واقعه رده در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'موضعی' به 'مکانی'
جز (جایگزینی متن - '،-' به '-') |
جز (جایگزینی متن - 'موضعی' به 'مکانی') |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
به دنبال [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}}، و به فاصله سه تا ده [[روز]] پس از رسیدن [[ابوبکر]] به [[خلافت]]، حکومت مدینه با واقعهای موسوم به رده مواجه شد.<ref> واقدی، کتاب الرِّدَّة، ص۴۸.</ref> در این واقعه بسیاری از قبایل عرب شبه جزیره به دلایلی از [[اطاعت]] [[خلیفه]] سر باز زدند. [[قبایل]] اطراف مدینه با اعزام نمایندگانی نزد ابوبکر، از او درخواست معاف شدن از [[پرداخت زکات]] نمودند،<ref> واقدی، کتاب الردّه، ص۲۸-۲۹.</ref> اما خلیفه در همان برخورد نخست، به شورشیان [[اعلان]] [[جنگ]] نمود، با این که بیشتر [[صحابه پیامبر]]{{صل}} با نظر او مخالف بودند. آنان [[عمر]] را، که از [[مشاوران]] نزدیک خلیفه بود واسطه قرار دادند تا با او صبحت کند و قبایلی را که به اعتراف خود [[نماز]] میگزاردند و فقط خواهان عدم پرداخت زکات بودند معاف دارد؛ چرا که آنها قریب العهد به [[اسلام]] بودند و هنوز با [[فرهنگ اسلامی]] خو نگرفته بودند.<ref> ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج ۱، ص۳۴.</ref> پس از [[مخالفت]] خلیفه با درخواست معاف شدن قبایل از پرداخت زکات، [[نمایندگان]] آنان بازگشتند و با این بیان که [[مردم مدینه]] اندکاند، آنها را جهت [[حمله]] به آن [[شهر]] [[تشویق]] کردند.<ref> خورشید احمد فارق، تاریخ الردّه، ص۵؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج ۶، ص۳۱۱.</ref> گویا پیش از آمدن فرستادگان این [[قبایل]] به [[مدینه]]، افرادی همچون [[عیینه بن حصن]] و [[اقرع بن حابس]] به همراه عده دیگری از اشراف به مدینه آمده بودند و با [[اعلان]] خبر [[شورش]] [[اعراب]] و [[تصمیم]] آنها در خودداری از [[پرداخت زکات]]، از [[خلیفه]] خواسته بودند که مبلغی را به آنها بدهد تا از [[ارتداد]] اعراب و [[حمله]] آنان به مدینه جلوگیری کنند. [[مهاجران]] و [[انصار]] هم با پذیرش خواسته آنها، از [[ابوبکر]] خواستند تا هنگام بازگشت [[سپاه اسامه]]، آنها را با دادن مبلغی، به این کار [[راضی]] کند. اما ابوبکر گفت: ما در [[اسلام]]، به احدی [[رشوه]] نمیدهیم و با آنان خواهیم جنگید.<ref> واقدی، کتاب الردّه، ص۲۸-۲۹؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج ۶، ص۳۱۱؛ سامانه نشریات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)(معرفت)، مقاله "جنگهای ارتداد و بحران جانشینی پس از پیامبر{{صل}}"، علی غلامی دهقی، ص۳۴.</ref> ابوبکر دستور آمادگی [[مسلمانان]] مدینه برای [[جنگ]] با [[شورشیان]] را صادر نمود و تنی چند از مهاجران[[قریش]] از جمله علی{{ع}} <ref> ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج ۲، ص۳۱۱.</ref> را به [[نگهبانی]] در اطراف مدینه گماشت. [[مخالفان]] پس از سه [[روز]] به مدینه حمله کردند، ولی با [[استقامت]] [[مردم مدینه]] مواجه شدند و با [[شکست]] مجبور به فرار گردیدند.<ref> واقدی، کتاب الردّه، ص۲۸-۲۹؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج ۶، ص۳۱۱.</ref> [[شکست]] خوردگان –که بیشتر از دو [[قبیله]] [[عبس]] و [[ذبیان]] بودند- در مسیر بازگشت، به مسلمانان قبایل خود حمله کردند و بسیاری از آنان را به طرز فجیعی آنان را کشتند.<ref> خورشید احمد فارق، تاریخ الردّه، ص۶.</ref> | به دنبال [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}}، و به فاصله سه تا ده [[روز]] پس از رسیدن [[ابوبکر]] به [[خلافت]]، حکومت مدینه با واقعهای موسوم به رده مواجه شد.<ref> واقدی، کتاب الرِّدَّة، ص۴۸.</ref> در این واقعه بسیاری از قبایل عرب شبه جزیره به دلایلی از [[اطاعت]] [[خلیفه]] سر باز زدند. [[قبایل]] اطراف مدینه با اعزام نمایندگانی نزد ابوبکر، از او درخواست معاف شدن از [[پرداخت زکات]] نمودند،<ref> واقدی، کتاب الردّه، ص۲۸-۲۹.</ref> اما خلیفه در همان برخورد نخست، به شورشیان [[اعلان]] [[جنگ]] نمود، با این که بیشتر [[صحابه پیامبر]]{{صل}} با نظر او مخالف بودند. آنان [[عمر]] را، که از [[مشاوران]] نزدیک خلیفه بود واسطه قرار دادند تا با او صبحت کند و قبایلی را که به اعتراف خود [[نماز]] میگزاردند و فقط خواهان عدم پرداخت زکات بودند معاف دارد؛ چرا که آنها قریب العهد به [[اسلام]] بودند و هنوز با [[فرهنگ اسلامی]] خو نگرفته بودند.