ابوبکر بن ابیقحافه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'دست' به 'دست'
جز (جایگزینی متن - 'جمعآوری قرآن' به 'جمعآوری قرآن') |
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
خبر مشابه دیگری، ایمان ابوبکر را به [[وحی]] [[تشبیه]] کرده است. بر پایه آن، ابوبکر در [[سفر تجاری]] به [[شام]]، خوابی دیده، آن را برای [[بحیرای راهب]] تعریف کرد. [[بحیرا]] در تعبیر آن از پیامبری خبر داد که در میان قریش مبعوث میشود و ابوبکر، نخست [[وزارت]] و سپس [[جانشینی]] وی را عهدهدار میگردد. رسول خدا {{صل}} پس از بعثت، [[خواب]] ابوبکر را دلیل بر [[صحت]] [[نبوت]] خود شمرد و ابوبکر ایمان آورد<ref>ابن عساکر، ج۳۰، ص۳۰ و ۳۱.</ref>. همسو با خبر بالا، از رسول خدا {{صل}} [[روایت]] ضعیفی<ref>ابن عدی، الکامل، ج۲، ص۸۷ و ج۳، ص۴۵۴.</ref> نقل کردهاند که [[ابوبکر]] و [[عمر]]، دو [[وزیر]] من از ساکنان [[زمین]] هستند<ref>ترمذی، ج۵، ص۲۷۸. نقد و ضعف روایات را بنگرید در: امینی، ج۷، ص۲۸۰-۲۷۱؛ و شوشتری، صوارم مهر قه، ص۳۳۸.</ref>. | خبر مشابه دیگری، ایمان ابوبکر را به [[وحی]] [[تشبیه]] کرده است. بر پایه آن، ابوبکر در [[سفر تجاری]] به [[شام]]، خوابی دیده، آن را برای [[بحیرای راهب]] تعریف کرد. [[بحیرا]] در تعبیر آن از پیامبری خبر داد که در میان قریش مبعوث میشود و ابوبکر، نخست [[وزارت]] و سپس [[جانشینی]] وی را عهدهدار میگردد. رسول خدا {{صل}} پس از بعثت، [[خواب]] ابوبکر را دلیل بر [[صحت]] [[نبوت]] خود شمرد و ابوبکر ایمان آورد<ref>ابن عساکر، ج۳۰، ص۳۰ و ۳۱.</ref>. همسو با خبر بالا، از رسول خدا {{صل}} [[روایت]] ضعیفی<ref>ابن عدی، الکامل، ج۲، ص۸۷ و ج۳، ص۴۵۴.</ref> نقل کردهاند که [[ابوبکر]] و [[عمر]]، دو [[وزیر]] من از ساکنان [[زمین]] هستند<ref>ترمذی، ج۵، ص۲۷۸. نقد و ضعف روایات را بنگرید در: امینی، ج۷، ص۲۸۰-۲۷۱؛ و شوشتری، صوارم مهر قه، ص۳۳۸.</ref>. | ||
بر اساس روایتی از [[محمد بن سائب کلبی]]، [[دوستی]] ابوبکر با [[رسول خدا]] {{صل}} سبب [[مسلمان]] شدن وی بود؛ زیرا [[پیش از بعثت]]، رفت و آمد زیادی به [[منزل]] آن حضرت داشت، با ایشان بسیار [[گفتگو]] میکرد و از زوایای [[زندگی پیامبر]] و گفتار [[ورقة بن نوفل]] درباره آن حضرت باخبر و [[منتظر]] [[بعثت]] ایشان بود! او [[شریک]] تجاری [[حکیم بن حزام]] شد و پیش از رفتن به [[سفر]] نزد او بود که به [[حکیم]] خبر دادند [[خدیجه]] | بر اساس روایتی از [[محمد بن سائب کلبی]]، [[دوستی]] ابوبکر با [[رسول خدا]] {{صل}} سبب [[مسلمان]] شدن وی بود؛ زیرا [[پیش از بعثت]]، رفت و آمد زیادی به [[منزل]] آن حضرت داشت، با ایشان بسیار [[گفتگو]] میکرد و از زوایای [[زندگی پیامبر]] و گفتار [[ورقة بن نوفل]] درباره آن حضرت باخبر و [[منتظر]] [[بعثت]] ایشان بود! او [[شریک]] تجاری [[حکیم بن حزام]] شد و پیش از رفتن به [[سفر]] نزد او بود که به [[حکیم]] خبر دادند [[خدیجه]] دست از [[بت]] کشیده و شوهرش را [[پیامبری]] مانند [[موسی]] {{ع}} میداند. ابوبکر نزد رسول خدا {{صل}} رفت و جویای اخباری در این باب شد و هنگامی که رسول خدا {{صل}} داستان را برای وی بازگو کرد، ایشان را [[تصدیق]] نمود و [[ایمان]] آورد. او با فسخ [[قرارداد]] تجاری خود با حکیم، آن حضرت را سودآورتر از [[تجارت]] وصف کرد و ملازم رسول خدا {{صل}} شد<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، ج۱۰، ص۵۲.