پرش به محتوا

بجیله در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - 'موضعی' به 'مکانی')
خط ۷: خط ۷:
'''[[قبیله]] بجلی''' از قبایل عرب و دارای شاخه‌های متعدد بودند که در نواحی مرتفع و کوهستانی یمن و [[حجاز]] [[زندگی]] می‌‌کردند. انان در ایام [[جاهلیت]] [[بت]] می‌‌پرستیدند و با ظهور [[اسلام]] [[مسلمان]] شدند و در فتوحات اسلامی و در [[جنگ قادسیه]]، فتح شوشتر و در جنگ‌های دوران [[خلافت امیرالمؤمنین]] {{ع}} و در [[واقعه عاشورا]] نقش فعال و پررنگی داشتند. برخی از افراد این قبیله از کارگزاران حکومت [[علوی]] بودند و در گسترش [[تشیع]] فعالیت زیادی انجام دادند. [[نافع بن هلال]]، [[زهیر بن قین بجلی]]، [[صفوان بن یحیی]] و... نمونه‌هایی از شخصیت‌های بارز و ممتاز قبیله بجلی هستند.
'''[[قبیله]] بجلی''' از قبایل عرب و دارای شاخه‌های متعدد بودند که در نواحی مرتفع و کوهستانی یمن و [[حجاز]] [[زندگی]] می‌‌کردند. انان در ایام [[جاهلیت]] [[بت]] می‌‌پرستیدند و با ظهور [[اسلام]] [[مسلمان]] شدند و در فتوحات اسلامی و در [[جنگ قادسیه]]، فتح شوشتر و در جنگ‌های دوران [[خلافت امیرالمؤمنین]] {{ع}} و در [[واقعه عاشورا]] نقش فعال و پررنگی داشتند. برخی از افراد این قبیله از کارگزاران حکومت [[علوی]] بودند و در گسترش [[تشیع]] فعالیت زیادی انجام دادند. [[نافع بن هلال]]، [[زهیر بن قین بجلی]]، [[صفوان بن یحیی]] و... نمونه‌هایی از شخصیت‌های بارز و ممتاز قبیله بجلی هستند.


== [[نسب]] [[قبیله]] ==
== نسب [[قبیله]] ==
سلسله‌ نسب‌ بجيله‌ به‌ درستى‌ معلوم‌ نيست‌، برخی ایشان را اصالتاً [[عدنانی]] خوانده و نیای بزرگ ایشان –أنمار- را پسر [[نِزار بن مَعَدّ بن عدنان]] معرفی کرده‌اند.<ref> ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج ۱، ص۲۷۹، ذیل «جریر بن عبداللّه»؛ ابن دُرَیْد، الاشتقاق، ص۱۰۱.</ref> بسیاری نیز آنها را قحطانى و از [[فرزندان]] [[مالک بن زید بن کهلان]] گفته‌اند<ref> قاسم بن سلام، کتاب النسب، ص۳۰۱؛ هشام بن محمدبن سائب کلبى، جمهرة النسب، ج۱، ص۳۷۵.</ref> و بمانند قبيله خثعم‌ از منشعبات قبیله [[انمار بن‌ اراش‌ بن‌ عمرو بن‌ غوث بن نَبْت بن زيدبن کهلان بن سبأ]] به شمار آورده‌اند.<ref> ابن قتیبه، المعارف، ۶۴؛ ابن درید، الاشتقاق، ۵۱۵؛ قاسم بن سلام، کتاب النسب، ص۳۰۱.</ref> آنان در وجه تسمیه این قبیله به [[بجیله]]، این نام را مأخوذ از نام‌ بجيله‌، دختر [[صعب‌ بن‌ سعد عشيره‌]] دانسته‌اند. ‌ این [[زن]] پس از [[ازدواج]] با انمار، فرزندانی برای او به [[دنیا]] آورد که همگی نام و نسب از مادرشان گرفته، آنان را به جهت نام مادرشان [[بجلی]] خوانده‌اند.<ref> سمعانی، الانساب، ج۲، ص۹۱؛ قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱، ص۳۲۹؛ هشام بن محمدبن سائب کلبى، جمهرة النسب، ج۱، ص۳۷۵.</ref>
سلسله‌ نسب‌ بجيله‌ به‌ درستى‌ معلوم‌ نيست‌، برخی ایشان را اصالتاً [[عدنانی]] خوانده و نیای بزرگ ایشان –أنمار- را پسر [[نِزار بن مَعَدّ بن عدنان]] معرفی کرده‌اند.<ref> ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج ۱، ص۲۷۹، ذیل «جریر بن عبداللّه»؛ ابن دُرَیْد، الاشتقاق، ص۱۰۱.</ref> بسیاری نیز آنها را قحطانى و از [[فرزندان]] [[مالک بن زید بن کهلان]] گفته‌اند<ref> قاسم بن سلام، کتاب النسب، ص۳۰۱؛ هشام بن محمدبن سائب کلبى، جمهرة النسب، ج۱، ص۳۷۵.</ref> و بمانند قبيله خثعم‌ از منشعبات قبیله [[انمار بن‌ اراش‌ بن‌ عمرو بن‌ غوث بن نَبْت بن زيدبن کهلان بن سبأ]] به شمار آورده‌اند.<ref> ابن قتیبه، المعارف، ۶۴؛ ابن درید، الاشتقاق، ۵۱۵؛ قاسم بن سلام، کتاب النسب، ص۳۰۱.</ref> آنان در وجه تسمیه این قبیله به [[بجیله]]، این نام را مأخوذ از نام‌ بجيله‌، دختر [[صعب‌ بن‌ سعد عشيره‌]] دانسته‌اند. ‌ این [[زن]] پس از [[ازدواج]] با انمار، فرزندانی برای او به [[دنیا]] آورد که همگی نام و نسب از مادرشان گرفته، آنان را به جهت نام مادرشان [[بجلی]] خوانده‌اند.<ref> سمعانی، الانساب، ج۲، ص۹۱؛ قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱، ص۳۲۹؛ هشام بن محمدبن سائب کلبى، جمهرة النسب، ج۱، ص۳۷۵.</ref>


برخی از نسابیان هم بجیله را زنی [[حبشی]] دانستند که چون حضانت فرزندان [[انمار]] را به عهده گرفت، فرزندان انمار جملگی به نام وی خوانده شده‌اند.<ref> ابوالفرج الاصفهانی، الاغانی، ج۲۲، ص۲۷۱.</ref> برخی نیز بجیله را نام کنیزی دانسته‌اند که نزار بن معد به فرزند خود «انمار» بخشید. بواسطه [[حمله]] [[بخت النصر]] بر [[مکه]] و ستمگری‌های او بر [[مردم]] آن [[سرزمین]]، انمار به همراه بسیاری از [[عدنانیان]] به [[یمن]] گریخت. چون بجیله [[کنیز]] نزار، که در یمن به ازدواج انمار درآمد، یک [[عرب]] [[قحطانی]] و [[اهل یمن]] به شمار می‌رفت، فرزندانش را نیز به نام او خواندند<ref>یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۳.</ref> این قبیله چون سالیان دراز در یمن زیست، نام قحطانی گرفت و به عرب جنوبی [[شهرت]] یافت. لکن در اصل [[عدنانی]] بود. در هر روی، روشن نبودن [[نسب]] [[قوم]] [[بجیله]]، برای این [[قبیله]] مشکلاتی را پدید آورد و آنان را گاه در معرض [[طعن]] دیگران قرار داده است.<ref> مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر ج ۶، ص۱۴۳.</ref>  
برخی از نسابیان هم بجیله را زنی [[حبشی]] دانستند که چون حضانت فرزندان [[انمار]] را به عهده گرفت، فرزندان انمار جملگی به نام وی خوانده شده‌اند.<ref> ابوالفرج الاصفهانی، الاغانی، ج۲۲، ص۲۷۱.</ref> برخی نیز بجیله را نام کنیزی دانسته‌اند که نزار بن معد به فرزند خود «انمار» بخشید. بواسطه [[حمله]] [[بخت النصر]] بر [[مکه]] و ستمگری‌های او بر [[مردم]] آن [[سرزمین]]، انمار به همراه بسیاری از [[عدنانیان]] به [[یمن]] گریخت. چون بجیله [[کنیز]] نزار، که در یمن به ازدواج انمار درآمد، یک [[عرب]] [[قحطانی]] و [[اهل یمن]] به شمار می‌رفت، فرزندانش را نیز به نام او خواندند<ref>یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۳.</ref> این قبیله چون سالیان دراز در یمن زیست، نام قحطانی گرفت و به عرب جنوبی [[شهرت]] یافت. لکن در اصل [[عدنانی]] بود. در هر روی، روشن نبودن [[نسب]] [[قوم]] [[بجیله]]، برای این [[قبیله]] مشکلاتی را پدید آورد و آنان را گاه در معرض [[طعن]] دیگران قرار داده است.<ref> مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر ج ۶، ص۱۴۳.</ref>  


قبیله انمار نیز همچون دیگر [[قبایل عرب]] به شاخه‌های متعدد منشعب گردیده که از مهمترین آنان می‌‌توان به اسامی [[قسر بن عبقر]]، [[أحمس بن غوث]] و [[فتیان بن زید بن غوث]]، [[بنی افریک بن نذیر]]، [[عرینه]]، [[بنی دهن]]، [[فتیان]] و.... اشاره کرد.<ref> هشام بن محمدبن سائب کلبى، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۴۴-۳۵۵؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۸۸-۳۸۹.</ref>  
قبیله انمار نیز همچون دیگر [[قبایل عرب]] به شاخه‌های متعدد منشعب گردیده که از مهمترین آنان می‌‌توان به اسامی [[قسر بن عبقر]]، [[أحمس بن غوث]] و [[فتیان بن زید بن غوث]]، [[بنی افریک بن نذیر]]، [[عرینه]]، [[بنی دهن]]، [[فتیان]] و.... اشاره کرد.<ref> هشام بن محمدبن سائب کلبى، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۴۴-۳۵۵؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۸۸-۳۸۹.</ref>
 
== مواطن بجیله در [[جاهلیت]] ==
== مواطن بجیله در [[جاهلیت]] ==
این قبیله که اصالتی [[یمنی]] داشتند،<ref> همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۷۱، ۱۱۶، ۱۱۹، ۱۲۰-۱۲۲؛ کوسن دوپرسؤال، II/۴۸..I/۱۹۰.</ref> پس از اقامتی کوتاه در تهامه، به کوه‌های سراة وسطى – که بین نجد و تهامه قرار داشت - کوچ کرده در آنجا ساکن شدند.<ref> همدانى، صفة جزیرة العرب، ص۲۳۵ - ۲۳۳ و ياقوت حموى، معجم البلدان، ج۳، ص۲۰۵ ذيل کلمه سراة.</ref> اما بر اساس نقل برخی دیگر، آنان بر سلسله جبال سراوات که از [[یمن]] و [[حجاز]] تا تباله از جمله حلیه، أسالم و حقال امتداد داشت، ساکن شدند.<ref>ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۳۰۴؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۶۳-۶۴.</ref> آنان همچنان در این منازل بودند تا این که در جریان [[نزاع]] میان طایفه‌ای، بسیاری از آنان کشته شدند و این قبیله از هم پاشید. پس بالاجبار منازل خود را ترک گفته در [[پناه]] [[قبایل]] دیگر قرار گرفتند. قبایل [[بنو جعفر بن کلاب]]، [[کلب بن وبره]]، [[بنو سلیم]]، [[سعد بن تمیم]] و [[ذهل بن شیبان]] از جمله قبایلی هستند که [[مردم]] بجیله در جوار آنان قرار گرفتند.<ref>عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۶۳-۶۴.</ref><ref> إحسان النص، مقاله «[قبیلة] بجیلة»، الموسوعة العربیه.</ref> برخی نیز، از [[بحرین]] هم در شمار مواضع و مواطن این قوم یاد کرده،<ref>زرکلی، الاعلام، ج۲، ص۴۳.</ref> از «البشراء» در شمار کوه‌های این [[قبیله]] و از «عرادات» در عداد آبادی‌های آنان نام برده‌اند.<ref> عمررضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۶۴.</ref> در ایام مقارن با [[ظهور اسلام]]، عده‌ای از بجلیان در بخشی از سلسله جبال سَراة موسوم به سراة وسطی - نزدیک [[طائف]] که به اندک فاصله‌ای در جنوب [[مکه]] واقع است - [[سکونت]] داشتند.<ref> رجوع کنید به مفضل ضبی، مفضّلیّات، ج۱، ص۱۱۵ و بعد.</ref> با [[فراگیر شدن اسلام]] و با آغاز فتوح [[اسلامی]]، اکثر آنان جز معدودى از آنان که در مساکن نخستين خود باقى ماندند، بقیه، پراکنده شده بیشتر آنها در شهرهاى [[عراق]] و عده کمى هم در [[شام]] ساکن شدند.<ref> ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۳۰۴؛ عمررضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۶۳ ذيل کلمه بجيله.</ref> برخی نیز پس از [[فتح اندلس]] در [[شهر]] اربونه ساکن شدند. <ref> ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۹۰.</ref>
این قبیله که اصالتی [[یمنی]] داشتند،<ref> همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۷۱، ۱۱۶، ۱۱۹، ۱۲۰-۱۲۲؛ کوسن دوپرسؤال، II/۴۸..I/۱۹۰.</ref> پس از اقامتی کوتاه در تهامه، به کوه‌های سراة وسطى – که بین نجد و تهامه قرار داشت - کوچ کرده در آنجا ساکن شدند.<ref> همدانى، صفة جزیرة العرب، ص۲۳۵ - ۲۳۳ و ياقوت حموى، معجم البلدان، ج۳، ص۲۰۵ ذيل کلمه سراة.</ref> اما بر اساس نقل برخی دیگر، آنان بر سلسله جبال سراوات که از [[یمن]] و [[حجاز]] تا تباله از جمله حلیه، أسالم و حقال امتداد داشت، ساکن شدند.<ref>ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۳۰۴؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۶۳-۶۴.</ref> آنان همچنان در این منازل بودند تا این که در جریان [[نزاع]] میان طایفه‌ای، بسیاری از آنان کشته شدند و این قبیله از هم پاشید. پس بالاجبار منازل خود را ترک گفته در [[پناه]] [[قبایل]] دیگر قرار گرفتند. قبایل [[بنو جعفر بن کلاب]]، [[کلب بن وبره]]، [[بنو سلیم]]، [[سعد بن تمیم]] و [[ذهل بن شیبان]] از جمله قبایلی هستند که [[مردم]] بجیله در جوار آنان قرار گرفتند.<ref>عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۶۳-۶۴.</ref><ref> إحسان النص، مقاله «[قبیلة] بجیلة»، الموسوعة العربیه.</ref> برخی نیز، از [[بحرین]] هم در شمار مواضع و مواطن این قوم یاد کرده،<ref>زرکلی، الاعلام، ج۲، ص۴۳.</ref> از «البشراء» در شمار کوه‌های این [[قبیله]] و از «عرادات» در عداد آبادی‌های آنان نام برده‌اند.<ref> عمررضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۶۴.</ref> در ایام مقارن با [[ظهور اسلام]]، عده‌ای از بجلیان در بخشی از سلسله جبال سَراة موسوم به سراة وسطی - نزدیک [[طائف]] که به اندک فاصله‌ای در جنوب [[مکه]] واقع است - [[سکونت]] داشتند.<ref> رجوع کنید به مفضل ضبی، مفضّلیّات، ج۱، ص۱۱۵ و بعد.</ref> با [[فراگیر شدن اسلام]] و با آغاز فتوح [[اسلامی]]، اکثر آنان جز معدودى از آنان که در مساکن نخستين خود باقى ماندند، بقیه، پراکنده شده بیشتر آنها در شهرهاى [[عراق]] و عده کمى هم در [[شام]] ساکن شدند.<ref> ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۳۰۴؛ عمررضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۶۳ ذيل کلمه بجيله.</ref> برخی نیز پس از [[فتح اندلس]] در [[شهر]] اربونه ساکن شدند. <ref> ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۹۰.</ref>
۱۱۲٬۹۹۷

ویرایش