ایمان در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

۹٬۱۴۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = ایمان
| موضوع مرتبط = توحید
| عنوان مدخل  = ایمان
| عنوان مدخل  = ایمان
| مداخل مرتبط = [[ایمان در لغت]] - [[ایمان در قرآن]] - [[ایمان در حدیث]] - [[ایمان در کلام اسلامی]] - [[ایمان در نهج البلاغه]] - [[ایمان در معارف دعا و زیارات]] - [[ایمان در اخلاق اسلامی]] - [[ایمان در فقه اسلامی]] - [[ایمان در فقه سیاسی]] - - [[مقام ایمان]] - [[ایمان در معارف و سیره علوی]] - [[ایمان در معارف و سیره حسینی]] - [[ایمان در معارف و سیره رضوی]] - [[ایمان در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[ایمان در لغت]] - [[ایمان در قرآن]] - [[ایمان در حدیث]] - [[ایمان در کلام اسلامی]] - [[ایمان در نهج البلاغه]] - [[ایمان در معارف دعا و زیارات]] - [[ایمان در اخلاق اسلامی]] - [[ایمان در فقه اسلامی]] - [[ایمان در فقه سیاسی]] - [[مقام ایمان]] - [[ایمان در معارف و سیره علوی]] - [[ایمان در معارف و سیره حسینی]] - [[ایمان در معارف و سیره رضوی]] - [[ایمان در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
خط ۱۱: خط ۱۱:
در [[آیه قرآن]] آمده است: {{متن قرآن|وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی می‌کند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره تغابن، آیه ۱۱.</ref>‌.
در [[آیه قرآن]] آمده است: {{متن قرآن|وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی می‌کند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره تغابن، آیه ۱۱.</ref>‌.


درباره [[حقیقت]] [[ایمان]] سخنان بسیاری گفته شده است؛ از جمله اینکه گفته شده، [[ایمان]] دارای سه جزء است: [[اعتقاد قلبی]]، [[اقرار زبانی]] و عمل [[جوارحی]]<ref>احمد بن یوسف سمین حلبی، عمدة الحفاظ، ج۱، ص۱۳۹. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۹۱.</ref>؛ همچنین گفته‌اند، [[ایمان]] دارای مراتب است؛ زیرا [[تصدیق]] چیزی گاهی تنها به همان [[تصدیق]] ختم می‌شود و گاهی این [[تصدیق]] شدیدتر و مستحکم‌تر خواهد بود و برخی لوازم آن [[تصدیق]] نیز بر فرد مترتب خواهد شد و گاهی فرد تصدیق‌کننده بر همه لوازم [[اعتقاد]] خود ملتزم می‌گردد<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۴۵.</ref>؛ نمی‌توان [[ایمان]] را از قبیل [[علم]] محض دانست؛ زیرا [[علم]] با [[کفر]] جمع‌ شدنی است؛ بسیاری [[علم]] به [[آیات الهی]] پیدا می‌کنند، ولی آن را [[تکذیب]] می‌کنند و نیز نمی‌توان [[ایمان]] را از قبیل عمل محض دانست؛ زیرا عمل محض با [[نفاق]] جمع‌ شدنی است<ref>سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۲۵۹-۲۶۰.</ref>.<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص۱۳۵.</ref>
درباره [[حقیقت]] [[ایمان]] سخنان بسیاری گفته شده است؛ از جمله اینکه گفته شده، [[ایمان]] دارای سه جزء است: [[اعتقاد قلبی]]، [[اقرار زبانی]] و عمل [[جوارحی]]<ref>احمد بن یوسف سمین حلبی، عمدة الحفاظ، ج۱، ص۱۳۹. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۹۱.</ref>؛ همچنین گفته‌اند، [[ایمان]] دارای مراتب است؛ زیرا [[تصدیق]] چیزی گاهی تنها به همان [[تصدیق]] ختم می‌شود و گاهی این [[تصدیق]] شدیدتر و مستحکم‌تر خواهد بود و برخی لوازم آن [[تصدیق]] نیز بر فرد مترتب خواهد شد و گاهی فرد تصدیق‌کننده بر همه لوازم [[اعتقاد]] خود ملتزم می‌گردد<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۴۵.</ref>؛ نمی‌توان [[ایمان]] را از قبیل [[علم]] محض دانست؛ زیرا [[علم]] با [[کفر]] جمع‌ شدنی است؛ بسیاری [[علم]] به [[آیات الهی]] پیدا می‌کنند، ولی آن را [[تکذیب]] می‌کنند و نیز نمی‌توان [[ایمان]] را از قبیل عمل محض دانست؛ زیرا عمل محض با [[نفاق]] جمع‌ شدنی است<ref>سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۲۵۹-۲۶۰.</ref>.<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص۱۳۵.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۲۱.</ref>
 
==[[ایمان]]==
[[اعتقاد به امامت]] و [[ولایت]] [[ائمه دوازده‌گانه]] را ایمان گویند. در [[روایات]] و نیز کلمات [[فقها]] ایمان در دو معنای [[عام و خاص]] به کار رفته است که معنای عام آن عبارتست از [[تصدیق قلبی]] به تمامی آنچه که [[حضرت محمد]]{{صل}} آورده است و ایمان به معنای خاص، یکی از [[فرائض]] و [[واجبات]] و شرط [[صحت]] و قبولی تمامی عبادت‌هاست<ref>مالک الافهام، ج۵، ص۳۳۷ – ۳۳۸.</ref>. از ایمان به معنای خاص در باب‌های بسیاری مانند [[اجتهاد]] و [[تقلید]]، [[طهارت]]، [[صلات]]، [[زکات]]، [[خمس]]، [[صوم]]، [[اعتکاف]]، [[حج]]، [[وقف]]، [[نذر]]، [[قضاء]] و [[شهادات]] بحث شده است. فقها در اینکه صحت [[عبادات]] منوط به ایمان است و در صورت نبود ایمان، عبادات [[باطل]] هستند، ادعای [[اجماع]] کرده‌اند<ref>جواهر الکلام، ج۱۵، ص۶۳.</ref>. ایمان در [[مرجع تقلید]]، [[امامت]] [[جماعت]] و [[جمعه]]، مستحق زکات و خمس، [[قاضی]]، [[شاهد]] و تقسیم‌کننده [[اموال]] که از جانب [[حاکم شرع]] [[نصب]] شده، شرط است<ref>فرهنگ فقه، ج۱، ص۷۸۷.</ref>. بسیاری از فقها در [[مؤذن]] جماعت و [[ناب]] در حج نیز [[شرط ایمان]] را لازم دانسته‌اند<ref>فقه سیاسی، ج۳، ص۱۹۱.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۳۹۵.</ref>
 
