پرش به محتوا

سهل بن حنیف انصاری در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = سهل بن حنیف انصاری| عنوان مدخل  = سهل بن حنیف انصاری| مداخل مرتبط = [[سهل بن حنیف انصاری در قرآن]] - [[سهل بن حنیف انصاری در نهج البلاغه]] - [[سهل بن حنیف انصاری در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = سهل بن حنیف انصاری | عنوان مدخل  = سهل بن حنیف انصاری | مداخل مرتبط = [[سهل بن حنیف انصاری در قرآن]] - [[سهل بن حنیف انصاری در نهج البلاغه]] - [[سهل بن حنیف انصاری در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
 
== آشنایی اجمالی==
== آشنایی اجمالی==
[[سهل بن حنیف بن واهب بن عکیم بن ثعلبه اوسی]]، عوفی، [[انصاری]]، مردی [[جلیل‌القدر]] از [[برگزیدگان]] [[صحابه]] و [[بدری]] بود. [[کنیه]] او را [[شیخ طوسی]] «ابو محمد» گفته است<ref>طوسی، رجال، ص۴۳.</ref>. «ابو ثابت»، «ابو سعید»، «ابو سعد»، «ابو عبدالله»، «ابو ولید»<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۳۲۵؛ تهذیب الکمال، ج۱۲، ص۱۸۴؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۴- ۳ ص۲۴۷؛ الإستیعاب، ج۱، ص۳۹۸.</ref> نیز برای وی ذکر شده است. مادرش «هند» دختر [[رافع بن عمیس]] و فرزندانش را [[ابو امامه]] که نامش «اسعد» بود، «عثمان»، «سعد»<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، ج۴-۳، ص۲۴۷.</ref> و «عبدالله»<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۳۲۵.</ref> و یا «عبدالرحمان» دانسته‌اند<ref>الإصابه، ج۳، ص۱۶۵.</ref>.
[[سهل بن حنیف بن واهب بن عکیم بن ثعلبه اوسی]]، عوفی، [[انصاری]]، مردی [[جلیل‌القدر]] از [[برگزیدگان]] [[صحابه]] و [[بدری]] بود. [[کنیه]] او را [[شیخ طوسی]] «ابو محمد» گفته است<ref>طوسی، رجال، ص۴۳.</ref>. «ابو ثابت»، «ابو سعید»، «ابو سعد»، «ابو عبدالله»، «ابو ولید»<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۳۲۵؛ تهذیب الکمال، ج۱۲، ص۱۸۴؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۴- ۳ ص۲۴۷؛ الإستیعاب، ج۱، ص۳۹۸.</ref> نیز برای وی ذکر شده است. مادرش «هند» دختر [[رافع بن عمیس]] و فرزندانش را [[ابو امامه]] که نامش «اسعد» بود، «عثمان»، «سعد»<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، ج۴-۳، ص۲۴۷.</ref> و «عبدالله»<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۳۲۵.</ref> و یا «عبدالرحمان» دانسته‌اند<ref>الإصابه، ج۳، ص۱۶۵.</ref>.
خط ۵: خط ۶:
او در تمام [[جنگ‌های پیامبر]] شرکت داشت و در [[جنگ]] [[احد]] در آن شرایط سخت فرار نکرد و [[پیامبر]]{{صل}} درباره وی می‌فرمود: به [[سهل]] تیر بدهید.<ref>{{متن حدیث|نَبِّلُوا سَهْلاً}}</ref>
او در تمام [[جنگ‌های پیامبر]] شرکت داشت و در [[جنگ]] [[احد]] در آن شرایط سخت فرار نکرد و [[پیامبر]]{{صل}} درباره وی می‌فرمود: به [[سهل]] تیر بدهید.<ref>{{متن حدیث|نَبِّلُوا سَهْلاً}}</ref>


