معنویت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(←مقدمه) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
معنویت، پاسخ مثبت به نیازهای درونی و [[گرایشهای فطری]] است. معنویت، پیوند انسان با [[خدا]] و [[عالم باطن]] است. معنویت یعنی انسان بر اساس [[جهانبینی توحیدی]] به [[مبدأ و معاد]] [[باور]] داشته باشد و انسان را در برابر خدا، خود، [[جامعه]] و جهان، [[مسئول]] و پاسخگو بداند. معنویت [[اجتماعی]] و «معنویت» [[انقلاب]] و [[نظام اسلامی]] نیز تنها به معنای [[دعا]]، [[نیایش]]، [[عبادت]] و... نیست؛ بلکه معنویتی ساری و جاری در چالشهای روزمره و واقعیتهای [[حیات انسان]] و [[زندگی فردی]] ـ [[اجتماعی]] است<ref>یادداشتها، ج۱۱، ص۲۷۵.</ref>. معنویت بر پایه [[باورهای اسلامی]]، رابطه دو سویه با [[عدالت اجتماعی]] و [[کرامت]] و [[حریت]] [[انسانی]] دارد و تأثیر معنویت و معرفت، معنویت و کرامت، معنویت و [[عدالت]] و معنویت و حریت، تأثیری دو جانبه و متقابل است. از نظر [[قرآن]]، معنویت پایه [[تکامل]] است. این همه [[عبادات]] که در اسلام بر روی آن تکیه شده است، برای تقویت جنبه [[معنوی]] [[روح انسان]] است<ref>مجموعه آثار، ج۲۲، ص۴۱۹.</ref>.<ref>[[محمد جواد رودگر|رودگر، محمد جواد]]، [[نظام معنویت اسلامی - رودگر (مقاله)| مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۲۹۳.</ref> | معنویت، پاسخ مثبت به نیازهای درونی و [[گرایشهای فطری]] است. معنویت، پیوند انسان با [[خدا]] و [[عالم باطن]] است. معنویت یعنی انسان بر اساس [[جهانبینی توحیدی]] به [[مبدأ و معاد]] [[باور]] داشته باشد و انسان را در برابر خدا، خود، [[جامعه]] و جهان، [[مسئول]] و پاسخگو بداند. معنویت [[اجتماعی]] و «معنویت» [[انقلاب]] و [[نظام اسلامی]] نیز تنها به معنای [[دعا]]، [[نیایش]]، [[عبادت]] و... نیست؛ بلکه معنویتی ساری و جاری در چالشهای روزمره و واقعیتهای [[حیات انسان]] و [[زندگی فردی]] ـ [[اجتماعی]] است<ref>یادداشتها، ج۱۱، ص۲۷۵.</ref>. معنویت بر پایه [[باورهای اسلامی]]، رابطه دو سویه با [[عدالت اجتماعی]] و [[کرامت]] و [[حریت]] [[انسانی]] دارد و تأثیر معنویت و معرفت، معنویت و کرامت، معنویت و [[عدالت]] و معنویت و حریت، تأثیری دو جانبه و متقابل است. از نظر [[قرآن]]، معنویت پایه [[تکامل]] است. این همه [[عبادات]] که در اسلام بر روی آن تکیه شده است، برای تقویت جنبه [[معنوی]] [[روح انسان]] است<ref>مجموعه آثار، ج۲۲، ص۴۱۹.</ref>.<ref>[[محمد جواد رودگر|رودگر، محمد جواد]]، [[نظام معنویت اسلامی - رودگر (مقاله)| مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۲۹۳.</ref> | ||
به این ترتیب | به این ترتیب معنویت به معنای [[ارتباط با خدا]] و [[تجربه]] [[جاذبه]] [[لطف]] و حضور او، [[حقیقت]] عرفان است و عرفان در صورت برخورداری از این جوهره [[معنوی]] [[حقیقی]] است و بدون آن چیزی بیش از الفاظ و اصطلاحات پوچ نیست<ref>[[حمید رضا مظاهریسیف|مظاهریسیف، حمید رضا]]، [[نظام معنویت اسلامی - مظاهریسیف (مقاله)|مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱]]، ص۳۵۴.</ref>. | ||
== گونهشناسی معنویت == | == گونهشناسی معنویت == | ||
معنویت چهارگونه است که سه گونه از آن نادرست و [[انحرافی]] و تنها یک گونه از آن با معیارهای [[اسلامی]] و تعریف ارائه شده از معنویت سازگار است و میتواند سامان دهنده [[زندگی]] [[انسان]] در بستر هستی باشد. | معنویت چهارگونه است که سه گونه از آن نادرست و [[انحرافی]] و تنها یک گونه از آن با معیارهای [[اسلامی]] و تعریف ارائه شده از معنویت سازگار است و میتواند سامان دهنده [[زندگی]] [[انسان]] در بستر هستی باشد. | ||
# '''معنویت متحجرانه''': اولین صورت معنویت که کژروی و [[ناسازگاری]] با هستی و زندگی انسان در آن موج میزند؛ معنویتی است که با [[گریز]] از [[دنیا]] و دست کشیدن بیجهت از مواهب [[دنیوی]] شکل میگیرد. بسیاری از گرفتاریهایی که در مجموعه [[دینداران]] در گذشته اتفاق افتاده: اقبال به مسائل [[اخروی]] و [[دینی]]، بیتوجهی به مواهب عالم [[حیات]] و استعدادهایی است که [[خدای متعال]] در این عالم قرار داده است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۷/۲/۱۳۸۸.</ref>. قائلان به | # '''معنویت متحجرانه''': اولین صورت معنویت که کژروی و [[ناسازگاری]] با هستی و زندگی انسان در آن موج میزند؛ معنویتی است که با [[گریز]] از [[دنیا]] و دست کشیدن بیجهت از مواهب [[دنیوی]] شکل میگیرد. بسیاری از گرفتاریهایی که در مجموعه [[دینداران]] در گذشته اتفاق افتاده: اقبال به مسائل [[اخروی]] و [[دینی]]، بیتوجهی به مواهب عالم [[حیات]] و استعدادهایی است که [[خدای متعال]] در این عالم قرار داده است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۷/۲/۱۳۸۸.</ref>. قائلان به معنویت متحجرانه نه تنها در [[محرومیت]] خود از [[الطاف]] این جهانی [[خداوند]] مقصرند، بلکه در [[توسعه]] [[مفاسد]] و تمکن یافتن فاسدان نیز مقصر و مسئولاند و این یک [[انحراف]] بزرگ راه معنویت است. | ||
# '''معنویت [[دنیوی]]''': گونه دیگر از معنویت نادرست و [[انحرافی]]، معنویتی است که بر [[انگیزهها]] و اهداف دنیوی [[استوار]] شده است. اگر فداکاری برای [[اهداف الهی]] و موجب نزدیکی و [[ارتباط با خداوند]] باشد، خوب و درست است، اما اگر اهدافی نظیر ناسیونالیسم، یا رسیدن به [[قدرت]]، یا صرفاً دستیابی به [[آرامش]] دنیوی باشد، اگرچه گاهی [[ارزشمند]] است، اما آن معنویتی نیست که استعدادهای معنوی [[انسان]] را در ارتباط با خداوند شکوفا میسازد و انسان را در [[جاذبه]] [[لطف الهی]] [[رشد]] میدهد. معنویتی که معطوف به اهداف و آرزوهای دنیوی است، نمیتواند شکوفا کننده [[روح]] و استعدادهای [[عظیم]] معنوی باشد. | # '''معنویت [[دنیوی]]''': گونه دیگر از معنویت نادرست و [[انحرافی]]، معنویتی است که بر [[انگیزهها]] و اهداف دنیوی [[استوار]] شده است. اگر فداکاری برای [[اهداف الهی]] و موجب نزدیکی و [[ارتباط با خداوند]] باشد، خوب و درست است، اما اگر اهدافی نظیر ناسیونالیسم، یا رسیدن به [[قدرت]]، یا صرفاً دستیابی به [[آرامش]] دنیوی باشد، اگرچه گاهی [[ارزشمند]] است، اما آن معنویتی نیست که استعدادهای معنوی [[انسان]] را در ارتباط با خداوند شکوفا میسازد و انسان را در [[جاذبه]] [[لطف الهی]] [[رشد]] میدهد. معنویتی که معطوف به اهداف و آرزوهای دنیوی است، نمیتواند شکوفا کننده [[روح]] و استعدادهای [[عظیم]] معنوی باشد. | ||
# '''معنویت ستمپذیرانه''': [[هدف]] این گونه از معنویت، به [[انقیاد]] در آوردن [[مردم]] است به طوری که دامنه [[اقتدار]] [[نظام سلطه]] را به لایههای عمیق [[باورها]] و ارزشهای مردم پیوند بزند. شکلگیری این معنویت دو بستر اصلی دارد: نخست بستر [[فطری]] و [[روانی]] [[انسانها]] و دوم بستر [[سیاسی]] است. میان این بستر پیوند نزدیکی برقرار است. وجود معنوی و [[روحانی]] [[انسان]] موجب شده است که از نظام مادی و [[ظالمانه]] سرمایهداری خسته و دلزده شود و [[بحران معنویت]] به تهدیدی جدی در فضای جهانی مبدل گردد. | # '''معنویت ستمپذیرانه''': [[هدف]] این گونه از معنویت، به [[انقیاد]] در آوردن [[مردم]] است به طوری که دامنه [[اقتدار]] [[نظام سلطه]] را به لایههای عمیق [[باورها]] و ارزشهای مردم پیوند بزند. شکلگیری این معنویت دو بستر اصلی دارد: نخست بستر [[فطری]] و [[روانی]] [[انسانها]] و دوم بستر [[سیاسی]] است. میان این بستر پیوند نزدیکی برقرار است. وجود معنوی و [[روحانی]] [[انسان]] موجب شده است که از نظام مادی و [[ظالمانه]] سرمایهداری خسته و دلزده شود و [[بحران معنویت]] به تهدیدی جدی در فضای جهانی مبدل گردد. | ||
# '''[[معنویت اسلامی]]''': معنویت اسلامی مبتنی بر مبانی [[اسلامی]] است و چون [[اسلام]] برنامه کامل [[زندگی]] است، معنویت اسلامی از ویژگی کلنگری برخورد است. کلنگری معنویت اسلامی در دو جهت دامن میگسترد. نخست در [[طول حیات]] بشری که در برگیرنده [[دنیا]] و [[آخرت]] است و دیگر در عرض [[حیات]] بشری که ساحتهای گوناگون [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] و [[علمی]] و [[فرهنگی]] را شامل میشود. همه فعالیتهای دنیوی به شرط توجه به خداوند و [[قصد قرب]] او به ذکر تبدیل میشود و موجب شکلگیری [[ارتباط]] نزدیک و درونی با خداست. به این ترتیب روح معنویت در ساحتهای گوناگون زندگی دمیده میشود و دنیا و آخرت از [[تقابل]] و دوگانگی به [[وحدت]] و [[یگانگی]] میرسد و انسان [[حقیقت]] زندگی را درک کرده به ژرفای وجود خود دست یافته است و حقیقت خویش را در [[یکپارچگی]] کامل میبیند. حقیقتی [[ابدی]]، یکپارچه و سرشار از زندگی و [[روشنایی]] که در پرتو [[نور خدا]] و توجه و [[ارتباط]] با او [[کشف]] میشود<ref>[[حمید رضا مظاهریسیف|مظاهریسیف، حمید رضا]]، [[نظام معنویت اسلامی - مظاهریسیف (مقاله)|مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱]]، ص۳۶۱-۳۶۷.