حرکت امام حسین به سوی کوفه: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'موضعی' به 'مکانی'
جز (جایگزینی متن - 'موضعی' به 'مکانی') |
|||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
پس از [[بیعت]] چشمگیر [[مردم کوفه]] با [[مسلم بن عقیل]]، وی نامهای به شرح زیر برای [[امام]]{{ع}} نوشت و از آن [[حضرت]] خواست که به سوی کوفه بشتابد: | پس از [[بیعت]] چشمگیر [[مردم کوفه]] با [[مسلم بن عقیل]]، وی نامهای به شرح زیر برای [[امام]]{{ع}} نوشت و از آن [[حضرت]] خواست که به سوی کوفه بشتابد: | ||
اما بعد، رائد (فرستاده مورد [[اعتماد]] [[خاندان]]) به کسان خود [[دروغ]] نمیگوید. هجده هزار نفر از مردم کوفه با من بیعت کردهاند. چون [[نامه]] من به شما رسید، در آمدن [[شتاب]] کنید که به [[راستی]] همه [[مردم]] با شما هستند. آنها نسبت به خاندان [[معاویه]] هیچ میل و نظری ندارند، والسلام. | اما بعد، رائد (فرستاده مورد [[اعتماد]] [[خاندان]]) به کسان خود [[دروغ]] نمیگوید. هجده هزار نفر از مردم کوفه با من بیعت کردهاند. چون [[نامه]] من به شما رسید، در آمدن [[شتاب]] کنید که به [[راستی]] همه [[مردم]] با شما هستند. آنها نسبت به خاندان [[معاویه]] هیچ میل و نظری ندارند، والسلام. | ||
مسلم بن عقیل این نامه را توسط [[عابس بن ابی شبیب شاکری]] از [[شیعیان]] با [[اخلاص]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} (که بعداً در کربلا به [[شهادت]] رسید) به [[مکه]] نزد [[امام حسین]]{{ع}} فرستاد. امام{{ع}} پس از دریافت نامه مسلم، [[روز]] هشتم ماه [[ذی الحجه]] یعنی همان روزی که مسلم بن عقیل در کوفه [[قیام]] کرد، به سوی کوفه حرکت نمود. امام حسین{{ع}} در منزلگاه صفّاح<ref>صفاح: | مسلم بن عقیل این نامه را توسط [[عابس بن ابی شبیب شاکری]] از [[شیعیان]] با [[اخلاص]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} (که بعداً در کربلا به [[شهادت]] رسید) به [[مکه]] نزد [[امام حسین]]{{ع}} فرستاد. امام{{ع}} پس از دریافت نامه مسلم، [[روز]] هشتم ماه [[ذی الحجه]] یعنی همان روزی که مسلم بن عقیل در کوفه [[قیام]] کرد، به سوی کوفه حرکت نمود. امام حسین{{ع}} در منزلگاه صفّاح<ref>صفاح: مکانی میان حنین و مکه از نخستین منزلگاههای میان راه مکه به کوفه (معجم البلدان، ج۳، ص۴۱۲).</ref> با [[فرزدق]] شاعر برخورد کرد و از او پرسید: از کجا میآیی؟ گفت: از کوفه. امام{{ع}} به او فرمود: از مردم کوفه چه خبر داری؟ فرزدق گفت: دلهای آنها با شما و شمشیرهایشان بر روی شماست و [[قضا]] هم از [[آسمان]] فرو میآید و [[خدا]] آنچه بخواهد، میکند. امام حسین{{ع}} فرمود: «راست گفتی، کار به دست خداست و هر روزی در کاری است». به قولی، فرزدق گفت: دلهای مردم کوفه با شماست و شمشیرهایشان با [[بنی امیه]]، و قضا هم در دست خداست. | ||
هنگامی که امام حسین{{ع}} به منزلگاه [[حاجر]] در منطقه بطن الرُّمه<ref>بطن الرمه: سرزمینی معروف واقع در بالای صحرای نجد (معجم البلدان، ج۱، ص۴۴۹).</ref> رسید، از آنجا نامهای خطاب به مردم کوفه به این شرح نگاشت: | هنگامی که امام حسین{{ع}} به منزلگاه [[حاجر]] در منطقه بطن الرُّمه<ref>بطن الرمه: سرزمینی معروف واقع در بالای صحرای نجد (معجم البلدان، ج۱، ص۴۴۹).</ref> رسید، از آنجا نامهای خطاب به مردم کوفه به این شرح نگاشت: | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
