ایران در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←منابع) |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
با شدت یافتن درگیری بین مسلمانان عرب و ایرانیان، تعداد زیادی از ایرانیان به [[اسارت]] درآمدند. و به عنوان [[اسیر]] به مدینه، [[کوفه]] یا [[بصره]] برده شدند. و مسلمانان آنها را به عنوان «[[موالی]]» گرفتند. این افراد، بعدها منشأ خدمات گرانبهایی به اسلام و [[تمدن اسلامی]] شدند.<ref>[[سید حسن قریشی|قریشی، سید حسن]]، [[اصحاب ایرانی ائمه اطهار (کتاب)|اصحاب ایرانی ائمه اطهار]]، ص 32 - 33.</ref> | با شدت یافتن درگیری بین مسلمانان عرب و ایرانیان، تعداد زیادی از ایرانیان به [[اسارت]] درآمدند. و به عنوان [[اسیر]] به مدینه، [[کوفه]] یا [[بصره]] برده شدند. و مسلمانان آنها را به عنوان «[[موالی]]» گرفتند. این افراد، بعدها منشأ خدمات گرانبهایی به اسلام و [[تمدن اسلامی]] شدند.<ref>[[سید حسن قریشی|قریشی، سید حسن]]، [[اصحاب ایرانی ائمه اطهار (کتاب)|اصحاب ایرانی ائمه اطهار]]، ص 32 - 33.</ref> | ||
==[[راز]] [[شیعه]] شدن [[ایرانیان]]== | |||
ایرانیان به دو علت [[اسلام]] را پذیرفتند: | |||
#[[حکومت حق]]؛ | |||
#[[عدالت اجتماعی]]<ref>تاریخ و شناخت ادیان، ج۲، ص۱۴.</ref>. | |||
[[حقیقت]] این است که علت [[مسلمان]] و شیعه شدن ایرانیان آن است که [[ایرانی]]، [[کمال روح]] خود را با اسلام دید و گم شده خویش را در اسلام یافت. | |||
[[مردم ایران]] - که به طور طبیعی مردمی باهوش و دارای سابقه [[فرهنگ]] و [[تمدن]] بودند - بیش از هر [[ملت]] دیگر به اسلام و [[خاندان رسالت]] [[شیفتگی]] نشان دادند؛ یعنی ایرانیان، [[روح]] و معنای اسلام را در خاندان رسالت یافتند؛ چون تنها این [[خاندان]] بودند که پاسخگوی [[پرسشها]] و نیازهای [[واقعی]] روح ایرانیان بودند<ref>خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۱۱۳.</ref>. | |||
[[علویان]] و [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} [[محبوبیت]] ویژهای بین ایرانیان داشتند. مردم ایران [[حکومت پیامبر]]{{صل}} را ندیده بودند، اما با [[مشاهده]] [[حکومت عدل]] [[حضرت علی]]{{ع}} گویا حکومت پیامبر{{صل}} را میدیدند و به آن علاقهمند میشدند و سجایای [[علمی]]، [[اخلاقی]] و [[دینی]] علویان و [[اهل بیت]]{{عم}}، [[حکومت]] [[رسول خدا]]{{صل}} را در اذهان ایرانیان ترسیم میکرد. | |||
مردم ایران با توجه به توصیه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در مورد اهل بیت{{عم}}، به آنها [[عشق]] میورزیدند و این عشق را نشانه [[پاکی]] و [[صداقت]] میدانستند. افزون بر آن، علویان و اهل بیت [[نبوت]]{{عم}} نیز در انجام [[فرایض دینی]] [[مقید]] بودند و مردمی که دینهای مختلف را دیده یا [[تجربه]] کردهاند، بهتر در مییابند که [[آیین حق]] کدام است؟ | |||
این [[مردم]]، [[اسلام علوی]] را با [[اسلام اموی]] یا [[عباسی]] مقایسه میکردند و به [[راحتی]] تشخیص میدادند که اهل بیت{{عم}} [[جانشینان]] واقعی [[پیامبر]]{{صل}}، عالم به [[دین]] و عامل به شریعتاند. | |||
صداقت، پاکی، [[سادگی]] و [[بیآلایشی]] شیعیانی چون [[سلمان فارسی]] و دیگر [[یاران]] باوفای [[ائمه]]{{عم}}، بیش از هر ملت دیگر خوشایند ایرانی بود؛ چون ایرانیان با [[زندگی]] اشرافی و تجملی آشنا بودند. آنها [[شاهد]] [[حیف]] و میلهای بیحد و [[حصر]] یاران و [[نزدیکان]] شاه خویش بودند، و از سوی دیگر مشاهده میکردند که [[شیعیان]] اولیه چگونه با داشتن [[قدرت]]، [[بیآلایش]] [[زندگی]] میکنند. این امر تأثیر زیادی در [[گرایش]] بیشتر و عمیقتر به [[اسلام]] و [[تشیع]] داشت. | |||