</ref>. | # '''[[معنویت اسلامی]]''': معنویت اسلامی مبتنی بر مبانی [[اسلامی]] است و چون [[اسلام]] برنامه کامل [[زندگی]] است، معنویت اسلامی از ویژگی کلنگری برخورد است. کلنگری معنویت اسلامی در دو جهت دامن میگسترد. نخست در [[طول حیات]] بشری که در برگیرنده [[دنیا]] و [[آخرت]] است و دیگر در عرض [[حیات]] بشری که ساحتهای گوناگون [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] و [[علمی]] و [[فرهنگی]] را شامل میشود. همه فعالیتهای دنیوی به شرط توجه به خداوند و [[قصد قرب]] او به ذکر تبدیل میشود و موجب شکلگیری [[ارتباط]] نزدیک و درونی با خداست. به این ترتیب روح معنویت در ساحتهای گوناگون زندگی دمیده میشود و دنیا و آخرت از [[تقابل]] و دوگانگی به [[وحدت]] و [[یگانگی]] میرسد و انسان [[حقیقت]] زندگی را درک کرده به ژرفای وجود خود دست یافته است و حقیقت خویش را در [[یکپارچگی]] کامل میبیند. حقیقتی [[ابدی]]، یکپارچه و سرشار از زندگی و [[روشنایی]] که در پرتو [[نور خدا]] و توجه و [[ارتباط]] با او [[کشف]] میشود<ref>[[حمید رضا مظاهریسیف|مظاهریسیف، حمید رضا]]، [[نظام معنویت اسلامی - مظاهریسیف (مقاله)|مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱]]، ص۳۶۱-۳۶۷.</ref>. | ||
[[انسان]] [[مؤمن]] در پرتو [[ایمان]] و [[عمل صالح]] با نگاه [[معنوی]] به [[تفسیر]] هستی یا عالم و [[آدم]] میپردازد؛ لذا چون دارای [[جهانشناسی]] معنوی است [[ایدئولوژی]] معنوی نیز داشته و با چنین دیدگاهی عالم را محضر [[خدا]] دیده و خود را در حضور [[حضرت حق]] سبحانه [[مشاهده]] میکند<ref>صحیفه امام، ج۱۳، ص۴۶۱.</ref>. در نتیجه در هر کاری [[قیام]] لله دارد و [[اهل عرفان]] است. بنابراین [[میزان]] [[قیام]] لله است<ref>آئینه جمال (مجموعه نامههای امام خمینی)، ص۷۰.</ref>، چه در کارهای شخصی و انفرادی و چه در [[فعالیتهای اجتماعی]]. پس | [[انسان]] [[مؤمن]] در پرتو [[ایمان]] و [[عمل صالح]] با نگاه [[معنوی]] به [[تفسیر]] هستی یا عالم و [[آدم]] میپردازد؛ لذا چون دارای [[جهانشناسی]] معنوی است [[ایدئولوژی]] معنوی نیز داشته و با چنین دیدگاهی عالم را محضر [[خدا]] دیده و خود را در حضور [[حضرت حق]] سبحانه [[مشاهده]] میکند<ref>صحیفه امام، ج۱۳، ص۴۶۱.</ref>. در نتیجه در هر کاری [[قیام]] لله دارد و [[اهل عرفان]] است. بنابراین [[میزان]] [[قیام]] لله است<ref>آئینه جمال (مجموعه نامههای امام خمینی)، ص۷۰.</ref>، چه در کارهای شخصی و انفرادی و چه در [[فعالیتهای اجتماعی]]. پس معنویت در ارتباطهای چهارگانه: ۱. [[ارتباط با خدا]] ۲. [[ارتباط با خود]] ٣. [[ارتباط]] با [[جامعه]] ۴. ارتباط با [[جهان]]، اصل اصیل و رکن رکین است<ref>شرح چهل حدیث، ص۳۲۱-۳۳۳.</ref>.<ref>[[محمد جواد رودگر|رودگر، محمد جواد]]، [[نظام معنویت اسلامی - رودگر (مقاله)| مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۳۰۲.</ref> | ||
== مبانی معنویت == | == مبانی معنویت == | ||
=== مبنای [[انسان شناختی]] === | === مبنای [[انسان شناختی]] === | ||
انسان دارای ابعاد مادی ـ [[معنوی]] و ظاهری ـ [[باطنی]] و ملکی ـ [[ملکوتی]] است<ref>شرح چهل حدیث، ص۳۲.</ref>. انسان در این [[دنیا]]، یک نوع [[احساس]] [[غربت]] و احساس بیگانگی و عدم تجانس با همه موجودات عالم میکند؛ چون همه فانی و متغیر و غیرقابل [[دلبستگی]] هستند؛ ولی در انسان دغدغه [[جاودانگی]] وجود دارد. این درد همان است که انسان را به [[عبادت]] و [[پرستش خدا]] و [[راز]] و [[نیاز به خدا]] و به اصل خود نزدیک شدن میکشاند<ref>صحیفه امام، ج۲۳، ص۱۳۵ و ۱۳۶.</ref>. انسان، اساساً [[خلیفة الله]] و [[جانشین خداوند]] بر روی [[زمین]] است و موجودی است [[عظیم]]، با فطرتی پاک، خداگونه و استعدادهایی که توانایی رسیدن او را به [[سعادت ابدی]] و [[حقیقی]] دارند. [[مقام]] خلیفة اللهی انسان دلالت تام بر مقام حقیقی و نهایی انسان دارد. مقام انسان کامل، مقام کمال انسانی است که همه میتوانند به آن برسند و [[رسالت]] [[انبیاء]] و [[اولیاء]] این بوده است که [[انسانها]] را به سوی این کمال [[هدایت]] کنند. البته کسی در این [[سیر]] از [[عنایات]] رسول الله و [[امامان]] [[بینیاز]] نیست. حتی [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} با [[فیض]] [[رسول الله]] {{صل}} [[سیر]] إلی [[الله]] و فی الله را انجام داد و مقاماتی را تحصیل کرد که برای ما قابل [[درک]] و وصف نیست<ref>ر.ک: تقریرات فلسفه، ج۳، ص۱۷۱؛ مصباح الهادیة، ص۱۵۶؛ آداب الصلاة، ص۲۲۴ و ۳۲۹.</ref>. | انسان دارای ابعاد مادی ـ [[معنوی]] و ظاهری ـ [[باطنی]] و ملکی ـ [[ملکوتی]] است<ref>شرح چهل حدیث، ص۳۲.</ref>. انسان در این [[دنیا]]، یک نوع [[احساس]] [[غربت]] و احساس بیگانگی و عدم تجانس با همه موجودات عالم میکند؛ چون همه فانی و متغیر و غیرقابل [[دلبستگی]] هستند؛ ولی در انسان دغدغه [[جاودانگی]] وجود دارد. این درد همان است که انسان را به [[عبادت]] و [[پرستش خدا]] و [[راز]] و [[نیاز به خدا]] و به اصل خود نزدیک شدن میکشاند<ref>صحیفه امام، ج۲۳، ص۱۳۵ و ۱۳۶.</ref>. انسان، اساساً [[خلیفة الله]] و [[جانشین خداوند]] بر روی [[زمین]] است و موجودی است [[عظیم]]، با فطرتی پاک، خداگونه و استعدادهایی که توانایی رسیدن او را به [[سعادت ابدی]] و [[حقیقی]] دارند. [[مقام]] خلیفة اللهی انسان دلالت تام بر مقام حقیقی و نهایی انسان دارد. مقام انسان کامل، مقام کمال انسانی است که همه میتوانند به آن برسند و [[رسالت]] [[انبیاء]] و [[اولیاء]] این بوده است که [[انسانها]] را به سوی این کمال [[هدایت]] کنند. البته کسی در این [[سیر]] از [[عنایات]] رسول الله و [[امامان]] [[بینیاز]] نیست. حتی [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} با [[فیض]] [[رسول الله]] {{صل}} [[سیر]] إلی [[الله]] و فی الله را انجام داد و مقاماتی را تحصیل کرد که برای ما قابل [[درک]] و وصف نیست<ref>ر.ک: تقریرات فلسفه، ج۳، ص۱۷۱؛ مصباح الهادیة، ص۱۵۶؛ آداب الصلاة، ص۲۲۴ و ۳۲۹.</ref>. معنویت ریشه در [[فطرت انسان]] دارد و اساساً فطرت با معنویت و [[محبت]] به [[کمال مطلق]] تفسیرپذیر و معنامند است. | ||
[[پایداری]] و ماندگاری فطرت، مبنای پایداری [[ارزشهای معنوی]] مربوط به فطرت است که ریشه تمام آنها ([[توحید]] و [[الوهیت]]) است. [[آدمیان]] بر فطرت توحید [[خلق]] شدند. مقصود از [[فطریات]] آن اموری است که جمیع سلسله بشری در آن متفق باشند و هیچ عادت و مذهب و محیط و [[اخلاقی]] در آن تأثیر نکند. وحشیت و [[تمدن]]، بدویت و حضریت، [[علم]] و [[جهل]] و [[ایمان]] و [[کفر]] و سایر طبقهبندیهای سلسله بشری امور فطریه را [[تغییر]] ندهد و آنچه [[اختلاف]] بین آنهاست، در اصل امر [[فطری]] نیست؛ بلکه در [[اشتباهات]] در مصداق است<ref>شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۹۸.</ref>.<ref>[[محمد جواد رودگر|رودگر، محمد جواد]]، [[نظام معنویت اسلامی - رودگر (مقاله)| مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۳۰۵.</ref> | [[پایداری]] و ماندگاری فطرت، مبنای پایداری [[ارزشهای معنوی]] مربوط به فطرت است که ریشه تمام آنها ([[توحید]] و [[الوهیت]]) است. [[آدمیان]] بر فطرت توحید [[خلق]] شدند. مقصود از [[فطریات]] آن اموری است که جمیع سلسله بشری در آن متفق باشند و هیچ عادت و مذهب و محیط و [[اخلاقی]] در آن تأثیر نکند. وحشیت و [[تمدن]]، بدویت و حضریت، [[علم]] و [[جهل]] و [[ایمان]] و [[کفر]] و سایر طبقهبندیهای سلسله بشری امور فطریه را [[تغییر]] ندهد و آنچه [[اختلاف]] بین آنهاست، در اصل امر [[فطری]] نیست؛ بلکه در [[اشتباهات]] در مصداق است<ref>شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۹۸.</ref>.<ref>[[محمد جواد رودگر|رودگر، محمد جواد]]، [[نظام معنویت اسلامی - رودگر (مقاله)| مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۳۰۵.</ref> | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