</ref>. بر اساس روایتی مشابه، خدیجه به [[بتها]] [[ناسزا]] میگفت و ابوبکر درباره [[مقاومت]] [[قریش]] با رسول خدا {{صل}} [[سخن]] گفت و سپس [[اسلام]] آورد <ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۵۵. شبیه این روایت را بنگرید در: ابن اثیر، ج۳، ص۳۱۲.</ref>.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوبکر بن ابیقحافه»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۱۵۸-۱۶۰.</ref> | ||
با دقت و تأمل در دادههای [[تاریخی]]، قول به [[اسلام]] [[ابوبکر]] پس از چند نفر، [[استواری]] بیش تری مییابد<ref>یعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ البدء والتاریخ، ج۴، ص ۱۴۵.</ref>؛ به هر روی، [[ابوبکر]] پس از [[اسلام]]، چون دیگر [[مسلمانان]] زیست. داستان [[زندگی]] او در این دوره، مانند پیش از آن، با همه آن چه درباره [[اعمال]] مسلمانی وی در منابع آوردهاند، [[عظمت]] و برجستگی ویژهای ندارد<ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی]] و [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]]، [[ابوبكر (مقاله)|مقاله «ابوبكر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص ۶۱۰.</ref>. | با دقت و تأمل در دادههای [[تاریخی]]، قول به [[اسلام]] [[ابوبکر]] پس از چند نفر، [[استواری]] بیش تری مییابد<ref>یعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ البدء والتاریخ، ج۴، ص ۱۴۵.</ref>؛ به هر روی، [[ابوبکر]] پس از [[اسلام]]، چون دیگر [[مسلمانان]] زیست. داستان [[زندگی]] او در این دوره، مانند پیش از آن، با همه آن چه درباره [[اعمال]] مسلمانی وی در منابع آوردهاند، [[عظمت]] و برجستگی ویژهای ندارد<ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی]] و [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]]، [[ابوبكر (مقاله)|مقاله «ابوبكر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص ۶۱۰.</ref>. | ||
خط ۱۴۴: | خط ۱۴۴: | ||
=== [[بنومصطلق]] === | === [[بنومصطلق]] === | ||
ابوبکر سال پنجم از اسب سواران [[غزوه مریسیع]] ([[بنومصطلق]])<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۰۵.</ref> و بنابر [[اختلاف روایات]]، وی یا [[عمار بن یاسر]] [[پرچمدار]] [[مهاجران]] بود<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۰۷.</ref>. در بازگشت از [[مریسیع]]، گردنبند [[عایشه]] مفقود شد که به موجب آن رسول خدا {{صل}} و مسلمانان تا صبح در محل ماندند و ابوبکر از [[ناراحتی]] این پیش آمد، | ابوبکر سال پنجم از اسب سواران [[غزوه مریسیع]] ([[بنومصطلق]])<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۰۵.</ref> و بنابر [[اختلاف روایات]]، وی یا [[عمار بن یاسر]] [[پرچمدار]] [[مهاجران]] بود<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۰۷.</ref>. در بازگشت از [[مریسیع]]، گردنبند [[عایشه]] مفقود شد که به موجب آن رسول خدا {{صل}} و مسلمانان تا صبح در محل ماندند و ابوبکر از [[ناراحتی]] این پیش آمد، دست خود را به پهلوی عایشه کوبید و آنگاه [[آیه تیمم]] نازل شد<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۲۶.</ref>. | ||
