بنیغفار در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←منابع
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
[[بنی غفار]] در پیش از اسلام، از طریق [[دامداری]] و [[چوپانی]]<ref>ر.ک: واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۷۱؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۳۵.</ref> امرار معاش میکردند. [[راهزنی]] آنان در مسیر کاروانهای [[تجاری]] و [[غارت]] [[اموال]] حجاج موجب شده بود که در میان برخی [[قبایل]] به [[اهل]] سَلَّه (دزد)<ref>بیهقی، دلائل النبوه، ج۳، ص۱۹۴.</ref> و سُرّاق الحَجیج<ref>ابن شبه، تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۶۳.</ref> مشهور شوند. علاوه بر آن، موقعیت جغرافیایی بنی غفار و سکونت آنان در مسیر قدیم تجاری [[مکه]] و [[شام]]، بر اهمیت تجاری این [[قبیله]] افزوده و آن را مورد توجه [[قریش]] ساخته بود. از این رو، قریش و دیگر بازرگانان مکه و شام [[تداوم توفیق]] تجاری خویش را مرهون [[روابط]] سالم با آنان و [[حفظ]] [[امنیت]] این مسیر میدانستند.<ref>ر. ک. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۷۰.</ref> آنها [[پیش از ظهور اسلام]]، با [[یهود]] [[خیبر]]<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۰۲.</ref> و [[بنی اسلم]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۲۹؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۱۹.</ref> همپیمان بودند، به گونهای که نام غفار در بسیاری از گزارههای [[تاریخی]] با نام [[اسلم]] گره خورده است. | [[بنی غفار]] در پیش از اسلام، از طریق [[دامداری]] و [[چوپانی]]<ref>ر.ک: واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۷۱؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۳۵.</ref> امرار معاش میکردند. [[راهزنی]] آنان در مسیر کاروانهای [[تجاری]] و [[غارت]] [[اموال]] حجاج موجب شده بود که در میان برخی [[قبایل]] به [[اهل]] سَلَّه (دزد)<ref>بیهقی، دلائل النبوه، ج۳، ص۱۹۴.</ref> و سُرّاق الحَجیج<ref>ابن شبه، تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۶۳.</ref> مشهور شوند. علاوه بر آن، موقعیت جغرافیایی بنی غفار و سکونت آنان در مسیر قدیم تجاری [[مکه]] و [[شام]]، بر اهمیت تجاری این [[قبیله]] افزوده و آن را مورد توجه [[قریش]] ساخته بود. از این رو، قریش و دیگر بازرگانان مکه و شام [[تداوم توفیق]] تجاری خویش را مرهون [[روابط]] سالم با آنان و [[حفظ]] [[امنیت]] این مسیر میدانستند.<ref>ر. ک. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۷۰.</ref> آنها [[پیش از ظهور اسلام]]، با [[یهود]] [[خیبر]]<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۰۲.</ref> و [[بنی اسلم]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۲۹؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۱۹.</ref> همپیمان بودند، به گونهای که نام غفار در بسیاری از گزارههای [[تاریخی]] با نام [[اسلم]] گره خورده است. | ||
[[غفاریها]] نیز همچون بسیاری دیگر از [[اعراب جاهلی]]، بر کنار از نزاعهای قبیلهای و جنگهای آن ایام نبودند چندان که نقل است [[روح]] [[عصبیت]]، [[فخرفروشی]] و عزتطلبیِ ابومنیعه [[غفاری]] موجب شد تا با خواندن رجزی در بازار عُکاظ، خود را عزیزترِ [[عرب]] معرفی کند و از مخالف گفتارش بخواهد پای وی را قطع کند. وقوع این حادثه، موجب بروز [[جنگی]] در [[جاهلیت]] به نام "فِجارِ دوم" و به قولی "[[فجار]] اول"<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۱۶۱.</ref> شد که به "فِجار [[فخر]]" یا "فِجار رِجْل" هم مشهور است. بر پایه شعری از [[ابوعمرو شیبانی]]، دو تیره [[فراس]] و غفار از قبیله [[کنانه]] در [[نبرد]] اَتْم (موضعی در [[دیار]] بنوسلیم یا [[عراق]]) نیز شرکت داشتند.<ref>بکری، معجم ما استعجم، ج۱، ص۱۰۴.</ref> به گفته ابوعمرو شیبانی، میان غفار و بنولیث (از دیگر قبایل [[کنانی]]) نیز نبردی رخ داد که به [[پیروزی]] بنولیث انجامید.<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۲۱، ص۲۱.