سهل هم آن تیرها را به طرف [[دشمن]] پرتاب می‌کرد<ref>شیرازی، درجات الرفیعه، ص۳۸۸؛ الإستیعاب، ج۱، ص۳۹۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۲۵۱.</ref>. سهل بن حنیف بعد از [[تمیم بن عمرو]]، [[فرماندار]] [[مدینه]] شد؛ زمانی که [[حضرت علی]]{{ع}} در آخر [[ربیع الاول]] [[سال]] سی و ششم هجری برای جنگ با [[ناکثین]] عازم [[بصره]] گردید<ref>نویری، نهایة الإرب، ج۵، ص۱۲۶.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 137 - 138.</ref>
سهل هم آن تیرها را به طرف [[دشمن]] پرتاب می‌کرد<ref>شیرازی، درجات الرفیعه، ص۳۸۸؛ الإستیعاب، ج۱، ص۳۹۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۲۵۱.</ref>. سهل بن حنیف بعد از [[تمیم بن عمرو]]، [[فرماندار]] [[مدینه]] شد؛ زمانی که [[حضرت علی]]{{ع}} در آخر [[ربیع الاول]] [[سال]] سی و ششم هجری برای جنگ با [[ناکثین]] عازم [[بصره]] گردید<ref>نویری، نهایة الإرب، ج۵، ص۱۲۶.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص ۱۳۷ - ۱۳۸.</ref>


==[[فضایل]] سهل بن حنیف==
==[[فضایل]] سهل بن حنیف==
خط ۲۶: خط ۲۷:
مانند: ۱. [[سلمان فارسی]] ۲. [[ابوذر غفاری]] ۳. [[مقداد بن اسود کندی]] ۴. [[عمار بن یاسر]] ۵. [[جابر بن عبدالله انصاری]] ۶. [[حذیفة بن یمان]] ۷. [[ابو هیثم بن تیّهان]] ۸. [[سهل بن حنیف]] ٩. [[ابوایوب انصاری]] ۱۰. [[عبدالله بن صامت]] ۱۱. [[عبادة بن صامت]] ۱۲. [[خزیمة بن ثابت]] [[ذوالشهادتین]] ۱۳. [[ابوسعید خدری]] و [[ولایت]] کسانی که همانند آنها عمل کرده‌اند و راه آن‎ها را رفته‌اند و ولایت [[پیروان]] و اقتداکنندگان به آنها و به [[راه هدایت]] آنها واجب است<ref>صدوق، خصال، ص۶۰۸؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۷، ص۵۲.</ref>.
مانند: ۱. [[سلمان فارسی]] ۲. [[ابوذر غفاری]] ۳. [[مقداد بن اسود کندی]] ۴. [[عمار بن یاسر]] ۵. [[جابر بن عبدالله انصاری]] ۶. [[حذیفة بن یمان]] ۷. [[ابو هیثم بن تیّهان]] ۸. [[سهل بن حنیف]] ٩. [[ابوایوب انصاری]] ۱۰. [[عبدالله بن صامت]] ۱۱. [[عبادة بن صامت]] ۱۲. [[خزیمة بن ثابت]] [[ذوالشهادتین]] ۱۳. [[ابوسعید خدری]] و [[ولایت]] کسانی که همانند آنها عمل کرده‌اند و راه آن‎ها را رفته‌اند و ولایت [[پیروان]] و اقتداکنندگان به آنها و به [[راه هدایت]] آنها واجب است<ref>صدوق، خصال، ص۶۰۸؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۷، ص۵۲.</ref>.


