انسانشناسی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
انسانشناسی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۳۰ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۴۱
، ۳۰ نوامبر ۲۰۲۲←منابع
(صفحهای تازه حاوی «{{سیره معصوم}} {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = انسان | عنوان مدخل = انسانشناسی | مداخل مرتبط = انسانشناسی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی | پرسش مرتبط = }} ==مقدمه== «شناخت انسان» از مهمترین موضوعات کتاب تکوین و از کهنترین علوم بشر ب...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
نگاه دیگر به انسان، به عنوان یک کل و مجموعه [[انسانها]] است. در این نگاه کلان، همین [[انسانی]] که مخاطب به خطاب فردی است، [[خلیفه خدا در زمین]] معرفی شده؛ یک [[وظیفه]] دیگری نیز به او واگذار شده و آن، [[مدیریت دنیا]] است؛ {{متن قرآن|وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا}}<ref>«و شما را در آن به آبادانی گمارد» سوره هود، آیه ۶۱.</ref>. انسان باید استعدادهای فراوان و غیر قابل شمارشی را که [[خدای متعال]] در [[طبیعت]] و نهاد انسان قرار داده، استخراج کند و از آنها برای [[پیشرفت]] [[زندگی]] [[بشر]] استفاده کند. در این نگاه، انسان همه کاره این عالم است؛ هم [[مسئول]] خود و [[تربیت]] و تعالی و [[تزکیه]] خود، هم مسوول ساختن [[دنیا]]<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، ۲۵/۲/۱۳۸۶.</ref>. | نگاه دیگر به انسان، به عنوان یک کل و مجموعه [[انسانها]] است. در این نگاه کلان، همین [[انسانی]] که مخاطب به خطاب فردی است، [[خلیفه خدا در زمین]] معرفی شده؛ یک [[وظیفه]] دیگری نیز به او واگذار شده و آن، [[مدیریت دنیا]] است؛ {{متن قرآن|وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا}}<ref>«و شما را در آن به آبادانی گمارد» سوره هود، آیه ۶۱.</ref>. انسان باید استعدادهای فراوان و غیر قابل شمارشی را که [[خدای متعال]] در [[طبیعت]] و نهاد انسان قرار داده، استخراج کند و از آنها برای [[پیشرفت]] [[زندگی]] [[بشر]] استفاده کند. در این نگاه، انسان همه کاره این عالم است؛ هم [[مسئول]] خود و [[تربیت]] و تعالی و [[تزکیه]] خود، هم مسوول ساختن [[دنیا]]<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، ۲۵/۲/۱۳۸۶.</ref>. | ||
خلاصه [[کلام]] در اهمیت و جایگاه [[انسانشناسی]] در منظومه [[فکری]] [[مقام معظم رهبری]]، اینکه انسانشناسی جزیی از [[جهانبینی اسلامی]] و به عبارت دیگر، جزیی از [[دین]] است، چه اینکه دین در آغاز، یک [[جهانبینی]]، یک [[معرفت]] و یک [[شناخت]] است؛ شناخت نسبت به این عالم، نسبت به [[انسان]]، نسبت به [[مسئولیت]]، نسبت به مسیر و راه و [[هدف]]؛ مجموعه این [[معرفتها]] پایه [[دین]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، ۲۵/۲/۱۳۸۶.</ref>؛ معارفی - همچون [[معارف توحیدی]]، [[معارف]] [[انسانشناسی]]، معارف فراگیر نسبت به مسائل [[زندگی]] [[بشر]] - که خود جذاب است و [[دلها]] را جذب میکند و به دنبال راه [[ائمه]]{{عم}} به راه میاندازد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با طلاب خارجی حوزه علمیه قم، ۳/۸/۱۳۸۹.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسانشناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسانشناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۲۸۸.</ref> | خلاصه [[کلام]] در اهمیت و جایگاه [[انسانشناسی]] در منظومه [[فکری]] [[مقام معظم رهبری]]، اینکه انسانشناسی جزیی از [[جهانبینی اسلامی]] و به عبارت دیگر، جزیی از [[دین]] است، چه اینکه دین در آغاز، یک [[جهانبینی]]، یک [[معرفت]] و یک [[شناخت]] است؛ شناخت نسبت به این عالم، نسبت به [[انسان]]، نسبت به [[مسئولیت]]، نسبت به مسیر و راه و [[هدف]]؛ مجموعه این [[معرفتها]] پایه [[دین]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، ۲۵/۲/۱۳۸۶.</ref>؛ معارفی - همچون [[معارف توحیدی]]، [[معارف]] [[انسانشناسی]]، معارف فراگیر نسبت به مسائل [[زندگی]] [[بشر]] - که خود جذاب است و [[دلها]] را جذب میکند و به دنبال راه [[ائمه]]{{عم}} به راه میاندازد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با طلاب خارجی حوزه علمیه قم، ۳/۸/۱۳۸۹.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسانشناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسانشناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۲۸۸.</ref> | ||
==مقایسه [[انسانشناسی]] [[اسلامی]] با مکاتب دیگر== | |||
[[انسان]] محوری اسلامی با تلقی [[غربی]] آن - [[اومانیسم]] غربی<ref>Humanism..</ref> – به کلی متفاوت است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانشجویان کرمانشاه، ۲۴/۷/۱۳۹۰.</ref> و فقط در اسم شبیه هم هستند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، ۱۲/۹/۱۳۷۹.</ref>. ریشه تفاوت انسان محوری [[اسلام]] با انسان محوری غرب، انسانشناسی آنها است. انسان در نگاه اسلامی، موجودی دو بعدی است؛ طبیعی و [[الهی]]، اما در نگاه غربی، انسان یک موجود مادی محض است و [[هدف]] او [[لذتجویی]] و بهرهمندی از [[لذائذ]] [[زندگی دنیا]] است، به همین خاطر، محور [[پیشرفت]] و [[توسعه]] در غرب، انسان سودمحور است و [[ثروت]] و [[قدرت]] و [[علم]] هدفاند و اگر [[انسانها]] و [[ملتها]] [[تحقیر]] بشوند و میلیونها انسان در [[جنگها]] کشته شوند؛ برای اینکه کشوری به قدرت یا به ثروت برسد، ایرادی ندارد! اما در [[جهانبینی]] اسلام، ثروت و قدرت و علم، وسیلهای برای تعالی انسان هستند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، ۲۵/۲/۱۳۸۶.</ref>. | |||
علاوه بر این، در [[تفکر]] [[انسانگرایی]] غربی، محور عالم وجود و محور [[اختیار]] در این عالم کون، انسان است، انسان، محور است، یعنی در واقع [[خدای عالم]] وجود، انسان است، یعنی بحث انسان سالاری مطرح است، به خلاف تفکر انسانشناسی اسلامی که بحث خداسالاری است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در چهارمین نشست اندیشههای راهبردی، ۲۳/۸/۱۳۹۱.</ref> و با نگاه خداسالاری، انسان را محور [[جهان]] میداند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با گروه کثیری از جوانان استان اردبیل، ۵/۵/۱۳۷۹.</ref> و [[تکریم]] و [[رشد]] او را از گرایشهای اصولی خود به حساب میآورد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، ۷/۵/۱۳۶۹.</ref>. | |||