</ref>-<ref>حسینیان مقدم، حسین، مقاله «بنی غفار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.</ref> [[قبیله غفار]] به لحاظ [[دینی]] و [[عقیدتی]]، قبیلهای [[بت]] پرست بود و افراد این قبیله بتی مخصوص به نام «[[منات]]» را میپرستیدند. این بت که در [[خانه کعبه]] نگهداری میشد، از مشهورترین بتهای [[دوران جاهلیت]] به شمار میرفت.<ref>جواد علی، مفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۲۹۵؛ ج۵، ص۱۱۶.</ref> پرستندگان این [[بت]] بر این [[اعتقاد]] بودند که [[قضا و قدر]] و اقبال در دست اوست؛ از این رو نزد آن میرفتند و جهت [[تقرب]] به او، [[هدیه]] و [[قربانی]] نثار میکردند.<ref>مع الصحابه و التابعین(ابوذر غفاری)، ترجمه کمال السید.</ref> با این حال، و با وجود [[روحیه]] صحرانشینی در میان [[غفاریها]]، بودند در این [[قبیله]] کسانی چون [[ابوذر]] که [[یکتاپرستی]] پیشه کرده بودند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۲۲.</ref> و از بقایای [[دین حنیف]] [[پاسداری]] میکردند.<ref>جواد علی، مفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۲۹۵؛ ج۵، ص۱۱۶.</ref> [[آبی اللحم غفاری]] هم از دیگر افراد این قبیله بود که در [[جاهلیت]] از خوردن گوشتهایی که برای بتان قربانی میکردند، اجتناب میکرد.<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۱۴۷.</ref> | [[غفاریها]] نیز همچون بسیاری دیگر از [[اعراب جاهلی]]، بر کنار از نزاعهای قبیلهای و جنگهای آن ایام نبودند چندان که نقل است [[روح]] [[عصبیت]]، [[فخرفروشی]] و عزتطلبیِ ابومنیعه [[غفاری]] موجب شد تا با خواندن رجزی در بازار عُکاظ، خود را عزیزترِ [[عرب]] معرفی کند و از مخالف گفتارش بخواهد پای وی را قطع کند. وقوع این حادثه، موجب بروز [[جنگی]] در [[جاهلیت]] به نام "فِجارِ دوم" و به قولی "[[فجار]] اول"<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۱۶۱.</ref> شد که به "فِجار [[فخر]]" یا "فِجار رِجْل" هم مشهور است. بر پایه شعری از [[ابوعمرو شیبانی]]، دو تیره [[فراس]] و غفار از قبیله [[کنانه]] در [[نبرد]] اَتْم (موضعی در [[دیار]] بنوسلیم یا [[عراق]]) نیز شرکت داشتند.<ref>بکری، معجم ما استعجم، ج۱، ص۱۰۴.</ref> به گفته ابوعمرو شیبانی، میان غفار و بنولیث (از دیگر قبایل [[کنانی]]) نیز نبردی رخ داد که به [[پیروزی]] بنولیث انجامید.<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۲۱، ص۲۱.</ref>-<ref>حسینیان مقدم، حسین، مقاله «بنی غفار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.</ref> [[قبیله غفار]] به لحاظ [[دینی]] و [[عقیدتی]]، قبیلهای [[بت]] پرست بود و افراد این قبیله بتی مخصوص به نام «[[منات]]» را میپرستیدند. این بت که در [[خانه کعبه]] نگهداری میشد، از مشهورترین بتهای [[دوران جاهلیت]] به شمار میرفت.<ref>جواد علی، مفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۲۹۵؛ ج۵، ص۱۱۶.</ref> پرستندگان این [[بت]] بر این [[اعتقاد]] بودند که [[قضا و قدر]] و اقبال در دست اوست؛ از این رو نزد آن میرفتند و جهت [[تقرب]] به او، [[هدیه]] و [[قربانی]] نثار میکردند.<ref>مع الصحابه و التابعین(ابوذر غفاری)، ترجمه کمال السید.</ref> با این حال، و با وجود [[روحیه]] صحرانشینی در میان [[غفاریها]]، بودند در این [[قبیله]] کسانی چون [[ابوذر]] که [[یکتاپرستی]] پیشه کرده بودند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۲۲.</ref> و از بقایای [[دین حنیف]] [[پاسداری]] میکردند.<ref>جواد علی، مفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۲۹۵؛ ج۵، ص۱۱۶.</ref> [[آبی اللحم غفاری]] هم از دیگر افراد این قبیله بود که در [[جاهلیت]] از خوردن گوشتهایی که برای بتان قربانی میکردند، اجتناب میکرد.<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۱۴۷.</ref> | ||
==[[اسلام]] بنی غفار== | |||
[[غفاریها]] از همان آغاز با [[بعثت]] [[رسول خدا]]{{صل}} در [[مکه]] آشنا شدند. وجود [[ابوذر]] به عنوان چهارمین یا پنجمین [[مسلمان]]<ref>طبرانی، المعجم الکبیر، ج۶، ص۱۲۶؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۲۰، ص۳۸۴.</ref> و بازگشت او به میان قبیلهاش و [[تبلیغ]] اسلام در نزد آنان<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۲۰۲۲۵.</ref> خود دلیلی بر این ادعاست؛ اما در خصوص اسلام [[غفاریان]]، به جز معدودی که در [[دوران مکی]] یا اوایل [[هجرت]]، مسلمان شدند [[روایات]] مختلف است. برخی گزارشها به اسلام [[ایماء بن رحضه غفاری]] بزرگ، [[خطیب]] و [[امام]] [[غفار]] به همراه نیمی از قبیلهاش پیش از هجرت اشاره دارند.<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۱۶۰؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۸۴، ۳۱۵؛ ج۸، ص۳۸۷.</ref> در مقابل، گزارشی حاکی از [[تصمیم]] ایماء یا پسرش [[خفاف]] برای [[یاری رساندن]] [[قریش]] در [[بدر]] به همراه مردان [[جنگی]] خود بر ضد [[پیامبر]]{{صل}} است.<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۶۰؛ ر.ک: قاضی ابرقوه، سیرة النبی{{صل}}، ج۲، ص۴۵۳؛ بلاذری، انسابالاشراف، ج۱۱، ص۱۲۸.</ref> بر پایه خبر [[ابن اسحاق]]<ref>قاضی ابرقوه، سیرة النبی{{صل}}، ج۲، ص۵۴۴.</ref> تیرههای بنونار و بنوحراق از غفاریها دستکم تا [[زمان]] [[جنگ بدر]] مسلمان نبودند، چنانکه رسول خدا{{صل}} به هنگام حرکت به سوی بدر به نامهای [[زشت]]<ref>ر.ک: صالحی شامی، سبل الهدی، ج۴، ص۷۹.</ref> [۴۸] این دو تیره و دو [[کوه]] آنان مُسْلِح و [[مخرئ]] تفأل زد و با [[پرهیز]] از ورود به مناطق آنان، راه دیگری را برگزید تا به ذَفِران رسید و از آنجا به بدر رفت.<ref>بکری، معجم ما استعجم، ج۴، ص۱۲۲۷.</ref>-<ref>حسینیان مقدم، حسین، مقاله «بنی غفار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.</ref> | |||
[[روایت]] [[طبرانی]]<ref>طبرانی، الاحادیث الطوال، ص۲۳.</ref> نیز [[گواه]] [[اسلام آوردن]] غفار در [[مدینه]] است. [[نامه]] رسول خدا{{صل}} در سال دوم و در پی [[غزوه سَفَوان]] (واقع در نواحی بدر)<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۱۱۱.</ref> به بنوغفار<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۷۴.</ref> نیز نامسلمانی غفار را تا آن زمان و احتمال [[همکاری]] آنان را با [[دشمنان اسلام]] نشان میدهد. برخی زمان [[نوشتن]] نامه را پس از سال هفتم ذکر کردهاند.<ref>احمدی میانجی، مکاتیب الرسول{{صل}}، ج۳، ص۲۵۸.</ref> پیش از [[غزوه احد]]<ref>بیهقی، دلائل النبوه، ج۳، ص۱۹۳.</ref> (سال سوم) یا [[خندق]]<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۲، ص۱۵۹؛ ابن شبه، تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۵۲ ـ ۴۵۳.</ref> (سال پنجم) برخی از بزرگان [[یهود]] [[بنینضیر]] برای جلب [[حمایت]] قریش در [[حمله]] به مدینه با بزرگان مکه [[ملاقات]] کردند. [[مکیان]] ضمن برشمردن صفات نیکوی خود، [[پیروان]] پیامبر{{صل}} را دزدان [[بنیغفار]] معرفی و از بزرگان یهود درباره [[برتری]] هریک از [[آیین اسلام]] و [[آیین]] [[بت پرستی]] قریش نظرخواهی کردند. [[یهودیان]] یاد شده آیین مکیان را [[برتر]] دانستند. [[آیه]] {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا}}<ref>«آیا به کسانی که بهرهای (اندک) از کتاب آسمانی داده شده است ننگریستهای (که چگونه) به «جبت» و «طاغوت» ایمان دارند و درباره کافران میگویند که اینان رهیافتهتر از مؤمنانند؟!» سوره نساء، آیه ۵۱.</ref> که در این خصوص نازل شده به این گفت و گو اشاره دارد. [[خداوند]] در این [[آیه]] این [[یهودیان]] را [[مؤمنان]] به [[بت]] و [[طاغوت]] معرفی کرده است. بنابر [[روایت]] [[عکرمه]] منظور از [[مؤمنین]] در آیه مجموعههایی از جمله بنیغفارند که یهودیان، [[قریش]] را بر ایشان ترجیح دادهاند.<ref>طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۱، ص۲۰۱؛ شیخ طوسی، التبیان، ج۳، ص۲۲۴.</ref> برخی [[نزول آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ}}<ref>«بیگمان (دشمن) سرزنشگر تو خود بیپساوند است» سوره کوثر، آیه ۳.</ref> را نیز به این رخداد مرتبط دانستهاند؛<ref>ابن ابی حاتم، تفسیر ابن ابی حاتم، ج۳، ص۹۷۳.</ref> اما این دو گزارش نیز نمیتواند به [[تنهایی]] به [[اسلام]] [[غفار]] تا قبل از [[غزوه احزاب]] ([[خندق]]) دلالت داشته باشد؛ زیرا مطرح کردن [[پیروی]] غفار از [[دولت]] [[مدینه]]، شاید با [[هدف]] [[تخریب]] چهره حضرت صورت گرفته و تنها میتواند مؤید اسلام برخی از [[غفاریان]] باشد، به خصوص آنکه برخی گزارشها از اسلام [[ایماء بن رحضه غفاری]] (از بزرگان غفار) اندکی قبل از [[حدیبیه]] در سال ششم خبر دادهاند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۲۸؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۱، ص۱۶۰.</ref> پس از [[صلح حدیبیه]]، که به موجب آن [[مسلمانان]] [[متعهد]] شده بودند که از آن پس تازه مسلمانانی را که به یثرب [[پناه]] میبرند به [[مکه]] باز گردانند، [[پیامبر]]{{صل}} [[ابوبصیر]] نومسلمان را به مکه بازگرداند؛ اما وی گریخت و در مناطق بیابانی میان مکه و مدینه ماند. ۳۰۰ تن از غفاریان [[مسلمان]] همراه وی شدند و بر ضدّ قریش اقداماتی انجام دادند.<ref>بیهقی، دلائل النبوه، ج۴، ص۱۷۳؛ طبرسی، اعلام الوری، ص۱۰۶ ـ ۱۰۷؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۲۵، ص۳۰۰.</ref> این گزارش نیز احتمال [[اسلام آوردن]] غفار را در دوره [[مدنی]] و پیش از صلح حدیبیه تقویت میکند. | |||
در خصوص نحوه اسلام غفار آمده است که آنان گرفتار [[خشکسالی]] شده، برای تهیه خوراکی، به مدینه آمدند و در [[ملاقات]] با [[رسول خدا]]{{صل}} خود را [[غفاری]] و بر [[آیین]] [[صابئی]] معرفی کرده، تصریح کردند که مسلمان نیستند. پیامبر{{صل}} در پایان آن [[روز]] [[فرمان]] داد [[مردم]] از غفاریها [[پذیرایی]] کنند. صبح روز بعد همگی آنان به [[مسجد]] مدینه آمده، مسلمان شدند<ref>حربی، اکرام الضیف، ص۴۲.</ref>-<ref>حسینیان مقدم، حسین، مقاله «بنی غفار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.</ref> | |||
[[مسلمان]] شدن [[غفار]]، [[قریش]] را در برابر [[دعوت]] [[رسول خدا]]{{صل}} سرسختتر کرد. [[آیه]] {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كَانَ خَيْرًا مَا سَبَقُونَا إِلَيْهِ وَإِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هَذَا إِفْكٌ قَدِيمٌ}}<ref>«و کافران درباره مؤمنان گفتند: اگر آن (ایمان به قرآن) خیر میبود آنان در آن بر ما پیشی نمیگرفتند و چون با آن (قرآن) رهیاب نشدهاند خواهند گفت که این دروغی دیرین است» سوره احقاف، آیه ۱۱.</ref> در این باره نازل شد.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۱۴۲.</ref> [[پیامبر خدا]]{{صل}} غفار را برای بسیاری از [[مردم]] سبب [[امتحان]] دانست<ref>طبرانی، المعجم الکبیر، ج۷، ص۲۶۸.</ref> و در برابر [[شماتت]] برخی، دایر بر [[پیروی]] راهزنانی چون غفار از رسول خدا{{صل}}، آن حضرت [[غفاریها]] را [[دوستان]] [[خدا]] و [[رسول]] و از بهترینها در [[قیامت]] برشمرده، از [[قبایل]] بزرگی مانند [[تمیم]] بهتر دانست. | |||
[[اسلام]] برخی از [[غفاریان]] با [[هدف]] [[حفظ جان]] و [[مال]] و به دور از [[ایمان]] بوده است، از اینرو در مقاطع حساس، [[نفاق]] این دسته با [[سرپیچی از دستور رسول]] خدا آشکار میشد، چنانکه آیه {{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref> به این امر اشاره دارد. در این آیه [[خداوند]] آنان را فاقد ایمان دانسته است.<ref>قرطبی، تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۲۲۷.</ref> | |||
برخی [[مفسران]] همچنین آیه {{متن قرآن|وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و از پیرامونیان شما از تازیان بیاباننشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کردهاند؛ تو آنان را نمیشناسی ما آنها را میشناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده میشوند» سوره توبه، آیه ۱۰۱.</ref> را در خصوص نفاق این گروه از غفار و برخی قبایل دیگر دانستهاند.<ref>واحدی، اسباب النزول، ص۲۱۳؛ طبرسی، مجمعالبيان، ج۵، ص۱۱۴.</ref> در این آیه خداوند برخیاز [[مسلمانان]] را نیز [[اهل]] [[نفاق]] خوانده و آنان را در [[دنیا]] و [[آخرت]] به [[عذاب]] خود [[تهدید]] کردهاست. | |||
