پرش به محتوا

اسلام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۱: خط ۲۱:
اسلام آخرین [[دین توحیدی]] است که در سال ۶۱۰ میلادی با [[بعثت پیامبر اکرم]] حضرت محمد بن‌ عبدالله{{صل}} در [[مکه]] ظهور یافت. [[قرآن کریم]] یادآور شده است کتاب‌های [[ادیان]] دیگر به آمدن پیامبر خاتم{{صل}} و [[ابلاغ]] [[دین اسلام]] [[بشارت]] داده‌اند.{{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَنْزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ كَذَلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«و اوست که بادها را پیشاهنگ رحمت خویش (باران)، نویددهنده می‌فرستد تا چون ابری بارور را برداشت آن را به سرزمینی بایر برانیم و از آن، آب فرو فشانیم و با آن از هر گونه میوه برآوریم؛ به همین گونه مردگان را بر می‌انگیزیم باشد که پند گیرید» سوره اعراف، آیه ۵۷.</ref><ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۲/۲۴۳.</ref>
اسلام آخرین [[دین توحیدی]] است که در سال ۶۱۰ میلادی با [[بعثت پیامبر اکرم]] حضرت محمد بن‌ عبدالله{{صل}} در [[مکه]] ظهور یافت. [[قرآن کریم]] یادآور شده است کتاب‌های [[ادیان]] دیگر به آمدن پیامبر خاتم{{صل}} و [[ابلاغ]] [[دین اسلام]] [[بشارت]] داده‌اند.{{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَنْزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ كَذَلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«و اوست که بادها را پیشاهنگ رحمت خویش (باران)، نویددهنده می‌فرستد تا چون ابری بارور را برداشت آن را به سرزمینی بایر برانیم و از آن، آب فرو فشانیم و با آن از هر گونه میوه برآوریم؛ به همین گونه مردگان را بر می‌انگیزیم باشد که پند گیرید» سوره اعراف، آیه ۵۷.</ref><ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۲/۲۴۳.</ref>


واژه اسلام در [[قرآن کریم]] افزون بر معنای لغوی به دو معنای دیگر دانسته شده است؛ یکی خصوص [[شریعت پیامبر خاتم]]{{صل}}<ref>میبدی، کشف الاسرار، ۲/۵۲ و ۱۹۶؛ کاشانی، تفسیر منهج الصادقین، ۲/۱۹۰؛ آلوسی، روح المعانی، ۲/۱۰۳–۱۰۵.</ref>و دیگری دین و سیره همه [[انبیای الهی]]{{ع}} یعنی [[دین]] [[خداوند]]<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱.</ref>؛ چنان‌که [[قرآن]] از این معنا با عنوان دین مشترک [[توحیدی]] یاد می‌کند.<ref>آل عمران، ۱۹ و ۸۴.</ref> در این دین، میان [[پیامبران الهی]]{{ع}} هیچ‌گونه جدایی نیست،{{متن قرآن|قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}<ref>«بگویید: ما به خداوند و به آنچه به سوی ما و به سوی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان  فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و آنچه به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان آورده‌ایم؛ میان هیچ‌یک از آنان فرق نمی‌نهیم و ما فرما» سوره بقره، آیه ۱۳۶.</ref> بلکه همه آنان [[مبلّغ]] یک آیین‌اند که [[حقیقت]] واحدی دارد و در زمان‌های مختلف به صورت‌های گوناگون ظهور پیدا کرده است و آموزه مشترک آنها [[توحید]] و [[معاد]]، [[پرستش]] و بیان [[مکارم اخلاق]] بوده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۷/۱۷۱.</ref>
واژه اسلام در [[قرآن کریم]] افزون بر معنای لغوی به دو معنای دیگر دانسته شده است؛ یکی خصوص [[شریعت پیامبر خاتم]]{{صل}}<ref>میبدی، کشف الاسرار، ۲/۵۲ و ۱۹۶؛ کاشانی، تفسیر منهج الصادقین، ۲/۱۹۰؛ آلوسی، روح المعانی، ۲/۱۰۳–۱۰۵.</ref>و دیگری دین و سیره همه [[انبیای الهی]]{{ع}} یعنی [[دین]] [[خداوند]]<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱.</ref>؛ چنان‌که [[قرآن]] از این معنا با عنوان دین مشترک [[توحیدی]] یاد می‌کند.{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند ، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}<ref>«بگو به خداوند و به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان  فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان داریم، میان هیچ‌یک از ایشان فرق نمی‌گذاریم و ما فرمانبردار اوییم» سوره آل عمران، آیه ۸۴.</ref> در این دین، میان [[پیامبران الهی]]{{ع}} هیچ‌گونه جدایی نیست،{{متن قرآن|قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}<ref>«بگویید: ما به خداوند و به آنچه به سوی ما و به سوی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان  فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و آنچه به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان آورده‌ایم؛ میان هیچ‌یک از آنان فرق نمی‌نهیم و ما فرما» سوره بقره، آیه ۱۳۶.</ref> بلکه همه آنان [[مبلّغ]] یک آیین‌اند که [[حقیقت]] واحدی دارد و در زمان‌های مختلف به صورت‌های گوناگون ظهور پیدا کرده است و آموزه مشترک آنها [[توحید]] و [[معاد]]، [[پرستش]] و بیان [[مکارم اخلاق]] بوده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۷/۱۷۱.</ref>


