امام حسین در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'دست' به 'دست'
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست') |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
{{سوگواری امام حسین}} | {{سوگواری امام حسین}} | ||
'''[[امام حسین]] {{ع}}''' فرزند [[امام علی]] {{ع}} و [[حضرت زهرا]] {{س}} سوم [[شعبان]] سال چهارم متولد شد. در شأن نزول آیات مختلفی امام حسین {{ع}} قرار گرفته است. آیاتی که درباره امام حسین {{ع}} نازل شده، دو دسته هستند؛ دسته اول آیاتی هستند که درباره [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} و از جمله امام حسین {{ع}} نازل شد و دسته دوم آیاتی است که به طور خاص درباره آن حضرت نازل شده است. | '''[[امام حسین]] {{ع}}''' فرزند [[امام علی]] {{ع}} و [[حضرت زهرا]] {{س}} سوم [[شعبان]] سال چهارم متولد شد. در شأن نزول آیات مختلفی امام حسین {{ع}} قرار گرفته است. آیاتی که درباره امام حسین {{ع}} نازل شده، دو دسته هستند؛ دسته اول آیاتی هستند که درباره [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} و از جمله امام حسین {{ع}} نازل شد و دسته دوم آیاتی است که به طور خاص درباره آن حضرت نازل شده است. دست اول مانند [[سوره انسان]]، [[آیه مباهله]] و [[آیه تطهیر]] و دسته دوم مانند [[آیه]] ۱۵ احقاف و [[آیات]] پایانی [[سوره فجر]]. | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۷: | ||
[[امام صادق]] {{ع}} در این باره میفرماید: "[[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} [[بیمار]] شدند و جد ایشان به همراه دو نفر دیگر به عیادتشان آمدند. یکی از آن دو نفر به [[حضرت علی]] {{ع}} گفت: "ای [[ابوالحسن]]، اگر برای فرزندانت نذری کنی [[خداوند]] آنان را [[شفاء]] میدهد". [[علی]] {{ع}} فرمود: "به شکرانه [[الهی]] سه روز [[روزه]] میگیرم". [[فاطمه]] {{س}} و [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} و فضه، خدمتکار آنها نیز همین [[نذر]] را کردند. [[خداوند]] [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} را [[شفا]] بخشید؛ [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} طبق [[نذر]] خود [[روزه]] گرفتن را آغاز کردند اما هیچ غذایی در [[خانه]] [[آل محمد]] {{صل}} نبود. پس [[علی]] {{ع}} پیش [[همسایه]] یهودیاش که [[شمعون]] نام داشت و پشمریس بود، رفت و از او پرسید: "آیا پشمی دارد که بدهد [[فاطمه]] {{س}}، دختر [[محمد]] {{صل}} آن را بریسد و در مقابل، سه پیمانه جو مزد بگیرد یا نه؟" آن [[یهودی]] پذیرفت، [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} پشم و جو را پیش [[فاطمه]] {{س}} آورد و داستان را برای [[حضرت زهرا]] {{س}} شرح داد. [[حضرت فاطمه]] {{س}} نیز این [[قرارداد]] را پذیرفت و از [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[اطاعت]] کرد. | [[امام صادق]] {{ع}} در این باره میفرماید: "[[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} [[بیمار]] شدند و جد ایشان به همراه دو نفر دیگر به عیادتشان آمدند. یکی از آن دو نفر به [[حضرت علی]] {{ع}} گفت: "ای [[ابوالحسن]]، اگر برای فرزندانت نذری کنی [[خداوند]] آنان را [[شفاء]] میدهد". [[علی]] {{ع}} فرمود: "به شکرانه [[الهی]] سه روز [[روزه]] میگیرم". [[فاطمه]] {{س}} و [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} و فضه، خدمتکار آنها نیز همین [[نذر]] را کردند. [[خداوند]] [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} را [[شفا]] بخشید؛ [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} طبق [[نذر]] خود [[روزه]] گرفتن را آغاز کردند اما هیچ غذایی در [[خانه]] [[آل محمد]] {{صل}} نبود. پس [[علی]] {{ع}} پیش [[همسایه]] یهودیاش که [[شمعون]] نام داشت و پشمریس بود، رفت و از او پرسید: "آیا پشمی دارد که بدهد [[فاطمه]] {{س}}، دختر [[محمد]] {{صل}} آن را بریسد و در مقابل، سه پیمانه جو مزد بگیرد یا نه؟" آن [[یهودی]] پذیرفت، [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} پشم و جو را پیش [[فاطمه]] {{س}} آورد و داستان را برای [[حضرت زهرا]] {{س}} شرح داد. [[حضرت فاطمه]] {{س}} نیز این [[قرارداد]] را پذیرفت و از [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[اطاعت]] کرد. | ||
سپس [[حضرت زهرا]] {{س}} از جا برخاست و یک سوم پشمها را ریسید و سپس یک صاع از جو را آرد و با آن خمیر درست کرد و پنج گرده نان برای [[اهل]] [[خانه]] پخت. [[علی]] {{ع}} [[نماز]] [[مغرب]] را با [[پیامبر]] {{صل}} خواند و به منزل آمد؛ سفره پهن شد و هر پنج نفر سر سفره نشستند. هنگامی که حضرت {{ع}} میخواست اولین لقمه را بردارد، درماندهای بر آستانه در ظاهر شد و گفت: "[[سلام]] بر شما [[اهل بیت]] [[محمد]] {{صل}}؛ درماندهای از درماندگان مسلمانم؛ از غذایی که میخورید به من نیز بدهید تا [[خدا]] از غذاهای بهشتی نصیبتان کند". [[علی]] {{ع}} نان خود را به وی داد و سپس به [[فاطمه]] {{س}} فرمود: " ای [[فاطمه]] که بزرگوار هستی و (به [[بهشت]] و نعمتهای آن) [[یقین]] داری و ای دختر [[بهترین]] [[انسانها]]، آیا نمیبینی مسکینی را که به در [[خانه]] ما آمده و سوز و گداز دارد (تقاضای کمک دارد). او از فقرش به [[خداوند]] [[شکایت]] میبرد و گرسنه و ناراحت به سوی ما آمده است. هر [[انسانی]] در گرو [[اعمال]] خود است و هر شخصی هم که [[کار نیک]] انجام دهد روز [[جزا]] (در موقف [[قیامت]]) با | سپس [[حضرت زهرا]] {{س}} از جا برخاست و یک سوم پشمها را ریسید و سپس یک صاع از جو را آرد و با آن خمیر درست کرد و پنج گرده نان برای [[اهل]] [[خانه]] پخت. [[علی]] {{ع}} [[نماز]] [[مغرب]] را با [[پیامبر]] {{صل}} خواند و به منزل آمد؛ سفره پهن شد و هر پنج نفر سر سفره نشستند. هنگامی که حضرت {{ع}} میخواست اولین لقمه را بردارد، درماندهای بر آستانه در ظاهر شد و گفت: "[[سلام]] بر شما [[اهل بیت]] [[محمد]] {{صل}}؛ درماندهای از درماندگان مسلمانم؛ از غذایی که میخورید به من نیز بدهید تا [[خدا]] از غذاهای بهشتی نصیبتان کند". [[علی]] {{ع}} نان خود را به وی داد و سپس به [[فاطمه]] {{س}} فرمود: " ای [[فاطمه]] که بزرگوار هستی و (به [[بهشت]] و نعمتهای آن) [[یقین]] داری و ای دختر [[بهترین]] [[انسانها]]، آیا نمیبینی مسکینی را که به در [[خانه]] ما آمده و سوز و گداز دارد (تقاضای کمک دارد). او از فقرش به [[خداوند]] [[شکایت]] میبرد و گرسنه و ناراحت به سوی ما آمده است. هر [[انسانی]] در گرو [[اعمال]] خود است و هر شخصی هم که [[کار نیک]] انجام دهد روز [[جزا]] (در موقف [[قیامت]]) با دست پر ([[اعمال صالح]]) نزد [[خداوند]] حاضر میشود و [[جایگاه]] او در [[بهشت]] [[خداوند]] [[رحیم]] است و [[خداوند]]، [[آتش]] را بر او [[حرام]] میگرداند. | ||
و کسی که [[بخیل]] است، [[روز قیامت]] ناراحت و [[غمگین]] در [[محضر الهی]] حاضر میشود، و او به [[آتش]] و [[جهنم]] کشیده میشود. و نوشیدنی ([[خوراک]]) او چرک و [[خون]] است (چرک و خونی که از [[بدن]] [[کفار]] میریزد)". | و کسی که [[بخیل]] است، [[روز قیامت]] ناراحت و [[غمگین]] در [[محضر الهی]] حاضر میشود، و او به [[آتش]] و [[جهنم]] کشیده میشود. و نوشیدنی ([[خوراک]]) او چرک و [[خون]] است (چرک و خونی که از [[بدن]] [[کفار]] میریزد)". | ||
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۷: | ||
سپس [[حضرت زهرا]] {{س}} از جا برخاست و تمامی آنچه را که در سفره بود به [[یتیم]] بخشید و آن [[شب]] نیز گرسنه خوابیدند و جز آب چیزی نخوردند. | سپس [[حضرت زهرا]] {{س}} از جا برخاست و تمامی آنچه را که در سفره بود به [[یتیم]] بخشید و آن [[شب]] نیز گرسنه خوابیدند و جز آب چیزی نخوردند. | ||
فردای آن روز [[حضرت فاطمه]] {{س}} یک سوم آخر پشمها را ریسید، و آخرین صاع از جوها را آرد و با آن خمیر درست کرد و پنج گرده نان برای [[اهل]] [[خانه]] پخت. [[علی]] {{ع}} [[نماز]] [[مغرب]] را با [[پیامبر]] {{صل}} خواند و به منزل آمد؛ سفره پهن شد و هر پنج نفر سر سفره نشستند. همان لحظهای که حضرت میخواست اولین لقمه را بخورد، اسیری از اسرای [[مشرکان]] بر آستانه در ظاهر شد و گفت: "[[سلام]] بر شما [[اهل بیت]] [[محمد]] {{صل}}؛ ما را [[اسیر]] کردید و به ما [[غذا]] نمیدهید؟" [[علی]] {{ع}} نان خود را در | فردای آن روز [[حضرت فاطمه]] {{س}} یک سوم آخر پشمها را ریسید، و آخرین صاع از جوها را آرد و با آن خمیر درست کرد و پنج گرده نان برای [[اهل]] [[خانه]] پخت. [[علی]] {{ع}} [[نماز]] [[مغرب]] را با [[پیامبر]] {{صل}} خواند و به منزل آمد؛ سفره پهن شد و هر پنج نفر سر سفره نشستند. همان لحظهای که حضرت میخواست اولین لقمه را بخورد، اسیری از اسرای [[مشرکان]] بر آستانه در ظاهر شد و گفت: "[[سلام]] بر شما [[اهل بیت]] [[محمد]] {{صل}}؛ ما را [[اسیر]] کردید و به ما [[غذا]] نمیدهید؟" [[علی]] {{ع}} نان خود را در دست او گذاشت؛ سپس فرمود: "[[فاطمه]] ای [[دختر پیامبر]] برگزیده و ای دختر [[پیامبری]] آقا و بزرگ! بر در [[خانه]] تو اسیری آمده که به [[اسلام]] [[هدایت]] نشده و (دست و پایش) با زنجیر بسته شده است. او از [[گرسنگی]] به سوی ما [[شکایت]] آورده در حالی که آواره است و هر کسی امروز (به او) [[غذا]] دهد در [[قیامت]] نتیجهاش را میبیند. هر چه که کشاورز ([[مؤمن]]) نزد [[خداوند]] بلند مرتبه و [[یکتا]]، بکارد فردا ([[قیامت]]) درو میکند. پس به من عطا کن و محرومم مکن". | ||
