کرامات امام جواد در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←خبر دادن از به سرقت رفتن اموال زائران و دلجویی از آنان
خط ۶۵۶: | خط ۶۵۶: | ||
این جمله [[زیبا]] و بهجای امام {{ع}}، خاطره پدرش امام رضا {{ع}} را برایم یادآوری نمود؛ زیرا او از داستان دیرینه من با پدرش خبر میداد که در آن [[زمان]] حاضر نبود. این نیز یکی از [[نشانههای امامت]] وی محسوب میشد<ref>کافی، ج۱، ص۴۹۶، ح۸؛ کشف الغمة، ج۲، ص۳۶۳؛ اثبات الهداة، ج۳، ص۳۳۳، ح۱۴. مدینة المعاجز، ج۷، ص۳۰۸، ح۲۳۴۳؛ وافی، ج۳، ص۸۳۰، ح۱۴۴۱؛ بحار الانوار، ج۵۰، ص۹۳، ضمن ح۶.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۱۷۰.</ref> | این جمله [[زیبا]] و بهجای امام {{ع}}، خاطره پدرش امام رضا {{ع}} را برایم یادآوری نمود؛ زیرا او از داستان دیرینه من با پدرش خبر میداد که در آن [[زمان]] حاضر نبود. این نیز یکی از [[نشانههای امامت]] وی محسوب میشد<ref>کافی، ج۱، ص۴۹۶، ح۸؛ کشف الغمة، ج۲، ص۳۶۳؛ اثبات الهداة، ج۳، ص۳۳۳، ح۱۴. مدینة المعاجز، ج۷، ص۳۰۸، ح۲۳۴۳؛ وافی، ج۳، ص۸۳۰، ح۱۴۴۱؛ بحار الانوار، ج۵۰، ص۹۳، ضمن ح۶.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۱۷۰.</ref> | ||
=== خبر دادن از به [[سرقت]] رفتن [[اموال]] [[زائران]] و | === خبر دادن از به [[سرقت]] رفتن [[اموال]] [[زائران]] و دلجویی از آنان === | ||
دزدان همه اموال گروهی از [[شیعیان]] و | دزدان همه اموال گروهی از [[شیعیان]] و یاران امام جواد {{ع}} را، که پس از پایان یافتن [[اعمال]] [[حج]] در راه بازگشت به وطنشان بودند، به سرقت بردند. | ||
یکی از این افراد میگوید: پس از ورود به [[مدینه]] خدمت [[امام]] {{ع}} رسیدم. آن [[حضرت]] پیش از آنکه من سخنی بگویم، فرمود: در بین راه و در فلان روستا دزدان اموال شما را به سرقت بردند و تعداد افراد قافله هم (۲۳) نفر بودند. سپس نام یکایک افراد را ذکر کرد. | یکی از این افراد میگوید: پس از ورود به [[مدینه]] خدمت [[امام]] {{ع}} رسیدم. آن [[حضرت]] پیش از آنکه من سخنی بگویم، فرمود: در بین راه و در فلان روستا دزدان اموال شما را به سرقت بردند و تعداد افراد قافله هم (۲۳) نفر بودند. سپس نام یکایک افراد را ذکر کرد. | ||
عرض کردم: به [[خدا]] [[سوگند]] همین طور بود، آقای من! آنگاه دستور داد تا [[لباس]] و [[پول]] جهت افراد قافله به ما بدهند و فرمود: به تعداد افراد قافله پول و لباس تهیه کردهام؛ تو آنها را میان مسافران تقسیم کن. | عرض کردم: به [[خدا]] [[سوگند]] همین طور بود، آقای من! آنگاه دستور داد تا [[لباس]] و [[پول]] جهت افراد قافله به ما بدهند و فرمود: به تعداد افراد قافله پول و لباس تهیه کردهام؛ تو آنها را میان مسافران تقسیم کن. |