<ref> ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج ۱، ص۳۴.</ref> پس از [[مخالفت]] خلیفه با درخواست معاف شدن قبایل از پرداخت زکات، [[نمایندگان]] آنان بازگشتند و با این بیان که [[مردم مدینه]] اندکاند، آنها را جهت [[حمله]] به آن [[شهر]] [[تشویق]] کردند.<ref> خورشید احمد فارق، تاریخ الردّه، ص۵؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج ۶، ص۳۱۱.</ref> گویا پیش از آمدن فرستادگان این [[قبایل]] به [[مدینه]]، افرادی همچون [[عیینه بن حصن]] و [[اقرع بن حابس]] به همراه عده دیگری از اشراف به مدینه آمده بودند و با [[اعلان]] خبر [[شورش]] [[اعراب]] و [[تصمیم]] آنها در خودداری از [[پرداخت زکات]]، از [[خلیفه]] خواسته بودند که مبلغی را به آنها بدهد تا از [[ارتداد]] اعراب و [[حمله]] آنان به مدینه جلوگیری کنند. [[مهاجران]] و [[انصار]] هم با پذیرش خواسته آنها، از [[ابوبکر]] خواستند تا هنگام بازگشت [[سپاه اسامه]]، آنها را با دادن مبلغی، به این کار [[راضی]] کند. اما ابوبکر گفت: ما در [[اسلام]]، به احدی [[رشوه]] نمیدهیم و با آنان خواهیم جنگید.<ref> واقدی، کتاب الردّه، ص۲۸-۲۹؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج ۶، ص۳۱۱؛ سامانه نشریات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)(معرفت)، مقاله "جنگهای ارتداد و بحران جانشینی پس از پیامبر{{صل}}"، علی غلامی دهقی، ص۳۴.</ref> ابوبکر دستور آمادگی [[مسلمانان]] مدینه برای [[جنگ]] با [[شورشیان]] را صادر نمود و تنی چند از مهاجران[[قریش]] از جمله علی{{ع}} <ref> ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج ۲، ص۳۱۱.</ref> را به [[نگهبانی]] در اطراف مدینه گماشت. [[مخالفان]] پس از سه [[روز]] به مدینه حمله کردند، ولی با [[استقامت]] [[مردم مدینه]] مواجه شدند و با [[شکست]] مجبور به فرار گردیدند.<ref> واقدی، کتاب الردّه، ص۲۸-۲۹؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج ۶، ص۳۱۱.</ref> [[شکست]] خوردگان –که بیشتر از دو [[قبیله]] [[عبس]] و [[ذبیان]] بودند- در مسیر بازگشت، به مسلمانان قبایل خود حمله کردند و بسیاری از آنان را به طرز فجیعی آنان را کشتند.<ref> خورشید احمد فارق، تاریخ الردّه، ص۶.</ref> | ||
با بازگشت سپاه اسامه، ابوبکر او را در [[شهر]] نهاد و خود با این که [[صحابه]] با رفتنش مخالف بودند، به طرف "ذی القصه"<ref> | با بازگشت سپاه اسامه، ابوبکر او را در [[شهر]] نهاد و خود با این که [[صحابه]] با رفتنش مخالف بودند، به طرف "ذی القصه"<ref> مکانی است که بین آن تا مدینه ۲۴ میل فاصله است. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۳۶۶.)</ref> حرکت کرد و با چهار [[قبیله]] [[بنی مرّه]]، [[ثعلبه]]، [[عبس]] و [[ذبیان]] روبه رو گردید. با این که [[طلیحه]] عدهای از جمله برادرزادهاش، حبال، را به [[یاری]] [[شورشیان]] اعزام کرده بود. اما شورشیان [[شکست]] خوردند و حبال کشته شد و [[قبایل]] عبس و ذبیان به طلیحه پیوستند. این نخستین فتح [[مسلمانان]] در [[جنگهای ردّه]] بود که به «[[یوم]] ذی القصه» معروف است.<ref> محمد ابوالفضل ابراهیم، ایّام العرب فی الاسلام، ص۱۴۱.</ref> پس از این ماجرا، [[ابوبکر]] یازده نفر را به عنوان [[فرماندهان]] جنگهای ردّه تعیین کرد که در رأس آنها [[خالد بن ولید]] و [[عکرمة بن ابی جهل]] از قبیله [[بنی مخزوم]] بودند.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۳، ص۲۴۸-۲۴۹؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص۲۴؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص۴۹۴ ـ ۴۹۵.</ref> او همچنین به پیشنهاد برخی از [[اصحاب]]، به چند تن از [[کارگزاران]] خود و شهرهای دیگر [[نامه]] نوشت و از آنان یاری طلبید.<ref> واقدی، کتاب الردّه، ص۵۴-۶۳؛ سامانه نشریات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) (معرفت)، مقاله "جنگهای ارتداد و بحران جانشینی پس از پیامبر{{صل}}"، علی غلامی دهقی، ص۳۴.</ref> | ||
با بررسی [[روایات]] [[مورخان]]، ذیل وقایع رده، میتوان [[اهل]] رده را در دو دسته کلی: | با بررسی [[روایات]] [[مورخان]]، ذیل وقایع رده، میتوان [[اهل]] رده را در دو دسته کلی: |