[[آیین اسلام]] نخستین محرک [[تمدن]] و یکی از عوامل اصلی [[تمدن اسلامی]] است.<ref>میکل، اسلام و تمدن اسلامی، ۱/۲۲.</ref> [[جامعه]] پیش از [[اسلام]] [[جامعه بدوی]] بود و [[زندگی ساده]] و قبیله‌ای داشت و از [[فرهنگ]] و تمدن [[بیگانه]] بود. اسلام جامعه را به‌سوی [[رشد]]، فرهنگ و تمدن سوق داد.<ref>قراملکی، دین و نبوت، ۶۶.</ref> [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در [[آغاز بعثت]]، [[مأمور]] به [[تبلیغ اسلام]] به صورت پنهانی شد که به دنبال آن افراد کمی به اسلام گرویدند. نخستین کسانی که [[ایمان]] آوردند، [[علی‌ بن‌ ابی‌ طالب]]{{ع}}، پسر عموی ایشان و [[خدیجه]]{{س}}، [[همسر]] ایشان بودند.<ref>مقدسی، البدا و التاریخ، ۴/۱۴۵؛ ابن‌اثیر، النهایه، ۲/۱۳۰–۱۳۱.</ref> این [[دعوت]] سه سال ادامه داشت و سپس [[پیامبر]]{{صل}} مأمور به [[تبلیغ]] علنی اسلام شد. این امر ده سال در [[مکه]] ادامه داشت تا اینکه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درپی فشارهای [[زیاد]] [[مشرکان]] از مکه به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد<ref>طبری، تاریخ الامم، ۲/۳۹۲؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، ۵/۲۵۸.</ref> و به [[تشکیل حکومت اسلامی]] و فراهم‌کردن [[سپاه]] و [[اداره امور جامعه]] مبادرت ورزید.<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۶؛ سبحانی، الانصاف، ۳/۴۲۹–۴۳۰.</ref> از آنجایی‌که [[رسالت پیامبر]]{{صل}} [[نجات]] همه [[مردم]] [[جهان]] بود، آن حضرت از [[سال ششم هجرت]] با فرستادن [[نامه]] به [[حاکمان]] [[اقوام]] و [[ملل]] مختلف از جمله [[روم]]، [[ایران]]، اسکندریه، [[مصر]] و [[حبشه]]، آنان را به اسلام دعوت کرد.<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱/۱۹۸–۲۰۰؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، ۳/۸۳.</ref>
[[آیین اسلام]] نخستین محرک [[تمدن]] و یکی از عوامل اصلی [[تمدن اسلامی]] است.<ref>میکل، اسلام و تمدن اسلامی، ۱/۲۲.</ref> [[جامعه]] پیش از [[اسلام]] [[جامعه بدوی]] بود و [[زندگی ساده]] و قبیله‌ای داشت و از [[فرهنگ]] و تمدن [[بیگانه]] بود. اسلام جامعه را به‌سوی [[رشد]]، فرهنگ و تمدن سوق داد.<ref>قراملکی، دین و نبوت، ۶۶.</ref> [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در [[آغاز بعثت]]، [[مأمور]] به [[تبلیغ اسلام]] به صورت پنهانی شد که به دنبال آن افراد کمی به اسلام گرویدند. نخستین کسانی که [[ایمان]] آوردند، [[علی‌ بن‌ ابی‌ طالب]]{{ع}}، پسر عموی ایشان و [[خدیجه]]{{س}}، [[همسر]] ایشان بودند.<ref>مقدسی، البدا و التاریخ، ۴/۱۴۵؛ ابن‌اثیر، النهایه، ۲/۱۳۰–۱۳۱.</ref> این [[دعوت]] سه سال ادامه داشت و سپس [[پیامبر]]{{صل}} مأمور به [[تبلیغ]] علنی اسلام شد. این امر ده سال در [[مکه]] ادامه داشت تا اینکه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درپی فشارهای [[زیاد]] [[مشرکان]] از مکه به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد<ref>طبری، تاریخ الامم، ۲/۳۹۲؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، ۵/۲۵۸.</ref> و به [[تشکیل حکومت اسلامی]] و فراهم‌کردن [[سپاه]] و [[اداره امور جامعه]] مبادرت ورزید.<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۶؛ سبحانی، الانصاف، ۳/۴۲۹–۴۳۰.</ref> از آنجایی‌که [[رسالت پیامبر]]{{صل}} [[نجات]] همه [[مردم]] [[جهان]] بود، آن حضرت از [[سال ششم هجرت]] با فرستادن [[نامه]] به [[حاکمان]] [[اقوام]] و [[ملل]] مختلف از جمله [[روم]]، [[ایران]]، اسکندریه، [[مصر]] و [[حبشه]]، آنان را به اسلام دعوت کرد.<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱/۱۹۸–۲۰۰؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، ۳/۸۳.</ref>
خط ۹۶: خط ۹۶:


=== مطابقت با [[فطرت]] ===
=== مطابقت با [[فطرت]] ===
[[اسلام]] [[دینی]] است که [[معارف]] و [[حقایق]] آن منطبق بر [[فطرت الهی]] است<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۸.</ref> و در واقع تمام دستورهای آن برای [[مراقبت]] و کمک‌کردن به انسان است که از مسیر فطرت و [[طبیعت]] خود خارج نشود.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۸۲۱.</ref> از این جهت در بعضی [[روایات]]<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲.</ref> «فطرة [[الله]]»<ref>روم، ۳۰.</ref> به اسلام [[تفسیر]] شده است.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.</ref> امام‌ خمینی [[معتقد]] است فطرتی که [[خداوند]] انسان را بر آن سرشته است، [[عشق به کمال]] مطلق است که همه افراد [[بشر]] در این فطرت مشترکند، اگرچه در مراتب و درجات آن با یکدیگر [[اختلاف]] دارند و به واسطه حجاب‌های طبیعت و [[اشتغال]] به کثرات و اختلاف محیط و [[عادات]] و [[مذاهب]] افراد در تشخیص [[احکام فطرت]] [[اختلاف]] پیدا می‌کنند<ref>امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۸۰.</ref>؛
[[اسلام]] [[دینی]] است که [[معارف]] و [[حقایق]] آن منطبق بر [[فطرت الهی]] است<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۸.</ref> و در واقع تمام دستورهای آن برای [[مراقبت]] و کمک‌کردن به انسان است که از مسیر فطرت و [[طبیعت]] خود خارج نشود.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۸۲۱.</ref> از این جهت در بعضی [[روایات]]<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲.</ref> «فطرة [[الله]]» {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین  روی (دل) را برای این دین راست بدار!  بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref> به اسلام [[تفسیر]] شده است.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.</ref> امام‌ خمینی [[معتقد]] است فطرتی که [[خداوند]] انسان را بر آن سرشته است، [[عشق به کمال]] مطلق است که همه افراد [[بشر]] در این فطرت مشترکند، اگرچه در مراتب و درجات آن با یکدیگر [[اختلاف]] دارند و به واسطه حجاب‌های طبیعت و [[اشتغال]] به کثرات و اختلاف محیط و [[عادات]] و [[مذاهب]] افراد در تشخیص [[احکام فطرت]] [[اختلاف]] پیدا می‌کنند<ref>امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۸۰.</ref>؛


=== [[سهل]] و آسان‌ بودن ===
=== [[سهل]] و آسان‌ بودن ===
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:


== تعامل اسلام با [[ادیان]] و [[جوامع بشری]] ==
== تعامل اسلام با [[ادیان]] و [[جوامع بشری]] ==
در اسلام، قرآن [[تصدیق‌کننده]] ادیان سابق الهی<ref>نساء، ۴۷.</ref> و [[حاکم]] میان آنها<ref>مائده، ۴۸.</ref> معرفی شده است. اصل [[احترام]] به ادیان گذشته و [[پیروان]] آنها، [[سیره]] [[پیشوایان دین]]{{ع}} بوده است<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱/۲۶۸؛ صدوق، من لایحضر، ۲/۶۲۵–۶۲۶؛ سبحانی، رسائل، ۵/۱۷۵.</ref>؛ زیرا [[اسلام]] با [[ادیان]] دیگر در [[اعتقاد]] به [[خداوند]]، [[نبوت انبیا]]{{ع}} و [[معاد]] مشترک است؛ اگرچه در چگونگی بعضی از [[اصول اعتقادی]]؛ مانند [[توحید]] [[اختلاف]] دارد؛ زیرا اسلام بر پایه توحید واقع شده و [[معتقد]] است معبودی جز خداوند نیست؛ اما [[مسیحیت]] تحریف‌ شده، قائل به [[الوهیت]] [[حضرت مسیح]]{{ع}} است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۶/۱۹۰.</ref> در بعضی از [[فروع]] نیز مانند چگونگی [[عبادت]]، میان ادیان اختلاف است.<ref>مغنیه، الجوامع، ۲۸۴.</ref>
در اسلام، قرآن [[تصدیق‌کننده]] ادیان سابق الهی {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}}<ref>«ای اهل کتاب! به آنچه فرستاده‌ایم که کتاب آسمانی نزد شما را راست می‌شمارد ایمان بیاورید، پیش از آنکه چهره‌هایی را ناپدید سازیم و آنان را واپس گردانیم یا آنان را لعنت کنیم چنان که «اصحاب سبت» را لعنت کردیم و فرمان خداوند، انجام یافتنی است» سوره نساء، آیه ۴۷.</ref> و [[حاکم]] میان آنها {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ}}<ref>«و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی داده‌ایم و اگر خداوند می‌خواست شما را امّتی یگانه می‌گردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچه‌تان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف می‌ورزیدید آگاه می‌گرداند» سوره مائده، آیه ۴۸.</ref> معرفی شده است. اصل [[احترام]] به ادیان گذشته و [[پیروان]] آنها، [[سیره]] [[پیشوایان دین]]{{ع}} بوده است<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱/۲۶۸؛ صدوق، من لایحضر، ۲/۶۲۵–۶۲۶؛ سبحانی، رسائل، ۵/۱۷۵.</ref>؛ زیرا [[اسلام]] با [[ادیان]] دیگر در [[اعتقاد]] به [[خداوند]]، [[نبوت انبیا]]{{ع}} و [[معاد]] مشترک است؛ اگرچه در چگونگی بعضی از [[اصول اعتقادی]]؛ مانند [[توحید]] [[اختلاف]] دارد؛ زیرا اسلام بر پایه توحید واقع شده و [[معتقد]] است معبودی جز خداوند نیست؛ اما [[مسیحیت]] تحریف‌ شده، قائل به [[الوهیت]] [[حضرت مسیح]]{{ع}} است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۶/۱۹۰.</ref> در بعضی از [[فروع]] نیز مانند چگونگی [[عبادت]]، میان ادیان اختلاف است.<ref>مغنیه، الجوامع، ۲۸۴.</ref>


امام‌ خمینی [[ادیان الهی]] را با دیده [[احترام]] و [[تکریم]] می‌نگریست و به [[دین مسیحیت]] و پیروان آن احترام می‌گذاشت، به گونه‌ای که [[مسیحیان]] می‌توانستند آزادانه در [[کشور اسلامی]] [[زندگی]] کنند. ایشان بر این [[باور]] بود که هر کس در [[مملکت اسلامی]] زندگی می‌کند، [[حقوقی]] دارد و اسلام می‌خواهد [[حقوق]] همه آنان با هم برابر باشد.<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۴/۴۳۰ و ۱۱/۲۹۰.</ref> ایشان می‌گفت [[اقلیت‌های دینی]] در [[حکومت اسلامی]] از تمامی [[حقوق شهروندی]] بهره‌مند خواهند بود و آزادند به [[فعالیت‌های سیاسی]] و [[اجتماعی]] بپردازند و آزادانه امور مذهبی خود را انجام دهند.<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۲ و ۴۳۲.</ref> از نگاه اصل سیزدهم [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] نیز اقلیت‌های دینی همچون زرتشتی، کلیمی و [[مسیحی]] آزادند در حدود [[قانون]]، [[مراسم]] دینی‌شان را انجام دهند و در احوال شخصی و [[تعلیمات دینی]]، طبق [[آیین]] خود عمل کنند.
امام‌ خمینی [[ادیان الهی]] را با دیده [[احترام]] و [[تکریم]] می‌نگریست و به [[دین مسیحیت]] و پیروان آن احترام می‌گذاشت، به گونه‌ای که [[مسیحیان]] می‌توانستند آزادانه در [[کشور اسلامی]] [[زندگی]] کنند. ایشان بر این [[باور]] بود که هر کس در [[مملکت اسلامی]] زندگی می‌کند، [[حقوقی]] دارد و اسلام می‌خواهد [[حقوق]] همه آنان با هم برابر باشد.<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۴/۴۳۰ و ۱۱/۲۹۰.</ref> ایشان می‌گفت [[اقلیت‌های دینی]] در [[حکومت اسلامی]] از تمامی [[حقوق شهروندی]] بهره‌مند خواهند بود و آزادند به [[فعالیت‌های سیاسی]] و [[اجتماعی]] بپردازند و آزادانه امور مذهبی خود را انجام دهند.<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۲ و ۴۳۲.</ref> از نگاه اصل سیزدهم [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] نیز اقلیت‌های دینی همچون زرتشتی، کلیمی و [[مسیحی]] آزادند در حدود [[قانون]]، [[مراسم]] دینی‌شان را انجام دهند و در احوال شخصی و [[تعلیمات دینی]]، طبق [[آیین]] خود عمل کنند.
خط ۱۳۴: خط ۱۳۴:
از نگاه حضرت امام، [[راحت‌طلبی]] و دوری از خطر کردن از شاخص‌های اصلی است که از [[صدر اسلام]] تاکنون بخش قابل توجهی از [[مسلمانان]] را در فعالیت‌های محدود [[عبادی]]، [[حصر]] کرده است. اسلامِ این گروه با طبع راحت‌طلبی اینها عجین شده و مولودی به دست می‌دهد که با [[اسلام]] [[رسول الله]] و [[ائمه معصومین]] {{عم}} فاصله می‌گیرد؛ چراکه [[زندگی]] [[معصومین]] {{عم}} سرتاسر تلاش و فعالیت بوده است<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۵، ص۴۵.</ref>. [[قیام]] و [[مبارزه]] از [[ارکان اسلام]] [[ناب]] است. ؛ چراکه اسلام مکتبی است که اجازه [[تسلیم]] در برابر غیر [[خداوند]] را نمی‌دهد<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۵، ص۲۶۸.</ref>. اسلام، مانع هر نوع [[زور]] و [[دیکتاتوری]] است<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۴، ص۲۷۲.</ref>.
از نگاه حضرت امام، [[راحت‌طلبی]] و دوری از خطر کردن از شاخص‌های اصلی است که از [[صدر اسلام]] تاکنون بخش قابل توجهی از [[مسلمانان]] را در فعالیت‌های محدود [[عبادی]]، [[حصر]] کرده است. اسلامِ این گروه با طبع راحت‌طلبی اینها عجین شده و مولودی به دست می‌دهد که با [[اسلام]] [[رسول الله]] و [[ائمه معصومین]] {{عم}} فاصله می‌گیرد؛ چراکه [[زندگی]] [[معصومین]] {{عم}} سرتاسر تلاش و فعالیت بوده است<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۵، ص۴۵.</ref>. [[قیام]] و [[مبارزه]] از [[ارکان اسلام]] [[ناب]] است. ؛ چراکه اسلام مکتبی است که اجازه [[تسلیم]] در برابر غیر [[خداوند]] را نمی‌دهد<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۵، ص۲۶۸.</ref>. اسلام، مانع هر نوع [[زور]] و [[دیکتاتوری]] است<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۴، ص۲۷۲.</ref>.


یکی از مشخصه‌های اسلام از نظر امام، [[سیاسی]] دانستنِ اسلام است. ایشان تصریح می‌کند که [[احکام]] سیاسی اسلام بیشتر از احکام عبادی آن است و از پنجاه و چند باب [[فقهی]] تنها هفت، هشت باب مربوط به [[عبادت]] است و بقیه مربوط به مسائلِ [[اجتماعی]]، سیاسی و مانندِ آن است. از این‌رو، کسانی که اسلام را از [[سیاست]] جدا می‌انگارند، در واقع اسلام را نشناخته‌اند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱، ص۲۳۹ و ۲۴۰.</ref>. ایشان برای بیان روشن‌تر این نکته که ما چقدر از [[اسلام واقعی]] فاصله گرفتیم، [[رساله‌های عملیه]] را با [[قرآن]] و [[کتب حدیث]] مقایسه می‌کند. رساله‌ها بیشتر [[صبغه]] عبادی دارند در حالی که [[امور اجتماعی]] در قرآن نسبت به [[امور عبادی]] از نسبت صد به یک هم بیشتر است، حتی آنچه در اسلام در ظاهر به عنوان [[وظائف]] شخصی بیان شده و رابطه بین شخص و خداوند را ترسیم می‌کند، باز هم جنبه سیاسی و اجتماعی دارد<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۸، ص۲۷۴؛ ج۵، ص۲۱؛ ولایت فقیه، ص۵.</ref> همچنین آنچه ظاهرش یک مسأله [[اخلاقی]] است در واقع مسأله سیاسی نیز هست مثلاً در قرآن آمده [[مؤمنین]] با هم برادرند<ref>حجرات: ۱۰.</ref>. این آموزه اسلام همان‌طور که یک آموزه اخلاقی است، آموزه سیاسی و اجتماعی نیز هست و نتایج و فوائد [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] بسیاری دارد<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۳، ص۲۳ و ۲۴.</ref>.
یکی از مشخصه‌های اسلام از نظر امام، [[سیاسی]] دانستنِ اسلام است. ایشان تصریح می‌کند که [[احکام]] سیاسی اسلام بیشتر از احکام عبادی آن است و از پنجاه و چند باب [[فقهی]] تنها هفت، هشت باب مربوط به [[عبادت]] است و بقیه مربوط به مسائلِ [[اجتماعی]]، سیاسی و مانندِ آن است. از این‌رو، کسانی که اسلام را از [[سیاست]] جدا می‌انگارند، در واقع اسلام را نشناخته‌اند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱، ص۲۳۹ و ۲۴۰.</ref>. ایشان برای بیان روشن‌تر این نکته که ما چقدر از [[اسلام واقعی]] فاصله گرفتیم، [[رساله‌های عملیه]] را با [[قرآن]] و [[کتب حدیث]] مقایسه می‌کند. رساله‌ها بیشتر [[صبغه]] عبادی دارند در حالی که [[امور اجتماعی]] در قرآن نسبت به [[امور عبادی]] از نسبت صد به یک هم بیشتر است، حتی آنچه در اسلام در ظاهر به عنوان [[وظائف]] شخصی بیان شده و رابطه بین شخص و خداوند را ترسیم می‌کند، باز هم جنبه سیاسی و اجتماعی دارد<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۸، ص۲۷۴؛ ج۵، ص۲۱؛ ولایت فقیه، ص۵.</ref> همچنین آنچه ظاهرش یک مسأله [[اخلاقی]] است در واقع مسأله سیاسی نیز هست مثلاً در قرآن آمده [[مؤمنین]] با هم برادرند{{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}}<ref>«جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.</ref>. این آموزه اسلام همان‌طور که یک آموزه اخلاقی است، آموزه سیاسی و اجتماعی نیز هست و نتایج و فوائد [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] بسیاری دارد<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۳، ص۲۳ و ۲۴.</ref>.


ایشان علاوه بر [[قرآن]] و [[حدیث]]، به [[سیره انبیاء]] و [[اولیاء]] پرداخته و یادآور می‌شود که هیچ یک از [[انبیاء]] نه تنها فارغ از کارهای اجتماعی و سیاسی نبوده‌اند؛ بلکه [[سیاست]] در رأس تعلیمات آنان قرار داشته است<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۵، ص۷ و ۵۶.</ref>. اینکه [[ابراهیم]] {{ع}} تبر برداشت و [[بت‌ها]] را [[شکست]] و اینکه [[موسی]] {{ع}} به سوی [[فرعون]] رفت تا او را [[هدایت]] کند و مانع ظلم‌هایش بشود؛ اینکه [[رسول الله]] {{صل}} [[حکومت]] تشکیل داد و با [[شرک]] و [[ظلم]] به [[مبارزه]] پرداخت و اینکه [[امامان معصوم]] {{ع}} به [[عبادت]] بسنده نکردند و تا جایی که توانستند در [[امور سیاسی]] و اجتماعی وارد شدند، اینها همه [[منطق]] انبیاء و اولیاء را به ما نشان می‌دهد<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۹، ص۹۵ و ۹۶.</ref>.
ایشان علاوه بر [[قرآن]] و [[حدیث]]، به [[سیره انبیاء]] و [[اولیاء]] پرداخته و یادآور می‌شود که هیچ یک از [[انبیاء]] نه تنها فارغ از کارهای اجتماعی و سیاسی نبوده‌اند؛ بلکه [[سیاست]] در رأس تعلیمات آنان قرار داشته است<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۵، ص۷ و ۵۶.</ref>. اینکه [[ابراهیم]] {{ع}} تبر برداشت و [[بت‌ها]] را [[شکست]] و اینکه [[موسی]] {{ع}} به سوی [[فرعون]] رفت تا او را [[هدایت]] کند و مانع ظلم‌هایش بشود؛ اینکه [[رسول الله]] {{صل}} [[حکومت]] تشکیل داد و با [[شرک]] و [[ظلم]] به [[مبارزه]] پرداخت و اینکه [[امامان معصوم]] {{ع}} به [[عبادت]] بسنده نکردند و تا جایی که توانستند در [[امور سیاسی]] و اجتماعی وارد شدند، اینها همه [[منطق]] انبیاء و اولیاء را به ما نشان می‌دهد<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۹، ص۹۵ و ۹۶.</ref>.
خط ۲۱۲: خط ۲۱۲:
[[حضرت]] امام در کتاب [[کشف الأسرار]]، این [[شبهه]] در موضوع [[جامعیت]] را مطرح می‌کند که بشرِ امروز نیازمند [[قوانین]] بسیاری است که در [[شریعت]] از آن قوانین خبری نیست مانند قوانین مربوط به بانک، [[آیین دادرسی]]، گمرک و... با استناد به [[آیه]] «[[آمادگی]] در برابر [[دشمن]]» {{متن قرآن|وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ}}<ref>«و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید» سوره انفال، آیه ۶۰.</ref> درباره قوانین مورد نیاز در دوران معاصر راه حلی ارایه می‌کند به این بیان که این قوانین اگر مخالف شریعت نباشد، می‌توان با توجه به [[مصالح]] [[کشور]] آنها را به جریان انداخت؛ هر چند اسمی از آنها در میان [[قوانین اسلام]] نباشد<ref>امام خمینی، کشف الأسرار، ص۲۹۴-۲۹۷.</ref>.
[[حضرت]] امام در کتاب [[کشف الأسرار]]، این [[شبهه]] در موضوع [[جامعیت]] را مطرح می‌کند که بشرِ امروز نیازمند [[قوانین]] بسیاری است که در [[شریعت]] از آن قوانین خبری نیست مانند قوانین مربوط به بانک، [[آیین دادرسی]]، گمرک و... با استناد به [[آیه]] «[[آمادگی]] در برابر [[دشمن]]» {{متن قرآن|وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ}}<ref>«و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید» سوره انفال، آیه ۶۰.</ref> درباره قوانین مورد نیاز در دوران معاصر راه حلی ارایه می‌کند به این بیان که این قوانین اگر مخالف شریعت نباشد، می‌توان با توجه به [[مصالح]] [[کشور]] آنها را به جریان انداخت؛ هر چند اسمی از آنها در میان [[قوانین اسلام]] نباشد<ref>امام خمینی، کشف الأسرار، ص۲۹۴-۲۹۷.</ref>.


حضرت امام در [[تفسیر]] [[حدیث]] معروفی که علم را در سه بخش ترسیم می‌کند<ref>{{عربی|إنما العلم ثلاثة آیة محکمة، أو فریضة عادلة، أو سنة قائمة وماخلاهن فهو فضل}} (اصول کافی، ج۱، ص۳۲، کتاب فضل العلم، باب صفة العلم وفضله، ح۱).</ref>؛ قلمرو [[شریعت اسلام]] را ترسیم می‌نماید. ایشان، انسان را دارای سه مرتبه [[عقل]] و [[روح]]، [[برزخ]] و مثال، و [[دنیا]] و [[ملک]]، معرفی می‌کند و آنگاه سه علم مذکور در [[حدیث شریف]] را منطبق بر سه مرتبه انسان می‌داند. [[مبدأ و معاد]] مربوط به قسم اول [[علم]] و مرتبه [[عقل انسان]] است و [[علوم]] مربوط به [[قلب]] و [[اعمال]] [[قلبی]] و ریاضت‌های مربوط به آن، قسمِ دوم علم و مرتبه دوم وجود [[انسان]] است، و [[فقه]] و [[آداب]] [[معاشرت]] و [[تدبیر]] [[منزل]] و [[جوامع]]، علم قسم سوم و مربوط به پایین‌ترین نشئه وجودی انسان است. ایشان قلمرو علوم [[شریعت]] را منحصر به این سه دانسته‌اند<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۸۶-۳۸۹.</ref>.
حضرت امام در [[تفسیر]] [[حدیث]] معروفی که علم را در سه بخش ترسیم می‌کند {{متن حدیث| إِنَّمَا اَلْعِلْمُ ثَلاَثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلاَهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ}}<ref> (اصول کافی، ج۱، ص۳۲، کتاب فضل العلم، باب صفة العلم وفضله، ح۱).</ref>؛ قلمرو [[شریعت اسلام]] را ترسیم می‌نماید. ایشان، انسان را دارای سه مرتبه [[عقل]] و [[روح]]، [[برزخ]] و مثال، و [[دنیا]] و [[ملک]]، معرفی می‌کند و آنگاه سه علم مذکور در [[حدیث شریف]] را منطبق بر سه مرتبه انسان می‌داند. [[مبدأ و معاد]] مربوط به قسم اول [[علم]] و مرتبه [[عقل انسان]] است و [[علوم]] مربوط به [[قلب]] و [[اعمال]] [[قلبی]] و ریاضت‌های مربوط به آن، قسمِ دوم علم و مرتبه دوم وجود [[انسان]] است، و [[فقه]] و [[آداب]] [[معاشرت]] و [[تدبیر]] [[منزل]] و [[جوامع]]، علم قسم سوم و مربوط به پایین‌ترین نشئه وجودی انسان است. ایشان قلمرو علوم [[شریعت]] را منحصر به این سه دانسته‌اند<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۸۶-۳۸۹.</ref>.


برخی [[دانشمندان]] [[علوم انسانی]]، کارکردهای گوناگونی را برای [[دین]] بیان کرده‌اند<ref>خسروپناه، عبدالحسین، انتظارات بشر از دین، ص۱۶.</ref>. [[اسلام]] نزد [[امام خمینی]]، دغدغه هر دو بُعدِ [[زندگی]] [[بشر]] را دارد. [[تقوا]] و [[باور]] به [[توحید]] منجر به [[تکامل]] [[روح انسان]] می‌شود و نتیجه آن کمال و عظمتِ [[زندگی اجتماعی]] و [[سیاسی]] [[جامعه]] خواهد بود. از سوی دیگر [[قوانین]] [[مالی]] طوری تنظیم شده است که در [[زندگی معنوی]] انسان نیز [[کارایی]] داشته باشد. این دو وجهی بودن کم و بیش در [[ادیان آسمانی]] پیشین بوده است اما اسلام به‌واسطه کامل بودنش، [[کامل‌ترین]] ویژگی را در این زمینه دارد<ref>امام خمینی، کشف الأسرار، ص۳۱۰ به بعد.</ref><ref>[[محمد تقی سهرابی‌فر|سهرابی‌فر، محمد تقی]]، [[اسلام‌شناسی (مقاله)| مقاله «اسلام‌شناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۱۹۲.</ref>
برخی [[دانشمندان]] [[علوم انسانی]]، کارکردهای گوناگونی را برای [[دین]] بیان کرده‌اند<ref>خسروپناه، عبدالحسین، انتظارات بشر از دین، ص۱۶.</ref>. [[اسلام]] نزد [[امام خمینی]]، دغدغه هر دو بُعدِ [[زندگی]] [[بشر]] را دارد. [[تقوا]] و [[باور]] به [[توحید]] منجر به [[تکامل]] [[روح انسان]] می‌شود و نتیجه آن کمال و عظمتِ [[زندگی اجتماعی]] و [[سیاسی]] [[جامعه]] خواهد بود. از سوی دیگر [[قوانین]] [[مالی]] طوری تنظیم شده است که در [[زندگی معنوی]] انسان نیز [[کارایی]] داشته باشد. این دو وجهی بودن کم و بیش در [[ادیان آسمانی]] پیشین بوده است اما اسلام به‌واسطه کامل بودنش، [[کامل‌ترین]] ویژگی را در این زمینه دارد<ref>امام خمینی، کشف الأسرار، ص۳۱۰ به بعد.</ref><ref>[[محمد تقی سهرابی‌فر|سهرابی‌فر، محمد تقی]]، [[اسلام‌شناسی (مقاله)| مقاله «اسلام‌شناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۱۹۲.</ref>
خط ۲۴۲: خط ۲۴۲:


== [[خاتمیت]] و نقش [[اهل بیت]] {{عم}} ==
== [[خاتمیت]] و نقش [[اهل بیت]] {{عم}} ==
[[امام خمینی]]، خاتمیت را از روشن‌ترین باورهای اسلام می‌داند که همه [[مسلمانان]] به آن معتقدند و هیچ نیازی به [[اقامه دلیل]] ندارد در عین حال برخی از [[متون دینی]] را به عنوان دلیل بر خاتمیت مطرح کرده‌اند. از جمله: ایشان با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین  پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> [[پیامبر اسلام]] را ختم [[پیامبران]] دانسته است<ref>امام خمینی، کشف الاسرار، ص۳۰۷.</ref>. همچنین با طرح [[حدیث منزلت]]<ref>{{متن حدیث|انت منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبی بعدی}}.</ref> آن را به عنوان [[حدیثی]] [[متواتر]] در میان [[شیعه]] و [[سنی]]، از محکم‌ترین [[ادله]] بر خاتمیت دانسته‌اند<ref>کشف الاسرار، ص۳۰۷.</ref>.
[[امام خمینی]]، خاتمیت را از روشن‌ترین باورهای اسلام می‌داند که همه [[مسلمانان]] به آن معتقدند و هیچ نیازی به [[اقامه دلیل]] ندارد در عین حال برخی از [[متون دینی]] را به عنوان دلیل بر خاتمیت مطرح کرده‌اند. از جمله: ایشان با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین  پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> [[پیامبر اسلام]] را ختم [[پیامبران]] دانسته است<ref>امام خمینی، کشف الاسرار، ص۳۰۷.</ref>. همچنین با طرح [[حدیث منزلت]] {{متن حدیث| أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلاَّ أَنَّهُ لاَ نَبِيَّ بَعْدِي}}. آن را به عنوان [[حدیثی]] [[متواتر]] در میان [[شیعه]] و [[سنی]]، از محکم‌ترین [[ادله]] بر خاتمیت دانسته‌اند<ref>کشف الاسرار، ص۳۰۷.</ref>.


امامانِ [[معصوم]] {{عم}} در [[کلام]] امام خمینی، بالاترین [[مقام]] را دارا هستند. ایشان با نگاهی [[عرفانی]] اهل بیت {{عم}} را با عناوینی چون [[خلیفه خداوند]]، [[انسان کامل]]، [[کامل‌ترین]] [[مظهر خداوند]]، ظل [[الله]] معرفی می‌کند. آنان بر همه مراتب هستی احاطه دارند و شروع و ختم عالمِ هستی هستند<ref>امامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (تبیان، دفتر چهل و دو).</ref>. اما مراد در این نوشتار تبیین [[جایگاه اهل بیت]] {{عم}} در اسلام است. در نگاه امام خمینی، صاحب [[دین]] قطعاً استمرار دین را خواهان است و تداوم و استمرار دین بعد از [[رسول الله]] {{صل}}، نیازمند کسانی است که بی‌کم و کاست اسلام را بشناسد و از [[سهو]]، [[خطا]]، [[دروغ]]، [[ستم]]، [[طمع]] و انواع [[رذائل]] به دور باشد. به همین دلیل، [[امامت]] برای تداوم دین امری ضروری است<ref>امام خمینی، کشف الأسرار، ۱۳۴ - ۱۳۶.</ref> و در همه مواردی که [[پیامبر]] {{صل}} [[مرجعیت]] داشت، [[ائمه]] {{ع}} نیز [[مرجعیت]] دارند. و [[اطاعت از ائمه]] همان [[اطاعت از رسول]] [[الله]] {{صل}} است<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۷۶.</ref>. [[امام]] [[معصوم]]، [[حافظ]] [[نظم جامعه]] و [[عامل وحدت]] در میان [[مسلمین]] است همان‌طور که جامعه‌ای بدون ناظم، [[قانون]] و [[رهبر]] نمی‌تواند به [[حیات]] خود ادامه بدهد، همچنین [[مسلمانان]] نیز بدون امام با شرایط خاص [[امامت]]، متشتت و از هم پاشیده خواهد شد<ref>ر.ک: امام خمینی، ولایت فقیه، ص۲۷ - ۳۱.</ref>. به همین دلیل همان‌طور که [[خلافت رسول خدا]] با [[ابلاغ]] [[حکم]] از ناحیه [[خدا]] بود؛ [[خلافت علی]] {{ع}} نیز با ابلاغ حکم از ناحیه [[خداوند]] صورت گرفت<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۳۴ - ۳۵.</ref>. [[امام خمینی]]، سر حلقه [[پاکان]] را همان کسانی می‌داند که [[آیه تطهیر]] درباره آنان نازل شده است، آنان دسترسی به [[قرآن]] دارند<ref>امام خمینی، ره عشق، ح۲۸.</ref>. [[تأویل]] [[آموزه‌های دین]] به شکلِ کاملِ آن در [[اختیار]] [[انبیاء]] {{صل}} و اولیای معصوم {{ع}} است<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۶۱.</ref>. ایشان در [[مقام]] تبیین علتِ [[اختلاف]] [[اهل سنت]] با [[شیعیان]] در [[احکام]] تأکید می‌کند که [[اهل بیت]] {{ع}} اهتمام خاصی به ضبط احکام و آموزه‌های دین داشتند و به خاطر امتیاز ذاتی که داشته‌اند از هر بابی که [[پیامبر]] {{صل}} برای [[امّت]] می‌گشود، [[هزار باب]] بر ایشان گشوده می‌شد<ref>اشاره به حدیثی که در این مورد وارد شده است. ر.ک: مجلسی، بحار الأنوار، ج۲، ص۲۷۲.</ref> به همین دلیل [[حقیقت]] [[کتاب خدا]] و [[سنت رسول الله]] {{صل}} در نزد آنان است. به عبارتی دیگر، منبع أخذ [[احکام الهی]] در پیامبر و امام یکی است؛ لکن پیامبر [[بالاصاله]]، و امام با وساطت پیامبر از منبع دریافت می‌کنند<ref>امام خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۱۷۹.</ref>. ایشان با استناد به [[آیات]] و [[روایات]] به ویژه روایاتی که از طریق اهل سنت وارد شده است هر کدام از [[نبوت]] و امامت را جزء [[دین]] می‌شمارد و [[اشتباه]] برخی از اهل سنت را در این‌باره گوشزد می‌کند<ref>کشف الأسرار، ص۱۷۴ - ۱۷۹.</ref>. ایشان، [[ادله]] بسیاری را به ویژه در کتاب‌های کشف‌الأسرار و [[ولایت فقیه]] درباره [[امامت]] [[ائمه معصومین]] {{ع}} بیان داشته‌اند. [[شخصیت]] والای [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} و [[حضرت زهرا]] {{س}}، [[حماسه کربلا]] و [[تحریف]] در بحث [[انتظار فرج]]، از جمله موارد مهمی بوده که [[امام خمینی]] بدان پرداخته است<ref>جهت تفصیل مطلب مزبور ر.ک: امامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (تبیان چهل و دوم).</ref>.<ref>[[محمد تقی سهرابی‌فر|سهرابی‌فر، محمد تقی]]، [[اسلام‌شناسی (مقاله)| مقاله «اسلام‌شناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۱۹۷.</ref>
امامانِ [[معصوم]] {{عم}} در [[کلام]] امام خمینی، بالاترین [[مقام]] را دارا هستند. ایشان با نگاهی [[عرفانی]] اهل بیت {{عم}} را با عناوینی چون [[خلیفه خداوند]]، [[انسان کامل]]، [[کامل‌ترین]] [[مظهر خداوند]]، ظل [[الله]] معرفی می‌کند. آنان بر همه مراتب هستی احاطه دارند و شروع و ختم عالمِ هستی هستند<ref>امامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (تبیان، دفتر چهل و دو).</ref>. اما مراد در این نوشتار تبیین [[جایگاه اهل بیت]] {{عم}} در اسلام است. در نگاه امام خمینی، صاحب [[دین]] قطعاً استمرار دین را خواهان است و تداوم و استمرار دین بعد از [[رسول الله]] {{صل}}، نیازمند کسانی است که بی‌کم و کاست اسلام را بشناسد و از [[سهو]]، [[خطا]]، [[دروغ]]، [[ستم]]، [[طمع]] و انواع [[رذائل]] به دور باشد. به همین دلیل، [[امامت]] برای تداوم دین امری ضروری است<ref>امام خمینی، کشف الأسرار، ۱۳۴ - ۱۳۶.</ref> و در همه مواردی که [[پیامبر]] {{صل}} [[مرجعیت]] داشت، [[ائمه]] {{ع}} نیز [[مرجعیت]] دارند. و [[اطاعت از ائمه]] همان [[اطاعت از رسول]] [[الله]] {{صل}} است<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۷۶.</ref>. [[امام]] [[معصوم]]، [[حافظ]] [[نظم جامعه]] و [[عامل وحدت]] در میان [[مسلمین]] است همان‌طور که جامعه‌ای بدون ناظم، [[قانون]] و [[رهبر]] نمی‌تواند به [[حیات]] خود ادامه بدهد، همچنین [[مسلمانان]] نیز بدون امام با شرایط خاص [[امامت]]، متشتت و از هم پاشیده خواهد شد<ref>ر.ک: امام خمینی، ولایت فقیه، ص۲۷ - ۳۱.</ref>. به همین دلیل همان‌طور که [[خلافت رسول خدا]] با [[ابلاغ]] [[حکم]] از ناحیه [[خدا]] بود؛ [[خلافت علی]] {{ع}} نیز با ابلاغ حکم از ناحیه [[خداوند]] صورت گرفت<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۳۴ - ۳۵.</ref>. [[امام خمینی]]، سر حلقه [[پاکان]] را همان کسانی می‌داند که [[آیه تطهیر]] درباره آنان نازل شده است، آنان دسترسی به [[قرآن]] دارند<ref>امام خمینی، ره عشق، ح۲۸.</ref>. [[تأویل]] [[آموزه‌های دین]] به شکلِ کاملِ آن در [[اختیار]] [[انبیاء]] {{صل}} و اولیای معصوم {{ع}} است<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۶۱.</ref>. ایشان در [[مقام]] تبیین علتِ [[اختلاف]] [[اهل سنت]] با [[شیعیان]] در [[احکام]] تأکید می‌کند که [[اهل بیت]] {{ع}} اهتمام خاصی به ضبط احکام و آموزه‌های دین داشتند و به خاطر امتیاز ذاتی که داشته‌اند از هر بابی که [[پیامبر]] {{صل}} برای [[امّت]] می‌گشود، [[هزار باب]] بر ایشان گشوده می‌شد<ref>اشاره به حدیثی که در این مورد وارد شده است. ر.ک: مجلسی، بحار الأنوار، ج۲، ص۲۷۲.</ref> به همین دلیل [[حقیقت]] [[کتاب خدا]] و [[سنت رسول الله]] {{صل}} در نزد آنان است. به عبارتی دیگر، منبع أخذ [[احکام الهی]] در پیامبر و امام یکی است؛ لکن پیامبر [[بالاصاله]]، و امام با وساطت پیامبر از منبع دریافت می‌کنند<ref>امام خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۱۷۹.</ref>. ایشان با استناد به [[آیات]] و [[روایات]] به ویژه روایاتی که از طریق اهل سنت وارد شده است هر کدام از [[نبوت]] و امامت را جزء [[دین]] می‌شمارد و [[اشتباه]] برخی از اهل سنت را در این‌باره گوشزد می‌کند<ref>کشف الأسرار، ص۱۷۴ - ۱۷۹.</ref>. ایشان، [[ادله]] بسیاری را به ویژه در کتاب‌های کشف‌الأسرار و [[ولایت فقیه]] درباره [[امامت]] [[ائمه معصومین]] {{ع}} بیان داشته‌اند. [[شخصیت]] والای [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} و [[حضرت زهرا]] {{س}}، [[حماسه کربلا]] و [[تحریف]] در بحث [[انتظار فرج]]، از جمله موارد مهمی بوده که [[امام خمینی]] بدان پرداخته است<ref>جهت تفصیل مطلب مزبور ر.ک: امامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (تبیان چهل و دوم).</ref>.<ref>[[محمد تقی سهرابی‌فر|سهرابی‌فر، محمد تقی]]، [[اسلام‌شناسی (مقاله)| مقاله «اسلام‌شناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۱۹۷.</ref>
خط ۲۶۰: خط ۲۶۰:
وحدت اسلامی و [[وحدت]] میان [[مسلمانان]]، یکی از راهبردهای کلان تحقق [[اسلام ناب محمدی]] {{صل}} است. این نوع وحدت از دیدگاه امام خمینی، فراتر از وحدت‌هایی است که در [[جوامع]] بین گروه‌ها، [[احزاب]]، [[اقوام]] و... مطرح می‌شود. ایشان، وحدت همه [[انسان‌ها]] را در زیر سایه [[برادری]]، [[الفت]]، [[صداقت]] و صفای [[باطنی]] و ظاهری، از مقاصد [[شرایع آسمانی]] دانسته و این امر را تأثیرگذار در تشکیل [[مدینه فاضله]] و در دفع [[فساد]] می‌داند. امام، کل [[جامعه]] را به منزله یک شخص و [[آحاد جامعه]] را به منزله اعضای آن می‌داند<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۰۹.</ref>. اهمیت این نگاه در دوران معاصر که صحبت از [[جهانی شدن]] و کم‌رنگ شدن حدود و [[ثغور]] جغرافیایی است، بیشتر قابل [[درک]] است.
وحدت اسلامی و [[وحدت]] میان [[مسلمانان]]، یکی از راهبردهای کلان تحقق [[اسلام ناب محمدی]] {{صل}} است. این نوع وحدت از دیدگاه امام خمینی، فراتر از وحدت‌هایی است که در [[جوامع]] بین گروه‌ها، [[احزاب]]، [[اقوام]] و... مطرح می‌شود. ایشان، وحدت همه [[انسان‌ها]] را در زیر سایه [[برادری]]، [[الفت]]، [[صداقت]] و صفای [[باطنی]] و ظاهری، از مقاصد [[شرایع آسمانی]] دانسته و این امر را تأثیرگذار در تشکیل [[مدینه فاضله]] و در دفع [[فساد]] می‌داند. امام، کل [[جامعه]] را به منزله یک شخص و [[آحاد جامعه]] را به منزله اعضای آن می‌داند<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۰۹.</ref>. اهمیت این نگاه در دوران معاصر که صحبت از [[جهانی شدن]] و کم‌رنگ شدن حدود و [[ثغور]] جغرافیایی است، بیشتر قابل [[درک]] است.


[[امام خمینی]] با استناد به [[حکم]] [[لزوم]] [[برادری]] بین [[مؤمنین]]<ref>{{عربی|إنما المؤمنون إخوة}}.</ref>، [[گرفتاری]] [[مسلمین]] را ناشی از بی‌توجهی آنان به این [[دستور خداوند]] می‌داند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۱، ص۱۴۸؛ ج۱۴، ص۱۴۲.</ref>. ایشان، مرکز این [[وحدت]] را [[مراسم]] سالانه [[حج]] می‌داند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۸، ص۹۰.</ref>. با توجه به اینکه [[امام]] موضوع وحدت را بر پایه [[آموزه‌های دینی]] و یک [[تکلیف الهی]] می‌داند؛ از این رو، وحدت حاصل از آن، وحدتی [[واقعی]] و دارای تعهدی درونی خواهد بود.<ref>[[محمد تقی سهرابی‌فر|سهرابی‌فر، محمد تقی]]، [[اسلام‌شناسی (مقاله)| مقاله «اسلام‌شناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۲۰۲.</ref>
[[امام خمینی]] با استناد به [[حکم]] [[لزوم]] [[برادری]] بین [[مؤمنین]] {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ}}<ref>«جز این نیست که مؤمنان برادرند» سوره حجرات، آیه ۱۰.</ref>، [[گرفتاری]] [[مسلمین]] را ناشی از بی‌توجهی آنان به این [[دستور خداوند]] می‌داند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۱، ص۱۴۸؛ ج۱۴، ص۱۴۲.</ref>. ایشان، مرکز این [[وحدت]] را [[مراسم]] سالانه [[حج]] می‌داند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۸، ص۹۰.</ref>. با توجه به اینکه [[امام]] موضوع وحدت را بر پایه [[آموزه‌های دینی]] و یک [[تکلیف الهی]] می‌داند؛ از این رو، وحدت حاصل از آن، وحدتی [[واقعی]] و دارای تعهدی درونی خواهد بود.<ref>[[محمد تقی سهرابی‌فر|سهرابی‌فر، محمد تقی]]، [[اسلام‌شناسی (مقاله)| مقاله «اسلام‌شناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۲۰۲.</ref>


=== [[پیشرفت اسلامی]] ===
=== [[پیشرفت اسلامی]] ===
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش