آیات الاحکام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
آیات الاحکام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۱۹ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۴۲
، ۱۹ دسامبر ۲۰۲۲←منابع
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = آیات الاحکام | عنوان مدخل = آیات الاحکام | مداخل مرتبط = آیات الاحکام در علوم قرآنی - آیات الاحکام در معارف و سیره رضوی - آیات الاحکام در فقه اسلامی - آیات الاحکام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی | پرسش مرتبط = }} =...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
مهمترین کتابهای نوشته شده در این زمینه عبارتاند از: [[فقه القرآن فی شرح آیات الاحکام (کتاب)|فقه القرآن فی شرح آیات الاحکام]] تألیف [[قطب راوندی]] (م ۵۷۳)، [[کنز العرفان]] تألیف [[فاضل مقداد سیوری]] (م۸۲۶)، [[زبدة البیان فی براهین أحکام القرآن (کتاب)|زبدة البیان فی براهین أحکام القرآن]] تألیف [[محقق اردبیلی]] (م۹۹۳)؛ [[مسالک الافهام إلی آیات الاحکام (کتاب)|مسالک الافهام إلی آیات الاحکام]] تألیف [[جواد کاظمی]] (م سده ۱۱). از [[عالمان اهل سنت]] نیز آثار مختلفی دراینباره گزارش شده است، مانند [[احکام القرآن (کتاب)|احکام القرآن]] [[احمد بن علی جصاص]]، احکام القرآن ابنالعربی، الجامع لاحکام القرآن [[قرطبی]]<ref>ابنندیم، محمد بن اسحاق، کتاب الفهرست، ترجمه محمدرضا تجدید، ص۴۱.</ref> که [[تفسیری]] با [[گرایش]] [[فقهی]] است اما محدود به مباحث فقهی نیست. در دوران معاصر نیز آثار فراوانی دراین باره نگارش شده است<ref>هاشمی شاهرودی، سیدمحمود، موسوعة الفقه الإسلامی، ج۲، ص۴۸۹-۵۰۶.</ref>. تنظیم و تفسیر آیات الاحکام به شیوههای گوناگونی صورت گرفته که شیوه رایج بر اساس [[ابواب فقهی]] است<ref>هاشمی شاهرودی، سیدمحمود، فرهنگ جامع فقه، ج۱،ص۱۵۵.</ref>. کتابهای نگاشته شده منحصر در موارد یادشده نیستند؛ زیرا بسیاری از [[اندیشمندان]] در [[کتابهای تفسیری]] و [[فقهی]] خود به بررسی [[آیات الاحکام]] پرداختهاند<ref>غفوری، خالد، مدخل عام لدراسة فقه القرآن المقارن، ص۲۳۷.</ref>. | مهمترین کتابهای نوشته شده در این زمینه عبارتاند از: [[فقه القرآن فی شرح آیات الاحکام (کتاب)|فقه القرآن فی شرح آیات الاحکام]] تألیف [[قطب راوندی]] (م ۵۷۳)، [[کنز العرفان]] تألیف [[فاضل مقداد سیوری]] (م۸۲۶)، [[زبدة البیان فی براهین أحکام القرآن (کتاب)|زبدة البیان فی براهین أحکام القرآن]] تألیف [[محقق اردبیلی]] (م۹۹۳)؛ [[مسالک الافهام إلی آیات الاحکام (کتاب)|مسالک الافهام إلی آیات الاحکام]] تألیف [[جواد کاظمی]] (م سده ۱۱). از [[عالمان اهل سنت]] نیز آثار مختلفی دراینباره گزارش شده است، مانند [[احکام القرآن (کتاب)|احکام القرآن]] [[احمد بن علی جصاص]]، احکام القرآن ابنالعربی، الجامع لاحکام القرآن [[قرطبی]]<ref>ابنندیم، محمد بن اسحاق، کتاب الفهرست، ترجمه محمدرضا تجدید، ص۴۱.</ref> که [[تفسیری]] با [[گرایش]] [[فقهی]] است اما محدود به مباحث فقهی نیست. در دوران معاصر نیز آثار فراوانی دراین باره نگارش شده است<ref>هاشمی شاهرودی، سیدمحمود، موسوعة الفقه الإسلامی، ج۲، ص۴۸۹-۵۰۶.</ref>. تنظیم و تفسیر آیات الاحکام به شیوههای گوناگونی صورت گرفته که شیوه رایج بر اساس [[ابواب فقهی]] است<ref>هاشمی شاهرودی، سیدمحمود، فرهنگ جامع فقه، ج۱،ص۱۵۵.</ref>. کتابهای نگاشته شده منحصر در موارد یادشده نیستند؛ زیرا بسیاری از [[اندیشمندان]] در [[کتابهای تفسیری]] و [[فقهی]] خود به بررسی [[آیات الاحکام]] پرداختهاند<ref>غفوری، خالد، مدخل عام لدراسة فقه القرآن المقارن، ص۲۳۷.</ref>. | ||
[[امام خمینی]] کتاب مستقلی در موضوع آیات الاحکام تألیف نکرده است؛ اما بیش از معاصران خود، به آیات الاحکام توجه کرده و ضمن پژوهشهای اصولی و فقهی خود به صورت مفصل از این [[آیات]] در زمینههای مختلف مثل [[استنباط احکام]] فرعی تکلیفی<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۲۵؛ همو، کتاب الطهاره، ج۲، ص۱۲۸.</ref> و [[احکام وضعی]]<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۳۳.</ref>، [[استنباط]] مباحث اصولی<ref>امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۱۶۹-۱۷۲.</ref> و [[قواعد]] فقهی مانند [[نفی حرج]]<ref>امام خمینی، کتاب الطهاره، ج۱، ص۴۰۹؛ ج۲، ص۷۴-۷۵ و ۱۰۲.</ref>، [[نفی ضرر]]<ref>امام خمینی، بدائع الدرر، ص۱۰۵ - ۱۰۶؛ تهذیب الاصول، ج۳، ص۵۲۰-۵۲۶.</ref> و [[حرمت]] کمک به [[گناه]]<ref>امام خمینی، المکاسب المحرمه، ج۱، ص۱۹۶-۲۰۲.</ref> استفاده کرده است؛ چنان که مباحث مرتبط با آیات الاحکام از کتابهای استدلالی و فتوایی و همچنین از تقریرات دروس ایشان، جمعآوری و به صورت کتابی مستقل با عنوان آیات الاحکام فی تراث الامام الخمینی تدوین و منتشر شده است.<ref>[[خالد غفوری الحسنی|غفوری الحسنی، خالد]]، [[آیات الاحکام - غفوری (مقاله)|مقاله «آیات الاحکام»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۱]] ص ۳۷۴.</ref> | [[امام خمینی]] کتاب مستقلی در موضوع آیات الاحکام تألیف نکرده است؛ اما بیش از معاصران خود، به آیات الاحکام توجه کرده و ضمن پژوهشهای اصولی و فقهی خود به صورت مفصل از این [[آیات]] در زمینههای مختلف مثل [[استنباط احکام]] فرعی تکلیفی<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۲۵؛ همو، کتاب الطهاره، ج۲، ص۱۲۸.</ref> و [[احکام وضعی]]<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۳۳.</ref>، [[استنباط]] مباحث اصولی<ref>امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۱۶۹-۱۷۲.</ref> و [[قواعد]] فقهی مانند [[نفی حرج]]<ref>امام خمینی، کتاب الطهاره، ج۱، ص۴۰۹؛ ج۲، ص۷۴-۷۵ و ۱۰۲.</ref>، [[نفی ضرر]]<ref>امام خمینی، بدائع الدرر، ص۱۰۵ - ۱۰۶؛ تهذیب الاصول، ج۳، ص۵۲۰-۵۲۶.</ref> و [[حرمت]] کمک به [[گناه]]<ref>امام خمینی، المکاسب المحرمه، ج۱، ص۱۹۶-۲۰۲.</ref> استفاده کرده است؛ چنان که مباحث مرتبط با آیات الاحکام از کتابهای استدلالی و فتوایی و همچنین از تقریرات دروس ایشان، جمعآوری و به صورت کتابی مستقل با عنوان آیات الاحکام فی تراث الامام الخمینی تدوین و منتشر شده است.<ref>[[خالد غفوری الحسنی|غفوری الحسنی، خالد]]، [[آیات الاحکام - غفوری (مقاله)|مقاله «آیات الاحکام»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۱]] ص ۳۷۴.</ref> | ||
==اهمیت آیات الاحکام== | |||
[[قرآن کریم]] از اصلیترین [[دلایل]] معتبر در استنباط احکام فقهی است و [[احکام شرعی]] متعددی در آن بیان شده است<ref>مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، ج۳، ص۵۴.</ref>. به همین دلیل [[فقها]] در پژوهشهای [[اجتهادی]] خود همواره به [[قرآن]] توجه کردهاند؛ همچنین قرآن در [[مقام]] ارزشگذاری و [[صحت]] [[روایات]] و شروط ذکرشده در عقدها، [[مرجعیت]] دارد و هر کدام از روایات که موافق قرآن باشد، مورد قبول و هر کدام مخالف آن بود کنار گذاشته، میشود<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۶۹؛ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۱۱۰.</ref> چنان که در مقام [[تعارض]] میان دو [[روایت]]، موافقت با اطلاق یا عموم قرآن، از مرجحات به شمار میرود<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۶۸؛ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۱۱۸؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ص۴۵۹ – ۴۶۰.</ref>. | |||
از این رو یکی از شروط [[استنباط احکام شرعی]] و استناد به [[روایات]]، آشنایی با [[آیات الاحکام]] و مفاد آنها دانسته شده است<ref>شهید اول، الدروس الشرعیة، ج۲، ص۶۵؛ شهید ثانی، الروضة البهیة، ج۳، ص۶۳-۶۴؛ حائری اصفهانی، محمد حسین، الفصول الغرویه، ص۴۰۴.</ref>. | |||
در نظر [[امام خمینی]] [[شناخت]] آیات الاحکام، از مقدمات [[اجتهاد]] است و [[فقیه]] باید به اندازه امکان از کاربرد لغوی و [[عرفی]] مفردات موجود در این [[آیات]] شناخت پیدا کند<ref>امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ص۱۲.</ref>. همچنین فقیه باید از قرائن معینه و صارفه موجود در آیات الاحکام یا درباره آنها اطلاع داشته باشد؛ از این رو نیازمند [[معرفت]] [[شأن نزول آیات]] است؛ زیرا احتمال دارد قرائنی در [[شأن نزول]] باشد که [[آیه]] را از معنای ظاهریاش منصرف کند؛ همچنین برخی آیات [[مرجع]] [[فهم]] آیات دیگر میشوند<ref>امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ص۱۲ - ۱۳؛ همو، تهذیب الاصول، ج۳، ص۵۷۳. </ref>. بر اساس روایتی از [[امام رضا]]{{ع}} هرکس بتواند [[متشابهات]] [[قرآن]] را به [[محکمات]] قرآن بازگرداند، به [[صراط مستقیم]] [[هدایت]] شده است<ref>صدوق، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۹۰.</ref>. | |||
شمار آیات الاحکام: در روایات، حجم آیات الاحکام نسبت به مجموع آیات، یک چهارم یا یک سوم قرآن یا بیشتر از آن بیان شده است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۶۲۷-۶۲۸؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸۹، ص۱۱۴.</ref>. به [[باور]] برخی حجم گفته شده ناظر به عدد ریاضی نیست، بلکه ناظر به معنا<ref>فاضل مقداد، کنز العرفان، ج۱، ص۵.</ref> و گونههای مختلف آیات الاحکام است یا اینکه ناظر به آیاتی است که [[احکام شرعی]] از آنها استفاده میشود؛ اما بر دیگران پنهان است و تنها [[معصومان]]{{عم}} [[قادر]] به این کارند<ref>هاشمی شاهرودی، سیدمحمود، موسوعة الفقه الإسلامی، ج۲، ص۴۹-۵۰.</ref>. | |||
[[فقها]] در تعداد آیات الاحکام [[اختلاف]] نظر دارند. بر مبنای نظر مشهور تعداد آنها حدود پانصد آیه است<ref>طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۸، ص۱۰۰؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ج۱، ص۵۲۶؛ ج۳، ص۴۲۳؛ شهید ثانی، الروضة البهیة، ج۳، ص۶۳-۶۴؛ مجلسی، محمدباقر، ملاذ الاخیار، ج۱۰، ص۳۸۹؛ بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة، ج۱، ص۲۷؛ فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف اللثام، ج۱۰، ص۲۵- ۲۶؛ هاشمی شاهرودی، سیدمحمود، موسوعة الفقه الإسلامی، ج۲، ص۴۷. </ref>. در مقابل برخی تعداد این [[آیات]] را کمتر از این رقم<ref>فاضل مقداد، کنز العرفان، ج۱، ص۵.</ref> و برخی بیشتر<ref>معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۳۵۴.</ref> دانستهاند. | |||
[[امام خمینی]] در مباحث اصولی و [[فقهی]] خود در مجموع، ۱۰۱ [[آیه]] از ۳۴ [[سوره]] را مطرح و محتوای آنها را بررسی کرده است<ref>امام خمینی، آیات الاحکام، قبسات من تراث الإمام الخمینی، ص۷۵۹ – ۷۶۸.</ref>. ایشان برخی از این آیات را چند بار در بابهای متعدد با توجه به تطبیقهای مختلف آن ذکر کرده<ref>امام خمینی، کتاب الطهاره، ج۱، ص۴۰۹؛ ج۲، ص۷۵، ۱۰۲ و ۱۲۴؛ همو، کتاب البیع، ج۴، ص۴۲۳.</ref> و گاه در مباحث اصولی خود مطرح کرده است<ref>امام خمینی، الاستصحاب، ص۴۱۳ - ۴۱۴؛ همو، مناهج الوصول، ج۲، ص۳۴۳- ۳۴۶؛ همو، انوار الهدایه، ج۲، ص۴۴۷ -۴۴۸.</ref>. برای نمونه ایشان در مباحث مربوط به [[معاملات]] از آیه {{متن قرآن|وَابْتَلُوا الْيَتَامَى}}<ref>«و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید» سوره نساء، آیه ۶.</ref> در هجده صفحه بحث کرده است<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۸-۲۵.</ref>؛ در حالیکه در برخی منابع در سه صفحه<ref>خوانساری، سیداحمد، جامع المدارک، ج۳، ص۷۳-۷۵.</ref> و در برخی دیگر در کمتر از یک صفحه<ref>خویی، سیدابوالقاسم، موسوعة الامام الخویی (ج۳۰)، المستند فی شرح العروة الوثقی، الاجاره، ص۲۱.</ref> و در جایی دیگر بیشتر از دو صفحه<ref>خویی، سیدابوالقاسم، موسوعة الإمام الخویی (ج۳۶)، التنقیح فی شرح المکاسب، ج۳۶، ص۲۹۹-۳۰۰.</ref>، مطرح نشده است.<ref>[[خالد غفوری الحسنی|غفوری الحسنی، خالد]]، [[آیات الاحکام - غفوری (مقاله)|مقاله «آیات الاحکام»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۱]] ص ۳۷۶.</ref> | |||
==مبانی [[استدلال]] به [[آیات الاحکام]]== | |||
همه [[مذاهب اسلامی]] همنظر هستند که [[قرآن کریم]] از طرف [[خدای تعالی]] و به طور صحیح به دست [[مسلمانان]] رسیده است<ref>فاضل مقداد، کنز العرفان، ج۱، ص۲؛ معرفت، محمدهادی، علوم قرآنی، ص۶۱.</ref>؛ از این رو در اصل [[مشروعیت]] [[استدلال به قرآن]]، [[اختلاف]] نظری میان [[فقها]] وجود ندارد<ref>حکیم طباطبایی، محمدتقی، الاصول العامة للفقه المقارن، ص۹۷.</ref>؛ اما امکان [[استدلال]] به [[آیات قرآن]]، وابسته به مبانی و اصول ذیل است: | |||
