خوشخلقی در حدیث: تفاوت میان نسخهها
←حسن خلق محبوب خدا
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
[[امام حسن مجتبی]] {{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|إِنَّ أَحْسَنَ الْحَسَنِ الْخُلُقُ الْحَسَنُ}}<ref>«بهترین نیکی خلق خوش است. » صدوق، خصال، ج۱، ص۲۹.</ref>. به همین دلیل از هر کار نیکی در ترازوی عمل سنگینتر است. [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|مَا يُوضَعُ فِي مِيزَانِ امْرِئٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ}}<ref>«در روز قیامت برتر از حسن خلق چیزی در ترازوی عمل هیچکس نهاده نمیشود». محمد بن یعقوب کلینی، کافی ج۲، ص۹۹.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱۴، ص۱۸۴.</ref> | [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|إِنَّ أَحْسَنَ الْحَسَنِ الْخُلُقُ الْحَسَنُ}}<ref>«بهترین نیکی خلق خوش است. » صدوق، خصال، ج۱، ص۲۹.</ref>. به همین دلیل از هر کار نیکی در ترازوی عمل سنگینتر است. [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|مَا يُوضَعُ فِي مِيزَانِ امْرِئٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ}}<ref>«در روز قیامت برتر از حسن خلق چیزی در ترازوی عمل هیچکس نهاده نمیشود». محمد بن یعقوب کلینی، کافی ج۲، ص۹۹.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱۴، ص۱۸۴.</ref> | ||
=== حسن خلق [[ | === حسن خلق محبوب [[خدا]] === | ||
از [[امام سجاد]] {{ع}} [[روایت]] شده است: سه نفر [[مشرک]] همقسم شدند که رسول خدا {{صل}} را به [[قتل]] برسانند. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[مأمور]] دفع ایشان شد، به سراغشان رفت، یکی از آنان را کشت و دو نفر دیگر را دستگیر کرد و [[خدمت]] رسول خدا {{صل}} آورد. حضرت فرمود یکی از آنان را آوردند، به او فرمود: [[یگانگی خدا]] و [[رسالت]] مرا [[تصدیق]] کن. گفت [[تحمل]] [[کوه]] ابوقبیس از گفتن این کلمه برایم آسانتر است. حضرت فرمود تا گردن او را زدند. نفر دوم را خدمت او آوردند، حضرت به او نیز [[اسلام]] را پیشنهاد کرد. گفت: مرا به دوستم ملحق کنید. فرمود: او را هم گردن بزنید. [[علی]] {{ع}} او را برای گردن زدن بیرون برد. [[جبرئیل]] نازل شد و عرض کرد: یا [[محمد]]! پروردگارت [[سلام]] میرساند و میگوید او را نکش، زیرا خوشاخلاق و سخاوتمند است. فرمود: بازش گردانید، زیرا پروردگارم به من خبر داد او خوشاخلاق و سخاوتمند است. [[مرد]] مشرک با شنیدن این سخن گفت: پس من هم [[شهادت]] میدهم جز خدای یگانه معبودی نیست و تو [[رسول]] خدایی. رسول خدا {{صل}} فرمود: این مرد از کسانی است که حسن خلق و سخاوتش او را به [[بهشت جاوید]] رسانید<ref>صدوق، امالی، ص۱۰۵.</ref>. | از [[امام سجاد]] {{ع}} [[روایت]] شده است: سه نفر [[مشرک]] همقسم شدند که رسول خدا {{صل}} را به [[قتل]] برسانند. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[مأمور]] دفع ایشان شد، به سراغشان رفت، یکی از آنان را کشت و دو نفر دیگر را دستگیر کرد و [[خدمت]] رسول خدا {{صل}} آورد. حضرت فرمود یکی از آنان را آوردند، به او فرمود: [[یگانگی خدا]] و [[رسالت]] مرا [[تصدیق]] کن. گفت [[تحمل]] [[کوه]] ابوقبیس از گفتن این کلمه برایم آسانتر است. حضرت فرمود تا گردن او را زدند. نفر دوم را خدمت او آوردند، حضرت به او نیز [[اسلام]] را پیشنهاد کرد. گفت: مرا به دوستم ملحق کنید. فرمود: او را هم گردن بزنید. [[علی]] {{ع}} او را برای گردن زدن بیرون برد. [[جبرئیل]] نازل شد و عرض کرد: یا [[محمد]]! پروردگارت [[سلام]] میرساند و میگوید او را نکش، زیرا خوشاخلاق و سخاوتمند است. فرمود: بازش گردانید، زیرا پروردگارم به من خبر داد او خوشاخلاق و سخاوتمند است. [[مرد]] مشرک با شنیدن این سخن گفت: پس من هم [[شهادت]] میدهم جز خدای یگانه معبودی نیست و تو [[رسول]] خدایی. رسول خدا {{صل}} فرمود: این مرد از کسانی است که حسن خلق و سخاوتش او را به [[بهشت جاوید]] رسانید<ref>صدوق، امالی، ص۱۰۵.</ref>. | ||