فتح مکه: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'سپاهیان اسلام' به 'سپاهیان اسلام'
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'سپاهیان اسلام' به 'سپاهیان اسلام') |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
رسول خدا{{صل}}، تلاش بسیار کرد تا قریش از حرکت وی اطلاع نیابد و سعی بسیار بر مخفی بودن [[اخبار]] داشت. [[حاطب بن ابی بلتعه]] یکی از [[مهاجران]] [[بدری]] در اقدامی شگفت به صورت مخفیانه نامهای برای سران قریش نوشت و تحرکات رسول خدا{{صل}} را به ایشان گزارش داد و [[نامه]] را به وسیله زنی به سوی ایشان ارسال کرد. رسول خدا{{صل}} چون از این کار [[آگاه]] شد، [[علی بن ابی طالب]] را برای بازگرداندن نامه فرستاد، علی{{ع}} نامه را یافت و بازگشت. حاطب بن ابی بلتعه برای این کار بازخواست شد و [[اظهار ایمان]] و دوری از [[نفاق]] کرد و گفت: چون خانوادهاش در مکه هستند، برای [[آسودگی]] و [[امنیت]] ایشان چنین اقدامی کرده است؛ و [[پیامبر]]{{صل}} از او گذشت<ref>ابن عبد البر، الدرر فی اختصار المغازی و السیر، ص۲۲۶؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج۵، ص۱۴.</ref>. آغازین [[آیات]] [[سوره ممتحنه]] درباره این [[رفتار]] نازل شد و [[مسلمانان]] را از [[دوستی]] با [[کفار]] برحذر داشت: «ای کسانی که [[ایمان]] آوردهاید، [[دشمن]] من و دشمن خود را به دوستی [[اختیار]] مکنید. شما با آنان طرح دوستی میافکنید و حال آنکه ایشان به سخن حقی که بر شما آمده، ایمان ندارند و بدان سبب که به [[خدا]]، [[پروردگار]] خویش [[ایمان]] آورده بودید، [[پیامبر]] و شما را بیرون راندند. اگر برای [[جهاد]] در راه من و [[طلب]] رضای من بیرون آمدهاید، در [[نهان]] با آنها [[دوستی]] مکنید؛ و من به هر چه پنهان میدارید یا آشکار میسازید آگاهترم و هر که چنین کند، از [[راه راست]] [[منحرف]] گشته است»<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنْتُمْ وَمَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ}} «ای مؤمنان! اگر برای جهاد در راه من و به دست آوردن خرسندی من (از شهر خود) بیرون میآیید، دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید که به آنان مهربانی ورزید در حالی که آنان به آنچه از سوی حق برای شما آمده است کفر ورزیدهاند؛ پیامبر و شما را (از شهر خود) بیرون میکنند که چرا به خداوند - پروردگارتان - ایمان دارید، پنهانی به آنان مهربانی میورزید و من به آنچه پنهان و آنچه آشکار میدارید داناترم و از شما هر کس چنین کند به یقین، راه میانه را گم کرده است» سوره ممتحنه، آیه ۱.</ref>. | رسول خدا{{صل}}، تلاش بسیار کرد تا قریش از حرکت وی اطلاع نیابد و سعی بسیار بر مخفی بودن [[اخبار]] داشت. [[حاطب بن ابی بلتعه]] یکی از [[مهاجران]] [[بدری]] در اقدامی شگفت به صورت مخفیانه نامهای برای سران قریش نوشت و تحرکات رسول خدا{{صل}} را به ایشان گزارش داد و [[نامه]] را به وسیله زنی به سوی ایشان ارسال کرد. رسول خدا{{صل}} چون از این کار [[آگاه]] شد، [[علی بن ابی طالب]] را برای بازگرداندن نامه فرستاد، علی{{ع}} نامه را یافت و بازگشت. حاطب بن ابی بلتعه برای این کار بازخواست شد و [[اظهار ایمان]] و دوری از [[نفاق]] کرد و گفت: چون خانوادهاش در مکه هستند، برای [[آسودگی]] و [[امنیت]] ایشان چنین اقدامی کرده است؛ و [[پیامبر]]{{صل}} از او گذشت<ref>ابن عبد البر، الدرر فی اختصار المغازی و السیر، ص۲۲۶؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج۵، ص۱۴.</ref>. آغازین [[آیات]] [[سوره ممتحنه]] درباره این [[رفتار]] نازل شد و [[مسلمانان]] را از [[دوستی]] با [[کفار]] برحذر داشت: «ای کسانی که [[ایمان]] آوردهاید، [[دشمن]] من و دشمن خود را به دوستی [[اختیار]] مکنید. شما با آنان طرح دوستی میافکنید و حال آنکه ایشان به سخن حقی که بر شما آمده، ایمان ندارند و بدان سبب که به [[خدا]]، [[پروردگار]] خویش [[ایمان]] آورده بودید، [[پیامبر]] و شما را بیرون راندند. اگر برای [[جهاد]] در راه من و [[طلب]] رضای من بیرون آمدهاید، در [[نهان]] با آنها [[دوستی]] مکنید؛ و من به هر چه پنهان میدارید یا آشکار میسازید آگاهترم و هر که چنین کند، از [[راه راست]] [[منحرف]] گشته است»<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنْتُمْ وَمَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ}} «ای مؤمنان! اگر برای جهاد در راه من و به دست آوردن خرسندی من (از شهر خود) بیرون میآیید، دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید که به آنان مهربانی ورزید در حالی که آنان به آنچه از سوی حق برای شما آمده است کفر ورزیدهاند؛ پیامبر و شما را (از شهر خود) بیرون میکنند که چرا به خداوند - پروردگارتان - ایمان دارید، پنهانی به آنان مهربانی میورزید و من به آنچه پنهان و آنچه آشکار میدارید داناترم و از شما هر کس چنین کند به یقین، راه میانه را گم کرده است» سوره ممتحنه، آیه ۱.</ref>. | ||
عباس، [[عموی پیامبر]]، هنگامی که [[لشکر]] [[مسلمانان]] نزدیک [[مکه]] شد، برای جلوگیری از [[خونریزی]]، [[ابوسفیان]] را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} برد و برای وی [[امان]] گرفت. ابوسفیان با دیدن [[سپاه اسلام]]، به ناچار و به ظاهر [[مسلمان]] شد و رسول خدا{{صل}}، [[سپاهیان | عباس، [[عموی پیامبر]]، هنگامی که [[لشکر]] [[مسلمانان]] نزدیک [[مکه]] شد، برای جلوگیری از [[خونریزی]]، [[ابوسفیان]] را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} برد و برای وی [[امان]] گرفت. ابوسفیان با دیدن [[سپاه اسلام]]، به ناچار و به ظاهر [[مسلمان]] شد و رسول خدا{{صل}}، [[سپاهیان اسلام]] را از برابر ابوسفیان عبور داد تا [[عظمت]] سپاهیان را به رخ او بکشد و او را از [[اندیشه]] [[مقاومت]] در برابر اسلام دور سازد. ابوسفیان، عظمت و بزرگی [[سپاه رسول خدا]]{{صل}} را به [[پادشاهی]] تعبیر کرد، که به وی یادآوری شد این [[نبوت]] است نه پادشاهی. رسول خدا{{صل}}، اعلام کرد که هر که وارد [[خانه]] ابوسفیان شود در [[امان]] است و [[قریش]] را از [[مخالفت]]، [[مقاومت]] و سرسختی بر [[حذر]] داشت<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۵۹؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج۴، ص۲۳۴.</ref>. | ||
هنگام ورود [[سپاه]] [[مسلمان]] به [[مکه]]، [[سعد بن عباده]] که [[پرچم]] [[انصار]] را بر دست داشت، چون شعاری برای [[انتقام]] از قریش سر داد، [[پیامبر]] او را [[نهی]] کرد و پرچم را به دست علی{{ع}} سپرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۳۱؛ واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۲۲.</ref>. [[سپاهیان | هنگام ورود [[سپاه]] [[مسلمان]] به [[مکه]]، [[سعد بن عباده]] که [[پرچم]] [[انصار]] را بر دست داشت، چون شعاری برای [[انتقام]] از قریش سر داد، [[پیامبر]] او را [[نهی]] کرد و پرچم را به دست علی{{ع}} سپرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۳۱؛ واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۲۲.</ref>. [[سپاهیان اسلام]] به دستور [[رسول خدا]]{{صل}} در چهار ستون وارد مکه شدند که تنها یکی از آنها در جنوب مکه با مقاومت روبهرو شد، اما این مقاومت خیلی زود در هم [[شکست]]. در این درگیری، دو تن از [[مسلمانان]] و سیزده تن از [[مکیان]] [[جان]] خود را از دست دادند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۳۱-۵۰.</ref>. | ||
در واقع مکه بدون [[خونریزی]] فتح شد و رسول خدا{{صل}} در [[روز جمعه]]، بیستم [[ماه رمضان]] [[سال]] هشتم، به مکه در آمد و [[شهر]] بدون مقاومت [[تسلیم]] آن حضرت شد. بنابر [[منابع شیعه]]<ref>برای نمونه ر.ک: ابن شهرآشوب، مناقب، ج۲، ص۱۳۵ - ۱۳۶؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۲۶؛ اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۸۱.</ref> و [[اهل سنت]]<ref>برای نمونه ر.ک: ابی شیبه، المصنف، ج۱۳، ص۱۴۶-۱۴۷؛ ابن حنبل، المسند، ج۲، ص۷۳-۷۴؛ نسائی، السنن الکبری، ج۵، ص۱۴۲؛ طبری، تهذیب الآثار، مسند علی بن ابی طالب{{ع}}، ص۲۳۶ - ۲۴۰؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۹۸، ج۳، ص۶.</ref> به دستور رسول خدا{{صل}} [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بر [[دوش پیامبر]] بالا رفت و [[بت]] [[هبل]] را که بالای [[کعبه]] بود به زیر انداخت و شکست. [[علامه امینی]] در [[الغدیر]]، فهرستی از علمای اهل سنت (۴۱ منبع) که این واقعه را گزارش کردهاند، جمعآوری کرده است<ref>امینی، الغدیر، ج۷، ص۱۸-۲۴.</ref>. [[آیه]] {{متن قرآن|وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا}}<ref>«و بگو حقّ آمد و باطل از میان رفت؛ بیگمان باطل از میان رفتنی است» سوره اسراء، آیه ۸۱.</ref> درباره فتح مکه و شکسته شدن [[اصنام]] نازل شد<ref>حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۲۳.</ref>. | در واقع مکه بدون [[خونریزی]] فتح شد و رسول خدا{{صل}} در [[روز جمعه]]، بیستم [[ماه رمضان]] [[سال]] هشتم، به مکه در آمد و [[شهر]] بدون مقاومت [[تسلیم]] آن حضرت شد. بنابر [[منابع شیعه]]<ref>برای نمونه ر.ک: ابن شهرآشوب، مناقب، ج۲، ص۱۳۵ - ۱۳۶؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۲۶؛ اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۸۱.</ref> و [[اهل سنت]]<ref>برای نمونه ر.ک: ابی شیبه، المصنف، ج۱۳، ص۱۴۶-۱۴۷؛ ابن حنبل، المسند، ج۲، ص۷۳-۷۴؛ نسائی، السنن الکبری، ج۵، ص۱۴۲؛ طبری، تهذیب الآثار، مسند علی بن ابی طالب{{ع}}، ص۲۳۶ - ۲۴۰؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۹۸، ج۳، ص۶.</ref> به دستور رسول خدا{{صل}} [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بر [[دوش پیامبر]] بالا رفت و [[بت]] [[هبل]] را که بالای [[کعبه]] بود به زیر انداخت و شکست. [[علامه امینی]] در [[الغدیر]]، فهرستی از علمای اهل سنت (۴۱ منبع) که این واقعه را گزارش کردهاند، جمعآوری کرده است<ref>امینی، الغدیر، ج۷، ص۱۸-۲۴.</ref>. [[آیه]] {{متن قرآن|وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا}}<ref>«و بگو حقّ آمد و باطل از میان رفت؛ بیگمان باطل از میان رفتنی است» سوره اسراء، آیه ۸۱.</ref> درباره فتح مکه و شکسته شدن [[اصنام]] نازل شد<ref>حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۲۳.</ref>. |