اسارت در فقه سیاسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

أسْر: بستن با بند یا طناب.

وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقًا[۱].

به هر فرد یا چیزی که گرفتار آمده باشد یا در بند باشد، اگرچه با طناب بسته نشده باشد، اسیر می‌گویند [۲]. اسارت یعنی اخذ به قدرت و گرفتارکردن به زور[۳]؛ البته اسارت به گرفتارآمدن در جنگ اطلاق شده و از دیدگاه قرآن کریم اسیر جنگی در امان است و به فدیه یا منت آزاد می‌گردد: فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً[۴].

امروزه بر اساس قوانین بین‌المللی، اسیر جنگی فردی است که در جنگ به دست دولت متخاصم اسیر و زندانی شود. زندانی جنگی را نباید به قتل رساند؛ بلکه باید درباره وی رفتاری انسانی معمول داشت؛ همچنین می‌توان او را به کاری وادار کرد که با عملیات نظامی رابطه‌ای نداشته باشد [۵][۶].

اسارت در فقه سیاسی اسلام

اگر کسی از کفّار محارب و در حال جنگ، پیش از پایان جنگ اسیر شود و اسلام را نپذیرد، کشته خواهد شد و زن و بچه آنان تحت سرپرستی و قیمومت جامعه اسلامی در خواهد آمد و اگر پس از پایان جنگ، مردانشان اسیر شوند، کشتنشان جایز نیست؛ پیشوا و امام مسلمانان مختار است که او را در خدمت مسلمین نگاه دارد و یا اینکه با اخذ فدیه و غرامت جنگی، آزاد سازد[۷]. پیامبر اسلام در یکی از جنگ‌ها، سواد آموختن ده نفر مسلمان بی‌سواد را به عنوان فدیه و غرامت جنگی اسیران کفّار قرار داد و پس از تعلیم، آزاد شدند.

خداوند متعال در قرآن شریف درباره اسرای جنگی به مسلمانان چنین می‌فرماید: “پس (شما مؤمنان) چون (در میدان جنگ) با کافران روبه رو شوید گردن‌هایشان را بزنید تا آنان را از پای در آورید (و به کلی تسلیم و مغلوب سازید) پس از آن، اسیران جنگ را محکم به بند بکشید تا بعدا آزاد گردانید یا فدا گیرید تا (در نتیجه) جنگ سختی‌های خود را فرو گذارد (تا کافران تسلیم شوند و جنگ خاتمه یابد یا همه ایمان آورند و جنگ از جهان برافتد) این حکم فعلی است و اگر خدا می‌خواست از کافران انتقام می‌کشید و... ”[۸][۹]

اسیر

اسیر: نیروی به اسارت درآمده در جنگ. عنوان اسیر بر هر نیرویی که در حال نبرد یا پس از آن به اسارت یکی از دو جبهه متخاصم درآمده است، اطلاق می‌شود. اسیر عبارت از رزمنده‌ای است که به نفع دشمن می‌جنگد و در زمان جنگ در حالی که زنده است توسط مسلمانان دستگیر می‌شود. اصل مشروعیت به اسارت گرفتن نیروهای رزمنده دشمن امری است مسلم و مورد اتفاق فقهای اسلام و قرآن به صراحت آن را تجویز کرده است[۱۰] آنچه که در مباحث فقهی بحث‌برانگیز بوده و اختلاف بسیاری را به دنبال داشته است تعیین مکان، زمان و رفتار با اسیران جنگی می‌باشد.

اسیر در اصطلاح فقهی عبارت از همان رزمنده دشمن است که عرفاً از نیروهای تحت فرماندهی دشمن محسوب می‌شود. البته مفهوم عرفی اسیر را باید از عرف زمان، سیره نظامی و یا گفتار معصوم (ع) به‌دست آورد. در هر حال رزمنده‌ای که به صورت انفرادی دست به اقدامات مسلحانه علیه نیروهای رزمنده مسلمان و یا مسلمان غیر نظامی می‌زند در صورت ارتکاب به قتل به عنوان قاتل و در غیر این صورت به عنوان محارب دستگیر و بر اساس مقررات جزای اسلامی مورد کیفر قرار می‌گیرد. اسیر گرفتن، یک اقدام سرکوب‌گرانه نیست بلکه یک اقدام مآل‌اندیشانه نسبت به حریف خلع سلاح شده است، بنابراین اسیر جنگی باید در سلامت باشد و به طور انسانی با او رفتار شود و حتی در صورت فرار تنها مجازات قابل اجرا، مجازات انضباطی است و هیچ‌گونه تنبیه جزایی نباید انجام شود[۱۱][۱۲][۱۳].

