هانی بن عروه مرادی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'سکنا گزید' به 'ساکن شد'
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابنشهرآشوب') |
جز (جایگزینی متن - 'سکنا گزید' به 'ساکن شد') |
||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
موقعی که ابن زیاد اطلاع یافت [[مسلم بن عقیل]] در خانه هانی مخفی شده و منزل او محل رفت و آمد [[شیعیان]] و مرکز [[برنامهریزی]] بر ضد دستگاه [[حکومتی]] او شده سخت برآشفت و با نقشه و [[تزویر]] از [[محمد بن اشعث]] و [[اسماء بن خارجه]] و [[عمرو بن حجاج زبیدی]] از بزرگان سرشناس [[کوفه]] خواست هانی را با [[احترام]] به کاخ [[حکومتی]] [[دعوت]] کنند تا با او [[مذاکره]] و [[گفتوگو]] نماید. | موقعی که ابن زیاد اطلاع یافت [[مسلم بن عقیل]] در خانه هانی مخفی شده و منزل او محل رفت و آمد [[شیعیان]] و مرکز [[برنامهریزی]] بر ضد دستگاه [[حکومتی]] او شده سخت برآشفت و با نقشه و [[تزویر]] از [[محمد بن اشعث]] و [[اسماء بن خارجه]] و [[عمرو بن حجاج زبیدی]] از بزرگان سرشناس [[کوفه]] خواست هانی را با [[احترام]] به کاخ [[حکومتی]] [[دعوت]] کنند تا با او [[مذاکره]] و [[گفتوگو]] نماید. | ||
این سه نفر به [[ملاقات]] او رفتند و هانی را برای [[دیدار]] با ابن زیاد [[دعوت]] کردند و به او [[تعهد]] دادند که گزندی به وی نخواهد رسید. هانی با [[اطمینان]] از این [[ملاقات]] که قصد سویی به او نخواهد شد به همراه آنان به نزد ابن زیاد رفت اما به محض ورود بر این زیاد مورد [[اهانت]] قرار گرفت و به او گفت [[منزل]] تو محل رفت و آمد [[شیعیان]] و توطئهگران بر ضد [[حکومت]] ما شده و [[مسلم بن عقیل]] در [[منزل]] تو | این سه نفر به [[ملاقات]] او رفتند و هانی را برای [[دیدار]] با ابن زیاد [[دعوت]] کردند و به او [[تعهد]] دادند که گزندی به وی نخواهد رسید. هانی با [[اطمینان]] از این [[ملاقات]] که قصد سویی به او نخواهد شد به همراه آنان به نزد ابن زیاد رفت اما به محض ورود بر این زیاد مورد [[اهانت]] قرار گرفت و به او گفت [[منزل]] تو محل رفت و آمد [[شیعیان]] و توطئهگران بر ضد [[حکومت]] ما شده و [[مسلم بن عقیل]] در [[منزل]] تو ساکن شده است! | ||
هانی اگر چه خواست با توجیه و تمهیدی ابن زیاد را مجاب کند، اما ناگهان جاسوس [[ابن زیاد]] به نام معقل که دائماً در [[خانه]] هانی رفت و آمدی داشت حاضر شد و هانی متوجه گشت تمام [[اخبار]] [[مسلم بن عقیل]] و [[یاران]] او لو رفته و [[ابن زیاد]] از آنها [[آگاه]] است. در اینجا [[ابن زیاد]] از هانی خواست [[مسلم بن عقیل]] را تحویل دهد اما او زیر بار نرفت و گفت او مهمان من است و من چنین کاری نخواهم کرد. در این موقع [[ابن زیاد]] به ضرب و جرح هانی [[همت]] گماشت و با چوب دستی خود بر سر و صورت او زد و او را مجروح کرد به طوری که سر و صورت و لباس هانی به خون رنگین شد. بعد او را زندانی کرد و [[دستور]] داد [[مسلم بن عقیل]] را هم دستگیر و سرانجام [[مسلم بن عقیل]] با هانی را در روزی که [[امام حسین]] {{ع}} از [[مکه]] ـ روز هشتم یا نهم [[ذیحجه]] شصت [[هجری]] ـ به جانب [[کوفه]] حرکت کردند به [[شهادت]] رساند. سپس [[ابن زیاد]] [[دستور]] داد سر [[مسلم بن عقیل]] و هانی را از [[بدن]] جدا و برای [[یزید]] فرستاد و [[بدن]] این دو [[شخصیت]] [[الهی]] را ریسمان بستند و در بازار [[کوفه]] کشاندند و بعد در محله جمعآوری زبالههای [[کوفه]] به صورت واژگون به دار آویختند<ref>ر. ک: ارشاد مفید، ج۲، ص۶۳؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۷۹؛ مناقب ابنشهرآشوب، ج۴، ص۹۴؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۴۴.</ref>. | هانی اگر چه خواست با توجیه و تمهیدی ابن زیاد را مجاب کند، اما ناگهان جاسوس [[ابن زیاد]] به نام معقل که دائماً در [[خانه]] هانی رفت و آمدی داشت حاضر شد و هانی متوجه گشت تمام [[اخبار]] [[مسلم بن عقیل]] و [[یاران]] او لو رفته و [[ابن زیاد]] از آنها [[آگاه]] است. در اینجا [[ابن زیاد]] از هانی خواست [[مسلم بن عقیل]] را تحویل دهد اما او زیر بار نرفت و گفت او مهمان من است و من چنین کاری نخواهم کرد. در این موقع [[ابن زیاد]] به ضرب و جرح هانی [[همت]] گماشت و با چوب دستی خود بر سر و صورت او زد و او را مجروح کرد به طوری که سر و صورت و لباس هانی به خون رنگین شد. بعد او را زندانی کرد و [[دستور]] داد [[مسلم بن عقیل]] را هم دستگیر و سرانجام [[مسلم بن عقیل]] با هانی را در روزی که [[امام حسین]] {{ع}} از [[مکه]] ـ روز هشتم یا نهم [[ذیحجه]] شصت [[هجری]] ـ به جانب [[کوفه]] حرکت کردند به [[شهادت]] رساند. سپس [[ابن زیاد]] [[دستور]] داد سر [[مسلم بن عقیل]] و هانی را از [[بدن]] جدا و برای [[یزید]] فرستاد و [[بدن]] این دو [[شخصیت]] [[الهی]] را ریسمان بستند و در بازار [[کوفه]] کشاندند و بعد در محله جمعآوری زبالههای [[کوفه]] به صورت واژگون به دار آویختند<ref>ر. ک: ارشاد مفید، ج۲، ص۶۳؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۷۹؛ مناقب ابنشهرآشوب، ج۴، ص۹۴؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۴۴.</ref>. |