# هستی [[اسماء الله]] است با توجه به مراتبی که در [[اسماء الهی]] است. | # هستی [[اسماء الله]] است با توجه به مراتبی که در [[اسماء الهی]] است. | ||
# [[حضرت ختمی مرتبت]] {{صل}} [[تجلی اعظم]] [[الهی]] و [[واسطه فیض]] است، چنانکه [[عترت]] طاهرهاش {{ع}} همین [[منزلت]] و نقش را دارایند. | # [[حضرت ختمی مرتبت]] {{صل}} [[تجلی اعظم]] [[الهی]] و [[واسطه فیض]] است، چنانکه [[عترت]] طاهرهاش {{ع}} همین [[منزلت]] و نقش را دارایند. | ||
# تفسیر [[معنوی]] هستی و نگاه [[عرفانی]] به آن [[برترین]] و بهترین نوع نگاه خواهد بود و این نگاه در کسب و توسعه | # تفسیر [[معنوی]] هستی و نگاه [[عرفانی]] به آن [[برترین]] و بهترین نوع نگاه خواهد بود و این نگاه در کسب و توسعه معنویت نقش برجستهای دارد<ref>[[محمد جواد رودگر|رودگر، محمد جواد]]، [[نظام معنویت اسلامی - رودگر (مقاله)| مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۳۱۲.</ref>. | ||
=== مبنای معرفتشناختی === | === مبنای معرفتشناختی === | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
==== دینشناسی ==== | ==== دینشناسی ==== | ||
[[اسلام]] یک [[دین]] [[معنوی]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۰/۱۰/۱۳۷۲.</ref> و اساس آن بر [[ارتباط با خداوند]] و قرار گرفتن در [[جاذبه]] [[لطف الهی]] [[استوار]] شده است. انسان فطرتاً خداجوست و اسلام به این [[گرایش فطری]] پاسخ میدهد که با نیازهای گوناگون [[بشر]] [[هماهنگی]] کامل دارد. در [[تعالیم اسلام]] خداگرایی در [[تعارض]] با نیازهای [[جسمانی]] و [[لذتها]] و بهره از نعمتهای مادی نیست. همچنین [[معنویت اسلامی]] انسان را وادار نمیکند که در برابر [[حقوق سیاسی]] خود [[سکوت]] و [[عزلت]] پیشه کند و در برابر متعرضان از در [[تسلیم]] و [[دوستی]] در آید<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۹/۴/۱۳۸۹.</ref>. در اسلام صلح و [[آرامش]] درونی بر اساس [[ارتباط]] و [[پیوند با خدا]] تعریف و تأمین میشود و دامنه آن به همه ابعاد [[زندگی]] گسترش مییابد. از محیط درونی [[قلبی]] انسان بگیرید تا محیط [[جامعه]]، محیط [[خانواده]]، محیط [[کسب و کار]]، محیط زندگی جمعی، تا محیط بینالمللی<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۹/۴/۱۳۸۹.</ref>. [[اسلام ناب]] و [[حقیقی]] [[اسلامی]] است که «به [[فکر]] طبقات [[مستضعف]] و [[محروم]] است، نه اسلامی که در [[خدمت]] [[قدرتمندان]] و اغنیاست». «در [[دنیا]] کسان دیگری هستند که ادعای اسلام میکنند؛ اما اسلام آنها اسلام محمد نیست؛ اسلام [[ابوجهل]] و [[ابولهب]] است؛ اسلام آمریکاست<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲/۱/۱۳۸۹.</ref>. | [[اسلام]] یک [[دین]] [[معنوی]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۰/۱۰/۱۳۷۲.</ref> و اساس آن بر [[ارتباط با خداوند]] و قرار گرفتن در [[جاذبه]] [[لطف الهی]] [[استوار]] شده است. انسان فطرتاً خداجوست و اسلام به این [[گرایش فطری]] پاسخ میدهد که با نیازهای گوناگون [[بشر]] [[هماهنگی]] کامل دارد. در [[تعالیم اسلام]] خداگرایی در [[تعارض]] با نیازهای [[جسمانی]] و [[لذتها]] و بهره از نعمتهای مادی نیست. همچنین [[معنویت اسلامی]] انسان را وادار نمیکند که در برابر [[حقوق سیاسی]] خود [[سکوت]] و [[عزلت]] پیشه کند و در برابر متعرضان از در [[تسلیم]] و [[دوستی]] در آید<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۹/۴/۱۳۸۹.</ref>. در اسلام صلح و [[آرامش]] درونی بر اساس [[ارتباط]] و [[پیوند با خدا]] تعریف و تأمین میشود و دامنه آن به همه ابعاد [[زندگی]] گسترش مییابد. از محیط درونی [[قلبی]] انسان بگیرید تا محیط [[جامعه]]، محیط [[خانواده]]، محیط [[کسب و کار]]، محیط زندگی جمعی، تا محیط بینالمللی<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۹/۴/۱۳۸۹.</ref>. [[اسلام ناب]] و [[حقیقی]] [[اسلامی]] است که «به [[فکر]] طبقات [[مستضعف]] و [[محروم]] است، نه اسلامی که در [[خدمت]] [[قدرتمندان]] و اغنیاست». «در [[دنیا]] کسان دیگری هستند که ادعای اسلام میکنند؛ اما اسلام آنها اسلام محمد نیست؛ اسلام [[ابوجهل]] و [[ابولهب]] است؛ اسلام آمریکاست<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲/۱/۱۳۸۹.</ref>. معنویت اسلام روی یک خط [[تعادل]] است و در حقیقت راه میانه و مستقیمی را فرا روی انسان میگشاید، به طوری که نه با [[طمع]] [[قدرت]] و [[ثروت]] آرامش و معنویت را کنار بگذارد و نه با بهانه صلح و آرامش و معنویت از میدان زندگی کنار رود. | ||
نگاه مثبت به دنیا برای کسانی امکان دارد که بر اساس معنویت با دنیا [[ارتباط]] برقرار میکنند و دنیا برای آنان [[هدف]] نیست، بلکه وسیلهای برای [[شکوفایی]] معنوی است. معیار تشخیص دنیانگری مبتنی بر معنویت [[راستین]]، [[تعبد]] و [[تسلیم]] در برابر [[خداوند]] است که با دو شاخص سنجیده میشود. نخست اینکه در بهرهبری از نعمات [[دنیوی]] [[حدود شرعی]] و [[خواست خداوند]] زیر پاگذاشته نمیشود و دوم اینکه در هنگامی که دنیا با [[دین]] و [[شریعت]] در [[تعارض]] قرار گیرد، [[آمادگی]] دست کشیدن از دنیا و [[نعمتها]] و کامیابیهای آن وجود دارد. در این صورت ارتباطی که بسترساز شکوفایی معنوی است، با دنیا ایجاد شده است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۰/۳/۱۳۷۵.</ref>. وقتی معیار [[زندگی]] و | نگاه مثبت به دنیا برای کسانی امکان دارد که بر اساس معنویت با دنیا [[ارتباط]] برقرار میکنند و دنیا برای آنان [[هدف]] نیست، بلکه وسیلهای برای [[شکوفایی]] معنوی است. معیار تشخیص دنیانگری مبتنی بر معنویت [[راستین]]، [[تعبد]] و [[تسلیم]] در برابر [[خداوند]] است که با دو شاخص سنجیده میشود. نخست اینکه در بهرهبری از نعمات [[دنیوی]] [[حدود شرعی]] و [[خواست خداوند]] زیر پاگذاشته نمیشود و دوم اینکه در هنگامی که دنیا با [[دین]] و [[شریعت]] در [[تعارض]] قرار گیرد، [[آمادگی]] دست کشیدن از دنیا و [[نعمتها]] و کامیابیهای آن وجود دارد. در این صورت ارتباطی که بسترساز شکوفایی معنوی است، با دنیا ایجاد شده است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۰/۳/۱۳۷۵.</ref>. وقتی معیار [[زندگی]] و معنویت لذت و [[شادمانی]] باشد، در این صورت نمیتوان مطمئن بود که [[توانگران]] به [[ناتوانان]] تعرض نمیکنند و چه بسا که زندگی از [[ستم]] و [[فساد]] و [[تبعیض]] پر شود. اما «در [[اندیشه]] [[الهی]] [[اسلام]] افراد [[بشر]]، [[برادران]] و [[خواهران]] یکدیگر و همه [[بندگان]] خدایند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۳۱/۶/۱۳۶۶.</ref>.<ref>[[حمید رضا مظاهریسیف|مظاهریسیف، حمید رضا]]، [[نظام معنویت اسلامی - مظاهریسیف (مقاله)|مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱]]، ص۳۷۵.</ref> | ||
==== ولایتشناسی ==== | ==== ولایتشناسی ==== | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
# عقلانیت: اصلیترین کار پیامبران برانگیختن [[قدرت]] [[تفکر]] است. قدرت تفکر اولاً انسان را به [[دین]] میکشاند ثانیاً انسان را در مقابل خدا به [[عبودیت]] وادار میکند و ثالثاً انسان را از [[اعمال]] سفیهانه و جهالتآمیز که سر منشأ آن دل دادن به دنیاست باز میدارد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۹/۴/۱۳۸۸.</ref>. | # عقلانیت: اصلیترین کار پیامبران برانگیختن [[قدرت]] [[تفکر]] است. قدرت تفکر اولاً انسان را به [[دین]] میکشاند ثانیاً انسان را در مقابل خدا به [[عبودیت]] وادار میکند و ثالثاً انسان را از [[اعمال]] سفیهانه و جهالتآمیز که سر منشأ آن دل دادن به دنیاست باز میدارد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۹/۴/۱۳۸۸.</ref>. | ||
# [[عمل]]: [[رشد]] و شکوفایی معنوی در گرو عمل است. کسی که [[اهل]] عمل باشد، [[آمادگی]] و صلاحیت دریافت [[فیض]] و [[لطف الهی]] را پیدا میکند و آنان که این ظرفیت را در خودشان ایجاد نکرده باشند، بهرهای از [[الطاف]] او نخواهند یافت. [[قانون]] عمل هم در [[امور مادی]] و هم در [[امور معنوی]] جریان دارد و شرط بهرهمندی از هر جهت تلاش و [[مجاهدت]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۹/۵/۱۳۷۶.</ref>. عمل با چند ویژگی [[عامل رشد]] و تعالی [[معنوی]] است. یکم، اینکه مستمر باشد، تا به ما امکان دهد «ماده خام» وجودمان را به شکلهای [[برتر]] تبدیل کنیم<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۴/۱۲/۱۳۷۱.</ref> دوم اینکه، عمل باید زیاد باشد. در امور معنوی و [[اخروی]] به کم نباید قانع شد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۶/۱/۱۳۸۹.</ref> سوم، [[عزم]] و [[توکل]] از ضروریات عملی است که به [[توفیق]] میرسد. چهارمین ویژگی عمل [[اخلاص]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۶/۶/۱۳۷۶.