ابوحماد جهنی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'دست' به 'دست'
جز (جایگزینی متن - 'سال' به 'سال') |
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست') |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
او به عنوان یکی از [[اصحاب]] بلندپایه [[رسول خدا]] {{صل}} شمرده شده<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۵۰۰؛ ذهبی، سیر، ج۶، ص۴۶۸؛ در تهذیب، ج۷، ص۲۱۶؛ به جای رفعاء اصحاب محمد رفقاء أصحاب محمد است.</ref> و با تعبیر "صاحب النبی" از او یاد گردیده است<ref>مزی، ج۲۰، ص۲۰۳.</ref>. بیشتر صحابهنگاران او را از [[صحابه رسول خدا]] که در [[مصر]] [[مسکن]] گزیدند<ref>خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۵۳۱.</ref> آورده و وی را ستودهاند. نیز از او با عنوان {{عربی | "قديم الهجرة والسابقة والصحبة"}}؛ یاد شده<ref>ابن یونس، ج۱، ص۳۴۷؛ ابن حجر، تهذیب، ج۷، ص۲۱۶.</ref> و ذهبی او را با اوصافی چون [[امام]]، عالم، مُقرئ، [[فصیح]]، [[فقیه]] آشنا به [[قوانین]] [[ارث]] و شاعر بلند پایه [[ستایش]] کرده است<ref>ذهبی، سیر، ج۲، ص۴۶۷.</ref>. با این حال در [[غزوات]] عصر رسول خدا {{صل}} به جز [[تبوک]]، از او یادی نشده و [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۵۶.</ref> شرح حال او را در صحابهای آورده است که پیش از [[فتح مکه]] [[مسلمان]] شدند. | او به عنوان یکی از [[اصحاب]] بلندپایه [[رسول خدا]] {{صل}} شمرده شده<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۵۰۰؛ ذهبی، سیر، ج۶، ص۴۶۸؛ در تهذیب، ج۷، ص۲۱۶؛ به جای رفعاء اصحاب محمد رفقاء أصحاب محمد است.</ref> و با تعبیر "صاحب النبی" از او یاد گردیده است<ref>مزی، ج۲۰، ص۲۰۳.</ref>. بیشتر صحابهنگاران او را از [[صحابه رسول خدا]] که در [[مصر]] [[مسکن]] گزیدند<ref>خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۵۳۱.</ref> آورده و وی را ستودهاند. نیز از او با عنوان {{عربی | "قديم الهجرة والسابقة والصحبة"}}؛ یاد شده<ref>ابن یونس، ج۱، ص۳۴۷؛ ابن حجر، تهذیب، ج۷، ص۲۱۶.</ref> و ذهبی او را با اوصافی چون [[امام]]، عالم، مُقرئ، [[فصیح]]، [[فقیه]] آشنا به [[قوانین]] [[ارث]] و شاعر بلند پایه [[ستایش]] کرده است<ref>ذهبی، سیر، ج۲، ص۴۶۷.</ref>. با این حال در [[غزوات]] عصر رسول خدا {{صل}} به جز [[تبوک]]، از او یادی نشده و [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۵۶.</ref> شرح حال او را در صحابهای آورده است که پیش از [[فتح مکه]] [[مسلمان]] شدند. | ||
وی چون خبر آمدن [[پیامبر]] را به [[مدینه]] شنید، [[خدمت]] رسول خدا {{صل}} آمد تا با آن [[حضرت]] [[بیعت]] کند. پیامبر فرمود: بیعتی به گونه بیعت اعراب بادیهنشین یا بیعتی همراه با [[هجرت]]؟ عقبة بن عامر [[بیعت]] کرد و در مدینه ماند<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۵۶؛ ابونعیم، ج۴، ص۲۱۵۲.</ref>. براساس گزارش دیگری که خود وی نقل کرده، همراه [[دوازده تن]] برای [[دیدار]] با [[رسول خدا]] {{صل}} به [[مدینه]] آمدند. آن جمع [[مسئولیت]] [[حفظ]] و چرای شتران را به وی سپردند و قرار گذاشتند هرچه از رسول خدا {{صل}} فرا میگیرند، بدو بیاموزند. چند روزی چنین سپری شد و [[عقبه]] [[تصمیم]] گرفت خود به دیدار [[پیامبر]] برود و از آن [[حضرت]] سماع کند. چون نزد حضرت آمد، رسول خدا {{صل}} از او رو برگرداند و فرمود: یک نفر بهتر است یا [[دوازده نفر]]؟ عقبه چون [[ناراحتی]] رسول خدا {{صل}} را دید، به سوی [[یاران]] خود بازگشت<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۲۹۵.</ref>. او از [[اهل]] صُفه شمرده شده<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۹۶؛ ذهبی، سیر، ج۶، ص۴۶۸.</ref> و میگوید رسول خدا {{صل}} پس از پیشنهاد اموالی (شترانی) به آنان و استقبال اهل صُفه از این مسئله خواندن یا [[آموختن]] یک [[آیه قرآن]] را بهتر از یک شتر دانست<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۵۴؛ ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۹۶.</ref>. أبوحماد در [[غزوه تبوک]] شرکت داشت و مسئولیت چرای [[چارپایان]] به عهده وی و دوستش بود<ref>طبرانی، ج۱۷، ص۳۴۳.</ref>. واقدی<ref>واقدی، ج۳، ص۱۰۱۵.</ref> نیز از [[عقبة بن عامر]] نامی در [[تبوک]] یاد میکند که میتواند ابوحماد مورد نظر ما باشد. عقبة بن عامر روزی | وی چون خبر آمدن [[پیامبر]] را به [[مدینه]] شنید، [[خدمت]] رسول خدا {{صل}} آمد تا با آن [[حضرت]] [[بیعت]] کند. پیامبر فرمود: بیعتی به گونه بیعت اعراب بادیهنشین یا بیعتی همراه با [[هجرت]]؟ عقبة بن عامر [[بیعت]] کرد و در مدینه ماند<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۵۶؛ ابونعیم، ج۴، ص۲۱۵۲.</ref>. براساس گزارش دیگری که خود وی نقل کرده، همراه [[دوازده تن]] برای [[دیدار]] با [[رسول خدا]] {{صل}} به [[مدینه]] آمدند. آن جمع [[مسئولیت]] [[حفظ]] و چرای شتران را به وی سپردند و قرار گذاشتند هرچه از رسول خدا {{صل}} فرا میگیرند، بدو بیاموزند. چند روزی چنین سپری شد و [[عقبه]] [[تصمیم]] گرفت خود به دیدار [[پیامبر]] برود و از آن [[حضرت]] سماع کند. چون نزد حضرت آمد، رسول خدا {{صل}} از او رو برگرداند و فرمود: یک نفر بهتر است یا [[دوازده نفر]]؟ عقبه چون [[ناراحتی]] رسول خدا {{صل}} را دید، به سوی [[یاران]] خود بازگشت<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۲۹۵.</ref>. او از [[اهل]] صُفه شمرده شده<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۹۶؛ ذهبی، سیر، ج۶، ص۴۶۸.</ref> و میگوید رسول خدا {{صل}} پس از پیشنهاد اموالی (شترانی) به آنان و استقبال اهل صُفه از این مسئله خواندن یا [[آموختن]] یک [[آیه قرآن]] را بهتر از یک شتر دانست<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۵۴؛ ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۹۶.</ref>. أبوحماد در [[غزوه تبوک]] شرکت داشت و مسئولیت چرای [[چارپایان]] به عهده وی و دوستش بود<ref>طبرانی، ج۱۷، ص۳۴۳.</ref>. واقدی<ref>واقدی، ج۳، ص۱۰۱۵.</ref> نیز از [[عقبة بن عامر]] نامی در [[تبوک]] یاد میکند که میتواند ابوحماد مورد نظر ما باشد. عقبة بن عامر روزی دست رسول خدا {{صل}} را گرفت و از [[نجات]] [[مؤمن]] پرسید، آن حضرت به [[حفظ زبان]] و [[گریه]] بر [[گناهان]] سفارش کرد<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۹۶.</ref>. وی در سفری مرکب رسول خدا {{صل}} را میراند. آن حضرت از وی خواست سوار مرکب شود و خود پیاده شد<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۴۴.</ref> و برای او سه [[سوره]] بهتری ([[اخلاص]]، فلق و [[الناس]]) را که در [[تورات]]، [[انجیل]]، زبورو [[قرآن]] بود، خواند و به وی سفارش کرد هیچ گاه آنها را فراموش نکند و هنگام [[خواب]] قرائت نماید که عقبه نیز به آن پایبند ماند<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۹۶.</ref>، بار دیگر عقبه، دست پیامبر {{صل}} را گرفت و از [[بهترین]] [[اعمال]] پرسید. آن حضرت، پیوند با کسی که رابط را قطع کرده، [[بخشش]] و دادن به کسی که ([[آدمی]] را) [[محروم]] ساخته و گذشت از کسی که در [[حق]] [[انسان]] [[ستم]] کرده را برشمرد<ref>احمدبن حنبل، ج۴، ص۱۴۸.</ref>. روزی نیز همراه [[رسول خدا]] {{صل}} بود که باد [[تندی]] وزید و هوا تاریک شد. آن [[حضرت]] [[سوره ناس]] و فلق را خواند و آنها را [[بهترین]] [[تعویذ]] دانست و به [[عقبه]] نیز سفارش کرد این [[سورهها]] را بخواند<ref>طبرانی، ج۱۷، ص۳۴۵.</ref>. [[عقبة بن عامر]] در [[فراگیری قرآن]] کوشا بود، در جلسات [[قرآن]] حضور مییافت<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۵۳.</ref> و در فرصتهای مختلف از [[پیامبر]] درخواست [[قرائت قرآن]] میکرد<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۴۹.</ref>. گاه نیز سؤالاتی در این زمینه میپرسید<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۵۱.</ref>. دو نفر [[نزاع]] داشتند و نزد رسول خدا {{صل}} آمدند. آن حضرت از عقبه خواست میان آنان [[قضاوت]] و [[داوری]] کند، ولی او [[امتناع]] کرد و رسول خدا {{صل}} را سزاوار و مقدم برای این کار دانست. پیامبر {{صل}} از او خواست میان آنان قضاوت کند و بدو فرمود: اگر در قضاوت به حق رسیدی، ده [[حسنه]] خواهی داشت و اگر به [[خطا]] رفتی، تنها یک حسنه برای تو نوشته میشود<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۹۷.</ref>. پیامبر {{صل}} گوسفندانی به وی داد که برای [[قربانی کردن]] به [[صحابه]] دهد. چون گوسفندی باقی ماند، حضرت از او خواست خودش آن را [[قربانی]] کند<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۴۹؛ ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۸۷.</ref>. بنا بر روایتی، وی با عنوان جمع کننده [[زکات]] از سوی رسول خدا {{صل}} [[مأمور]] شد و از آن حضرت اجازه گرفت از [[صدقات]] [[مصرف]] کند<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۴۵ و ۱۵۷.</ref>. [[بلاذری]]<ref>أنساب، ج۲، ص۱۳۴.</ref> او را در زمره کسانی شمرده که [[کتابت]] میدانستند، ولی برخی به [[اشتباه]] او را از کاتبان رسول خدا {{صل}} دانسته و به نامهای از پیامبر که [[ابن سعد]] آن را آورده و در انتهای آن نام عقبه است، [[استشهاد]] کردهاند. [[احمدی میانجی]]<ref>میانجی، ج۱، ص۱۸۰.</ref> این سخن را صحیح ندانسته و کاتب یاد شده را بر اساس [[نسخ]] موجود طبقات، [[علاء]] بن [[عقبه]] ذکر کرده است. | ||
وی پس از [[درگذشت پیامبر]]، حضور فعالتری در حوادث داشت. در فتوح [[شام]] و [[مصر]] شرکت کرد<ref>ابن سعد، ج۷، ص۳۴۵.</ref> و به عنوان پیک ([[برید]]) خبر [[فتح]] شام را به [[عمر]] رساند<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۸۷؛ ذهبی، سیر، ج۲، ص۴۶۷.</ref>. وی میگوید [[روز]] جمعهای از شام خارج شده و روز جمعهای به [[مدینه]] رسیدم. عمر گفت: آیا کفشهایت را از پا در آوردهای، جواب منفی دادم. گفت: موافق [[سنت]] عمل کردهای<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۸۷؛ ذهبی، سیر، ج۲، ص۴۶۷.</ref>. او پس از [[فتح مصر]]، خانهای برای خود در آنجا ساخت و بعدها از [[معاویه]] تقاضای زمینهای اطراف آن را کرد که با آن موافقت شد. این [[سرزمین]] معروف به "منه عقبه" گشت که در "جیزه [[فسطاط]]" مصر بود<ref>ابن یونس، ج۱، ص۳۴۶؛ یاقوت مدخلی با عنوان «منیه عقبه» ندارد.</ref>. | وی پس از [[درگذشت پیامبر]]، حضور فعالتری در حوادث داشت. در فتوح [[شام]] و [[مصر]] شرکت کرد<ref>ابن سعد، ج۷، ص۳۴۵.</ref> و به عنوان پیک ([[برید]]) خبر [[فتح]] شام را به [[عمر]] رساند<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۸۷؛ ذهبی، سیر، ج۲، ص۴۶۷.</ref>. وی میگوید [[روز]] جمعهای از شام خارج شده و روز جمعهای به [[مدینه]] رسیدم. عمر گفت: آیا کفشهایت را از پا در آوردهای، جواب منفی دادم. گفت: موافق [[سنت]] عمل کردهای<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۸۷؛ ذهبی، سیر، ج۲، ص۴۶۷.</ref>. او پس از [[فتح مصر]]، خانهای برای خود در آنجا ساخت و بعدها از [[معاویه]] تقاضای زمینهای اطراف آن را کرد که با آن موافقت شد. این [[سرزمین]] معروف به "منه عقبه" گشت که در "جیزه [[فسطاط]]" مصر بود<ref>ابن یونس، ج۱، ص۳۴۶؛ یاقوت مدخلی با عنوان «منیه عقبه» ندارد.</ref>. |