برخورد با فرصت‌طلبان در سیره معصوم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'تاریخ یعقوبی' به 'تاریخ یعقوبی'
جز (جایگزینی متن - 'سال' به 'سال')
جز (جایگزینی متن - 'تاریخ یعقوبی' به 'تاریخ یعقوبی')
خط ۵: خط ۵:


== طرد [[ابوسفیان]] از سوی [[امام علی]] {{ع}} ==
== طرد [[ابوسفیان]] از سوی [[امام علی]] {{ع}} ==
ابوسفیان از چهره‌هایی است که به سبب [[حفظ]] [[نظام جاهلی]] و آموزه‌های آن سال‌ها با [[رسول خدا]] {{صل}} به [[ستیز]] پرداخت و تنها زمانی که خود را از [[رویارویی]] با [[پیامبر]] و [[سپاه اسلام]] [[ناتوان]] دید، به [[پذیرش اسلام]] مجبور شد. رویدادهای بعدی به وضوح نشان می‌دهد که [[اسلام]] ابوسفیان، [[اسلامی]] ظاهری و از سر ناچاری بود. هیچ‌گاه [[دل]] ابوسفیان در برابر اسلام [[مطیع]] نشد و او [[ارزش]] و حرمتی برای [[دین]] قائل نبود. به نوشته [[مورخان]] زمانی که رسول خدا {{صل}} [[رحلت]] کرد، ابوسفیان در [[مدینه]] حضور نداشت. پس از این جریان به مدینه آمد و مطلع شد مردم با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کرده و [[علی]] را کنار گذاشته‌اند. او اگرچه با امام علی {{ع}} کینه‌ای دیرینه داشت، اما در آن شرایط [[احساس]] کرد وضعیت مناسبی به‌وجود آمده تا با [[ایجاد اختلاف]] و درگیری میان [[مسلمانان]] و رودررو قرار دادن آنان، [[انتقام]] شخصی خویش را از [[مسلمانان]] بگیرد. به همین [[دلیل]] نزد [[علی]] {{ع}} آمد و پس از علنی‌کردن [[حمایت]] از [[بنی‌هاشم]] و اعلام [[آمادگی]] خود جهت [[بیعت]] با آن [[حضرت]]، گفت حاضر است در حمایت از او [[مدینه]] را از سواره و پیاده پر کند. [[تاریخ]] [[یعقوبی]] در این‌باره می‌نویسد: [[ابوسفیان]] در شمار کسانی بود که از [[بیعت با ابوبکر]] سرباز زد و نزد علی {{ع}} آمد و گفت: دست خویش را پیش آر تا با تو بیعت کنم و قصی را در حمایت از تو فراهم آورم...<ref>احمد بن ابی یعقوب بن جعفر یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه دکتر آیتی، ج۱، ص۵۲۶.</ref>. [[طبری]] و ابن‌اثیر نیز آورده‌اند: وقتی [[مردم]] با [[ابوبکر]] بیعت کردند، ابوسفیان رو به مردم کرد و گفت: غباری را می‌نگرم که جز [[خون]]، آن را فرو نمی‌نشاند. ای [[فرزندان]] [[عبدمناف]]! ابوبکر را چه رسد به [[حکومت]] بر شما؟ کجایند آن دو [[درمانده]] و [[ناتوان]]... کجایند علی و [[عباس]]؟ [[شایسته]] نیست که حکومت و [[زمامداری]] در کم‌ترین گروه [[قریش]] جای گیرد... سپس رو به علی کرد و گفت: دستت را پیش آر تا با تو بیعت کنم. به [[خدا]] [[سوگند]] اگر خواهی [[شهر]] را از سواره و پیاده لبریز خواهم ساخت. [[امام علی]] {{ع}} ضمن ردّ پیشنهاد ابوسفیان فرمود: به خدا سوگند در پس این پیشنهاد هدفی جز [[فتنه]] و [[آشوب]] نداری! به خدا سوگند تو از دیرباز [[بدخواه]] [[اسلام]] بوده‌ای، ما را به [[اندرز]] تو نیازی نیست<ref>عزالدین ابی‌الحسن علی بن محمد ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۲۵-۳۲۶؛ ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ طبری)، ج۳، ص۲۰۹.</ref>. بعدها امام علی {{ع}} در نامه‌ای به [[معاویه]] این داستان را به او یادآور شد و فرمود: پدرت ابوسفیان پس از [[درگذشت پیامبر]] {{صل}} نزد من آمد و گفت: دست بگشا تا با تو بیعت کنم. چراکه تو از دیگران به [[خلافت]] شایسته‌تری، اما من برای [[حفظ وحدت]] و [[یگانگی]] [[مسلمانان]] پیشنهاد او را نپذیرفتم<ref>ابوعمر احمد بن محمد ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۵، ص۸۴.</ref>. روشن است که [[امام]] از اندیشه‌های شوم و اهداف پشت پرده [[ابوسفیان]] [[آگاه]] بود و [[نیک]] می‌دانست که او جز به [[فتنه]] و [[آشوب]]، نمی‌اندیشد. او هیچ‌گاه [[خیرخواه]] مسلمانان نبوده و نخواهد بود و [[سربلندی]] آنان را نخواسته است؛ به همین [[دلیل]] با پیشنهاد وی [[مخالفت]] کرد.<ref>[[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۳۲۷.</ref>
ابوسفیان از چهره‌هایی است که به سبب [[حفظ]] [[نظام جاهلی]] و آموزه‌های آن سال‌ها با [[رسول خدا]] {{صل}} به [[ستیز]] پرداخت و تنها زمانی که خود را از [[رویارویی]] با [[پیامبر]] و [[سپاه اسلام]] [[ناتوان]] دید، به [[پذیرش اسلام]] مجبور شد. رویدادهای بعدی به وضوح نشان می‌دهد که [[اسلام]] ابوسفیان، [[اسلامی]] ظاهری و از سر ناچاری بود. هیچ‌گاه [[دل]] ابوسفیان در برابر اسلام [[مطیع]] نشد و او [[ارزش]] و حرمتی برای [[دین]] قائل نبود. به نوشته [[مورخان]] زمانی که رسول خدا {{صل}} [[رحلت]] کرد، ابوسفیان در [[مدینه]] حضور نداشت. پس از این جریان به مدینه آمد و مطلع شد مردم با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کرده و [[علی]] را کنار گذاشته‌اند. او اگرچه با امام علی {{ع}} کینه‌ای دیرینه داشت، اما در آن شرایط [[احساس]] کرد وضعیت مناسبی به‌وجود آمده تا با [[ایجاد اختلاف]] و درگیری میان [[مسلمانان]] و رودررو قرار دادن آنان، [[انتقام]] شخصی خویش را از [[مسلمانان]] بگیرد. به همین [[دلیل]] نزد [[علی]] {{ع}} آمد و پس از علنی‌کردن [[حمایت]] از [[بنی‌هاشم]] و اعلام [[آمادگی]] خود جهت [[بیعت]] با آن [[حضرت]]، گفت حاضر است در حمایت از او [[مدینه]] را از سواره و پیاده پر کند. [[تاریخ یعقوبی]] در این‌باره می‌نویسد: [[ابوسفیان]] در شمار کسانی بود که از [[بیعت با ابوبکر]] سرباز زد و نزد علی {{ع}} آمد و گفت: دست خویش را پیش آر تا با تو بیعت کنم و قصی را در حمایت از تو فراهم آورم...<ref>احمد بن ابی یعقوب بن جعفر یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه دکتر آیتی، ج۱، ص۵۲۶.</ref>. [[طبری]] و ابن‌اثیر نیز آورده‌اند: وقتی [[مردم]] با [[ابوبکر]] بیعت کردند، ابوسفیان رو به مردم کرد و گفت: غباری را می‌نگرم که جز [[خون]]، آن را فرو نمی‌نشاند. ای [[فرزندان]] [[عبدمناف]]! ابوبکر را چه رسد به [[حکومت]] بر شما؟ کجایند آن دو [[درمانده]] و [[ناتوان]]... کجایند علی و [[عباس]]؟ [[شایسته]] نیست که حکومت و [[زمامداری]] در کم‌ترین گروه [[قریش]] جای گیرد... سپس رو به علی کرد و گفت: دستت را پیش آر تا با تو بیعت کنم. به [[خدا]] [[سوگند]] اگر خواهی [[شهر]] را از سواره و پیاده لبریز خواهم ساخت. [[امام علی]] {{ع}} ضمن ردّ پیشنهاد ابوسفیان فرمود: به خدا سوگند در پس این پیشنهاد هدفی جز [[فتنه]] و [[آشوب]] نداری! به خدا سوگند تو از دیرباز [[بدخواه]] [[اسلام]] بوده‌ای، ما را به [[اندرز]] تو نیازی نیست<ref>عزالدین ابی‌الحسن علی بن محمد ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۲۵-۳۲۶؛ ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ طبری)، ج۳، ص۲۰۹.</ref>. بعدها امام علی {{ع}} در نامه‌ای به [[معاویه]] این داستان را به او یادآور شد و فرمود: پدرت ابوسفیان پس از [[درگذشت پیامبر]] {{صل}} نزد من آمد و گفت: دست بگشا تا با تو بیعت کنم. چراکه تو از دیگران به [[خلافت]] شایسته‌تری، اما من برای [[حفظ وحدت]] و [[یگانگی]] [[مسلمانان]] پیشنهاد او را نپذیرفتم<ref>ابوعمر احمد بن محمد ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۵، ص۸۴.</ref>. روشن است که [[امام]] از اندیشه‌های شوم و اهداف پشت پرده [[ابوسفیان]] [[آگاه]] بود و [[نیک]] می‌دانست که او جز به [[فتنه]] و [[آشوب]]، نمی‌اندیشد. او هیچ‌گاه [[خیرخواه]] مسلمانان نبوده و نخواهد بود و [[سربلندی]] آنان را نخواسته است؛ به همین [[دلیل]] با پیشنهاد وی [[مخالفت]] کرد.<ref>[[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۳۲۷.</ref>


== عدم [[همراهی]] [[امام علی]] {{ع}} با [[قاتلان عثمان]] ==
== عدم [[همراهی]] [[امام علی]] {{ع}} با [[قاتلان عثمان]] ==
۲۱۸٬۴۳۸

ویرایش