[[ابن زیاد]] از قیس که حاضر نشده بود اسامی مخاطبان [[نامه امام حسین]]{{ع}} را لو دهد خواست در ازای زنده ماندن، در جمع [[مردم کوفه]] [[منبر]] رود و به [[حسین بن علی]]{{ع}} به عنوان [[دروغگو]] [[ناسزا]] بگوید. قیس به منبر رفت و پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] گفت: «ای [[مردم]]! این حسین بن علی{{ع}} بهترین [[بندگان خدا]]، [[فرزند فاطمه]] [[دختر رسول خدا]]{{صل}} است که میآید. من، فرستاده او به سوی شما هستم که در منزلگاه [[حاجر]] از او جدا شدم. پس او را پاسخ دهید». آنگاه عبیدالله بن زیاد و [[پدر]] او را [[لعنت]] کرد و بر [[امیرمؤمنان]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} [[رحمت]] فرستاد. [[ابن زیاد]] دستور داد او را بالای بام قصر ببرند و از فراز قصر به زیر اندازند. چون قیس را به زیر افکندند، بدنش در هم [[شکست]] و به [[شهادت]] رسید<ref>نک: تاریخ طبری، ج۵، ص۳۹۴؛ ارشاد مفید، ج۲، ص۷۱؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۴۸؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۶۹.</ref>. | [[ابن زیاد]] از قیس که حاضر نشده بود اسامی مخاطبان [[نامه امام حسین]]{{ع}} را لو دهد خواست در ازای زنده ماندن، در جمع [[مردم کوفه]] [[منبر]] رود و به [[حسین بن علی]]{{ع}} به عنوان [[دروغگو]] [[ناسزا]] بگوید. قیس به منبر رفت و پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] گفت: «ای [[مردم]]! این حسین بن علی{{ع}} بهترین [[بندگان خدا]]، [[فرزند فاطمه]] [[دختر رسول خدا]]{{صل}} است که میآید. من، فرستاده او به سوی شما هستم که در منزلگاه [[حاجر]] از او جدا شدم. پس او را پاسخ دهید». آنگاه عبیدالله بن زیاد و [[پدر]] او را [[لعنت]] کرد و بر [[امیرمؤمنان]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} [[رحمت]] فرستاد. [[ابن زیاد]] دستور داد او را بالای بام قصر ببرند و از فراز قصر به زیر اندازند. چون قیس را به زیر افکندند، بدنش در هم [[شکست]] و به [[شهادت]] رسید<ref>نک: تاریخ طبری، ج۵، ص۳۹۴؛ ارشاد مفید، ج۲، ص۷۱؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۴۸؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۶۹.</ref>. | ||
[[امام حسین]]{{ع}} در ادامه مسیر خود به سوی [[کوفه]] در منزلگاه [[زرود]]<ref>زَروُد: | [[امام حسین]]{{ع}} در ادامه مسیر خود به سوی [[کوفه]] در منزلگاه [[زرود]]<ref>زَروُد: مکانی در راه مکه از جانب کوفه، میان ثعلبیه و خزیمیه است (معجم البلدان، ج۳، ص۱۳۹).</ref> با [[زهیر بن قین بجلی]]<ref>زهیر بن قین بجلی: از هواداران عثمان بود و به همین دلیل از امیرمؤمنان علی{{ع}} کناره گرفت. وی در سال ۶۰ به حج رفت و هنگام بازگشت با کاروان امام حسین{{ع}} همراه شده بود. او تلاش میکرد در طی مسیر با امام{{ع}} مواجه نشود. اتفاقاً در زرود کاروان او و کاروان امام{{ع}} توقف کردند. هنگامی که زهیر مشغول غذا خوردن بود، فرستاده امام{{ع}} نزد او آمد و دعوت امام حسین{{ع}} را به او اطلاع داد. زهیر که مایل به این ملاقات نبود، با تشویق همسرش به دیدار آن حضرت رفت و چون بازگشت، با شادمانی پیوستن خود به امام حسین{{ع}} را اعلام داشت. (نک: تاریخ طبری، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۳۹۶).</ref> از نامداران کوفه [[دیدار]] کرد که از [[مراسم حج]] به سوی کوفه باز میگشت. [[امام]]{{ع}} وی را به [[قیام]] خود [[دعوت]] فرمود و [[زهیر]] [[اجابت]] نموده و به آن [[حضرت]] پیوست. | ||