===ایمان و [[امّت]]===
در [[اسلام]] «ایمان» و [[عقیده]]، شاخص [[ملّت]] و عنصر [[واقعی]] [[تکوین]] آن محسوب می‌شود، و ملّت [[اسلامی]] را افراد و توده‌هایی تشکیل می‌دهند که به [[آیین اسلام]] گرویده و به عقیده و [[قانون]] اسلام ایمان آورده باشند و بر اساس همین پایه، اسلام، به جای «ملّت» اصطلاح «امّت» را به کار برده و امّت [[معتقد]] به اسلام را «امّت» [[واحدی]] دانسته است.
[[قرآن]] این [[حقیقت]] را چنین اعلام می‌دارد:
{{متن قرآن|إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ}}<ref>«به راستی این امّت شماست، امّتی یگانه و من پروردگار شمایم بنابراین مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۹۲.</ref>.
و در جای دیگر به این صورت تأکید می‌شود:
{{متن قرآن|إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ}}<ref>«و این امّت شماست، امّتی یگانه و من پروردگار شمایم پس، از من پروا کنید» سوره مؤمنون، آیه ۵۲.</ref>.
و در آیه‌ای دیگر نیز، ملّت [[مسلمان]] به عنوان یک [[امّت]] ممتاز و میانه‌رو معرفی شده است:
{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ}}<ref>«و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبله‌ای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی می‌کند و چه کسی واپس می‌گراید، و بی‌گمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده» سوره بقره، آیه ۱۴۳.</ref>.
[[قانون]] [[اسلام]]، به تفرقه‌های [[نژادی]]، خونی، خاکی و... توجهی مبذول نمی‌دارد و از نظر قانون و [[حقوق]]، همه افراد [[مسلمان]] را یکسان و چون دندانه‌های متساوی شانه محسوب می‌دارد. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} این [[حقیقت اسلام]] را با تأکید تمام در [[پیام]] [[تاریخی]] «[[حجة الوداع]]» تصریح کرد:
{{متن حدیث| یا ایها الناس ان ربکم واحد و ان اباکم واحد کلکم لادم و آدم من تراب اکرمکم عندالله اتقیکم لیس لعربی علی عجمی و لا لعجمی علی عرب و لا لأحمر علی ابیض و لا لابیض علی احمر فضل الا بالتقوی، الا بلغت اللهم فاشهد، الا فلیبلغ الشاهد منکم الغایب}}؛ (هان ای [[مردم]]، ای [[انسان‌ها]]، خدای شما یکی است و پدر شما یکی، و همگی از [[آدم]] به وجود آمدند و آدم نیز از [[خاک]]، با فضیلت‌ترین شما پیش [[خدا]]، [[پرهیزکارترین]] شماست. نه [[عربی]] را بر عجمی و نه عجمی را بر عربی و نه سرخی را بر سفیدی و نه سفیدی را بر سرخی، فضیلتی است مگر به [[پرهیزکاری]]. بیدار و هوشیار باشید که پیام را رسانیدم، خدایا تو خود [[گواه]] باش! [[آگاه]] باشید که باید هر آنکه [[شاهد]] این پیام بود آن را به غائبین برساند و برای [[ابلاغ]] آن همه مسئولید).
اکنون، ما اگر وضع یک [[اجتماع]] بزرگی را به این ترتیب مورد نظر قرار دهیم، کاملاً بر ما روشن خواهد شد که [[وحدت]]، در عناصر مادی هر چند [[قوی]] باشد و [[همبستگی]] بیشتری ایجاد کند، نمی‌تواند مبنای «یک [[زندگی]] مشترک و [[هدف]] و [[مصالح]] مشترک» قرار گیرد و سرانجام تضاد خواست‌ها، تباین [[افکار]]، [[اختلاف]] [[اراده‌ها]] و بالاخره اختلاف نظر در [[تشخیص مصالح]] و [[هدف زندگی]]، شیرازه آن [[اجتماع]] را از هم پاشیده و [[وحدت اجتماعی]] و [[هماهنگی]] دسته‌جمعی را از میان خواهد برد.
در صورتی که مجتمعی که مرکب از افراد مختلف از نظر «نژاد»، «[[خاک]]» و «[[خون]]» می‌باشند، اگر واجد «وحدت [[فکر و عقیده]] و هدف» باشند، خواهند توانست بر اساس آن، برنامه‌ای واحد براساس مصالح متحدی تنظیم و با هماهنگی خاص آن را [[اجرا]] و همگی در ابقای آن تشریک مساعی کنند.
با توجه به بیانات مذکور، می‌توان چنین نتیجه گرفت که وحدت فکر و عقیده، همچنان‌که ضامن وحدت اجتماعی است، ضامن و شاخص وحدت ملّیّت نیز است و تمایز [[ملّت‌ها]] و جامعه‌ها و حدود ملّیّت‌ها و اجتماعات، باید با در نظر گرفتن «تضاد» و یا «وحدت» [[عقیده]] و [[فکر]] تشخیص و تعیین شود.
بنابراین، باید گفت که [[ملّت]] و [[امّت]] واحد عبارت از مجموعه افرادی است که بر اساس عقیده و فکر واحد، زندگی مشترک و هماهنگی را برای خود، [[انتخاب]] می‌کنند و نیز مفهوم «ملّیّت» عبارت از یک رابطه [[اعتقادی]] و [[فکری]] است که افرادی را به همدیگر مرتبط، و پیوندی بین آنها و [[نظام]] خاصی که مقتضای آن عقیده است، ایجاد می‌کند<ref>فقه سیاسی، ج۳، ص۱۹۰ – ۱۹۱.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۳۹۶.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1379779.jpg|22px]] [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم''']]
# [[پرونده:1379779.jpg|22px]] [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم''']]
# [[پرونده: 1100699.jpg|22px]] [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه فقه سیاسی ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۷۵٬۸۷۱

ویرایش