در این جا [[امام صادق]]{{ع}} [[دوستی]] [[دوستان]] [[خدا]] و [[امامان]] را جزو [[ایمان]] دانسته که در میان این عده، نام سهل بن حنیف نیز آمده است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 138 - 141.</ref>
در این جا [[امام صادق]]{{ع}} [[دوستی]] [[دوستان]] [[خدا]] و [[امامان]] را جزو [[ایمان]] دانسته که در میان این عده، نام سهل بن حنیف نیز آمده است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص ۱۳۸ - ۱۴۱.</ref>


==[[سهل بن حنیف]] در سمت [[فرمانداری مدینه]]==
==[[سهل بن حنیف]] در سمت [[فرمانداری مدینه]]==
خط ۳۳: خط ۳۴:
اگر به این نکته توجه داشته باشیم که [[عبدالله بن عباس]] حاضر نشد پیشنهاد حضرت را برای [[امارت شام]] بپذیرد، درمی‌یابیم که سهل چگونه در مقابل خواست و [[فرمان]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[مطیع]] و فرمانبر بوده است.
اگر به این نکته توجه داشته باشیم که [[عبدالله بن عباس]] حاضر نشد پیشنهاد حضرت را برای [[امارت شام]] بپذیرد، درمی‌یابیم که سهل چگونه در مقابل خواست و [[فرمان]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[مطیع]] و فرمانبر بوده است.


زمانی که [[حضرت علی]]{{ع}} عازم بصره شد، سهل بن حنیف را در بیست و ششم [[ربیع الاول]] به فرمانداری مدینه گمارد. سهل تا [[جنگ صفین]] در این سمت باقی ماند.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 141 - 142.</ref>
زمانی که [[حضرت علی]]{{ع}} عازم بصره شد، سهل بن حنیف را در بیست و ششم [[ربیع الاول]] به فرمانداری مدینه گمارد. سهل تا [[جنگ صفین]] در این سمت باقی ماند.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص ۱۴۱ - ۱۴۲.</ref>


==سهل و طرفداران [[ناکثین]]==
==سهل و طرفداران [[ناکثین]]==
وقتی که حضرت برای [[جنگ جمل]] به جانب بصره رفت به [[ذی قار]] که رسید، [[عایشه]] در نامه‌ای از بصره برای [[حفصه]]، [[دختر عمر]] - که در [[مدینه]] بود - نوشت: اما بعد، به من خبر رسیده که علی{{ع}} به [[ذی قار]] آمده است، در حالی که مرعوب و ترسیده است؛ چراکه عده ما زیاد است. او مثل شتر زخم خورده است که اگر جلو بیاید، کشته می‌شود و اگر [[عقب نشینی]] کند، [[قربانی]] می‌گردد. [[حفصه]] از این خبر، خیلی خوشحال شد و [[کنیزان]] خود را خواست که آواز بخوانند و به دایره بکوبند و در هنگام آواز خواندن بگویند:
وقتی که حضرت برای [[جنگ جمل]] به جانب بصره رفت به [[ذی قار]] که رسید، [[عایشه]] در نامه‌ای از بصره برای [[حفصه]]، [[دختر عمر]] - که در [[مدینه]] بود - نوشت: اما بعد، به من خبر رسیده که علی{{ع}} به [[ذی قار]] آمده است، در حالی که مرعوب و ترسیده است؛ چراکه عده ما زیاد است. او مثل شتر زخم خورده است که اگر جلو بیاید، کشته می‌شود و اگر [[عقب نشینی]] کند، [[قربانی]] می‌گردد. [[حفصه]] از این خبر، خیلی خوشحال شد و [[کنیزان]] خود را خواست که آواز بخوانند و به دایره بکوبند و در هنگام آواز خواندن بگویند:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''مَا الخبر مَا الخبر عليٌ كالأشقر بذي قار''|2=''إن تقدّمَ نَحَر و إن تأخرَّ عَقَر''}}
{{ب|''مَا الخبر مَا الخبر عليٌ كالأشقر بذي قار''|۲=''إن تقدّمَ نَحَر و إن تأخرَّ عَقَر''}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
:چه خبر؟ چه خبر؟! علی رفته [[سفر]] به مانند - فرد زخم خورده‌ای در ذی قار، اگر جلو رود، کشته می‌شود و اگر [[عقب‌نشینی]] کند قربانی می‌گردد.
:چه خبر؟ چه خبر؟! علی رفته [[سفر]] به مانند - فرد زخم خورده‌ای در ذی قار، اگر جلو رود، کشته می‌شود و اگر [[عقب‌نشینی]] کند قربانی می‌گردد.
خط ۴۸: خط ۴۹:
سهل در این اشعار اشاره می‌کند به آنچه [[پیامبر]]{{صل}} به [[زنان]] خود فرمود: زمانی سگ‌های [[حوأب]] در برابر یکی از زنان من پارس خواهند کرد و تو ای [[عایشه]] از آنها نباشی.
سهل در این اشعار اشاره می‌کند به آنچه [[پیامبر]]{{صل}} به [[زنان]] خود فرمود: زمانی سگ‌های [[حوأب]] در برابر یکی از زنان من پارس خواهند کرد و تو ای [[عایشه]] از آنها نباشی.


زمانی که [[طلحه]] و [[زبیر]]، [[عثمان بن حنیف]]، [[حاکم بصره]] را پیش عایشه بردند، عایشه به فرزند [[عثمان بن عفان]] به نام ابان گفت: گردن او را بزن؛ زیرا [[انصار]] پدرت را کشتند. عثمان بن حنیف گفت: ای عایشه ای طلحه و زبیر! [[برادر]] من، [[خلیفه]] علی{{ع}} در [[مدینه]] است. به [[خدا]] قسم می‌خورم که اگر مرا بکشید، برادرم [[شمشیر]] خود را در میان [[خانواده]] و گروه شما خواهد نهاد و تمام آنها را خواهد کشت! اینجا بود که عایشه از کشتن [[عثمان]] منصرف شد و از [[ترس]] [[جان]] خویشاوندانشان، عثمان را با صورت و مژه‌های تراشیده به جانب علی{{ع}} روانه کردند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۲۱.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 142 - 143.</ref>
زمانی که [[طلحه]] و [[زبیر]]، [[عثمان بن حنیف]]، [[حاکم بصره]] را پیش عایشه بردند، عایشه به فرزند [[عثمان بن عفان]] به نام ابان گفت: گردن او را بزن؛ زیرا [[انصار]] پدرت را کشتند. عثمان بن حنیف گفت: ای عایشه ای طلحه و زبیر! [[برادر]] من، [[خلیفه]] علی{{ع}} در [[مدینه]] است. به [[خدا]] قسم می‌خورم که اگر مرا بکشید، برادرم [[شمشیر]] خود را در میان [[خانواده]] و گروه شما خواهد نهاد و تمام آنها را خواهد کشت! اینجا بود که عایشه از کشتن [[عثمان]] منصرف شد و از [[ترس]] [[جان]] خویشاوندانشان، عثمان را با صورت و مژه‌های تراشیده به جانب علی{{ع}} روانه کردند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۲۱.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص ۱۴۲ - ۱۴۳.</ref>


==فرار طرفداران [[معاویه]] از مدینه==
==فرار طرفداران [[معاویه]] از مدینه==
خط ۶۱: خط ۶۲:
[[سوگند]] به [[خدا]] ایشان از [[جور]] و [[ستم]] نگریختند و به [[عدل و داد]] نپیوستند و ما امیدواریم در این امر [[خلافت]]، خدا [[دشواری]] آن را برای ما آسان و ناهمواریش را هموار سازد. إن شاء [[الله]] و [[درود]] بر تو باد!<ref>{{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رِجَالًا مِمَّنْ قِبَلَكَ يَتَسَلَّلُونَ إِلَى مُعَاوِيَةَ فَلَا تَأْسَفْ عَلَى مَا يَفُوتُكَ مِنْ عَدَدِهِمْ وَ يَذْهَبُ عَنْكَ مِنْ مَدَدِهِمْ فَكَفَى لَهُمْ غَيّاً وَ لَكَ مِنْهُمْ شَافِياً فِرَارُهُمْ مِنَ الْهُدَى وَ الْحَقِّ وَ إِيضَاعُهُمْ إِلَى الْعَمَى وَ الْجَهْلِ فَإِنَّمَا هُمْ أَهْلُ دُنْيَا مُقْبِلُونَ عَلَيْهَا وَ مُهْطِعُونَ إِلَيْهَا قَدْ عَرَفُوا الْعَدْلَ وَ رَأَوْهُ وَ سَمِعُوهُ وَ وَعَوْهُ وَ عَلِمُوا أَنَّ النَّاسَ عِنْدَنَا فِي الْحَقِّ أُسْوَةٌ فَهَرَبُوا إِلَى الْأَثَرَةِ فَبُعْداً لَهُمْ وَ سُحْقاً! إِنَّهُمْ وَ اللَّهِ لَمْ [يَفِرُّوا] يَنْفِرُوا مِنْ جَوْرٍ وَ لَمْ يَلْحَقُوا بِعَدْلٍ وَ إِنَّا لَنَطْمَعُ فِي هَذَا الْأَمْرِ أَنْ يُذَلِّلَ اللَّهُ لَنَا صَعْبَهُ وَ يُسَهِّلَ لَنَا حَزْنَهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ السَّلَامُ [عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ]}}؛ نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه ۷۰، ص۴۶۱؛ فیض الاسلام، نامه ۷۰، ص۱۰۷۱.</ref>
[[سوگند]] به [[خدا]] ایشان از [[جور]] و [[ستم]] نگریختند و به [[عدل و داد]] نپیوستند و ما امیدواریم در این امر [[خلافت]]، خدا [[دشواری]] آن را برای ما آسان و ناهمواریش را هموار سازد. إن شاء [[الله]] و [[درود]] بر تو باد!<ref>{{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رِجَالًا مِمَّنْ قِبَلَكَ يَتَسَلَّلُونَ إِلَى مُعَاوِيَةَ فَلَا تَأْسَفْ عَلَى مَا يَفُوتُكَ مِنْ عَدَدِهِمْ وَ يَذْهَبُ عَنْكَ مِنْ مَدَدِهِمْ فَكَفَى لَهُمْ غَيّاً وَ لَكَ مِنْهُمْ شَافِياً فِرَارُهُمْ مِنَ الْهُدَى وَ الْحَقِّ وَ إِيضَاعُهُمْ إِلَى الْعَمَى وَ الْجَهْلِ فَإِنَّمَا هُمْ أَهْلُ دُنْيَا مُقْبِلُونَ عَلَيْهَا وَ مُهْطِعُونَ إِلَيْهَا قَدْ عَرَفُوا الْعَدْلَ وَ رَأَوْهُ وَ سَمِعُوهُ وَ وَعَوْهُ وَ عَلِمُوا أَنَّ النَّاسَ عِنْدَنَا فِي الْحَقِّ أُسْوَةٌ فَهَرَبُوا إِلَى الْأَثَرَةِ فَبُعْداً لَهُمْ وَ سُحْقاً! إِنَّهُمْ وَ اللَّهِ لَمْ [يَفِرُّوا] يَنْفِرُوا مِنْ جَوْرٍ وَ لَمْ يَلْحَقُوا بِعَدْلٍ وَ إِنَّا لَنَطْمَعُ فِي هَذَا الْأَمْرِ أَنْ يُذَلِّلَ اللَّهُ لَنَا صَعْبَهُ وَ يُسَهِّلَ لَنَا حَزْنَهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ السَّلَامُ [عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ]}}؛ نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه ۷۰، ص۴۶۱؛ فیض الاسلام، نامه ۷۰، ص۱۰۷۱.</ref>


آری آنها تنها از آن جهت برای [[حمایت]] و پیوستن به [[معاویه]] از [[مدینه]] فرار می‌کردند که می‌‌دیدند [[عدالت علی]]{{ع}} جلو [[ثروت اندوزی]] و عیاشی‌های آنها را گرفته است و از [[تساوی]] - در تقسیم بیت المال - در [[جامعه اسلامی]] ناراحت بودند<ref>همانگونه که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ش. افراد و گروه‌هایی کشور را ترک کرده و به خارج رفتند.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 144 - 145.</ref>
آری آنها تنها از آن جهت برای [[حمایت]] و پیوستن به [[معاویه]] از [[مدینه]] فرار می‌کردند که می‌‌دیدند [[عدالت علی]]{{ع}} جلو [[ثروت اندوزی]] و عیاشی‌های آنها را گرفته است و از [[تساوی]] - در تقسیم بیت المال - در [[جامعه اسلامی]] ناراحت بودند<ref>همانگونه که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ش. افراد و گروه‌هایی کشور را ترک کرده و به خارج رفتند.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص ۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>


==نامه‌ای دیگر از [[امام علی]]{{ع}} به سهل==
==نامه‌ای دیگر از [[امام علی]]{{ع}} به سهل==
خط ۷۴: خط ۷۵:
تفاوتی که این [[نامه]] با نامه قبلی دارد این است که در این نامه حضرت دستور می‌دهد به مقدار ممکن از فرار افراد به جانب معاویه جلوگیری نماید.
تفاوتی که این [[نامه]] با نامه قبلی دارد این است که در این نامه حضرت دستور می‌دهد به مقدار ممکن از فرار افراد به جانب معاویه جلوگیری نماید.


در [[امالی شیخ صدوق]]<ref>محمودی، نهج السعاده، ج۵، ص۲۱؛ صدوق، امالی، مجلس ۷۷، حدیث ۱۰، ص۴۱۵.</ref> نامه دیگری نقل شده که حضرت به [[سهل بن حنیف]] نوشته است و از آنجا که مضمون آن با آنچه در ذیل نامه چهل و پنجم نهج البلاغه<ref>نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامه ۴۵، ص۹۷۱؛ بحارالأنوار، ج۴۰، ص۳۱۸.</ref> - که حضرت برای [[عثمان بن حنیف]] نوشته است - یکسان است، استفاده می‌شود که [[راویان]] مرتکب [[اشتباه]] شده و به جای عثمان بن حنیف، سهل بن حنیف نوشته‌اند. از این روی ما از ذکر آن خودداری می‌کنیم.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 145 - 147.</ref>
در [[امالی شیخ صدوق]]<ref>محمودی، نهج السعاده، ج۵، ص۲۱؛ صدوق، امالی، مجلس ۷۷، حدیث ۱۰، ص۴۱۵.</ref> نامه دیگری نقل شده که حضرت به [[سهل بن حنیف]] نوشته است و از آنجا که مضمون آن با آنچه در ذیل نامه چهل و پنجم نهج البلاغه<ref>نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامه ۴۵، ص۹۷۱؛ بحارالأنوار، ج۴۰، ص۳۱۸.</ref> - که حضرت برای [[عثمان بن حنیف]] نوشته است - یکسان است، استفاده می‌شود که [[راویان]] مرتکب [[اشتباه]] شده و به جای عثمان بن حنیف، سهل بن حنیف نوشته‌اند. از این روی ما از ذکر آن خودداری می‌کنیم.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص ۱۴۵ - ۱۴۷.</ref>


==حضور فعال سهل در [[جنگ صفین]]==
==حضور فعال سهل در [[جنگ صفین]]==
خط ۹۱: خط ۹۲:
زمانی که در هنگام [[نوشتن]] [[صلح نامه]] بین [[امام علی]]{{ع}} و [[معاویه]]، عده‌ای به عنوان [[اعتراض]] آمده، گفتند: ای [[امیرالمؤمنین]]! ما آماده جنگ هستیم. [[سهل بن حنیف]] به آنها گفت: شما نظر خود را مخدوش بدانید. ما در صلح [[حُدَیبیه]] همراه [[پیامبر]] بودیم؛ اگر بنا بر جنگ باشد، ما با آن‎ها جنگ کرده بودیم<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۳۳.</ref>. و حالا که بنا بر صلح است این سخنان [[بیهوده]] می‌نماید.
زمانی که در هنگام [[نوشتن]] [[صلح نامه]] بین [[امام علی]]{{ع}} و [[معاویه]]، عده‌ای به عنوان [[اعتراض]] آمده، گفتند: ای [[امیرالمؤمنین]]! ما آماده جنگ هستیم. [[سهل بن حنیف]] به آنها گفت: شما نظر خود را مخدوش بدانید. ما در صلح [[حُدَیبیه]] همراه [[پیامبر]] بودیم؛ اگر بنا بر جنگ باشد، ما با آن‎ها جنگ کرده بودیم<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۳۳.</ref>. و حالا که بنا بر صلح است این سخنان [[بیهوده]] می‌نماید.


این سخن نشان [[تسلیم]] سهل در مقابل خواست حضرت می‌باشد. سهل جزو افرادی بود که [[صلحنامه]] را [[امضا]] کرد. البته این موضوع بعد از اتمام مذاکرات و [[تصمیم]] بر صلح بود.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 147 - 149.</ref>
این سخن نشان [[تسلیم]] سهل در مقابل خواست حضرت می‌باشد. سهل جزو افرادی بود که [[صلحنامه]] را [[امضا]] کرد. البته این موضوع بعد از اتمام مذاکرات و [[تصمیم]] بر صلح بود.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص ۱۴۷ - ۱۴۹.</ref>


==درگذشت سهل بن حنیف==
==درگذشت سهل بن حنیف==
خط ۱۱۶: خط ۱۱۷:
از [[امام باقر]]{{ع}} نقل شده است که فرمود: [[رسول خدا]]{{صل}} بر جنازه [[حمزه]] هفتاد تکبیر گفت و حضرت علی{{ع}} بر جنازه سهل بیست و پنج تکبیر گفت و اینها را به صورت پنج تا، پنج تا بر جنازه او خواند؛ زیرا بعد از هر [[نماز]]، گروهی می‌آمدند و می‌‌گفتند: ای امیرالمؤمنین ما به نماز نرسیدیم و حضرت دستور می‌داد جنازه را به زمین گذاشته، بر او نماز می‌خواند، تا این که پنج مرتبه جنازه را بر زمین گذاشتند<ref>بحارالأنوار، ج۴۲، ص۱۵۹.</ref>. درگذشت وی در [[سال ۳۸ هجری]] در [[کوفه]] بود<ref>ابن حجر، الإصابه، ج۳، ص۱۶۵.</ref>.
از [[امام باقر]]{{ع}} نقل شده است که فرمود: [[رسول خدا]]{{صل}} بر جنازه [[حمزه]] هفتاد تکبیر گفت و حضرت علی{{ع}} بر جنازه سهل بیست و پنج تکبیر گفت و اینها را به صورت پنج تا، پنج تا بر جنازه او خواند؛ زیرا بعد از هر [[نماز]]، گروهی می‌آمدند و می‌‌گفتند: ای امیرالمؤمنین ما به نماز نرسیدیم و حضرت دستور می‌داد جنازه را به زمین گذاشته، بر او نماز می‌خواند، تا این که پنج مرتبه جنازه را بر زمین گذاشتند<ref>بحارالأنوار، ج۴۲، ص۱۵۹.</ref>. درگذشت وی در [[سال ۳۸ هجری]] در [[کوفه]] بود<ref>ابن حجر، الإصابه، ج۳، ص۱۶۵.</ref>.


[[رحمت خدا]] بر سهل باد که با [[افتخار]] [[زندگی]] کرد و در حالی از دنیا رفت که علی{{ع}} از او [[راضی]] بود.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 149 - 151.</ref>
[[رحمت خدا]] بر سهل باد که با [[افتخار]] [[زندگی]] کرد و در حالی از دنیا رفت که علی{{ع}} از او [[راضی]] بود.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص ۱۴۹ - ۱۵۱.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
خط ۱۲۵: خط ۱۲۶:
== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[رده:اصحاب امام علی]]
۱۱۷٬۲۲۵

ویرایش