بنابر مشهور [[اهل سنت]] و بسیاری از [[منابع شیعه]]، عایشه، [[همسر رسول خدا]] {{صل}} در بازگشت از [[غزوه]] بنو مصطلق از همراهی با [[سپاهیان اسلام]] بازماند و [[منافقان]]، [[شایعه]] [[افک]] را منتشر کردند. عایشه مدتی به [[منزل]] [[أبوبکر]] رفت و به گفته واقدی<ref>واقدی، ج۱، ص۴۳۳.</ref> ابوبکر وی را [[سرزنش]] و برای او آرزوی [[مرگ]] کرد. أبوبکر پس از [[نزول آیات]] ۱۱-۲۶ سوره نور سوگند خورد کمک خود را به "مسطح"، گوینده افک بر [[ضد]] عایشه، قطع کند که به [[روایت]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمَانِكُمْ}}<ref>«(نام) خداوند را دستاویزی برای سوگندهای خویش قرار ندهید» سوره بقره، آیه ۲۲۴.</ref>. و به روایت آیه {{متن قرآن|وَلَا يَأْتَلِ أُولُو الْفَضْلِ مِنْكُمْ}}<ref>«و سرمایهداران و توانگران از شما نباید سوگند یاد کنند» سوره نور، آیه ۲۲.</ref> نازل شد<ref>ر.ک: ابن هشام، ج۳، ص۳۰۹-۳۲۱.</ref>. در اینکه [[ابوبکر]] مسطح را [[عفو]] کرده یا در [[سرزنش]] او [[شعر]] گفته باشد، منابع [[اختلاف]] دارند<ref>ر.ک: ابن شبه، ج۱، ص۳۱۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۲۹۶؛ نویری، ج۱۶، ص۴۱۴.</ref>. [[علی بن ابراهیم]]<ref>علی بن ابراهیم، ج۲، ص۱۰۰.</ref> در یکی از دو نقلش، [[حدیث]] [[افک]] را درباره [[ماریه]] [[همسر]] دیگر [[رسول خدا]] {{صل}} میداند. براساس [[روایت]] وی، ماریه برای [[عایشه]] و [[حفصه]] قابل [[تحمل]] نبود. از این رو، [[شکایت]] نزد ابوبکر و [[عمر]] بردند و سرانجام [[تصمیم]] به [[تهمت]] گرفتند. روایت [[حسین بن حمدان خصیبی]]<ref>که به دلیل فساد مذهب، مورد تأیید علمای رجال نیست؛ نجاشی، ص۶۷.</ref> دخالت ابوبکر را در این حادثه نشان میدهد<ref>ر.ک: بحرانی، ج۳، ص۱۲۷. برای مطالعه بیشتر ر.ک: حسین حسینیان مقدم، حدیث افک، ص۱۵۹-۱۸۹.</ref>. | بنابر مشهور [[اهل سنت]] و بسیاری از [[منابع شیعه]]، عایشه، [[همسر رسول خدا]] {{صل}} در بازگشت از [[غزوه]] بنو مصطلق از همراهی با [[سپاهیان اسلام]] بازماند و [[منافقان]]، [[شایعه]] [[افک]] را منتشر کردند. عایشه مدتی به [[منزل]] [[أبوبکر]] رفت و به گفته واقدی<ref>واقدی، ج۱، ص۴۳۳.</ref> ابوبکر وی را [[سرزنش]] و برای او آرزوی [[مرگ]] کرد. أبوبکر پس از [[نزول آیات]] ۱۱-۲۶ سوره نور سوگند خورد کمک خود را به "مسطح"، گوینده افک بر [[ضد]] عایشه، قطع کند که به [[روایت]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمَانِكُمْ}}<ref>«(نام) خداوند را دستاویزی برای سوگندهای خویش قرار ندهید» سوره بقره، آیه ۲۲۴.</ref>. و به روایت آیه {{متن قرآن|وَلَا يَأْتَلِ أُولُو الْفَضْلِ مِنْكُمْ}}<ref>«و سرمایهداران و توانگران از شما نباید سوگند یاد کنند» سوره نور، آیه ۲۲.</ref> نازل شد<ref>ر.ک: ابن هشام، ج۳، ص۳۰۹-۳۲۱.</ref>. در اینکه [[ابوبکر]] مسطح را [[عفو]] کرده یا در [[سرزنش]] او [[شعر]] گفته باشد، منابع [[اختلاف]] دارند<ref>ر.ک: ابن شبه، ج۱، ص۳۱۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۲۹۶؛ نویری، ج۱۶، ص۴۱۴.</ref>. [[علی بن ابراهیم]]<ref>علی بن ابراهیم، ج۲، ص۱۰۰.