امتیاز اسیران جنگی

بر هر نیرویی که در حال نبرد یا پس از آن به اسارت یکی از دو جبهه متخاصم درآمده است، اسیر گفته می‌شود. در فقه اسلامی، جایگاه اصلی بحث در خصوص اسیر و امتیازات و حقوق وی باب جهاد است، هر چند که از آن به مناسبت در باب‌های طهارت، صلات و صوم نیز بحث شده است. امتیازات و حقوق اسیر جنگی در اسلام مبتنی بر بینش حقوق اسلامی در این خصوص است. در بینش حقوقی اسلام خصایص معنوی، خود عنصر مؤثری در کنار اهداف مادی چون نظم، امنیت و عدالت به شمار می‌روند، همان‌گونه که وقتی مجرم بیمار است، از امتیازات خاصی برخوردار می‌شود و این نوع خصایص معنوی که در موارد بسیاری بر اصول خشک و بی‌روح عدالت‌خواهی حاکم می‌شود چیزی غیر از مسئله انسان‌دوستی است که در عرف حقوقی معاصر برای تخفیف در مجازات‌ها به آن استناد می‌شود. انسان‌دوستی که از کرامت انسان ناشی می‌شود به همان اندازه که در تخفیف مجازات‌ها می‌تواند مؤثر باشد باید در تشدید مجازات‌ها نیز به کار گرفته شود و انسان دوستی نسبت به مرتکبان جرایم سبب فدا شدن حقوق آنهایی نشود که از آثار شوم و مخرب این جرایم آسیب می‌بینند. در دیدگاه اسلام تمامی کسانی که به خاطر اهداف تبهکارانه‌ای چون توسعه‌طلبی، تجاوز و سایر مطامع نامشروع سلطه‌طلبانه دست به جنگ می‌زنند، مجرم محسوب می‌شوند و به همین دلیل در صحنه پیکار به مجازات می‌رسند، مجوز کشتار در مقابل کشتار در جبهه جنگ مانند مجوز قصاص در جرم عادی قتل می‌باشد. به همین دلیل است که تا جنگ ادامه دارد، افراد سلاح به دست دشمن به اسارت گرفته نمی‌شوند ولی از آنجا که هدف در بینش اسلامی محدود کردن و خاتمه دادن به جنگ است به کسانی که سلاح را بر زمین می‌گذارند و یا تسلیم می‌شوند، امتیاز برخورداری از عواطف انسانی و بالاتر از آن، صلاحیت مشارکت در پایان بخشیدن به جنگ داده می‌شود.

اسیر جنگی در حقیقت به دلیل عملی که انجام داده و با کنار گذاردن سلاح و یا تسلیم، در پایان بخشیدن به جنگ تشریک مساعی کرده، شایستگی تخفیف را پیدا کرده است. اگر از دیدگاه فقه اسلامی جهات مخففه مجازات اسیر جنگی را در ارتکاب به جرم جنگ برشمریم، باید به نکات زیر توجه کنیم:

  1. عواطف انسان دوستانه نسبت به انسانی که در شرایط خاص مرتکب جرم شده است؛
  2. تشریک مساعی اسیر جنگی در رسیدن به اهداف نیکوکارانه و تحکیم نظم، امنیت و عدالت در سطح بین‌المللی؛
  3. رعایت روح جوانمردی و شهامت در مورد کسانی که مغلوب شده و به اسارت گرفته شده‌اند.

بر اساس اصل «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ‌» و «لكُلِّ امْرِءٍ مانَوى‌»، انگیزه‌ها در ارزیابی اعمال نقش مؤثری دارند و به همین دلیل است که دفاع هر چند با جنگ و اقدامات مسلحانه همراه باشد مشروع شمرده می‌شود و نیز در مسائل ملی و داخلی سرکوب مسلحانه، باندهای قاچاق مواد مخدر و سرقت‌های مسلحانه یک عمل کاملاً انسانی و منطبق با موازین منطقی و اصول انسان‌دوستی تلقی می‌شود. تفاوت جهاد که دارای انگیزه‌ها و اهداف الهی و انسانی است با جنگ‌هایی که در جهت دستیابی به سلطه، استثمار و تجاوز انجام می‌شود از اصل فوق ناشی می‌شود. از این رو است که می‌توان به ماهیت توجیهات تبهکارانه استکبار امریکا در حملات نظامی به کشورهای فقیر زیر پوشش تقسیم غذا و یا جنایات رژیم صهیونیستی در ندادن اجازه بازدید کمیته بین‌المللی صلیب سرخ از اردوگاه رقت‌بار ۹۰۰۰ فلسطینی اسیر در جنگ ۱۹۸۲ لبنان به بهانه تروریست بودن آنان به وضوح پی برد و از لابه‌لای مقاصد شوم و انگیزه‌های تبهکارانه جنگ افروزان ماهیت اعمال وحشیانه و جنایات جنگی آنها را مشاهده کرد[۱۴].