بنابر زاویه دید اومانیسم غربی، پیدایش و وجود انسان در عالم بدون هدف است، البته شاید هدفهایی همچون [[پول]] و [[عشق]] و [[مقام]] و لذتهای جسمی و [[علمی]] را به عنوان هدف برگزیند، اما اینها هیچ کدام هدفهای طبیعی نیست، ملازم با وجود او نیست. وقتی [[اعتقاد]] به [[خدا]] نبود، [[اخلاقیات]] و [[عدالت]] بیمعنی میشود و جز [[لذت]] و [[سود]] شخصی، هیچ چیز دیگری معنا پیدا نمیکند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانشجویان و جوانان استان قم، ۴/۸/۱۳۸۹.</ref>. از این رو میتوان [[انسانها]] را دستخوش بدترین قساوتها و [[ظلمها]] قرار داد و [[هدف]] را فقط برآورده ساختن جنبههای مادی [[انسان]]، آن هم نه همه انسانها، بلکه [[اقلیت]] انسانها در نظر گرفت و قوانینی مخالف با [[فطرت]] – همچون همجنس [[بازی]] - را بر [[جامعه]] [[حاکم]] کرد، چه اینکه اولاً جنبه غیر مادی برای انسان قائل نیست، ثانیاً از آنجایی که انسان را سالار [[جهان]] میداند، خود را هرگز پاسخگو نمیداند و مسئولیتی را در قبال دیگر انسانها [[احساس]] نمیکند و به نوعی میتوان گفت که [[قانون]] جنگل در آنجا حکمفرما است. اما بنابر [[انسانشناسی]] [[اسلامی]]، هدف، اولاً برآورده کردن جنبههای غیرمادی و ثانیاً برآورده کردن و جهتدهی جنبههای مادی انسان است و از این رو توجه به همه جنبههای انسان را لازم میداند. همچنین انسان، خود را در مقابل [[خداوند]] پاسخگو میبیند و باید جوابگوی [[اعمال]] و [[رفتار فردی]] و [[اجتماعی]] خود باشد و به همین خاطر، هرگونه [[رفتاری]] را برای خود مجاز نمیشمارد، حتی کشتن یک انسان را کشتن [[انسانیت]] معرفی میکند، چه برسد به [[قتل]] و [[غارت]] بسیاری از انسانها: {{متن قرآن|مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا}}<ref>«به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بیگمان پیامبران ما برای آنان برهانها (ی روشن) آوردند آنگاه بسیاری از ایشان از آن پس، در زمین گزافکارند» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسانشناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسانشناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۳۰۵.</ref> | |||
==کارکردهای [[اجتماعی]] [[انسانشناسی]] [[اسلامی]]== | |||
===مسأله [[پیشرفت]]=== | |||
مبانی [[معرفتی]] در نوع پیشرفت مطلوب یا نامطلوب تأثیر دارد. هر [[جامعه]] و هر ملتی، مبانی معرفتی، مبانی [[فلسفی]] و مبانی اخلاقیای دارد که آن مبانی تعیین کننده است و به ما میگوید چه نوع پیشرفتی مطلوب است و چه نوع پیشرفتی نامطلوب است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با استادان و دانشجویان کردستان، ۲۷/۲/۱۳۸۸.</ref>. | |||
اساس نگاه اسلامی به پیشرفت، بر این پایه است که [[اسلام]] [[انسان]] را یک موجود دو ساحتی میداند؛ دارای [[دنیا]] و [[آخرت]]. این مطلب، فارق و شاخص [[پیشرفت اسلامی]] و پیشرفت [[غربی]] است، چه اینکه وقتی یک [[تمدن]] و [[فرهنگ]] و آئینی همچون غرب، انسان را تکساحتی دانست و [[خوشبختی]] انسان را فقط در [[زندگی مادی]] [[دنیایی]] به حساب آورد، طبعاً پیشرفت در [[منطق]] او، با پیشرفت در منطق اسلام به کلی متفاوت خواهد بود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با استادان و دانشجویان کردستان، ۲۷/۲/۱۳۸۸.</ref>؛ کسی که نگاه تک بعدی مادی به انسان دارد، پیشرفت را فقط در حیطه مادی او میبیند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۹۱.</ref>، به عکس، کسی که انسان را دارای ابعاد مادی و غیرمادی میبیند، صرف پیشرفت در جنبه مادی، بدون پیشرفت در جنبه [[معنوی]] را نه تنها پیشرفت نمیبیند، بلکه [[پسرفت]] میداند. | |||
پیشرفت غربی در پی [[آبادانی]] دنیای انسان - آن هم قشر محدودی از [[انسانها]] - است، اما پیشرفت اسلامی میخواهد هم دنیای انسان را آباد کند، هم آخرت انسان را؛ آن هم دنیا و آخرت همه انسانها را<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با استادان و دانشجویان کردستان، ۲۷/۲/۱۳۸۸.</ref>. [[هدف]] پیشرفت اسلامی، انتفاع [[انسانیت]] است، نه انتفاع طبقهای از انسان؛ این پیشرفت، برای کل [[بشریت]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، ۲۵/۲/۱۳۸۶.</ref> و پیشرفت یک فرد انسان هم برای او موضوعیت دارد؛ {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا}}. | |||
پیشرفت در [[منطق]] [[فلسفه]] غرب، [[پیشرفت مادی]] است و محور آن، [[سود]] مادی و [[انسان]] سودمحور است؛ هرچه سود مادی بیشتر شد، [[پیشرفت]] بیشتر شده است؛ افزایش [[ثروت]] و [[قدرت]]. این، معنای پیشرفتی است که غرب به دنبال آن است. پیشرفت وقتی مادی شد، معنایش این است که [[اخلاق]] و [[معنویت]] را میشود در راه چنین پیشرفتی [[قربانی]] کرد، اما از نظر [[اسلام]]، این پیشرفت نیست، البته پیشرفت مادی مطلوب است؛ اما به عنوان وسیله. [[هدف]]، [[رشد]] و تعالی انسان است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، ۲۵/۲/۱۳۸۶.</ref>. از نظر اسلام، پیشرفتی که بر فردمحوری و [[اباحه]] لذتی که انسان به طور مطلق [[دوست]] دارد، مبتنی باشد، پیشرفت نیست<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاههای استان سمنان، ۱۸/۸/۱۳۸۵.</ref>، بلکه معنویت، پایه اساسی پیشرفت است؛ پیشرفتی که محورش انسان است و [[انسانی]] که دارای بعد [[معنوی]] [[قوی]] است و انسانی که [[علم]] و [[دنیا]] و ثروت و فعالیت [[زندگی]] را وسیلهای قرار میدهد برای تعالی [[روحی]] و رفتن به سوی [[خدای متعال]]<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، ۲۵/۲/۱۳۸۶.</ref>. | |||
با توجه به آنچه گفته شد، باید گفت که الگوی [[پیشرفت اسلامی]] نیز که بر مبانی نظری و [[فلسفی]] اسلام و مبانی [[انسانشناختی]] اسلام [[استوار]] است، با الگوی [[غربی]] پیشرفت که بر مبنای نگاه [[جامعه]] و فلسفههای غربی به انسان است، متفاوت خواهد بود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، ۲۵/۲/۱۳۸۶.</ref>. | |||
یکی از شاخصهای مهم پیشرفت غربی، افزایش درآمد [[ناخالص]] ملی کشورها است؛ هر کشوری، درآمد ناخالص ملیاش بیشتر باشد، پیشرفتهتر است، اما بنابر منطق اسلام، افزایش درآمد ناخالص ملی- یعنی درآمد عمومی یک [[کشور]] - به [[تنهایی]] نمیتواند [[نشانه]] پیشرفت باشد، بلکه باید دید این درآمد چگونه تقسیم میشود. اگر در جامعهای، انسانهایی وجود دارند که در [[فقر]] و [[محرومیت]] زندگی میکنند، افزایش درآمد ناخالص ملی، حاکی از [[پیشرفت]] نیست<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با استادان و دانشجویان کردستان، ۲۷/۲/۱۳۸۸.</ref>. در [[اسلام]]، افزایش [[تولید]] [[ناخالص]] ملی بدون پرکردن شکاف [[اقتصادی]] در بین [[مردم]] و رفع [[تبعیض]] در استفاده از منابع گوناگون ملی، مطلوب نیست<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۳.</ref>، پیشرفت اگر همراه [[عدالت]] نباشد، مورد نظر نیست، بلکه [[عدالت اجتماعی]] باید تأمین شود؛ هم فاصلههای طبقاتی و جغرافیایی باید برداشته شود، هم [[برابری]] در استفاده از امکانات و [[فرصتها]] باید به وجود آید<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت علی بن موسی الرضا{{ع}}، ۱/۱/۱۳۸۸.</ref>. بنابر این شاخص پیشرفت [[غربی]] بنابر [[اومانیسم]] غربی، افزایش درآمد ناخالص ملی است، اما شاخص [[پیشرفت اسلامی]] بنابر [[انسانشناسی]] [[اسلامی]]، عدالت اجتماعی است. | |||
غرب پیشرفت در [[صنعت]] و [[علم]] و شیوههای گوناگون [[زندگی]] را بدون پرکردن [[شکاف طبقاتی]] و حتی بیشتر شدن این شکاف، پیشرفت میداند، اما [[منطق]] اسلام، آن را [[پسرفت]] میداند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع مردم اسفراین، ۲۲/۷/۱۳۹۱.</ref>. در غرب، چیزی به نام عدالت اجتماعی، به عنوان یک [[وظیفه]] و [[ارزش]] وجود ندارد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جوانان در مصلای بزرگ تهران، ۱/۲/۱۳۷۹.</ref>، در حالی که عدالت اجتماعی جزو بزرگترین توصیههای اسلام است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع بزرگ مردم قزوین، ۲۵/۹/۱۳۸۲.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسانشناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسانشناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۳۰۷.</ref> | |||
===مسأله [[آزادی]]=== | |||
منشأ آزادی در [[تفکر]] [[انسانگرایی]] غربی، از آنجا است که چون محور و [[خدای عالم]] وجود و محور [[اختیار]] در این عالم، [[انسان]] است و امکان ندارد که انسان بدون [[اعمال]] [[اراده]] - که همان معنای دیگر آزادی است - [[صاحب اختیار]] عالم وجود باشد، پس انسان باید اختیار و آزادی داشته باشد. مراد از این اختیار، [[توانایی]] ذاتی و طبیعی [[انتخاب]] انسان است، نه اختیاری که در بحث [[جبر و اختیار]] مطرح میشود. این، مبنای تفکر اومانیستی درباره آزادی است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در چهارمین نشست اندیشههای راهبردی، ۲۴/۸/۱۳۹۱.</ref>. | |||
به عبارت دقیقتر باید گفت ریشه آزادی در نگاه [[اومانیسم]] [[غربی]]، خواست و [[تمایلات]] [[انسان]] است، بدین معنا که چون انسان دارای یک خواست و تمناو میلی است، باید بتواند این میل و تمنا و خواست خود را [[اعمال]] کند که این تمایلات میتواند [[عقلانی]] و منطقی یا غیر عقلانی باشد، میتواند پوچ و بیارزش یا مهم باشد یا [[شهوانی]] و یا [[روحی]] باشد، مثلاً اگر کسی بپرسد چرا فلان [[زن]] یا مرد در [[ملاء]] عام، با آن وضع [[ناهنجار]] و نادرست ظاهر میشود و یک حرکاتی را میکند که [[وجدان]] [[مردم]] معمولی از آن [[شرم]] میکند؟ میگویند او دلش میخواهد، [[آزاد]] است. [[فلسفه]] [[آزادی]]، خواستن است؛ خواستن [[دل]]، تمنای دل [[انسانی]]؛ این اساس آزادی در غرب است. اگر چه در نگاه اومانیسم غربی، آزادی با [[قانون]] محدود میشود، اما خود آن قانون هم محصول [[آرزوها]] و تمنیات و تمایلات افراد است، آرزوها و تمنیات [[اکثریت]] افراد [[جامعه]]، قانون و [[نظام]] را به وجود میآورد و این قانون و نظام، [[آزادیهای عمومی]] را در چهارچوب خود محدود میکند. البته در عمل، همین [[رأی]] و میل اکثریت را هم یک دسته مخصوصی از مردم - طبقات ممتاز جامعه، سرمایهدارها، صاحبان شرکتها، صاحبان کارتلها و تراستهای فعال [[اقتصاد]] بینالمللی، شرکتهای چند ملیتی، باندهای [[اقتصادی]] و باندهای [[سیاسی]] - به وجود میآورند. پس در عمل، ریشه طبیعی این آزادی که قانون و نظام را به وجود میآورد، خواستهای کمپانی دارها و تراستها و کارتلها و شخصیتهای اقتصادی و باندهای گوناگون سیاسی و اقتصادی است. | |||
اما ریشه آزادی در [[اسلام]]، [[جهانبینی توحیدی]] است، اصل [[توحید]] آزاد بودن انسان را تضمین میکند، یعنی هر کسی که [[معتقد]] به [[وحدانیت خدا]] است و توحید را قبول دارد، باید انسان را آزاد بگذارد. [[روح]] توحید عبارت است از اینکه [[عبودیت]] غیر [[خدا]] باید [[نفی]] بشود و فقط از [[خدای متعال]] [[اطاعت]] شود. | |||
در واقع، ریشه آزادی در اسلام عبارت است از [[شخصیت]] و [[ارزش]] ذاتی انسان که [[بنده]] هیچ کس غیر [[خدا]] نمیشود و در [[حقیقت]]، ریشه [[آزادی]] [[انسان]]، [[توحید]] و [[معرفت خدا]] و [[شناخت خداوند]] است، ریشه آزادی [[اسلامی]]، آزادی انسان از [[عبودیت]] هر آنچه غیر خدا است، در حالی که ریشه آزادی [[غربی]] عبارت از تمنیات و [[تمایلات]] و خواستهای [[پست]] [[انسانی]] یا همه [[جور]] خواست انسانی است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۹/۱۰/۱۳۶۵.</ref>. | |||
در [[لیبرالیسم]] غربی که بر مبنای [[تفکر]] [[اومانیسم]] غربی بنا شده است، حقیقت و [[ارزشهای اخلاقی]] نسبی است؛ لذا آزادی نامحدود است و شما که به یک سلسله ارزشهای اخلاقی معتقدید، [[حق]] ندارید کسی را که به این [[ارزشها]] تعرض میکند، ملامت کنید، چون او ممکن است به این ارزشها [[معتقد]] نباشد. بنابراین هیچ حدی برای آزادی وجود ندارد، یعنی از لحاظ [[معنوی]] و [[اخلاقی]]، هیچ حدی وجود ندارد، منطقاً آزادی نامحدود است، چون حقیقت ثابتی وجود ندارد و ارزشهای اخلاقی نسبی است. اما در [[اسلام]] و بنابر [[انسانشناسی]] اسلامی، ارزشهای مسلم و ثابتی وجود دارد و حرکت در سمت آن ارزشها است که [[ارزش]] و ارزشآفرین و کمال است. بنابر این، آزادی با این ارزشها محدود میشود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم فارغ التحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.</ref>. | |||
همان طور که گذشت، در لیبرالیسم غربی، به دلیل اینکه ارزشها نسبی هستند، آزادی نامحدود است؛ آزادی شخصی و فردی مطلق انسان در همه زمینهها و عرصهها و [[بیبندوباری]] [[انسانها]] در هرگونه [[رفتار]] و عمل است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع بزرگ زایران حرم امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۱.</ref>، اما وقتی انسانها در یک [[اجتماعی]] [[زندگی]] میکنند، این آزادی نمیتواند بیحد و مرز و نامحدود باشد، چه اینکه در این صورت، بین افراد [[بشر]] تزاحماتی به وجود میآید و آزادیها خواه ناخواه محدود خواهد شد، از این رو باید دارای مرز و حدی باشد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم فارغ التحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.</ref>. به همین خاطر ضرر رساندن به [[آزادی]] دیگران و [[منافع مادی]] را - همچون [[عظمت]] این کشورها و [[سلطه]] علمیشان، [[امنیت نظامی]] و [[استحکام]] پایههای [[حکومت]] – حد و مرز آزادی تعریف کردهاند، اما [[ارزشهای اخلاقی]] مطلقاً حد و مرزی را برای آزادی معین نمیکند. مرزهای آزادی در [[لیبرالیسم]] [[غربی]]، با آن [[فلسفه]] و آن ریشه [[فلسفی]] و آن نگرش، مرزهای مادی است؛ مرزهای [[اخلاقی]] نیست، اما آزادی در [[منطق]] [[اسلام]]، علاوه بر حدود مادی، مرزهایی از [[ارزشهای معنوی]] و اخلاقی هم دارد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم فارغ التحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.</ref>. آزادی فردی در اسلام، با قید [[اسلامی]] و [[هدایت]] اسلام همراه است. در اسلام، ارزشهای مسلم و ثابتی وجود دارد و حرکت در سمت آنها، [[ارزش]] و ارزش آفرین و کمال است و آزادی با این [[ارزشها]] محدود میشود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.</ref>. | |||
اینکه قانونی که آزادی [[انسان]] را محدود میکند، فقط در زمینه مسائل [[اجتماعی]] نیست یا مسائل فردی و شخصی و خصوصی انسان را هم شامل میشود، چیزی است که بر نگاه انسان شناسانه ما مبتنی است. | |||
بنابر [[اومانیسم]] غربی که ارزشها را نسبی و غیر ثابت و آزادی را نامحدود میداند و آزادی فقط در تزاحمات اجتماعی محدود میشود، پرواضح است که قوانینی که در این گونه [[جوامع]] به عنوان مرز آزادی معین میشود، فقط ناظر به مسائل اجتماعی است، بدین معنی که [[قانون]] میگوید آزادی هیچ [[انسانی]] نباید آزادی دیگران را [[تهدید]] کند و [[منافع]] آنها را به خطر بیندازد. اما [[قوانین]] محدود کننده آزادی بنا بر [[انسانشناسی]] اسلامی، علاوه بر اینکه مسائل اجتماعی را در بر میگیرد، مسائل فردی را هم در بر میگیرد، یعنی قانونی که آزادی انسان را محدود میکند، به انسان میگوید که استفاده از آزادی، علاوه بر اینکه نباید آزادی دیگران را به خطر بیندازد و [[منافع جامعه]] را و دیگران را تهدید کند، باید [[منافع]] خود آن شخص را هم به خطر نیندازد، در حالی که [[قوانین بشری]] برای [[انسان]] تا آنجا که کار او هیچگونه رابطهای با [[جامعه]] نداشته باشد، تکلیفی معین نمیکند، هر چند توصیههایی را مطرح میکنند، اما [[تکلیف]] و [[الزام]] نه؛ لذا بنابر [[انسانشناسی]] [[اسلامی]]، ضرر زدن به خود یا خودکشی، خودزنی، [[انظلام]] و راکد گذاشتن استعدادهای خود ممنوع است و هیچ کس نمیتواند بگوید که چون من آزادم، پس [[اموال]] خودم را از بین میبرم یا [[جان]] خودم را نابود میکنم یا به [[سلامتی]] خودم ضرر میزنم؛ او همان طور که موظف است با حرکات و [[اعمال]] و [[رفتار]] و گفتار خود، [[حقوق]] دیگران و [[آزادی]] آنها را محدود نکند و به خطر نیندازد، موظف است آزادی خود و حدود و حقوق خود را هم به خطر نیندازد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۳/۱۱/۱۳۶۵.</ref>. | |||
بنابر [[اومانیسم]] [[غربی]]، موانع آزادی، صرفاً عوامل خارجی است که بیرون از انسان وجود دارد و آزادی او را محدود میکند، مثل [[سلطه]] [[ابرقدرتها]] و [[استعمارگران]]. اما بنابر انسانشناسی اسلامی، علاوه بر موانع بیرونی، دسته دیگری از موانع وجود دارند که مانع آزادی انساناند، همچون [[اخلاقیات]] [[فاسد]]، هوی و [[هوسها]]، منیتها، بغضها، حبهای بیجا. یک انسان برای اینکه [[آزاد]] باشد، کافی نیست که زیر سلطه یک انسان دیگر با یک [[حکومت]] [[جبار]] نباشد، بلکه برای علاوه بر آن لازم است زیر سلطه [[قوه غضبیه]] و شهویه خودش هم نباشد. آن [[انسانی]] که بر اثر [[ضعف]]، [[ترس]]، [[طمع]]، [[حرص]] و [[شهوات نفسانی]] مجبور میشود تحمیلات و محدودیتهایی را قبول کند، آن انسان هم در [[حقیقت]] آزاد نیست. | |||
موانع درونی زمینه سلب آزادی توسط عوامل خارجی را به بار میآورند و وقتی کسی [[اسیر]] این [[احساسات]] و ضعفهای درونی خود هست، لازمه طبیعیاش این است که اسیر [[اسارتها]] و زنجیرهای بیرون از وجود خودش هم میشود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۵/۱۰/۱۳۶۵.</ref>. | |||
با توجه به آنچه در باب موانع درونی و بیرونی [[انسان]] مطرح شد، بر اساس آن میتوان [[آزادی]] را بر دو نوع [[آزادی اجتماعی]] و [[آزادی معنوی]] تقسیم کرد. علاوه بر اینکه [[انسانشناسی]] [[اسلامی]] به خلاف [[اومانیسم]] [[غربی]]، قائل به آزادی معنوی میباشد، در مورد آزادی اجتماعی نیز امتیاز و اهمیت بیشتری را در مقایسه با اومانیسم غربی برای انسان قائل است.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسانشناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسانشناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۳۱۰.</ref> | |||
===آزادی اجتماعی=== | |||
آزادی اجتماعی یعنی [[رهایی]] از قیود، محدودیتها، [[اختناقها]]، سختگیریها و موانعی که افراد [[بشر]] برای هم ایجاد میکنند. این آزادی اقسام گوناگونی دارد، همچون [[آزادی بیان]]، [[آزادی اندیشه]] و [[تفکر]]، [[آزادی سیاسی]]، [[آزادی اقتصادی]]. | |||
اینکه [[انسانها]] چرا و چقدر [[آزاد]] باشند، به نگرش آن [[مکتب]] به انسان بستگی دارد و [[اسلام]] با توجه به نوع نگرش خود و بر اساس [[فطری]] و [[الهی]] دانستن آزادی انسان، [[امتیاز]] بیشتری را – در مقایسه با مکاتب غربی – برای آزادی اجتماعی قائل است و هرگز به هیچ بندهای [[اجازه]] نمیدهد که آزادی افراد دیگر را سلب کند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم فارغ التحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسانشناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسانشناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۳۱۴.</ref> | |||
===آزادی معنوی=== | |||
قسم دیگر از آزادی، آزادی معنوی است؛ آزادی انسان از قید و [[اسارت]] خود؛ اینکه انسان در درون خود، موجود آزادی باشد. آزادی معنوی، [[رستگاری]] انسان و تعالی [[اخلاقی]] و [[عروج]] [[معنوی]] او است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاههای شیراز، ۱۴/۲/۱۳۸۷.</ref>. این آزادی مورد قبول همه کسانی است که به [[معنویت]] [[اعتقاد]] دارند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم فارغ التحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.</ref>. اسلام، آزادی معنوی را [[هدف]] اعلا دانسته و همه [[کارها]] را مقدمه [[تکامل]] و عروج [[انسانی]] بیان میکند. این مسأله چیزی است که باید در [[جامعه اسلامی]]، خود را نشان دهد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاههای شیراز، ۱۴/۲/۱۳۸۷.</ref> و این همان نقطهای است که آزادی از دیدگاه اسلام را به کلی از [[بینش]] غربیاش جدا میکند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۵/۱۰/۱۳۶۵.</ref>. | |||
کسانی که فقط ساحت [[انسان]] را مادی میدانند و به [[معنویت]] [[اعتقادی]] ندارند، چنین [[آزادی]] را برای انسان قائل نیستند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاههای شیراز، ۱۴/۲/۱۳۸۷.</ref>. آنها میگویند اگر کسی [[اسیر]] [[تمایلات]] [[دل]] و برده [[هوسها]] و شهوتهای خودش بود، او را [[آزاد]] بگذارید، حتی توصیههای معلمین اخلاقشان هم جدای از این بحث است و سفارشهایی در این زمینه ندارند و این را آزادی انسان نمیدانند، چه اینکه [[اخلاق]] آنها هم از بنای [[معنوی]] و [[فکر]] معنوی [[الهی]] دور و جدا است و در واقع، یک اخلاق خشک و بیمحتواست. | |||
اما به نظر [[اسلام]]، هیچ عاملی از بیرون نمیتواند یک انسان را آن طور برده کند که یک [[شهوت]] و [[هوی و هوس]] درونیاش میتواند او را برده میکند. در اسلام آزادی فقط آزادی از قید و بندهای خارج از وجود انسان نیست، بلکه آزادی از قیدهای درونی انسان هم بزرگترین آزادیهاست و اگر کسی آن را داشته باشد و این را نداشته باشد، در [[حقیقت]] آزاد نیست؛ اسیر و برده است. به همین رو است که توصیههایی همچون {{متن حدیث|لَا يَسْتَرِقَّنَّكَ الطَّمَعُ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّاً}}<ref>«ای انسان، طمع و آز، تو را اسیر و برده نکند، در حالی که خدا تو را آزاد آفریده است». تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، عبدالواحد تمیمی آمدی، ح۶۷۴۳، ص۲۹۸.</ref>، {{متن حدیث|مَنْ تَرَكَ الشَّهَوَاتِ كَانَ حُرّاً}}<ref>«آن کسی که شهوتهای خودش و هوسها و تمایلات نفسانی خودش را رها میکند، او آزاد و حر است». تحف العقول عن آل الرسول{{صل}}، ابن شعبه حرانی، ص۸۹.</ref>، {{متن حدیث|مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا أَعْتَقَ نَفْسَهُ وَ أَرْضَى رَبَّهُ}}<ref>«آن کسی که به جلوات دنیا و تمایلات دنیوی بیاعتنا باشد، او جان خودش را آزاد کرده و خدای خودش را خشنود ساخته است». تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، عبدالواحد تمیمی آمدی، ح۶۱۰۰، ص۲۷۷.</ref> در [[اسلام]] از دهان [[مبارک]] [[ائمه معصومین]]{{عم}} صادر شده است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۵/۱۰/۱۳۶۵.</ref>. | |||
بنابر آنچه گفته شد، در نگاه [[اومانیسم]] [[غربی]]، [[آزادی]] [[انسان]]، منهای حقیقتی به نام [[دین]] و [[خدا]] است و آن را هرگز خدادادگی نمیدانند و از این رو به دنبال یک منشأ و ریشه [[فلسفی]] برایش هستند. اما در اسلام، آزادی ریشه [[الهی]] دارد که منشأ بسیاری از تفاوتهای دیگر میشود. | |||
بنابر [[انسانشناسی]] [[اسلامی]]، حرکت علیه آزادی، حرکت علیه یک پدیده الهی است، یعنی در طرف مقابل، یک [[تکلیف دینی]] را به وجود میآورد، اما در غرب چنین چیزی نیست، یعنی [[مبارزات]] [[اجتماعی]] که در [[دنیا]] برای آزادی انجام میگیرد، بنابر [[تفکر]] اومانیسم غربی، هیچ منطقی ندارد، مثلاً یکی از حرفهایی که در این باب زده میشود، خیر همگانی یا خیر [[اکثریت]] است. حال اینکه «چرا من باید برای خیر همگانی کشته شوم و از بین بروم؟»، پاسخی ندارد و در واقع کشته شدن برای خیر همگانی، مطلب بیمنطقی است. البته این مسأله جدای از هیجانهای موسمی و آنی است که خیلیها را به میدانهای [[جنگ]] میکشاند، اما هرگاه هر کدام از آن مبارزان به مجرد اینکه از [[هیجان]] میدان [[مبارزه]] خارج شوند، [[شک]] خواهند کرد که چرا من بروم کشته شوم. اما بنابر انسانشناسی اسلامی، مبارزه برای آزادی، یک [[تکلیف]] است، چون مبارزه برای یک [[امر الهی]] و یک [[وظیفه دینی]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم فارغ التحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.</ref>. | |||
در اسلام، آزادی روی دیگر سکه تکلیف است؛ [[انسانها]] از آنجایی که مکلفاند، آزادند. اسلام، آزادی را همراه با تکلیف، برای انسان دانسته که انسان بتواند با این آزادی، [[تکالیف]] را صحیح انجام دهد و بتواند به [[تکامل]] برسد. اگر انسان [[مکلف]] نمیبود، آزادی لزومی نداشت؛ مثل [[فرشتگان]] میبود. اما بر اساس نوع نگاه [[مکتب]] مادی غرب، آزادی با تکلیف منافات دارد و همه ایدئولوژیهایی که در آن، [[تکلیف]] و باید و نباید وجود دارد، مورد [[نفی]] واقع شدهاند و در نفی تکلیف تا جایی پیش رفتهاند که نه تنها [[تفکرات]] [[دینی]] را، حتی تفکرات غیر دینی و کل ایدنولوژیها را که در آنها تکلیف - [[واجب]] و [[حرام]]، باید و نباید به وجود دارد، نفی میکنند!<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم فارغ التحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسانشناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسانشناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۳۱۵.</ref> | |||
===مسأله [[زن]] و مرد=== | |||
بر اساس [[انسانشناسی]] [[اسلامی]]، زن هم مثل [[مرد]] [[انسان]] است و فرقی بین زن و مرد در این جهت وجود ندارد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با گروهی از زنان پزشک سراسر کشور، ۲۶/۱۰/۱۳۶۸.</ref>. البته هر کدام از این دو، [[طبیعت]]، خصوصیات و خصلتهایی هم در [[جسم]] و [[روح]] و [[فکر]] و هم در [[غرایز]] و [[عواطف]] دارند که ویژه خودشان است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در جمع خواهران ارومیه، ۲۸/۶/۱۳۷۵.</ref>. | |||
[[اسلام]] طرفدار [[تکامل]] [[بشر]] است و میان زن و مرد، هیچ فرقی را قائل نمیشود. برای اسلام، جنس زن یا مرد مطرح نیست؛ تعالی و تکامل [[انسانی]] و بروز استعدادها مطرح است. زن و مرد از لحاظ جنبه بشری و جنبه [[الهی]]، هیچ تفاوتی با همدیگر ندارند؛ لذا [[قرآن]] وقتی که میخواهد راجع به انسانهای بد مثلی را بیان کند، از زن مثل میآورد؛ {{متن قرآن|ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ}}<ref>«خداوند برای کافران، زن نوح و زن لوط را مثل زد» سوره تحریم، آیه ۱۰.</ref>. همچنین وقتی که میخواهد در مورد کسانی که [[مؤمن]] هستند، مثلی بزند، از زن مثال میزند؛ {{متن قرآن|امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ}}<ref>«همسر فرعون» سوره تحریم، آیه ۱۱.</ref>. در هر دو جا، مثال و نمونه کامل راه [[خطا]] و راه صواب را از زن ذکر میکند؛ یکجا هم راجع به مردان سخن میگوید<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در همایش بزرگ خواهران در ورزشگاه آزادی به مناسبت جشن میلاد کوثر، ۳۰/۷/۱۳۷۶.</ref>. | |||
نگاه عمومی به زن که در [[فرهنگ]] [[غربی]] – مبتنی بر [[اومانیسم]] غربی – نهادینه شده، نگاه ابزاری است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از بانوان قرآن پژوه کشور، ۲۸/۷/۱۳۸۸.</ref>. بر اساس این نگاه ابزاری است که [[احترام]] به [[زن]] و [[حفظ کرامت]] او، در اشباع نیاز مرد تعریف میشود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اعضای شورای فرهنگی، اجتماعی زنان، جمعی از زنان پزشک متخصص و مسئولان اولین کنگره حجاب اسلامی، به مناسبت میلاد حضرت فاطمه زهرا{{س}}، ۴/۱۰/۱۳۷۰.</ref>. اگر با [[حجاب]] [[زنان]] [[مخالفت]] میشود، از باب [[آزاد]] بودن زنان نیست، بلکه برای چشمنوازی و بهرهوری [[نامشروع]] مرد است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از بانوان قرآن پژوه کشور، ۲۸/۷/۱۳۸۸.</ref>. [[آزادی]] ترسیم شده برای زن، در همین راستا است، مثل آزادی از [[اخلاق]]، آزادی از قوانینی که زن را در مقابل شوهر [[متعهد]] میکند، آزادی از قید و بندهای [[خانوادگی]]، آزادی از [[نفوذ]] مطلق مرد، آزادی از قید [[ازدواج]] و [[تشکیل خانواده]] و پرورش [[فرزندان]]؛ در آنجا که [[هدف]] [[شهوانی]] زودگذری در مقابل قرار گیرد. | |||
عناوینی همچون «آزادی زن» که از سوی [[فرهنگ]] [[منحط]] [[غربی]] مطرح شده است، بر این پایه است که زن را در معرض دید مرد قرار دهد تا بهرههای جنسی را از او ببرد. این آزادی در واقع، آزادی زن نیست، بلکه آزادی مردان هرزه برای [[تمتع]] از زن است؛ مردسالاری است، نه آزادی زن و حفظ کرامت او. | |||
اما در [[مکتب اسلام]]، زن، آن بخش زیبای [[آفرینش بشر]] است که به طور طبیعی با اندکی در پرده بودن همراه است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار گروه کثیری از زنان نخبه در آستانه سالروز میلاد حضرت زهرای اطهر{{س}}، ۱۳/۴/۱۳۸۶.</ref>. احترام به زن این است که به زن [[فرصت]] داده شود تا نیروها و استعدادهای برجسته [[خدادادی]] درون خود را در سطوح مختلف بروز دهد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از بانوان قرآنپژوه کشور، ۲۸/۷/۱۳۸۸.</ref>. [[اسلام]] زن را به چشم یک [[انسان]] والا نگاه مینگرد، او را عنصر اصلی [[تشکیل خانواده]] دانسته و [[آسایش]] [[خانواده]] را به [[برکت]] [[طبیعت]] زنانگیاش میداند که موجبات [[صلاح جامعه]] و پرورش انسانهای والا را به بار میآورد. با این نگاه است که [[اسلام]]، هر آنچه را که با [[کرامت]] و [[ارزش معنوی]] و [[انسانی]] [[زن]] منافات داشته باشد و موجب [[ذلت]] زن، [[خضوع]] او در مقابل مرد، اختلاط و آمیزش بیحد و مرز میان زن و مرد و خدشهدار شدن مهمترین عنصر [[شخصیت]] او – یعنی [[عفت زن]] - و دور شدن او از [[شغل]] اساسیاش - یعنی [[تربیت فرزند]] و [[حفظ خانواده]] - شود، مردود اعلام میکند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار گروهی از زنان، به مناسبت فرخنده میلاد حضرت زهرا{{س}} و روز زن، ۲۵/۹/۱۳۷۱.</ref> و کرامت او را در [[عفت]] و [[عصمت]] و [[حجاب]] میداند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار گروهی از زنان، به مناسبت فرخنده میلاد حضرت زهرا{{س}} و روز زن، ۲۵/۹/۱۳۷۱.</ref>. عفت زن، وسیلهای برای تعالی و [[تکریم شخصیت]] زن در چشم دیگران، حتی در چشم خود مردان شهوتران و بیبندوبار است، مایه [[احترام]] و شخصیت او است. این مسأله حجاب و مَحرم و نامحرم و نگاه کردن و نگاه نکردن، همه به خاطر این است که قضیه [[عفاف]] در این بین سالم نگه داشته شود. البته عفاف مخصوص [[زنان]] نیست؛ مردان هم باید [[عفیف]] باشند. منتها چون در [[جامعه]]، مرد به خاطر [[قدرت جسمانی]] و [[برتری جسمانی]]، میتواند به زن [[ظلم]] کند و برخلاف [[تمایل]] زن [[رفتار]] نماید، روی. عفت زن بیشتر تکیه و [[احتیاط]] شده است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در همایش بزرگ خواهران در ورزشگاه آزادی به مناسبت جشن میلاد کوثر، ۳۰/۷/۱۳۷۶.</ref>. | |||
دیدگاه غربیها نسبت به [[روابط]] زن و مرد، با آن دید [[اسلامی]] که از [[جهانبینی]] اسلام سرچشمه میگیرد، متفاوت است. جهانبینی آنها از مسائل [[انسان]] سرچشمه میگیرد که البته یک چیز روبنایی است، لیکن به چیزهای اصلی منتهی میشود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در گفت و شنود به مناسبت میلاد حضرت فاطمه زهرا{{س}}، ۱۸/۷/۱۳۷۷.</ref>. | |||
در [[مکتب اسلام]]، حفاظ و حجابی بین [[زن]] و مرد تعریف شده است. البته این بدان معنا نیست که [[زنان]]، عالم جداگانهای غیر از عالم مردان دارند؛ نه، زنان و مردان در [[جامعه]] و در محیط کار، با هم [[زندگی]] میکنند، [[مشکلات]] [[اجتماعی]] را با هم حل میکنند، [[خانواده]] را با هم اداره میکنند و [[فرزندان]] را پرورش میدهند، اما آن حفاظ و [[حجاب]] در بیرون از محیط [[خانه]] و خانواده حتماً [[حفظ]] میشود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمع کثیری از پرستاران، به مناسبت میلاد حضرت زینب کبری{{س}} و روز پرستار، ۲۲/۸/۱۳۷۰.</ref>. | |||
[[آزادی]] [[انسانی]] در [[اسلام]]، به معنای [[آزادی اخلاقی]] و [[بیبندوباری]] [[فرهنگی]] [[غربی]] نیست<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانشجویان کرمانشاه، ۲۴/۷/۱۳۹۰.</ref>، اما در [[اومانیسم]] غربی، عدم حجاب و واسطه و فاصلهای بین زن و مرد تعریف نشده است و اختلاط و امتزاج بیقید و شرط و بیبندوبار زن و مرد، امر عادی تلقی میشود و آزادی [[شهوات]] جنسی، یک امر [[مباح]] و مجاز و بیقید و شرط است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۰/۱/۱۳۶۹.</ref>. | |||
آنچه در اسلام مطرح است، رعایت [[عدالت]] محض میان افراد [[بشر]]، از جمله میان جنس زن و جنس مرد و [[برابری در حقوق]] مطرح است، اما در جایی ممکن است [[احکام]] زن با احکام مرد متفاوت باشد، همچنان که [[طبیعت]] زن با طبیعت مرد در بعضی از خصوصیات متفاوت است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در همایش بزرگ خواهران در ورزشگاه آزادی به مناسبت جشن میلاد کوثر، ۳۰/۷/۱۳۷۶.</ref>. در اسلام، جنس زن یا مرد مطرح نیست و از لحاظ جنبه بشری و [[الهی]]، تفاوتی با هم ندارند و هر دو [[انسان]] هستند، از این رو همان طور که [[حقوقی]] را - همچون [[حق]] [[مالکیت]]، [[حق انتخاب همسر]] - برای مرد قائل است، زن را برخوردار از آن [[حقوق]] میداند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع زنان خوزستان، ۲۰/۱۲/۱۳۷۵.</ref>. | |||
[[اسلام]] همان طور که [[حقوقی]] را برای مرد به عنوان یک [[انسان]] قائل است، حقوقی را برای [[زن]] هم قائل است که از جمله آنها میتوان به [[حق]] [[مالکیت]] اشاره کرد، به خلاف اروپای نیم [[قرن]] پیش - که بر اساس [[تفکر]] اومانیستی برپا شده است - به زن، [[اجازه]] [[تصرف]] در [[مال]] شخصی خود را نمیداد، بلکه آن را در [[اختیار]] شوهر یا [[پدر]] یا برادرش قرار میداد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع زنان خوزستان، ۲۰/۱۲/۱۳۷۵.</ref>. تا شصت سال قبل، زن فقط در [[سیطره]] مرد بود و هیچ حقی از [[حقوق]] اصلی یک انسان در [[جامعه]] را نداشت<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمع کثیری از زنان شهرهای تهران، تبریز، اصفهان، کرمان، قم، قزوین، یزد، کرج و استانهای چهار محال و بختیاری و مازندران، ۲۶/۱۰/۱۳۶۸.</ref>. حتی از اواخر قرن نوزدهم میلادی که حرکتهایی به نام [[آزادی]] [[زنان]] شروع شد و برای زن حق مالکیت معین شد - طبق بررسی موشکافانه [[جامعه شناسان]] خود [[اروپا]]- این [[اعلان]] حق مالکیت برای زن، به خاطر احتیاج شدید کارخانهها به کارگر و استفاده از نیروی کار زن بود. | |||
در غرب، وقتی زنی با مردی [[ازدواج]] میکرد، حتی نام [[خانوادگی]] او به نام خانوادگی مرد تبدیل میشد و همه موجودی و [[املاک]] او در اختیار شوهر قرار میگرفت و در واقع، نه فقط اختیار [[جسم]] و [[اموال]] زن، بلکه اختیار [[جان]] او در دست شوهر بود و [[مرد]] [[سرور]] زن محسوب میشد! لذا در داستانهای [[غربی]] و اشعار اروپایی بسیار [[مشاهده]] میشود که شوهر به خاطر یک [[اختلاف]] [[اخلاقی]]، [[همسر]] خود را میکشد و کسی هم او را ملامت نمیکند!<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در همایش بزرگ خواهران در ورزشگاه آزادی به مناسبت جشن میلاد کوثر، ۳۰/۷/۱۳۷۶.</ref>. | |||
در [[انسانشناسی]] [[اسلامی]]، فرقی میان زن و مرد وجود ندارد و نگاه به زن در [[خانواده]]، به عنوان یک عضو اصلی است. اسلام در داخل خانواده، دو جنس [[زن]] و مرد را مانند دو لنگه یک در، دو چشم در چهره [[انسان]]، دو سنگرنشین در [[جبهه]] [[نبرد]] [[زندگی]] و دو کاسب [[شریک]] در یک باب مغازه قرار داده است. | |||
هر کدام از این دو، [[طبیعت]]، خصوصیات و خصلتهایی، هم در [[جسم]] و [[روح]] و [[فکر]] و هم در [[غرایز]] و [[عواطف]] دارند که ویژه خودشان است که اگر با همان حدود و موازینی که [[اسلام]] معین کرده است در کنار هم زندگی کنند، خانوادهای ماندگار و [[مهربان]] و بابرکت و پرفایده خواهند داشت و اگر از خلقیات ویژه خود به طور صحیح استفاده نکنند، [[تعادل]] در [[خانواده]] به هم میخورد. | |||
حال با توجه به اینکه زن از لحاظ جسمی، ظرافت بیشتری دارد و مرد، قویتر و گردن کلفتتر است، اگر از زن [[دفاع]] نشود، ممکن است مرد نسبت به او تعرض کند. به همین خاطر، در اسلام به [[مرد]] [[اجازه]] داده نشده که به زن [[زور]] بگوید، بلکه از روی کمال [[مصلحت]] و [[حکمت]]، [[حقوق]] محدودی را در محیط خانواده برای او قرار داده است. همچنین، برای زن نیز در خانواده، [[حقوقی]] معین شده است که آن هم از روی مصلحت است و باید [[حمایت]] قانونی و [[اخلاقی]] از زن در محیط خانواده صورت گیرد تا [[ظلم]] و تعرضی از جانب مرد متوجه زن نگردد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در جمع خواهران ارومیه، ۲۸/۶/۱۳۷۵.</ref>، نه اینکه [[شاهد]] باشیم - طبق آمار - یک سوم زنهای [[دنیا]] از دست مردها کتک بخورند که این امر بیشتر در کشورهای [[غربی]] صورت میگیرد!. | |||
نکته مهمی که در اینجا حائز اهمیت است، این است که اسلام برای دفاع از [[حقوق زن]] در محیط خانواده – به خلاف [[مکتب]] غربی – به دنبال این نیست که یک نوع حالت تخاصم و جدایی و [[رقابت]] خصمانه میان دو جنس زن و مرد را به وجود آورد و [[دنیایی]] بر اساس رقابت و [[نزاع]] بسازد، بلکه در صدد این است که [[زن]] به [[حق]] [[انسانی]] و [[رشد]] [[حقیقی]] نائل شده و به صورت [[انسان کامل]] در آید<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در همایش بزرگ خواهران در ورزشگاه آزادی به مناسبت جشن میلاد کوثر، ۳۰/۷/۱۳۷۶.</ref>. | |||
بر مبنای [[اسلام]]، هیچ تفاوتی میان زن و مرد در عرصه [[فعالیتهای اجتماعی]] - [[اقتصادی]]، [[سیاسی]]، [[اجتماعی]] به معنای خاص و [[علمی]] - وجود ندارد و زن و مرد دارای [[اجازه]] مشترک و [[همسانی]] هستند. البته ممکن است بعضی از [[کارها]] که با ترکیب [[جسمانی]] زن منطبق نیست، باب [[زنان]] نباشد - کما اینکه برخی دیگر از کارها که با [[وضع اخلاقی]] و جسمانی مرد تطبیق نمیکند، باب مردان نباشد - که این موضوع ربطی به محدودیت فعالیت زن در عرصه فعالیتهای اجتماعی ندارد. | |||
آنچه در این میان حائز اهمیت است، شرطی است که اسلام جهت فعالیت زن در عرصه [[اجتماع]] گذاشته است و آن، مرزبندی میان زن و مرد و عدم اختلاط آنها است. در این صورت، همه کارهایی را که مرد میتواند در عرصه اجتماع انجام دهد، زن هم – اگر [[قدرت جسمانی]] و [[شوق]] و فرصتش را داشته باشند - میتواند انجام دهد. به همین خاطر، اسلام برای [[حفظ]] این حدود [[اخلاقی]]، [[حجاب]] - [[لباس]] [[مشارکت اجتماعی]] – را برای زن معین کرده است که با حفظ این [[حدود اسلامی]]، فعالیت زن در عرصه اجتماع، فعالیتی کاملاً [[مباح]] و روا خواهد بود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع زنان خوزستان، ۲۰/۱۲/۱۳۷۵.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسانشناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسانشناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۳۱۷.</ref> | |||
===مسأله [[حقوق بشر]]=== | |||
از دیگر کارکردهای [[انسانشناسی]] [[اسلامی]] در [[نظامات اجتماعی]]، مسأله حقوق بشر و [[حقوق]] انسانهاست. همان طور که میدانیم، یکی از [[اصول اسلامی]] که همیشه در معرفی اسلام مطرح شده است، اصل «[[تکریم]] [[انسان]]» است و هیچ مکتبی به قدر اسلام، [[ارزش]] و [[کرامت انسان]] را والا نمیداند. اسلام است که با [[احکام]] خود، همه گونه احکام – چه [[احکام قضایی]] و جزایی و چه احکام [[مدنی]] و [[حقوق عمومی]] و مسائل سیاسی – از [[حقوق]] همه [[انسانها]] [[دفاع]] میکند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار گروهی از زنان، به مناسبت فرخنده میلاد حضرت زهرا{{س}} و «روز زن»، ۲۵/۹/۱۳۷۱.</ref>. معیار [[مکتب اسلام]] در [[حقوق اجتماعی]] این است: {{متن حدیث|لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لَا يُؤْخَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِيِّ غَيْرَ مُتَعْتَعٍ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>؛ اینکه در یک [[جامعه]]، فردی که دستش از [[زر و زور]] تهی است، بتواند [[حق]] خود را بدون هیچگونه مشکل، از [[قوی]]- که زر و زور هم دارد - بگیرد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان نظام به مناسبت مبعث حضرت رسول اکرم{{صل}}، ۱۳/۷/۱۳۸۱.</ref>. | |||
بر پایه [[انسانشناسی]] [[اسلامی]]، همه انسانها با هم [[برادر]] و برابرند و تبعیضی بین آنها وجود ندارد؛ [[نژادی]] بر نژاد دیگر [[برتری]] و [[رفعت]] طبیعی و ذاتی ندارد، بلکه ملاک برتری، [[تقوا]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام در سالروز عید سعید مبعث، ۲/۷/۱۳۸۲.</ref>. بنابر دستور [[اسلام]] مبنی بر [[حفظ]] [[حقوق انسانها]] است که هرجا صدای [[استغاثه]] مظلومی بلند شد، باید به کمک او شتافت<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمع کثیری از نیروهای مقاومت بسیج، گروهی از پرستاران و جمعی از پرسنل نیروی دریایی ارتش، ۷/۹/۱۳۶۹.</ref>؛ {{متن حدیث|كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۷.</ref>؛ [[خصم]] [[ظالم]] باشد، یعنی مدعیاش باشید و گریبانش را بگیرید و هرجا مظلومی هست، به او کمک کنید؛ هرچه میتوانید و به هر نحو که میتوانید<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۳/۱۲/۱۳۷۲.</ref>. اما [[حقوق بشر]] [[غربی]] – مبتنی بر [[اومانیسم]] غربی - [[حقوقی]] برای [[انسان]] غیر غربی یا [[سیاه پوست]] قائل نیست و اگر شعاری با عنوان حقوق بشر سر داده میشود، حربهای [[سیاسی]] بیش نبوده<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از روحانیون، ائمه جماعات و وعاظ نقاط مختلف کشور در آستانه ماه مبارک رمضان، ۱۴/۱۲/۱۳۷۰.</ref> و فقط برای حفظ [[سعادت]] و [[سلامت]] خودشان<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در آغاز هفتمین گردهمایی ائمه جمعه سراسر کشور، ۲۵/۶/۱۳۷۰.</ref> مطرح میشود.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسانشناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسانشناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۳۲۳.</ref> | |||
===[[نظام]] [[مردمسالاری دینی]]=== | |||
در [[دموکراسی]] [[غربی]]- یعنی دموکراسی متکی بر [[لیبرالیسم]] - پایه [[مشروعیت]] [[حکومتها]] و [[نظامها]]، [[رأی اکثریت]] است. مبنای این [[فکر]] هم [[اندیشه]] [[آزادی]] فردی است که هیچ قید و بند [[اخلاقی]] ندارد، مگر حد و مرز ضرر رساندن به آزادی دیگران. از این رو میتوان گفت که پایه [[دمکراسی]] غربی، [[پیروی]] [[اقلیت]] از [[اکثریت]] است، هر چند که عمل دمکراسیهای غربی به کلی با این [[تئوری]] متفاوت است و آنچه امروز در عرصه عمل [[مشاهده]] میشود، این نیست؛ [[باطن]] دمکراسی غربی، [[حاکمیت]] [[سرمایه]] و سرمایهسالاری است، نه مردمسالاری<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۳/۲/۱۳۷۹.</ref>. | |||
اما در مردمسالاری دینی، یکی از پایههای اصلی، مسأله [[تکریم]] [[انسان]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، ۶/۱۲/۱۳۸۸.</ref>؛ [[هویت]] [[انسانی]] در مردمسالاری دینی، هم دارای [[کرامت]] است و هم کارساز که نتیجه [[ارزشمندی]] و کرامت داشتن انسان، این است که [[آرای مردم]] باید نقش اساسی را در [[اداره جامعه]] ایفا کند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۳.</ref>. در مردمسالاری دینی، این موضوع مطرح است که [[مردم]] باید [[حاکم]] را بخواهند تا او [[حق حکومت]] داشته باشد. به عبارت دیگر، پایه [[مشروعیت حکومت]] [[دینی]]، [[رأی مردم]] است که در اینجا اعتبار رأی مردم، بر اساس [[کرامت انسان]] پیش [[خدای متعال]] است، البته پایه اصلی مشروعیت، [[تقوا]] و [[عدالت]] است؛ منتها تقوا و عدالت بدون [[رأی]] و [[مقبولیت]] مردم کارآیی ندارد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار استادان و دانشجویان قزوین، ۲۶/۹/۱۳۸۲.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسانشناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسانشناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۳۲۵.</ref> | |||
===[[علوم انسانی]]=== | |||
علوم انسانی، یکی از محورهایی است که [[انسانشناسی]]، نقش اساسیای را در آن ایفا میکند، چه اینکه موضوع اصلی علوم انسانی، انسان بوده و [[شناخت]] انسان، پیش فرض همه علوم انسانی است؛ اینکه ما چه نگرشی به انسان داشته باشیم، تأثیر شگرفی بر علوم انسانی خواهد گذاشت<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اساتید دانشگاهها، ۲۶/۹/۱۳۸۳.</ref>. | |||
علوم انسانی [[روح]] [[دانش]] است. حقیقتاً همه [[دانشها]] و همه تحرکات [[برتر]] در یک [[جامعه]]، مثل یک کالبدی است که روح آن، [[علوم انسانی]] است. علوم انسانی جهتدهی میکند و مشخص میکند که ما به کدام طرف میرویم و دانش ما به دنبال چیست. وقتی علوم انسانی بر پایههای و جهانبینیهای غلطی [[استوار]] شد، نتیجه این میشود که همه تحرکات جامعه به سمت یک [[گرایش]] [[انحرافی]] پیش میرود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جمعی از نخبگان و برگزیدگان علمی، ۱۳/۷/۱۳۹۰.</ref>، مثلاً علوم انسانی [[غربی]] - همچون [[اقتصاد]] و [[جامعهشناسی]] و [[مدیریت]] و [[روانشناسی]] - که بر پایه [[اومانیسم]] غربی بنا شده است، بر مبنای یک [[معرفت]] [[ضد]] [[دینی]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اساتید دانشگاهها، ۲۶/۹/۱۳۸۳.</ref>؛ مبتنی بر [[جهانبینی]] و [[فهم]] دیگری از [[عالم آفرینش]] است که غالباً نگاه مادی است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جمعی از بانوان قرآنپژوه کشور، ۲۸/۷/۱۳۸۸.</ref>؛ مبتنی بر فلسفههایی است که مبنایشان مادیگری، [[حیوان]] انگاشتن [[انسان]]، عدم [[مسئولیت]] او در قبال [[خداوند متعال]] و نداشتن نگاه [[معنوی]] به انسان و [[جهان]] است و طبعاً نمیتواند [[خواستهها]] و آرمانهای [[جامعه اسلامی]] را برآورده کند. بنابر این علوم انسانی مبتنی بر [[انسانشناسی]] است و ثمره آن را میتوان از کارکردهای انسانشناسی برشمرد. | |||
بدین رو انسانشناسی [[اسلامی]] - که اولاً انسان را مخلوق [[خداوند]] میداند و ثانیاً او را دارای دو ساحت دانسته و بعد غیرمادی را برای او قائل میشود - معرفت نوینی را در [[اختیار انسان]] میگذارد و علوم انسانی دیگری را بنا خواهد کرد که با علوم انسانی مبتنی بر اومانیسم غربی متفاوت میباشد، همچنین ثمراتی که بر این دو نوع علوم انسانی بار میشود، متفاوت خواهد بود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اساتید دانشگاهها، ۸/۶/۱۳۸۸.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسانشناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسانشناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۳۲۵.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |