پرش به محتوا

عبدالله بن کعب مرادی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[رده:قبیله ' به '[[رده:')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۴: خط ۵۴:


== در آخرین نفس و [[پیام]] به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} ==
== در آخرین نفس و [[پیام]] به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} ==
* [[نصر بن مزاحم]] [[نقل]] می‌کند: در آخرین لحظات [[عمر]] [[عبدالله بن کعب مرادی]] که در میدان [[نبرد]] افتاده بود [[اسود بن قیس]] از کنار او می‌گذشت، همین که نگاه اسود به [[عبدالله]] افتاد خطاب به او گفت: "به [[خدا]] قسم، [[شهادت]] تو بر من بسیار سخت وناگوار است، و اگر در موقع [[مبارزه]] تو بودم از تو [[دفاع]] می‌کردم و جانم را فدایت می‌نمودم و اکنون هم اگر [[قاتل]] تو را می‌شناختم با او می‌جنگیدم تا او را بکشم یا خودم به تو ملحق شوم - سپس از مرکب پیاده شد و بالای سر [[عبدالله]] نشست و گفت: - اکنون مرا [[موعظه]] کن؟" [[عبدالله]] گفت: "تو را به [[تقوای الهی]] [[وصیت]] می‌کنم و این که [[خیرخواه]] [[علی]] {{ع}} باشی و با [[پیمان‌شکنان]] وی بجنگی تا [[حق]] ظاهر شود و یا به [[خدا]] ملحق گردی. [[سلام]] مرا به [[حضرت علی]] {{ع}} برسان و بگو [[جنگ]] کن و در میدان [[مبارزه]] پیش‌روی کن تا معرکه [[نبرد]] را پشت سر قرار دهی؛ زیرا هر کس بجنگد و معرکه [[قتال]] پشت سرش باشد، [[پیروزی]] برای او است". [[عبدالله]]، پس از این سخنان [[جان]] به [[جان]] آفرین [[تسلیم]] کرد و از [[دنیا]] رفت.
* [[نصر بن مزاحم]] [[نقل]] می‌کند: در آخرین لحظات [[عمر]] [[عبدالله بن کعب مرادی]] که در میدان [[نبرد]] افتاده بود [[اسود بن قیس]] از کنار او می‌گذشت، همین که نگاه اسود به [[عبدالله]] افتاد خطاب به او گفت: «به [[خدا]] قسم، [[شهادت]] تو بر من بسیار سخت وناگوار است، و اگر در موقع [[مبارزه]] تو بودم از تو [[دفاع]] می‌کردم و جانم را فدایت می‌نمودم و اکنون هم اگر [[قاتل]] تو را می‌شناختم با او می‌جنگیدم تا او را بکشم یا خودم به تو ملحق شوم - سپس از مرکب پیاده شد و بالای سر [[عبدالله]] نشست و گفت: - اکنون مرا [[موعظه]] کن؟» [[عبدالله]] گفت: «تو را به [[تقوای الهی]] [[وصیت]] می‌کنم و این که [[خیرخواه]] [[علی]] {{ع}} باشی و با [[پیمان‌شکنان]] وی بجنگی تا [[حق]] ظاهر شود و یا به [[خدا]] ملحق گردی. [[سلام]] مرا به [[حضرت علی]] {{ع}} برسان و بگو [[جنگ]] کن و در میدان [[مبارزه]] پیش‌روی کن تا معرکه [[نبرد]] را پشت سر قرار دهی؛ زیرا هر کس بجنگد و معرکه [[قتال]] پشت سرش باشد، [[پیروزی]] برای او است». [[عبدالله]]، پس از این سخنان [[جان]] به [[جان]] آفرین [[تسلیم]] کرد و از [[دنیا]] رفت.
[[اسود بن قیس]] به [[محضر امام]] {{ع}} آمد و توصیه و سفارش او را به عرض رسانید، [[حضرت]] فرمود: "حمت [[خدا]] بر او باد، وی در حال [[حیات]] همراه ما جنگید و هنگام [[وفات]] ناصح و [[خیرخواه]] ما بود"<ref>وقعة صفین، ص۴۵۶؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶. نظیر همین داستان را ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۹۲ برای عبدالله بن بدیل نقل کرده. ممکن است دو داستان باشد و ممکن است یک داستان باشد و یکی از آن دو اشتباه اسمی باشد.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۹۲۲.</ref>
[[اسود بن قیس]] به [[محضر امام]] {{ع}} آمد و توصیه و سفارش او را به عرض رسانید، [[حضرت]] فرمود: «حمت [[خدا]] بر او باد، وی در حال [[حیات]] همراه ما جنگید و هنگام [[وفات]] ناصح و [[خیرخواه]] ما بود»<ref>وقعة صفین، ص۴۵۶؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶. نظیر همین داستان را ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۹۲ برای عبدالله بن بدیل نقل کرده. ممکن است دو داستان باشد و ممکن است یک داستان باشد و یکی از آن دو اشتباه اسمی باشد.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۹۲۲.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۲۴٬۴۶۴

ویرایش