[[حضرت فاطمه]] {{س}} به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} گفت: "از جوها غیر از صاعی باقی نمانده و دیگر چیزی در دستانم نیست. به [[خدا]] قسم هر دو فرزندم گرسنهاند؛ خداوندا! آنها را زنده نگه دار و نمیران. [[پدر]] آنها [[اهل]] خیر و [[نیکی]] به دیگران است و دستان بخشندهای دارد. بر سرم مقنعهای نیست (مقنعهای ندارم که بر سر کنم) جز عبایی که آن را در مقابل پیمانهای بافتهام". سپس [[اهل بیت]] {{عم}} تمامی آنچه را که در سفره داشتند به [[اسیر]] دادند و [[شب]] را تا به صبح گرسنه خوابیدند و فردای آن روز نیز [[روزه]] گرفتند در حالی که هیچ غذایی نداشتند. | [[حضرت فاطمه]] {{س}} به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} گفت: "از جوها غیر از صاعی باقی نمانده و دیگر چیزی در دستانم نیست. به [[خدا]] قسم هر دو فرزندم گرسنهاند؛ خداوندا! آنها را زنده نگه دار و نمیران. [[پدر]] آنها [[اهل]] خیر و [[نیکی]] به دیگران است و دستان بخشندهای دارد. بر سرم مقنعهای نیست (مقنعهای ندارم که بر سر کنم) جز عبایی که آن را در مقابل پیمانهای بافتهام". سپس [[اهل بیت]] {{عم}} تمامی آنچه را که در سفره داشتند به [[اسیر]] دادند و [[شب]] را تا به صبح گرسنه خوابیدند و فردای آن روز نیز [[روزه]] گرفتند در حالی که هیچ غذایی نداشتند. | ||
خط ۱۵۰: | خط ۱۵۰: | ||
زمانی که آنها برگشتند به عاقب، که تصمیمگیرنده اصلی بود، گفتند: "ای عبدالمسیح نظر تو چیست؟" عاقب گفت: "به [[خدا]] قسم، ای گروه [[مسیحیان]] شما میدانید [[محمد]] فرستاده خداست، و درباره [[پیامبر]] شما، [[عیسی بن مریم]] [[کلام]] حقی گفت؛ قسم به [[خدا]] که هیچ قومی با [[پیامبری]] [[مباهله]] نکرد مگر اینکه بزرگشان زنده نماند و کوچکشان [[رشد]] نکرد. اگر شما چنین کنید، بیشک نابود میشوید. حال اگر شما چیزی را جز [[انس]] با دینتان و بر پاداشتن [[رسوم]] کنونی خود نمیپذیرید، با این مرد، خداحافظی کنید ([[صلح]] کنید) و به سرزمینهایتان بازگردید". | زمانی که آنها برگشتند به عاقب، که تصمیمگیرنده اصلی بود، گفتند: "ای عبدالمسیح نظر تو چیست؟" عاقب گفت: "به [[خدا]] قسم، ای گروه [[مسیحیان]] شما میدانید [[محمد]] فرستاده خداست، و درباره [[پیامبر]] شما، [[عیسی بن مریم]] [[کلام]] حقی گفت؛ قسم به [[خدا]] که هیچ قومی با [[پیامبری]] [[مباهله]] نکرد مگر اینکه بزرگشان زنده نماند و کوچکشان [[رشد]] نکرد. اگر شما چنین کنید، بیشک نابود میشوید. حال اگر شما چیزی را جز [[انس]] با دینتان و بر پاداشتن [[رسوم]] کنونی خود نمیپذیرید، با این مرد، خداحافظی کنید ([[صلح]] کنید) و به سرزمینهایتان بازگردید". | ||
پس [[رسول خدا]] {{صل}} برای [[مباهله]] خارج شد در حالی که بر دوش ایشان عبایی از موی سیاه بود و [[امام حسین]] {{ع}} را در آغوش و | پس [[رسول خدا]] {{صل}} برای [[مباهله]] خارج شد در حالی که بر دوش ایشان عبایی از موی سیاه بود و [[امام حسین]] {{ع}} را در آغوش و دست [[امام حسن]] {{ع}} را گرفته بود، و [[حضرت فاطمه]] {{س}} پشت سر ایشان [[راه]] میرفت. [[علی]] {{ع}} پشت سر [[فاطمه]] {{س}} [[راه]] میرفت، و [[رسول خدا]] {{صل}} به آنها میفرمود: "زمانی که من [[دعا]] کردم شما آمین بگویید". | ||
[[اسقف]] [[نجران]] به همراهان خود گفت: "ای گروه [[مسیحیان]]، من صورتهایی را میبینم که اگر از [[خداوند]] بخواهند که کوهی را از جا بر کَند، [[خداوند]] به خاطر آنها این کار را خواهد کرد. با آنان [[مباهله]] نکنید وگرنه هلاک میشوید و تا [[روز قیامت]] هیچ [[نصرانی]] بر روی [[زمین]] باقی نخواهد ماند". سپس به [[پیامبر]] {{صل}} گفتند: "ما [[صلاح]] را در آن دیدیم که با تو [[مباهله]] نکنیم و تو را بر دینت پایدار بداریم".[[پیامبر]] {{صل}} به آنها فرمود: "اگر از [[مباهله]] خودداری میکنید، پس [[اسلام]] بیاورید تا آنچه برای [[مسلمانان]] است، برای شما نیز باشد و هر چه بر ایشان است، بر شما نیز باشد"<ref>یعنی: خون و مال شما همانند مسلمانان، محترم باشد و شما نیز مانند مسلمانان، موظف هستید که در مملکت اسلامی در حضور مردم احکام اسلامی را محترم بشمارید (و مثلا، به طور آشکارا شراب ننوشید).</ref>. | [[اسقف]] [[نجران]] به همراهان خود گفت: "ای گروه [[مسیحیان]]، من صورتهایی را میبینم که اگر از [[خداوند]] بخواهند که کوهی را از جا بر کَند، [[خداوند]] به خاطر آنها این کار را خواهد کرد. با آنان [[مباهله]] نکنید وگرنه هلاک میشوید و تا [[روز قیامت]] هیچ [[نصرانی]] بر روی [[زمین]] باقی نخواهد ماند". سپس به [[پیامبر]] {{صل}} گفتند: "ما [[صلاح]] را در آن دیدیم که با تو [[مباهله]] نکنیم و تو را بر دینت پایدار بداریم".[[پیامبر]] {{صل}} به آنها فرمود: "اگر از [[مباهله]] خودداری میکنید، پس [[اسلام]] بیاورید تا آنچه برای [[مسلمانان]] است، برای شما نیز باشد و هر چه بر ایشان است، بر شما نیز باشد"<ref>یعنی: خون و مال شما همانند مسلمانان، محترم باشد و شما نیز مانند مسلمانان، موظف هستید که در مملکت اسلامی در حضور مردم احکام اسلامی را محترم بشمارید (و مثلا، به طور آشکارا شراب ننوشید).</ref>. | ||
آنها از [[پذیرش اسلام]] خودداری کردند. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "پس ما با شما [[نبرد]] میکنیم". آنها گفتند: "ما توان [[جنگیدن]] با [[عرب]] را نداریم، ولی با شما [[صلح]] میکنیم که اگر با ما نجنگید و ما را از دینمان باز ندارید، سالانه دو هزار [[جامه]] فاخر به شما بدهیم، که هزار تای آنها را در ماه صفر و هزار تای دیگر را در [[ماه رجب]]، به همراه سی [[زره]] آهنی عادی (منسوب به [[قوم عاد]]) به شما میدهیم". [[پیامبر خدا]] {{صل}} با این شرط با آنها [[صلح]] کرد و فرمود: "[[سوگند]] به آنکه [[جان]] من در | آنها از [[پذیرش اسلام]] خودداری کردند. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "پس ما با شما [[نبرد]] میکنیم". آنها گفتند: "ما توان [[جنگیدن]] با [[عرب]] را نداریم، ولی با شما [[صلح]] میکنیم که اگر با ما نجنگید و ما را از دینمان باز ندارید، سالانه دو هزار [[جامه]] فاخر به شما بدهیم، که هزار تای آنها را در ماه صفر و هزار تای دیگر را در [[ماه رجب]]، به همراه سی [[زره]] آهنی عادی (منسوب به [[قوم عاد]]) به شما میدهیم". [[پیامبر خدا]] {{صل}} با این شرط با آنها [[صلح]] کرد و فرمود: "[[سوگند]] به آنکه [[جان]] من در دست اوست، نابودی بر سر [[مردم]] [[نجران]] آویخته شده بود و اگر [[مباهله]] میکردند، به میمون و خوک، تبدیل میشدند و این وادی، بر سر آنان [[آتش]] میافروخت و [[خداوند]]، [[نجران]] و [[مردم]] آن را ریشهکن میکرد به طوری که حتی پرندهای بر روی درخت نمیماند؛ و بر [[نصرانیان]] سالی نمیگذشت، مگر آنکه همه آنها از بین میرفتند"<ref>التفسیر الکبیر، فخر رازی، ج۸، ص۸۵.</ref><ref>[[اکبر روستایی|روستایی، اکبر]]، [[حسین بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسین بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۳۲-۴۳۴.</ref> | ||
==== [[آیه مودت]] ==== | ==== [[آیه مودت]] ==== |