[[رسول خدا]]{{صل}} در [[سال ششم هجری]] قصد [[عمره]] کرد و برای فزونی [[جمعیت]]، قبایلی از جمله [[غفار]] را فراخواند. برخی از [[منافقان]] [[غفاری]] با بهانه کردن بیسرپرستی [[خانواده]] و نخلستانهایشان، [[تخلف]] کرده، عذر آوردند. [[آیه]] {{متن قرآن|سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ نَفْعًا بَلْ كَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا}}<ref>«جهادگریزان از تازیهای بادیهنشین به زودی به تو خواهند گفت که داراییها و خانوادههای ما، ما را مشغول داشت (و همراه شما نیامدیم) پس برای ما (از خداوند) آمرزش بخواه! به زبان، چیزی را میگویند که در دل ندارند؛ بگو: اگر خداوند بر آن باشد که زیانی یا سودی» سوره فتح، آیه ۱۱.</ref> در این باره نازل شد. [[خداوند]] در این آیه از [[نیّت]] [[قلبی]] آنان خبر میدهد و گفتهها و ادعاهای آنان را با اعتقادشان یکی نمیداند.<ref>طبرسی، مجمع البيان، ج۹، ص۱۸۹- ۱۹۰.</ref> همچنین آمده است که برخی از [[غفاریان]] در [[غزوه خیبر]] (در سال هفتم) [[پیامبر]]{{صل}} را [[یاری]] دادند<ref>واقدی، المغازى، ج۲، ص۶۶۴؛ ابن هشام، السيرة النبويه،ج ۳، ص۳۴۲.</ref> و [[عمارة بن عقبه غفاری]] در این [[نبرد]] به [[شهادت]] رسید<ref>واقدی، المغازى، ج۲، ص۷۰۰.</ref> و غفار از [[غنایم]] [[خیبر]] بهره برد.<ref>ابن هشام، السيرة النبويه، ج۳، ص۳۵۰-/ ۳۵۱.</ref> این در حالی بود که برخی از [[قریش]] [[پیروزی]] [[یهود]] را با [[همکاری]] غفار و دیگر همپیمانان ایشان [[پیش بینی]] میکردند.<ref>واقدی، المغازى، ج۲، ص۷۰۲.</ref>-<ref>حسینیان مقدم، حسین، مقاله «بنی غفار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.</ref> همچنین برخی گزارشات حاکی از حضور برخی از چهرههای غفاری از جمله [[خفاف]] بن [[ایماء بن رحضه]] [[امام]] و [[خطیب]] غفار در [[حدیبیه]] و [[بیعت رضوان]] دارد.<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۱۵.</ref> | |||
پیامبر{{صل}} در سال هشتم ابورُهم را [[مأمور]] فراخوانی غفار برای [[فتح مکه]] کرد<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۹۹.</ref> و آنان به [[استعداد]] ۳۰۰ یا ۴۰۰ تن<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۲۱.</ref> به مسلمانان پیوستند. [[ابوذر]] (و به قولی [[ایماء بن رحضه غفاری]]) در این [[غزوه]]، [[پرچم]] غفار را در دست داشت<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۱۹؛ ج۳، ص۸۹۶.</ref> و همراه [[خالد بن ولید]] از سمت پایین [[مکه]] وارد آن [[شهر]] شدند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۷.</ref> | |||
برخی ضمن گزارش از تخلّف برخی از غفاریان از [[دستور پیامبر]]{{صل}} برای شرکت در فتح مکه آیه {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«بیگمان آنان که با تو بیعت میکنند جز این نیست که با خداوند بیعت میکنند؛ دست خداوند بالای دستهای آنان است؛ از این روی هر که پیمان شکند به زیان خویش میشکند و هر کس به آنچه با خداوند پیمان بسته است وفا کند به زودی به او پاداشی سترگ خواهد داد» سوره فتح، آیه ۱۰.</ref> را در این خصوص ذکر کردهاند.<ref>قرطبی، تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۲۶۸.</ref> | |||
[[بنیغفار]] در [[نبرد حنین]] نیز به [[پرچمداری]] [[ابوذر]]، شرکت داشتند؛<ref>واقدی، المغازى، ج۲، ص۷۹۹.</ref> اما در [[غزوه تبوک]] بیش از ۸۰ تن از ایشان از [[دعوت پیامبر]]{{صل}}، [[سرپیچی]] کرده،<ref>واقدی، المغازى، ج۳، ص۹۹۵، ۱۰۷۰، ۱۰۷۵؛ ابن هشام، السيرة النبويه، ج۴، ص۵۱۸.</ref> موجب ناخرسندی [[رسول خدا]]{{صل}} شدند.<ref>.ابن هشام، السيرة النبويه، ج۴، ص۵۲۹؛ واقدی، المغازى، ج۳، ص۱۰۰۱- ۱۰۰۲.</ref> رخی [[مفسران]]<ref>طبری، جامعالبيان، مج ۶، ج۱۰، ص۲۶۶- ۲۶۷.</ref> مقصود از «الْمُعَذِّرُونَ» در [[آیه]] {{متن قرآن|وَجَاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ وَقَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«عذرآوران از تازیان بیاباننشین آمدند تا به آنان اجازه (ی جهاد) داده شود و آنان که به خداوند و پیامبرش دروغ گفته بودند خانهنشین شدند! به زودی از (میان) ایشان به کافران عذابی دردناک خواهد رسید» سوره توبه، آیه ۹۰.</ref> را، آنان و دیگر کسانی میدانند که از شرکت در [[جهاد]] خودداری کرده، عذرهای واهی میتراشیدند. [[واقدی]] با اشاره به [[دعای پیامبر]]{{صل}} درباره برخی از [[مسلمانان]] و [[نفرین]] بر گروهی از عذرآورندگان [[تبوک]] آیه: {{متن قرآن|لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ}}<ref>«- تو را در این کار هیچ دستی نیست- چه (خداوند) توبه آنان را بپذیرد یا عذابشان کند، که آنان بیگمان ستمگرند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۸.</ref> را در این خصوص میداند.<ref>واقدی، المغازى، ج۱، ص۳۵۰.</ref> با [[هجرت]] [[غفاریها]] به [[مدینه]]، رسول خدا{{صل}} زمینی به ایشان واگذار کرد، که در آن مستقرشده، مسجدی در آن بنا نهادند که از [[مساجد]] نُهگانه مدینه در [[عصر رسالت]] شمرده میشد.<ref> ابن شبه، تاريخ المدينه، ج۱، ص۲۶۰- ۲۶۳؛ دار قطنی، سنن الدار قطنى، ج۲، ص۷۱.</ref>-<ref>حسینیان مقدم، حسین، مقاله «بنی غفار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.</ref> گفته شده که [[پیامبر]]{{صل}} [[غفار]] را [[دوست]] میداشت و در مورد آن میفرمود: «[[خداوند]] غفار، غفار را بیامرزد».<ref>{{متن حدیث|وقال عنها: غفار غفر الله لها}}، سمعانی، الانساب، ج۱۰، ص۶۴.</ref> نیز در روایتی دیگر از ایشان آمده است که: «[[انصار]] و [[مزینه]] و [[جهینه]] و غفار و أشجع و هر که از بنی عبدالله بود موالیاند اما نه [[موالی]] دیگر [[مردم]]، [[خدا]] و رسولش مولای ایشان هستند».<ref>{{متن حدیث|وقال الأنصار ومزينة وجهينة وغفار وأشجع ومن كان من بني عبد الله موالي من دون الناس والله ورسوله مولاهم}}. سمعانی، الانساب، ج۱۰، ص۶۴.</ref> | |||
==[[بنی غفار]] پس از [[رحلت پیامبر]]== | |||
از نقش آنها در [[سقیفه]] و دوران [[ابوبکر]]،- جز آنچه که برخی منابع متأخر حکایت کردهاند،- گزارشی در دست نیست. بر اساس این گزارش، بنی غفار پس از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} در شمار [[مرتدان]] قرار نگرفتند و همراه با دیگر [[مسلمانان]] در جنگهای موسوم به رده مشارکت کردند.<ref>النسابون العرب...، "قبیلة الغفار فی التاریخ و النسب"، م ایمن زغروت.</ref> بر پایه برخی [[اخبار]]، جمعی از آنان در ایام [[خلافت عمر بن خطاب]]، همراه با [[عمرو بن عاص]] در [[فتوحات]] [[مصر]] شرکت داشتند. اما چون تعداد آنها برای داشتن [[رایت]]، [[دیوان]] یا محلهای خاص کافی نبود، با برخی تیرههای [[عرب]] تحت یک رایت گرد آمده، به اهلالرایه معروف شدند و در محله رایت واقع در [[فسطاط]] مصر سکونت گزیدند.<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۲۲.</ref> بعضی هم بر این اعتقادند که بنی غفار پس از شرکت در [[فتح مصر]]، در خطه [[قریش]] و انصار و [[اسلم]] و جهینه ساکن شدند. و چون عمرو بن عاص برای هر [[قبیله]] منطقه و محلهای ترتیب داد، گروهی از بنو غفار با عموزادههایشان از [[بنی لیث بن بکر]] به سوی أتریب و گروهی از آنان با [[بنی اسلم]] و [[جذام]] به بسطه (مرکز الزقاریق فعلی)، و هریبط (مرکز ابو کبیر فعلی) و طرابیه (مرکز فاقوس و [[ابوحماد]] و التل الکبیر) رفتند.<ref>النسابون العرب...،"قبیلة الغفار فی التاریخ و النسب"، م ایمن زغروت.</ref> همچنین بنابر نقل قضاعی (ابوعبداللّه محمّد بن سلامة بن جعفر بن علی بن حکمون (متوفای ۴۵۴ق)، معروف به [[قاضی]] قضاعى، قاضی و فقيه شافعى [[مصر]]) در "خطط مصر"، بیوتی از [[بنی ضمره]] -که [[غفار]] بخشی از آنها بوده اند- همراه با [[قریش]] در [[سرزمین]] او، اشمونیین [[زندگی]] میکردند.<ref>النسابون العرب...،"قبیلة الغفار فی التاریخ و النسب"، م ایمن زغروت.</ref>برخی از [[غفاریها]] نیز، پس از [[فتوحات اسلامی]] به [[عراق]] کوچ کرده، در [[بصره]]<ref> ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۱؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۶۱۰؛ خلیفة بن خیاط، طبقات، ص۷۲.</ref> و [[کوفه]]<ref>خلیفة بن خیاط، طبقات، ص۷۲-۷۳.</ref> ساکن گشتند. | |||
از وقایعی که نام [[بنی غفار]] را در صفحات [[تاریخ]] در ایام [[خلافت عثمان]] ثبت کرد، [[همراهی]] گروهی از غفاریها با [[ابوذر]] در [[ملاقات]] با [[عثمان]] که به [[تبعید]] وی به [[ربذه]] منجر شد، است.<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۳۲.</ref>نقل است که آنان از برخورد [[ظالمانه]] عثمان با ابوذر [[خشمگین]] بودند.<ref>ابن شبه، تاریخ المدینه، ج۴، ص۱۱۵۸؛ ابن حبان، الثقات، ج۲، ص۲۵۸-۲۵۹.</ref> از نقش بنی غفار در دوران [[خلافت علی]]{{ع}} و مساعدت ایشان در [[جنگها]]، گزارشی به دست نرسیده است، جز آنکه آمده [[حَکَم]] ([[اقرع]]) بن [[عمرو]] [[غفاری]] از [[یاری]] آن حضرت خودداری کرد و به قاعدان پیوست. مردمانی از بنی غفار در [[حادثه کربلا]] نیز حضور داشتند. چندان که گفته شده عبدالله و [[عبدالرحمن]] پسران قیس بن ابیعروه غفاری -از بزرگان و [[شجاعان]] کوفه،-<ref>طبری، تاریخ، ج۴، ص۳۳۷؛ ابومخنف، مقتل الحسین، ص۱۵۰؛ ابن نما حلی، مثیر الاحزان، ص۴۳.</ref> و جون بن احوی -مولای ابوذر- در این واقعه [[عظیم]] حضور یافتند و همراه با [[اباعبدالله الحسین]]{{ع}} به [[شهادت]] رسیدند.<ref>سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج۳، ص۷۸، ۳۴۵؛ سید بن طاوس، اللهوف، ص۶۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۲۲.</ref> | |||
از نقش غفاریها در [[قیام نفس زکیه]] (۱۴۴ق) نیز گزارشهایی در دست است،<ref>طبری، تاریخ، ج۶، ص۲۰۷-۲۱۲.</ref> هرچند با [[خیانت]] برخی از ایشان در [[هدایت]] نیروهای [[عباسی]] به [[مدینه]]، [[نفس زکیه]] به [[قتل]] رسید.<ref>طبری، تاریخ، ج۶، ص۲۱۷-۲۱۸.</ref>-<ref>حسینیان مقدم، حسین، مقاله «بنی غفار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.</ref> | |||
==موطن کنونی قبيله غفار== | |||
گفته شده که امروزه [[قبیله غفار]] -همانند [[بنی اسلم]]- در [[قبیله]] [[جذام]] هضم شده و به بطنی از بطون آن بدل شده است.<ref>النسابون العرب...،"قبیلة الغفار فی التاریخ و النسب"، م ایمن زغروت.</ref> علیرغم این گفته، برخی از منابع هم از سکونت کنونی طوایفی از این [[قوم]] در برخی کشورهای [[عربی]] خبر دادهاند که کشورهای [[عربستان]] و [[شام]] و [[مصر]] از آن جملهاند. در عربستان، جمعی از [[مردم]] [[غفار]] که به [[خاندان]] "[[خلف]]" و "[[غفاری]]" معروفند، در استان [[ینبع]] ساکنند. ینبع در غرب شبه [[جزیره عربستان]]، در کناره کرانه شرقی [[دریای سرخ]] و در ۱۸۰۰ کیلومتری داخل مرزهای [[پادشاهی]] [[عربستان سعودی]] قرار دارد. تاریخچه ینبع، حداقل به ۲۵۰۰ سال پیش میرسد. [[سرزمین]] ینبع دارای نواحی و روستاهای بسیاری از جمله [[العیص]] در شمال شرقی ینبع و از مراکزی است که قافلههای [[قریش]] در سفرهای زمستانی و تابستانی از آن عبور میکردند. شاید از همین روست که در [[جاهلیت]]، جنگهای زیادی در آن رخ میداده است.<ref>الهيلا *** منتدى قبيلة عتيبة، مقاله قبيلة غفار بين الماضي و الحاضر، صقرالعروبه.</ref> در [[شامات]] هم، جمعی از [[فرزندان]] [[ابوذر غفاری]] معروف به "الغفری" و "الغفاری" در [[سوریه]] و [[فلسطین]] و در نقاطی مانند [[دمشق]]، [[حمص]]، [[نابلس]]، [[خلیل]] و برخی شان در لبنان ساکنند که همگی آنها اصالتی دمشقی دارند و از یادگاران دوران سکونت [[ابوذر]] و خانوادهاش در [[زمان]] [[خلافت عثمان]] هستند. در [[شهر]] [[الخلیل]] هم گروهی از [[آل]] خلاف که از [[نسل]] خلاف غفاری هستند، ساکنند.<ref>الهيلا *** منتدى قبيلة عتيبة، مقاله قبيلة غفار بين الماضي و الحاضر، صقرالعروبه.</ref> در مصر نیز گزارشاتی از سکونت جمعی از مردم [[بنی غفار]] در دست است. امروزه در منیا القمح و بلبیس در استان االشرقیه و نیز در القلیوبیه شرقی افرادی هستند که بیشترشان با [[لقب]] "الغفاری" شناخته میشوند. گفتنی است که غفاریانی هم هستند که لقب "الکنانی" خود را هنوز هم در الشرقیه [[حفظ]] کردهاند. بر اساس [[روایات]] [[تاریخی]]، گروهی از [[قبایل]] [[کنانه]] به [[رهبری]] غفار و مدلج همزمان با ایام [[حکومت]] [[فاطمیان]] در شمال [[افریقا]]، به مصر وارد شدند. مدتی بعد و در دوران حکومت [[صلاح]] الدین ایوبی در مصر، وی، قبایل کنانه را [[مأمور]] [[حفاظت]] از سواحل مرزی دمیاط در برابر حملات ناگهانی [[رومیان]] و صلیبیون کرد و این [[سرزمین]] را برای مدتی به آنها [[اقطاع]] نمود. لازم به ذکر است که مراد از [[قبیله غفار]] در اینجا نه فقط [[بنی غفار]]، بلکه [[فرزندان]] نعلیة بن ملیل که [[حکم بن عمرو]] بن مجدع بن [[حذیم بن حارث]] بن نعلیة بن ملیل از [[اصحاب]] و [[راویان حدیث]] و [[حاکم خراسان]] از جمله آنها بودند را نیز شامل میشده است.<ref>الهيلا *** منتدى قبيلة عتيبة، مقاله قبيلة غفار بين الماضي و الحاضر، صقرالعروبه.</ref> | |||
==[[رجال]] و [[مفاخر]] بنی غفار== | |||
بنی غفار نیز چونان [[قبایل]] بزرگ و تأثیر گذار دیگر [[عرب]]، خالی از بزرگان و نام آوران نام آشنا و مشهور نبوده است که بیتردید، [[ابوذر]] از [[نخستین مسلمانان]] و از [[ارکان اربعه]] [[شیعه]]، مشهورترین این افراد است. وی و همسرش [[لیلی]] (به قولی [[امیه]]، امه یا [[آمنه]]) دختر [[ابوصلت]]<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۱۲، ص۳۵۲.</ref> در شمار راویان حدیث [[نبوی]]{{صل}} بودند. از دیگر [[محدثان]] این [[قبیله]] هم میتوان به [[ابو الاحوص]]،<ref>ذهبی، میزان الاعتدال، ج۴، ص۴۸۷.</ref> ابو [[حازم]] تمار،<ref>ابن حبان، مشاهیر علماء الامصار، ص۱۲۹؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۱۲، ص۵۶.</ref> ابوالغصن [[ثابت بن قیس]]،<ref>بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۱۶۷؛ ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۴۵۶.</ref> [[صالح بن کیسان]] ([[فقیه]]، [[محدث]]، و استاد [[عمر بن عبد العزیز]])،<ref>ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۴، ص۴۱۰؛ ابن حبان، مشاهیر علماء الامصار، ص۲۱۶.</ref> نافع بن عباس،<ref>ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۸، ص۴۵۳؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۳۶۲.</ref> [[عمرو بن سعد]] فدکی<ref>بخاری، التاریخ الکبیر، ج۶، ص۳۴۱؛ ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۶، ص۲۳۶؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۲۲، ص۳۳.</ref>و [[صخر بن اسحاق حجازی]]<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۴، ص۳۶۰.</ref> که همگی از [[موالیان]] [[غفاری]] بودند اشاره کرد.<ref>حسینیان مقدم، حسین، مقاله «بنی غفار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.</ref> | |||
[[ابی اللحم غفاری]] از اشراف و [[شاعران]] [[عصر جاهلی]] و [[اسلام]] و از شهدای حنین (سالهشتم)،<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۳۰؛ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۱، ص۴۰۲.</ref> [[جمیل بن بصره غفاری]]،<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۳۴۶؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۳۵۰.</ref> [[ایماء بن رحضه غفاری]]، بزرگ و [[نماینده]] [[غفاریان]] و به قولی [[پرچمدار]] بنوغفار در [[فتح مکه]]،<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۱۹.</ref> ابورُهم از [[مهاجران]] و [[سرپرست]] شتران شیری [[رسول خدا]]{{صل}}، و [[مأمور]] فراخوانی [[غفار]] برای شرکت در [[فتح مکه]] و [[تبوک]]<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۹۹.</ref>و [[ابوسریحه]] از [[اهل]] صفه و از [[یاران امام]] [[مجتبی]]{{ع}}<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۶۶۸؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۵، ص۱۳۶.</ref> از دیگر برجستگان [[غفاری]] به شمار آمدهاند. ضمن این که از [[امیمه]] بنت قیس غفاری به عنوان یکی از [[صحابیات]] و روات [[حدیث پیامبر]]{{صل}}<ref>.ابن اثیر، اسد الغابه، ج۶، ص۳۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۳۴. </ref> و از [[ام شریک]] دختر جابر<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۶، ص۳۵۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۴۱۵.</ref> و [[اسماء دختر نعمان]]<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۴، ص۳۴.</ref>نیز در شمار [[همسران پیامبر]]{{صل}} از تیره غفار نام برده شده است.<ref>حسینیان مقدم، حسین، مقاله «بنی غفار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |