جابر بن عبدالله انصاری در تراجم و رجال: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'دست' به 'دست'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست')
خط ۲۴: خط ۲۴:
[[سیدالشهداء]] {{ع}} در [[روز عاشورا]] پس از بیان جایگاه خود نسبت به [[رسول خدا]] {{صل}} از آنان خواست چنانچه به سخنان او [[اطمینان]] ندارند از اصحابی چون [[جابر بن عبدالله انصاری]] بپرسند. مفید<ref>مسار الشیعه، ص۴۶.</ref> و [[طوسی]]<ref>مصباح، ص۷۸۷.</ref> جابر را نخستین [[زائر]] [[قبر امام حسین]] {{ع}} نام برده‌اند که در بیستم صفر سال ۶۱ ([[اربعین]] [[شهادت امام]]) به همراه شاگردش [[عطیة بن سعد]] عوفی از [[مدینه]] به کربلا آمد. او پس از [[غسل]] در [[فرات]]، [[شهدای کربلا]] را چنان زیارت کرد که متن آن [[معرفت]] و [[اعتقاد]] عمیق او را نسبت به اهل بیت {{ع}} نشان داده است. جابر پس از زیارت با استناد به سخنی از [[پیامبر]] خود را [[شریک]] قیام امام حسین {{ع}} خواند و به [[عطیه]] تأکید کرد که همواره در کنار اهل بیت {{ع}} باشد<ref>ر. ک: طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۲۰۷؛ عمادالدین طبری، بشارة المصطفی، ص۱۲۵؛ مصباح الزائر، ص۲۸۶-۲۸۸؛ ابن نما حلی، محمد بن جعفر، مثیر الاحزان، ص۸۶.</ref>. [[ابن طاووس]]<ref>اقبال، ج۳، ص۱۰۰-۱۰۱.</ref> بازگشت اهل بیت {{ع}} و زیارت آنان و نیز جابر را در اربعین اول بعید دانسته است و این مطلب با شواهدی نیز [[تأیید]] می‌شود. در روایت یادشده به [[نابینایی]] جابر اشاره شده و این با [[اخبار]] دیگر قابل جمع نیست. در روایتی [[امام باقر]] {{ع}} [[وثاقت]]<ref>فروع کافی، ج۷، ص۱۱۴.</ref> و [[شفاعت]] جابر را [[تأیید]] و ضمانت کرده است<ref>شوشتری، محمد تقی، قاموس الرجال، ج۲، ص۵۱۶.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} جابر را از [[خواص]] [[اهل بیت]]<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۶۹؛ مفید، اختصاص، ص۶۲.</ref> و از جمله هفت نفری برشمرده که به [[آیه مودت]] [[وفا]] کردند. او پس از [[شهادت امام حسین]] {{ع}} بر [[اعتقاد]] به اهل بیت طلا باقی ماند <ref>حمیری، عبدالله بغدادی، قرب الاسناد، ص۳۸؛ مفید، محمد بن محمد (منسوب)، الاختصاص، ص۶۳.</ref>. همچنین امام صادق {{ع}} [[دوستی]] کسانی چون جابر را [[واجب]] شمرده است<ref>صدوق، خصال، ص۶۱۰-۶۰۳.</ref>. زمانی که [[بسر بن ارطاة]] در پی [[غارت]] [[مدینه]]، به [[زور]] از [[مردم]] برای [[معاویه]] [[بیعت]] گرفت جابر مخفی شد و بسر، بنو [[سلمه]] را واداشت تا او را احضار کنند. جابر در این باره از [[ام سلمه]] نظر خواست و او گفت که هرچند این [[بیعت]] [[ضلالت]] است، اما برای [[حفظ جان]]، همچون [[اصحاب کهف]] باید [[تقیه]] نمود<ref>یعقوبی، احمد بن واضح، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۹۷؛ ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۲، ص۶۰۶-۶۰۴؛ ابن یونس، تاریخ المصریین، ج۱، ص۶۴.</ref>. [[مسعودی]]<ref>مروج الذهب، ج۳، ص۱۱۶-۱۱۵.</ref> به [[دیدار]] جابر با معاویه اشاره کرده که چند روزی او را معطل کرد و وقتی بر معاویه وارد شد گفت: آیا نشنیده‌ای که [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: هر که از حاجت‌مندی روی بپوشاند [[خداوند]] [[روز قیامت]] که [[روز]] [[نیازمندی]] او است بدو اعتنا نکند. معاویه به شدت ناراحت شد و گفت: من از [[پیامبر]] شنیدم که به شما گروه [[انصار]] فرمود: پس از من در تنگنا و [[سختی]] گرفتار خواهید شد پس [[صبر]] پیشه کنید تا بر لب [[حوض]] پیش من آیید. جابر گفت: این مطلب را فراموش کرده بودم. سپس از او جدا و راهی مدینه شد. معاویه شیشصد دینار برای او فرستاد، ولی جابر نپذیرفت و پس از بیان اشعاری که گویای [[قناعت]] و [[حیا]] برای [[حفظ]] آبروست، به او چنین پیغام داد: ای فرزند جگرخوار به [[خدا]] هرگز در طومار تو ثوابی که من سبب آن باشم نخواهند نوشت. در [[واقعه حره]] که برخی از [[اصحاب پیامبر]] چون [[ابوسعید خدری]] در [[خانه]] خود پنهان شده بودند، جابر به همراه پسرش محمد در کوچه‌های مادینه به راه افتاد و با بیان [[روایت]] [[پیامبر]] که هر کس [[مردم مدینه]] را بترساند مرا ترسانده، [[امویان]] را مورد مواخذه قرار داد. او را زخمی کردند و خواستند بکشند، اما [[مروان]] نگذاشت<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۲۳۶؛ ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، الآحاد و المثانی، ج۳، ص۳۹۱-۳۹۲.</ref>.
[[سیدالشهداء]] {{ع}} در [[روز عاشورا]] پس از بیان جایگاه خود نسبت به [[رسول خدا]] {{صل}} از آنان خواست چنانچه به سخنان او [[اطمینان]] ندارند از اصحابی چون [[جابر بن عبدالله انصاری]] بپرسند. مفید<ref>مسار الشیعه، ص۴۶.</ref> و [[طوسی]]<ref>مصباح، ص۷۸۷.</ref> جابر را نخستین [[زائر]] [[قبر امام حسین]] {{ع}} نام برده‌اند که در بیستم صفر سال ۶۱ ([[اربعین]] [[شهادت امام]]) به همراه شاگردش [[عطیة بن سعد]] عوفی از [[مدینه]] به کربلا آمد. او پس از [[غسل]] در [[فرات]]، [[شهدای کربلا]] را چنان زیارت کرد که متن آن [[معرفت]] و [[اعتقاد]] عمیق او را نسبت به اهل بیت {{ع}} نشان داده است. جابر پس از زیارت با استناد به سخنی از [[پیامبر]] خود را [[شریک]] قیام امام حسین {{ع}} خواند و به [[عطیه]] تأکید کرد که همواره در کنار اهل بیت {{ع}} باشد<ref>ر. ک: طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۲۰۷؛ عمادالدین طبری، بشارة المصطفی، ص۱۲۵؛ مصباح الزائر، ص۲۸۶-۲۸۸؛ ابن نما حلی، محمد بن جعفر، مثیر الاحزان، ص۸۶.</ref>. [[ابن طاووس]]<ref>اقبال، ج۳، ص۱۰۰-۱۰۱.</ref> بازگشت اهل بیت {{ع}} و زیارت آنان و نیز جابر را در اربعین اول بعید دانسته است و این مطلب با شواهدی نیز [[تأیید]] می‌شود. در روایت یادشده به [[نابینایی]] جابر اشاره شده و این با [[اخبار]] دیگر قابل جمع نیست. در روایتی [[امام باقر]] {{ع}} [[وثاقت]]<ref>فروع کافی، ج۷، ص۱۱۴.</ref> و [[شفاعت]] جابر را [[تأیید]] و ضمانت کرده است<ref>شوشتری، محمد تقی، قاموس الرجال، ج۲، ص۵۱۶.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} جابر را از [[خواص]] [[اهل بیت]]<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۶۹؛ مفید، اختصاص، ص۶۲.</ref> و از جمله هفت نفری برشمرده که به [[آیه مودت]] [[وفا]] کردند. او پس از [[شهادت امام حسین]] {{ع}} بر [[اعتقاد]] به اهل بیت طلا باقی ماند <ref>حمیری، عبدالله بغدادی، قرب الاسناد، ص۳۸؛ مفید، محمد بن محمد (منسوب)، الاختصاص، ص۶۳.</ref>. همچنین امام صادق {{ع}} [[دوستی]] کسانی چون جابر را [[واجب]] شمرده است<ref>صدوق، خصال، ص۶۱۰-۶۰۳.</ref>. زمانی که [[بسر بن ارطاة]] در پی [[غارت]] [[مدینه]]، به [[زور]] از [[مردم]] برای [[معاویه]] [[بیعت]] گرفت جابر مخفی شد و بسر، بنو [[سلمه]] را واداشت تا او را احضار کنند. جابر در این باره از [[ام سلمه]] نظر خواست و او گفت که هرچند این [[بیعت]] [[ضلالت]] است، اما برای [[حفظ جان]]، همچون [[اصحاب کهف]] باید [[تقیه]] نمود<ref>یعقوبی، احمد بن واضح، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۹۷؛ ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۲، ص۶۰۶-۶۰۴؛ ابن یونس، تاریخ المصریین، ج۱، ص۶۴.</ref>. [[مسعودی]]<ref>مروج الذهب، ج۳، ص۱۱۶-۱۱۵.</ref> به [[دیدار]] جابر با معاویه اشاره کرده که چند روزی او را معطل کرد و وقتی بر معاویه وارد شد گفت: آیا نشنیده‌ای که [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: هر که از حاجت‌مندی روی بپوشاند [[خداوند]] [[روز قیامت]] که [[روز]] [[نیازمندی]] او است بدو اعتنا نکند. معاویه به شدت ناراحت شد و گفت: من از [[پیامبر]] شنیدم که به شما گروه [[انصار]] فرمود: پس از من در تنگنا و [[سختی]] گرفتار خواهید شد پس [[صبر]] پیشه کنید تا بر لب [[حوض]] پیش من آیید. جابر گفت: این مطلب را فراموش کرده بودم. سپس از او جدا و راهی مدینه شد. معاویه شیشصد دینار برای او فرستاد، ولی جابر نپذیرفت و پس از بیان اشعاری که گویای [[قناعت]] و [[حیا]] برای [[حفظ]] آبروست، به او چنین پیغام داد: ای فرزند جگرخوار به [[خدا]] هرگز در طومار تو ثوابی که من سبب آن باشم نخواهند نوشت. در [[واقعه حره]] که برخی از [[اصحاب پیامبر]] چون [[ابوسعید خدری]] در [[خانه]] خود پنهان شده بودند، جابر به همراه پسرش محمد در کوچه‌های مادینه به راه افتاد و با بیان [[روایت]] [[پیامبر]] که هر کس [[مردم مدینه]] را بترساند مرا ترسانده، [[امویان]] را مورد مواخذه قرار داد. او را زخمی کردند و خواستند بکشند، اما [[مروان]] نگذاشت<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۲۳۶؛ ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، الآحاد و المثانی، ج۳، ص۳۹۱-۳۹۲.</ref>.


پس از [[شهادت امام حسین]] {{ع}} جابر نخستین کس از [[اصحاب امام سجاد]] {{ع}} بود. در [[زمان]] [[حکومت]] مروان بر [[مدینه]] وقتی اعلام شد که [[نماز عید]] [[فطر]] در [[بقیع]] به [[امامت]] او برگزار خواهد شد جابر برخلاف عموم [[مردم]] به سوی [[مسجد پیامبر]] رفت و در آنجا [[امام سجاد]] {{ع}} را تنها دید. جابر به [[امام]] [[اقتدا]] کرد و [[نماز]] خواند و به دعاهای آن [[حضرت]] آمین می‌گفت<ref>ر. ک: صحیفه سجادیه، ص۳۰۹، دعای ۱۴۴؛ سید بن طاووس، اقبال، ص۷۸۹-۴۸۸.</ref>. [[دیدار]] او با [[امام باقر]] {{ع}} و [[ابلاغ]] [[سلام]] [[رسول خدا]] {{صل}} به آن حضرت از [[اخبار]] مشهور است. در روایتی از [[امام صادق]] {{ع}}، جابر در [[مسجد النبی]] می‌نشست و پیوسته صدا می‌زد: ای [[باقر]] (شکافنده) [[علم]]! ای باقر علم! مردم مدینه او را به دلیل کهولت سن [[هذیان]] گو می‌خواندند، ولی او می‌‌گفت: من هذیان نمی‌گویم، بلکه رسول خدا {{صل}} به من [[وعده]] دیدار [[فرزندی]] از [[اهل بیت]] {{ع}} را داده که نام و [[شمایل]] او چون رسول خدا {{صل}} است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۶۹؛ مفید، الاختصاص، ص۶۲.</ref>. این موضوع برای اهل بیت و [[شیعیان]] چنان مهم بوده که امام سجاد {{ع}} از [[بیم]] وقوع اتفاقی مانند حادثه [[برادران یوسف]]، به [[حضرت باقر]] {{ع}} دستور داد تا این موضوع را فاش نکند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۰۴.</ref> و بزرگان [[شیعه]] نیز این موضوع را از [[امامان]] بعدی سؤال می‌کرده‌اند<ref>ر. ک: مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ص۱۲۳.</ref>. کیفیت [[ملاقات]] جابر با حضرت باقر {{ع}} به گونه‌های مختلفی روایت شده است<ref>ر. ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۰۴؛ صدوق، الامالی، ص۴۳۴؛ طوسی، الامالی، ص۶۳۶.</ref>. از مضمون این [[روایات]] مختلف، برخی تکرار ماجرا را [[استنباط]] کرده‌اند<ref>واثقی، حسین، جابر بن عبدالله انصاری، ص۶۸.</ref>، ولی در هر یک از این روایات اولا شباهت‌هایی دیده می‌شود که برمی‌آید چند [[روایت]] یک ماجرا بوده است؛ ثانیه، جابر از نام [[امام]] در هر یک از این روایات پرسیده که چندبار بودن آن را بعید می‌نماید. [[دست]] کم می‌‌توان گفت به تعداد هر یک از این روایات دیداری اتفاق نیفتاده است. بنا بر روایتی، [[فاطمه]] [[دختر امیرالمؤمنین]] {{ع}} وقتی [[عبادت]] بسیار [[امام سجاد]] را دید از جابر خواست تا نزد امام برود و از او بخواهد تا اندکی به خود توجه کند. جابر چون به در [[خانه]] امام سجاد {{ع}} رسید، [[حضرت باقر]] {{ع}} را دید که [[شبیه]] [[پیامبر]] است و چون آن [[حضرت]] خود را معرفی کرد جابر پس از [[احترام]] فراوان<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۵۸.</ref>، [[سلام]] [[رسول خدا]] {{صل}} را [[ابلاغ]] کرد و اجازه ورود خواست.
پس از [[شهادت امام حسین]] {{ع}} جابر نخستین کس از [[اصحاب امام سجاد]] {{ع}} بود. در [[زمان]] [[حکومت]] مروان بر [[مدینه]] وقتی اعلام شد که [[نماز عید]] [[فطر]] در [[بقیع]] به [[امامت]] او برگزار خواهد شد جابر برخلاف عموم [[مردم]] به سوی [[مسجد پیامبر]] رفت و در آنجا [[امام سجاد]] {{ع}} را تنها دید. جابر به [[امام]] [[اقتدا]] کرد و [[نماز]] خواند و به دعاهای آن [[حضرت]] آمین می‌گفت<ref>ر. ک: صحیفه سجادیه، ص۳۰۹، دعای ۱۴۴؛ سید بن طاووس، اقبال، ص۷۸۹-۴۸۸.</ref>. [[دیدار]] او با [[امام باقر]] {{ع}} و [[ابلاغ]] [[سلام]] [[رسول خدا]] {{صل}} به آن حضرت از [[اخبار]] مشهور است. در روایتی از [[امام صادق]] {{ع}}، جابر در [[مسجد النبی]] می‌نشست و پیوسته صدا می‌زد: ای [[باقر]] (شکافنده) [[علم]]! ای باقر علم! مردم مدینه او را به دلیل کهولت سن [[هذیان]] گو می‌خواندند، ولی او می‌‌گفت: من هذیان نمی‌گویم، بلکه رسول خدا {{صل}} به من [[وعده]] دیدار [[فرزندی]] از [[اهل بیت]] {{ع}} را داده که نام و [[شمایل]] او چون رسول خدا {{صل}} است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۶۹؛ مفید، الاختصاص، ص۶۲.</ref>. این موضوع برای اهل بیت و [[شیعیان]] چنان مهم بوده که امام سجاد {{ع}} از [[بیم]] وقوع اتفاقی مانند حادثه [[برادران یوسف]]، به [[حضرت باقر]] {{ع}} دستور داد تا این موضوع را فاش نکند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۰۴.</ref> و بزرگان [[شیعه]] نیز این موضوع را از [[امامان]] بعدی سؤال می‌کرده‌اند<ref>ر. ک: مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ص۱۲۳.</ref>. کیفیت [[ملاقات]] جابر با حضرت باقر {{ع}} به گونه‌های مختلفی روایت شده است<ref>ر. ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۰۴؛ صدوق، الامالی، ص۴۳۴؛ طوسی، الامالی، ص۶۳۶.</ref>. از مضمون این [[روایات]] مختلف، برخی تکرار ماجرا را [[استنباط]] کرده‌اند<ref>واثقی، حسین، جابر بن عبدالله انصاری، ص۶۸.</ref>، ولی در هر یک از این روایات اولا شباهت‌هایی دیده می‌شود که برمی‌آید چند [[روایت]] یک ماجرا بوده است؛ ثانیه، جابر از نام [[امام]] در هر یک از این روایات پرسیده که چندبار بودن آن را بعید می‌نماید. دست کم می‌‌توان گفت به تعداد هر یک از این روایات دیداری اتفاق نیفتاده است. بنا بر روایتی، [[فاطمه]] [[دختر امیرالمؤمنین]] {{ع}} وقتی [[عبادت]] بسیار [[امام سجاد]] را دید از جابر خواست تا نزد امام برود و از او بخواهد تا اندکی به خود توجه کند. جابر چون به در [[خانه]] امام سجاد {{ع}} رسید، [[حضرت باقر]] {{ع}} را دید که [[شبیه]] [[پیامبر]] است و چون آن [[حضرت]] خود را معرفی کرد جابر پس از [[احترام]] فراوان<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۵۸.</ref>، [[سلام]] [[رسول خدا]] {{صل}} را [[ابلاغ]] کرد و اجازه ورود خواست.


در ادامه روایت که نسبتاً طولانی است جابر امام سجاد {{ع}} را از [[فرزندان]] [[پیامبران]] بالاتر و سپس به [[حضرت مهدی]] با اشاره کرده است<ref>طوسی، الامالی، ص۶۳۷-۶۳۶.</ref>. بنا بر روایتی دیگر [[ملاقات]] جابر با حضرت باقر در یکی از کوچه‌های [[مدینه]] اتفاق افتاد که در آن [[مکتب]] خانه‌ای بود و حضرت در آن حضور می‌یافت. در ادامه این روایت آمده که پس از این ماجرا جابر نزدیک ظهر به خانه حضرت باقر می‌رفت و [[کسب علم]] می‌نمود و این امر موجب [[تعجب]] و [[اعتراض]] [[مردم مدینه]] شده و می‌‌گفتند: [[صحابی پیامبر]] از این بچه [[آموزش]] می‌بیند. پس از [[شهادت امام سجاد]] {{ع}}، [[امام باقر]] {{ع}} به احترام جابر به خانه او می‌رفت و برای اینکه روایت آن حضرت مقبول بیفتد هر آنچه می‌خواست از رسول خدا {{صل}} نقل کند به روایت از جابر استناد می‌داد<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۶۹-۴۷۰؛ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۲۲۰.</ref>. مطلب قابل توجه در این دو روایت، اینکه بنا بر روایت حضور جابر در بیستم صفر سال ۶۱ در [[کربلا]]، وی [[نابینا]] بوده، در حالی که بنا بر [[روایات]] فوق اولا جابر [[امام باقر]] {{ع}} را در [[زمان]] [[نوجوانی]] دیده، نه پیش از کربلا که در آن موقع دو یا چهار ساله بوده است؛ ثانیا، به گونه‌ای بیان شده که جابر نابینا نبوده است<ref>تولد امام باقر {{ع}} بنا بر مشهور سال ۵۸ بوده، ر. ک: ابن ابی الثلج بغدادی، ص۱۰.</ref>. در روایتی که [[کوفی]] و مفید<ref>الارشاد، ج۲، ص۱۵۸.</ref> آورده‌اند به [[نابینایی]] جابر در وقت [[ملاقات]] و [[ابلاغ]] [[سلام]] تصریح شده و این موافق روایتی است که [[پیامبر]] زمان این [[دیدار]] را در اواخر [[عمر]] جابر بیان داشته که پس از دیدار از [[دنیا]] خواهد رفت<ref>طبری شیعی، دلائل الامامه، ص۲۱۸.</ref>. در ذیل همین [[روایت]] بنا بر نقل [[طوسی]]<ref>مفید، محمد بن محمد، الامالی، ص۶۳۷.</ref> با افزوده شدن این مطلب از [[رسول خدا]] {{صل}} که به جابر [[وعده]] [[بینایی]] دوباره در وقت ملاقات را داده، این [[تعارض]] به ظاهر رفع شده است.<ref>[[محمد رضا هدایت‌پناه|هدایت‌پناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «جابر بن عبدالله انصاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۳۳۸ - ۳۴۰.</ref>
در ادامه روایت که نسبتاً طولانی است جابر امام سجاد {{ع}} را از [[فرزندان]] [[پیامبران]] بالاتر و سپس به [[حضرت مهدی]] با اشاره کرده است<ref>طوسی، الامالی، ص۶۳۷-۶۳۶.</ref>. بنا بر روایتی دیگر [[ملاقات]] جابر با حضرت باقر در یکی از کوچه‌های [[مدینه]] اتفاق افتاد که در آن [[مکتب]] خانه‌ای بود و حضرت در آن حضور می‌یافت. در ادامه این روایت آمده که پس از این ماجرا جابر نزدیک ظهر به خانه حضرت باقر می‌رفت و [[کسب علم]] می‌نمود و این امر موجب [[تعجب]] و [[اعتراض]] [[مردم مدینه]] شده و می‌‌گفتند: [[صحابی پیامبر]] از این بچه [[آموزش]] می‌بیند. پس از [[شهادت امام سجاد]] {{ع}}، [[امام باقر]] {{ع}} به احترام جابر به خانه او می‌رفت و برای اینکه روایت آن حضرت مقبول بیفتد هر آنچه می‌خواست از رسول خدا {{صل}} نقل کند به روایت از جابر استناد می‌داد<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۶۹-۴۷۰؛ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۲۲۰.</ref>. مطلب قابل توجه در این دو روایت، اینکه بنا بر روایت حضور جابر در بیستم صفر سال ۶۱ در [[کربلا]]، وی [[نابینا]] بوده، در حالی که بنا بر [[روایات]] فوق اولا جابر [[امام باقر]] {{ع}} را در [[زمان]] [[نوجوانی]] دیده، نه پیش از کربلا که در آن موقع دو یا چهار ساله بوده است؛ ثانیا، به گونه‌ای بیان شده که جابر نابینا نبوده است<ref>تولد امام باقر {{ع}} بنا بر مشهور سال ۵۸ بوده، ر. ک: ابن ابی الثلج بغدادی، ص۱۰.</ref>. در روایتی که [[کوفی]] و مفید<ref>الارشاد، ج۲، ص۱۵۸.</ref> آورده‌اند به [[نابینایی]] جابر در وقت [[ملاقات]] و [[ابلاغ]] [[سلام]] تصریح شده و این موافق روایتی است که [[پیامبر]] زمان این [[دیدار]] را در اواخر [[عمر]] جابر بیان داشته که پس از دیدار از [[دنیا]] خواهد رفت<ref>طبری شیعی، دلائل الامامه، ص۲۱۸.</ref>. در ذیل همین [[روایت]] بنا بر نقل [[طوسی]]<ref>مفید، محمد بن محمد، الامالی، ص۶۳۷.</ref> با افزوده شدن این مطلب از [[رسول خدا]] {{صل}} که به جابر [[وعده]] [[بینایی]] دوباره در وقت ملاقات را داده، این [[تعارض]] به ظاهر رفع شده است.<ref>[[محمد رضا هدایت‌پناه|هدایت‌پناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «جابر بن عبدالله انصاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۳۳۸ - ۳۴۰.</ref>
خط ۴۱: خط ۴۱:


== [[تشیع]] [[امامی]] جابر در روایات او ==
== [[تشیع]] [[امامی]] جابر در روایات او ==
چنان که دانسته شد روایات جابر نه تنها تشیع او را به خوبی ثابت می‌کند، بلکه باید او را از [[شیعیان]] [[دوازده امامی]] دانست. او [[راوی]] [[صحیفه]] فاطمی است که در آن به اسامی [[امامان شیعه]] تصریح شده و به «خبر [[لوح]]» معروف است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۲۷ و ۵۳۲؛ صدوق، کمال الدین، باب ۲۸، ۳۰۸؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۴۶؛ طوسی، الغیبه، ص۱۳۹ و ۱۷۸؛ و با اشاره ر. ک: ابن بابویه قمی، ص۱۲.</ref>. جابر این لوح را در زمانی دیده که نزد [[حضرت فاطمه]] {{ع}} رفته است و گویا از آن نسخه برداری می‌کند؛ زیرا [[امام باقر]] {{ع}} در یک [[دیدار]] خصوصی اصل آن [[لوح]] را با نسخه جابر مطابقت کرده، بدون اینکه حرفی کم و زیاد باشد<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۲۷؛ کراجکی، الاستنصار، ص۱۸-۱۹.</ref>. همچنین منشأ [[روایت]] مشهوری که [[پیامبر]] [[وعده]] دیدار جابر را با امام باقر {{ع}} داده در حقیقت زمانی بوده که [[رسول خدا]] به اسامی [[امامان معصوم]] را برای جابر نام می‌برده است<ref>بنگرید: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۲۷؛ ابن بابویه قمی، علی، الإمامة والتبصره، ص۱۰۳؛ صدوق، کمال الدین، ج۳، ص۲۵۳؛ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۷۰.</ref>. [[روایات]] متعددی که از او درباره امامان معصوم و اینکه از [[نسل]] [[فاطمه زهرا]] {{ع}} خواهند بود، به ویژه موضوع [[مهدویت]]، از مشخصه‌های روایات جابر گشته است<ref>بنگرید: جوهری، المقتضب، ص۹؛ ابن بابویه قمی، علی، الإمامة والتبصره، ص۲۵؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۴۶؛ طوسی، الغیبه، ص۱۷۸؛ ابن طاووس، الیقین، ص۴۹۵.</ref>. او در روایت دیگری ویژگی‌های مخصوص هر یک از امامان معصوم را از پیامبر روایت کرده است<ref>ابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۲۵۱.</ref>. حتی بنا بر نقل خود جابر درباره [[خلافت]]، ده بار از رسول خدا {{صل}} پرسید تا اینکه علی {{ع}} را معرفی نمود<ref>مفید، الامالی، ص۱۶۸؛ طوسی، الامالی، ص۱۹۰.</ref> و در پاسخ به سؤال جابر درباره [[تعداد امامان]] رسول خدا {{صل}} آنان را [[دوازده تن]] همانند [[دوازده]] چشمه [[حضرت موسی]] [[تشبیه]] و بیان فرمود<ref>ابن طاووس، التحصین، ص۵۷۰ و همو، الیقین، ص۲۴۵.</ref>. [[مصاحبت]] او پس از رسول خدا {{صل}} با شش [[معصوم]]، جابر را از برجسته‌ترین [[اصحاب امامان]] [[شیعه]] نموده که طبعاً یکی از علل مهم اندوخته‌های زیاد و خاص [[علمی]] او بوده است. روایتی در [[رجال کشی]] است که به روشنی منشأ غالی دارد می‌گوید: [[علم امامان]] به چهار نفر منتهی شد که عبارت‌اند از [[سلمان]] و جابر و [[سید حمیری]] و [[یونس بن ظبیان]] غالی. البته احتمال بسیار زیاد داده شده که منظور از جابر در این روایت [[جابر جعفی]] است، ولی [[مرحوم خویی]] [[جابر انصاری]] را استظهار کرده است<ref>ر. ک: مدرسی طباطبایی، سید حسین، میراث مکتوب شیعه، ص۱۲۷.</ref>. روایات او در بخش [[فضایل امیرالمؤمنین]] {{ع}} و [[اهل بیت]] {{ع}} و [[شیعیان]] بسیار و خود کتاب مستقلی می‌طلبد. مهم اینکه نوع منقبت گویی او به گونه‌ای است که جابر را از دیگر [[صحابه]] متمایز کرده است. با نگاهی اجمالی به مضمون آنها کاملا نشان می‌دهد که جابر بر نکات بسیار حساس [[سیاسی]]، مذهبی، [[سیر]] أعلام النبلاء، به ویژه [[ولایت]] [[بلافصل]] علی {{ع}} تأکید نموده است. ما به [[درستی]] نمی‌دانیم که جابر این [[مناقب]] را در چه زمان‌هایی نقل میکرده؛ اما به هر حال از [[زمان]] [[سقیفه]] تا [[زمان مرگ]] او دو رانی نبوده که به [[راحتی]] بتوان از [[فضایل]] [[امام]] گفته شود و این به ویژه در زمانی که [[سب]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} رسمی شده و از بیان هرگونه فضلیت گویی از آن [[حضرت]] ممانعت میشده اهمیتی چند برابر داشته است. او در تبیین و [[تبلیغ]] [[جایگاه علی]] {{ع}} در میان [[مسلمانان]] از هیچ کوششی فروگذار نبوده است<ref>ر. ک: صدوق، الامالی، ص۶۲ و ۱۵۰؛ کوفی، محمد بن سلیمان، مناقب امیرالمؤمنین، ج۱، ص۱۵۱ و ج۲، ص۵۲۳؛ مفید، تفضیل امیرالمؤمنین، ص۳۵ و الارشاد، ج۱، ص۳۹ و ۴۵.</ref>. مناقبی که او نقل کرده از دیدگاه یک [[سنی]] حتی [[اعتدالی]]، [[گرایش شیعی]] از نوع [[افراطی]] را برای گوینده آن ثابت می‌کند. این در حالی است که از جابر درباره خلفای ثلاثه فضیلتی که قابل توجه باشد. نقل نشده و نمی‌توان به صدور [[قطعی]] آن تعداد نیز [[اذعان]] نمود. از نگاه [[روایات]] جابر، [[آسمانها]] و [[زمین]] به هنگام [[خلقت]]، [[ولایت علی]] {{ع}} را پذیرفتند<ref>ابن بابویه قمی، علی، الإمامة والتبصره، ص۲۵.</ref>، علی نفس [[پیامبر]]<ref>کوفی، محمد بن سلیمان، مناقب امیرالمؤمنین، ج۱، ص۴۷۵.</ref> است که خلقت هر دو از [[طینت]] واحد است<ref>طوسی، الامالی، ص۷۹.</ref>. او برجسته‌ترین [[شخصیت]] پس از [[رسول خدا]] تا [[روز قیامت]] و [[خلیفه بلافصل]] اوست<ref>ابن بابویه قمی، علی، الإمامة والتبصره، ص۳۵؛ طوسی، الامالی، ص۵۸ و ۴۱۸ با تعابیر مختلف.</ref>. علی ما [[سرور]] مسلمانان و پیشوای [[پرهیزکاران]]<ref>کوفی، محمد بن سلیمان، مناقب امیرالمؤمنین، ج۱، ص۲۱۱.</ref>، [[صراط مستقیم]]<ref>ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۲۷۱.</ref>، معیار [[کفر]] و [[ایمان]]<ref>صدوق، الامالی، ص۱۴۹ و صدوق، محمد بن علی، الخصال، ص۴۹۶؛ قاضی نعمان، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج۱، ص۴۲۲.</ref> و معیار [[بهشت و جهنم]]<ref>صدوق، الامالی، ص۴۴.</ref>، ولایتش شرط تکمیل [[شهادتین]] و ورود به [[بهشت]]<ref>طوسی، الامالی، ص۲۸۲.</ref>، علی {{ع}} تیر [[خدا]]<ref>کوفی، محمد بن سلیمان، مناقب امیرالمؤمنین، ج۱، ص۳۵۹؛ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۷۷.</ref>، [[حزب]] او [[حزب الله]] و [[دشمن]] او دشمن خداست<ref>صدوق، الامالی، ص۱۵۰.</ref>. انسان‌های [[خالص]] و [[ناخالص]] با علی {{ع}} محک زده می‌شوند<ref>احمدی میانجی، ج۳، ص۲۸۱.</ref>. مبغض علی {{ع}} و [[اهل بیت]] با [[منافق]] و در [[روز قیامت]] [[یهودی]] [[محشور]] می‌شود هرچند که خود را [[مسلمان]] بداند و [[اهل نماز]] و [[روزه]] باشد<ref>قاضی نعمان، دعائم الاسلام، ج۱، ص۷۵؛ صدوق، الامالی، ص۴۱۲-۴۱۳؛ مفید، الامالی، ص۱۲۶؛ طوسی، الامالی، ص۶۴۹.</ref>. [[شک]] درباره [[جنگ]] علی {{ع}} (با مخالفانش)، شک درباره [[رسول خدا]] {{صل}} معرفی شده است<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۳۲۷.</ref>. علی {{ع}} تنها کسی است که چون [[پیامبر]] می‌تواند در [[مسجد]] بخوابد<ref>سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم، ص۴۰۰؛ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۴۰؛ زمخشری، محمود بن عمر، ربیع الابرار ونصوص الأخبار، ج۴، ص۳۳۹.</ref>، [[جعفر بن احمد قمی]] کتابی به نام «نوادر الأثر فی علی خیر البشر» داشته که دو سوم [[روایات]] آن از طریق جابر بوده است. بنا بر [[روایت]] جابر از رسول خدا {{صل}} در کنار [[کعبه]] پس از نقل [[فضایل]] ممتاز علی ما و شیعیانش، [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ}}<ref>«بی‌گمان آنانکه ایمان آورده‌اند و کردارهایی شایسته کرده‌اند، بهترین آفریدگانند» سوره بینه، آیه ۷.</ref>. نازل شد و هرگاه علی {{ع}} از دور نمایان می‌‌شد [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} می‌گفتند: خیرالبریه آمد<ref>طوسی، الامالی، ص۲۵۱-۲۵۲.</ref>. جابر از [[راویان حدیث ثقلین]]<ref>غازی، مسند الرضا، ص۲۰۹؛ ابن کثیر، جامع المسانید، ج۲۵، ص۴۹؛ صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۲۳۴؛ طوسی، خلاف، ج۱، ص۲۷.</ref>، [[حدیث مؤاخات]]<ref>صدوق، الامالی، ص۱۸۷؛ ابن حمزه طوسی، ص۱۱۸ و نیز ر. ک: هدایت پناه، حدیث برادری در سیره نبوی.</ref>، و [[غدیر خم]] است<ref>ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، کتاب السنه، ص۵۹۰؛ کوفی، محمد بن سلیمان، مناقب امیرالمؤمنین، ج۲، ص۳۸۹، ۱۴۰۶ ۴۰۹، ۴۱۳ و ۴۱۶.</ref>، [[ابوالعباس بن عقده]] نام او را در کتاب الولایه آورده است<ref>ابن طاووس، الطرائف، ص۱۴۱-۱۴۰.</ref>. [[صدوق]]<ref>الأمالی، ص۱۸۴-۱۸۵.</ref> از جابر داستان درخواست امیرالمؤمینن {{ع}} از [[اصحاب]] [[شاهد]] [[غدیر]] را برای [[گواهی دادن]] نقل کرده که برخی به دلیل [[گواهی]] ندادن، به [[نفرین]] [[امام]] دچار شدند و آن [[نفرین]] درباره آنان عملی شد. امینی<ref>امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱، ص۲۰۵.</ref> آورده است در جلسه [[امام سجاد]] {{ع}} و [[حضرت باقر]] {{ع}} و [[محمد حنفیه]] مردی وارد شد و از جابر [[حدیث]] [[پیامبر]] را خواست. جابر به [[حجة الوداع]] و داستان [[غدیر]] اشاره کرد و گفت: در نزدیکی [[جحفه]] پیامبر[[دست]] علی {{ع}} را گرفت و فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}؛ متن بخشی از [[دعای ندبه]] که حاوی [[فضایل علی]] {{ع}} و شیعیانش است و [[رسول خدا]] {{صل}} در [[خیبر]] به آن [[حضرت]] فرموده، به [[روایت]] از جابر نقل شده است<ref>صدوق، الامالی، ص۱۵۶-۱۵۷؛ قاضی نعمان، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج۲، ص۳۸۱-۳۸۲: کوفی، محمد بن سلیمان، مناقب امیرالمؤمنین، ج۱، ص۲۴۹، ۲۶۶ و ۴۵۹؛ طبری شیعی، المسترشد، ص۶۳۳ - ۶۳۴.</ref>. در روایتی [[امام کاظم]] {{ع}} از [[پدران]] بزرگوار خود از جابر داستان [[ازدواج]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} با حضرت [[فاطمه]] {{ع}} را نقل کرده که پیامبر در برابر معترضان از [[قریش]] این ازدواج را به [[دستور خدا]] در [[زمان]] [[معراج]] بیان داشته و در انتها به [[شهادت امام حسین]] {{ع}} و موضوع [[مهدویت]] اشاره کرده است<ref>طوسی، الامالی، ص۲۵۷؛ طبری شیعی، دلائل الامامه، ص۱۰۰-۱۰۱.</ref>. جابر [[حدیث منزلت]] را به [[خلافت]] پس از رسول خدا {{صل}} و [[وجوب اطاعت]] [[امت]] از علی {{ع}} معنا کرده است<ref>صدوق، الهدایه، ص۱۵۷.</ref>، جایگاه ممتاز جابر در نقل [[فضایل]] مهم برای امیرالمؤمنین {{ع}} این امکان را می‌توانسته برای [[غالیان]] نیز فراهم نماید تا برخی [[روایات]] بسیار عجیب را به او نسبت دهند که در منابع مشهور نقل نشده است و در منابع برخی نویسندگان دارای گرایش‌های [[غالیانه]] راه یافته است<ref>ر. ک: عدة محدثین، الأصول الستة عشر، ص۱۲۸-۱۳۱؛ خصیبی، حسین بن حمدان (م ۳۳۴)، الهدایة الکبری، ص۱۱-۱۱۲ و ۱۷۰- ۱۷۱؛ حسین بن عبدالوهاب، عیون المعجزات، ص۳۲-۳۱ و ۵۱؛ ابن شاذان، فضائل، ص۵۹-۵۴.</ref>. در این میان، در کتاب‌های فرقه‌شناسی، جابر را از [[فرقه]] تناسخیه نام برده‌اند<ref>نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۳۴؛ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۲، ص۵۲.</ref> که به نظر می‌رسد با [[جابر جعفی]] خلط شده است و یا او نیز چون بزرگانی دیگر روایات و مطالبی را به او نسبت داده‌اند. از این گونه نسبت‌ها می‌‌توان به مجموعه‌ای از روایاتی اشاره کرد که به نقل از جابر در جهت اندیشه‌های [[ضد]] [[شیعی]] و [[فضایل]] [[خلفا]] آمده است؛ از جمله اینکه گوید: به ما امر شده بود تا زمانی بجنگیم که کلمه [[توحید]] بیان نشده در حالی که از او نیز نقل شده که [[شمشیر]] و [[قرآن]] به دست داشت و می‌‌گفت: [[رسول خدا]] {{صل}} به ما امر کرده که با این شمشیر با کسانی که با این قرآن مخالف‌اند بجنگیم<ref>متقی هندی، کنز العمال، ج۱، ص۳۸۴.</ref>. در روایتی که [[ابن عساکر]] آن را رد کرده، رسول خدا {{صل}} [[وعده]] [[بهشت]] به [[ابوبکر]] و [[عمر]] داد <ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، الأربعین البلدانبه، ص۶۵-۶۶.</ref>. و [[مؤمن]]، نسبت به ابوبکر و عمر [[بغض]] ندارد چنان که [[منافق]] آن دو را [[دوست]] ندارد<ref>ذهبی، سیر أعلام النبلاء، تاریخ، عهد الخلفاء، ص۱۰۷.</ref>. [[روایات]] دیگری نیز از جابر در فضایل و یا سخنان کنایه گونه‌ای از [[پیامبر]] مبنی بر [[خلافت]] خلفا<ref>نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، فضائل الصحابه، ص۹؛ بخاری، التاریخ الکبیر، صحیح، ج۴، ص۱۹۸؛ ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، کتاب السنه، ص۵۲۳، ۵۸۲ و ۶۱۰.</ref>؛ یا رد برخی فرقه‌های مذهبی<ref>ر. ک: ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، کتاب السنه، ص۱۵۲ و ۴۴۸.</ref> نقل شده است. داستان [[غار]] نیز به نقل از جابر پر از [[دروغ]] پردازی‌هایی است که با [[مسلمان]] در تناقض است<ref>خصیبی، الهدایة الکبری، ص۸۵.</ref> و روایات دیگری که جای [[تأمل]] دارد و باید ارزیابی شود<ref> ر. ک: ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، کتاب السنه، ص۲۶۷ و ۲۶۸؛ ذهبی، سیر أعلام النبلاء، تاریخ الخلفاء، ص۲۶۲، ۲۶۳ و ۵۰۱.</ref>. به طور کلی دو مطلب درباره روایات جابر به خصوص در بخش [[مناقب]] و [[اعتقادات]] جای تأمل دارد: نخست خلط روایات [[جابر انصاری]] با [[جابر جعفی]] است و دیگر اینکه طرفداران هر دو گروه [[تشیع]] و [[تسنن]] روایاتی به او نسبت داده‌اند که تعیین روایات [[حقیقی]] از روایات ساختگی نیاز به دقت فراوان دارد<ref>[[محمد رضا هدایت‌پناه|هدایت‌پناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «جابر بن عبدالله انصاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۳۴۲ - ۳۴۴.</ref>
چنان که دانسته شد روایات جابر نه تنها تشیع او را به خوبی ثابت می‌کند، بلکه باید او را از [[شیعیان]] [[دوازده امامی]] دانست. او [[راوی]] [[صحیفه]] فاطمی است که در آن به اسامی [[امامان شیعه]] تصریح شده و به «خبر [[لوح]]» معروف است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۲۷ و ۵۳۲؛ صدوق، کمال الدین، باب ۲۸، ۳۰۸؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۴۶؛ طوسی، الغیبه، ص۱۳۹ و ۱۷۸؛ و با اشاره ر. ک: ابن بابویه قمی، ص۱۲.</ref>. جابر این لوح را در زمانی دیده که نزد [[حضرت فاطمه]] {{ع}} رفته است و گویا از آن نسخه برداری می‌کند؛ زیرا [[امام باقر]] {{ع}} در یک [[دیدار]] خصوصی اصل آن [[لوح]] را با نسخه جابر مطابقت کرده، بدون اینکه حرفی کم و زیاد باشد<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۲۷؛ کراجکی، الاستنصار، ص۱۸-۱۹.</ref>. همچنین منشأ [[روایت]] مشهوری که [[پیامبر]] [[وعده]] دیدار جابر را با امام باقر {{ع}} داده در حقیقت زمانی بوده که [[رسول خدا]] به اسامی [[امامان معصوم]] را برای جابر نام می‌برده است<ref>بنگرید: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۲۷؛ ابن بابویه قمی، علی، الإمامة والتبصره، ص۱۰۳؛ صدوق، کمال الدین، ج۳، ص۲۵۳؛ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۷۰.</ref>. [[روایات]] متعددی که از او درباره امامان معصوم و اینکه از [[نسل]] [[فاطمه زهرا]] {{ع}} خواهند بود، به ویژه موضوع [[مهدویت]]، از مشخصه‌های روایات جابر گشته است<ref>بنگرید: جوهری، المقتضب، ص۹؛ ابن بابویه قمی، علی، الإمامة والتبصره، ص۲۵؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۴۶؛ طوسی، الغیبه، ص۱۷۸؛ ابن طاووس، الیقین، ص۴۹۵.</ref>. او در روایت دیگری ویژگی‌های مخصوص هر یک از امامان معصوم را از پیامبر روایت کرده است<ref>ابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۲۵۱.</ref>. حتی بنا بر نقل خود جابر درباره [[خلافت]]، ده بار از رسول خدا {{صل}} پرسید تا اینکه علی {{ع}} را معرفی نمود<ref>مفید، الامالی، ص۱۶۸؛ طوسی، الامالی، ص۱۹۰.</ref> و در پاسخ به سؤال جابر درباره [[تعداد امامان]] رسول خدا {{صل}} آنان را [[دوازده تن]] همانند [[دوازده]] چشمه [[حضرت موسی]] [[تشبیه]] و بیان فرمود<ref>ابن طاووس، التحصین، ص۵۷۰ و همو، الیقین، ص۲۴۵.</ref>. [[مصاحبت]] او پس از رسول خدا {{صل}} با شش [[معصوم]]، جابر را از برجسته‌ترین [[اصحاب امامان]] [[شیعه]] نموده که طبعاً یکی از علل مهم اندوخته‌های زیاد و خاص [[علمی]] او بوده است. روایتی در [[رجال کشی]] است که به روشنی منشأ غالی دارد می‌گوید: [[علم امامان]] به چهار نفر منتهی شد که عبارت‌اند از [[سلمان]] و جابر و [[سید حمیری]] و [[یونس بن ظبیان]] غالی. البته احتمال بسیار زیاد داده شده که منظور از جابر در این روایت [[جابر جعفی]] است، ولی [[مرحوم خویی]] [[جابر انصاری]] را استظهار کرده است<ref>ر. ک: مدرسی طباطبایی، سید حسین، میراث مکتوب شیعه، ص۱۲۷.</ref>. روایات او در بخش [[فضایل امیرالمؤمنین]] {{ع}} و [[اهل بیت]] {{ع}} و [[شیعیان]] بسیار و خود کتاب مستقلی می‌طلبد. مهم اینکه نوع منقبت گویی او به گونه‌ای است که جابر را از دیگر [[صحابه]] متمایز کرده است. با نگاهی اجمالی به مضمون آنها کاملا نشان می‌دهد که جابر بر نکات بسیار حساس [[سیاسی]]، مذهبی، [[سیر]] أعلام النبلاء، به ویژه [[ولایت]] [[بلافصل]] علی {{ع}} تأکید نموده است. ما به [[درستی]] نمی‌دانیم که جابر این [[مناقب]] را در چه زمان‌هایی نقل میکرده؛ اما به هر حال از [[زمان]] [[سقیفه]] تا [[زمان مرگ]] او دو رانی نبوده که به [[راحتی]] بتوان از [[فضایل]] [[امام]] گفته شود و این به ویژه در زمانی که [[سب]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} رسمی شده و از بیان هرگونه فضلیت گویی از آن [[حضرت]] ممانعت میشده اهمیتی چند برابر داشته است. او در تبیین و [[تبلیغ]] [[جایگاه علی]] {{ع}} در میان [[مسلمانان]] از هیچ کوششی فروگذار نبوده است<ref>ر. ک: صدوق، الامالی، ص۶۲ و ۱۵۰؛ کوفی، محمد بن سلیمان، مناقب امیرالمؤمنین، ج۱، ص۱۵۱ و ج۲، ص۵۲۳؛ مفید، تفضیل امیرالمؤمنین، ص۳۵ و الارشاد، ج۱، ص۳۹ و ۴۵.</ref>. مناقبی که او نقل کرده از دیدگاه یک [[سنی]] حتی [[اعتدالی]]، [[گرایش شیعی]] از نوع [[افراطی]] را برای گوینده آن ثابت می‌کند. این در حالی است که از جابر درباره خلفای ثلاثه فضیلتی که قابل توجه باشد. نقل نشده و نمی‌توان به صدور [[قطعی]] آن تعداد نیز [[اذعان]] نمود. از نگاه [[روایات]] جابر، [[آسمانها]] و [[زمین]] به هنگام [[خلقت]]، [[ولایت علی]] {{ع}} را پذیرفتند<ref>ابن بابویه قمی، علی، الإمامة والتبصره، ص۲۵.</ref>، علی نفس [[پیامبر]]<ref>کوفی، محمد بن سلیمان، مناقب امیرالمؤمنین، ج۱، ص۴۷۵.</ref> است که خلقت هر دو از [[طینت]] واحد است<ref>طوسی، الامالی، ص۷۹.</ref>. او برجسته‌ترین [[شخصیت]] پس از [[رسول خدا]] تا [[روز قیامت]] و [[خلیفه بلافصل]] اوست<ref>ابن بابویه قمی، علی، الإمامة والتبصره، ص۳۵؛ طوسی، الامالی، ص۵۸ و ۴۱۸ با تعابیر مختلف.</ref>. علی ما [[سرور]] مسلمانان و پیشوای [[پرهیزکاران]]<ref>کوفی، محمد بن سلیمان، مناقب امیرالمؤمنین، ج۱، ص۲۱۱.</ref>، [[صراط مستقیم]]<ref>ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۲۷۱.</ref>، معیار [[کفر]] و [[ایمان]]<ref>صدوق، الامالی، ص۱۴۹ و صدوق، محمد بن علی، الخصال، ص۴۹۶؛ قاضی نعمان، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج۱، ص۴۲۲.</ref> و معیار [[بهشت و جهنم]]<ref>صدوق، الامالی، ص۴۴.</ref>، ولایتش شرط تکمیل [[شهادتین]] و ورود به [[بهشت]]<ref>طوسی، الامالی، ص۲۸۲.</ref>، علی {{ع}} تیر [[خدا]]<ref>کوفی، محمد بن سلیمان، مناقب امیرالمؤمنین، ج۱، ص۳۵۹؛ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۷۷.</ref>، [[حزب]] او [[حزب الله]] و [[دشمن]] او دشمن خداست<ref>صدوق، الامالی، ص۱۵۰.</ref>. انسان‌های [[خالص]] و [[ناخالص]] با علی {{ع}} محک زده می‌شوند<ref>احمدی میانجی، ج۳، ص۲۸۱.</ref>. مبغض علی {{ع}} و [[اهل بیت]] با [[منافق]] و در [[روز قیامت]] [[یهودی]] [[محشور]] می‌شود هرچند که خود را [[مسلمان]] بداند و [[اهل نماز]] و [[روزه]] باشد<ref>قاضی نعمان، دعائم الاسلام، ج۱، ص۷۵؛ صدوق، الامالی، ص۴۱۲-۴۱۳؛ مفید، الامالی، ص۱۲۶؛ طوسی، الامالی، ص۶۴۹.</ref>. [[شک]] درباره [[جنگ]] علی {{ع}} (با مخالفانش)، شک درباره [[رسول خدا]] {{صل}} معرفی شده است<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۳۲۷.</ref>. علی {{ع}} تنها کسی است که چون [[پیامبر]] می‌تواند در [[مسجد]] بخوابد<ref>سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم، ص۴۰۰؛ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۴۰؛ زمخشری، محمود بن عمر، ربیع الابرار ونصوص الأخبار، ج۴، ص۳۳۹.</ref>، [[جعفر بن احمد قمی]] کتابی به نام «نوادر الأثر فی علی خیر البشر» داشته که دو سوم [[روایات]] آن از طریق جابر بوده است. بنا بر [[روایت]] جابر از رسول خدا {{صل}} در کنار [[کعبه]] پس از نقل [[فضایل]] ممتاز علی ما و شیعیانش، [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ}}<ref>«بی‌گمان آنانکه ایمان آورده‌اند و کردارهایی شایسته کرده‌اند، بهترین آفریدگانند» سوره بینه، آیه ۷.</ref>. نازل شد و هرگاه علی {{ع}} از دور نمایان می‌‌شد [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} می‌گفتند: خیرالبریه آمد<ref>طوسی، الامالی، ص۲۵۱-۲۵۲.</ref>. جابر از [[راویان حدیث ثقلین]]<ref>غازی، مسند الرضا، ص۲۰۹؛ ابن کثیر، جامع المسانید، ج۲۵، ص۴۹؛ صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۲۳۴؛ طوسی، خلاف، ج۱، ص۲۷.</ref>، [[حدیث مؤاخات]]<ref>صدوق، الامالی، ص۱۸۷؛ ابن حمزه طوسی، ص۱۱۸ و نیز ر. ک: هدایت پناه، حدیث برادری در سیره نبوی.</ref>، و [[غدیر خم]] است<ref>ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، کتاب السنه، ص۵۹۰؛ کوفی، محمد بن سلیمان، مناقب امیرالمؤمنین، ج۲، ص۳۸۹، ۱۴۰۶ ۴۰۹، ۴۱۳ و ۴۱۶.</ref>، [[ابوالعباس بن عقده]] نام او را در کتاب الولایه آورده است<ref>ابن طاووس، الطرائف، ص۱۴۱-۱۴۰.</ref>. [[صدوق]]<ref>الأمالی، ص۱۸۴-۱۸۵.</ref> از جابر داستان درخواست امیرالمؤمینن {{ع}} از [[اصحاب]] [[شاهد]] [[غدیر]] را برای [[گواهی دادن]] نقل کرده که برخی به دلیل [[گواهی]] ندادن، به [[نفرین]] [[امام]] دچار شدند و آن [[نفرین]] درباره آنان عملی شد. امینی<ref>امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱، ص۲۰۵.</ref> آورده است در جلسه [[امام سجاد]] {{ع}} و [[حضرت باقر]] {{ع}} و [[محمد حنفیه]] مردی وارد شد و از جابر [[حدیث]] [[پیامبر]] را خواست. جابر به [[حجة الوداع]] و داستان [[غدیر]] اشاره کرد و گفت: در نزدیکی [[جحفه]] پیامبردست علی {{ع}} را گرفت و فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}؛ متن بخشی از [[دعای ندبه]] که حاوی [[فضایل علی]] {{ع}} و شیعیانش است و [[رسول خدا]] {{صل}} در [[خیبر]] به آن [[حضرت]] فرموده، به [[روایت]] از جابر نقل شده است<ref>صدوق، الامالی، ص۱۵۶-۱۵۷؛ قاضی نعمان، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج۲، ص۳۸۱-۳۸۲: کوفی، محمد بن سلیمان، مناقب امیرالمؤمنین، ج۱، ص۲۴۹، ۲۶۶ و ۴۵۹؛ طبری شیعی، المسترشد، ص۶۳۳ - ۶۳۴.</ref>. در روایتی [[امام کاظم]] {{ع}} از [[پدران]] بزرگوار خود از جابر داستان [[ازدواج]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} با حضرت [[فاطمه]] {{ع}} را نقل کرده که پیامبر در برابر معترضان از [[قریش]] این ازدواج را به [[دستور خدا]] در [[زمان]] [[معراج]] بیان داشته و در انتها به [[شهادت امام حسین]] {{ع}} و موضوع [[مهدویت]] اشاره کرده است<ref>طوسی، الامالی، ص۲۵۷؛ طبری شیعی، دلائل الامامه، ص۱۰۰-۱۰۱.</ref>. جابر [[حدیث منزلت]] را به [[خلافت]] پس از رسول خدا {{صل}} و [[وجوب اطاعت]] [[امت]] از علی {{ع}} معنا کرده است<ref>صدوق، الهدایه، ص۱۵۷.</ref>، جایگاه ممتاز جابر در نقل [[فضایل]] مهم برای امیرالمؤمنین {{ع}} این امکان را می‌توانسته برای [[غالیان]] نیز فراهم نماید تا برخی [[روایات]] بسیار عجیب را به او نسبت دهند که در منابع مشهور نقل نشده است و در منابع برخی نویسندگان دارای گرایش‌های [[غالیانه]] راه یافته است<ref>ر. ک: عدة محدثین، الأصول الستة عشر، ص۱۲۸-۱۳۱؛ خصیبی، حسین بن حمدان (م ۳۳۴)، الهدایة الکبری، ص۱۱-۱۱۲ و ۱۷۰- ۱۷۱؛ حسین بن عبدالوهاب، عیون المعجزات، ص۳۲-۳۱ و ۵۱؛ ابن شاذان، فضائل، ص۵۹-۵۴.</ref>. در این میان، در کتاب‌های فرقه‌شناسی، جابر را از [[فرقه]] تناسخیه نام برده‌اند<ref>نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۳۴؛ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۲، ص۵۲.</ref> که به نظر می‌رسد با [[جابر جعفی]] خلط شده است و یا او نیز چون بزرگانی دیگر روایات و مطالبی را به او نسبت داده‌اند. از این گونه نسبت‌ها می‌‌توان به مجموعه‌ای از روایاتی اشاره کرد که به نقل از جابر در جهت اندیشه‌های [[ضد]] [[شیعی]] و [[فضایل]] [[خلفا]] آمده است؛ از جمله اینکه گوید: به ما امر شده بود تا زمانی بجنگیم که کلمه [[توحید]] بیان نشده در حالی که از او نیز نقل شده که [[شمشیر]] و [[قرآن]] به دست داشت و می‌‌گفت: [[رسول خدا]] {{صل}} به ما امر کرده که با این شمشیر با کسانی که با این قرآن مخالف‌اند بجنگیم<ref>متقی هندی، کنز العمال، ج۱، ص۳۸۴.</ref>. در روایتی که [[ابن عساکر]] آن را رد کرده، رسول خدا {{صل}} [[وعده]] [[بهشت]] به [[ابوبکر]] و [[عمر]] داد <ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، الأربعین البلدانبه، ص۶۵-۶۶.</ref>. و [[مؤمن]]، نسبت به ابوبکر و عمر [[بغض]] ندارد چنان که [[منافق]] آن دو را [[دوست]] ندارد<ref>ذهبی، سیر أعلام النبلاء، تاریخ، عهد الخلفاء، ص۱۰۷.</ref>. [[روایات]] دیگری نیز از جابر در فضایل و یا سخنان کنایه گونه‌ای از [[پیامبر]] مبنی بر [[خلافت]] خلفا<ref>نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، فضائل الصحابه، ص۹؛ بخاری، التاریخ الکبیر، صحیح، ج۴، ص۱۹۸؛ ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، کتاب السنه، ص۵۲۳، ۵۸۲ و ۶۱۰.</ref>؛ یا رد برخی فرقه‌های مذهبی<ref>ر. ک: ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، کتاب السنه، ص۱۵۲ و ۴۴۸.</ref> نقل شده است. داستان [[غار]] نیز به نقل از جابر پر از [[دروغ]] پردازی‌هایی است که با [[مسلمان]] در تناقض است<ref>خصیبی، الهدایة الکبری، ص۸۵.</ref> و روایات دیگری که جای [[تأمل]] دارد و باید ارزیابی شود<ref> ر. ک: ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، کتاب السنه، ص۲۶۷ و ۲۶۸؛ ذهبی، سیر أعلام النبلاء، تاریخ الخلفاء، ص۲۶۲، ۲۶۳ و ۵۰۱.</ref>. به طور کلی دو مطلب درباره روایات جابر به خصوص در بخش [[مناقب]] و [[اعتقادات]] جای تأمل دارد: نخست خلط روایات [[جابر انصاری]] با [[جابر جعفی]] است و دیگر اینکه طرفداران هر دو گروه [[تشیع]] و [[تسنن]] روایاتی به او نسبت داده‌اند که تعیین روایات [[حقیقی]] از روایات ساختگی نیاز به دقت فراوان دارد<ref>[[محمد رضا هدایت‌پناه|هدایت‌پناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «جابر بن عبدالله انصاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۳۴۲ - ۳۴۴.</ref>


== [[وفات]] جابر ==
== [[وفات]] جابر ==
صحابه‌نگاران گویند که جابر در اواخر عمر خود [[نابینا]] شد. با توجه به قراین و برخی [[اخبار]] که گذشت [[نابینایی]] او، [[دست]] کم از سال ۶۱ بوده است و اگر سال [[وفات]] او را ۷۸ یا ۹۹ بگیریم، تعبیر اواخر [[عمر]] چندان [[صدق]] نمی‌کند. او در سن ۷۴ یا ۸۵ یا ۹۴ و ۹۷ سالگی در [[مدینه]] درگذشت<ref>دینوری، ابوحنیفه، الأخبار الطوال، ص۳۱۶؛ ابن حبان، الثقات، ص۵۸؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۱۵؛ ابن جوزی، المنتظم، ص۱۴۵؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۲۹۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۴۹۴؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۴۷.</ref>. در سال وفات او نیز [[اختلاف]] است. سال‌های ۶۸، ۷۳، ۷۴، ۲۶، ۲۷، ۷۸، ۷۹ و یا ۹۹ را گفته‌اند <ref>ر. ک: دینوری، ابوحنیفه، الأخبار الطوال، ص۳۱۶ و ۳۲۸؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۱۵؛ طوسی، رجال، ص۳۱-۳۲؛ بغوی، معجم الصحابه، ج۱، ص۴۴۷؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۵۳۱-۵۳۰؛ ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، الآحاد و المثانی، ج۴، ص۶۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۵۶۵؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۸۰-۱۸۱؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۲۹۳.</ref>، ولی مشهور، ۷۸ گفته‌اند و تصحیف «سبعین» به «تسعین» و خلط سال وفات و سن، از عوامل این اختلاف است<ref>ر. ک: ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۲۳۸-۲۴۰.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۴۷.</ref> حضور [[حجاج ثقفی]] را در [[مراسم تشییع]] جنازه جابر شاهدی بر [[تأیید]] [[سال]] ۷۴ دانسته است. در برخی از منابع [[شیعی]] [[روایت]] ضعیفی آمده که [[امام باقر]] {{ع}} به هنگام وفات از جابر خواست تا [[حدیث]] [[صحیفه]] و [[لوح]] را روایت کند<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۴۷.</ref>، اما اگر حتی سال وفات او را ۹۹ بدانیم باز این خبر صحیح نخواهد بود؛ زیرا امام باقر {{ع}} در سال ۱۱۴ به [[شهادت]] رسیده<ref>ابن ابی الثلج بغدادی، تاریخ الائمه، ص۱۰.</ref> و بنا بر روایت [[پیامبر]] تنها وی موفق به [[دیدار امام]] [[باقر]] {{ع}} خواهد شد و نمی‌توانسته [[امام صادق]] {{ع}} را [[درک]] کرده باشد زیرا [[تولد]] آن [[حضرت]] ۸۰ یا ۸۳ بوده و با توجه به این مطلب باید گفت که حتی زنده بودن جابر پس از [[امام سجاد]] {{ع}} هم مورد تشکیک است و این مطلب با [[تاریخ]] [[وفات]] او نیز سازگار است. خبر [[صدوق]] نیز وجهش این است که [[امام باقر]] {{ع}} بیان داشته که جابر برایم [[روایت]] کرد اما [[راوی]] بر اثر توهمچنین گفته است<ref>ر. ک: شوشتری، محمد تقی، قاموس الرجال، ج۲، ص۵۲۱-۵۲۰؛ مدرسی طباطبایی، سید حسین، میراث مکتوب شیعه، ص۱۲۹.</ref>. [[محمد بن منکدر]] که از [[راویان]] مشهور جابر است در آخرین لحظات بر بالین جابر بوده و از او خواسته تا سلامش را به [[پیامبر]] برساند<ref>احمد بن حنبل،، مسند حنبل، ج۳، ص۶۹.</ref>، [[حسن مثنی]] از جمله کسانی بود که جنازه جابر را بر دوش خود حمل نمود<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۲۳۶.</ref>. گویا خود او نیز می‌خواست نمازش را بخواند، اما با [[تهدید]]، [[حجاج ثقفی]] بر او [[نماز]] خواندا<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۲۳۶.</ref>. این خبر صحیح نیست؛ زیرا صرف نظر از اینکه جابر [[وصیت]] کرده بود که حجاج ثقفی بر او نماز نخواند<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۲۴۰.</ref>. [[مورخان]] و صحابه‌نگاران با استناد به [[روایات]] بسیاری گفته‌اند که [[والی مدینه]]، [[ابان بن عثمان بن عفان]] بر او نماز خواند<ref>ابن حبان، الثقات، ص۵۸؛ بغوی، معجم الصحابه، ج۱، ص۴۴۸؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۵۲۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۵۶۵؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۸۱؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۲۹۳.</ref>. [[ذهبی]]<ref>تاریخ ذهبی، ج۵، ص۳۸۱.</ref> نیز ضمن رد مطلب یاد شده وفات جابر را زمانی دانسته که [[حجاج]] بر [[عراق]] [[حاکم]] بود. اما همو در سیر اعلام النبلاء<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۱۹۴.</ref> این خبر را چنین توجیه کرده که شاید در آن وقت برای انجام [[مناسک حج]] و یا [[زیارت]] به [[مدینه]] آمده است، او را آخرین [[صحابی]] دانسته‌اند که در مدینه از [[دنیا]] رفت<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۲۳۹؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۴۶.</ref>. [[بغوی]]<ref>بغوی، معجم الصحابه، ج۱، ص۴۴۷.</ref>، [[ابن قتیبه]]<ref>ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، الإمامة والسیاسة، ص۳۰۷ و ۳۴۱.</ref> و [[ابن ابی عاصم]]<ref>الآحاد و المثانی، ج۴، ص۶۹.</ref> این مطلب را رد کرده و آخرین فرد را [[سهل بن سعد ساعدی]] دانسته‌اند. [[ابونعیم]]<ref>ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۵۲۹.</ref> و [[ذهبی]]<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۱۸۹.</ref> نیز به اعتبار [[اصحاب عقبه]] او را آخرین [[صحابی]] در [[مدینه]] دانسته‌اند. [[مرگ]] او برخلاف غالب [[صحابه‌نگاران]]، در [[مکه]] و [[قبا]] نیز نقل شده<ref>سیوطی، اسعاف، ص۲۳.</ref> و [[قبر]] جابر را در [[بقیع]] گفته‌اند؛ اما بنا بر [[روایات]] دیگر، [[ابان بن عثمان بن عفان]] از [[فرزندان]] جابر پرسید: کجا او را [[دفن]] می‌کنید؟ گفتند: در [[قبرستان]] بنوسلمه<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۲۳۷.</ref> این قبرستان واقع در [[غرب]] مدینه و دارای فضایلی است<ref>ر. ک: ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۹۳-۹۴.</ref><ref>[[محمد رضا هدایت‌پناه|هدایت‌پناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «جابر بن عبدالله انصاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۳۴۴.</ref>
صحابه‌نگاران گویند که جابر در اواخر عمر خود [[نابینا]] شد. با توجه به قراین و برخی [[اخبار]] که گذشت [[نابینایی]] او، دست کم از سال ۶۱ بوده است و اگر سال [[وفات]] او را ۷۸ یا ۹۹ بگیریم، تعبیر اواخر [[عمر]] چندان [[صدق]] نمی‌کند. او در سن ۷۴ یا ۸۵ یا ۹۴ و ۹۷ سالگی در [[مدینه]] درگذشت<ref>دینوری، ابوحنیفه، الأخبار الطوال، ص۳۱۶؛ ابن حبان، الثقات، ص۵۸؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۱۵؛ ابن جوزی، المنتظم، ص۱۴۵؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۲۹۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۴۹۴؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۴۷.</ref>. در سال وفات او نیز [[اختلاف]] است. سال‌های ۶۸، ۷۳، ۷۴، ۲۶، ۲۷، ۷۸، ۷۹ و یا ۹۹ را گفته‌اند <ref>ر. ک: دینوری، ابوحنیفه، الأخبار الطوال، ص۳۱۶ و ۳۲۸؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۱۵؛ طوسی، رجال، ص۳۱-۳۲؛ بغوی، معجم الصحابه، ج۱، ص۴۴۷؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۵۳۱-۵۳۰؛ ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، الآحاد و المثانی، ج۴، ص۶۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۵۶۵؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۸۰-۱۸۱؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۲۹۳.</ref>، ولی مشهور، ۷۸ گفته‌اند و تصحیف «سبعین» به «تسعین» و خلط سال وفات و سن، از عوامل این اختلاف است<ref>ر. ک: ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۲۳۸-۲۴۰.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۴۷.</ref> حضور [[حجاج ثقفی]] را در [[مراسم تشییع]] جنازه جابر شاهدی بر [[تأیید]] [[سال]] ۷۴ دانسته است. در برخی از منابع [[شیعی]] [[روایت]] ضعیفی آمده که [[امام باقر]] {{ع}} به هنگام وفات از جابر خواست تا [[حدیث]] [[صحیفه]] و [[لوح]] را روایت کند<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۴۷.</ref>، اما اگر حتی سال وفات او را ۹۹ بدانیم باز این خبر صحیح نخواهد بود؛ زیرا امام باقر {{ع}} در سال ۱۱۴ به [[شهادت]] رسیده<ref>ابن ابی الثلج بغدادی، تاریخ الائمه، ص۱۰.</ref> و بنا بر روایت [[پیامبر]] تنها وی موفق به [[دیدار امام]] [[باقر]] {{ع}} خواهد شد و نمی‌توانسته [[امام صادق]] {{ع}} را [[درک]] کرده باشد زیرا [[تولد]] آن [[حضرت]] ۸۰ یا ۸۳ بوده و با توجه به این مطلب باید گفت که حتی زنده بودن جابر پس از [[امام سجاد]] {{ع}} هم مورد تشکیک است و این مطلب با [[تاریخ]] [[وفات]] او نیز سازگار است. خبر [[صدوق]] نیز وجهش این است که [[امام باقر]] {{ع}} بیان داشته که جابر برایم [[روایت]] کرد اما [[راوی]] بر اثر توهمچنین گفته است<ref>ر. ک: شوشتری، محمد تقی، قاموس الرجال، ج۲، ص۵۲۱-۵۲۰؛ مدرسی طباطبایی، سید حسین، میراث مکتوب شیعه، ص۱۲۹.</ref>. [[محمد بن منکدر]] که از [[راویان]] مشهور جابر است در آخرین لحظات بر بالین جابر بوده و از او خواسته تا سلامش را به [[پیامبر]] برساند<ref>احمد بن حنبل،، مسند حنبل، ج۳، ص۶۹.</ref>، [[حسن مثنی]] از جمله کسانی بود که جنازه جابر را بر دوش خود حمل نمود<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۲۳۶.</ref>. گویا خود او نیز می‌خواست نمازش را بخواند، اما با [[تهدید]]، [[حجاج ثقفی]] بر او [[نماز]] خواندا<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۲۳۶.</ref>. این خبر صحیح نیست؛ زیرا صرف نظر از اینکه جابر [[وصیت]] کرده بود که حجاج ثقفی بر او نماز نخواند<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۲۴۰.</ref>. [[مورخان]] و صحابه‌نگاران با استناد به [[روایات]] بسیاری گفته‌اند که [[والی مدینه]]، [[ابان بن عثمان بن عفان]] بر او نماز خواند<ref>ابن حبان، الثقات، ص۵۸؛ بغوی، معجم الصحابه، ج۱، ص۴۴۸؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۵۲۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۵۶۵؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۸۱؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۲۹۳.</ref>. [[ذهبی]]<ref>تاریخ ذهبی، ج۵، ص۳۸۱.</ref> نیز ضمن رد مطلب یاد شده وفات جابر را زمانی دانسته که [[حجاج]] بر [[عراق]] [[حاکم]] بود. اما همو در سیر اعلام النبلاء<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۱۹۴.</ref> این خبر را چنین توجیه کرده که شاید در آن وقت برای انجام [[مناسک حج]] و یا [[زیارت]] به [[مدینه]] آمده است، او را آخرین [[صحابی]] دانسته‌اند که در مدینه از [[دنیا]] رفت<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۲۳۹؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۴۶.</ref>. [[بغوی]]<ref>بغوی، معجم الصحابه، ج۱، ص۴۴۷.</ref>، [[ابن قتیبه]]<ref>ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، الإمامة والسیاسة، ص۳۰۷ و ۳۴۱.</ref> و [[ابن ابی عاصم]]<ref>الآحاد و المثانی، ج۴، ص۶۹.</ref> این مطلب را رد کرده و آخرین فرد را [[سهل بن سعد ساعدی]] دانسته‌اند. [[ابونعیم]]<ref>ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۵۲۹.</ref> و [[ذهبی]]<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۱۸۹.</ref> نیز به اعتبار [[اصحاب عقبه]] او را آخرین [[صحابی]] در [[مدینه]] دانسته‌اند. [[مرگ]] او برخلاف غالب [[صحابه‌نگاران]]، در [[مکه]] و [[قبا]] نیز نقل شده<ref>سیوطی، اسعاف، ص۲۳.</ref> و [[قبر]] جابر را در [[بقیع]] گفته‌اند؛ اما بنا بر [[روایات]] دیگر، [[ابان بن عثمان بن عفان]] از [[فرزندان]] جابر پرسید: کجا او را [[دفن]] می‌کنید؟ گفتند: در [[قبرستان]] بنوسلمه<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۲۳۷.</ref> این قبرستان واقع در [[غرب]] مدینه و دارای فضایلی است<ref>ر. ک: ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۹۳-۹۴.</ref><ref>[[محمد رضا هدایت‌پناه|هدایت‌پناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «جابر بن عبدالله انصاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۳۴۴.</ref>


== فرزندان و [[نوادگان]] جابر ==
== فرزندان و [[نوادگان]] جابر ==
۲۱۸٬۸۳۴

ویرایش