پرش به محتوا

بغی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۷: خط ۲۷:
از آنجا که در [[زمان]] پیامبر اسلام{{صل}} مسئله بغی اتفاق نیفتاد، مستند اصلی آن بعد از [[آیه]] برای [[شیعیان]] و [[اهل سنت]] [[سیره امام علی]]{{ع}} است. حضرت [[رسول‌الله]] بارها به علی{{ع}} فرموده بود که پس از مرگ من حوادث [[ناگواری]] رخ خواهد داد و [[ناکثین]] و [[قاسطین]] و [[مارقین]] با تو به [[جنگ]] برمی‌خیزند و [[شورش]] و بغی خواهند کرد. حضرت نیز در [[نهج‌البلاغه]] می‌فرماید: «من بین این دو امر قرار گرفتم؛ یا با [[اهل بغی]] [[نبرد]] کنم و یا به آنچه [[پیامبر]] آورده [[کفر]] ورزم». [[ابوایوب انصاری]] [[صحابی پیامبر]] اعظم{{صل}}، بعد از جنگ [[بصره]] و قبل از شروع [[جنگ صفین]]، یعنی در آغاز حرکت به صحنه نبرد در [[عراق]] در جواب سؤالی که چرا با گروه‌های [[مسلمان]] می‌جنگید؟ گفت [[نبی مکرم اسلام]] ما را موظف کرده همراه علی{{ع}} با [[پیمان‌شکنان]] بجنگیم که جنگیدیم؛ با [[بیدادگران]] [[منحرف]] بجنگیم که اینک به [[کارزار]] [[معاویه]] و طرفدارانش روانه‌ایم و [[مأمور]] فرموده همراه علی{{ع}} با از [[دین]] برگشتگان بجنگیم که هنوز آنان را ندیده‌ایم. [[اسناد]] [[تاریخی]] مشابهی نشان می‌دهد که این [[حقیقت]] علاوه بر [[اصحاب]] و [[اهل]] [[بصیرت]] بر [[افکار عمومی]] هم مسلم بوده است. فقهای ادوار بعد نیز همین نظر را داشته‌اند. [[محمد بن حسن شیبانی حنفی]] (۱۸۷ق) و [[امام الحرمین]] در کتاب [[ارشاد]] و [[قاضی ابوبکر بن العربی]] در [[تفسیر آیه]] نهم [[سوره حجرات]]، [[امام علی]]{{ع}} را [[امام عادل]] و حکومتش را قانونی و [[مشروع]] می‌دانند و اصحاب جنگ‌های سه‌گانه را [[اهل بغی]] دانسته و معاویه، [[اصحاب جمل]] و [[نهروان]] را [[شورشی]] و [[باغی]] شمرده‌اند. این گروه‌های سه‌گانه در [[تاریخ اسلام]] به نام‌های [[ناکثین]] (پیمان‌شکنان)، [[قاسطین]] ([[ستمگران]] و [[متجاوزان]] از خط [[حق]]) و [[مارقین]] ([[گمراهان]] و از دین بیرون رفتگان) معروف‌اند. سابقه این نام‌گذاری مربوط به [[عصر پیامبر]]{{صل}} است. آن حضرت خود از این سه گروه چنین توصیفی کرده و به علی{{ع}} و دیگران یادآور شده بود که [[حضرت علی]] با این سه گروه [[نبرد]] خواهد کرد. [[ابن‌کثیر]] آورده است که [[پیامبر اعظم]] وارد [[خانه]] [[ام سلمه]] شد، سپس علی{{ع}} نیز آمد، حضرت رو به همسرش کرد و گفت: «ای ام سلمه، این علی نبرد کننده با [[ناکثان]]، قاسطان و مارقان بعد از من است». مراجعه به [[کتب حدیث]] و [[تاریخ]] [[صحت حدیث]] فوق را ثابت می‌کند و [[علامه امینی]] در [[کتاب الغدیر]] خود قسمتی از [[صور]] و مدارک آن را جمع کرده است<ref>احمدوند، محمد طاهر، حرکت‌های معکوس، ص٣۶.</ref>.
از آنجا که در [[زمان]] پیامبر اسلام{{صل}} مسئله بغی اتفاق نیفتاد، مستند اصلی آن بعد از [[آیه]] برای [[شیعیان]] و [[اهل سنت]] [[سیره امام علی]]{{ع}} است. حضرت [[رسول‌الله]] بارها به علی{{ع}} فرموده بود که پس از مرگ من حوادث [[ناگواری]] رخ خواهد داد و [[ناکثین]] و [[قاسطین]] و [[مارقین]] با تو به [[جنگ]] برمی‌خیزند و [[شورش]] و بغی خواهند کرد. حضرت نیز در [[نهج‌البلاغه]] می‌فرماید: «من بین این دو امر قرار گرفتم؛ یا با [[اهل بغی]] [[نبرد]] کنم و یا به آنچه [[پیامبر]] آورده [[کفر]] ورزم». [[ابوایوب انصاری]] [[صحابی پیامبر]] اعظم{{صل}}، بعد از جنگ [[بصره]] و قبل از شروع [[جنگ صفین]]، یعنی در آغاز حرکت به صحنه نبرد در [[عراق]] در جواب سؤالی که چرا با گروه‌های [[مسلمان]] می‌جنگید؟ گفت [[نبی مکرم اسلام]] ما را موظف کرده همراه علی{{ع}} با [[پیمان‌شکنان]] بجنگیم که جنگیدیم؛ با [[بیدادگران]] [[منحرف]] بجنگیم که اینک به [[کارزار]] [[معاویه]] و طرفدارانش روانه‌ایم و [[مأمور]] فرموده همراه علی{{ع}} با از [[دین]] برگشتگان بجنگیم که هنوز آنان را ندیده‌ایم. [[اسناد]] [[تاریخی]] مشابهی نشان می‌دهد که این [[حقیقت]] علاوه بر [[اصحاب]] و [[اهل]] [[بصیرت]] بر [[افکار عمومی]] هم مسلم بوده است. فقهای ادوار بعد نیز همین نظر را داشته‌اند. [[محمد بن حسن شیبانی حنفی]] (۱۸۷ق) و [[امام الحرمین]] در کتاب [[ارشاد]] و [[قاضی ابوبکر بن العربی]] در [[تفسیر آیه]] نهم [[سوره حجرات]]، [[امام علی]]{{ع}} را [[امام عادل]] و حکومتش را قانونی و [[مشروع]] می‌دانند و اصحاب جنگ‌های سه‌گانه را [[اهل بغی]] دانسته و معاویه، [[اصحاب جمل]] و [[نهروان]] را [[شورشی]] و [[باغی]] شمرده‌اند. این گروه‌های سه‌گانه در [[تاریخ اسلام]] به نام‌های [[ناکثین]] (پیمان‌شکنان)، [[قاسطین]] ([[ستمگران]] و [[متجاوزان]] از خط [[حق]]) و [[مارقین]] ([[گمراهان]] و از دین بیرون رفتگان) معروف‌اند. سابقه این نام‌گذاری مربوط به [[عصر پیامبر]]{{صل}} است. آن حضرت خود از این سه گروه چنین توصیفی کرده و به علی{{ع}} و دیگران یادآور شده بود که [[حضرت علی]] با این سه گروه [[نبرد]] خواهد کرد. [[ابن‌کثیر]] آورده است که [[پیامبر اعظم]] وارد [[خانه]] [[ام سلمه]] شد، سپس علی{{ع}} نیز آمد، حضرت رو به همسرش کرد و گفت: «ای ام سلمه، این علی نبرد کننده با [[ناکثان]]، قاسطان و مارقان بعد از من است». مراجعه به [[کتب حدیث]] و [[تاریخ]] [[صحت حدیث]] فوق را ثابت می‌کند و [[علامه امینی]] در [[کتاب الغدیر]] خود قسمتی از [[صور]] و مدارک آن را جمع کرده است<ref>احمدوند، محمد طاهر، حرکت‌های معکوس، ص٣۶.</ref>.


تاریخ مارقین [[گواهی]] می‌دهد که آنها پیوسته بر حکومت‌های [[زمان]] خود پرخاشگر بودند و زیر بار هیچ [[حکومتی]] نمی‌رفتند. نه حاکمی و نه حکومتی را به رسمیت می‌شناختند. [[حاکم عادل]] مانند امام علی{{ع}} و [[حاکم]] منحرفی مانند معاویه در نظر آنان فرقی نمی‌کرد و [[رفتار]] آنها با [[مروان]] و یزید، مثل رفتارشان با [[عمربن‌عبدالعزیز]] بود. سابقه [[تفکر]] [[خارجی‌گری]] به عصر [[رسول‌الله]] برمی‌گردد. گروهی در دوران حضرت ختمی‌مرتبت [[فکر]] و ایده خود را به نحوی اظهار می‌کردند و سخنانی می‌گفتند که [[روحیه]] پرخاشگری در آنها نمایان بود. [[پیامبر]]{{صل}} [[غنائم]] [[جنگ حنین]] را بنابر مصالحی تقسیم کرد و برای [[تألیف قلوب]] [[مشرکان]] تازه‌مسلمان که سالیان درازی با [[اسلام]] در حال [[جنگ]] بودند، به آنان سهم بیشتری داد. در این [[موقع حرققوص بن زهیر]] زبان به [[اعتراض]] گشود و بی‌ادبانه رو به [[پیامبر اسلام]] کرد و گفت: «[[عدالت]] کن». گفتار دور از [[ادب]] وی، حضرت ختمی‌مرتبت را ناراحت کرد و در پاسخ فرمود: «وای بر تو، اگر عدالت نزد من نباشد، در کجا خواهد بود؟». [[عمر]] در این هنگام پیشنهاد کرد گردن او را بزنند ولی پیامبر{{صل}} نپذیرفت و از [[آینده]] خطرناک او خبر داد و فرمود: «او را رها کنید که پیروانی خواهد داشت که در امر [[دین]] بیش از حد [[کنجکاوی]] خواهند کرد و همچون پرتاب تیر از کمان، از دین بیرون خواهند رفت»<ref>معافری حمیری، ابومحمد عبدالملک بن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۴٩٧.</ref>.
تاریخ مارقین [[گواهی]] می‌دهد که آنها پیوسته بر حکومت‌های [[زمان]] خود پرخاشگر بودند و زیر بار هیچ [[حکومتی]] نمی‌رفتند. نه حاکمی و نه حکومتی را به رسمیت می‌شناختند. [[حاکم عادل]] مانند امام علی{{ع}} و [[حاکم]] منحرفی مانند معاویه در نظر آنان فرقی نمی‌کرد و [[رفتار]] آنها با [[مروان]] و یزید، مثل رفتارشان با [[عمربن‌عبدالعزیز]] بود. سابقه [[تفکر]] [[خارجی‌گری]] به عصر [[رسول‌الله]] برمی‌گردد. گروهی در دوران حضرت ختمی‌مرتبت [[فکر]] و ایده خود را به نحوی اظهار می‌کردند و سخنانی می‌گفتند که [[روحیه]] پرخاشگری در آنها نمایان بود. [[پیامبر]]{{صل}} [[غنائم]] [[جنگ حنین]] را بنابر مصالحی تقسیم کرد و برای [[تألیف قلوب]] [[مشرکان]] تازه‌مسلمان که سالیان درازی با [[اسلام]] در حال [[جنگ]] بودند، به آنان سهم بیشتری داد. در این موقع [[حرقوص بن زهیر]] زبان به [[اعتراض]] گشود و بی‌ادبانه رو به [[پیامبر اسلام]] کرد و گفت: «[[عدالت]] کن». گفتار دور از [[ادب]] وی، حضرت ختمی‌مرتبت را ناراحت کرد و در پاسخ فرمود: «وای بر تو، اگر عدالت نزد من نباشد، در کجا خواهد بود؟». [[عمر]] در این هنگام پیشنهاد کرد گردن او را بزنند ولی پیامبر{{صل}} نپذیرفت و از [[آینده]] خطرناک او خبر داد و فرمود: «او را رها کنید که پیروانی خواهد داشت که در امر [[دین]] بیش از حد [[کنجکاوی]] خواهند کرد و همچون پرتاب تیر از کمان، از دین بیرون خواهند رفت»<ref>معافری حمیری، ابومحمد عبدالملک بن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۴٩٧.</ref>.