#'''[[اعتقاد]] به [[تحریف]] نشدن [[قرآن]]''': [[علمای امامیه]] قائل به [[تحریف ناپذیری]] قرآناند<ref>صدوق، محمد بن علی، الاعتقادات، ص۸۴؛ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۱، ص۳؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۶، ص۵۰۸؛ کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ج۳، ص۴۵۳؛ بلاغی، محمد جواد، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۸-۱۹ و ۲۵-۲۹.</ref> و متن قرآن را اجماعاً [[متواتر]] میدانند<ref>خویی، سیدابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص۱۲۳.</ref>. [[امام خمینی]] نیز به طور [[قاطع]] [[تحریف قرآن]] را مردود میداند و تحریف ناپذیری را نظر [[محققان]] [[شیعه]] و [[سنی]] میخواند<ref>امام خمینی، انوار الهدایه، ج۱، ص۲۴۳.</ref>. ایشان ادعای تحریف قرآن را به سبب توجه و تلاش [[مسلمانان]] در [[جمعآوری قرآن]] و حفظا و نگهداری آن و [[ضعیف]] بودن [[روایات]] تحریف یا ناظر به [[تأویل]] و تفسیربودن آنها، مردود میشمرد و [[معتقد]] است اگر به فرض تحریفی رخ داده، در آیاتی است که مربوط به قصد و غرضهای [[سیاسی]] است؛ از این رو به استناد و استفاده از [[آیات الاحکام]] در [[استنباط]] [[فقهی]]، آسیبی نمیرساند<ref>امام خمینی، انوار الهدایه، ج۱، ص۲۴۳- ۲۴۸؛ همو، تهذیب الاصول، ج۲، ص۴۱۷- ۴۱۸.</ref>. | |||
#'''امکان [[فهم قرآن]]''': برخی از علمای اخباری قائل شدهاند فهم قرآن برای عموم [[مردم]] امکان ندارد، بلکه [[فهم]] آن به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} که مخاطبان اصلی قرآناند، اختصاص دارد<ref>استرآبادی، ملامحمدامین، الفوائد المدنیه، ص۱۷۸ - ۱۷۹، ۲۲۰ و ۴۸۲.</ref>. امام خمینی همانند دیگر علمای اصولی<ref>انصاری، مرتضی، فرائد الاصول (الرسائل)، ج۱، ص۵۸ - ۵۹؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ص۲۸۱.</ref>، فهم [[ظواهر قرآن]] را برای غیرمعصومان امکانپذیر دانسته است و مراد از اختصاص فهم به [[اهل بیت]]{{عم}} را که در برخی روایات آمده<ref>حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۱۸۵.</ref>. فهم مراتب بالای [[قرآنی]] و [[باطنی]] آن دانسته که مخصوص [[معصومان]]{{عم}} است<ref>امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص۱۳۵ – ۱۳۷.</ref>. | |||
#'''[[حجیت ظواهر]] کتاب''': مشهور علمای اصولی [[شیعه]]، خظواهر [[قرآن]] را [[حجت]] دانستهاند<ref>مفید، محمد بن محمد، التذکرة باصول الفقه، ص۲۹؛ انصاری، مرتضی، فرائد الاصول (الرسائل)، ج۱، ص۵۵؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ص۲۸۱ – ۲۸۵.</ref>. در این میان دو [[شبهه]] مطرح شده است: نخست شبهه اختصاص حجیت ظواهر به مشافهان و مخاطبان (افرادی که [[زمان]] [[نزول]] زنده و مقصود سخن بودهاند) که [[میرزای قمی]] این نظر را برگزیده است<ref>امام خمینی، انوارالهدایه، ج۱، ص۲۴۱- ۲۴۲.</ref>؛ دوم شبهه اختصاص حجیت ظواهر به خطابات شفاهی قرآن که با {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ}} و {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا}} آمده، به افراد موجود در آن زمان<ref>عاملی، حسن بن زینالدین، معالم الدین و ملاذ المجتهدین، ص۱۰۸ – ۱۰۹.</ref>. علمای اصول به صورت مفصل به این دو شبهه پاسخ دادهاند<ref>انصاری، مرتضی، فرائد الاصول (الرسائل)، ج۱، ص۵۶- ۶۴؛ آخوند خراسانی، کفایة الأصول، ص۲۸۲ – ۲۸۵.</ref>. [[امام خمینی]] ضمن پاسخ به دیدگاههای یادشده، قائل به حجیت ظواهر [[آیات قرآن]]، از جمله [[آیات الاحکام]] است و روش [[شارع]] را دراین باره همانند روش دیگر عقلا در رساندن مقصود خود میداند؛ زیرا اگر شارع روش دیگری غیر از روش عقلا میداشت، باید آن را اعلام میکرد و به دورههای بعد میرسید<ref>امام خمینی، انوارالهدایه، ج۱، ص۲۳۹-۲۴۱.</ref>. | |||
#'''جریان [[اجتهاد در قرآن]]''': یکی از شاخصههای بارز [[مکتب امامیه]]، بازبودن باب [[اجتهاد]] در تمامی عرصههای [[فقهی]] است<ref>عراقی کزازی، آقاضیاءالدین، الاجتهاد والتقلید، ص۱۵؛ امام خمینی، الطهاره، ج۱، ص۳۶۱، ۴۵۹؛ همو، صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۷۶- ۱۷۷؛ حیدری، ۲۳.</ref>. در [[روش اجتهاد]] در مباحث [[قرآنی]] و چگونگی [[استنباط از آیات]] الاحکام از [[قواعد]] و روش عام [[اصول فقه]] استفاده میشود، مانند [[استدلال]] به اطلاق، عموم یا مفهوم [[آیات]]. امام خمینی بر اساس مبنای خود در هر یک از این مباحث در اصول فقه، از این آیات استفاده کرده است<ref>امام خمینی، کتاب الطهاره، ج۲، ص۱۲۴- ۱۳۰، همو، کتاب البیع، ج۲، ص۶۹۵-۷۰۳.</ref>. | |||
#'''[[پیوستگی]] [[کتاب و سنت]]''': [[امام خمینی]] مانند دیگر [[علمای شیعه]]<ref>سید مرتضی، علی بن حسین، الذریعة الی اصول الشریعه، ج۱، ص۲۷۹؛ حکیم طباطبایی، محمدتقی، الاصول العامة للفقه المقارن، ص۲۳۹ – ۲۴۰.</ref> قائل است [[آیات الاحکام]] از [[سنت]] [[بینیاز]] نیستند. بر اساس این دیدگاه [[روایات]] میتوانند در موارد تبیین و [[تفسیر]]، تفصیل، تقیید، تخصیص، [[حکومت]] و ورود بر مفاد [[آیات]]، نقش خود را نشان دهند<ref>امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۲۴۷.</ref>. | |||
البته از ویژگیهای سنت این است که دلالت آن منحصر در بیان لفظی نیست، بلکه شامل بیان قولی و فعلی و تقریری نیز میشود؛ اما [[دلیل قرآنی]] منحصر در دلیل لفظی است؛ ولی دارای خصوصیات دیگری است که عبارتاند از: وجود [[آیات متشابه]] و وقوع [[نسخ]] در برخی از [[احکام]] آن، مجمل یا کلی بودن بسیاری از بیانات [[قرآنی]] که نیاز به دلیل مبیِّن یا دلیل مفصِّل دارد که علمای اصول به بحث از این ضوابط پرداختهاند<ref>سید مرتضی، علی بن حسین، الذریعة الی اصول الشریعه، ج۱، ص۴۶۰؛ طوسی، محمد بن حسن، العده، ج۲، ص۵۴۳؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، نهایة الوصول، ج۵، ص۵۲- ۵۷؛ تنکابنی، محمد، ایضاح الفرائد، ج۲، ص۲۸۸؛ امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۴۱۷ -۴۱۸؛ حکیم طباطبایی، محمدتقی، الاصول العامة للفقه المقارن، ص۹۹ – ۱۰۰.</ref>.<ref>[[خالد غفوری الحسنی|غفوری الحسنی، خالد]]، [[آیات الاحکام - غفوری (مقاله)|مقاله «آیات الاحکام»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۱]] ص ۳۷۷.</ref> | |||
