مقداد بن اسود کندی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'اهل مدینه' به 'اهل مدینه'
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب امام علی | عنوان مدخل = مقداد بن اسود کندی | مداخل مرتبط = مقداد بن اسود کندی در تراجم و رجال - مقداد بن اسود کندی در تاریخ اسلامی - مقداد بن اسود کندی در معارف مهدویت | پرسش مرتبط = }} == مقدمه == مقداد بن اس...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۲۵۰: | خط ۲۵۰: | ||
[[عیسی بن عبدالله]] با نقل پدرانش، از علی {{ع}} نقل میکند که فرمود: "زمین به خاطر هفت نفر [[آفریده]] شده و [[مردم]] به خاطر آنان روزی میخورند و به خاطر آنان باران بر آنان میبارد و [[پیروز]] میشوند. آنان عبارتند از: [[ابوذر]]، [[سلمان]]، مقداد، [[عمّار]]، [[حذیفه]] و [[عبدالله بن مسعود]] و من پیشوای آنان هستم. و آنان همان کسانی هستند که در [[نماز]] بر جنازة [[فاطمه]] {{س}} شرکت داشتند<ref>الخصال، شیخ صدوق، ج۲، ص۳۶۱. شیخ صدوق در ادامه روایت مینویسد: معنای سخن آن حضرت که زمین به خاطر هفت نفر آفریده شده، این نیست که از آغاز تا پایان آن در نظر باشد، بلکه منظور این است که فایده دادن زمین در آن زمان خاص برای آنان که در نماز حضرت فاطمه {{س}} شرکت کردند، مقدر شده است و این آفرینش، تقدیری است و نه تکوینی.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[مقداد بن اسود - عسکری (مقاله)|مقاله «مقداد بن اسود»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۶۴۹.</ref> | [[عیسی بن عبدالله]] با نقل پدرانش، از علی {{ع}} نقل میکند که فرمود: "زمین به خاطر هفت نفر [[آفریده]] شده و [[مردم]] به خاطر آنان روزی میخورند و به خاطر آنان باران بر آنان میبارد و [[پیروز]] میشوند. آنان عبارتند از: [[ابوذر]]، [[سلمان]]، مقداد، [[عمّار]]، [[حذیفه]] و [[عبدالله بن مسعود]] و من پیشوای آنان هستم. و آنان همان کسانی هستند که در [[نماز]] بر جنازة [[فاطمه]] {{س}} شرکت داشتند<ref>الخصال، شیخ صدوق، ج۲، ص۳۶۱. شیخ صدوق در ادامه روایت مینویسد: معنای سخن آن حضرت که زمین به خاطر هفت نفر آفریده شده، این نیست که از آغاز تا پایان آن در نظر باشد، بلکه منظور این است که فایده دادن زمین در آن زمان خاص برای آنان که در نماز حضرت فاطمه {{س}} شرکت کردند، مقدر شده است و این آفرینش، تقدیری است و نه تکوینی.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[مقداد بن اسود - عسکری (مقاله)|مقاله «مقداد بن اسود»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۶۴۹.</ref> | ||
=== [[مقداد]] و مقدوده === | === [[مقداد]] و مقدوده === | ||
از [[سلمان]] [[نقل]] شده است که گفت: روزی پس از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} از [[خانه]] بیرون آمدم و [[علی]] {{ع}} را [[ملاقات]] کردم. به من فرمود: "برو نزد [[فاطمه]] {{س}} که تحفهای بهشتی برای او آمده است، میخواهد از آن به تو [[عطا]] کند". پس با شتاب نزد فاطمه {{س}} آمدم. آن [[حضرت]] به من فرمود: "دیروز در همین مکان نشسته بودم و [[غمگین]] بودم و در این باره [[فکر]] میکردم که [[وحی الهی]] از ما [[قطع]] شده و [[فرشتگان]] دیگر به سوی ما نمیآیند. ناگاه دیدم در بسته باز شد و سه دختر به طرف من آمدند که کسی را به [[حسن]] [[جمال]] و [[خوشبویی]] آنان ندیده بودم. برخاستم و سؤال کردم: آیا شما از [[اهل مکه]] هستید یا از [[اهل | از [[سلمان]] [[نقل]] شده است که گفت: روزی پس از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} از [[خانه]] بیرون آمدم و [[علی]] {{ع}} را [[ملاقات]] کردم. به من فرمود: "برو نزد [[فاطمه]] {{س}} که تحفهای بهشتی برای او آمده است، میخواهد از آن به تو [[عطا]] کند". پس با شتاب نزد فاطمه {{س}} آمدم. آن [[حضرت]] به من فرمود: "دیروز در همین مکان نشسته بودم و [[غمگین]] بودم و در این باره [[فکر]] میکردم که [[وحی الهی]] از ما [[قطع]] شده و [[فرشتگان]] دیگر به سوی ما نمیآیند. ناگاه دیدم در بسته باز شد و سه دختر به طرف من آمدند که کسی را به [[حسن]] [[جمال]] و [[خوشبویی]] آنان ندیده بودم. برخاستم و سؤال کردم: آیا شما از [[اهل مکه]] هستید یا از [[اهل مدینه]]؟ گفتند: ای [[دختر رسول خدا]] {{صل}} ما از اهل [[زمین]] نیستیم؛ ما را پروردگارت از [[بهشت]] به سوی تو فرستاده است، ما بسیار [[مشتاق]] [[دیدار]] تو بودیم. از یکی که بزرگتر مینمود، پرسیدم که نام تو چیست؟ گفت: " نام من مقدوده است. " گفتم: به چه مناسبت تو را به این اسم نامگذاری کردهاند؟ گفت: " به جهت آنکه از برای مقداد [[آفریده]] شدهام. " از دیگری پرسیدم که تو چه نام داری؟ گفت: " نام من ذره است که برای [[ابوذر غفاری]] [[خلق]] شدهام. " از نام سومی پرسیدم، گفت: "نام من [[سلمی]] است که برای سلمان آفریده شدهام. " آنگاه چند عدد از خرمای بهشتی را به من دادند که از برف سفیدتر و از مشک خوشبوتر بود". سلمان میگوید: فاطمه {{س}} یکی از آن رطبها را به من داد و فرمود: "امشب با این رطب [[افطار]] کن و فردا هستهاش را برای من بیاور". رطب را گرفتم و از [[منزل]] آن [[حضرت]] بیرون آمدم. به هر کسی که میرسیدم، میپرسید: ای [[سلمان]] آیا مشک به همراه داری؟ و من میگفتم: آری. [[شب]] که شد با آن خرما افطار کردم و آن خرما هسته نداشت<ref>الخرائج و الجرائح، قطب راوندی، ج۲، ص۵۳۳-۵۳۴؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ج۲، ص۲۸۲ (به صورت خلاصه ذکر کرده)؛ رجال الکشی، کشی، ج۱، ص۹. </ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[مقداد بن اسود - عسکری (مقاله)|مقاله «مقداد بن اسود»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۶۴۹-۶۵۰.</ref> | ||
=== [[درجه]] [[ایمان]] [[مقداد]] === | === [[درجه]] [[ایمان]] [[مقداد]] === | ||
عبدالعزیز قراطیسی میگوید: [[امام صادق]] {{ع}} به من فرمود: "ای عبدالعزیز! به [[راستی]] که ایمان را ده درجه و پایه مثل نردبان است و از آن پله پله باید بالا رفت. نباید کسی که یک درجه دارد به کسی که در درجه دارد بگوید تو ایمان نداری، همین طور تا درجه دهم و کسی را که از خودت پائینتر است [[بیایمان]] مدان تا آنکه از تو بالاتر است، تو را ساقط کند چون [[پستتر]] از خودت را دیدی او را به [[نرمی]] بالا ببر تا به خودت برسانی و آنچه را تاب نمیآورد بر او [[تحمیل]] مکن تا او را شکسته بال کنی. کسی که مؤمنی را بشکند و براند بر او لازم است که او را مثل [[روز]] اول [[اصلاح]] کند. مقداد به درجه هشتم، [[ابوذر]] به درجه نهم و سلمان به درجه دهم از ایمان رسیده بودند"<ref>الخصال، شیخ صدوق، ج۲، ص۴۴۷-۴۴۸.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[مقداد بن اسود - عسکری (مقاله)|مقاله «مقداد بن اسود»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۶۵۰.</ref> | عبدالعزیز قراطیسی میگوید: [[امام صادق]] {{ع}} به من فرمود: "ای عبدالعزیز! به [[راستی]] که ایمان را ده درجه و پایه مثل نردبان است و از آن پله پله باید بالا رفت. نباید کسی که یک درجه دارد به کسی که در درجه دارد بگوید تو ایمان نداری، همین طور تا درجه دهم و کسی را که از خودت پائینتر است [[بیایمان]] مدان تا آنکه از تو بالاتر است، تو را ساقط کند چون [[پستتر]] از خودت را دیدی او را به [[نرمی]] بالا ببر تا به خودت برسانی و آنچه را تاب نمیآورد بر او [[تحمیل]] مکن تا او را شکسته بال کنی. کسی که مؤمنی را بشکند و براند بر او لازم است که او را مثل [[روز]] اول [[اصلاح]] کند. مقداد به درجه هشتم، [[ابوذر]] به درجه نهم و سلمان به درجه دهم از ایمان رسیده بودند"<ref>الخصال، شیخ صدوق، ج۲، ص۴۴۷-۴۴۸.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[مقداد بن اسود - عسکری (مقاله)|مقاله «مقداد بن اسود»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۶۵۰.</ref> |