علت تفاوت احادیث اهل سنت و تشیع در مهدویت چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
علت تفاوت احادیث اهل سنت و تشیع در مهدویت چیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۳ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۲۵
، ۳ دسامبر ۲۰۲۲جایگزینی متن - 'رهبر انقلاب' به 'رهبر انقلاب'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'رهبر انقلاب' به 'رهبر انقلاب') |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
در این [[نهضت]] بزرگ ملت پیروز شد و توانست دست خلفاء [[ستمکار]] [[بنی امیه]] را از [[خلافت]] اسلامی کوتاه کند. [[مردم]] خوشنود بودند که شر خلفاء [[ظالم]] [[اموی]] را از سر خودشان کوتاه کردهاند، به علاوه [[حق]] را به حقدار رساندهاند و [[خلافت]] اسلامی را به [[خاندان]] [[پیغمبر]] {{صل}} برگرداندهاند. علویین نیز تا حدی خوشنود بودند که گرچه خودشان به [[خلافت]] نرسیدند، لکن اقلا از [[ظلم]] و [[ستم]] دودمان [[اموی]] راحت شدند. افراد ملت از این [[پیروزی]] شادمان بودند و برای [[اصلاح]] اوضاع عمومی کشور و پیشرفت و ترقی [[اسلام]] و بهبودی حال خودشان خوابهای طلایی میدیدند و بهمدیگر نویدها میدادند. لکن چندی نپایید که از [[خواب]] خوش بیدار شدند. دیدند اوضاع چندان تفاوتی نکرده و [[حکومت بنی عباس]] نیز با [[حکومت]] [[بنی امیه]] از یک قماش است. همهاش ریاستخواهی و خوشگذرانی و حیفومیل [[اموال عمومی]] است و از [[عدل]] و داد و اصلاحات و [[اجرای احکام]] الهی خبری نیست. کمکم افراد از [[خواب]] بیدار میشدند و به اشتباهات گذشته و نیرنگ [[بنی عباس]] پی میبردند. | در این [[نهضت]] بزرگ ملت پیروز شد و توانست دست خلفاء [[ستمکار]] [[بنی امیه]] را از [[خلافت]] اسلامی کوتاه کند. [[مردم]] خوشنود بودند که شر خلفاء [[ظالم]] [[اموی]] را از سر خودشان کوتاه کردهاند، به علاوه [[حق]] را به حقدار رساندهاند و [[خلافت]] اسلامی را به [[خاندان]] [[پیغمبر]] {{صل}} برگرداندهاند. علویین نیز تا حدی خوشنود بودند که گرچه خودشان به [[خلافت]] نرسیدند، لکن اقلا از [[ظلم]] و [[ستم]] دودمان [[اموی]] راحت شدند. افراد ملت از این [[پیروزی]] شادمان بودند و برای [[اصلاح]] اوضاع عمومی کشور و پیشرفت و ترقی [[اسلام]] و بهبودی حال خودشان خوابهای طلایی میدیدند و بهمدیگر نویدها میدادند. لکن چندی نپایید که از [[خواب]] خوش بیدار شدند. دیدند اوضاع چندان تفاوتی نکرده و [[حکومت بنی عباس]] نیز با [[حکومت]] [[بنی امیه]] از یک قماش است. همهاش ریاستخواهی و خوشگذرانی و حیفومیل [[اموال عمومی]] است و از [[عدل]] و داد و اصلاحات و [[اجرای احکام]] الهی خبری نیست. کمکم افراد از [[خواب]] بیدار میشدند و به اشتباهات گذشته و نیرنگ [[بنی عباس]] پی میبردند. | ||
[[سادات]] [[علوی]] نیز دیدند [[رفتار]] [[بنی عباس]] نسبت به آنان و نسبت به [[اسلام]] و [[مسلمانان]] چندان تفاوتی با [[رفتار]] [[بنی امیه]] ندارد. چارهای نبود جز اینکه [[مبارزه]] را از نو شروع کنند و با خلفای [[بنی عباس]] نیز بجنگند. [[بهترین]] افرادی که ممکن بود به وسیله آنان نهضتی برپا ساخت اولاد [[علی]] و [[فاطمه]] {{ع}} بود. زیرا اولا در میان آنان افراد شایسته و پاکدامن و فداکار و دانشمند پیدا میشدند که برای [[خلافت]] از همهکس سزاوارتر بودند، ثانیا فرزندان حقیقی [[پیغمبر]] {{صل}} بودند و از جهت انتساب به آنجناب محبوبیت داشتند. ثالثا جنبه مظلومیت داشتند و [[حقوق]] مشروعشان، پایمال شده بود. توده ملت تدریجا به سوی [[خاندان]] [[پیغمبر]] {{صل}} متوجه میشدند. هرچه [[ظلم]] و [[ستم]] و دیکتاتوری خلفای [[بنی عباس]] زیادتر میشد به همان مقدار بر محبوبیت [[اهل بیت]] افزوده میشد و