==روش استناد به آیات الاحکام== | |||
روش [[امام خمینی]] در استفاده از آیات الاحکام ویژگیهایی دارد که مهمترین آنها عبارتاند از: | |||
۱. '''بررسی واژگانی مفردات''': بررسی واژگانی مفردات قرآنی، نکتههای فنی دقیقی را به دنبال دارد که از جمله آنها توجه خاص به تحلیل کلمه است و این نوع توجه زمینهساز [[فهم]] جمله در [[آیات قرآنی]] است؛ برای نمونه درباره واژه «[[تعاون]]» امام خمینی ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى}}<ref>«و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید» سوره مائده، آیه ۲.</ref> به بررسی دقیق ماده و هیئت واژه تعاون میپردازد و مینویسد ماده «[[عون]]» به لحاظ لغت و عرف، ظهور در معنای کمکرسانی بر امری دارد و «مُعین» به شخص کمک کننده گفته میشود و این زمانی صادق است که فردی [[اقدام]] به کاری کرده و شخص دیگری او را در این امر کمک کند؛ بنابراین معنای [[آیه]] این میشود که افراد [[یاور]] و مددکار یکدیگر در خوبی و [[تقوا]] باشند و همیار و مددکار یکدیگر در [[گناه]] و [[دشمنی]] نباشند. ایشان لازمه [[صدق]] باب تفاعل در واژه [[تعاون]] را مانند واژگان تکاذب و تراحم و تضامن، دلالت بر کار دو نفر در یک امر دانسته است؛ اما نه به گونهای که آن دو در انجام آن [[شریک]] باشند؛ از این رو ایشان دلالت آیه بر [[حرمت]] «معاونت بر [[اثم]]» را پذیرفته و آن را شامل «[[اعانه بر اثم]]» نیز میداند<ref>امام خمینی، المکاسب المحرمه، ج۱، ص۱۹۷- ۱۹۸.</ref>. | |||
[[امام خمینی]] در بررسی واژههای «ضرر، [[ضرار]] و مضاره» ضمن ارائه بحث واژگانی و [[عرفی]] دقیق، نخست به ذکر شش آیه از [[قرآن]] پرداخته است که در آنها، این واژهها ذکر شدهاند<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ...}} «و چون زنان را طلاق دادید و به سرآمد عدّه خود نزدیک شدند، یا با شایستگی آنها را نگه دارید و یا به نیکی رها کنید و آنان را برای زیان رساندن نگه ندارید که (به آنها) ستم کنید و هر کس چنین کند، به خود ستم کرده است.».. سوره بقره، آیه ۲۳۱؛ {{متن قرآن|وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ...}} «و مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر میدهند؛ این برای کسی است که بخواهد دوران شیردهی را کامل کند، و خوراک و پوشاک آنان به شایستگی بر صاحب فرزند است، بر هیچ کس جز به اندازه توانش تکلیف نیست، نه مادر باید به خاطر فرزندش زیان بیند و نه صاحب فرزند به خاطر فرزندش و بر (گردن) وارث، مانند همین است.».. سوره بقره، آیه ۲۳۳؛ {{متن قرآن|... وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}} «... و چون داد و ستد میکنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش میدهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۸۲؛ {{متن قرآن|... فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ}} «... و اگر بیش از این باشند همه در یک سوم شریکند، (البته) پس از وصیتی یا (پرداخت) وامی که (با وصیّت یا اقرار به وام، به وارث) زیان نرساند؛ سفارشی است از سوی خداوند و خداوند دانایی بردبار است» سوره نساء، آیه ۱۲؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ}} «و کسانی هستند که مسجدی را برگزیدهاند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند میخورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی میدهد که آنان دروغگویند» سوره توبه، آیه ۱۰۷؛ {{متن قرآن|أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ...}} «آنان را در همانجا که خود به اندازه توانگریتان جای دارید، جا دهید و به آنها زیان مرسانید برای آنکه (زندگی را) برایشان تنگ گیرید.».. سوره طلاق، آیه ۶.</ref>. سپس برخلاف برخی از [[علما]]<ref>آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ص۳۸۱؛ خویی، سیدابوالقاسم، مصباح الاصول، ج۱، ص۶۰۵- ۶۰۶.</ref> تأکید کرده است این واژهها نه در عرف و نه در لغت، در معنای [[هتک حرمت]] و لطمه به [[آبرو]] و [[ناموس]] به کار نرفتهاند<ref>امام خمینی، بدائع الدرر، ص۶۲.</ref>. ایشان همچنین میان «ضرر» که در مقابل نفع است و از نظر عرف به معنای [[نقص]] در [[اموال]] و [[انفس]] است و در لغت به معنای تنگنا و شدت و [[مکروه]] است<ref>امام خمینی، بدائع الدرر، ص۶۱.</ref> و میان «[[ضرار]]» فرق گذاشته است. به [[باور]] ایشان «ضِرار» به معنای باب مفاعله یا [[مجازات]] یکدیگر بر ضرر به کار نرفته است، بلکه به معنای در تنگنا قراردادن و رساندن امر ناخوشایند و حرجی به دیگران است نه مضاره که طرفینی است. در [[احادیث]] نیز این واژه همینگونه به کار رفته است<ref>امام خمینی، بدائع الدرر، ص۶۳-۶۴.</ref>. همچنین بیشتر کاربردهای واژههای «ضرر، ضر، اِضرار» در ضرر بر [[مال]] و نفس است، به خلاف «ضِرار» که غالباً به معنای فشار و رساندن [[سختی]] و مکروه به کار میرود. ایشان در ادامه اشاره میکند که بیشتر کاربرد این واژه در [[قرآن کریم]] در همین معناست، نه در معنای ضرر [[مالی]] و جانی؛ سپس به توضیح یکایک [[آیات]] ذکرشده میپردازد و تنها در [[آیه]] {{متن قرآن|مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ}}<ref>«و اگر همسرانتان فرزندی نداشته باشند نیمی از آنچه بر جا نهادهاند و اگر فرزندی داشته باشند یک چهارم از آنچه بر جا گذاردهاند از آن شماست پس از (انجام) وصیتی که میکنند یا (پرداخت) وامی (که دارند) و اگر شما فرزندی نداشته باشید یک چهارم از آنچه بر جا نهادهاید از آن آنهاست و اگر فرزندی داشته باشید یک هشتم از آنچه بر جا گذاردهاید از آن آنان است، البته پس از (انجام) وصیتی که میکنید یا (پرداخت) وامی (که دارید) و اگر مردی یا زنی که از او ارث میبرند بیفرزند و بیپدر و بیمادر و (تنها) دارای برادر یا خواهر (یا هر دو) باشد یک ششم از آن هر یک از این دو، است و اگر بیش از این باشند همه در یک سوم شریکند، (البته) پس از وصیتی یا (پرداخت) وامی که (با وصیّت یا اقرار به وام، به وارث) زیان نرساند؛ سفارشی است از سوی خداوند و خداوند دانایی بردبار است» سوره نساء، آیه ۱۲.</ref> میپذیرد که واژه «مضار» به معنای اضرار است<ref>امام خمینی، بدائع الدرر، ص۶۳ و ۶۵ -۶۹.</ref>. ایشان در ادامه به نقل و [[نقد]] سخنان واژهشناسان در معنای «[[ضرار]]» و از باب مفاعله بودن آن میپردازد<ref>امام خمینی، بدائع الدرر، ص۷۰ – ۷۳.</ref>؛ همچنین در مباحثی مانند قمار و [[عقد]]، به صورت مفصل به بررسی واژگانی مفردات گفته شده در [[آیات]] میپردازد<ref>امام خمینی، المکاسب المحرمه، ج۲، ص۸- ۱۶؛ همو، کتاب البیع، ج۱، ص۱۰۲- ۱۱۹.</ref>. | |||
۲. '''تحلیل ادبی [[آیه]]''': [[امام خمینی]] در برخی از موارد برای بررسی اجزای [[آیات قرآنی]] به تحلیل [[عرفی]] و عقلایی آن میپردازند، مانند واژه «حتی» در آیه {{متن قرآن|وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ}}<ref>«و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که داراییهای ایشان را به آنان باز میگردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.</ref>. ایشان نخست احتمالات گوناگون در معنای این واژه را مطرح میکند: احتمال اول: امر به [[امتحان]] کردن حتی در [[زمان]] [[بلوغ]]، یعنی یتیمها را حتی زمانی که به سن [[ازدواج]] و بلوغ هم برسند، بیازمایید. لازمه احتمال یادشده این است که «[[رشد]]» تمام موضوع است؛ یعنی در صورت [[رشد عقلی]]، [[مال یتیم]] در [[اختیار]] خودش قرار میگیرد، خواه پس از بلوغش باشد یا پیش از آن<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۹ – ۱۰.</ref>. احتمال دوم: «حتی» برای [[غایت]] است؛ یعنی تا ابتدای [[زمان]] [[بلوغ]] به طوری که غایت خارج از مغیا باشد؛ از این رو [[امتحان]] از زمانی که احتمال [[رشد]] در آن داده میشود، آغاز میشود و با پایان دوره [[یتیمی]] پایان میپذیرد. در نتیجه زمان پیش از بلوغ، محل امتحان برای رشد است و در صورت [[اثبات]] رشد در آن زمان، اموالش در [[اختیار]] وی قرار میگیرد و به صرف بلوغ هم، همین [[حکم]] جاری است و هر یک از این دو عامل، در تحقق [[استقلال]] او کافی است<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۰-۱۱.</ref>. احتمال سوم: «حتی» برای غایت است و مراد از [[آیه]]، [[لزوم]] ادامه یافتن امتحان تا زمان بلوغ است و زمانی که به بلوغ رسید اگر دارای رشد باشد، اموالش به او داده میشود و اگر دارای رشد نباشد، داده نمیشود. در این صورت تحقق مجموع بلوغ و رشد، با هم معیارند و [[کودک]] مدتی پیش از بلوغ امتحان میشود و با احراز رشد به محض بلوغ، اموالش در اختیار او قرار میگیرد<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۱- ۱۲.</ref>. احتمال چهارم: «حتی» حرف ابتدا برای تعلیل است و «إذا» شرطیه و جمله بعد در آیه، جزای آن است. در این صورت آیه به این معناست که امتحان [[یتیمان]] [[واجب]] است تا اینکه زمان بلوغ و رشد، اموالشان به آنها برگردانده شود. بر این اساس نیز معنای آیه، مطابق با احتمال سوم میشود<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۲.</ref>. | |||
[[امام خمینی]] از میان احتمالات یادشده احتمال سوم را با بیانی متفاوت از دیگران<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۱۵-۱۶؛ نایینی، میرزا محمد حسین، منیة الطالب فی شرح المکاسب، ج۱، ص۳۵۳- ۳۵۴.</ref> ترجیح میدهد؛ زیرا به نظر ایشان متناسب با ظهور واژه «حتی» در مفهوم غایت، این است که امتحان از زمان احتمال رشد تا پس از بلوغ و [[زمان]] [[ازدواج]] ادامه یابد و جمله {{متن قرآن|فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا}}<ref>«و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که داراییهای ایشان را به آنان باز میگردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.</ref> متفرع بر این [[امتحان]] پس از [[بلوغ]] است که در صورت آشکار شدن [[رشد]]، اموالشان به آنان بازگردانده میشود؛ از این رو رشد در زمان بلوغ، موضوع [[حکم]] است و هر یک از بلوغ و رشد، جزو موضوعاند<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۲- ۱۳.</ref>. | |||
همچنین [[امام خمینی]] در بحث از [[آیه]] {{متن قرآن|إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ}}<ref>«ای مؤمنان! داراییهای یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بیگمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.</ref> استثنای منقطع را از چند جهت بررسی میکند: | |||
#استثنا علیت را میرساند و [[فهم]] [[عرفی]] از مستثنیمنه در آیه {{متن قرآن|لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! داراییهای یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بیگمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.</ref>، این است که [[باطل]] بودن تحصیل [[مال]] از راه [[نامشروع]]، علت [[حرمت]] [[تصرف]] در آن است. ایشان در ادامه به سبب قراینی مانند مقابله مستثنی و مستثنی منه و [[صحت]] نداشتن استثنای برخی از مصادیق باطل از حکم حرمت اکل، به سبب [[قبیح]] بودن چنین استثنایی، نتیجه میگیرد که [[تجارت]] از روی [[رضایت]] عرفاً از مصادیق «[[حق]]» است نه [[باطل]]، و از مستثنی استفاده میشود که استثنای «[[تجارت]] از روی رضایت» تنها به سبب حق بودن آن است؛ پس همان طور که علت [[حرمت]] خوردن برخی از [[اموال]]، باطل بودن آن است، علت جواز [[تصرف]] نیز باید باطل نبودن آن باشد که عرفاً مساوی با حق است<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۱۵.</ref>. | |||
#استثنا به خودی خود [[حصر]] را نمیرساند؛ بلکه حصر به سبب معلومات [[ذهنی]] عقلا از [[آیه]] به دست میآید؛ به این بیان که تمامی اتفاقات یا داخل در حقاند یا داخل در باطل، و [[معامله]] انجام شده از یکی از این دو حالت خارج نیست<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۱۶- ۱۱۸.</ref>. | |||
#ورود استثنای منقلع در گفتگوها و کلمات افراد [[بلیغ]]، [[بیهوده]] و بدون نکته ادبی نیست. چه بسا [[هدف]] از ذکر استثنای منقطع، داخل شدن مستثنی در مستثنی منه و از قبیل [[حقایق]] ادعایی باشد؛ به این بیان که در این مورد، در [[حقیقت]] مستثنی، منقطع از مستثنی منه است؛ ولی در ظاهر و ادعا متصل است. در برخی از موارد، استفاده از استثنای منقطع برای رساندن نهایت [[مبالغه]] است، مانند {{متن قرآن|مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ}}<ref>«این، نه آدمیزاد که جز فرشتهای ارجمند نیست» سوره یوسف، آیه ۳۱.</ref> و در برخی دیگر تنها به جهت تأکید [[حکم]] در مستثنی منه است. در [[آیه تجارت]] نیز هدف از ذکر استثنای منقطع، تأکید حکم در مستثنی منه است؛ هرچند خود مستثنی نیز مقصود است<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۱۶- ۱۱۷.</ref>. | |||
# [[امام خمینی]] برای [[اثبات]] اینکه استثنای منقطع به متصل باز نمیگردد، به [[آیات]] ۲۵ تا ۲۶ [[سوره واقعه]] و برخی اشعارعرب استناد کرده است<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۱۸.</ref>. ایشان همچنین این نظر را که استثنای منقطع به متصل بازگشت کرده و مراد از آیه {{متن قرآن|تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ}}<ref>«ای مؤمنان! داراییهای یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بیگمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.</ref> این است که [[مؤمنان]] [[اموال]] همدیگر را به هیچ وجه [[تصرف]] نکنند، مگر اینکه [[تجارت]] از روی [[رضایت]] باشد زیرا در غیر این صورت شرعاً [[باطل]] است<ref>یزدی طباطبایی، سیدمحمدکاظم، حاشیة المکاسب، ج۱، ص۱۲۷؛ نایینی، میرزا محمد حسین، منیة الطالب فی شرح المکاسب، ج۱، ص۴۱۲-۴۱۳.</ref>. امری مردود دانسته است؛ چون این برداشت از [[آیه]]، به [[باور]] ایشان غیرمتعارف و سخیف است<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۱۸.</ref>. | |||
٣. '''دقت در [[فهم]] ظهورات''': [[امام خمینی]] در استخراج و برداشت از ظهور [[آیات]] در نهایت دقت سعی کرده است از تمامی مواردی که دخیل در تعیین دلالت آیاتاند، استفاده کند؛ مثلاً با بهرهبرداری از [[حکم عقل]] و قاعده تناسب [[حکم]] و موضوع، نھی موجود در آیه {{متن قرآن|وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ}}<ref>«و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید» سوره مائده، آیه ۲.</ref> را به [[الزام]] یعنی «[[حرمت]]» [[تفسیر]] کرده است، ایشان تناسب حکم و موضوع را قرینه عرفیای بر این دانسته که متعلق [[نهی]] که [[اثم]] و [[عدوان]] است، تناسب با حرمت دارد و [[عقل]] نیز که قرینه لبی است، بر [[لزوم]] دلالت دارد. علاوه بر آن، عطف «عدوان» که به معنای [[ظلم]] است بر «اثم»، مشخص میکند که نهی موجود برای الزام و حرمت است نه برای [[تنزیه]] و [[کراهت]]<ref>امام خمینی، المکاسب المحرمه، ج۱، ص۱۹۴- ۲۰۲.</ref>؛ از این رو ایشان با توجه به تناسب حکم و موضوع بر [[استدلال]] محقق ایروانی که با [[تفسیر آیه]] به آیه و [[تمسک]] به [[سیاق]]، نهی را تحریمی ندانسته، اشکال کرده و آن را نپذیرفته است<ref>امام خمینی، المکاسب المحرمه، ج۱، ص۱۹۷.</ref>. | |||
همچنین امام خمینی در بحث از آیه ششم [[سوره نساء]] {{متن قرآن|وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ}}<ref>«و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید» سوره نساء، آیه ۶.</ref> با بررسی واژه «[[بلوغ]] النکاح» آن را کنایه از بلوغ دانسته و با توجه به کلمه «حتی» و [[صدق]] [[یتیمی]] در اوایل بلوغ، [[امتحان]] را تا [[زمان]] تحقق «[[رشد]]» لازم دانسته است<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۹-۱۷.</ref>. ایشان در ادامه به بررسی «ایناس الرشد»<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۳- ۱۹.</ref> و «[[وجوب]] الدفع»<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۹- ۲۲.</ref>، و مراد از «یتامی»<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۲۲- ۲۳.</ref>و «بلوغ»<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۲۳.</ref> در [[آیه]] پرداخته است. | |||
۴. '''توجه به [[فهم]] [[عرفی]]''': [[امام خمینی]] در بررسی [[آیات]] تأکید میکند صرف دقت و تحلیل [[عقلی]] موجب میشود که برداشت [[فقیه]] از [[آیات قرآن]]، برخلاف مقصود [[شارع]] باشد، همچنان که [[جمود]] بر معانی ذکر شده در کتابهای ادبی نیز موجب میشود که تمام معنای مقصود از آیه به دست نیاید؛ به همین سبب یکی از مهارتهای فقیه، [[رجوع]] به فهم عرفی از [[نصوص]] است که امام خمینی در موارد متعددی به آن اشاره کرده است: | |||
# امام خمینی بر دیدگاه [[محقق نجفی]] که «إذا» در آیه {{متن قرآن|وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ}} را ظرفیه شرطیه دانسته، اشکال کرده است که معیار در فهم ظاهر آیه، عرف عام است، نه صرف [[قواعد]] ادبی، و با توجه به دیگر بندهای آیه، شرطیه بودن [[جزا]] خلاف فهم عرفی و عقلایی است و موجب [[تأویل]] در آیه است؛ از این رو به [[باور]] ایشان کاربرد «اذا» در معنای غیر شرطیه [[اولویت]] دارد<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۴.</ref>. | |||
#برخی از اصولیان در [[اثبات]] [[حجیت خبر واحد]]، به آیه «نفر»<ref>{{متن قرآن|وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ}} «و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دستهای رهسپار نمیگردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.</ref> استناد کردهاند<ref>محقق حلی، جعفر بن حسن، معارج الاصول، ص۲۰۸.</ref>. [[امام خمینی]] ضمن بررسی محتوای [[آیه]]، در استناد به آیه اشکال کرده و وجوه مختلفی را در رد آن بیان کرده است. به [[باور]] ایشان محتوای آیه این است که آسان نبودن [[هجرت]] عمومی برای [[مؤمنان]]، دلیل بر جواز بسته شدن باب [[تفقه]] و [[تعلم]] [[دین]] که امری الزامی است، نمیگردد؛ از این رو باید از هر قومی، عدهای به دنبال [[تفقه در دین]] بروند و [[قوم]] خود را [[انذار]] کنند تا در [[دل]] آنها [[ترس]] ایجاد شود و بر اثر آن به امر دینشان اهمیت دهند. واضح است که با این بیان از محتوای آیه، [[وجوب]] قبول از طرف شنونده یا وجوب عمل به قول انذارکننده برداشت نمیشود؛ بنابراین آیه دلالتی بر [[حجیت]] سخن خبردهنده و فتوادهنده نمیکند. ایشان [[تفسیر]] خود از آیه یادشده را مستند به [[فهم]] [[عرفی]] و خالی از پیچیدگی دانسته است؛ اما دیگران مقدمات طولانی و پیچیدهای را در [[استدلال]] خود آوردهاند و ایشان همه آنها را به دور از فهم و ذوق عرفی برشمرده است<ref>امام خمینی، انوارالهدایه، ج۱، ص۳۰۶- ۳۱۰؛ همو، الاجتهاد و التقلید، ص۹۰ – ۹۵.</ref>. | |||
# امام خمینی [[معتقد]] است ظاهر [[آیه نبأ]] {{متن قرآن|إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا}}<ref>«ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید» سوره حجرات، آیه ۶.</ref> رد عمل به سخن [[فاسق]] است. ایشان در این مورد از مدلولی غیر از مدلول لفظ استفاده میکند. به باور ایشان با قطع نظر از این آیه، بنای عقلا بر قبول سخن شخص [[ثقه]] یا غیر فاسق است؛ اما در این واقعه [[مردم]] از [[فسق]] ولیدبن [[عقبه]] خبر نداشتهاند و [[خداوند]] با این آیه، آنان را خبردار کرد؛ در نتیجه آیه در صدد تأسیس [[حجیت خبر واحد]] نیست، بلکه در صدد [[امضا]] و [[تأیید]] بنای عقلاست<ref>امام خمینی، الاستصحاب، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref>. | |||
# [[امام خمینی]] بر این [[باور]] است که به سبب [[فهم]] [[عرفی]] و وجود مناسبت میان [[حکم]] و موضوع، [[نفی]] هرگونه حکم ضرری، از [[آیه]] [[نفی حرج]] {{متن قرآن|مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ}}<ref>«و در (راه) خداوند چنان که سزاوار جهاد (در راه) اوست جهاد کنید؛ او شما را برگزید و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد» سوره حج، آیه ۷۸.</ref> برداشت میشود؛ در حالی که اگر [[جمود]] بر ظاهر آیه بود و عرف در نظر گرفته نمیشد، این تعمیم به دست نمیآمد<ref>امام خمینی، انوارالهدایه، ج۱، ص۳۶۹؛ همو، بدائع الدرر، ص۱۴۰.</ref>. | |||
# امام خمینی در [[تفسیر]] {{متن قرآن|مِمَّا تَرَكَ}} در آیه {{متن قرآن|لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ}}<ref>«مردان را از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان، بر جای مینهند، بهرهای معیّن است» سوره نساء، آیه ۷.</ref>، مراد از آن را با توجه به فهم عرفی در باب [[ارث]]، انتقال به [[ورثه]] دانسته است، خواه [[ملک]] باشد یا [[حق]]. ایشان وجوهی را که برخی از [[علما]]<ref>آخوند خراسانی، حاشیة المکاسب، ص۲۵۳؛ ایروانی، علی، حاشیة المکاسب، ج۲، ص۷۲.</ref> برای منتقل نشدن [[حقوق]] به [[وارث]] ذکر کردهاند، مخالف با فهم عرفی از آیه دانسته است<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۵، ص۳۷۶-۳۷۷.</ref>. | |||
۵. '''استفاده از دیگر [[آیات]]''': امام خمینی در تفسیر برخی از آیات از آیههای دیگر نیز استفاده کرده است<ref>امام خمینی، بدائع الدرر، ص۶۳.</ref>؛ مثلاً در بیان مراد از آیه {{متن قرآن|وَابْتَلُوا الْيَتَامَى}}<ref>«و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید» سوره نساء، آیه ۶.</ref> از [[سیاق آیه]] قبل آن {{متن قرآن|وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ}}<ref>«و داراییهایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کمخردان نسپارید» سوره نساء، آیه ۵.</ref>، استفاده کرده و [[وجوب]] برگرداندن [[مال]] به شخص بالغ [[رشید]] را معلول [[استقلال]] او در امور و از بین رفتن محجوریت و [[سقوط]] [[ولایت ولی]] او دانسته است؛ بنابراین وجوب برگرداندن [[مال یتیم]]، از باب [[وجوب]] برگرداندن [[مال]] دیگران و [[حلال]] نبودن [[تصرف]] در آن است<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۲۰.</ref>؛ البته در مواردی ایشان [[تذکر]] داده است که [[تفسیر آیه]] به [[آیه]] در جایی صحیح است که تناسب [[حکم]] موضوع و [[حکم عقل]] برخلاف آن نباشد<ref>امام خمینی، المکاسب المحرمه، ج۱، ص۱۹۷.</ref>. | |||
۶. '''بهره بردن از [[روایات تفسیری]]''': مراجعه به روایات تفسیری برای [[فهم]] دقیق مقصود از آیه، و بیان رابطه میان [[روایت]] نقل شده و [[نص قرآنی]]، از دیگر خصوصیات [[امام خمینی]] در فهم [[آیات قرآنی]] در پرتو [[سنت]] است؛ برای مثال ایشان در بخش دوم از بحث از تفسیر آیه نفر<ref>{{متن قرآن|وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ}} «و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دستهای رهسپار نمیگردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.</ref>، به بررسی محتوای آیه در پرتو [[روایات]] پرداخته و روایات موجود در این زمینه را به چند دسته تقسیم کرده است؛ برخی از آنها بر [[لزوم]] [[هجرت]] به جهت [[شناخت]] و [[طلب]] [[امام]] [[معصوم]]{{عم}} دلالت میکنند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۷۸- ۳۸۰.</ref>؛ پارهای نیزحکمت [[حج]] را نقل [[اخبار]] [[ائمه]]{{عم}} و نشر آن در تمامی [[سرزمینها]] دانستهاند<ref>حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۹۶.</ref>. روایات دیگری نیز در این باب وجود دارند که بر لزوم هجرت به سوی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} برای [[یادگیری]] از آن حضرت دلالت میکنند<ref>حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۹۷.</ref>. ایشان در پایان نتیجه میگیرد هیچکدام از این روایات، دلالتی بر [[حجیت]] خبر خبردهنده و فتوادهنده ندارند<ref>امام خمینی، انوارالهدایه، ج۱، ص۳۰۶- ۳۱۰؛ همو، الاجتهاد و التقلید، ص۹۰ – ۹۵.</ref>. همچنین ایشان در [[تفسیر]] «میسر» که در [[قرآن]] از آن [[نکوهش]] شده<ref>{{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ}} «از تو درباره شراب و قمار میپرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگتر است و از تو میپرسند چه چیزی را ببخشند؟ بگو افزون بر نیاز (سالانه) را؛ اینگونه خداوند برای شما آیات (خود) را روشن میگوید باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۱۹؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ}} «ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید * شیطان، تنها بر آن است تا با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند و از یاد خداوند و از نماز بازتان دارد؛ اکنون آیا دست میکشید؟» سوره مائده، آیه ۹۰-۹۱.</ref>. به چند دسته از [[روایات]]<ref>حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۱۶۵و ۱۶۷.</ref> استناد کرده و به بررسی آنها پرداخته است. ایشان در پایان با استناد به روایتی از [[امام رضا]]{{ع}}<ref>حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۱۶۷.</ref> «میسر» را مطلق قمار میداند و این [[روایت]] را [[شاهد]] جمع میان مجموعه روایات قرار میدهد و دیگر روایات را حمل بر بیان مصادیق قمار میکند<ref>امام خمینی، المکاسب المحرمه، ج۲، ص۱۰- ۱۵.</ref>. | |||
