فدیه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

معناشناسی

«فدیه» به معنای عوض قرار دادن چیزی به جای چیز دیگر[۱]، مالی که به جای چیزی پرداخت می‌شود؛ مانند آزادی اسیر، کفاره روزه ‌نگرفتن و شکستن سوگند. به آن بَلاگردان می‌گویند[۲].

فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا[۳].

«فدیه» مجازات مالی است که از منابع درآمد دولت اسلامی محسوب می‌شود و در راه خدا (مانند جنگ) و طبقات آسیب‌دیده اجتماع صرف می‌شود. درباره موارد مصرف فدیه (کفاره) در کتب فقهی بحث شده است[۴].

فدیه در قرآن

منظور آن دسته از آیاتی است که به فدیه گرفتن پیامبر اشاره دارد. یا فدیه را نفی می‌کند. حال فدیه چیست و چه کاربردی دارد؟ در لغت “افْتِدَاءً” [و فدیه] به معنای: جایگزینی و بازخرید کردن به کار برده می‌شود. مثل آن‌چه اسیر خود را باز خرید می‌کند، او را در برابر مال، یا چیزی رهایی داد. افتداء المرأة نفسها من زوجها بخشیدن زن به شوهر خود مالی را تا از او رها شود و طلاق بگیرد. إفْدَاءً [فدی] فلاناً الأَسیرَ: از فلانی فدیه اسیر را پذیرفت و باز خرید کرد. بنابراین، فدا و فدیه: به معنای عوض دادن است. یعنی چیزی که انسان جایگزین می‌کند. همچنین است فدیه و فداء: فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ[۵] گناهی بر آن دو نیست، در آن‌چه زن آن را عوض داده، مقصود آن است که زن چیزی در عوض طلاق گرفتن بدهد. وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ[۶]. و بر آنان که به مشقّت زیاد روزه می‌گیرند عوضی است و آن طعام فقیر است. در این مدخل آن دسته از آیاتی ذکر شده است که خداوند برای اسیران جایگزینی تعیین می‌کند. این در حالی است که به صراحت بیان شده که قوانین فدیه تنها مربوط به دنیا می‌شود و در آخرت جایی برای جایگزینی نیست.

  1. يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَى إِنْ يَعْلَمِ الله فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَالله غَفُورٌ رَحِيمٌ[۷].
  2. مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَالله يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَالله عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۸].
  3. الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ * يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ * وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا تَنْفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ[۹].

نکات

در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. خداوند به پیامبر دستور می‌دهد که: ای پیغمبر بگو به آن کسانی که در دست شمایند و آن اسیرانی که شما بر آنان تسلط یافته‌اید و از ایشان فدیه گرفته‌اید. اگر چنانچه در دل‌هایتان ایمان به خدا وجود می‌داشت، و خداوند این معنا را از شما معلوم کرده بود - هر چیزی که برای او معلوم باشد قطعاً وجود دارد - به شما چیزهایی می‌داد که از آن فدیه که مسلمانان از شما گرفته‌اند، بهتر بود، و شما را می‌آمرزید که خدا آمرزنده رحیم است[۱۰]. يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَى إِنْ يَعْلَمِ الله فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَالله غَفُورٌ رَحِيمٌ؛
  2. خداوند به هیچ پیامبری اجازه نداده است که افراد دشمن را به اسیری بگیرد و آنها را گروگان قرار دهد و از آنها پولی دریافت کند. فدیه- یا بر آنها منت گذارد و آزادشان کند، تا اینکه در قتل مشرکین مبالغه کند و آنها را نابود سازد و اسباب عبرت دیگران را فراهم گرداند و اقتدار پیدا کند[۱۱]. مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا...؛
  3. توجه به عدم پذیرش فدیه در قیامت زمینه‌ساز ایمان به پیامبر: الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ... * وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ؛
  4. کلبی می‌گوید: منظور الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ این است که در برابر کسانی که از او –محمّد (ص)- پرسش مینمایند کاملاً او را توصیف و اوصافی را که در کتب ایشان ذکر شده بیان می‌کنند و بنا بر این ضمیر در يَتْلُونَهُ به محمّد برمی‌گردد - نه به کتاب[۱۲][۱۳].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۹، ص۴۰.
  2. محسن معینی، «فدیه»، دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهی، ج۲، ص۱۵۴۹.
  3. «پس هرگاه با کافران (حربی) روبه‌رو شدید (آنان را) گردن بزنید تا چون آنها را از توان انداختید اسیر بگیرید و از آن پس یا منّت بگذارید (و آزادشان کنید) و یا سربها بگیرید تا جنگ، به پایان آید، (فرمان خداوند) چنین است و اگر خدا می‌خواست از آنان انتقام می‌گر» سوره محمد، آیه ۴.
  4. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص ۴۴۰.
  5. «طلاق (رجعی) دوبار است پس از آن یا باید به شایستگی (با زن) زندگی یا (او را) به نیکی رها کرد و شما را روا نیست که از آنچه به آنان داده‌اید چیزی بازگیرید- مگر آنکه هر دو بیم کنند که احکام خداوند را بجا نیاورند- و اگر بیم داشتید که آن دو حدود خداوند را بجا نیاورند، در آنچه زن برای آزادی خود می‌دهد (و شوهر می‌ستاند) گناهی بر آن دو نیست؛ اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
  6. «و بر آنان که به دشواری آن را بر می‌تابند (به جای هر روز) جایگزینی است (به اندازه) خوراک مستمندی و هر که خود خواسته، خیری (بیش) دهد، برای او بهتر است. و اگر بدانید روزه داشتن برای شما بهتر است» سوره بقره، آیه ۱۸۴.
  7. «ای پیامبر! به اسیرانی که در دست دارید بگو: اگر خداوند در دل‌هایتان خیری ببیند به شما بهتر از آنچه از شما ستانده‌اند خواهد رساند و شما را می‌آمرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره انفال، آیه ۷۰.
  8. «بر هیچ پیامبری روا نیست که اسیرانی داشته باشد تا (آنگاه که) در (سر) زمین (خویش دشمن را) از توان بیندازد؛ (شما از گرفتن اسیر) کالای ناپایدار این جهان را می‌خواهید و خداوند جهان واپسین را (برای شما) می‌خواهد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۶۷.
  9. «کسانی که بدان‌ها کتاب (آسمانی) داده‌ایم، آن را چنان که سزاوار خواندن آن است می‌خوانند، آنان بدان ایمان دارند؛ و کسانی که به آن انکار ورزند زیانکارند * ای بنی اسرائیل، نعمتم را که ارزانی شما داشتم به یاد آورید و (نیز) این را که شما را بر جهانیان برتری دادم * و از روزی پروا کنید که هیچ کاری از کسی برای دیگری بر نمی‌آید و از او جایگزینی پذیرفته نمی‌گردد و میانجیگری، سودی برای او ندارد و آنان یاری نخواهند شد» سوره بقره، آیه ۱۲۱-۱۲۳.
  10. المیزان، ج۹، ص۱۸۲.
  11. مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۶۱.
  12. ترجمه مجمع البیان، ج۲، ص۲۱.
  13. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲، ص ۳۵۷.