پرش به محتوا

حبیب بن منتجب: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۳۹۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۸ فوریهٔ ۲۰۲۳
خط ۱۲: خط ۱۲:
صدای [[ضجه]] و [[گریه]] مردم بلند شد و گفتند: ما شنیدیم و [[اطاعت]] کردیم و [[دوستی]] و [[کرامت]] خدا و رسولش و برادر رسول خدا{{صل}} را پذیرفتیم. وی از مردم برای حضرت بیعت گرفت و بعد از [[بیعت مردم]] گفت: من می‌خواهم ده تن از سران و [[شجاعان]] شما را به جانب حضرت روانه کنم. آنها پذیرفتند. در ابتدا صد نفر را [[انتخاب]] کرد و از آن‎ها هفتاد تن، از هفتاد تن، سی نفر و از سی تن، ده نفر انتخاب کرد که از جمله آن‎ها [[عبدالرحمان بن ملجم مرادی]] بود. آن‎ها بلادرنگ حرکت کردند و به جانب [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آمدند. بعد از اینکه به حضور حضرت رسیدند و پس از [[سلام]]، [[خلافت]] را به آن حضرت تهنیت گفتند. حضرت جواب سلام آن‎ها را داد و خوش آمد گفت. در میان آن جمع [[ابن ملجم]] حرکت کرد و در برابر امیرالمؤمنین ایستاد و گفت: سلام بر تو ای [[امام عادل]]، [[بدر]] کامل، شیر بزرگوار، قهرمان [[دلاور]]، سواره [[بخشنده]] و کسی که [[خداوند]] او را بر بقیه [[مردم]] [[فضیلت]] داد. [[صلوات]] و [[درود خدا]] بر تو و بر [[خاندان]] بزرگوارت. [[شهادت]] می‌دهم که تو به [[حق]] و [[حقیقت]] امیرالمؤمنین هستی و تو وصی رسول خدا{{صل}}، [[خلیفه]] او و [[وارث علم]] او می‌باشی. خداوند [[لعنت]] کند کسی را که حق و [[مقام]] تو را منکر شود! تو [[امیر]] و [[سرور]] مردم هستی. [[عدل]] تو بین مردم [[شهرت]] دارد و به طور مکرر فضل تو و ابرهای مهربانیت، در حال ریزش است. امیر، ما را فرستاده است و ما به سبب آمدن خوشحال شدیم پس [[مبارک]] باد بر تو خلافت در میان مردم!<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص ۲۱۵ - ۲۱۷.</ref>
صدای [[ضجه]] و [[گریه]] مردم بلند شد و گفتند: ما شنیدیم و [[اطاعت]] کردیم و [[دوستی]] و [[کرامت]] خدا و رسولش و برادر رسول خدا{{صل}} را پذیرفتیم. وی از مردم برای حضرت بیعت گرفت و بعد از [[بیعت مردم]] گفت: من می‌خواهم ده تن از سران و [[شجاعان]] شما را به جانب حضرت روانه کنم. آنها پذیرفتند. در ابتدا صد نفر را [[انتخاب]] کرد و از آن‎ها هفتاد تن، از هفتاد تن، سی نفر و از سی تن، ده نفر انتخاب کرد که از جمله آن‎ها [[عبدالرحمان بن ملجم مرادی]] بود. آن‎ها بلادرنگ حرکت کردند و به جانب [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آمدند. بعد از اینکه به حضور حضرت رسیدند و پس از [[سلام]]، [[خلافت]] را به آن حضرت تهنیت گفتند. حضرت جواب سلام آن‎ها را داد و خوش آمد گفت. در میان آن جمع [[ابن ملجم]] حرکت کرد و در برابر امیرالمؤمنین ایستاد و گفت: سلام بر تو ای [[امام عادل]]، [[بدر]] کامل، شیر بزرگوار، قهرمان [[دلاور]]، سواره [[بخشنده]] و کسی که [[خداوند]] او را بر بقیه [[مردم]] [[فضیلت]] داد. [[صلوات]] و [[درود خدا]] بر تو و بر [[خاندان]] بزرگوارت. [[شهادت]] می‌دهم که تو به [[حق]] و [[حقیقت]] امیرالمؤمنین هستی و تو وصی رسول خدا{{صل}}، [[خلیفه]] او و [[وارث علم]] او می‌باشی. خداوند [[لعنت]] کند کسی را که حق و [[مقام]] تو را منکر شود! تو [[امیر]] و [[سرور]] مردم هستی. [[عدل]] تو بین مردم [[شهرت]] دارد و به طور مکرر فضل تو و ابرهای مهربانیت، در حال ریزش است. امیر، ما را فرستاده است و ما به سبب آمدن خوشحال شدیم پس [[مبارک]] باد بر تو خلافت در میان مردم!<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص ۲۱۵ - ۲۱۷.</ref>


== بررسی واردین به [[کوفه]] ==
در کتب [[تاریخی]] غیر از این مورد، نامی از [[حبیب بن منتجب]] وجود ندارد. به احتمال، منطقه [[مأموریت]] حبیب بن منتجب، حضرموت یکی از سه ایالت [[یمن]] بوده است<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۳.</ref>.
[[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: [[حضرت علی]]{{ع}} دستور داد اسامی کسانی را که وارد کوفه می‌شوند، بنویسند و به آن حضرت بدهند. گروهی از [[مردم]] اسامی واردشدگان را در کاغذی نوشته، به آن حضرت دادند. [[حضرت امیر]]{{ع}} آن اسامی را خواند و همین که به نام [[ابن ملجم]] رسید، انگشت خود را روی اسم او گذاشت و بعد فرمود:  [[خداوند]] تو را بکشد!<ref>{{متن حدیث|قَاتَلَكَ اللَّهُ قَاتَلَكَ اللَّهُ}}!</ref> و چون به آن حضرت گفته شد اگر میدانی او تو را خواهد کشت، پس چرا او را نمی‌کشی؟! فرمود: خداوند بنده‌ای را [[عذاب]] نمی‌کند تا این که او [[مرتکب گناه]] شود<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَا يُعَذِّبُ الْعَبْدَ حَتَّى تَقَعَ مِنْهُ الْمَعْصِيَةُ}}؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، (چهار جلدی) ج۲، ص۳۷۴.</ref>.
 
حضرت امیر{{ع}} بعد از ضربت خوردن، درباره ابن ملجم توصیه می‌کرد که با او [[بدرفتاری]] نکنند و به [[امام حسن]]{{ع}} فرمود: ای فرزندم! یک ضربه در مقابل یک ضربه است و مبادا گناهی کنی و از آن [[تجاوز]] نمایی<ref>{{متن حدیث|يَا بُنَيَّ، ضَرْبَةً مَكَانَ ضَرْبَةٍ، و لَاتَأْثَمْ}}؛ کاشانی، معادن الحکمه، ج۱، ص۳۶۲.</ref>.
 
از آنچه از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شد، به خوبی استفاده می‌شود حضرت آنجا که برای مصالحی لازم بود اسم‌های افرادی را که به [[کوفه]] داخل می‌شدند، کنترل می‌کرده است که شاید [[منتظر]] ورود ابن ملجم بوده و یا جهت دیگری داشته و یا به سبب کنترل افراد مخالف و [[ضد]] [[انقلاب]] و [[جاسوسان]] [[معاویه]] بوده است و حضرت خود تمام اسامی را مطالعه می‌کردند.
 
در کتب [[تاریخی]] غیر از این مورد، نامی از [[حبیب بن منتجب]] نیافتم. به احتمال، منطقه [[مأموریت]] حبیب بن منتجب، حضرموت یکی از سه ایالت [[یمن]] بوده است<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۳.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۳٬۰۷۵

ویرایش