</ref>. | # [[عمل]]: [[رشد]] و شکوفایی معنوی در گرو عمل است. کسی که [[اهل]] عمل باشد، [[آمادگی]] و صلاحیت دریافت [[فیض]] و [[لطف الهی]] را پیدا میکند و آنان که این ظرفیت را در خودشان ایجاد نکرده باشند، بهرهای از [[الطاف]] او نخواهند یافت. [[قانون]] عمل هم در [[امور مادی]] و هم در [[امور معنوی]] جریان دارد و شرط بهرهمندی از هر جهت تلاش و [[مجاهدت]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۹/۵/۱۳۷۶.</ref>. عمل با چند ویژگی [[عامل رشد]] و تعالی [[معنوی]] است. یکم، اینکه مستمر باشد، تا به ما امکان دهد «ماده خام» وجودمان را به شکلهای [[برتر]] تبدیل کنیم<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۴/۱۲/۱۳۷۱.</ref> دوم اینکه، عمل باید زیاد باشد. در امور معنوی و [[اخروی]] به کم نباید قانع شد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۶/۱/۱۳۸۹.</ref> سوم، [[عزم]] و [[توکل]] از ضروریات عملی است که به [[توفیق]] میرسد. چهارمین ویژگی عمل [[اخلاص]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۶/۶/۱۳۷۶.</ref>. | ||
# [[تقوا]]: تقوا یعنی [[مراقبه]] در تمام لحظات [[زندگی]] و توجه به [[رضای خدا]] در همه کارها. این حالت [[هوشیاری]] و توجه و تنبه در انسان تقواست و نقطه مقابل تقوا، [[غفلت]] و بیتوجهی و حرکت بدون [[بصیرت]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۹/۳/۱۳۸۸.</ref>. تقوا اساسیترین محور | # [[تقوا]]: تقوا یعنی [[مراقبه]] در تمام لحظات [[زندگی]] و توجه به [[رضای خدا]] در همه کارها. این حالت [[هوشیاری]] و توجه و تنبه در انسان تقواست و نقطه مقابل تقوا، [[غفلت]] و بیتوجهی و حرکت بدون [[بصیرت]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۹/۳/۱۳۸۸.</ref>. تقوا اساسیترین محور معنویت است که انسان را در [[جاذبه]] [[لطف الهی]] قرار میدهد و [[پیروزی]] و [[موفقیت]] را موجب میشود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۹/۱۱/۱۳۶۹.</ref>. [[حقیقت]] تقوا نه تنها در حوزه زیست و [[رفتار فردی]] بلکه در قلمرو [[اجتماع]] معنی دار است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۹/۱۱/۱۳۶۹.</ref>. | ||
# [[زهد]]: ویژگی [[معنویت اسلامی]] این بود که [[دنیا]] را راه و ابزار رسیدن به [[خداوند]] و جلب [[لطف]] و رضای او و عرصه کار و [[جهاد]] و انجام وظیفه معرفی میکند. زهد در دنیا موجب میشود که درجات [[معنوی]] فرد افزایش یابد و با [[رشد]] در مراتب و درجات [[ولایت باطنی]] به گسترهای از [[ولایت ظاهری]] برسد و [[نور]] و | # [[زهد]]: ویژگی [[معنویت اسلامی]] این بود که [[دنیا]] را راه و ابزار رسیدن به [[خداوند]] و جلب [[لطف]] و رضای او و عرصه کار و [[جهاد]] و انجام وظیفه معرفی میکند. زهد در دنیا موجب میشود که درجات [[معنوی]] فرد افزایش یابد و با [[رشد]] در مراتب و درجات [[ولایت باطنی]] به گسترهای از [[ولایت ظاهری]] برسد و [[نور]] و معنویت خود را در محیط [[اجتماعی]] جریان بدهد. | ||
# [[دعا]]: دعا [[رابطه قلبی]] با خداست و پایه اصلی آن [[امید]] است. امید [[دلها]] را مشتعل میکند و منور نگه میدارد و موجب [[نشاط]] و حرکت میشود. از این رو تأثیرات [[معجزه]] آسایی بر روی [[دل انسان]] دارد و دلهای مرده را زنده میکند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۳۰/۶/۱۳۸۷.</ref>. دعا دستاوردهای بسیاری دارد که همه آنها در [[شکوفایی معنوی]] مؤثر هستند. یکم، زنده نگهداشتن [[یاد خدا]] در [[دل]] و زدودن [[غفلت]]. دوم، تقویت و استقرار [[ایمان]] در [[دل]] سوم، دمیدن [[روح]] [[اخلاص]] در [[انسان]] چهارم [[خودسازی]] و [[رشد]] [[فضایل اخلاقی]] پنجم، ایجاد [[محبت]] به [[خدای متعال]] ششم، دمیدن [[روح امید]] در انسان هفتم، برآمدن [[حاجات]]<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۹/۷/۱۳۸۴.</ref>. | # [[دعا]]: دعا [[رابطه قلبی]] با خداست و پایه اصلی آن [[امید]] است. امید [[دلها]] را مشتعل میکند و منور نگه میدارد و موجب [[نشاط]] و حرکت میشود. از این رو تأثیرات [[معجزه]] آسایی بر روی [[دل انسان]] دارد و دلهای مرده را زنده میکند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۳۰/۶/۱۳۸۷.</ref>. دعا دستاوردهای بسیاری دارد که همه آنها در [[شکوفایی معنوی]] مؤثر هستند. یکم، زنده نگهداشتن [[یاد خدا]] در [[دل]] و زدودن [[غفلت]]. دوم، تقویت و استقرار [[ایمان]] در [[دل]] سوم، دمیدن [[روح]] [[اخلاص]] در [[انسان]] چهارم [[خودسازی]] و [[رشد]] [[فضایل اخلاقی]] پنجم، ایجاد [[محبت]] به [[خدای متعال]] ششم، دمیدن [[روح امید]] در انسان هفتم، برآمدن [[حاجات]]<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۹/۷/۱۳۸۴.</ref>. | ||
# [[قرآن]]: قرآن [[نور]] است و تأثیر بینظیری در رشد و [[شکوفایی معنوی]] و تحقق [[حیات طیبه]] دارد. به [[برکت]] قرآن بسیاری از [[ظلمات]] و ابهامها از [[قلب]] و [[روح انسان]] زدوده میشود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۴/۱۰/۱۳۷۳.</ref>. | # [[قرآن]]: قرآن [[نور]] است و تأثیر بینظیری در رشد و [[شکوفایی معنوی]] و تحقق [[حیات طیبه]] دارد. به [[برکت]] قرآن بسیاری از [[ظلمات]] و ابهامها از [[قلب]] و [[روح انسان]] زدوده میشود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۴/۱۰/۱۳۷۳.</ref>. | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
در بحث از عوامل معنویت، راهها و شروط نیز مطرح میشود. | در بحث از عوامل معنویت، راهها و شروط نیز مطرح میشود. | ||
# '''[[تفکر]]''': یکی از عوامل یا روشهای کسب معنویت و [[تربیت نفس]] [[اندیشه]] در [[فلسفه خلقت]] و [[هدف]] [[حیات]] است تا [[انسان]] بیابد در کجاست؟ از کجا آمده و به کجا میرود؟ تا نحوه زیستن و [[زندگی]] معنادار را بیابد که تفکر در [[مجاهده]] با نفس و حرکت به جانب [[خدا]] دارای اهمیت خاص است<ref>شرح چهل حدیث، ص۶.</ref>. | # '''[[تفکر]]''': یکی از عوامل یا روشهای کسب معنویت و [[تربیت نفس]] [[اندیشه]] در [[فلسفه خلقت]] و [[هدف]] [[حیات]] است تا [[انسان]] بیابد در کجاست؟ از کجا آمده و به کجا میرود؟ تا نحوه زیستن و [[زندگی]] معنادار را بیابد که تفکر در [[مجاهده]] با نفس و حرکت به جانب [[خدا]] دارای اهمیت خاص است<ref>شرح چهل حدیث، ص۶.</ref>. | ||
# '''مشارطه''': یعنی [[انسان]] با خود شرط کند در راستای [[خودسازی]] و تحصیل | # '''مشارطه''': یعنی [[انسان]] با خود شرط کند در راستای [[خودسازی]] و تحصیل معنویت که [[گناه]] نکند و [[عهد]] و [[میثاق الهی]] را نشکند<ref>شرح چهل حدیث، ص۹.</ref>. | ||
# '''[[مراقبه]]''': به این معنا که در طول [[روز]] [[مراقبت]] کند آنچه که با خدا و خود عهد بسته عمل نماید<ref>شرح چهل حدیث، ص۹؛ صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۶۲-۴۶۳.</ref>. | # '''[[مراقبه]]''': به این معنا که در طول [[روز]] [[مراقبت]] کند آنچه که با خدا و خود عهد بسته عمل نماید<ref>شرح چهل حدیث، ص۹؛ صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۶۲-۴۶۳.</ref>. | ||
# '''[[محاسبه]]''': محاسبه یکی از عوامل و روش [[سیر]] [[انسانی]] و [[تکامل معنوی]] بهشمار میآید و بایسته است که [[آدمی]] در خود دقیق شده، حسابکش خود باشد و همه کارهای خویش را تحت نظر بگیرد<ref>صحیفه امام، ج۱۸، ص۱۷؛ ج۱۷، ص۱۹۳؛ ج۱۴، ص۴۶۱؛ شرح چهل حدیث، ص۵۱ - ۵۲.</ref>. | # '''[[محاسبه]]''': محاسبه یکی از عوامل و روش [[سیر]] [[انسانی]] و [[تکامل معنوی]] بهشمار میآید و بایسته است که [[آدمی]] در خود دقیق شده، حسابکش خود باشد و همه کارهای خویش را تحت نظر بگیرد<ref>صحیفه امام، ج۱۸، ص۱۷؛ ج۱۷، ص۱۹۳؛ ج۱۴، ص۴۶۱؛ شرح چهل حدیث، ص۵۱ - ۵۲.</ref>. | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
اخلاص شرط تعالی وجودی و لازمه لاینفک [[تکامل معنوی]] است که قبل، حین و بعد از عمل لازم است<ref>شرح چهل حدیث، ص۳۲۹.</ref>.<ref>[[محمد جواد رودگر|رودگر، محمد جواد]]، [[نظام معنویت اسلامی - رودگر (مقاله)| مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۳۸۲ ـ ۳۱۴.</ref> | اخلاص شرط تعالی وجودی و لازمه لاینفک [[تکامل معنوی]] است که قبل، حین و بعد از عمل لازم است<ref>شرح چهل حدیث، ص۳۲۹.</ref>.<ref>[[محمد جواد رودگر|رودگر، محمد جواد]]، [[نظام معنویت اسلامی - رودگر (مقاله)| مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۳۸۲ ـ ۳۱۴.</ref> | ||
== کارکردهای | == کارکردهای معنویت == | ||