امام حسین{{ع}} در منزلگاه ثعلبیه خبر [[شهادت مسلم بن عقیل]] و [[هانی بن عروه]] در کوفه را دریافت کرد. آن حضرت چند بار [[استرجاع]] نمود؛ سپس به [[فرزندان عقیل]] فرمود: نظر شما چیست؟ مسلم کشته شد. گفتند: به [[خدا]] برنمیگردیم تا [[انتقام]] بگیریم و یا آنچه را او چشید ما هم بچشیم. [[اصحاب امام]]{{ع}} به آن حضرت گفتند: به خدا [[سوگند]]، تو مانند مسلم نیستی. اگر به کوفه وارد شوی، [[مردم]] به سوی تو خواهند شتافت. امام حسین{{ع}} به راه خود ادامه داد. | امام حسین{{ع}} در منزلگاه ثعلبیه خبر [[شهادت مسلم بن عقیل]] و [[هانی بن عروه]] در کوفه را دریافت کرد. آن حضرت چند بار [[استرجاع]] نمود؛ سپس به [[فرزندان عقیل]] فرمود: نظر شما چیست؟ مسلم کشته شد. گفتند: به [[خدا]] برنمیگردیم تا [[انتقام]] بگیریم و یا آنچه را او چشید ما هم بچشیم. [[اصحاب امام]]{{ع}} به آن حضرت گفتند: به خدا [[سوگند]]، تو مانند مسلم نیستی. اگر به کوفه وارد شوی، [[مردم]] به سوی تو خواهند شتافت. امام حسین{{ع}} به راه خود ادامه داد. | ||
در [[منزل]] زباله<ref>زباله: | در [[منزل]] زباله<ref>زباله: مکانی در راه مکه از طرف کوفه است. روستایی آباد با بازارهایی بین واقوصه و ثعلبیه است. به قولی زباله منزل دوم بعد از کوفه است که قلعه و مسجدی دارد (معجم البلدان، ج۳، ص۱۲۹).</ref> خبر [[شهادت]] [[عبدالله بن بقطر]] (یا یقطر)<ref>درباره شخصیت عبدالله بن بقطر یا عبدالله بن یقطر در منابع تاریخی چیزی یافت نمیشود و تنها اشاره شده است که او برادر رضاعی امام حسین{{ع}} بود و از سوی آن حضرت نزد مسلم بن عقیل رفت که دستگیر شد و به شهادت رسید. ضعف اطلاعات درباره او چنان است که نام پدر او نیز به درستی ضبط و ثبت نشده است. از سوی دیگر در هیچ نقل روایی و تاریخی نیامده است که حضرت امام حسین{{ع}} از زنی غیر از مادر عظیم الشأنش حضرت فاطمه{{س}}، شیر خورده باشد و یا آن حضرت به غیر از فرزندان خود را شیر داده باشد تا امام حسین{{ع}}، برادر یا خواهر رضاعی داشته باشد.</ref> به [[امام حسین]]{{ع}} رسید. عبدالله، از طرف آن [[حضرت]] به سوی مسلم اعزام شده بود که افراد [[حصین بن نمیر]] او را دستگیر کردند و نزد [[عبیدالله بن زیاد]] بردند. برخی گفتهاند عبدالله از طرف مسلم [[مأموریت]] داشت تا [[تغییر]] و [[تحول]] اوضاع [[کوفه]] را به اطلاع امام حسین{{ع}} برساند که در بین راه دستگیر شد. عبیدالله او را بر بام قصر فرستاد و گفت در انظار [[مردم]] بر [[دروغگو]] (امام حسین!) [[ناسزا]] گوید، ولی عبدالله مژده ورود قریب الوقوع [[امام]]{{ع}} را به کوفه داد و بر عبیدالله و پدرش [[لعنت]] فرستاد. | ||
[[ابن زیاد]] دستور داد تا او را مانند [[قیس بن مسهر]] از فراز بام به پایین پرتاب کنند. عبدالله پس از پرتاب شدن، هنوز رمقی در [[بدن]] داشت که [[عبدالملک بن عمیر لخمی]]، [[قاضی کوفه]] خود را به او رساند و سرش را از بدن جدا کرد<ref>برخی راویان مأموریت قیس بن مسهر و عبدالله بن بقطر را یک جریان و واقعه دانستهاند و در نام مأمور آن اختلاف کردهاند.</ref>. | [[ابن زیاد]] دستور داد تا او را مانند [[قیس بن مسهر]] از فراز بام به پایین پرتاب کنند. عبدالله پس از پرتاب شدن، هنوز رمقی در [[بدن]] داشت که [[عبدالملک بن عمیر لخمی]]، [[قاضی کوفه]] خود را به او رساند و سرش را از بدن جدا کرد<ref>برخی راویان مأموریت قیس بن مسهر و عبدالله بن بقطر را یک جریان و واقعه دانستهاند و در نام مأمور آن اختلاف کردهاند.</ref>. | ||