ابودرداء انصاری در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'دست' به 'دست'
جز (جایگزینی متن - 'سال' به 'سال') |
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست') |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
بعد از [[عمر]] و در [[خلافت عثمان]]، معاویه او را به [[منصب]] [[قضا]] گماشت<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۱۱؛ طبری، تاریخ، ج۴، ص۴۲۱؛ ضبی، ص۸۵.</ref>. وی زمانی که در شام بود، بر معاویه که در [[سخنرانی]] خود، [[حضرت علی]] {{ع}} را تنقیص میکرد، [[اعتراض]] کرد<ref>بلاذری، ج۵، ص۱۲۴.</ref>. در علت رفتن ابودرداء به شام نظرات دیگری نیز وجود دارد. برخی گفتهاند: [[عمر بن خطاب]]، ابودرداء را مانند [[عبدالله بن مسعود]] و [[ابوذر]]، به [[دلیل نقل]] [[حدیث]] [[رسول خدا]] {{صل}}، از [[مدینه]] بیرون و به شام [[تبعید]] کرد<ref>ابن سعد، ج۲، ص۲۵۶؛ بلاذری، ج۱۰، ص۲۹۷.</ref>. برخی دیگر نیز گفتهاند: معاویه از عمر [[قاری]] [[قرآن]] خواست، او ابودرداء را به شام فرستاد<ref>ذهبی، سیر، ج۲، ص۲۴۸.</ref>. البته این دو نظر، مانعة الجمع نیستند. | بعد از [[عمر]] و در [[خلافت عثمان]]، معاویه او را به [[منصب]] [[قضا]] گماشت<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۱۱؛ طبری، تاریخ، ج۴، ص۴۲۱؛ ضبی، ص۸۵.</ref>. وی زمانی که در شام بود، بر معاویه که در [[سخنرانی]] خود، [[حضرت علی]] {{ع}} را تنقیص میکرد، [[اعتراض]] کرد<ref>بلاذری، ج۵، ص۱۲۴.</ref>. در علت رفتن ابودرداء به شام نظرات دیگری نیز وجود دارد. برخی گفتهاند: [[عمر بن خطاب]]، ابودرداء را مانند [[عبدالله بن مسعود]] و [[ابوذر]]، به [[دلیل نقل]] [[حدیث]] [[رسول خدا]] {{صل}}، از [[مدینه]] بیرون و به شام [[تبعید]] کرد<ref>ابن سعد، ج۲، ص۲۵۶؛ بلاذری، ج۱۰، ص۲۹۷.</ref>. برخی دیگر نیز گفتهاند: معاویه از عمر [[قاری]] [[قرآن]] خواست، او ابودرداء را به شام فرستاد<ref>ذهبی، سیر، ج۲، ص۲۴۸.</ref>. البته این دو نظر، مانعة الجمع نیستند. | ||
[[احمد بن حنبل]]<ref>احمد بن حنبل، ج۵، ص۱۹۷.</ref> آورده است که چون ابودرداء از ابوذر یاد میکرد میگفت: رسول خدا {{صل}} هنگامی او را [[امین]] شمرد، که کسی را امین نشمرد و وقتی با او [[راز]] گفت که با کسی راز نگفت. همو وقتی خبر تبعید ابوذر را شنید گفت: بارالها! اگر ایشان ابوذر را تبعید کردند، من او را [[تکذیب]] نمیکنم و اگر ایشان به او [[تهمت]] زدند، من به او تهمت نمیزنم. [[سوگند]] به [[خدا]] اگر ابوذر | [[احمد بن حنبل]]<ref>احمد بن حنبل، ج۵، ص۱۹۷.</ref> آورده است که چون ابودرداء از ابوذر یاد میکرد میگفت: رسول خدا {{صل}} هنگامی او را [[امین]] شمرد، که کسی را امین نشمرد و وقتی با او [[راز]] گفت که با کسی راز نگفت. همو وقتی خبر تبعید ابوذر را شنید گفت: بارالها! اگر ایشان ابوذر را تبعید کردند، من او را [[تکذیب]] نمیکنم و اگر ایشان به او [[تهمت]] زدند، من به او تهمت نمیزنم. [[سوگند]] به [[خدا]] اگر ابوذر دست راست مرا قطع کند، او را [[دشمن]] نمیدارم، به ویژه که رسول خدا {{صل}} درباره او فرمود: [[آسمان]] [[سایه]] نیفکند و [[توده]] خاکی در برنگرفت کسی را که راستگوتر از ابوذر باشد<ref>هیثمی، ج۹، ص۳۳۰؛ ابن عساکر، ج۶۸، ص۱۱۴.</ref>. ابودرداء قبل از درگذشت خود [[بیمار]] شد. از او پرسیدند: چه دردی داری و از چه چیزی نالانی؟ گفت: از گناهانم. پرسیدند: چه میل داری؟ گفت: در [[اشتیاق]] بهشتم. گفتند: آیا طبیبی خبر نمیکنی؟ گفت: طبیب، مرا به این [[روز]] انداخته است<ref>ابن سعد، ج۷، ص۲۷۶.</ref>. | ||
[[محمد بن کعب قرظی]] گفته است: وقتی [[ابودرداء]] در آستانه [[مرگ]] قرار گرفت، [[حبیب بن مسلمه]] نزد او آمد و پرسید: ای [[أبو درداء]]! خودت را چگونه مییابی؟ ابودرداء گفت: [[احساس]] سنگینی میکنم، [[حبیب]] گفت: این نشانه مرگ است و ابودرداء او را [[تصدیق]] کرد<ref>ابن سعد، ج۷، ص۲۷۶.</ref>. [[ابودردا]] میگفت: [[فقر]] را برای اظهار [[فروتنی]] به خدای خویش، مرگ را برای اشتیاق [[دیدار]] او و [[بیماری]] را برای [[بخشش]] گناهانم دوست دارم<ref>ابن سعد، ج۷، ص۲۷۵.</ref>. | [[محمد بن کعب قرظی]] گفته است: وقتی [[ابودرداء]] در آستانه [[مرگ]] قرار گرفت، [[حبیب بن مسلمه]] نزد او آمد و پرسید: ای [[أبو درداء]]! خودت را چگونه مییابی؟ ابودرداء گفت: [[احساس]] سنگینی میکنم، [[حبیب]] گفت: این نشانه مرگ است و ابودرداء او را [[تصدیق]] کرد<ref>ابن سعد، ج۷، ص۲۷۶.</ref>. [[ابودردا]] میگفت: [[فقر]] را برای اظهار [[فروتنی]] به خدای خویش، مرگ را برای اشتیاق [[دیدار]] او و [[بیماری]] را برای [[بخشش]] گناهانم دوست دارم<ref>ابن سعد، ج۷، ص۲۷۵.</ref>. |