# [[نظام اخلاقی]]: بر اساس [[معنویت اسلامی]] همه در برابر [[جامعه]] مسئولاند، اما [[انسان]] اگر بخواهد در وضعیت جامعه خود، [[کشور]] خود و [[زندگی]] خود، [[تحول]] ایجاد کند، باید این تحول را از خود آغاز کند و در خود تحول درونی به وجود آورد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱/۱/۱۳۷۷.</ref>؛ زیرا [[خودسازی]] و تحول درونی دو پیامد مهم و سازنده دارد. نخست اینکه تحول درونی، [[راهنما]] و واعظی در درون انسان را بیدار میکند و در نتیجه او را نسبت به [[تعالیم]] و تربیتهای [[اولیای خدا]] نرم و پذیرا میسازد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۵/۸/۱۳۷۰.</ref>. دوم اینکه با معنویت و [[توکل]] و [[توجه به خدا]] [[دلها]] مستحکم و [[قوی]] و ساخت درونی محکم میشود، در نتیجه میتواند به میدان [[دیگرسازی]] و جهان سازی وارد شود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۶/۲/۱۳۷۰.</ref>. | # [[نظام اخلاقی]]: بر اساس [[معنویت اسلامی]] همه در برابر [[جامعه]] مسئولاند، اما [[انسان]] اگر بخواهد در وضعیت جامعه خود، [[کشور]] خود و [[زندگی]] خود، [[تحول]] ایجاد کند، باید این تحول را از خود آغاز کند و در خود تحول درونی به وجود آورد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱/۱/۱۳۷۷.</ref>؛ زیرا [[خودسازی]] و تحول درونی دو پیامد مهم و سازنده دارد. نخست اینکه تحول درونی، [[راهنما]] و واعظی در درون انسان را بیدار میکند و در نتیجه او را نسبت به [[تعالیم]] و تربیتهای [[اولیای خدا]] نرم و پذیرا میسازد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۵/۸/۱۳۷۰.</ref>. دوم اینکه با معنویت و [[توکل]] و [[توجه به خدا]] [[دلها]] مستحکم و [[قوی]] و ساخت درونی محکم میشود، در نتیجه میتواند به میدان [[دیگرسازی]] و جهان سازی وارد شود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۶/۲/۱۳۷۰.</ref>. | ||
# [[نظام حقوقی]]: [[معنویت اسلامی]] پایه و مایه [[نظام حقوقی اسلام]] است و رشد معنوی [[مردم]] [[غایت]] این نظام حقوقی است. | # [[نظام حقوقی]]: [[معنویت اسلامی]] پایه و مایه [[نظام حقوقی اسلام]] است و رشد معنوی [[مردم]] [[غایت]] این نظام حقوقی است. | ||
# [[نظام فرهنگی]]: معنویتگرایی یا معنویتگریزی در اولین جایی که خود را نشان میدهد، در ساحت فرهنگ است و [[باورها]] و ارزشها و رفتارهای مردم را دگرگون میکند. در جامعهای که به سوی [[حیات طیبه]] در حرکت است، ابتدا معنویت در فرهنگ این جامعه بروز پیدا میکند و سپس سایر ساحتهای زندگی آنها را هماهنگ با ارزشها و بینشهای معنوی به سامان میآورد و از رفتارها و نمادهای معنوی سرشار میسازد. معنویت برای [[بشر]] یک «[[تغذیه]] [[روحی]]» است و نمیتواند بدون معنویت برای مدت طولانیای راحت زندگی کند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۴/۳/۱۳۷۴.</ref>. در فرهنگ منهای معنویت نسلهای [[جوان]] به ستوه میآیند، خودکشی زیاد میشود، [[خانوادهها]] متلاشی میشوند و [[جوانان]] به آوارگی میافتند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۴/۳/۱۳۷۴.</ref>. | # [[نظام فرهنگی]]: معنویتگرایی یا معنویتگریزی در اولین جایی که خود را نشان میدهد، در ساحت فرهنگ است و [[باورها]] و ارزشها و رفتارهای مردم را دگرگون میکند. در جامعهای که به سوی [[حیات طیبه]] در حرکت است، ابتدا معنویت در فرهنگ این جامعه بروز پیدا میکند و سپس سایر ساحتهای زندگی آنها را هماهنگ با ارزشها و بینشهای معنوی به سامان میآورد و از رفتارها و نمادهای معنوی سرشار میسازد. معنویت برای [[بشر]] یک «[[تغذیه]] [[روحی]]» است و نمیتواند بدون معنویت برای مدت طولانیای راحت زندگی کند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۴/۳/۱۳۷۴.</ref>. در فرهنگ منهای معنویت نسلهای [[جوان]] به ستوه میآیند، خودکشی زیاد میشود، [[خانوادهها]] متلاشی میشوند و [[جوانان]] به آوارگی میافتند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۴/۳/۱۳۷۴.</ref>. | ||
# [[پیشرفت اسلامی]]: [[رشد]] مادی و [[رشد معنوی]] هر دو مورد [[نیاز انسان]] است و هیچ کس با یکی از این دو به [[تنهایی]] نمیتواند [[زندگی]] مورد [[رضای خدا]] را داشته باشد. از نظر [[اسلام]] تئوریهای صرفاً مادی که [[سرمایهگذاری]] را [[موتور]] محرک [[پیشرفت]] میدانند مردود است. مهمتر از این [[سرمایه]] [[انسانی]] است و از آن مهمتر سرمایه معنوی است. | # [[پیشرفت اسلامی]]: [[رشد]] مادی و [[رشد معنوی]] هر دو مورد [[نیاز انسان]] است و هیچ کس با یکی از این دو به [[تنهایی]] نمیتواند [[زندگی]] مورد [[رضای خدا]] را داشته باشد. از نظر [[اسلام]] تئوریهای صرفاً مادی که [[سرمایهگذاری]] را [[موتور]] محرک [[پیشرفت]] میدانند مردود است. مهمتر از این [[سرمایه]] [[انسانی]] است و از آن مهمتر سرمایه معنوی است. معنویت در [[ارتباط]] با پیشرفت دو اثر جدی دارد، نخست اینکه دایره بهرههای مادی را از [[هوس]] محوری به «[[نیازمندی]]» [[تغییر]] میدهد و دوم اینکه بر اساس [[قوانین عالم]] معنویت موجب [[گشایش]] گنجینههای نعمات [[الهی]] خواهد شد. [[ایمان به خدا]] و عمل کردن به خواست [[خدا]] و جلب رضای او موجب افزایش [[داراییها]]، برخورداریها و نعمتهای مادی میشود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱/۸/۱۳۷۰.</ref>. «توهم [[تقابل]] و تضاد میان [[عقلانی]] زیستن و [[توسعه]] یافتگی از یک طرف، و [[معنوی]] زیستن و [[اخلاقی]] زیستن از طرفی دیگر» یک خطای بزرگ است که [[انسان]] را از [[رشد]] و مادی و معنوی مطلوب [[محروم]] میکند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲/۱/۱۳۸۹.</ref>. | ||
# [[آموزش و پرورش]]: اساس آموزش و پرورش این است که انسان را در جهت دستیابی به [[هدف]] خلقتش که [[شکوفایی معنوی]] و [[معرفت]] و [[بندگی]] خداست، آماده کند. مراحل آموزش و پرورش و ابعادی که باید در این [[نظام]] [[پوشش]] مناسب پیدا کنند، سه محور را شامل میشود. نخست [[تربیت]] «[[فکر]]» است به این معنا که بنیۀ [[اعتقادی]] او تقویت شود و بتواند در برابر «عوامل سلبی و معارض» [[مقاومت]] کند. دوم تربیت [[قلبی]] و [[روحی]] است به این معنا که «حالت [[خشوع]]» و «حالت ذکر و [[توجه به خدا]]» در وجود او ایجاد شود. سوم تربیت [[رفتاری]] که با نشان دادن [[رفتار]] درست و [[الگوی عملی]] امکان پذیر است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۰/۴/۱۳۸۹.</ref>. | # [[آموزش و پرورش]]: اساس آموزش و پرورش این است که انسان را در جهت دستیابی به [[هدف]] خلقتش که [[شکوفایی معنوی]] و [[معرفت]] و [[بندگی]] خداست، آماده کند. مراحل آموزش و پرورش و ابعادی که باید در این [[نظام]] [[پوشش]] مناسب پیدا کنند، سه محور را شامل میشود. نخست [[تربیت]] «[[فکر]]» است به این معنا که بنیۀ [[اعتقادی]] او تقویت شود و بتواند در برابر «عوامل سلبی و معارض» [[مقاومت]] کند. دوم تربیت [[قلبی]] و [[روحی]] است به این معنا که «حالت [[خشوع]]» و «حالت ذکر و [[توجه به خدا]]» در وجود او ایجاد شود. سوم تربیت [[رفتاری]] که با نشان دادن [[رفتار]] درست و [[الگوی عملی]] امکان پذیر است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۰/۴/۱۳۸۹.</ref>. | ||
# [[نظام عبادی]]: [[عبادت]] پوستهای است برای [[حفاظت]] از | # [[نظام عبادی]]: [[عبادت]] پوستهای است برای [[حفاظت]] از معنویت درونی انسان و از این منظر همه [[عبادات]] جلوه معنویتی هستند که در [[قلب]] [[عابد]] جا دارد و در قالب [[مناسک]] و [[اعمال عبادی]] نمود پیدا میکند. عبادات دو کارکرد اساسی در ساختار معنوی [[اسلامی]] دارند. نخست اینکه در متن [[زندگی مادی]] و تلاش و [[مجاهدت]] [[دنیوی]]، [[دنیا]] و [[زندگی]] این جهانی را به منزله گذرگاه و فرصتی برای جلب [[رضای خدا]] و [[شکوفایی معنوی]] تثبیت میکنند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۳۱/۶/۱۳۷۵.</ref>. از سوی دیگر جلوه معنویت درونی به صورت [[اعمال]] ظاهری، نمادی است که یاد معنویت را در دلهای سایر [[مردم]] زنده میکند و [[روح]] معنویت را در زندگی آنها میدمد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۱/۱۱/۱۳۷۵.</ref>. | ||
# [[نظام سیاسی]]: هزاران سال است که مردم دنیا در تیرهروزی زندگی میکنند، غیر از دورانهای کوتاهی در [[زمان]] [[حکومت]] برخی از [[پیامبران]] و دوران کوتاه [[حکومت امام علی]]{{ع}}. علت مشکل عدم [[حاکمیت]] [[دین خدا]] و مبنا قرار گرفتن معنویت برای [[سیاست]] است. «[[اعراض]] از معنویت و [[دین]]» [[رذایل]] [[انسانی]] را برجسته میکند و در این شرایط «عدهای [[مستکبر]] و عدهای مستضعفاند»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۴/۱۱/۱۳۶۹.</ref>. بارزترین نشانه [[جامعه]] عادلانه که تحقق آن آرزوی [[پیامبران]] بوده، این است که «[[حکومت]] در آن جامعه، تحمیلی، [[فاسد]] و [[ضد]] مردمی نباشد»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۵/۱/۱۳۷۰.</ref>. | # [[نظام سیاسی]]: هزاران سال است که مردم دنیا در تیرهروزی زندگی میکنند، غیر از دورانهای کوتاهی در [[زمان]] [[حکومت]] برخی از [[پیامبران]] و دوران کوتاه [[حکومت امام علی]]{{ع}}. علت مشکل عدم [[حاکمیت]] [[دین خدا]] و مبنا قرار گرفتن معنویت برای [[سیاست]] است. «[[اعراض]] از معنویت و [[دین]]» [[رذایل]] [[انسانی]] را برجسته میکند و در این شرایط «عدهای [[مستکبر]] و عدهای مستضعفاند»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۴/۱۱/۱۳۶۹.</ref>. بارزترین نشانه [[جامعه]] عادلانه که تحقق آن آرزوی [[پیامبران]] بوده، این است که «[[حکومت]] در آن جامعه، تحمیلی، [[فاسد]] و [[ضد]] مردمی نباشد»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۵/۱/۱۳۷۰.</ref>. | ||
# [[نظام قضایی]]: [[هدف پیامبران]] از [[تعلیم]] و پرورش معنوی [[انسانها]] برقراری [[قسط]] بوده است. قسط یعنی «[[عدل]] در مناسبات [[اجتماعی]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱/۱۱/۱۳۷۱.</ref>. قوه قضائیه]] برای عدل است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۷/۴/۱۳۸۸.</ref> و تلاش برای [[برقراری عدالت]] یعنی [[مبارزه با ظلم]] که نیاز به [[نیروی معنوی]] بالایی دارد. | # [[نظام قضایی]]: [[هدف پیامبران]] از [[تعلیم]] و پرورش معنوی [[انسانها]] برقراری [[قسط]] بوده است. قسط یعنی «[[عدل]] در مناسبات [[اجتماعی]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱/۱۱/۱۳۷۱.</ref>. قوه قضائیه]] برای عدل است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۷/۴/۱۳۸۸.</ref> و تلاش برای [[برقراری عدالت]] یعنی [[مبارزه با ظلم]] که نیاز به [[نیروی معنوی]] بالایی دارد. | ||
# نظام [[دفاعی]] و [[امنیتی]]: [[مبارزه]] با نیروهای استکباری [[جامعه]] برای [[رشد]] و شکوفایی معنوی [[مردم]] و [[تزکیه]] انسانها [[ضرورت]] دارد. «[[استکبار]] یعنی ایستادن در برابر [[حق]]»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۹/۸/۱۳۷۵.</ref> و علت پیدایش آن [[جهالت]] است. «[[جاهلیت]] یعنی مقابله با حق» که در طول [[تاریخ]] موجب پیدایش گروهی به نام [[مستکبر]] و گروهی زیردست به نام [[مستضعف]] شده است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۹/۴/۱۳۸۹.</ref>. برای مبارزه با استکبار و [[ستم]]، [[خودسازی]] لازم است و کسانی که مبارزه درونی کرده باشند، میتوانند در برابر مستکبران بایستند و معنای [[حقیقی]] [[جهاد]] هر دو جنبه را در بر میگیرد: هم [[مجاهدت]] درون خود، هم مجاهدت در محیط بیرون<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۸/۱۰/۱۳۷۷.</ref>. جهاد درونی و بیرونی تأثیرات متقابلی بر هم دارند. وقتی [[انسان]] وارد میدان جهاد با [[مستکبران]] میشود، درون او نیز رو به [[تزکیه]] میرود، سخنان مجاهدانی که از جام [[شهادت]] نوشیدند جریان «[[حکمت]] [[معنوی]]» و تجلی «[[نورانیت]] [[الهی]]» است، که بسیار درسآموز و سازنده است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۷/۶/۱۳۷۰.</ref>. | # نظام [[دفاعی]] و [[امنیتی]]: [[مبارزه]] با نیروهای استکباری [[جامعه]] برای [[رشد]] و شکوفایی معنوی [[مردم]] و [[تزکیه]] انسانها [[ضرورت]] دارد. «[[استکبار]] یعنی ایستادن در برابر [[حق]]»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۹/۸/۱۳۷۵.</ref> و علت پیدایش آن [[جهالت]] است. «[[جاهلیت]] یعنی مقابله با حق» که در طول [[تاریخ]] موجب پیدایش گروهی به نام [[مستکبر]] و گروهی زیردست به نام [[مستضعف]] شده است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۹/۴/۱۳۸۹.</ref>. برای مبارزه با استکبار و [[ستم]]، [[خودسازی]] لازم است و کسانی که مبارزه درونی کرده باشند، میتوانند در برابر مستکبران بایستند و معنای [[حقیقی]] [[جهاد]] هر دو جنبه را در بر میگیرد: هم [[مجاهدت]] درون خود، هم مجاهدت در محیط بیرون<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۸/۱۰/۱۳۷۷.</ref>. جهاد درونی و بیرونی تأثیرات متقابلی بر هم دارند. وقتی [[انسان]] وارد میدان جهاد با [[مستکبران]] میشود، درون او نیز رو به [[تزکیه]] میرود، سخنان مجاهدانی که از جام [[شهادت]] نوشیدند جریان «[[حکمت]] [[معنوی]]» و تجلی «[[نورانیت]] [[الهی]]» است، که بسیار درسآموز و سازنده است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۷/۶/۱۳۷۰.</ref>. | ||
# [[تمدن اسلامی]]: [[تمدن]] غرب بر اساس تجزیه ساحتهای مختلف [[زندگی]] و جدایی آنها از معنویت شکل گرفت و در ابتدا [[علم]] را از [[اخلاق]] و معنویت جدا کرد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۰/۸/۱۳۸۵.</ref> و بر اساس [[دانش]] و [[تفکر]] جدا از | # [[تمدن اسلامی]]: [[تمدن]] غرب بر اساس تجزیه ساحتهای مختلف [[زندگی]] و جدایی آنها از معنویت شکل گرفت و در ابتدا [[علم]] را از [[اخلاق]] و معنویت جدا کرد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۰/۸/۱۳۸۵.</ref> و بر اساس [[دانش]] و [[تفکر]] جدا از معنویت به [[اندیشه]] در حوزه [[سیاست]] پرداخت و معنویت را از سیاست جدا کرد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۹/۲/۱۳۸۴.</ref>. [[معنویت اسلامی]] اما بر اساس [[طاعت خدا]] [[استوار]] است و شاخص آن معنویت است. اجزای هندسه [[الهی]] که بر اساس [[طاعت]] خطی صورت گرفته و در [[نظام اسلامی]] نقش اساسی پیدا کرده عبارت است از [[توحید]] که «پایه اصلی» است و دو پایه مهم دیگر «[[عدل]]» و «[[کرامت انسان]]» است. تأمین این پایهها برای زندگی با «هیچ حرکت فردی امکان پذیر نبود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۶/۱۲/۱۳۸۸.</ref>. | ||
# [[آزادی]]: آزادی یعنی حذف موانعی که بر سر راه [[شکوفایی]] استعدادهای [[انسانی]] قرار دارد، بنابراین آزادی باید بر اساس [[ساختار وجودی انسان]] و چگونگی [[آفرینش]] او تعریف شود. آزادی با این ابعاد در [[حقیقت]] آزادی [[فطرتها]] و عقلهاست که رهاورد [[بعثت پیامبر]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۸/۱۰/۱۳۷۸.</ref>. در [[نظام اسلامی]] و [[تمدن اسلامی]] با «سلطههای [[شیطانی]]» و «نظامهای مبتنی بر «[[زور]] و [[قلدری]] و زاینده [[ظلم]]، [[جهل]]، [[اختناق]]، [[استبداد]]، [[تحقیر]] [[انسان]] و [[تبعیض]] نژادها» به شدت [[مبارزه]] میشود و به جز آنان «با همه [[انسانها]] ـ چه هم [[کیش]] و چه ناهم کیش ـ به [[محبت]] و مساعدت» [[رفتار]] میشود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۳۱/۶/۱۳۶۶.</ref>. | # [[آزادی]]: آزادی یعنی حذف موانعی که بر سر راه [[شکوفایی]] استعدادهای [[انسانی]] قرار دارد، بنابراین آزادی باید بر اساس [[ساختار وجودی انسان]] و چگونگی [[آفرینش]] او تعریف شود. آزادی با این ابعاد در [[حقیقت]] آزادی [[فطرتها]] و عقلهاست که رهاورد [[بعثت پیامبر]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۸/۱۰/۱۳۷۸.</ref>. در [[نظام اسلامی]] و [[تمدن اسلامی]] با «سلطههای [[شیطانی]]» و «نظامهای مبتنی بر «[[زور]] و [[قلدری]] و زاینده [[ظلم]]، [[جهل]]، [[اختناق]]، [[استبداد]]، [[تحقیر]] [[انسان]] و [[تبعیض]] نژادها» به شدت [[مبارزه]] میشود و به جز آنان «با همه [[انسانها]] ـ چه هم [[کیش]] و چه ناهم کیش ـ به [[محبت]] و مساعدت» [[رفتار]] میشود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۳۱/۶/۱۳۶۶.</ref>. | ||
# [[عدالت]]: در بنای یک [[جامعه]]، عدالت از همه چیز مهمتر است و [[حقیقت]] آن در عرصه عینی جامعه [[عدم تبعیض]] در [[حقوق]] و حدود و [[احکام]] است. هم حقوق و مزایای مادی در جامعه باید به دور از تبعیض [[توزیع]] شود و هم حدود و [[احکام دینی]] بدون تبعیض به [[اجرا]] گذاشته شود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۲/۱۲/۱۳۶۸.</ref>. آنچه عدالت را تضمین میکند، انسان [[معتقد]] جازم عازم با [[اراده]] [[خداترس]] است. با | # [[عدالت]]: در بنای یک [[جامعه]]، عدالت از همه چیز مهمتر است و [[حقیقت]] آن در عرصه عینی جامعه [[عدم تبعیض]] در [[حقوق]] و حدود و [[احکام]] است. هم حقوق و مزایای مادی در جامعه باید به دور از تبعیض [[توزیع]] شود و هم حدود و [[احکام دینی]] بدون تبعیض به [[اجرا]] گذاشته شود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۲/۱۲/۱۳۶۸.</ref>. آنچه عدالت را تضمین میکند، انسان [[معتقد]] جازم عازم با [[اراده]] [[خداترس]] است. با معنویت و [[ترس از خدا]] [[عدالت]] برقرار میشود، بدون معنویت نظامهای [[اداری]] و «دستگاههای متنوع و امروزی» گاهی «زمینه» عدالت میشود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۷/۴/۱۳۸۸.