حدیث در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←جایگاه منابع حدیثی
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
##[[من لایحضره الفقیه]]، تألیف [[محمد بن علی]] ملقّب به [[صدوق]] است. از او نیز [[علما]] به [[نیکی]] یاد کردهاند و او را از استوانههای [[فقه شیعه]] شمردهاند.<ref> نوری، خاتمة مستدرک، ۴/۵؛ امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ۱۴–۱۶.</ref> او کتابهای [[روایی]] بسیاری دارد که برجستهترینِ آنها این کتاب است. صدوق در آغاز این کتاب یادآور شده است تنها روایاتی را [[نقل]] خواهد کرد که آنها را صحیح و میان خود و خدای متعال [[حجّت]] میداند<ref>صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱/۳.</ref>؛ ولی با توجه به وجود برخی [[روایات ضعیف]] در این کتاب، این اشکال پیش آمده که چگونه صدوق همه [[روایات]] این کتاب را [[حجت]] دانستهاست. امام خمینی یادآور شده هرچند صدوق، روایات ضعیف را نیز نقل کردهاست، اما برگشت او از [[تعهد]] خود، در اول کتاب بسیار بعید است.<ref>امام خمینی، مکاسب، ۱/۸۳–۸۴.</ref> در برابر، برخی معتقدند صدوق بر [[عهد]] خود [[باقی]] است؛ ولی مراد وی از [[حدیث صحیح]] آن است که [[حدیث]] در یک یا دو اصل مشهور از «[[اصول اربعمأه]]» باشد؛ ولی از [[قرن هشتم]] به بعد، صحیح به معنای آن است که تمام راویانِ [[سند حدیث]]، همه [[عادل]] امامی باشند. خلط این دو معنای صحیح، موجب این [[اشتباه]] شدهاست.<ref>عابدی، کتابهای حدیثی از نگاه امام خمینی، ۳۳–۳۴.</ref> از سوی دیگر، برخی همه [[روایات]] مرسله [[صدوق]] را [[حجت]] شمردهاند<ref> سبحانی، کلیات فی علم الرجال، ۳۸۳–۳۸۴.</ref> و برخی آن را محدود به مرسلههای [[من لایحضره الفقیه]] کردهاند<ref>نوری، خاتمة مستدرک، ۴/۶.</ref> و برخی مربوط به مرسلههای جزمی وی شمردهاند.<ref>بروجردی، نهایة التقریر، ۲/۳۵۱.</ref> امام خمینی نیز همین دیدگاه را پذیرفته است <ref>امام خمینی، البیع، ۲/۶۲۸؛ امام خمینی، مکاسب، ۱/۱۱۶.</ref>؛ از اینرو ایشان در [[روایت]] {{متن حدیث| اللَّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفَائِي}} یادآور شدهاست که روایت به جهت [[کثرت]] طُرق آن مورد [[اعتماد]] است و اگر مرسل هم باشد، از مرسلات صدوق است که اعتبار آن از مرسلات ابنابیعمیر کمتر نیست.<ref>امام خمینی، مکاسب، ۲/۶۲۷–۶۲۸.</ref> | ##[[من لایحضره الفقیه]]، تألیف [[محمد بن علی]] ملقّب به [[صدوق]] است. از او نیز [[علما]] به [[نیکی]] یاد کردهاند و او را از استوانههای [[فقه شیعه]] شمردهاند.<ref> نوری، خاتمة مستدرک، ۴/۵؛ امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ۱۴–۱۶.</ref> او کتابهای [[روایی]] بسیاری دارد که برجستهترینِ آنها این کتاب است. صدوق در آغاز این کتاب یادآور شده است تنها روایاتی را [[نقل]] خواهد کرد که آنها را صحیح و میان خود و خدای متعال [[حجّت]] میداند<ref>صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱/۳.</ref>؛ ولی با توجه به وجود برخی [[روایات ضعیف]] در این کتاب، این اشکال پیش آمده که چگونه صدوق همه [[روایات]] این کتاب را [[حجت]] دانستهاست. امام خمینی یادآور شده هرچند صدوق، روایات ضعیف را نیز نقل کردهاست، اما برگشت او از [[تعهد]] خود، در اول کتاب بسیار بعید است.<ref>امام خمینی، مکاسب، ۱/۸۳–۸۴.</ref> در برابر، برخی معتقدند صدوق بر [[عهد]] خود [[باقی]] است؛ ولی مراد وی از [[حدیث صحیح]] آن است که [[حدیث]] در یک یا دو اصل مشهور از «[[اصول اربعمأه]]» باشد؛ ولی از [[قرن هشتم]] به بعد، صحیح به معنای آن است که تمام راویانِ [[سند حدیث]]، همه [[عادل]] امامی باشند. خلط این دو معنای صحیح، موجب این [[اشتباه]] شدهاست.<ref>عابدی، کتابهای حدیثی از نگاه امام خمینی، ۳۳–۳۴.</ref> از سوی دیگر، برخی همه [[روایات]] مرسله [[صدوق]] را [[حجت]] شمردهاند<ref> سبحانی، کلیات فی علم الرجال، ۳۸۳–۳۸۴.</ref> و برخی آن را محدود به مرسلههای [[من لایحضره الفقیه]] کردهاند<ref>نوری، خاتمة مستدرک، ۴/۶.</ref> و برخی مربوط به مرسلههای جزمی وی شمردهاند.<ref>بروجردی، نهایة التقریر، ۲/۳۵۱.</ref> امام خمینی نیز همین دیدگاه را پذیرفته است <ref>امام خمینی، البیع، ۲/۶۲۸؛ امام خمینی، مکاسب، ۱/۱۱۶.</ref>؛ از اینرو ایشان در [[روایت]] {{متن حدیث| اللَّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفَائِي}} یادآور شدهاست که روایت به جهت [[کثرت]] طُرق آن مورد [[اعتماد]] است و اگر مرسل هم باشد، از مرسلات صدوق است که اعتبار آن از مرسلات ابنابیعمیر کمتر نیست.<ref>امام خمینی، مکاسب، ۲/۶۲۷–۶۲۸.</ref> | ||
##[[تهذیب الاحکام]] تألیف [[محمد بن حسن]]، معروف به [[شیخ طوسی]] است. [[علمای شیعه]] [[طوسی]] را از بزرگترین علمای شیعه شمردهاند.<ref> آقابزرگ، مقدمه، ۱/۲–۴۲.</ref> امام خمینی او را یکی از استوانههای [[فقه شیعه]] شمرده که باید به سخنان، طریقه او در [[فقه]] و [[روش استنباط]] او توجه کامل کرد.<ref>امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ۱۴–۱۶.</ref> در [[زمان]] [[نگارش]] این کتاب [[تعارض]] و [[اختلاف روایات]] از ایرادهای عمده [[اهل سنت]] بر [[شیعه]] بهشمار میرفتهاست. طوسی اسباب این تعارض و [[وجه]] جمع معقول میان آنها را مطرح کردهاست.<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ۱/۲–۳؛ طوسی، الاستبصار، ۱/۳.</ref> | ##[[تهذیب الاحکام]] تألیف [[محمد بن حسن]]، معروف به [[شیخ طوسی]] است. [[علمای شیعه]] [[طوسی]] را از بزرگترین علمای شیعه شمردهاند.<ref> آقابزرگ، مقدمه، ۱/۲–۴۲.</ref> امام خمینی او را یکی از استوانههای [[فقه شیعه]] شمرده که باید به سخنان، طریقه او در [[فقه]] و [[روش استنباط]] او توجه کامل کرد.<ref>امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ۱۴–۱۶.</ref> در [[زمان]] [[نگارش]] این کتاب [[تعارض]] و [[اختلاف روایات]] از ایرادهای عمده [[اهل سنت]] بر [[شیعه]] بهشمار میرفتهاست. طوسی اسباب این تعارض و [[وجه]] جمع معقول میان آنها را مطرح کردهاست.<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ۱/۲–۳؛ طوسی، الاستبصار، ۱/۳.</ref> | ||
##الاستبصار این کتاب نیز از آثار شیخ طوسی است. [[هدف]] وی در این کتاب جمع [[عرفی]] میان [[اخبار]] [[متعارض]] است.<ref>طوسی، الاستبصار، ۱/۳.</ref> امام خمینی در آثار خود به این ویژگی اشاره کردهاست.<ref>امام خمینی، الخلل، ۲۵۵؛ امام خمینی، الطهاره، ۴/۲۹۸.</ref> ایشان پس از آنکه یازده نوع از جمع عرفی را بیان میکند، یادآور میشود طوسی در کتاب [[استبصار]] بسیاری از آنها را آوردهاست.<ref>امام خمینی، التعادل و الترجیح، ۱۵–۱۷.</ref> امام خمینی در مجموع بر این [[باور]] است که این [[کتابهای چهارگانه]] از اهمیت ویژهای برخوردارند؛ به گونهای که اگر مؤلفان کتابهای یادشده از اصل یا [[کتابی]] [[نقل]] نکنند یا کم نقل کنند، سبب بیاعتباری آن اصل میشود و این امر بر [[توثیق]] [[اهل رجال]] نیز مقدم است.<ref>امام خمینی، الطهاره، ۳/۳۵۶–۳۵۷.</ref> ایشان [[رجوع]] به [[کتابهای حدیثی]] را امری عقلایی و مورد امضای [[شارع]] میداند؛ [[ولی]] [[معتقد]] است [[سند]] و [[دلالت]] آنها باید بررسی شود و این گفته که [[کتابهای چهارگانه]] قطعیاند یا نویسندگان آنها [[شهادت]] به [[صحت]] آنها دادهاند، درست نیست.<ref>امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ۱۲.</ref> | ##[[الاستبصار]] این کتاب نیز از آثار شیخ طوسی است. [[هدف]] وی در این کتاب جمع [[عرفی]] میان [[اخبار]] [[متعارض]] است.<ref>طوسی، الاستبصار، ۱/۳.</ref> امام خمینی در آثار خود به این ویژگی اشاره کردهاست.<ref>امام خمینی، الخلل، ۲۵۵؛ امام خمینی، الطهاره، ۴/۲۹۸.</ref> ایشان پس از آنکه یازده نوع از جمع عرفی را بیان میکند، یادآور میشود طوسی در کتاب [[استبصار]] بسیاری از آنها را آوردهاست.<ref>امام خمینی، التعادل و الترجیح، ۱۵–۱۷.</ref> امام خمینی در مجموع بر این [[باور]] است که این [[کتابهای چهارگانه]] از اهمیت ویژهای برخوردارند؛ به گونهای که اگر مؤلفان کتابهای یادشده از اصل یا [[کتابی]] [[نقل]] نکنند یا کم نقل کنند، سبب بیاعتباری آن اصل میشود و این امر بر [[توثیق]] [[اهل رجال]] نیز مقدم است.<ref>امام خمینی، الطهاره، ۳/۳۵۶–۳۵۷.</ref> ایشان [[رجوع]] به [[کتابهای حدیثی]] را امری عقلایی و مورد امضای [[شارع]] میداند؛ [[ولی]] [[معتقد]] است [[سند]] و [[دلالت]] آنها باید بررسی شود و این گفته که [[کتابهای چهارگانه]] قطعیاند یا نویسندگان آنها [[شهادت]] به [[صحت]] آنها دادهاند، درست نیست.<ref>امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ۱۲.</ref> | ||
# [[نهجالبلاغه]]: مجموعهای از [[خطبهها]]، [[نامهها]] و [[کلمات قصار]] [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} است که [[سید رضی]] آن را گرد آوردهاست. امام خمینی [[نهج البلاغه]] را پس از [[قرآن]]، بزرگترین [[دستور]] [[زندگی مادی]] و [[معنوی]] و بالاترین کتاب رهاییبخش [[بشر]] و دستورهای معنوی و [[حکومتی]] آن را بالاترین راه [[نجات]] [[بشریت]] دانسته و [[افتخار]] کردهاست که این کتاب از [[امام]] [[معصوم]] [[شیعیان]] است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۸/۱۸۴ و ۲۱/۳۹۶.</ref> ایشان نهج البلاغه را [[روح]] نازله امیرالمؤمنین علی{{ع}} برای [[تعلیم و تربیت]] و مرهمی برای دردهای فردی و [[اجتماعی]] [[انسان]] دانستهاست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۴۷–۳۴۸.</ref> ایشان در پارهای از موارد به عنوان مؤید یا قسمتی از [[علت حکم]] از نهج البلاغه استفاده کرده است.<ref>امام خمینی، البیع، ۵/۵۳۰–۵۳۱.</ref> از تعبیر ایشان دربارهٔ [[صحیفه سجادیه]] که [[اصحاب]] آن را مانند نهج البلاغه قبول کردهاند، استفاده میشود که نهج البلاغه نیز مورد [[وثوق]] و [[اطمینان]] اجمالی به صدور آن است ولی این امر موجب اطمینان به صدور همه بندهای آن از [[حضرت]]{{ع}} نخواهد بود.<ref>امام خمینی، مکاسب، ۱/۴۸۱–۴۸۲.</ref> | # [[نهجالبلاغه]]: مجموعهای از [[خطبهها]]، [[نامهها]] و [[کلمات قصار]] [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} است که [[سید رضی]] آن را گرد آوردهاست. امام خمینی [[نهج البلاغه]] را پس از [[قرآن]]، بزرگترین [[دستور]] [[زندگی مادی]] و [[معنوی]] و بالاترین کتاب رهاییبخش [[بشر]] و دستورهای معنوی و [[حکومتی]] آن را بالاترین راه [[نجات]] [[بشریت]] دانسته و [[افتخار]] کردهاست که این کتاب از [[امام]] [[معصوم]] [[شیعیان]] است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۸/۱۸۴ و ۲۱/۳۹۶.</ref> ایشان نهج البلاغه را [[روح]] نازله امیرالمؤمنین علی{{ع}} برای [[تعلیم و تربیت]] و مرهمی برای دردهای فردی و [[اجتماعی]] [[انسان]] دانستهاست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۴۷–۳۴۸.</ref> ایشان در پارهای از موارد به عنوان مؤید یا قسمتی از [[علت حکم]] از نهج البلاغه استفاده کرده است.<ref>امام خمینی، البیع، ۵/۵۳۰–۵۳۱.</ref> از تعبیر ایشان دربارهٔ [[صحیفه سجادیه]] که [[اصحاب]] آن را مانند نهج البلاغه قبول کردهاند، استفاده میشود که نهج البلاغه نیز مورد [[وثوق]] و [[اطمینان]] اجمالی به صدور آن است ولی این امر موجب اطمینان به صدور همه بندهای آن از [[حضرت]]{{ع}} نخواهد بود.<ref>امام خمینی، مکاسب، ۱/۴۸۱–۴۸۲.</ref> | ||
# [[مصحف فاطمه]]{{ع}}: مصحف فاطمه{{ع}} مجموعه مطالبی است که [[جبرئیل]] پس از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}} تا [[شهادت فاطمه]]{{ع}} به ایشان میگفت و [[فاطمه]]{{ع}} برای [[علی]]{{ع}} [[املا]] میکرد و ایشان آن را مینوشت. در این [[مصحف]] سخنی از [[حلال و حرام]] نیست، بلکه مشتمل بر حوادث [[غیبی]] است که در [[آینده]] رخ میدهند.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۳۹–۲۴۱.</ref> امام خمینی یکی از افتخارات [[شیعه]] را «[[صحیفه فاطمیه]]» میشمارد و آن را در ردیف [[مناجات شعبانیه]]، [[دعای عرفه]] و صحیفه سجادیه [[ذکر]] میکند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۷.</ref> ایشان در شکلگیری «صحیفه فاطمیه» به روایتی معتبر اشاره میکند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۴–۶.</ref> که در آن چگونگی شکلگیری این [[صحیفه]] آمده است.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۴۰.</ref> ایشان محتوای [[صحیفه فاطمه]]{{ع}} را حوادثی میداند که در [[آینده]] رخ خواهد داد که ازجمله آنها حوادثی است که در آینده برای [[ذریه فاطمه]]{{ع}} پیش خواهد آمد و آنچه در [[زمان]] [[امام مهدی]]{{ع}} رخ خواهد داد. ایشان احتمال میدهد مسائل مربوط به [[ایران]] نیز در آن باشد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۴–۵.</ref> | # [[مصحف فاطمه]]{{ع}}: مصحف فاطمه{{ع}} مجموعه مطالبی است که [[جبرئیل]] پس از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}} تا [[شهادت فاطمه]]{{ع}} به ایشان میگفت و [[فاطمه]]{{ع}} برای [[علی]]{{ع}} [[املا]] میکرد و ایشان آن را مینوشت. در این [[مصحف]] سخنی از [[حلال و حرام]] نیست، بلکه مشتمل بر حوادث [[غیبی]] است که در [[آینده]] رخ میدهند.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۳۹–۲۴۱.</ref> امام خمینی یکی از افتخارات [[شیعه]] را «[[صحیفه فاطمیه]]» میشمارد و آن را در ردیف [[مناجات شعبانیه]]، [[دعای عرفه]] و صحیفه سجادیه [[ذکر]] میکند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۷.</ref> ایشان در شکلگیری «صحیفه فاطمیه» به روایتی معتبر اشاره میکند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۴–۶.</ref> که در آن چگونگی شکلگیری این [[صحیفه]] آمده است.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۴۰.</ref> ایشان محتوای [[صحیفه فاطمه]]{{ع}} را حوادثی میداند که در [[آینده]] رخ خواهد داد که ازجمله آنها حوادثی است که در آینده برای [[ذریه فاطمه]]{{ع}} پیش خواهد آمد و آنچه در [[زمان]] [[امام مهدی]]{{ع}} رخ خواهد داد. ایشان احتمال میدهد مسائل مربوط به [[ایران]] نیز در آن باشد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۴–۵.</ref> |