در فقه اسلامی اسرای جنگی دارای حقوقی هستند که در زیر به این حقوق اشاره می‌شود:

کیفیت نگهداری اسیران

نخستین دستوری که در قرآن به هنگام گرفتن اسیر آمده است، فرمان فَشُدُّوا الْوَثَاقَ[۱۵] است که به معنای در اختیار کامل داشتن اسیر است. گرچه معنای ظاهری و لغوی این کلام، بستن اسیر با ریسمان محکم است، ولی این جمله در واقع اصطلاحی است که در بیان معنی محافظت و مراقبت کامل به کار برده می‌شود[۱۶] و استفاده از دو واژه «شد و وثاق» به دلیل آن است که معمولاً هر اسیری در درجه اول سعی بر آن دارد که خود را از دست دشمن رها کند و با استفاده از فرصت‌های پیش آمده، فرار کرده و به جبهه خودی به پیوندد و از این رو اولین وظیفه دستگیر کننده اسیر آن است که با استفاده از امکانات موجود، ترتیبی اتخاذ کند که اسیر قادر بر فرار نباشد. اما در کنار انجام این وظیفه باید حفاظت و مراقبت کامل از جان و شؤونات اسیر انجام شود، تا حوادثی که نتیجه آن با فرار یکسان است، پیش نیاید. برخی از مفسران «وثاق» را به معنی خودداری از قتل اسیر تفسیر کرده‌اند که به نظر بعید می‌رسد[۱۷]. نگهداری در مسجد که از نقطه‌نظر قداست، نظافت و احترام شایسته‌ترین محل محسوب می‌شده است، اما نگهداری اسیران جنگی در شرایط آن روز در محل آزادی چون مسجد که حتی فاقد سقف کامل بود، ناگزیر همراه با نوعی تدابیر احتیاطی لازم بود که به طور معمول آنها را با وسیله‌ای می‌بستند تا شبانگاه فرار نکنند و همین عمل که به ناچار برای رعایت احتیاط و محافظت انجام می‌شد گاه پیامبر اسلام(ص) را می‌آزرد، چنان که در جریان اسکان اسرای بدر در مسجد، مشاهده شده که پیامبر(ص) بیتابی می‌کند و خواب به چشمش راه نمی‌یابد. هنگامی که از علت آن سؤال کردند پاسخ فرمود: ناله برخی از اسرا که از بسته شدن ناراحت هستند، مرا از استراحت و خواب بازمی‌دارد، سپس دستور دادند که بست از دست و پای آنان باز کنند[۱۸]؛[۱۹]

نگهداری در منازل

در واگذاری اسیران جنگی به افراد و نگهداری در منازل شخصی، دو عبارت از رسول خدا(ص) نقل شده است: اولی عبارتی است که بیهقی و برخی دیگر آن را نقل کرده‌اند که می‌فرمود: «استوصوا بهم خیراً»[۲۰] عبارتی که یکی از اصلی‌ترین شعارهای اجتماعی سیاسی را در جامعه اسلامی بیان می‌کند و مفاد آن مبادله خیر بین آحاد امت است یعنی خیر برسانید و در مقابل آن خیری به دست آورید و خیر عبارت از فرجام کاری است که با منافع و مصالح معنوی و مادی همراه باشد. عبارت دوم، جمله «وَ أَحْسَنَ إِلَيْهِ‌» است که در منابع دیگر حدیث و تاریخ به چشم می‌خورد و معنای آن نیز بیانگر یکی دیگر از شعایر اجتماعی و اقتصادی جامعه اسلامی است که رفتار با اسیر نیز مانند رفتار با آحاد مسلمانان باید بر اساس احسان باشد. احسان عبارت از عمل پسندیده‌ای است که طرف مقابل را با سود معنوی و مادی بهره‌مند می‌کند. به‌علاوه، این عبارت به نحوی اصطلاح عرفی پذیرایی را در بر دارد. نگهداری اسیران جنگی در منازل شخصی به منظور بهره‌کشی از آنها نبوده و در واقع در شرایط آن زمان بهترین شیوه پذیرایی از اسیر به شمار می‌آمده است، ولی نگهداری در منازل فاقد محدودیت و حفاظت لازم بوده به طوری که گاه اسرا موفق به فرار می‌شدند[۲۱]. از برخی از روایات چنین به دست می‌آید که پیامبر(ص) خود در نگهداری اسرا، سهمی را تقبل می‌فرمود، چنان که بیهقی نقل می‌کند که پیامبر(ص) اسیری را در خانه یکی از همسرانش نگهداری می‌کرد، هنگامی که به خانه آمد جویای حال اسیر شد. همسر پیامبر(ص) در پاسخ گفت تعدادی از زنان مدینه به دیدنم آمده بودند مرا به خود مشغول کردند و بعد متوجه شدم که اسیر از خانه خارج شده است[۲۲]. از مفاد این حدیث و نظایر آن می‌توان چنین نتیجه گرفت که شر الوثاق الزاماً به معنای بستن دست یا پای اسیر نیست و آنچه که در اجرای این فرمان لازم است حفاظت و مراقبت به تناسب شرایط زمان است، چنان که نگهداری در مسجد یا منازل شخصی نیز خصوصیتی نداشته و از مصادیق نگهداری اطمینان بخش در آن زمان بوده است. اگر شر الوثاق را در شرایط امروز تفسیر کنیم، معنای آن نگهداری اسیران در کمپ‌ها و اردوگاه‌هایی است که از نظر حفاظت، امنیت و برخورداری از امکانات بهداشتی و رفاهی متناسب با وضع اسرا باشد؛ زیرا حفاظ‎‌های امنیتی، نگهبانی و دیدبانی، بسی مطمئن‌تر از بستن دست و پای اسیر است. در برخی از متون و منابع اسلامی قرائنی دیده می‌شود که نشان‌دهنده آن است که تعدادی از اسیران جنگی در صدر اسلام در مدینه آزادانه رفت و آمد می‌کردند و می‌توانستند برای رفع نیازهای خود به شخصیت‌های اسلامی مراجعه کنند. نمونه آن را می‌توان در احادیثی که در تفسیر آیه: وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا[۲۳] در مورد مراجعه اسیر به خانه علی(ع) و ایثار آن حضرت در دادن تنها غذای افطاری خود و خانواده‌اش به اسیر وارده شده، ملاحظه کرد[۲۴] استفاده از این شیوه نگهداری از اسیران جنگی بهترین روش انسان‌دوستانه و مبتنی بر اصول انسانیت است که در نخستین ماده کنوانسیون ۱۹۴۹ ژنو نیز بر آن تأکید شده است؛[۲۵]

مسائل رفاهی اسیران

در کنوانسیون ژنو بر مسائل رفاهی اسیران جنگی اعم از بهداشت، درمان، تغذیه و پوشاک تأکید فراوان شده و قابل تردید نیست که برخورداری از این گونه امور از حقوق طبیعی هر انسان زنده محسوب می‌شود و هر انسانی که حق زنده ماندن را داشته باشد باید از این مسائل رفاهی بهره‌مند شود. در اسلام اگر حق حیات اسیر به رسمیت شناخته شده است، ناگزیر تأمین لوازم حق حیات نیز پذیرفته شده و اسیران جنگی نیز مانند همه قشرهای محروم و مستمند از تأمین اجتماعی برخوردار هستند و نشانه این نوع تفکر در مورد اسیر، آیه ۸ سوره دهر است که رسیدگی به تغذیه اسیران را در کنار ضرورت تأمین اجتماعی مستمندان و ایتام آورده است. در سیره نبوی نیز مواردی دیده می‌شود که با گفتار و عمل، تأکید بر احسان نسبت به اسیران شده است[۲۶] و بی‌شک عدم رسیدگی به وضع رفاهی آنان احسان محسوب نمی‌شود. یاران پیامبر(ص) در جنگ بدر امور اسیران را بر امور خود مقدم می‌داشتند[۲۷]. از مجموع آنچه که در مورد رفتار با اسیران جنگی در متون و منابع اسلامی به دست می‌آید و به برخی از آنها نیز اشاره شد، می‌توان چنین استفاده کرد که رسیدگی و نگهداری و مراقبت امور رفاهی اسیران جنگی از واجبات کفایی است و انجام آن مستقیماً بر عهده دولت اسلامی و بیت‌المال است و یا به طور غیرمستقیم از باب حسبه به دولت اسلامی واگذار می‌شود[۲۸]. در هر حال هرگاه به هر دلیلی دولت توان نگهداری و رسیدگی به امور رفاهی اسیران را نداشته باشد، انجام این مهم از باب واجب کفایی بر عهده عامه مسلمانان خواهد بود. همانطور که دو دسته دیگر یعنی مستمندان و ایتام که در آیه ۸ سوره دهر در کنار اسیران ذکر شده‌اند، همین حکم را از نظر فقهی دارند. تأمین اجتماعی در مورد مستمندان و ایتام بر عهده دولت اسلامی است و در صورت عدم انجام آن توسط دولت، به عنوان واجب کفایی بر عهده همه مسلمانان است. دلالت وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ[۲۹] در آیه مذکور بر وجوب اطعام اسیر، ضعیف‌تر از دلالت آیه وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ[۳۰] بر لزوم مشورت در امور مربوط به مصالح عمومی جایز نیست. فقها تأمین حوایج طبیعی اسیر را توسط کسی که اسیر را در اختیار دارد، تا زمانی که تحویل نماینده دولت اسلامی بدهد، واجب دانسته‌اند[۳۱] و حتی نیاز اسیر به هوای مناسب در گرما و سرما باید به نحو مناسب و مقدور تأمین شود[۳۲].[۳۳]

کار و دستمزد اسیران

أسیر جنگی از نقطه نظر حق دریافت مزد کار و نحوه اشتغال حکم خاصی ندارد و مشمول مقررات عمومی حقوق کار در اسلام است. اسیران جنگی با رغبت و رضای خود می‌توانند به کار مورد نیاز دولت اسلامی اشتغال بورزند و مانند همه افراد دیگر مزد قراردادی یا متعارف را دریافت کنند. بی‌شک بیگاری کشیدن از اسیران و وادار کردن آنان به کارهای اجباری حتی با پرداخت دستمزد نمی‌تواند مصداق احسان باشد که در قرآن و سنت بر انجام آن در حق اسیران تأکید شده است. در شریعت اسلام «اکراه» امری مردود[۳۴] و فاقد آثار حقوقی شناخته شده است: «‌رُفِعَ عَنْ أُمَّتِي تِسْعَةٌ... وَ مَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ‌» و از آیه: إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا[۳۵] استفاده می‌شود که در مقابل احسان به اسیر نمی‌توان از او کار کشید.[۳۶]

مسئولیت‌پذیری اسیران جنگی

اسیر جنگی در مدتی که در اسارت به سر می‌برد، مانند همه شهروندان در دولت اسلامی مسئول اعمال خود می‌باشد و اساس مقررات اسلام در مورد مسئولیت‌های مدنی و کیفری اسیران جنگی اقدام می‌شود و مسئولیت تحقیق، تعقیب و دادرسی و صدور حکم و اقدامات ناشی از حکم قضایی بر عهده دستگاه قضایی دولت اسلامی خواهد بود[۳۷].[۳۸]

حق قضایی اسیران جنگی

وظیفه عمومی دادرسی که بر عهده دستگاه قضایی دولت اسلامی است، ایجاب می‌کند، اسیری که در جامعه اسلامی بسر می‌برد حق دادخواهی و مراجعه به دستگاه قضایی و طرح شکایت و احقاق حق داشته باشد و از سوی دیگر برخورداری اسیر از حق قضایی خود، نوعی احسان به او است که در کتاب و سنت بر آن تأکید شده است.[۳۹]

رعایت سلسله مراتب اسیران

در کنوانسیون ژنو به رعایت درجه نظامی و سلسله مراتب فرماندهی اسیران تصریح شده است، ولی در دیدگاه اسلامی رعایت شؤونات و سلسله مراتب اجتماعی و امتیازات عرفی و انسانی اختصاص به درجات و سلسله مراتب نظامی نداشته و شامل مسائل دیگری چون آداب و رسوم قومی و عرفی، امتیازات علمی و تقوایی، موقعیت‌های اجتماعی نیز می‌شود. در سیره نبوی(ص) رعایت این اصل حقوقی در مورد اسیران، به طور مکرر نقل شده است. پیامبر اسلام(ص) دختر حاتم طائی را که در میان عرب شهرت به نیکوکاری داشت آزاد و او را محترمانه به قبیله خود بازگرداند[۴۰] و در حدیثی فرمود: «إِذَا أَتَاكُمْ كَرِيمُ قَوْمٍ فَأَكْرِمُوهُ وَ إِنْ خَالَفَكُمْ»[۴۱] هنگامی که شخصیتی محترم که در میان مردم خود منزلتی دارد بر شما وارد شود او را احترام کنید. بر اساس این اصل اسلامی بود که امام(ع) در برابر دستور خلیفه دوم در مورد اسرای ایرانی مبنی بر فروختن زنان و گماردن مردان در خدمت حجاج علیل و سالمند در طواف اعتراض کرد و فرمود بنا بر گفتار پیامبر(ص) که فرمود: «أَكْرِمُوا كَرِيمَ قَوْمٍ وَ إِنْ خَالَفُوكُمْ» من آنها را که عزیزان قوم خود هستند، از حق خود و بنی هاشم آزاد کردم و مهاجران و انصار سخن امام(ع) را تأیید نمودند[۴۲]. و بنا به پیشنهاد امام(ع) زنان اسیر ایرانی را که در میان آنان دختران سلاطین ایران نیز وجود داشتند بنا به میل و انتخاب خود با جوانان مسلمان ازدواج کنند[۴۳].[۴۴]

رعایت احساسات و عواطف اسیران

یکی از مصادیق احسان به اسیران رعایت احساسات و عواطف آنها و خودداری از هر گونه برخورداری است که احساسات و عواطف آنها را جریحه‌دار کند. در سیره سیاسی پیامبر(ص) مواردی دیده می‌شود که این اصل عاطفی و انسانی را تأکید می‌کند. بلال که زن اسیری را از کنار کشتگان عزیزانش گذرانده بود، مورد سرزنش پیامبر(ص) قرار گرفت که فرمود: «انزعت منك الرحمة يا بلال»[۴۵] (بلال! مگر رحم و شفقت از دلت کنده شده که چنین کاری را انجام دادی؟) در جایی که اسیر همراه با فرزندش زندگی می‌کند نباید بین آن دو جدایی افکنده شود این مورد درباره مادر و فرزند به صراحت در احادیث ذکر شده است[۴۶] و فقها بر اساس آن فتوا داده‌اند. علامه حلی در «تذکره الفقها» می‌گوید[۴۷]: حتی اگر ولی امر مسلمانان بخواهد از فدیه یا استرقاق استفاده کند، باید ترتیبی اتخاذ نماید که بین مادر و فرزندش جدایی نیفتد و وی در کتاب «التحریر» بر حرمت آن تصریح کرده است[۴۸]. شیخ طوسی، قول به کراهت این عمل را به قائل مجهولی نسبت می‌دهد که ظاهر آن عدم تأیید این نظریه و تأکید بر حرمت تفرقه بین مادر و فرزند است[۴۹].

در سیره سیاسی پیامبر(ص) آمده است: هنگامی که زنان و کودکان کفار را به مدینه می‌آوردند. آنها را به صف می‌کردند و پیامبر(ص) آنان را می‌دید از حال آن‎ها که ناراحت بودند، سؤال می‌فرمود. اگر از جدایی خود از فرزندانش شکوه می‌کرد، دستور می‌داد که در همان ساعت فرزندان او را به وی ملحق نمایند[۵۰]. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: «هرگاه پسر یا دختری که به اسارت فروخته شده‌اند برادر یا خواهر یا پدر در آن شهر داشته باشند، نباید از آن شهر بیرون برده شوند»[۵۱]. روایات در این زمینه در مورد بردگان، فراوان وارد شده است که تلویحاً حکم اسیران را می‌توان از آنها استفاده نمود[۵۲]. شیخ طوسی مادر بزرگ را نیز ملحق به مادر دانسته و منع تفریق مادر و فرزند را شامل مادر بزرگ نیز دانسته است[۵۳] و صاحب جواهر در مشابهت احکام اسیران و بردگان، بخشی طولانی به میان آورده که شرح آن در این مختصر نمی‌گنجد[۵۴]. اما در مشروعیت استرقاق زنان و کودکان دشمن که در حال جنگ به دست مسلمانان دستگیر می‌شوند، اعتراف می‌کند که تنها دلیل آن، اجماعی است که علامه حلی در کتاب «المنتهی» ادعا می‌کرده و روایت مرسلی[۵۵] که حاکی از منع پیامبر(ص) از کشتن زنان و کودکان دشمن و عمل آن حضرت مبنی بر استرقاق آنان است[۵۶].[۵۷]

نقل و انتقال اسیران جنگی

اسرایی که قادر به حرکت نیستند به مقتضای عمل به احسان باید با وسیله مناسب به جایگاه نگهداری اسیران جنگی برده شوند. اما اگر چنین وسیله‌ای در اختیار نبود ناگزیر، احسان در حق او آن است که رها شود تا خود هر کجا که می‌خواهد برود. شیخ طوسی دلیل این عمل را چنین ذکر می‌کند: دستگیر کننده نمی‌داند نظر امام(ع) درباره او و این اسیر چیست[۵۸]. علامه حلی در «المنتهی» تصریح می‌کند که در چنین موردی نمی‌توان اسیر را به قتل رسانید[۵۹]. همچنین صاحب جواهر به قتل رساندن اسیر را در چنین حالتی حرام دانسته است[۶۰]. آنچه که این دو فقیه ذکر کرده‌اند مفاد روایتی است که زهری به نقل از امام سجاد(ع) آورده که فرمود: «هرگاه اسیری دستگیر شود و از راه رفتن ناتوان باشد و دستگیرکننده وسیله‌ای که او را به جایگاهش برساند در اختیار نداشته باشد، او را رها می‌کند و نباید او را به قتل برساند؛ زیرا نمی‌داند حکم امام(ع) درباره او چیست[۶۱]؟ در چنین صورتی اگر اسیر به قصد فرار و ملحق شدن به دشمن از راه رفتن خودداری کند و در شرایطی باشد که ملحق شدنش به دشمن موجب تقویت دشمن می‌شود، متمرد و محارب تلقی شده مصونیت جانی را از دست خواهد داد[۶۲]. فقها در حکم به رها کردن اسیری که قادر به حرکت نیست و وسیله‌ای که او را به اقامتگاه اسرا برساند وجود ندارد، بیشتر به این بعد توجه کرده‌اند که رها کردن اسیر به نفع او بوده و عمل به مقتضای احسان است.

اما می‌توان فرض کرد که رها کردن یک اسیر ناتوان که قادر به حرکت نیست در یک بیابان فاقد آب و غذا در واقع به مشابه اقدام به قتل او محسوب می‌شود و عمل به احسان در این مورد ایجاب می‌کند که دستگیرکننده اسیر به نحوی با او همراهی نماید. شاید عدم تعرض فقها به این حالت به دلیل آن است که ماندن دستگیرکننده در کنار اسیر موجب آن می‌شود که وی نیز جان خود را از دست بدهد.[۶۳]

اسیران مجروح

به مقتضای عموم و شمول ادله احسان به دشمن و اسرای دشمن، اسیران مجروح باید مداوا شوند بلکه مداوای مجروح نسبت به تغذیه و امور رفاهی او اولویت بیشتری دارد، هنگامی که آب و غذا دادن و پذیرایی کردن از اسیر مورد تأکید قرار گرفته، بی‌شک مداوای او از نظر شریعت اسلام، مؤکدتر خواهد بود. از سوی دیگر در روایات از کشتن اسیران مجروح اکیداً منع شده است[۶۴]. و حتی رها کردن اسیر مجروح به حال خود که بمیرد و یا انجام عملی که مرگ او را تسریح کند تحت عنوان «الجهاز با تجهیز مجروح» نهی شده است. از مجموع این روایات می‌توان چنین استنتاج کرد که مداوای اسیران مجروح در شریعت اسلام امری مطلوب است.[۶۵]

سایر حقوق اسیران

در کنوانسیون‌های ژنو مواردی دیده می‌شود که در روایات و آرای فقها با عنوان خاص مطرح نشده است مانند پرداخت مستمری به اسیران، امکان مکاتبه با خویشاوندان و تفریح، ورزش و نظایر آن. این گونه موارد را در صورتی که منافات با موازین اسلامی نداشته باشد، می‌توان از دو طریق تأیید کرد:

  1. از راه تعمیم معنای احسان و تفسیر موسع آنکه در این صورت موارد مذکور از مصادیق احسان بوده و از دیدگاه شریعت اسلام قابل قبول خواهد بود؛
  2. از طریق انعقاد قرارداد و ملحق شدن دولت‌های اسلامی به کنوانسیون‌های بین‌الملل و تعهد در برابر مقررات و عرف بین‌المللی که در این صورت رعایت این موارد که در قراردادها، کنوانسیون‌ها و تعهدات بین‌المللی آمده الزام‌آور خواهد بود.

حتی مواردی چون اعطای تسهیلات و امکانات لازم برای انجام مراسم و تشریفات مذهبی در صورتی جنبه تبلیغی نداشته باشد و تنها در میان اسیران همکیش انجام پذیرد می‌تواند قابل قبول باشد، همچنان که در مورد اهل ذمه، انجام مراسم مذهبی به رسمیت شناخته شده است. همچنین داشتن عقاید مخالف، تدین به ادیان دیگر غیر از اسلام و گرایش‌های سیاسی انحرافی و نظایر آن نیز که به فکر و عقیده اسیر مربوط است، مانع از برخورداری اسیر از حقوق شناخته شده وی نخواهد بود[۶۶].[۶۷]

منابع

پانویس

  1. «و در دل‌هاشان هراس افکند، (چنانکه) دسته‌ای را می‌کشتید و دسته‌ای (دیگر) را اسیر می‌گرفتید» سوره احزاب، آیه ۲۶.
  2. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۱۷. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۱، ص۸۲.
  3. احمد بن یوسف سمین حلبی، عمدة الحفاظ، ج۱، ص۸۹.
  4. «اسیر بگیرید و از آن پس یا منّت بگذارید (و آزادشان کنید) و یا سربها بگیرید» سوره محمد، آیه ۴.
  5. علی‌اکبر آقابخشی و مینو افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، ص۳۴۰.
  6. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۸۷.
  7. تبصرة المتعلمین، ص۸۲.
  8. فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ «پس هرگاه با کافران (حربی) روبه‌رو شدید (آنان را) گردن بزنید تا چون آنها را از توان انداختید اسیر بگیرید و از آن پس یا منّت بگذارید (و آزادشان کنید) و یا سربها بگیرید تا جنگ، به پایان آید، (فرمان خداوند) چنین است و اگر خدا می‌خواست از آنان انتقام می‌گرفت لیک (نگرفت) تا شما را به یکدیگر بیازماید و آنان که در راه خداوند کشته شدند هرگز (خداوند) کارهایشان را بیراه نمی‌سازد» سوره محمد، آیه ۴.
  9. شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۳۷۸.
  10. فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۵؛ سوره محمد ۶۷ و ۶۸.
  11. حقوق مخاصمات مسلحانه، ج۱، ص۱۰۵.
  12. فقه سیاسی، ج۶، ص۱۸۵، ۱۹۲-۱۹۱.
  13. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۱۸۳.
  14. فقه سیاسی، ج۶، ص۱۹۴-۱۹۶.
  15. «اسیر بگیرید» سوره محمد، آیه ۴.
  16. تفسیر البحر المحیط، ج۸، ص۷۴.
  17. تفسیر السراج المنیر، ج۴، ص۲۳؛ تفسیر روح المعانی، ج۲۵، ص۴۰.
  18. سنن بیهقی، ج۹، ص۸۱؛ البدایة و النهایة، ج۳، ص۳۰۷.
  19. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۳۰۶.
  20. سنن بیهقی، ج۹، ص۸۱؛ البدایة و النهایة، ج۳، ص۳۰۷.
  21. سنن بیهقی، ج۹، ص۸۹.
  22. سنن بیهقی، ج۹، ص۸۹.
  23. «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۸.
  24. تفسیر علی بن ابراهیم، ج۲، ص۳۹۸؛ تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۲۶؛ تفسیر نور الثقلین، ج۵، ص۴۷۸.
  25. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۳۰۶.
  26. نیل الاوطار، ج۷، ص۳۰۷؛ سنن ابی داود، ج۳، ص۷۶؛ فتح الباری، ج۶، ص۱۰۸؛ تفسیر روح المعانی، ج۲۹، ص۱۵۵.
  27. شرح ابن ابی الحدید، ج۱۴، ج۱۸۹.
  28. جامع‌الاحادیث، ج۱۳، ص۱۷۹؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۶۹؛ سنن بیهقی، ج۸، ص۱۸۳.
  29. «و خوراک را می‌دهند» سوره انسان، آیه ۸.
  30. «و کارشان رایزنی میان همدیگر است» سوره شوری، آیه ۳۸.
  31. المبسوط، ج۲، ص۱۳؛ تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۴۲۵؛ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۳.
  32. وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴، ج۸، ص۳۹۷؛ سنن بیهقی، ج۸، ص۱۴.
  33. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۳۰۷.
  34. جواهرالکلام، ج۲۱، ص۱۳۱؛ المغنی، ج۲، ص۹۲۷؛ جامع‌الاحادیث، ج۱۳، ص۱۸۳؛ سنن بیهقی، ج۹، ص۷۰.
  35. «(با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۹.
  36. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۳۰۸.
  37. تاریخ طبری، ج۳، ص۱۱۲؛ اعیان الشیعه، ج۸، ص۱۴۲؛ طبقات، ج۱، ص۶۰.
  38. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۳۰۸.
  39. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۳۰۹.
  40. بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۵؛ مستدرک الوسائل، ج۳، ص۴۳؛ سنن بیهقی، ج۸، ص۱۶۸.
  41. بحارالانوار، ج۴۵، ص۳۳۰؛ ج۴۶، ص۱۰ و ۱۵؛ سیره حلبی، ج۲، ص۴۹؛ مستدرک‌الوسائل، ج۲، ص۴۸۷.
  42. بحارالانوار، ج۴۵، ص۳۳۰؛ ج۴۶، ص۱۰ و ۱۵؛ سیره حلبی، ج۲، ص۴۹؛ مستدرک‌الوسائل، ج۲، ص۴۸۷.
  43. تاریخ طبری، ج۳، ص۲۲؛ مغازی واقدی، ج۲، ص۶۷۳؛ سیره ابن هشام، ج۳، ص۳۵۱؛ بحارالانوار، ج۲۱، ص۵.
  44. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۳۰۹.
  45. سنن بیهقی، ج۹، ص۱۳۶؛ مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۰۲.
  46. تذکرة الفقها، ج۱، ص۴۲۶.
  47. التحریر، ج۱، ص۱۴۰.
  48. المبسوط فی فقه الامامیه، ج۲، ص۲۱-۲۲.
  49. سنن ابن منصور، ج۲، ص۲۴۶؛ سنن بیهقی، ج۹، ص۱۲۶؛ اسدالغابه، ج۳، ص۴۷؛ مستدرک‌الوسائل، ج۲، ص۴۶.
  50. وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۴۱.
  51. وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۴۱؛ مستدرک الوسائل، ج۲، ص۴۸۶؛ سنن بیهقی، ج۹، ص۱۲۸-۱۲۷.
  52. المبسوط، ج۲، ص۲۱.
  53. جواهرالکلام، ج۲۱، ص۱۲۹- ۱۳۰.
  54. سنن بیهقی، ج۹، ص۷۸.
  55. جواهرالکلام، ج۲۱، ص۱۲۰.
  56. المبسوط، ج۲، ص۱۳.
  57. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۳۰۹.
  58. المنتهی، ج۲، ص۹۳۲.
  59. جواهرالکلام، ج۲۱، ص۱۲۹.
  60. کافی، ج۵، ص۳۵؛ التهذیب، ج۶، ص۱۵۳.
  61. جامع احادیث الشیعه، ج۱۳، ۱۷۸؛ المغنی، ج۱۰، ص۳۹۹؛ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۲۰.
  62. جامع احادیث الشیعه، ج۱۳، ص۱۷۷ به بعد؛ کنز العمال، ج۲، ص۳۱۹.
  63. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۳۱۰.
  64. الاموال، ص۶۵.
  65. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۳۱۱.
  66. فقه سیاسی، ج۶، ص۱۹۶-۲۰۶.
  67. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۳۱۱.