</ref>. | ||
# [[استقلال]]: [[مستکبران]] برای [[حفظ]] [[تسلط]] بر [[مردم]]، باید از «[[بیداری]]» آنان جلوگیری کنند و به فسادشان میکشند، کسی که به [[فساد]] کشیده شد، [[شهامت]] [[مبارزه]] را از دست میدهد. معنویت، [[روح]] بیداری را در مردم میدمد و آنها را متوجه عظمتهای [[انسانی]] و [[شکوه]] و [[پاکی]] [[الهی]] میکند، در این صورت دیگر [[پلیدی]] را نخواهند پذیرفت و زیر [[سلطه]] کسی نخواهند رفت. [[انسان]] اگر به خود بیاید و خود را از منظر [[معنوی]] و الهی بشناسد، در برابر هیچ کس غیر از [[خدا]] سر [[تعظیم]] فرود نخواهد آورد و [[توحید حقیقی]] در زندگی او تحقق مییابد<ref>[[حمید رضا مظاهریسیف|مظاهریسیف، حمید رضا]]، [[نظام معنویت اسلامی - مظاهریسیف (مقاله)|مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱]]، ص۳۸۶ ـ ۳۹۸.</ref>. | # [[استقلال]]: [[مستکبران]] برای [[حفظ]] [[تسلط]] بر [[مردم]]، باید از «[[بیداری]]» آنان جلوگیری کنند و به فسادشان میکشند، کسی که به [[فساد]] کشیده شد، [[شهامت]] [[مبارزه]] را از دست میدهد. معنویت، [[روح]] بیداری را در مردم میدمد و آنها را متوجه عظمتهای [[انسانی]] و [[شکوه]] و [[پاکی]] [[الهی]] میکند، در این صورت دیگر [[پلیدی]] را نخواهند پذیرفت و زیر [[سلطه]] کسی نخواهند رفت. [[انسان]] اگر به خود بیاید و خود را از منظر [[معنوی]] و الهی بشناسد، در برابر هیچ کس غیر از [[خدا]] سر [[تعظیم]] فرود نخواهد آورد و [[توحید حقیقی]] در زندگی او تحقق مییابد<ref>[[حمید رضا مظاهریسیف|مظاهریسیف، حمید رضا]]، [[نظام معنویت اسلامی - مظاهریسیف (مقاله)|مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱]]، ص۳۸۶ ـ ۳۹۸.</ref>. | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
# [[تکبر]]: شیطانیترین صفتی که ممکن است [[انسان]] را [[مبتلا]] کند و او را از مسیر [[شکوفایی معنوی]] بازدارد تکیر است که عبارت است از نسبت دادن هر گونه بزرگی و امتیاز به خود، بدون اینکه آن را [[عنایت]] و لطفی از سوی [[خداوند]] بداند و [[متواضعانه]] [[شکرگزار]] و [[منت]]پذیر او باشد. این آفت بزرگ [[معنوی]] در [[قرآن کریم]] به نامهای گوناگون مورد تأکید قرار گرفته است؛ نامهایی نظیر: «[[استعلا]]»، «[[علوّ]]»، «[[استکبار]]» و «تکبر» با گسترش [[روح]] تکبر و استکبار در انسان، نه تنها خود او به [[انحراف]] میرود و استعدادهای معنویاش را تباه میکند، بلکه دیگران را نیز با این توجیح که [[پستتر]] از او هستند، به زیر [[سلطه]] میآورد و [[فساد]] خود را به آنها تسری میدهد. | # [[تکبر]]: شیطانیترین صفتی که ممکن است [[انسان]] را [[مبتلا]] کند و او را از مسیر [[شکوفایی معنوی]] بازدارد تکیر است که عبارت است از نسبت دادن هر گونه بزرگی و امتیاز به خود، بدون اینکه آن را [[عنایت]] و لطفی از سوی [[خداوند]] بداند و [[متواضعانه]] [[شکرگزار]] و [[منت]]پذیر او باشد. این آفت بزرگ [[معنوی]] در [[قرآن کریم]] به نامهای گوناگون مورد تأکید قرار گرفته است؛ نامهایی نظیر: «[[استعلا]]»، «[[علوّ]]»، «[[استکبار]]» و «تکبر» با گسترش [[روح]] تکبر و استکبار در انسان، نه تنها خود او به [[انحراف]] میرود و استعدادهای معنویاش را تباه میکند، بلکه دیگران را نیز با این توجیح که [[پستتر]] از او هستند، به زیر [[سلطه]] میآورد و [[فساد]] خود را به آنها تسری میدهد. | ||
# [[حب دنیا]]: دل بستن به [[امور دنیوی]] حد یقف ندارد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۱/۳/۱۳۸۷.</ref>؛ زیرا [[قلب]] و [[روح انسان]] جای خداست و گنجایش نامحدود دارد، به همین علت هرچه از دنیای محدود به دست آورد [[احساس]] سیری و [[رضایت]] نخواهد کرد، از این رو دامنه سلطه [[تجاوز]] و [[ستم]] به طور نامحدودی گسترده میشود و انسانهای [[مستکبر]] و [[سلطهگر]] پس از [[محرومیت]] خودشان از دستیابی به [[کمالات معنوی]] و قرارگرفتن در [[جاذبه]] [[لطف الهی]]، سایر [[مردم]] [[مستضعف]] و تحت سلطه خودشان را هم از کمالات معنوی [[محروم]] میکنند. | # [[حب دنیا]]: دل بستن به [[امور دنیوی]] حد یقف ندارد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۱/۳/۱۳۸۷.</ref>؛ زیرا [[قلب]] و [[روح انسان]] جای خداست و گنجایش نامحدود دارد، به همین علت هرچه از دنیای محدود به دست آورد [[احساس]] سیری و [[رضایت]] نخواهد کرد، از این رو دامنه سلطه [[تجاوز]] و [[ستم]] به طور نامحدودی گسترده میشود و انسانهای [[مستکبر]] و [[سلطهگر]] پس از [[محرومیت]] خودشان از دستیابی به [[کمالات معنوی]] و قرارگرفتن در [[جاذبه]] [[لطف الهی]]، سایر [[مردم]] [[مستضعف]] و تحت سلطه خودشان را هم از کمالات معنوی [[محروم]] میکنند. | ||
# جدا انگاری [[دنیا]] و [[آخرت]]: یکی از بزرگترین مظاهر [[شرک]] در عصر حاضر، «تفکیک دنیا از [[آخرت]]» است. این تفکیک در مرحله اول دست [[پرهیزکاران]] و [[صالحان]] را از [[امور دنیوی]] کوتاه میکند و [[فرصت]] را به «[[زورگویان]] و چپاولگران و [[ابرقدرتها]]» میدهد، به طوری که گویی «[[استضعاف]] و [[استعباد]] و [[استثمار]] خلایق و [[علو]] و [[استکبار]] نسبت به [[بندگان خدا]] [[حق]] مسلم آنهاست»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۴/۴/۱۳۶۸.</ref> و با [[تسلط]] [[اهل]] ستم، زمینههای [[تزکیه]] و [[شکوفایی معنوی]] برای [[مردم]] بسیار محدود میشود. تفکیک دنیا از آخرت [[شعار]] متحجرانی است که [[دین]] و | # جدا انگاری [[دنیا]] و [[آخرت]]: یکی از بزرگترین مظاهر [[شرک]] در عصر حاضر، «تفکیک دنیا از [[آخرت]]» است. این تفکیک در مرحله اول دست [[پرهیزکاران]] و [[صالحان]] را از [[امور دنیوی]] کوتاه میکند و [[فرصت]] را به «[[زورگویان]] و چپاولگران و [[ابرقدرتها]]» میدهد، به طوری که گویی «[[استضعاف]] و [[استعباد]] و [[استثمار]] خلایق و [[علو]] و [[استکبار]] نسبت به [[بندگان خدا]] [[حق]] مسلم آنهاست»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۴/۴/۱۳۶۸.</ref> و با [[تسلط]] [[اهل]] ستم، زمینههای [[تزکیه]] و [[شکوفایی معنوی]] برای [[مردم]] بسیار محدود میشود. تفکیک دنیا از آخرت [[شعار]] متحجرانی است که [[دین]] و معنویت بیخطر برای [[مستکبران]] را ترجیح میدهند و «قلبهای آنها جایگاه کنه [[مجاهدان]] [[فی سبیل الله]] و [[جوانان]] [[مؤمن]] و پرچمداران [[حقیقت]] است». | ||
# [[لجاجت]]، تباه کننده سرمایه معنوی: لجاجت با [[تکبر]] و استکبار گره خورده است و افراد لجوج [[آمادگی]] پذیرش حقیقت را ندارند. همین موضوع موجب میشود که اولاً امکان [[تغییر]] و [[تحول]] [[اخلاقی]] خود را از دست میدهند. ثانیاً لجاجت «[[انسان]] را از حقیقت دور میکند و ثالثاً روزنههای [[روشنایی]] را در [[دل انسان]] میبندد و «در او، [[باطن]] و [[اعتقاد]] و عقیدهای [[دروغین]] به وجود میآید». یعنی اساس [[تفکر]] و [[باور]] او دروغین میشود، اگرچه در ابتدا میدانست این موضوع نادرست است، اما در اثر لجاجت به تدریج حقیقت در نظر او مشتبه میشود و با قوت بیشتری در برابر حق میایستد و استکبار میورزد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۴/۱۱/۱۳۷۳.</ref>. | # [[لجاجت]]، تباه کننده سرمایه معنوی: لجاجت با [[تکبر]] و استکبار گره خورده است و افراد لجوج [[آمادگی]] پذیرش حقیقت را ندارند. همین موضوع موجب میشود که اولاً امکان [[تغییر]] و [[تحول]] [[اخلاقی]] خود را از دست میدهند. ثانیاً لجاجت «[[انسان]] را از حقیقت دور میکند و ثالثاً روزنههای [[روشنایی]] را در [[دل انسان]] میبندد و «در او، [[باطن]] و [[اعتقاد]] و عقیدهای [[دروغین]] به وجود میآید». یعنی اساس [[تفکر]] و [[باور]] او دروغین میشود، اگرچه در ابتدا میدانست این موضوع نادرست است، اما در اثر لجاجت به تدریج حقیقت در نظر او مشتبه میشود و با قوت بیشتری در برابر حق میایستد و استکبار میورزد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۴/۱۱/۱۳۷۳.</ref>. | ||
# غرور: یکی دیگر از عوامل [[سقوط]] معنوی و موانع رشد و تعالی معنوی غرور است. غرور [[انسان]] را بزرگ مینماید و نسبت او را با [[خداوند]] به هم میزند. نسبت [[عبودیت]]، [[نیازمندی]] و [[فقر]] و نیستی ما را در [[جاذبه]] [[لطف الهی]] قرار میدهد. [[مغرور]] شدن به خود، مقدمه لغزیدن و مقدمه [[شکست]] خوردن است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۴/۲/۱۳۸۸.</ref> | # غرور: یکی دیگر از عوامل [[سقوط]] معنوی و موانع رشد و تعالی معنوی غرور است. غرور [[انسان]] را بزرگ مینماید و نسبت او را با [[خداوند]] به هم میزند. نسبت [[عبودیت]]، [[نیازمندی]] و [[فقر]] و نیستی ما را در [[جاذبه]] [[لطف الهی]] قرار میدهد. [[مغرور]] شدن به خود، مقدمه لغزیدن و مقدمه [[شکست]] خوردن است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۴/۲/۱۳۸۸.</ref> | ||
# بیتقوایی جمعی: وقتی [[تقوا]] در دلهای [[مردم]] یک [[جامعه]] رواج پیدا میکند، سایر مردم به [[راحتی]] تقوا میورزند و در مقابل، بیتقوایی نیز میتواند روی دیگران تأثیر گذارد و اگر این اثر زیاد شود، جامعه را متأثر میکند. «گاهی عمل یک فرد، روی یک مجموعه اثر میگذارد»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۷/۶/۱۳۷۰.</ref> و موجب [[سقوط]] و [[شقاوت]] یک گروه بزرگ میشود. در ابتدا به صورت لغزشهای سادهای است که در جامعه رواج پیدا میکند، اما گاهی به [[انحراف]] در [[عقیده]] منتهی میشود» و به [[سادگی]] [[اصلاح]] نمیپذیرد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۰/۶/۱۳۸۸.</ref>. | # بیتقوایی جمعی: وقتی [[تقوا]] در دلهای [[مردم]] یک [[جامعه]] رواج پیدا میکند، سایر مردم به [[راحتی]] تقوا میورزند و در مقابل، بیتقوایی نیز میتواند روی دیگران تأثیر گذارد و اگر این اثر زیاد شود، جامعه را متأثر میکند. «گاهی عمل یک فرد، روی یک مجموعه اثر میگذارد»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۷/۶/۱۳۷۰.</ref> و موجب [[سقوط]] و [[شقاوت]] یک گروه بزرگ میشود. در ابتدا به صورت لغزشهای سادهای است که در جامعه رواج پیدا میکند، اما گاهی به [[انحراف]] در [[عقیده]] منتهی میشود» و به [[سادگی]] [[اصلاح]] نمیپذیرد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۰/۶/۱۳۸۸.</ref>. | ||
# حکومتهای [[فاسد]]: در یک جامعه [[حاکمان]] و [[قدرتمندان]] نقش هنجار دهنده دارند و [[ارزشها]] و رفتارهای آنها معیار و الگوی مردم است. هم از این رو حکومتهای فاسد نمیتوانند محیط مناسبی را برای [[تهذیب]] [[اخلاقی]] و [[رشد معنوی]] به وجود بیاورند. «تهذیب اخلاقی در [[حکومت طاغوت]] بسیار مشکل است»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۹/۷/۱۳۷۷.</ref>. در صورتی که ساختار [[اجتماعی]] بر اساس «[[نظامات]] [[جائر]]» و از ناحیه [[شیطان]] باشد، نمیتواند [[مردم]] را «به سر [[منزل]] مقصود برساند»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۶/۱۲/۱۳۸۸.</ref>. | # حکومتهای [[فاسد]]: در یک جامعه [[حاکمان]] و [[قدرتمندان]] نقش هنجار دهنده دارند و [[ارزشها]] و رفتارهای آنها معیار و الگوی مردم است. هم از این رو حکومتهای فاسد نمیتوانند محیط مناسبی را برای [[تهذیب]] [[اخلاقی]] و [[رشد معنوی]] به وجود بیاورند. «تهذیب اخلاقی در [[حکومت طاغوت]] بسیار مشکل است»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۹/۷/۱۳۷۷.</ref>. در صورتی که ساختار [[اجتماعی]] بر اساس «[[نظامات]] [[جائر]]» و از ناحیه [[شیطان]] باشد، نمیتواند [[مردم]] را «به سر [[منزل]] مقصود برساند»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۶/۱۲/۱۳۸۸.</ref>. | ||
# [[تحریف دین]] از سوی [[سلطهگران]]: [[گرایش]] به [[خدا]] و | # [[تحریف دین]] از سوی [[سلطهگران]]: [[گرایش]] به [[خدا]] و معنویت و میل به فراروی از عالم ماده با هستی و [[آفرینش انسان]] آمیخته شده و هیچ قدرتی بدون توجیه معنوی نمیتواند بر [[افکار]] و [[قلوب]] مردم [[تسلط]] یابد. بدون [[شک]] [[دین]] و معنویت [[حقیقی]] [[انسانها]] را بیدار میکند و از زیر [[سلطه]] بیرون میآورد و شرایط [[ناگواری]] را برای [[مستکبران]] و طبقه [[سلطهگر]] [[جامعه]] رقم میزند. [[دینی]] که از آموزههای سازنده تهی باشد و در سرگرم کردن مردم به امور شبه معنوی [[کارایی]] داشته باشد. در این مسیر [[ابرقدرتها]] به این نتیجه رسیدهاند که دین را از صفحه عالم بزدایند،... اگر چه به ظواهرش هم احتفاظ بشود»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۹/۱۱/۱۳۶۸.</ref>. برای مقابله با این «استحاله معنوی» راه روشن این است که «از لحاظ بنیه معنوی، انسانها را سالم و [[قوی]] و خوب نگهداریم»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۱/۲/۱۳۷۰.</ref>.<ref>[[حمید رضا مظاهریسیف|مظاهریسیف، حمید رضا]]، [[نظام معنویت اسلامی - مظاهریسیف (مقاله)|مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱]]، ص۳۹۹ ـ ۴۰۲.</ref> | ||
# [[تبعیت]] از هواهای نفس: [[سقوط]] معنوی انسان مثل صعود معنویاش تدریجی و مرحله به مرحله است و [[آدمی]] قدم به قدم در اثر تمنیات و [[تمایلات]] حیوانی تنزل یافته و سیر نزولی میکند تا درکات را یکی بعد از دیگری تجربه کند و گاهی با یک متابعت از نفس به چندین [[مفاسد]] و مهالک [[مبتلا]] میشود<ref>شرح چهل حدیث، ص۱۷۱.</ref>. انسان در اثر [[حاکمیت]] نفس بر خود، [[انوار]] [[عقل]] و [[ایمان]] را در خود خاموش میکند و ولادت ثانیه که ولادت انسانیه است را [[درک]] و دریافت نمیکند<ref>شرح چهل حدیث، ص۱۶۹.</ref>. بنابراین [[حب]] به نفس ریشه معنویتسوزی و همه [[مشکلات]] سیر و سلوک عرفانی است<ref>صحیفه امام، ج۱، ص۲۲.</ref>. | # [[تبعیت]] از هواهای نفس: [[سقوط]] معنوی انسان مثل صعود معنویاش تدریجی و مرحله به مرحله است و [[آدمی]] قدم به قدم در اثر تمنیات و [[تمایلات]] حیوانی تنزل یافته و سیر نزولی میکند تا درکات را یکی بعد از دیگری تجربه کند و گاهی با یک متابعت از نفس به چندین [[مفاسد]] و مهالک [[مبتلا]] میشود<ref>شرح چهل حدیث، ص۱۷۱.</ref>. انسان در اثر [[حاکمیت]] نفس بر خود، [[انوار]] [[عقل]] و [[ایمان]] را در خود خاموش میکند و ولادت ثانیه که ولادت انسانیه است را [[درک]] و دریافت نمیکند<ref>شرح چهل حدیث، ص۱۶۹.</ref>. بنابراین [[حب]] به نفس ریشه معنویتسوزی و همه [[مشکلات]] سیر و سلوک عرفانی است<ref>صحیفه امام، ج۱، ص۲۲.</ref>. | ||
# [[حب دنیا]]: با توجه به [[آموزههای اسلامی]] همه خطاها از [[حب]] دنیاست، از حب [[شهرت]] است که [[محبت دنیا]] انسان را به [[هلاکت]] [[ابدی]] میکشاند<ref>شرح چهل حدیث، ص۱۲۴؛ صحیفه امام، ج۶، ص۲۸۴.</ref>. | # [[حب دنیا]]: با توجه به [[آموزههای اسلامی]] همه خطاها از [[حب]] دنیاست، از حب [[شهرت]] است که [[محبت دنیا]] انسان را به [[هلاکت]] [[ابدی]] میکشاند<ref>شرح چهل حدیث، ص۱۲۴؛ صحیفه امام، ج۶، ص۲۸۴.</ref>. | ||
# [[غفلت]] و [[فراموشی]] [[آخرت]]: [[معاد]] گریزی، غفلت از حساب و کتابهای [[قیامت]] و فراموش کردن آخرت در گفتار، [[کردار]] و [[رفتار]]، مایه [[بدبختی]] و از دست دادن | # [[غفلت]] و [[فراموشی]] [[آخرت]]: [[معاد]] گریزی، غفلت از حساب و کتابهای [[قیامت]] و فراموش کردن آخرت در گفتار، [[کردار]] و [[رفتار]]، مایه [[بدبختی]] و از دست دادن معنویت است<ref>شرح چهل حدیث، ص۱۷۵ ـ ۱۷۶.</ref>. | ||
# [[انکار]] مقامات معنوی: یکی از بدترین خارهای طریق کمال و وصول به [[مقامات]] معنویه انکار مقامات و مدارج غیبیه معنویه است چه اینکه این انکار [[روح]] [[شوق]] را میمیراند و [[آتش]] [[عشق]] را خاموش میکند و انسان را از [[طلب]] باز میدارد<ref>شرح چهل حدیث، ص۵۰۷؛ آئینه جمال، ص۶۰-۶۱.</ref>. | # [[انکار]] مقامات معنوی: یکی از بدترین خارهای طریق کمال و وصول به [[مقامات]] معنویه انکار مقامات و مدارج غیبیه معنویه است چه اینکه این انکار [[روح]] [[شوق]] را میمیراند و [[آتش]] [[عشق]] را خاموش میکند و انسان را از [[طلب]] باز میدارد<ref>شرح چهل حدیث، ص۵۰۷؛ آئینه جمال، ص۶۰-۶۱.</ref>. | ||
# غفلت از [[گناه]] و کوچک شمردن آن: یکی از موانع مهم از دست دادن معنویت یا عدم دستیابی به معنویت، گناه کردن و کوچک دانستن گناه است. [[علم]] بدون عمل<ref>شرح چهل حدیث، ص۱۵۲.</ref>، [[بغض]] [[عدل]] و حب [[ظلم]]<ref>شرح چهل حدیث، ص۱۱۳.</ref>، [[نفاق]]<ref>شرح چهل حدیث، ص۱۵۷.</ref>، [[عصبیت]]<ref>شرح چهل حدیث، ص۱۴۵.</ref> و... از موانع [[تربیت معنوی]] و [[سیر و سلوک]] [[الهی]] شمرده می شود<ref>[[محمد جواد رودگر|رودگر، محمد جواد]]، [[نظام معنویت اسلامی - رودگر (مقاله)| مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۳۱۹.</ref>. | # غفلت از [[گناه]] و کوچک شمردن آن: یکی از موانع مهم از دست دادن معنویت یا عدم دستیابی به معنویت، گناه کردن و کوچک دانستن گناه است. [[علم]] بدون عمل<ref>شرح چهل حدیث، ص۱۵۲.</ref>، [[بغض]] [[عدل]] و حب [[ظلم]]<ref>شرح چهل حدیث، ص۱۱۳.</ref>، [[نفاق]]<ref>شرح چهل حدیث، ص۱۵۷.</ref>، [[عصبیت]]<ref>شرح چهل حدیث، ص۱۴۵.</ref> و... از موانع [[تربیت معنوی]] و [[سیر و سلوک]] [[الهی]] شمرده می شود<ref>[[محمد جواد رودگر|رودگر، محمد جواد]]، [[نظام معنویت اسلامی - رودگر (مقاله)| مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۳۱۹.</ref>. |