مدیران رابط کاربری، مدیران، templateeditor
۲۴٬۴۶۴
ویرایش
(←پانویس) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
او از [[مفسران]] و [[محدثان]] بلندآوازه [[تاریخ اسلام]] است. او سه سال [[قبل از هجرت]] در [[شِعب]] [[مکه]] به [[دنیا]] آمد و به [[سال هشتم هجری]] (سال [[فتح مکه]]) به [[مدینه]] رفت. در [[زمان]] [[عمر]]، [[خلیفه]] با او [[مشورت]] میکرد و به [[روزگار]] خیزش [[مردم]] علیه [[عثمان]]، [[نماینده]] عثمان در [[حج]] و در زمان [[خلافت علی]] {{ع}} نیز [[یار]]، همراه، [[مشاور]]، [[کارگزار]] و [[فرمانده]] نظامی آن بزرگوار بود. او در [[نبرد جمل]]، [[فرماندهی]] طلایه [[سپاه]] را به عهده داشت و پس از آن به [[حکومت بصره]] گماشته شد. قبل از شروع [[جنگ]] [[صِفین]]، کسی را در بصره به [[جانشینی]] خود نهاد و همراه [[علی]] {{ع}} به [[نبرد]] با [[معاویه]] شتافت. [[عبد الله]] در هفت [[روز]] اول [[نبرد صفین]]، یکی از [[فرماندهان سپاه امام]] {{ع}} بود و در تمام جنگ، همگامِ [[استوار]] علی {{ع}}. | او از [[مفسران]] و [[محدثان]] بلندآوازه [[تاریخ اسلام]] است. او سه سال [[قبل از هجرت]] در [[شِعب]] [[مکه]] به [[دنیا]] آمد و به [[سال هشتم هجری]] (سال [[فتح مکه]]) به [[مدینه]] رفت. در [[زمان]] [[عمر]]، [[خلیفه]] با او [[مشورت]] میکرد و به [[روزگار]] خیزش [[مردم]] علیه [[عثمان]]، [[نماینده]] عثمان در [[حج]] و در زمان [[خلافت علی]] {{ع}} نیز [[یار]]، همراه، [[مشاور]]، [[کارگزار]] و [[فرمانده]] نظامی آن بزرگوار بود. او در [[نبرد جمل]]، [[فرماندهی]] طلایه [[سپاه]] را به عهده داشت و پس از آن به [[حکومت بصره]] گماشته شد. قبل از شروع [[جنگ]] [[صِفین]]، کسی را در بصره به [[جانشینی]] خود نهاد و همراه [[علی]] {{ع}} به [[نبرد]] با [[معاویه]] شتافت. [[عبد الله]] در هفت [[روز]] اول [[نبرد صفین]]، یکی از [[فرماندهان سپاه امام]] {{ع}} بود و در تمام جنگ، همگامِ [[استوار]] علی {{ع}}. | ||
در ماجرای | در ماجرای «[[حکمیت]]»، علی {{ع}} او را به عنوان [[حَکم]] (داور) از سوی خود پیشنهاد کرد؛ اما [[خوارج]] و [[اشعث بن قیس]] با آن [[مخالفت]] ورزیدند و گفتند: میان علی و [[ابن عباس]]، فرقی نیست. در جریان [[نهروان]]، او بارها از سوی علی {{ع}} با خوارج به [[گفتگو]] پرداخت و در مناظرههایی هوشمندانه، نااستواری موضع خوارج و همچنین [[جایگاه]] والای علی {{ع}} را نمایاند. او به هنگام [[شهادت علی]] {{ع}}، [[فرماندار بصره]] بود. | ||
ابن عباس پس از علی {{ع}} [[دست]] بیعت به [[امام حسن]] {{ع}} داد و به کارگزاری از سوی وی عازم [[بصره]] شد. [[عبد الله بن عباس]]، همراه [[امام حسین]] {{ع}} در [[قیام کربلا]] شرکت نکرد. برخی علت این عدم [[مشارکت]] را [[نابینا]] بودن وی دانستهاند. او پس از [[قدرت]] یافتن [[عبد الله بن زبیر]] در [[حجاز]] و بصره و [[عراق]]، با وی [[بیعت]] نکرد. [[بیعت نکردن]] او و [[محمد بن حنفیه]]، بر ابن زبیرْ گران آمد، به آن سان که میخواست آنها را در [[آتش]] بسوزاند. [[ابن عباس]]، دانشمندی است که در [[تفسیر]]، [[حدیث]] و [[فقه]]، [[جایگاه]] بسیار والایی دارد. وی در [[دانش]]، [[شاگرد]] [[علی]] {{ع}} بود و به این شاگردی بسی [[افتخار]] میکرد. ابن عباس به سال ۶۸ [[هجری]] و در ۷۱ سالگی در تبعیدگاهش [[طائف]]، در حالی که مکرر میگفت: | ابن عباس پس از علی {{ع}} [[دست]] بیعت به [[امام حسن]] {{ع}} داد و به کارگزاری از سوی وی عازم [[بصره]] شد. [[عبد الله بن عباس]]، همراه [[امام حسین]] {{ع}} در [[قیام کربلا]] شرکت نکرد. برخی علت این عدم [[مشارکت]] را [[نابینا]] بودن وی دانستهاند. او پس از [[قدرت]] یافتن [[عبد الله بن زبیر]] در [[حجاز]] و بصره و [[عراق]]، با وی [[بیعت]] نکرد. [[بیعت نکردن]] او و [[محمد بن حنفیه]]، بر ابن زبیرْ گران آمد، به آن سان که میخواست آنها را در [[آتش]] بسوزاند. [[ابن عباس]]، دانشمندی است که در [[تفسیر]]، [[حدیث]] و [[فقه]]، [[جایگاه]] بسیار والایی دارد. وی در [[دانش]]، [[شاگرد]] [[علی]] {{ع}} بود و به این شاگردی بسی [[افتخار]] میکرد. ابن عباس به سال ۶۸ [[هجری]] و در ۷۱ سالگی در تبعیدگاهش [[طائف]]، در حالی که مکرر میگفت: «خدایا! من با [[محمد]] و خاندانش به تو [[تقرب]] میجویم. خدایا! من با [[ولایت]] بزرگمان، [[علی بن ابی طالب]]، به تو تقرب میجویم»<ref>کفایة الأثر، ص ۲۲.</ref>، [[زندگی]] را بدرود گفت. در [[نقل]] دیگری آمده است که او هنگام [[وفات]] میگفت: «خدایا! من با ولایت علی بن ابی طالب، به تو تقرب میجویم»<ref>فضائل الصحابة، ابن حنبل، ج ۲، ص ۶۶۲، ح ۱۱۲۹.</ref>. خلفای [[بنی عباس]] از [[نسل]] اویند و علی {{ع}} این نکته را [[پیشگویی]] کرده و ابن عباس را «[[پدر]] شاهان» خطاب کرده بود<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۴۶.</ref> | ||
== عبدالله بن عباس و قرآن == | == عبدالله بن عباس و قرآن == | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
# برخی ضمن [[پذیرش]] اصل ماجرا و [[تذکر]] علی {{ع}}، بر این [[باور]] رفتهاند که [[ابن عباس]]، متوجه خطای خود شد و همه یا اکثر [[اموال]] را برگردانْد. چنین گزارشی، از جمله در [[تاریخ]] الیعقوبی آمده است. نقل [[یعقوبی]]- گو این که منفرد است- ولی میتواند در تحلیل جریان، سودمند افتد. | # برخی ضمن [[پذیرش]] اصل ماجرا و [[تذکر]] علی {{ع}}، بر این [[باور]] رفتهاند که [[ابن عباس]]، متوجه خطای خود شد و همه یا اکثر [[اموال]] را برگردانْد. چنین گزارشی، از جمله در [[تاریخ]] الیعقوبی آمده است. نقل [[یعقوبی]]- گو این که منفرد است- ولی میتواند در تحلیل جریان، سودمند افتد. | ||
نکته مهمی که نباید در قضایایی اینگونه فراموش کرد، نقش حادثهآفرینان و گزارشسازان است. [[حسن بن زین الدین]]، مشهور به | نکته مهمی که نباید در قضایایی اینگونه فراموش کرد، نقش حادثهآفرینان و گزارشسازان است. [[حسن بن زین الدین]]، مشهور به «صاحب معالم»، هوشمندانه نقش [[بنیامیه]] را در ساختن این ماجرا یافته است، و در میان معاصران ما، محققانی چون [[سید جعفر مرتضی عاملی]] بر آن، تأکید کردهاند. اگر بدانیم که ابن عباس با توجه به [[جایگاه]] بلند و [[شهرت]] [[علمی]] انکار ناپذیر در آن روزگار تیره، مدافع [[بیباک]] و نستوه علی {{ع}} و [[آل]] او و منتقد و افشاگر [[حاکمان]] بنی امیه بوده است، [[فهم]] این دیدگاه، سهل خواهد بود. ضمن آنکه ابن عباس را [[معصوم]] نمیشماریم و احتمال خطای او را نفی نمیکنیم، قبول تمام آنچه را درباره این جریان در کتب [[تاریخی]] آمده است، کاری غیر محققانه و دور از [[شخصیت]] ابن عباس میدانیم. از این رو، [[ابن ابی الحدید]] میگوید: ماجرای این [[نامه]] برای من مشکل شده است. | ||
اگر آن را انکار کنم و بگویم که این نامه جعلی است و آن را به [[دروغ]] به [[امیرمؤمنان]] نسبت میدهند، با [[راویان]]، [[مخالفت]] کردهام؛ زیرا آنان بر نقل این سخن از [[امام]] {{ع}} اتفاق دارند و در بیشتر کتابهای سیرهنگاری از آن یاد شده است. و اگر بخواهم آن را خطاب به [[ابن عباس]] بدانم، آگاهیام به [[همراهی]] او با [[امیر مؤمنان]] (در [[زندگی]] و پس از [[مرگ]] ایشانْ) مانع میشود. و اگر خطاب به [[فرد]] دیگری باشد، نمیدانم آن را خطاب به کدام یک از [[خویشان]] [[حضرت]] بدانم؛ چون سخن حضرت به این نکته اشاره دارد که مخاطب [[نامه]] از خویشان و عموزادگان ایشان است. بدین ترتیب، من در باره این موضوع، نمیتوانم نظری بدهم و توقف میکنم<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۴۴-۸۴۷.</ref>. | اگر آن را انکار کنم و بگویم که این نامه جعلی است و آن را به [[دروغ]] به [[امیرمؤمنان]] نسبت میدهند، با [[راویان]]، [[مخالفت]] کردهام؛ زیرا آنان بر نقل این سخن از [[امام]] {{ع}} اتفاق دارند و در بیشتر کتابهای سیرهنگاری از آن یاد شده است. و اگر بخواهم آن را خطاب به [[ابن عباس]] بدانم، آگاهیام به [[همراهی]] او با [[امیر مؤمنان]] (در [[زندگی]] و پس از [[مرگ]] ایشانْ) مانع میشود. و اگر خطاب به [[فرد]] دیگری باشد، نمیدانم آن را خطاب به کدام یک از [[خویشان]] [[حضرت]] بدانم؛ چون سخن حضرت به این نکته اشاره دارد که مخاطب [[نامه]] از خویشان و عموزادگان ایشان است. بدین ترتیب، من در باره این موضوع، نمیتوانم نظری بدهم و توقف میکنم<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۴۴-۸۴۷.</ref>. |