</ref> در یکی از دو نقلش، [[حدیث]] [[افک]] را درباره [[ماریه]] [[همسر]] دیگر [[رسول خدا]] {{صل}} میداند. براساس [[روایت]] وی، ماریه برای [[عایشه]] و [[حفصه]] قابل [[تحمل]] نبود. از این رو، [[شکایت]] نزد ابوبکر و [[عمر]] بردند و سرانجام [[تصمیم]] به [[تهمت]] گرفتند. روایت [[حسین بن حمدان خصیبی]]<ref>که به دلیل فساد مذهب، مورد تأیید علمای رجال نیست؛ نجاشی، ص۶۷.</ref> دخالت ابوبکر را در این حادثه نشان میدهد<ref>ر.ک: بحرانی، ج۳، ص۱۲۷. برای مطالعه بیشتر ر.ک: حسین حسینیان مقدم، حدیث افک، ص۱۵۹-۱۸۹.</ref>. | ||
خط ۲۹۸: | خط ۲۹۸: | ||
پیش از بازگشت [[سپاه اسامه]] به [[مدینه]]، گفتگوی [[نمایندگان]] [[مرتدان]] در معاف بودن از پرداخت زکات به نتیجه نرسید و افرادی از [[قبایل]] [[ذَبیان]] و [[عَبَس]] به مدینه [[حمله]] کردند که با [[آمادگی]] [[مسلمانان]] و [[نگهبانی]] افرادی مانند [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}}، [[زبیر]]، [[طلحه]] و [[ابن مسعود]] از گذرگاهها روبه رو شده، گریختند و در بازگشت [[مسلمانی]] را کشتند. ابوبکر برای [[نبرد]] با [[شورشیان]] تا ذوالقَصّه (در یک منزلی مدینه در مسیر [[ربذه]]) بیرون رفته، آنان را [[شکست]] داد. آنگاه یازده [[فرمانده]]، از جمله<ref>واقدی، الرده، ص۴؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۴۸۳.</ref> [[خالد بن ولید]]، [[عمرو بن عاص]] و [[عکرمة بن ابی جهل]] را با فرمانی مشابه به مناطق [[ارتداد]] فرستاد و با اعلام {{عربی|"الاذان شعار الايمان"}}؛ [[دستور]] داد از نبرد با کسانی که [[اذان]] میگویند و نماز میخوانند، خودداری شود<ref>عبدالرزاق صنعانی، ج۱، ص۴۸۳ و ج۱۰، ص۱۷۳.</ref> اما دیگران را بکشند و بسوزانند. در این [[نبردها]] که در مدتی کوتاه به [[پیروزی]] ابوبکر انجامید، [[مسیلمه]] [[کذاب]] در یمامه و أسود عنسی در [[یمن]] کشته شدند و [[اشعث بن قیس]] را با [[غل و زنجیر]] نزد ابوبکر آوردند. ابوبکر وی را بخشید و خواهرش را به [[ازدواج]] وی درآورد <ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۱۸۹ و ۳۳۴.</ref>. همچنین در این نبردها، [[خالد بن ولید]]، [[مالک بن نویره]] [[مسلمان]] را به قصد [[تجاوز]] به همسرش کُشت و در همان [[روز]] با همسرش همبستر شد و ابوبکر [[حکم خدا]] را درباره وی [[اجرا]] نکرد<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۳۱ و ۱۳۲؛ ابن اعثم، ج۱، ص۲۰.</ref>. همو اسیرانی را کشت، در حالی که آنان با سرودن شعری اعلام داشتند ما نماز میخوانیم، ریختن [[خون]] ما بر [[خالد]] [[حرام]] است و [[خدا]] میداند [[کافر]] نیستیم<ref>واقدی، الرده، ص۱۰۷.</ref>. اما به دلیل [[تلاش فوق العاده]] [[خالد]]، بنا بر روایتی [[ابوبکر]] وی را "[[سیف الله]]" نامید<ref>ابن درید، ص۱۴۹.</ref>. | پیش از بازگشت [[سپاه اسامه]] به [[مدینه]]، گفتگوی [[نمایندگان]] [[مرتدان]] در معاف بودن از پرداخت زکات به نتیجه نرسید و افرادی از [[قبایل]] [[ذَبیان]] و [[عَبَس]] به مدینه [[حمله]] کردند که با [[آمادگی]] [[مسلمانان]] و [[نگهبانی]] افرادی مانند [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}}، [[زبیر]]، [[طلحه]] و [[ابن مسعود]] از گذرگاهها روبه رو شده، گریختند و در بازگشت [[مسلمانی]] را کشتند. ابوبکر برای [[نبرد]] با [[شورشیان]] تا ذوالقَصّه (در یک منزلی مدینه در مسیر [[ربذه]]) بیرون رفته، آنان را [[شکست]] داد. آنگاه یازده [[فرمانده]]، از جمله<ref>واقدی، الرده، ص۴؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۴۸۳.</ref> [[خالد بن ولید]]، [[عمرو بن عاص]] و [[عکرمة بن ابی جهل]] را با فرمانی مشابه به مناطق [[ارتداد]] فرستاد و با اعلام {{عربی|"الاذان شعار الايمان"}}؛ [[دستور]] داد از نبرد با کسانی که [[اذان]] میگویند و نماز میخوانند، خودداری شود<ref>عبدالرزاق صنعانی، ج۱، ص۴۸۳ و ج۱۰، ص۱۷۳.</ref> اما دیگران را بکشند و بسوزانند. در این [[نبردها]] که در مدتی کوتاه به [[پیروزی]] ابوبکر انجامید، [[مسیلمه]] [[کذاب]] در یمامه و أسود عنسی در [[یمن]] کشته شدند و [[اشعث بن قیس]] را با [[غل و زنجیر]] نزد ابوبکر آوردند. ابوبکر وی را بخشید و خواهرش را به [[ازدواج]] وی درآورد <ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۱۸۹ و ۳۳۴.</ref>. همچنین در این نبردها، [[خالد بن ولید]]، [[مالک بن نویره]] [[مسلمان]] را به قصد [[تجاوز]] به همسرش کُشت و در همان [[روز]] با همسرش همبستر شد و ابوبکر [[حکم خدا]] را درباره وی [[اجرا]] نکرد<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۳۱ و ۱۳۲؛ ابن اعثم، ج۱، ص۲۰.</ref>. همو اسیرانی را کشت، در حالی که آنان با سرودن شعری اعلام داشتند ما نماز میخوانیم، ریختن [[خون]] ما بر [[خالد]] [[حرام]] است و [[خدا]] میداند [[کافر]] نیستیم<ref>واقدی، الرده، ص۱۰۷.</ref>. اما به دلیل [[تلاش فوق العاده]] [[خالد]]، بنا بر روایتی [[ابوبکر]] وی را "[[سیف الله]]" نامید<ref>ابن درید، ص۱۴۹.</ref>. | ||
برخی از ابوبکر برای [[مبارزه]] با [[اهل]] رده [[سلاح]] گرفتند، اما آن را در [[راه]] مبارزه با ابوبکر به کار بردند<ref>عبدالرزاق صنعانی، ج۱۰، ص۱۷۲.</ref>. [[طبری]]<ref>تاریخ، ج۲، ص۴۹۲.</ref> در این باره از [[ایاس بن عبدیالیل]] (فُجاءه) از [[قبیله]] [[بنو سلیم]] نام برده است که از ابوبکر [[سلاح]] گرفت و به [[مسلمانان]] [[حمله]] برد. ابوبکر وی را [[شکست]] داد [[اسیر]] کرد و او را در [[بقیع]] با دست و پای بسته در [[آتش]] سوزاند. ابوبکر [[زنان]] اهل رِدّه را اسیر میکرد و میفروخت<ref>عبدالرزاق صنعانی، ج۱۰، ص۱۷۶.</ref>، أما [[عمر]] با این کار [[مخالف]] بود و پس از آنکه به [[خلافت]] رسید، [[اسیران]] را به نوعی [[آزاد]] کرد<ref>ابن عبدالبر، الاستذکار، ج۲، ص۱۵۲.</ref>. [[مهاجر بن أبی أمیه مخزومی]]، در ماجرای [[ارتداد]] قبیله کِندَه، | برخی از ابوبکر برای [[مبارزه]] با [[اهل]] رده [[سلاح]] گرفتند، اما آن را در [[راه]] مبارزه با ابوبکر به کار بردند<ref>عبدالرزاق صنعانی، ج۱۰، ص۱۷۲.</ref>. [[طبری]]<ref>تاریخ، ج۲، ص۴۹۲.</ref> در این باره از [[ایاس بن عبدیالیل]] (فُجاءه) از [[قبیله]] [[بنو سلیم]] نام برده است که از ابوبکر [[سلاح]] گرفت و به [[مسلمانان]] [[حمله]] برد. ابوبکر وی را [[شکست]] داد [[اسیر]] کرد و او را در [[بقیع]] با دست و پای بسته در [[آتش]] سوزاند. ابوبکر [[زنان]] اهل رِدّه را اسیر میکرد و میفروخت<ref>عبدالرزاق صنعانی، ج۱۰، ص۱۷۶.</ref>، أما [[عمر]] با این کار [[مخالف]] بود و پس از آنکه به [[خلافت]] رسید، [[اسیران]] را به نوعی [[آزاد]] کرد<ref>ابن عبدالبر، الاستذکار، ج۲، ص۱۵۲.</ref>. [[مهاجر بن أبی أمیه مخزومی]]، در ماجرای [[ارتداد]] قبیله کِندَه، دست زنی را که به ابوبکر [[ناسزا]] گفت، قطع کرد. از این رو، ابوبکر در نامهای، مثله کردن [[مخالفان]] را [[ممنوع]] نمود <ref>بلاذری، أنساب الاشراف، ج۱، ص۹۹.</ref>. | ||
[[عایشه]] گوید: حوادث پس از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}}، کوههای [[استوار]] را متلاشی میکرد، اما پدرم بر آنها چیره شد: از سویی در [[مدینه]] [[نفاق]] جلوه کرد و از سویی دیگر [[عرب]] [[مرتد]] شد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۵۸.</ref>.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوبکر بن ابیقحافه»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۱۷۵-۱۷۶.</ref> | [[عایشه]] گوید: حوادث پس از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}}، کوههای [[استوار]] را متلاشی میکرد، اما پدرم بر آنها چیره شد: از سویی در [[مدینه]] [[نفاق]] جلوه کرد و از سویی دیگر [[عرب]] [[مرتد]] شد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۵۸.</ref>.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوبکر بن ابیقحافه»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۱۷۵-۱۷۶.</ref> | ||
خط ۳۳۳: | خط ۳۳۳: | ||
== مسائل [[قضایی]] == | == مسائل [[قضایی]] == | ||
میان ابوبکر و عمر در معنای کلاله [[اختلاف]] نظر بود. [[ابوبکر]] آن را به مرد بدون [[پدر]] و فرزند، و [[عمر]] به مرد بدون فرزند معنا میکرد. عمر در لحظات پایانی عمرش به دلیل موافقت با ابوبکر از نظر خود برگشت<ref>عبدالرزاق صنعانی، ج۱۰، ص۳۰۴.</ref>. [[امیرمؤمنان]] {{ع}} با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«از تو نظر میخواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر میدهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر میرسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث میبرد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را میبرند و اگر (میراثبران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث میبرد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان میدارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۱۷۶.</ref>، نظر [[اجتهادی]] ابوبکر را در معنای کلاله رد کرد<ref>مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۰۰.</ref>. [[یَعلی بن مُنیه]]، [[کارگزار]] ابوبکر در [[یمن]]، | میان ابوبکر و عمر در معنای کلاله [[اختلاف]] نظر بود. [[ابوبکر]] آن را به مرد بدون [[پدر]] و فرزند، و [[عمر]] به مرد بدون فرزند معنا میکرد. عمر در لحظات پایانی عمرش به دلیل موافقت با ابوبکر از نظر خود برگشت<ref>عبدالرزاق صنعانی، ج۱۰، ص۳۰۴.</ref>. [[امیرمؤمنان]] {{ع}} با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«از تو نظر میخواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر میدهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر میرسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث میبرد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را میبرند و اگر (میراثبران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث میبرد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان میدارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۱۷۶.</ref>، نظر [[اجتهادی]] ابوبکر را در معنای کلاله رد کرد<ref>مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۰۰.</ref>. [[یَعلی بن مُنیه]]، [[کارگزار]] ابوبکر در [[یمن]]، دست دزدی را [[برید]]. او در زمانی بعد، مهمان ابوبکر شد و پیوسته شبها به [[عبادت]] پرداخت، روزها [[روزه]] گرفت و بریدن دستش را [[ظلم و ستم]] [[یَعلی بن مُنیه]] وصف میکرد. ابوبکر از دزدی و این گونه عبادت وی حیران بود که سارق، گردنبند [[اسماء بنت عمیس]]، [[همسر]] [[خلیفه]] را نیز دزدید و گریخت. خلیفه، دست دیگر یا به روایتی پای او را نیز برید. این [[فتوا]] و [[عمل]] ابوبکر، در [[فقه اسلامی]] مبنای فتوای گروهی<ref>ر.ک: مالک، ج۲، ص۸۳۶؛ شافعی، ج۶، ص۱۶۲.</ref> قرار گرفته است و گروهی نیز آن را [[خطا]] دانسته، قطع دست را در مرتبه دوم [[مخالف]] نظر همه [[فقهای اسلامی]] پنداشتهاند<ref>ر.ک: فضل بن شاذان، ص۱۷۸.</ref>. | ||
[[رسول خدا]] {{صل}} ماتع را که از مخنثین [[مدینه]] بود، به سبب شیفتگیاش به [[زنان]] به چراگاهها [[تبعید]] کرد. او پس از [[رحلت]] آن حضرت به مدینه آمد، ولی ابوبکر و پس از وی عمر، به [[احترام]] حُکم رسول خدا {{صل}} او را به تبعیدگاه خود بازگرداندند. اما پس از عمر به مدینه آمد و با [[مردم]] [[زندگی]] کرد<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۳۴؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۵۱۹.</ref>. | [[رسول خدا]] {{صل}} ماتع را که از مخنثین [[مدینه]] بود، به سبب شیفتگیاش به [[زنان]] به چراگاهها [[تبعید]] کرد. او پس از [[رحلت]] آن حضرت به مدینه آمد، ولی ابوبکر و پس از وی عمر، به [[احترام]] حُکم رسول خدا {{صل}} او را به تبعیدگاه خود بازگرداندند. اما پس از عمر به مدینه آمد و با [[مردم]] [[زندگی]] کرد<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۳۴؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۵۱۹.</ref>. | ||
خط ۳۹۰: | خط ۳۹۰: | ||
٣. نمازگزاردن [[ابوبکر]] در زمان [[رسول اکرم]] {{صل}} و در [[مسجد]] ایشان، دیگر فضیلتی است که در مقابل [[مؤمن الطاق]] برای [[ابوبکر]] مطرح شده است. [[مؤمن الطاق]] که این ادعا را به [[تهمت]] نزدیکتر میداند تا [[فضیلت]]، میکوشد نشان دهد این حرکت [[ابوبکر]] به [[دستور]] [[رسول خدا]] {{صل}} نبوده است. وی با این [[استدلال]] که اگر [[نماز]] گزاردن او مورد [[رضایت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بود، وی را از این کار [[عزل]] نمیکردند، تلاش میکند با حصرِ [[عقلی]] حالاتِ مختلف نمازگزاردن [[ابوبکر]]، فعل او را در قبال [[رضایت]] [[رسول خدا]] {{صل}} بسنجد و نشان دهد در هر صورت آنچه [[ابوبکر]] انجام داده مایه خجلت و [[شرمساری]] وی خواهد شد نه [[فضیلت]] برای او. [[مؤمن الطاق]] بیان میکند که [[نماز]] مذکور از دو حالت خارج نیست: | ٣. نمازگزاردن [[ابوبکر]] در زمان [[رسول اکرم]] {{صل}} و در [[مسجد]] ایشان، دیگر فضیلتی است که در مقابل [[مؤمن الطاق]] برای [[ابوبکر]] مطرح شده است. [[مؤمن الطاق]] که این ادعا را به [[تهمت]] نزدیکتر میداند تا [[فضیلت]]، میکوشد نشان دهد این حرکت [[ابوبکر]] به [[دستور]] [[رسول خدا]] {{صل}} نبوده است. وی با این [[استدلال]] که اگر [[نماز]] گزاردن او مورد [[رضایت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بود، وی را از این کار [[عزل]] نمیکردند، تلاش میکند با حصرِ [[عقلی]] حالاتِ مختلف نمازگزاردن [[ابوبکر]]، فعل او را در قبال [[رضایت]] [[رسول خدا]] {{صل}} بسنجد و نشان دهد در هر صورت آنچه [[ابوبکر]] انجام داده مایه خجلت و [[شرمساری]] وی خواهد شد نه [[فضیلت]] برای او. [[مؤمن الطاق]] بیان میکند که [[نماز]] مذکور از دو حالت خارج نیست: | ||
# یا این است که [[حیله]] و نیرنگی در این کار بوده و چون به [[پیامبر]] {{صل}} چنین احساسی | # یا این است که [[حیله]] و نیرنگی در این کار بوده و چون به [[پیامبر]] {{صل}} چنین احساسی دست داد، با آن حالت شدّت [[بیماری]] به [[مسجد]] رفته و او را از اقامه [[جماعت]] باز داشتند، تا بعد از حضرتش {{صل}} این [[نماز]] نهادن، حجتی از بهر او در امر [[خلافت]] نباشد، و [[مردمان]] نیز در قبول دعوی او معذور نباشند. | ||
# یا بدین صورت است که [[رسول خدا]] او را به این [[نماز]] امر کرد و به او [[تفویض]] فرمود، چنان که در حکایت [[تبلیغ]] [[سوره]] [[مبارکه]] [[برائت]] و [[مأمور]] شدن [[ابوبکر]] از جانب [[رسول خدا]] {{صل}} همین صورت یافت؛ پس از آن [[جبرئیل]] نازل شد و عرض کرد: این [[سوره]] را جز تو یا مردی که از تو باشد، نباید برساند، پس [[رسول خدا]] {{صل}} [[علی]] {{ع}} را در [[طلب]] [[ابوبکر]] بفرستاد و آن [[سوره]] را از وی گرفت و او را از نگاهداری آن [[سوره]] و از رسانیدن [[احکام]] آن معزول داشت. قصد این [[نماز]] نهادن نیز بر این منوال است؛ و در هر دو حالت وی مذموم است؛ چه آنچه از وی مستور بود، مکشوف گشت و [[ظهور]] این قضیه، خود دلیلی واضح و روشن است که [[ابوبکر]] بعد از [[رسول خدا]] {{صل}}، صلاحیت [[خلافت]] آن [[حضرت]] را ندارد و نیز بر هیچ چیز از [[امور دینی]] [[مأمون]] نیست<ref>ر.ک: طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۷۹-۳۷۸؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج۴۷، باب ۱۲، ص۳۹۶.</ref>. | # یا بدین صورت است که [[رسول خدا]] او را به این [[نماز]] امر کرد و به او [[تفویض]] فرمود، چنان که در حکایت [[تبلیغ]] [[سوره]] [[مبارکه]] [[برائت]] و [[مأمور]] شدن [[ابوبکر]] از جانب [[رسول خدا]] {{صل}} همین صورت یافت؛ پس از آن [[جبرئیل]] نازل شد و عرض کرد: این [[سوره]] را جز تو یا مردی که از تو باشد، نباید برساند، پس [[رسول خدا]] {{صل}} [[علی]] {{ع}} را در [[طلب]] [[ابوبکر]] بفرستاد و آن [[سوره]] را از وی گرفت و او را از نگاهداری آن [[سوره]] و از رسانیدن [[احکام]] آن معزول داشت. قصد این [[نماز]] نهادن نیز بر این منوال است؛ و در هر دو حالت وی مذموم است؛ چه آنچه از وی مستور بود، مکشوف گشت و [[ظهور]] این قضیه، خود دلیلی واضح و روشن است که [[ابوبکر]] بعد از [[رسول خدا]] {{صل}}، صلاحیت [[خلافت]] آن [[حضرت]] را ندارد و نیز بر هیچ چیز از [[امور دینی]] [[مأمون]] نیست<ref>ر.ک: طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۷۹-۳۷۸؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج۴۷، باب ۱۲، ص۳۹۶.</ref>. | ||