[[روایات]] مشهور و معروف سخن [[رسول]] خداست به [[عمار یاسر]]، آنجا که [[حضرت محمد]]{{صل}} با کمک [[یاران]] خود [[مسجدالنبی]] را می‌ساخت. گروهی از [[سادگی]] [[عمار]] سوءاستفاده کردند و بیش از [[تحمل]] عادی او بر وی سنگ حمل کردند، که عمار به رسول‌الله عرض کرد: «مرا با حمل این بار سنگین کشتند». پیامبر هم در پاسخ فرمود: «ای عمار تو نخواهی مرد تا اینکه گروه [[تجاوزگر]] [[روی‌گردان از حق]]، تو را می‌کشند و آخرین بهره تو از [[دنیا]] جرعه‌ای شیرست». این سخن در [[جنگ صفین]] [[نشانه]] [[حقانیت]] و ملاک تشخیص [[ظلم]] و [[باغی]] از [[مظلوم]] قرار گرفت و گروهی که [[روایت]] پیامبر{{صل}} در مورد عمار را شنیده بودند با [[شهادت]] عمار در همان عرصه [[پیکار]] موضع خود را عوض کرده و از اردوگاه [[معاویه]] خارج شدند و به [[سپاه علی]]{{ع}} پیوستند. به عنوان نمونه [[زبید بن عبد]] جولانی از [[فرماندهان سپاه]] [[معاویه]] در [[جنگ صفین]] بود که با عده‌ای خود را [[تسلیم]] [[مولای متقیان]] علی{{ع}} نمود<ref>ابن اثیر، عزالدین، تاریخ کامل، ترجمه حمیدرضا آژیر، ج۳، ص١۵٧.</ref>.<ref>[[جعفر ناصری|ناصری]]، [[سید علی رضا حسینی|حسینی]] و [[علی رضا سلیمی|سلیمی]]، [[پیشینه تاریخی بغی و تمرد در حکومت اسلامی (مقاله)|پیشینه تاریخی بغی و تمرد در حکومت اسلامی]]، ص ۲۱۵.</ref>
[[روایات]] مشهور و معروف سخن [[رسول]] خداست به [[عمار یاسر]]، آنجا که [[حضرت محمد]]{{صل}} با کمک [[یاران]] خود [[مسجدالنبی]] را می‌ساخت. گروهی از [[سادگی]] [[عمار]] سوءاستفاده کردند و بیش از [[تحمل]] عادی او بر وی سنگ حمل کردند، که عمار به رسول‌الله عرض کرد: «مرا با حمل این بار سنگین کشتند». پیامبر هم در پاسخ فرمود: «ای عمار تو نخواهی مرد تا اینکه گروه [[تجاوزگر]] [[روی‌گردان از حق]]، تو را می‌کشند و آخرین بهره تو از [[دنیا]] جرعه‌ای شیرست». این سخن در [[جنگ صفین]] [[نشانه]] [[حقانیت]] و ملاک تشخیص [[ظلم]] و [[باغی]] از [[مظلوم]] قرار گرفت و گروهی که [[روایت]] پیامبر{{صل}} در مورد عمار را شنیده بودند با [[شهادت]] عمار در همان عرصه [[پیکار]] موضع خود را عوض کرده و از اردوگاه [[معاویه]] خارج شدند و به [[سپاه علی]]{{ع}} پیوستند. به عنوان نمونه [[زبید بن عبد]] جولانی از [[فرماندهان سپاه]] [[معاویه]] در [[جنگ صفین]] بود که با عده‌ای خود را [[تسلیم]] [[مولای متقیان]] علی{{ع}} نمود<ref>ابن اثیر، عزالدین، تاریخ کامل، ترجمه حمیدرضا آژیر، ج۳، ص١۵٧.</ref>.<ref>[[جعفر ناصری|ناصری]]، [[سید علی رضا حسینی|حسینی]] و [[علی رضا سلیمی|سلیمی]]، [[پیشینه تاریخی بغی و تمرد در حکومت اسلامی (مقاله)|پیشینه تاریخی بغی و تمرد در حکومت اسلامی]]، ص ۲۱۵.</ref>


۲۱۸٬۸۵۷

ویرایش