[[مظلومیت]] [[شیعیان]] در برابر [[حکام جور]] [[اموی]] و [[عباسی]]، سبب میشد تا آنان [[مظهر]] مظلومیت، معرفی و از نظر [[روانی]]، [[مردم]] به آنان متمایل شوند. [[ظلم ستیزی]] شیعیان و [[علویان]] و دقت در [[اجرای قوانین]] اسلام، از عوامل [[گسترش اسلام]] در [[ایران]] بود.<ref>[[سید حسن قریشی|قریشی، سید حسن]]، [[اصحاب ایرانی ائمه اطهار (کتاب)|اصحاب ایرانی ائمه اطهار]]، ص40 - 41.</ref> | |||
==محدوده جغرافیایی ایران در پایان دوران [[ساسانیان]]== | |||
قلمرو ساسانیان در عصر [[یزدگرد سوم]] در شرق، ایالات [[مرو]]، [[خراسان]] و [[قومس]] بود و تا [[ولایت]] [[عراق]] و تیسفون ادامه داشت. در قسمتی از شمال این نواحی، [[ولایت آذربایجان]] بود و حدود جنوبی آنها هم به ولایت [[اهواز]] ([[خوزستان]]) و [[فارس]] منتهی میشد. ولایت فارس هم در جانب شرقی خود به کرمان و از [[کرمان]](قلمرو ملکان ملکا) به سیستان و قهستان محدود میشد<ref>عبدالحسین زرینکوب، تاریخ مردم ایران، ج۱، ص۱۹.</ref>. | |||
[[ولایت خراسان]]، شرقیترین قلمرو ساسانیان محسوب میشد. این ولایت که سیستان و غرجستان و [[جرجان]] - نواحی شرقی [[طبرستان]] – هم بدان ملحق بود. یک چهارم مساحت [[کشور]] را تشکیل میداد و خود آن از بلخ و مرو تا [[طوس]] و [[نیشابور]] را در بر میگرفت. نواحی [[غربی]] آن به ولایت قومس میرسید که از بسطام تا [[ری]] را شامل میشد<ref>عبدالحسین زرینکوب، تاریخ مردم ایران، ج۱، ص۱۹.</ref>. | |||
در آن سوی ری، ولایت جبال واقع بود که [[سرزمین]] قدیم ماد را در بر داشت و شامل: ری، [[قزوین]]، زنجان، [[همدان]]، [[قم]]، [[اصفهان]]، دینور، کرمانشاهان، [[حلوان]]، [[شهر]] [[زور]] و [[آذربایجان]] میشد و همه این مناطق با نواحی غربی [[گیلان]] و طبرستان در حوزه [[حکمرانی]] اسپهبد آذربایجان واقع بود. این ولایت از غرب به ولایت عراق و از جنوب به ولایتهای اهواز و فارس منتهی میشد. | |||
ولایت عراق که [[مدائن]] [[کسرا]]، [[کرسی]] آن بود، با شهرهای تیسفون، اسبانیر، [[رومیه]]، بردسیر و [[ساباط]]، تختگاه سراسر ایرانشهر محسوب میشد؛ غیر از مدائن، شامل اطراف دجله و [[فرات]] هم بود و از حد جنوب تا نواحی مردابی بطایح و از حد شمال تا [[دیار]] بکر، دیار [[ربیعه]] و [[مضر]] میرسید، این منطقه [[والی]] نظامی مستقل و جداگانهای داشت که اسپهبد [[مغرب]] خوانده میشد<ref>عبدالحسین زرینکوب، تاریخ مردم ایران، ج۱، ص۲۰.</ref>. | |||
قلمرو [[ساسانیان]] از سال ۲۲۶ تا ۶۵۱ م تا کرانههای [[غربی]] تیسفون میرسید. بنا به گفته [[طبری]]؛ [[شاپور]] اول دستهای از [[اعراب]] [[قبیله]] «[[بکر بن وائل]]» را در کرمان اسکان داده بود. [[بحرین]] و [[قطیف]] از [[روزگار]] باستان [[تحت الحمایه]] [[ایران]] بودند. | |||
شاپور دوم تمام کرانههای غربی [[خلیج فارس]] را به [[اطاعت]] خود در آورده بود؛ اما از [[زمان]] اردشیر اول، و قبل از سکونت [[قبایل]] در عمان، تحت [[فرمانروایی]] ایران بود. قبایل ساکن بحرین و دستهای از قبیله «بکر بن وائل» زیر [[نفوذ]] مستقیم ایران بودند. [[حکومت بحرین]] هم زیر نظر مستقیم ایران اداره میشد<ref>ر.ک: کمبریج، تاریخ ایران، ج۴، ص۹- ۱۲؛ زرینکوب، تاریخ مردم ایران، ج۲، ص۲۰-۱۷؛ تمدن ایران ساسانی، ص۳۷۹؛ ایران در زمان ساسانیان، ص۶۵۰-۶۵۵؛ بامداد اسلام، ص۸۸-۹۰.</ref>. | |||
پیش از عصر ساسانی، برخی [[قبایل عرب]] در ناحیه دجله و [[فرات]] سکونت یافته بودند، در «[[حیره]]» در [[ساحل]] راست یا چپ فرات، [[دودمان]] منذر [[عرب]] [[لخمی]] [[مسکن]] داشتند که عموماً خراجگزار [[دولت]] ساسانی به شمار میآمدند. سرانجام [[خسرو پرویز]]، دولت حیره را منقرض کرد و حیره بخشی از قلمرو ایران شد.<ref>[[سید حسن قریشی|قریشی، سید حسن]]، [[اصحاب ایرانی ائمه اطهار (کتاب)|اصحاب ایرانی ائمه اطهار]]، ص41 - 43.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |