پرش به محتوا

اسارت در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۹٬۳۸۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ ژانویهٔ ۲۰۲۳
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۶: خط ۲۶:
در هر حال رزمنده‌ای که به صورت انفرادی دست به اقدامات مسلحانه علیه نیروهای [[رزمنده]] [[مسلمان]] و یا مسلمان غیر نظامی می‌زند در صورت ارتکاب به [[قتل]] به عنوان [[قاتل]] و در غیر این صورت به عنوان [[محارب]] دستگیر و بر اساس مقررات جزای [[اسلامی]] مورد [[کیفر]] قرار می‌گیرد.
در هر حال رزمنده‌ای که به صورت انفرادی دست به اقدامات مسلحانه علیه نیروهای [[رزمنده]] [[مسلمان]] و یا مسلمان غیر نظامی می‌زند در صورت ارتکاب به [[قتل]] به عنوان [[قاتل]] و در غیر این صورت به عنوان [[محارب]] دستگیر و بر اساس مقررات جزای [[اسلامی]] مورد [[کیفر]] قرار می‌گیرد.
اسیر گرفتن، یک [[اقدام]] سرکوب‌گرانه نیست بلکه یک اقدام مآل‌اندیشانه نسبت به حریف [[خلع سلاح]] شده است، بنابراین [[اسیر جنگی]] باید در [[سلامت]] باشد و به طور [[انسانی]] با او [[رفتار]] شود و حتی در صورت فرار تنها [[مجازات]] قابل [[اجرا]]، مجازات انضباطی است و هیچ‌گونه [[تنبیه]] جزایی نباید انجام شود<ref>حقوق مخاصمات مسلحانه، ج۱، ص۱۰۵.</ref><ref>فقه سیاسی، ج۶، ص۱۸۵، ۱۹۲-۱۹۱.</ref><ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۸۳.</ref>.
اسیر گرفتن، یک [[اقدام]] سرکوب‌گرانه نیست بلکه یک اقدام مآل‌اندیشانه نسبت به حریف [[خلع سلاح]] شده است، بنابراین [[اسیر جنگی]] باید در [[سلامت]] باشد و به طور [[انسانی]] با او [[رفتار]] شود و حتی در صورت فرار تنها [[مجازات]] قابل [[اجرا]]، مجازات انضباطی است و هیچ‌گونه [[تنبیه]] جزایی نباید انجام شود<ref>حقوق مخاصمات مسلحانه، ج۱، ص۱۰۵.</ref><ref>فقه سیاسی، ج۶، ص۱۸۵، ۱۹۲-۱۹۱.</ref><ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۸۳.</ref>.
==[[امتیاز اسیران جنگی]]==
بر هر نیرویی که در حال [[نبرد]] یا پس از آن به [[اسارت]] یکی از دو [[جبهه]] [[متخاصم]] درآمده است، [[اسیر]] گفته می‌شود. در [[فقه اسلامی]]، جایگاه اصلی بحث در خصوص اسیر و امتیازات و [[حقوق]] وی باب [[جهاد]] است، هر چند که از آن به مناسبت در باب‌های [[طهارت]]، [[صلات]] و [[صوم]] نیز بحث شده است. امتیازات و حقوق [[اسیر جنگی]] در [[اسلام]] مبتنی بر [[بینش]] [[حقوق اسلامی]] در این خصوص است.
در بینش [[حقوقی]] اسلام خصایص [[معنوی]]، خود عنصر مؤثری در کنار اهداف مادی چون [[نظم]]، [[امنیت]] و [[عدالت]] به شمار می‌روند، همان گونه که وقتی [[مجرم]] [[بیمار]] است، از امتیازات خاصی برخوردار می‌شود و این نوع خصایص معنوی که در موارد بسیاری بر اصول خشک و بی‌روح [[عدالت‌خواهی]] [[حاکم]] می‌شود چیزی غیر از مسئله انسان‌دوستی است که در [[عرف]] حقوقی معاصر برای [[تخفیف]] در [[مجازات‌ها]] به آن استناد می‌شود.
انسان‌دوستی که از [[کرامت انسان]] ناشی می‌شود به همان اندازه که در تخفیف مجازات‌ها می‌تواند مؤثر باشد باید در تشدید مجازات‌ها نیز به کار گرفته شود و [[انسان دوستی]] نسبت به مرتکبان جرایم سبب [[فدا]] شدن حقوق آنهایی نشود که از آثار شوم و مخرب این جرایم آسیب می‌بینند.
در دیدگاه اسلام تمامی کسانی که به خاطر اهداف تبهکارانه‌ای چون توسعه‌طلبی، [[تجاوز]] و سایر [[مطامع]] [[نامشروع]] سلطه‌طلبانه دست به [[جنگ]] می‌زنند، مجرم محسوب می‌شوند و به همین دلیل در صحنه [[پیکار]] به [[مجازات]] می‌رسند، مجوز [[کشتار]] در مقابل کشتار در جبهه جنگ مانند مجوز [[قصاص]] در [[جرم]] عادی [[قتل]] می‌باشد. به همین دلیل است که تا جنگ ادامه دارد، افراد [[سلاح]] به دست [[دشمن]] به اسارت گرفته نمی‌شوند ولی از آنجا که [[هدف]] در بینش [[اسلامی]] محدود کردن و خاتمه دادن به جنگ است به کسانی که سلاح را بر [[زمین]] می‌گذارند و یا [[تسلیم]] می‌شوند، [[امتیاز]] برخورداری از [[عواطف]] [[انسانی]] و بالاتر از آن، صلاحیت مشارکت در پایان بخشیدن به [[جنگ]] داده می‌شود.
[[اسیر جنگی]] در [[حقیقت]] به دلیل عملی که انجام داده و با کنار گذاردن [[سلاح]] و یا [[تسلیم]]، در پایان بخشیدن به جنگ تشریک مساعی کرده، [[شایستگی]] [[تخفیف]] را پیدا کرده است.
اگر از دیدگاه [[فقه اسلامی]] جهات مخففه [[مجازات]] اسیر جنگی را در ارتکاب به [[جرم]] جنگ برشمریم، باید به نکات زیر توجه کنیم:
# [[عواطف]] [[انسان]] دوستانه نسبت به [[انسانی]] که در شرایط خاص مرتکب جرم شده است؛
#تشریک مساعی اسیر جنگی در رسیدن به اهداف نیکوکارانه و [[تحکیم]] [[نظم]]، [[امنیت]] و [[عدالت]] در سطح بین‌المللی؛
#رعایت [[روح]] [[جوانمردی]] و [[شهامت]] در مورد کسانی که مغلوب شده و به [[اسارت]] گرفته شده‌اند.
بر اساس اصل {{متن حدیث|إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ‌}} و {{متن حدیث|لكُلِّ امْرِءٍ مانَوى‌}}، [[انگیزه‌ها]] در ارزیابی [[اعمال]] نقش مؤثری دارند و به همین دلیل است که [[دفاع]] هر چند با جنگ و اقدامات مسلحانه همراه باشد [[مشروع]] شمرده می‌شود و نیز در مسائل ملی و داخلی [[سرکوب]] مسلحانه، باندهای قاچاق مواد مخدر و سرقت‌های مسلحانه یک عمل کاملاً انسانی و منطبق با [[موازین]] منطقی و اصول انسان‌دوستی تلقی می‌شود.
تفاوت [[جهاد]] که دارای انگیزه‌ها و [[اهداف الهی]] و انسانی است با جنگ‌هایی که در جهت دستیابی به [[سلطه]]، [[استثمار]] و [[تجاوز]] انجام می‌شود از اصل فوق ناشی می‌شود. از این رو است که می‌توان به ماهیت توجیهات تبهکارانه [[استکبار]] [[امریکا]] در حملات نظامی به کشورهای [[فقیر]] زیر [[پوشش]] تقسیم [[غذا]] و یا جنایات [[رژیم صهیونیستی]] در ندادن [[اجازه]] بازدید کمیته بین‌المللی [[صلیب]] سرخ از اردوگاه رقت‌بار ۹۰۰۰ [[فلسطینی]] [[اسیر]] در جنگ ۱۹۸۲ لبنان به بهانه [[تروریست]] بودن آنان به وضوح پی برد و از لابه‌لای مقاصد شوم و انگیزه‌های تبهکارانه [[جنگ افروزان]] ماهیت اعمال وحشیانه و جنایات [[جنگی]] آنها را [[مشاهده]] کرد<ref>فقه سیاسی، ج۶، ص۱۹۴-۱۹۶.</ref>.
در فقه اسلامی اسرای جنگی دارای [[حقوقی]] هستند که در زیر به این [[حقوق]] اشاره می‌شود:
===کیفیت نگهداری [[اسیران]]===
نخستین [[دستوری]] که در [[قرآن]] به هنگام گرفتن [[اسیر]] آمده است، [[فرمان]] {{متن قرآن|فَشُدُّوا الْوَثَاقَ}}<ref>«اسیر بگیرید» سوره محمد، آیه ۴.</ref> است که به معنای در [[اختیار]] کامل داشتن اسیر است. گرچه معنای ظاهری و لغوی این [[کلام]]، بستن اسیر با ریسمان محکم است، ولی این جمله در واقع اصطلاحی است که در بیان معنی [[محافظت]] و [[مراقبت]] کامل به کار برده می‌شود<ref>تفسیر البحر المحیط، ج۸، ص۷۴.</ref> و استفاده از دو واژه «شد و وثاق» به دلیل آن است که معمولاً هر اسیری در درجه اول سعی بر آن دارد که خود را از دست [[دشمن]] رها کند و با استفاده از فرصت‌های پیش آمده، فرار کرده و به [[جبهه]] خودی به پیوندد و از این رو اولین [[وظیفه]] دستگیر کننده اسیر آن است که با استفاده از امکانات موجود، ترتیبی اتخاذ کند که اسیر [[قادر]] بر فرار نباشد. اما در کنار انجام این وظیفه باید [[حفاظت]] و مراقبت کامل از [[جان]] و شؤونات اسیر انجام شود، تا حوادثی که نتیجه آن با فرار یکسان است، پیش نیاید. برخی از [[مفسران]] «وثاق» را به معنی خودداری از [[قتل]] اسیر [[تفسیر]] کرده‌اند که به نظر بعید می‌رسد<ref>تفسیر السراج المنیر، ج۴، ص۲۳؛ تفسیر روح المعانی، ج۲۵، ص۴۰.</ref>.
نگهداری در [[مسجد]] که از نقطه‌نظر [[قداست]]، [[نظافت]] و [[احترام]] [[شایسته‌ترین]] محل محسوب می‌شده است، اما نگهداری [[اسیران]] [[جنگی]] در شرایط آن [[روز]] در محل [[آزادی]] چون مسجد که حتی فاقد سقف کامل بود، ناگزیر همراه با نوعی [[تدابیر]] احتیاطی لازم بود که به طور معمول آنها را با وسیله‌ای می‌بستند تا شبانگاه فرار نکنند و همین عمل که به ناچار برای رعایت [[احتیاط]] و محافظت انجام می‌شد گاه [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را می‌آزرد، چنان که در جریان اسکان اسرای [[بدر]] در مسجد، [[مشاهده]] شده که [[پیامبر]]{{صل}} بیتابی می‌کند و [[خواب]] به چشمش راه نمی‌یابد. هنگامی که از علت آن سؤال کردند پاسخ فرمود: ناله برخی از [[اسرا]] که از بسته شدن ناراحت هستند، مرا از استراحت و [[خواب]] بازمی‌دارد، سپس دستور دادند که بست از دست و پای آنان باز کنند<ref>سنن بیهقی، ج۹، ص۸۱؛ البدایة و النهایة، ج۳، ص۳۰۷.</ref>؛<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۳۰۶.</ref>
===نگهداری در منازل===
در واگذاری [[اسیران]] [[جنگی]] به افراد و نگهداری در منازل شخصی، دو عبارت از [[رسول خدا]]{{صل}} نقل شده است: اولی عبارتی است که [[بیهقی]] و برخی دیگر آن را نقل کرده‌اند که می‌فرمود: {{متن حدیث|استوصوا بهم خیراً}}<ref>سنن بیهقی، ج۹، ص۸۱؛ البدایة و النهایة، ج۳، ص۳۰۷.</ref> عبارتی که یکی از اصلی‌ترین شعارهای [[اجتماعی]] [[سیاسی]] را در [[جامعه اسلامی]] بیان می‌کند و مفاد آن مبادله خیر بین [[آحاد]] [[امت]] است یعنی خیر برسانید و در مقابل آن خیری به دست آورید و خیر عبارت از فرجام کاری است که با [[منافع]] و [[مصالح معنوی]] و مادی همراه باشد. عبارت دوم، جمله {{متن حدیث|وَ أَحْسَنَ إِلَيْهِ‌}} است که در منابع دیگر [[حدیث]] و [[تاریخ]] به چشم می‌خورد و معنای آن نیز بیانگر یکی دیگر از [[شعایر]] اجتماعی و [[اقتصادی]] جامعه اسلامی است که [[رفتار]] با [[اسیر]] نیز مانند رفتار با آحاد [[مسلمانان]] باید بر اساس [[احسان]] باشد. احسان عبارت از عمل پسندیده‌ای است که طرف مقابل را با [[سود]] [[معنوی]] و مادی بهره‌مند می‌کند. به‌علاوه، این عبارت به نحوی اصطلاح [[عرفی]] [[پذیرایی]] را در بر دارد. نگهداری اسیران جنگی در منازل شخصی به منظور بهره‌کشی از آنها نبوده و در واقع در شرایط آن [[زمان]] بهترین [[شیوه]] پذیرایی از اسیر به شمار می‌آمده است، ولی نگهداری در منازل فاقد محدودیت و [[حفاظت]] لازم بوده به طوری که گاه [[اسرا]] موفق به فرار می‌شدند<ref>سنن بیهقی، ج۹، ص۸۹.</ref>.
از برخی از [[روایات]] چنین به دست می‌آید که [[پیامبر]]{{صل}} خود در نگهداری اسرا، سهمی را تقبل می‌فرمود، چنان که بیهقی نقل می‌کند که پیامبر{{صل}} اسیری را در [[خانه]] یکی از همسرانش نگهداری می‌کرد، هنگامی که به خانه آمد جویای حال اسیر شد. [[همسر پیامبر]]{{صل}} در پاسخ گفت تعدادی از [[زنان]] [[مدینه]] به دیدنم آمده بودند مرا به خود مشغول کردند و بعد متوجه شدم که [[اسیر]] از [[خانه]] خارج شده است<ref>سنن بیهقی، ج۹، ص۸۹.</ref>. از مفاد این [[حدیث]] و نظایر آن می‌توان چنین نتیجه گرفت که {{عربی|شر الوثاق}} الزاماً به معنای بستن دست یا پای اسیر نیست و آنچه که در اجرای این [[فرمان]] لازم است [[حفاظت]] و [[مراقبت]] به تناسب شرایط [[زمان]] است، چنان که نگهداری در [[مسجد]] یا منازل شخصی نیز خصوصیتی نداشته و از مصادیق نگهداری [[اطمینان]] بخش در آن زمان بوده است.
اگر {{عربی|شر الوثاق}} را در شرایط امروز [[تفسیر]] کنیم، معنای آن نگهداری [[اسیران]] در کمپ‌ها و اردوگاه‌هایی است که از نظر حفاظت، [[امنیت]] و برخورداری از امکانات بهداشتی و رفاهی متناسب با وضع [[اسرا]] باشد؛ زیرا حفاظ‎‌های [[امنیتی]]، [[نگهبانی]] و دیدبانی، بسی مطمئن‌تر از بستن دست و پای اسیر است.
در برخی از متون و [[منابع اسلامی]] قرائنی دیده می‌شود که نشان‌دهنده آن است که تعدادی از اسیران [[جنگی]] در صدر [[اسلام در مدینه]] آزادانه رفت و آمد می‌کردند و می‌توانستند برای رفع نیازهای خود به شخصیت‌های [[اسلامی]] مراجعه کنند.
نمونه آن را می‌توان در احادیثی که در [[تفسیر آیه]]: {{متن قرآن|وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا}}<ref>«و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۸.</ref> در مورد مراجعه اسیر به [[خانه علی]]{{ع}} و [[ایثار]] آن حضرت در دادن تنها غذای افطاری خود و خانواده‌اش به اسیر وارده شده، ملاحظه کرد<ref>تفسیر علی بن ابراهیم، ج۲، ص۳۹۸؛ تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۲۶؛ تفسیر نور الثقلین، ج۵، ص۴۷۸.</ref> استفاده از این شیوه نگهداری از اسیران جنگی بهترین روش انسان‌دوستانه و مبتنی بر اصول [[انسانیت]] است که در نخستین ماده [[کنوانسیون]] ۱۹۴۹ ژنو نیز بر آن تأکید شده است؛<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۳۰۶.</ref>
===مسائل رفاهی اسیران===
در کنوانسیون ژنو بر مسائل رفاهی اسیران جنگی اعم از [[بهداشت]]، درمان، [[تغذیه]] و [[پوشاک]] تأکید فراوان شده و قابل تردید نیست که برخورداری از این گونه امور از [[حقوق]] طبیعی هر [[انسان]] زنده محسوب می‌شود و هر [[انسانی]] که [[حق]] زنده ماندن را داشته باشد باید از این مسائل رفاهی بهره‌مند شود.
در [[اسلام]] اگر [[حق حیات]] [[اسیر]] به رسمیت شناخته شده است، ناگزیر تأمین لوازم حق حیات نیز پذیرفته شده و [[اسیران]] [[جنگی]] نیز مانند همه قشرهای [[محروم]] و مستمند از [[تأمین اجتماعی]] برخوردار هستند و نشانه این نوع [[تفکر]] در مورد اسیر، [[آیه]] ۸ [[سوره دهر]] است که رسیدگی به [[تغذیه]] اسیران را در کنار [[ضرورت]] تأمین اجتماعی [[مستمندان]] و [[ایتام]] آورده است.
در [[سیره نبوی]] نیز مواردی دیده می‌شود که با گفتار و عمل، تأکید بر [[احسان]] نسبت به اسیران شده است<ref>نیل الاوطار، ج۷، ص۳۰۷؛ سنن ابی داود، ج۳، ص۷۶؛ فتح الباری، ج۶، ص۱۰۸؛ تفسیر روح المعانی، ج۲۹، ص۱۵۵.</ref> و بی‌شک عدم رسیدگی به وضع رفاهی آنان احسان محسوب نمی‌شود. [[یاران پیامبر]]{{صل}} در [[جنگ بدر]] امور اسیران را بر امور خود مقدم می‌داشتند<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱۴، ج۱۸۹.</ref>.
از مجموع آنچه که در مورد [[رفتار با اسیران]] جنگی در متون و [[منابع اسلامی]] به دست می‌آید و به برخی از آنها نیز اشاره شد، می‌توان چنین استفاده کرد که رسیدگی و نگهداری و [[مراقبت]] امور رفاهی اسیران جنگی از [[واجبات کفایی]] است و انجام آن مستقیماً بر عهده [[دولت اسلامی]] و [[بیت‌المال]] است و یا به طور غیرمستقیم از باب [[حسبه]] به دولت اسلامی واگذار می‌شود<ref>جامع‌الاحادیث، ج۱۳، ص۱۷۹؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۶۹؛ سنن بیهقی، ج۸، ص۱۸۳.</ref>.
در هر حال هرگاه به هر دلیلی [[دولت]] توان نگهداری و رسیدگی به امور رفاهی اسیران را نداشته باشد، انجام این مهم از باب [[واجب کفایی]] بر عهده [[عامه]] [[مسلمانان]] خواهد بود.
همانطور که دو دسته دیگر یعنی مستمندان و ایتام که در آیه ۸ سوره دهر در کنار اسیران ذکر شده‌اند، همین [[حکم]] را از نظر [[فقهی]] دارند. تأمین اجتماعی در مورد مستمندان و ایتام بر عهده دولت اسلامی است و در صورت عدم انجام آن توسط [[دولت]]، به عنوان [[واجب کفایی]] بر عهده همه [[مسلمانان]] است. دلالت {{متن قرآن|وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ}}<ref>«و خوراک را می‌دهند» سوره انسان، آیه ۸.</ref> در [[آیه]] مذکور بر [[وجوب]] [[اطعام]] [[اسیر]]، ضعیف‌تر از دلالت آیه {{متن قرآن|وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ}}<ref>«و کارشان رایزنی میان همدیگر است» سوره شوری، آیه ۳۸.</ref> بر [[لزوم مشورت]] در امور مربوط به [[مصالح عمومی]] جایز نیست.
[[فقها]] تأمین حوایج طبیعی اسیر را توسط کسی که اسیر را در [[اختیار]] دارد، تا زمانی که تحویل [[نماینده]] [[دولت اسلامی]] بدهد، [[واجب]] دانسته‌اند<ref>المبسوط، ج۲، ص۱۳؛ تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۴۲۵؛ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۳.</ref> و حتی نیاز اسیر به هوای مناسب در [[گرما]] و سرما باید به نحو مناسب و مقدور تأمین شود<ref>وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴، ج۸، ص۳۹۷؛ سنن بیهقی، ج۸، ص۱۴.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۳۰۷.</ref>
===کار و دستمزد [[اسیران]]===
أسیر [[جنگی]] از نقطه نظر [[حق]] دریافت مزد کار و نحوه [[اشتغال]] [[حکم]] خاصی ندارد و مشمول مقررات عمومی [[حقوق]] کار در [[اسلام]] است.
اسیران جنگی با [[رغبت]] و رضای خود می‌توانند به کار مورد نیاز دولت اسلامی اشتغال بورزند و مانند همه افراد دیگر مزد قراردادی یا متعارف را دریافت کنند.
بی‌شک بیگاری کشیدن از اسیران و وادار کردن آنان به کارهای اجباری حتی با پرداخت دستمزد نمی‌تواند مصداق [[احسان]] باشد که در [[قرآن]] و [[سنت]] بر انجام آن در حق اسیران تأکید شده است.
در [[شریعت اسلام]] «[[اکراه]]» امری مردود<ref>جواهرالکلام، ج۲۱، ص۱۳۱؛ المغنی، ج۲، ص۹۲۷؛ جامع‌الاحادیث، ج۱۳، ص۱۸۳؛ سنن بیهقی، ج۹، ص۷۰.</ref> و فاقد آثار [[حقوقی]] شناخته شده است: {{متن حدیث|‌رُفِعَ عَنْ أُمَّتِي تِسْعَةٌ... وَ مَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ‌}} و از آیه: {{متن قرآن|إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا}}<ref>«(با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۹.</ref> استفاده می‌شود که در مقابل احسان به اسیر نمی‌توان از او کار کشید.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۳۰۸.</ref>
===[[مسئولیت‌پذیری]] اسیران جنگی===
[[اسیر جنگی]] در مدتی که در [[اسارت]] به سر می‌برد، مانند همه [[شهروندان]] در [[دولت اسلامی]] [[مسئول]] [[اعمال]] خود می‌باشد و اساس [[مقررات اسلام]] در مورد [[مسئولیت‌های مدنی]] و [[کیفری]] [[اسیران]] [[جنگی]] [[اقدام]] می‌شود و [[مسئولیت]] تحقیق، تعقیب و [[دادرسی]] و صدور [[حکم]] و اقدامات ناشی از [[حکم قضایی]] بر عهده [[دستگاه قضایی]] دولت اسلامی خواهد بود<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۱۱۲؛ اعیان الشیعه، ج۸، ص۱۴۲؛ طبقات، ج۱، ص۶۰.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۳۰۸.</ref>
===[[حق]] [[قضایی]] اسیران جنگی===
[[وظیفه]] عمومی دادرسی که بر عهده دستگاه قضایی دولت اسلامی است، ایجاب می‌کند، اسیری که در [[جامعه اسلامی]] بسر می‌برد [[حق دادخواهی]] و مراجعه به دستگاه قضایی و طرح [[شکایت]] و [[احقاق حق]] داشته باشد و از سوی دیگر برخورداری [[اسیر]] از حق قضایی خود، نوعی [[احسان]] به او است که در [[کتاب و سنت]] بر آن تأکید شده است.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۳۰۹.</ref>
===رعایت سلسله مراتب اسیران===
در [[کنوانسیون]] ژنو به رعایت درجه نظامی و سلسله مراتب [[فرماندهی]] اسیران تصریح شده است، ولی در دیدگاه [[اسلامی]] رعایت شؤونات و سلسله مراتب [[اجتماعی]] و امتیازات [[عرفی]] و [[انسانی]] اختصاص به درجات و سلسله مراتب نظامی نداشته و شامل مسائل دیگری چون [[آداب و رسوم]] قومی و عرفی، امتیازات [[علمی]] و تقوایی، [[موقعیت‌های اجتماعی]] نیز می‌شود.
در [[سیره نبوی]]{{صل}} رعایت این اصل [[حقوقی]] در مورد اسیران، به طور مکرر نقل شده است. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} دختر حاتم طائی را که در میان [[عرب]] [[شهرت]] به [[نیکوکاری]] داشت [[آزاد]] و او را محترمانه به [[قبیله]] خود بازگرداند<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۵؛ مستدرک الوسائل، ج۳، ص۴۳؛ سنن بیهقی، ج۸، ص۱۶۸.</ref> و در [[حدیثی]] فرمود: {{متن حدیث|إِذَا أَتَاكُمْ كَرِيمُ قَوْمٍ فَأَكْرِمُوهُ وَ إِنْ خَالَفَكُمْ}}<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۳۳۰؛ ج۴۶، ص۱۰ و ۱۵؛ سیره حلبی، ج۲، ص۴۹؛ مستدرک‌الوسائل، ج۲، ص۴۸۷.</ref> هنگامی که شخصیتی [[محترم]] که در میان [[مردم]] خود منزلتی دارد بر شما وارد شود او را [[احترام]] کنید.
بر اساس این اصل اسلامی بود که [[امام]]{{ع}} در برابر دستور [[خلیفه دوم]] در مورد اسرای [[ایرانی]] مبنی بر فروختن [[زنان]] و گماردن مردان در [[خدمت]] [[حجاج]] [[علیل]] و سالمند در [[طواف]] [[اعتراض]] کرد و فرمود بنا بر [[گفتار پیامبر]]{{صل}} که فرمود: {{متن حدیث|أَكْرِمُوا كَرِيمَ قَوْمٍ وَ إِنْ خَالَفُوكُمْ}} من آنها را که عزیزان [[قوم]] خود هستند، از [[حق]] خود و [[بنی هاشم]] [[آزاد]] کردم و [[مهاجران]] و [[انصار]] [[سخن امام]]{{ع}} را [[تأیید]] نمودند<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۳۳۰؛ ج۴۶، ص۱۰ و ۱۵؛ سیره حلبی، ج۲، ص۴۹؛ مستدرک‌الوسائل، ج۲، ص۴۸۷.</ref>. و بنا به پیشنهاد [[امام]]{{ع}} [[زنان]] [[اسیر]] [[ایرانی]] را که در میان آنان [[دختران]] [[سلاطین]] [[ایران]] نیز وجود داشتند بنا به میل و [[انتخاب]] خود با [[جوانان]] [[مسلمان]] [[ازدواج]] کنند<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۲۲؛ مغازی واقدی، ج۲، ص۶۷۳؛ سیره ابن هشام، ج۳، ص۳۵۱؛ بحارالانوار، ج۲۱، ص۵.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۳۰۹.</ref>
===رعایت [[احساسات]] و [[عواطف]] [[اسیران]]===
یکی از مصادیق [[احسان]] به اسیران رعایت احساسات و عواطف آنها و خودداری از هر گونه برخورداری است که احساسات و عواطف آنها را جریحه‌دار کند.
در [[سیره سیاسی]] [[پیامبر]]{{صل}} مواردی دیده می‌شود که این اصل [[عاطفی]] و [[انسانی]] را تأکید می‌کند.
[[بلال]] که [[زن]] اسیری را از کنار کشتگان عزیزانش گذرانده بود، مورد [[سرزنش]] پیامبر{{صل}} قرار گرفت که فرمود: {{متن حدیث|انزعت منك الرحمة يا بلال}}<ref>سنن بیهقی، ج۹، ص۱۳۶؛ مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۰۲.</ref> (بلال! مگر رحم و [[شفقت]] از دلت کنده شده که چنین کاری را انجام دادی؟)
در جایی که اسیر همراه با فرزندش [[زندگی]] می‌کند نباید بین آن دو جدایی افکنده شود این مورد درباره مادر و فرزند به [[صراحت]] در [[احادیث]] ذکر شده است<ref>تذکرة الفقها، ج۱، ص۴۲۶.</ref> و [[فقها]] بر اساس آن [[فتوا]] داده‌اند.
[[علامه حلی]] در «[[تذکره]] الفقها» می‌گوید<ref>التحریر، ج۱، ص۱۴۰.</ref>: حتی اگر [[ولی امر]] [[مسلمانان]] بخواهد از فدیه یا [[استرقاق]] استفاده کند، باید ترتیبی اتخاذ نماید که بین مادر و فرزندش جدایی نیفتد و وی در کتاب «التحریر» بر [[حرمت]] آن تصریح کرده است<ref>المبسوط فی فقه الامامیه، ج۲، ص۲۱-۲۲.</ref>.
[[شیخ طوسی]]، قول به [[کراهت]] این عمل را به قائل مجهولی نسبت می‌دهد که ظاهر آن عدم تأیید این نظریه و تأکید بر [[حرمت]] [[تفرقه]] بین مادر و فرزند است<ref>سنن ابن منصور، ج۲، ص۲۴۶؛ سنن بیهقی، ج۹، ص۱۲۶؛ اسدالغابه، ج۳، ص۴۷؛ مستدرک‌الوسائل، ج۲، ص۴۶.</ref>.
در [[سیره سیاسی]] [[پیامبر]]{{صل}} آمده است: هنگامی که [[زنان]] و [[کودکان]] [[کفار]] را به [[مدینه]] می‌آوردند. آنها را به صف می‌کردند و پیامبر{{صل}} آنان را می‌دید از حال آن‎ها که ناراحت بودند، سؤال می‌فرمود. اگر از جدایی خود از فرزندانش [[شکوه]] می‌کرد، دستور می‌داد که در همان [[ساعت]] [[فرزندان]] او را به وی ملحق نمایند<ref>وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۴۱.</ref>.
در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} آمده است:
«هرگاه پسر یا دختری که به [[اسارت]] فروخته شده‌اند [[برادر]] یا [[خواهر]] یا پدر در آن [[شهر]] داشته باشند، نباید از آن شهر بیرون برده شوند»<ref>وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۴۱؛ مستدرک الوسائل، ج۲، ص۴۸۶؛ سنن بیهقی، ج۹، ص۱۲۸-۱۲۷.</ref>.
[[روایات]] در این زمینه در مورد بردگان، فراوان وارد شده است که تلویحاً [[حکم]] [[اسیران]] را می‌توان از آنها استفاده نمود<ref>المبسوط، ج۲، ص۲۱.</ref>.
[[شیخ طوسی]] مادر بزرگ را نیز ملحق به مادر دانسته و منع تفریق مادر و فرزند را شامل مادر بزرگ نیز دانسته است<ref>جواهرالکلام، ج۲۱، ص۱۲۹- ۱۳۰.</ref> و [[صاحب جواهر]] در مشابهت [[احکام]] اسیران و بردگان، بخشی طولانی به میان آورده که شرح آن در این مختصر نمی‌گنجد<ref>سنن بیهقی، ج۹، ص۷۸.</ref>. اما در [[مشروعیت]] [[استرقاق]] زنان و کودکان [[دشمن]] که در حال [[جنگ]] به دست [[مسلمانان]] دستگیر می‌شوند، اعتراف می‌کند که تنها دلیل آن، [[اجماعی]] است که [[علامه حلی]] در کتاب «المنتهی» ادعا می‌کرده و [[روایت]] مرسلی<ref>جواهرالکلام، ج۲۱، ص۱۲۰.</ref> که حاکی از منع پیامبر{{صل}} از کشتن زنان و کودکان دشمن و عمل آن حضرت مبنی بر استرقاق آنان است<ref>المبسوط، ج۲، ص۱۳.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۳۰۹.</ref>
===نقل و انتقال اسیران [[جنگی]]===
اسرایی که [[قادر]] به حرکت نیستند به مقتضای عمل به [[احسان]] باید با وسیله مناسب به جایگاه نگهداری اسیران جنگی برده شوند. اما اگر چنین وسیله‌ای در [[اختیار]] نبود ناگزیر، احسان در [[حق]] او آن است که رها شود تا خود هر کجا که می‌خواهد برود.
[[شیخ طوسی]] دلیل این عمل را چنین ذکر می‌کند:
دستگیر کننده نمی‌داند نظر [[امام]]{{ع}} درباره او و این [[اسیر]] چیست<ref>المنتهی، ج۲، ص۹۳۲.</ref>.
[[علامه حلی]] در «المنتهی» تصریح می‌کند که در چنین موردی نمی‌توان اسیر را به [[قتل]] رسانید<ref>جواهرالکلام، ج۲۱، ص۱۲۹.</ref>.
همچنین [[صاحب جواهر]] به قتل رساندن اسیر را در چنین حالتی [[حرام]] دانسته است<ref>کافی، ج۵، ص۳۵؛ التهذیب، ج۶، ص۱۵۳.</ref>.
آنچه که این دو [[فقیه]] ذکر کرده‌اند مفاد روایتی است که [[زهری]] به نقل از [[امام سجاد]]{{ع}} آورده که فرمود:
«هرگاه اسیری دستگیر شود و از [[راه رفتن]] [[ناتوان]] باشد و دستگیرکننده وسیله‌ای که او را به جایگاهش برساند در [[اختیار]] نداشته باشد، او را رها می‌کند و نباید او را به قتل برساند؛ زیرا نمی‌داند [[حکم امام]]{{ع}} درباره او چیست<ref>جامع احادیث الشیعه، ج۱۳، ۱۷۸؛ المغنی، ج۱۰، ص۳۹۹؛ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۲۰.</ref>؟
در چنین صورتی اگر اسیر به قصد فرار و [[ملحق شدن]] به [[دشمن]] از راه رفتن خودداری کند و در شرایطی باشد که ملحق شدنش به دشمن موجب تقویت دشمن می‌شود، [[متمرد]] و [[محارب]] تلقی شده مصونیت جانی را از دست خواهد داد<ref>جامع احادیث الشیعه، ج۱۳، ص۱۷۷ به بعد؛ کنز العمال، ج۲، ص۳۱۹.</ref>.
[[فقها]] در [[حکم]] به رها کردن اسیری که [[قادر]] به حرکت نیست و وسیله‌ای که او را به [[اقامتگاه]] [[اسرا]] برساند وجود ندارد، بیشتر به این بعد توجه کرده‌اند که رها کردن اسیر به نفع او بوده و عمل به مقتضای [[احسان]] است.
اما می‌توان فرض کرد که رها کردن یک اسیر ناتوان که قادر به حرکت نیست در یک بیابان فاقد آب و [[غذا]] در واقع به مشابه [[اقدام]] به قتل او محسوب می‌شود و عمل به احسان در این مورد ایجاب می‌کند که دستگیرکننده اسیر به نحوی با او [[همراهی]] نماید.
شاید عدم تعرض فقها به این حالت به دلیل آن است که ماندن دستگیرکننده در کنار اسیر موجب آن می‌شود که وی نیز [[جان]] خود را از دست بدهد.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۳۱۰.</ref>
===[[اسیران]] مجروح===
به مقتضای عموم و شمول [[ادله]] [[احسان به دشمن]] و اسرای [[دشمن]]، [[اسیران]] مجروح باید مداوا شوند بلکه مداوای مجروح نسبت به [[تغذیه]] و امور رفاهی او [[اولویت]] بیشتری دارد، هنگامی که آب و [[غذا]] دادن و [[پذیرایی]] کردن از [[اسیر]] مورد تأکید قرار گرفته، بی‌شک مداوای او از نظر [[شریعت اسلام]]، مؤکدتر خواهد بود.
از سوی دیگر در [[روایات]] از کشتن اسیران مجروح اکیداً منع شده است<ref>الاموال، ص۶۵.</ref>. و حتی رها کردن اسیر مجروح به حال خود که بمیرد و یا انجام عملی که [[مرگ]] او را تسریح کند تحت عنوان «الجهاز با [[تجهیز]] مجروح» [[نهی]] شده است.
از مجموع این روایات می‌توان چنین [[استنتاج]] کرد که مداوای اسیران مجروح در شریعت اسلام امری مطلوب است.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۳۱۱.</ref>
===سایر [[حقوق]] اسیران===
در کنوانسیون‌های ژنو مواردی دیده می‌شود که در روایات و آرای [[فقها]] با عنوان خاص مطرح نشده است مانند پرداخت [[مستمری]] به اسیران، امکان مکاتبه با [[خویشاوندان]] و [[تفریح]]، [[ورزش]] و نظایر آن.
این گونه موارد را در صورتی که منافات با [[موازین اسلامی]] نداشته باشد، می‌توان از دو طریق [[تأیید]] کرد:
#از راه تعمیم معنای [[احسان]] و [[تفسیر]] موسع آنکه در این صورت موارد مذکور از مصادیق احسان بوده و از دیدگاه شریعت اسلام قابل قبول خواهد بود؛
#از طریق انعقاد [[قرارداد]] و [[ملحق شدن]] [[دولت‌های اسلامی]] به کنوانسیون‌های بین‌الملل و [[تعهد]] در برابر مقررات و عرف بین‌المللی که در این صورت رعایت این موارد که در [[قراردادها]]، کنوانسیون‌ها و تعهدات بین‌المللی آمده الزام‌آور خواهد بود.
حتی مواردی چون اعطای تسهیلات و امکانات لازم برای انجام [[مراسم]] و تشریفات مذهبی در صورتی جنبه [[تبلیغی]] نداشته باشد و تنها در میان اسیران همکیش انجام پذیرد می‌تواند قابل قبول باشد، همچنان که در مورد [[اهل ذمه]]، انجام [[مراسم مذهبی]] به رسمیت شناخته شده است.
همچنین داشتن [[عقاید]] مخالف، تدین به [[ادیان]] دیگر غیر از [[اسلام]] و گرایش‌های [[سیاسی]] [[انحرافی]] و نظایر آن نیز که به [[فکر و عقیده]] اسیر مربوط است، مانع از برخورداری [[اسیر]] از [[حقوق]] شناخته شده وی نخواهد بود<ref>فقه سیاسی، ج۶، ص۱۹۶-۲۰۶.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۳۱۱.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۶۹۳

ویرایش