۷. '''توجه به [[اسباب نزول]]''': [[امام خمینی]] گاه با بهرهبرداری از اسباب نزول و قراین لفظی، معانی متفاوتی را برای [[آیات]]، بیان کرده است؛ مثلاً به [[باور]] ایشان [[آیه نبأ]]<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ}} «ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کردهاید پشیمان گردید» سوره حجرات، آیه ۶.</ref> دلالت بر رد مطلق [[خبر فاسق]] نمیکند. دلیل ایشان نیز [[سبب نزول آیه]] و تعلیل موجود - آسیب نرساندن از روی [[نادانی]] - در [[آیه]] است؛ زیرا آنچه از این دو برداشت میشود، [[اعتماد]] نکردن به خبر فردی مانند [[ولید بن عقبه]] در امور مهمی چون [[کفر]] [[قبیله]] [[بنیالمصطلق]] است، به ویژه در مواردی که خبرآورنده [[فاسق]] باشد؛ زیرا اعتماد به خبر وی، موجب [[آمادهسازی]] نیروها و [[جنگ]] با افراد [[مرتد]] میشد؛ البته در مثل این موارد مهم و حیاتی، باید به قدر لازم تحقیق شود و حتی اعتماد به سخن دو نفر [[عادل]] نیز برخلاف [[سیره]] عقلاست<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۰۲ - ۶۰۴؛ همو، انوارالهدایه، ج۱، ص۲۰۵-۲۰۶.</ref>. | |||
۸. '''توجه به آرای [[فقهی]] [[اهل سنت]]''': در نظر [[امام خمینی]] [[آگاهی]] بر آرای فقهی اهل سنت، به ویژه آرایی که در [[زمان ائمه]]{{عم}} مطرح بوده، از مقدمات [[اجتهاد]] است و اطلاع از آن بر هر مجتهدی لازم است<ref>امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ص۱۷؛ همو، تهذیب الاصول، ج۳، ص۵۷۴.</ref>. ایشان در بررسی استفاده از آیه {{متن قرآن|وَابْتَلُوا الْيَتَامَى}}<ref>«و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید» سوره نساء، آیه ۶.</ref> برای اعتبار [[بلوغ]] و صحیح نبودن [[معاملات]] [[کودک]] حتی با [[اذن]] ولی او، نظر [[ابوحنیفه]] را در [[حکم]] ممیز مطرح کرده است. ابوحنیفه [[معتقد]] است آیه گفته شده بر [[نفوذ]] معاملات امتحانی کودک، زمانی که با اذن ولی همراه باشد، دلالت دارد. دلیل وی اطلاق عبارت {{متن قرآن|وَابْتَلُوا الْيَتَامَى}} است؛ زیرا مقتضای آن جواز [[امتحان]] کودک از طریق معاملات است و لازمه آن نیز [[صحت]] و نفوذ معاملات او است<ref>فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ج۹، ص۴۹۷.</ref>. سپس امام خمینی اشکال [[شافعی]] بر ابوحنیفه را ذکر کرده و آن را وارد ندانسته است و در ادامه در رد نظر وی پاسخ میدهد که مطلق بودن [[آیه]]، مقتضی [[صحت]] و [[نفوذ]] [[معامله]] نیست؛ زیرا آیه از این جهت اطلاقی ندارد و تنها از جهت [[امتحان]] مطلق است و لازمه امتحان، صحیح بودن معامله نیست، بلکه آنچه در امتحان دخالت دارد و کاشف از [[رشد]] [[یتیم]] است، انجام خود معامله است و صحت معامله در آن دخیل نیست<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۶-۱۷.</ref>. | |||
۹. دقت و طرح مباحث جدید: تلاش [[امام خمینی]] بر آن بوده است که بیشترین استفادههای دلالتی را از متن [[آیات]] انجام دهد؛ حتی دلالتهایی را که در نگاه نخست واضحاند و هیچگونه احتمال نقضی در مورد آن وجود ندارد، بررسی میکند و از آن نکتههایی را برداشت میکند؛ البته این روش ایشان مختص به [[آیات قرآن]] نیست و در [[روایات]] نیز همینگونه عمل کرده است؛ مانند بررسی عناوینی که در موضوع خطاب [[الهی]] در آیاتی مثل {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا}}<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ}} «ای مؤمنان! (به پیامبر) نگویید با ما مدارا کن، بگویید: در کار ما بنگر، و سخن نیوش باشید و کافران عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۰۴؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ}} «ای مؤمنان! از شکیبایی و نماز یاری بجویید که خداوند با شکیبایان است» سوره بقره، آیه ۱۵۳؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ}} «هان ای مؤمنان! از چیزهای پاکیزهای که روزیتان کردهایم بخورید و خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را میپرستید» سوره بقره، آیه ۱۷۲.</ref> و {{متن قرآن|مَنْ آمَنَ}}<ref>{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}} «بیگمان از کسانی که (به اسلام) ایمان آوردهاند و یهودیان و مسیحیان و صابئان، کسانی که به خداوند و روز بازپسین باور دارند و کاری شایسته میکنند، پاداششان نزد پروردگارشان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۶۲؛ {{متن قرآن|لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ}} «نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راهماندگان و کمکخواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷؛ {{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا وَأَنْتُمْ شُهَدَاءُ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ}} «بگو: ای اهل کتاب! چرا مؤمنان را از راه خداوند باز میدارید و آن را با آنکه خود (به درستی آن) گواهید کژ میخواهید و خداوند از آنچه میکنید غافل نیست» سوره آل عمران، آیه ۹۹.</ref> ذکر شده است. ایشان مقصود این [[آیات]] را عنوان [[مؤمن]] و [[طبیعت]] آن دانسته است و حکایت این عناوین، از حالات عارضی بر مؤمن مثل [[علم]] و [[فراموشی]] و [[قدرت]] و عجز را معقول نشمرده است؛ زیرا لفظی که برای معنایی وضع شده، معقول نیست که از چیز دیگری، بدون قرینه بر آن، حکایت کند؛ پس تنها بر [[طبیعت]] [[مؤمن]] بدون افزودههای خارجی و [[عقلی]] دلالت میکند و شامل هر مؤمنی و در هر عصری میشود؛ البته [[بدیهی]] است که [[حجت]] بر [[مؤمنان]]، پس از [[علم]] به [[تکلیف]]، تمام میشود<ref>امام خمینی، الخلل فی الصلاة، ص۳۱–۳۲.</ref>. ایشان با این [[استدلال]] توانسته است از نظریه خطابات قانونی [[دفاع]] و با این نظریه، اشکالهای متعدد اصولی را حل کند<ref>امام خمینی، مناهج الوصول، ج۱، ص۳۴۱؛ همو، انوارالهدایه، ج۲، ص۲۱۳- ۲۱۸.</ref>.<ref>[[خالد غفوری الحسنی|غفوری الحسنی، خالد]]، [[آیات الاحکام - غفوری (مقاله)|مقاله «آیات الاحکام»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۱]] ص ۳۸۰.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |