صلح حدیبیه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'شهر مکه' به 'شهر مکه'
(←منابع) |
|||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
از سوی دیگر هنگامی که [[مشرکان]] [[مکه]] از حرکت [[پیامبر]] {{صل}} باخبر شدند به [[خشم]] آمدند و [[تصمیم]] گرفتند، از ورود [[پیامبر]] {{صل}} جلوگیری کنند. آنان سپاهی را به [[فرماندهی]] «[[خالد بن ولید]]» به سوی [[رسول خدا]] {{صل}} فرستادند که در «کراع غمیم» بیرون [[مکه]]، مستقر شد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۷۹؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۶۸.</ref>. | از سوی دیگر هنگامی که [[مشرکان]] [[مکه]] از حرکت [[پیامبر]] {{صل}} باخبر شدند به [[خشم]] آمدند و [[تصمیم]] گرفتند، از ورود [[پیامبر]] {{صل}} جلوگیری کنند. آنان سپاهی را به [[فرماندهی]] «[[خالد بن ولید]]» به سوی [[رسول خدا]] {{صل}} فرستادند که در «کراع غمیم» بیرون [[مکه]]، مستقر شد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۷۹؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۶۸.</ref>. | ||
[[پیامبر]] {{صل}} با اطلاع از جریان، از راهی دیگر به سوی [[مکه]] حرکت کرد و به «[[حدیبیه]]» ـ در [[غرب]] [[شهر | [[پیامبر]] {{صل}} با اطلاع از جریان، از راهی دیگر به سوی [[مکه]] حرکت کرد و به «[[حدیبیه]]» ـ در [[غرب]] [[شهر مکه]] و در راه [[جده]] ـ رفت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۳.</ref>. در [[حدیبیه]] به [[پیامبر]] {{صل}} خبر رسید که مکیان، گروه انبوهی از [[مردم]] و سیاهان [[حبشه]] و [[همپیمانان]] خود را گردآوری کرده و قسم خوردهاند [[مانع]] ورود [[مسلمان]] به [[مکه]] شوند. [[پیامبر]] {{صل}} «[[خراش بن امیه کعبی]]» را به عنوان [[نماینده]] خود به سوی [[قریش]] فرستاد تا ضمن [[گفتگو]]، [[هدف]] [[مسلمانان]] را از ورود به [[مکه]] به آنان اعلام کند؛ اما [[مشرکان]] [[مکه]]، اسب وی را پی کردند و [[تصمیم]] به [[قتل]] او گرفتند که [[خویشان]] او و به [[نقلی]] احابیش، [[مانع]] این کار شدند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۴؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۹.</ref>. | ||
بزرگان [[مکه]] چندین بار به سوی [[پیامبر]] {{صل}} رفتند تا ایشان را از ورود به [[مکه]] باز دارند. [[پیامبر]] {{صل}} [[هدف]] خود را فقط [[زیارت]] [[خانه خدا]] عنوان میکرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۲-۳۱۴؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی ج۲، ص۵۹۳.</ref> و بر انجام مراسم [[عمره]] [[اصرار]] داشت. حضرت با علامتگذاری شتران [[قربانی]]، [[قریش]] را در تنگنا قرار داده بود؛ چرا که با این نشانه به همه اعلام میکرد قصد [[زیارت]] [[کعبه]] را دارد. [[قبایل]] همپیمان [[قریش]] از [[حقیقت]] مسئله، [[آگاه]] شده بودند و حتی برخی از آنان مستقیم با [[رسول خدا]] {{صل}} صحبت میکردند و عدم [[همراهی]] خود را با [[اهل مکه]] اعلام میداشتند. آنان میگفتند: «ما کسی را که برای [[زیارت]] به [[مکه]] بیاید، [[مانع]] نمیشویم»<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۲.</ref>. | بزرگان [[مکه]] چندین بار به سوی [[پیامبر]] {{صل}} رفتند تا ایشان را از ورود به [[مکه]] باز دارند. [[پیامبر]] {{صل}} [[هدف]] خود را فقط [[زیارت]] [[خانه خدا]] عنوان میکرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۲-۳۱۴؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی ج۲، ص۵۹۳.</ref> و بر انجام مراسم [[عمره]] [[اصرار]] داشت. حضرت با علامتگذاری شتران [[قربانی]]، [[قریش]] را در تنگنا قرار داده بود؛ چرا که با این نشانه به همه اعلام میکرد قصد [[زیارت]] [[کعبه]] را دارد. [[قبایل]] همپیمان [[قریش]] از [[حقیقت]] مسئله، [[آگاه]] شده بودند و حتی برخی از آنان مستقیم با [[رسول خدا]] {{صل}} صحبت میکردند و عدم [[همراهی]] خود را با [[اهل مکه]] اعلام میداشتند. آنان میگفتند: «ما کسی را که برای [[زیارت]] به [[مکه]] بیاید، [[مانع]] نمیشویم»<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۲.</ref>. |