آنان را به [[مبارزه]] با بیدادگری و شورش علیه دستگاه تشویق و تحریک مینمود. [[نهضت]] ملت و [[قیام]] علویین شروع شد. گاهگاهی اطراف یکی از آنان را میگرفتند و [[نهضت]] و غوغایی برپا میکردند. گاهی هم [[صلاح]] میدیدند که از [[عقیده]] [[مهدویت]] که از زمان [[پیغمبر]] {{صل}} باقی مانده و در مغز [[مسلمانان]] نفوذ نموده بود بهرهبرداری نمایند و [[رهبر | [[سادات]] [[علوی]] نیز دیدند [[رفتار]] [[بنی عباس]] نسبت به آنان و نسبت به [[اسلام]] و [[مسلمانان]] چندان تفاوتی با [[رفتار]] [[بنی امیه]] ندارد. چارهای نبود جز اینکه [[مبارزه]] را از نو شروع کنند و با خلفای [[بنی عباس]] نیز بجنگند. [[بهترین]] افرادی که ممکن بود به وسیله آنان نهضتی برپا ساخت اولاد [[علی]] و [[فاطمه]] {{ع}} بود. زیرا اولا در میان آنان افراد شایسته و پاکدامن و فداکار و دانشمند پیدا میشدند که برای [[خلافت]] از همهکس سزاوارتر بودند، ثانیا فرزندان حقیقی [[پیغمبر]] {{صل}} بودند و از جهت انتساب به آنجناب محبوبیت داشتند. ثالثا جنبه مظلومیت داشتند و [[حقوق]] مشروعشان، پایمال شده بود. توده ملت تدریجا به سوی [[خاندان]] [[پیغمبر]] {{صل}} متوجه میشدند. هرچه [[ظلم]] و [[ستم]] و دیکتاتوری خلفای [[بنی عباس]] زیادتر میشد به همان مقدار بر محبوبیت [[اهل بیت]] افزوده میشد و آنان را به [[مبارزه]] با بیدادگری و شورش علیه دستگاه تشویق و تحریک مینمود. [[نهضت]] ملت و [[قیام]] علویین شروع شد. گاهگاهی اطراف یکی از آنان را میگرفتند و [[نهضت]] و غوغایی برپا میکردند. گاهی هم [[صلاح]] میدیدند که از [[عقیده]] [[مهدویت]] که از زمان [[پیغمبر]] {{صل}} باقی مانده و در مغز [[مسلمانان]] نفوذ نموده بود بهرهبرداری نمایند و [[رهبر انقلاب]] را [[مهدی موعود]] معرفی نمایند. در اینجا بود که دستگاه [[خلافت]] [[بنی عباس]]، با رقیبان سرسخت و دلیر و دانشمند و محبوبی مواجه شد. خلفای [[بنی عباس]] [[سادات]] [[علوی]] را به خوبی میشناختند، از لیاقت ذاتی و [[فداکاری]] و آبروی ملی و [[شرافت]] خانوادگی آنان باخبر بودند، به علاوه از بشارتهایی که [[پیغمبر اکرم]] {{صل}} درباره [[مهدی موعود]] داده بود اطلاع داشتند. میدانستند که بر طبق اخباری که از [[پیغمبر]] {{صل}} رسیده، [[مهدی موعود]] که یکی از فرزندان زهرا {{ع}} است عاقبت [[قیام]] میکند و با [[ستمکاران]] [[مبارزه]] خواهد نمود و [[پیروزی]] او را هم حتمی میدانستند. از داستان [[مهدی]] و مقدار تأثیر و نفوذ معنوی این [[عقیده]] در [[مردم]] باخبر بودند. بدینجهت میتوان گفت که: بزرگترین خطری که متوجه دستگاه [[خلافت]] [[بنی عباس]] میشد از [[ناحیه]] همان [[سادات]] [[علوی]] بود. همانها بودند که آسایش روانی و [[خواب]] خوش را از [[خلفا]] و عمالشان سلب نموده بودند. البته [[خلفا]] هم [[کمال]] سعی و جدیت را به خرج میدادند که [[مردم]] را از دور علویین پراکنده سازند و از هرگونه تجمع و [[نهضت]] و قیامی مانع شوند. مخصوصا درباره افراد بنام و سرشناس علویین [[کمال]] مراقبت را به خرج میدادند. | ||
یعقوبی مینویسد: [[موسی]] [[هادی]] در جستجو و دستگیری طالبیین بسیار کوشش میکرد. آنان را در [[ترس]] و وحشت قرار داده بود. به تمام شهرستانها بخشنامه فرستاد که در هرکجا فردی از طالبیین پیدا شد دستگیرش کنید و بهسوی من روانهاش سازید<ref>تاریخ یعقوبی چاپ نجف سال ۱۳۸۴ هجری، ج ۳، ص ۱۴۲.</ref>. | یعقوبی مینویسد: [[موسی]] [[هادی]] در جستجو و دستگیری طالبیین بسیار کوشش میکرد. آنان را در [[ترس]] و وحشت قرار داده بود. به تمام شهرستانها بخشنامه فرستاد که در هرکجا فردی از طالبیین پیدا شد دستگیرش کنید و بهسوی من روانهاش سازید<ref>تاریخ یعقوبی چاپ نجف سال ۱۳۸۴ هجری، ج ۳، ص ۱۴۲.</ref>. |