
* این مطلب به تفصیل در [[قرآن کریم]] حکایت شده، تا [[انسان‌ها]] با [[خواندن]] آن دست از سفاهت بشویند و از [[سبک‌سری]] باز مانند: {{متن قرآن|إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِي أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا وَلَا يُسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ}}<ref>«بی‌گمان قارون از قوم موسی بود و در برابر آنان سرکشی کرد و ما بدو از گنج‌ها چندان دادیم که (حمل) مخزن های آن بر گروه نیرومند هم گرانبار می‌آمد؛ هنگامی که قوم وی بدو گفتند: سرخوشی پیشه مکن که خداوند سرخوشان را دوست نمی‌دارد و در آنچه خداوند به تو داده است سرای واپسین را بجوی و بهره خود از این جهان را (هم) فراموش مکن و چنان که خداوند به تو نیکی کرده است تو (نیز) نیکی (پیشه) کن و در زمین در پی تباهی مباش که خداوند تبهکاران را دوست نمی‌دارد (قارون می) گفت: تنها برای دانشی که خود داشتم آن را به من داده‌اند، آیا نمی‌دانست که خداوند پیش از او از نسل‌ها کسانی را نابود کرده است که از او توانمندتر و مال‌اندوزتر بوده‌اند؟ و از بزهکاران گناه آنان را نمی‌پرسند آنگاه با زیورهایش در پیش قوم خویش آشکار شد؛ کسانی که زندگی این جهان را می‌خواستند گفتند: ای کاش ما نیز همانند آنچه به قارون داده شده است می‌داشتیم، بی‌گمان او را بهره‌ای سترگ است * و دانشوران گفتند: وای بر شما! پاداش خداوند برای آن کس که ایمان آورد و کرداری شایسته دارد بهتر است و آن را جز به شکیبایان فرا نیاموزند پس او و خانه او را به زمین فرو بردیم آنگاه هیچ گروهی نداشت که در برابر خداوند یاریش کنند و از کسانی نبود که داد خویش می‌ستانند» سوره قصص، آیه ۷۶.</ref>.
* این بحث را با استدلالی که [[ابلیس]] لعین برای موجّه ساختن نافرمانیش از امر [[حضرت]] [[پروردگار]] ارائه کرد، به پایان می‌بریم. او چون [[مأمور]] شد که به [[آدم]] [[سجده]] نماید، چنین وانمود کرد که من از آتشم، در حالی که او از [[خاک]] آفریده شده، بنابراین من اشرف و [[برتر]] از او هستم و سجده فرادست بر فردوست جایز نیست!: {{متن قرآن|قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ}}<ref>«فرمود: ای ابلیس! چه چیز تو را از فروتنی برای چیزی که به دست خویش آفریدم، باز داشت؟ سرکشی کردی یا از والا رتبگانی؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گل» سوره ص، آیه ۷۵-۷۶.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۶۰.</ref>.
* این بحث را با استدلالی که [[ابلیس]] لعین برای موجّه ساختن نافرمانیش از امر [[حضرت]] [[پروردگار]] ارائه کرد، به پایان می‌بریم. او چون [[مأمور]] شد که به [[آدم]] [[سجده]] نماید، چنین وانمود کرد که من از آتشم، در حالی که او از [[خاک]] آفریده شده، بنابراین من اشرف و [[برتر]] از او هستم و سجده فرادست بر فردوست جایز نیست!: {{متن قرآن|قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ}}<ref>«فرمود: ای ابلیس! چه چیز تو را از فروتنی برای چیزی که به دست خویش آفریدم، باز داشت؟ سرکشی کردی یا از والا رتبگانی؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گل» سوره ص، آیه ۷۵-۷۶.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۶۰.</ref>.
خط ۶۵: خط ۶۵:
* از این‌رو مقابله با آن هم به مراجعه به راه‌های عمومی مقابله با [[رذائل]]، و هم به راه‌های ویژه خویش [[نیازمند]] است. شاید سِرّ این مطلب نیز در آن باشد، که عموم [[مردم]] به این [[رذیلت]] آلوده‌اند، ورنه پر واضح است که ناشکیبایی [[طبیعت]] و ذاتی [[انسان]] نبوده فقط و فقط در شمار صفات اوست.
* از این‌رو مقابله با آن هم به مراجعه به راه‌های عمومی مقابله با [[رذائل]]، و هم به راه‌های ویژه خویش [[نیازمند]] است. شاید سِرّ این مطلب نیز در آن باشد، که عموم [[مردم]] به این [[رذیلت]] آلوده‌اند، ورنه پر واضح است که ناشکیبایی [[طبیعت]] و ذاتی [[انسان]] نبوده فقط و فقط در شمار صفات اوست.
* آنچه پیش از این درباره روش تحصیل [[فضیلت]] [[صبر]] گفتیم نیز، در مبحث فعلی [[نافع]] خواهد بود.
* آنچه پیش از این درباره روش تحصیل [[فضیلت]] [[صبر]] گفتیم نیز، در مبحث فعلی [[نافع]] خواهد بود.
* در اینجا، [[شایسته]] است تا یادآوری شود که مراعات [[واجبات]] و محرّمات شرعی، به عنوان مقدّمه‌ای برای به دست آوردن این [[فضیلت]]، امری ناگزیر بوده بدون این مقدمه نمی‌توان به آن [[فضیلت]] والا دست یافت. [[قرآن کریم]] نیز این مطلب را در ابتدای این مبحث - که در این سطور به تفصیل از آن سخن خواهیم گفت -، یادآوری فرموده است.
* در اینجا، [[شایسته]] است تا یادآوری شود که مراعات [[واجبات]] و محرّمات شرعی، به عنوان مقدّمه‌ای برای به دست آوردن این [[فضیلت]]، امری ناگزیر بوده بدون این مقدمه نمی‌توان به آن [[فضیلت]] والا دست یافت. [[قرآن کریم]] نیز این مطلب را در ابتدای این مبحث - که در این سطور به تفصیل از آن سخن خواهیم گفت - یادآوری فرموده است.
* نیز اشاره به این مطلب خالی از فایده نخواهد بود، که آیا اموری که زین پس از آن سخن خواهیم داشت، خودْ [[نفس]] را از [[رذائل]] پیراسته می‌سازد، و یا آن را آماده می‌سازد تا [[نور الهی]] و [[رحمت]] او را دریافت داشته، پس از آن از این آلودگی‌ها [[پاکیزه]] گردد؟.
* نیز اشاره به این مطلب خالی از فایده نخواهد بود، که آیا اموری که زین پس از آن سخن خواهیم داشت، خودْ [[نفس]] را از [[رذائل]] پیراسته می‌سازد، و یا آن را آماده می‌سازد تا [[نور الهی]] و [[رحمت]] او را دریافت داشته، پس از آن از این آلودگی‌ها [[پاکیزه]] گردد؟.
* ظاهر شماری از [[آیات قرآن کریم]] بر مطلب اوّل دلالت می‌نماید؛ هرچند بر اساس ظاهر شماری دیگر از [[آیات]] همان [[کتاب آسمانی]]، و نیز با توجّه به آنکه تنها معلّم [[اخلاق حضرت]] [[حق]] است و بس، دوّمین مطلب نیز از [[قوّت]] بسیاری برخوردار خواهد بود. به این [[آیه شریفه]] توجه کنید: {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ}}<ref>«و اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمی‌ماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک می‌دارد» سوره نور، آیه ۲۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۶۶.</ref>.
* ظاهر شماری از [[آیات قرآن کریم]] بر مطلب اوّل دلالت می‌نماید؛ هرچند بر اساس ظاهر شماری دیگر از [[آیات]] همان [[کتاب آسمانی]]، و نیز با توجّه به آنکه تنها معلّم [[اخلاق حضرت]] [[حق]] است و بس، دوّمین مطلب نیز از [[قوّت]] بسیاری برخوردار خواهد بود. به این [[آیه شریفه]] توجه کنید: {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ}}<ref>«و اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمی‌ماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک می‌دارد» سوره نور، آیه ۲۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۶۶.</ref>.
۲۱۸٬۹۱۲

ویرایش