|
|
خط ۱۶۴: |
خط ۱۶۴: |
|
| |
|
| در مجموع میتوان گفت: [[تقلید]] در همه مسایل [[اعتقادی]]، حتی وجود [[خداوند]] جایز نیست و به [[تسلسل]] میانجامد، ولی اگر در مسایل اساسی [[استدلال]] باشد، میتوان در مسایل پیچیده به [[اهل خبره]] [[رجوع]] کرد و در نتیجه [[تقلید]] در تفاصیل [[اعتقادات]] جایز و در اصول آن جایز نیست<ref>[[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[ایمان - عالمی (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۵۶۹-۵۸۵.</ref>. | | در مجموع میتوان گفت: [[تقلید]] در همه مسایل [[اعتقادی]]، حتی وجود [[خداوند]] جایز نیست و به [[تسلسل]] میانجامد، ولی اگر در مسایل اساسی [[استدلال]] باشد، میتوان در مسایل پیچیده به [[اهل خبره]] [[رجوع]] کرد و در نتیجه [[تقلید]] در تفاصیل [[اعتقادات]] جایز و در اصول آن جایز نیست<ref>[[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[ایمان - عالمی (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۵۶۹-۵۸۵.</ref>. |
|
| |
| ==ایمان==
| |
| میان [[متکلمان]] در معنای [[شرعی]] و اصطلاحی [[ایمان]] [[اختلاف]] نظر وجود دارد. عدهای آن را از [[اعمال]] [[قلبی]] و [[نفسانی]] و به معنای [[تصدیق]] و [[باور قلبی]]<ref>طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۲۲۷؛ لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۱۶۵؛ أنوار الملکوت، ص۱۸۰؛ ابن میثم بحرانی، قواعد المرام، ص۱۷۰؛ فاضل مقداد، إرشاد الطالبین، ص۴۴۲؛ سبحانی، الإلهیات، ج۴، ص۳۱۴ و ۳۲۳؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۱۸۳ - ۱۸۵؛ آمدی، غایة المرام، ص۲۶۸ و ۲۶۹؛ آمدی، أبکار الأفکار، ج۵، ص۹؛ عابدی، توحید و شرک، ص۴۴۶. این قول به امامیه (خواجگی شیرازی، النظامیة فی مذهب الإمامیة، ص۱۸۷ - ۱۸۹)، اکثر علمای شیعه (سبحانی، الإیمان والکفر، ص۱۰) و اشاعره نیز نسبت داده شده است (النظامیة فی مذهب الإمامیة، ص١٨٧؛ إرشاد الطالبین، ص۴۴۲؛ سرمایه ایمان، ص۱۶۴).</ref> و گروهی به معنای تصدیق و [[اقرار زبانی]] دانستهاند<ref>این قول به برخی از علمای کرامیه (ابن میثم بحرانی، قواعد المرام، ص١٧٠؛ إرشاد الطالبین، ص۴۳۸؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۶ و ۱۷۸؛ جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۲۴ و ۳۲۵) و مرجئه (الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۲۲۷) نسبت داده شده است. از علمای شیعه کسی بدین قول قائل نیست.</ref>. برخی نیز [[تصدیق قلبی]] و اقرار زبانی، هر دو را در [[تعریف ایمان]] گنجاندهاند<ref>طوسی، تجرید الاعتقاد، ص۳۰۹؛ علامه حلی، کشف المراد، ص۳۰۰؛ جرجانی، التعریفات، ص۱۸. از نظر شبّر این معنا یکی از معانی ششگانه ایمان است؛ نه اینکه اصل و تنها معنای آن باشد (شبّر، حق الیقین، ص۵۵۵)؛ تفتازانی این معنا را به اکثر محققان نسبت داده است (تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۶ و ۱۷۸).</ref>. بعضی دیگر [[عمل به ارکان]] را نیز به تصدیق قلبی و اقرار زبانی افزودهاند<ref>ر.ک: ابن میثم، بحرانی، قواعد المرام، ص۱۷۰؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۶. ایجی این نظر را به محدثان نسبت داده است (جرجانی شرح المواقف، ج۸، ص۳۲۳). این تعریف قول معتزله نیز دانسته شده است. (ابن أبیالحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۹، ص۵۱؛ خواجگی شیرازی، النظامیة فی مذهب الإمامیة، ص۱۸۷؛ سبحانی، الإلهیات، ج۴، ص۳۱۷) این تعریف در بعضی روایات نیز وارد شده است (ر.ک: کلینی، کافی، ج۲، ص۲۷؛ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۲۶ - ۲۲۸؛ نهجالبلاغة، حکمت ۲۲۷).</ref>.
| |
|
| |
| بر اساس تعریف اول: هر کس قلباً به آنچه [[پیامبر]]{{صل}} از سوی [[خداوند]] آورده است، [[باور]] و [[اعتقاد]] داشته باشد، [[مؤمن]] محسوب میشود<ref>ر.ک: شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۷.</ref>. طبق تعریف دوم، در اِسناد [[ایمان]] به شخص، تنها [[اقرار زبانی]] به «ما جاء به النبی{{صل}}» کفایت میکند. بر این اساس، کسی که ایمانش را اظهار و کفرش را مخفی کند، مؤمن است و کسی که ایمانش را مخفی و کفرش را آشکار کند، مؤمن نیست<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۸؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۲۳.</ref>. از نظر قائلین به قول سوم نیز شخصی که [[تصدیق قلبی]] داشته باشد، اما فاقد اقرار زبانی، باشد، مؤمن نیست<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۸.</ref>. طبق تعریف آخر نیز کسی که به [[دستورات]] [[دینی]] عمل نکند، مؤمن نخواهد بود<ref>شرح نهجالبلاغة، ج۱۹، ص۵۱.</ref>؛ هر چند تصدیق قلبی و اقرار زبانی داشته باشد.
| |
| به نظر میرسد، ایمان، غیر از اقرار زبانی صرف است؛ زیرا اقرار زبانی (تلفظ به [[شهادتین]]) همان [[اسلام]] است که معنایی غیر از ایمان و اعم از آن دارد<ref>فاضل مقداد، إرشاد الطالبین، ص۴۳۸؛ آیه {{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ}} دلالت دارد که ایمان فراتر و غیر از اقرار زبانی است. طبق این آیه شریفه، تفاوت اسلام و ایمان در این است که اسلام شکل ظاهری دین است. هر کس شهادتین را بر زبان جاری کند، در سلک مسلمانان وارد میشود و احکام اسلام بر او جاری میگردد؛ ولی ایمان امری واقعی و باطنی است و جایگاه آن قلب آدمی است؛ نه زبان و ظاهر او (مکارم، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۲۱۰). از پیغمبر گرامی اسلام{{صل}} در عبارت گویایی نقل شده است: {{متن حدیث|الاسْلامُ عَلانِيَةٌ، وَ الايْمانُ فِى الْقَلْبِ}}؛ «اسلام امر آشکاری است؛ ولی جای ایمان دل است» (طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۲۰۸؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۶۵، ص۲۳۹). در حدیث دیگری امام صادق{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|الْإِسْلَامُ يُحْقَنُ بِهِ الدَّمُ وَ تُؤَدَّى بِهِ الْأَمَانَةُ وَ تُسْتَحَلُّ بِهِ الْفُرُوجُ وَ الثَّوَابُ عَلَى الْإِيمَانِ}}؛ «با اسلام خون انسان محفوظ، و ادای امانت او لازم، و ازدواج با او حلال میشود؛ ولی پاداش متربت بر ایمان است» (کلینی، کافی، ج۲، ص۲۴). همچنین در روایتی فضیل بن یسار میگوید: از امام صادق{{ع}} شنیدم که فرمود: «همانا ایمان با اسلام شریک است، اما اسلام با ایمان شریک نیست (و به تعبیر دیگر هر مؤمنی مسلمان است ولی هر مسلمانی مؤمن نیست)؛ ایمان آن است که در دل ساکن شود، اما اسلام چیزی است که قوانین نکاح و ارث و حفظ خون طبق آن جاری میشود» (کافی، ج۲، ص۲۶). البته این تفاوت مفهومی در صورتی است که این دو واژه در برابر هم قرار گیرند. اما هرگاه جدا از هم ذکر شوند، ممکن است اسلام بر همان چیزی اطلاق شود که ایمان بر آن اطلاق میشود؛ یعنی هر دو واژه در یک معنا استعمال گردند (ر.ک: مکارم، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۲۱۰ - ۲۱۲؛ سبحانی، الإیمان والکفر، ص۸۲). تفاوتهای دیگری میان اسلام و ایمان نیز ذکر شده است (ر.ک: الإیمان والکفر، ص۸۰ – ۸۵). برخی نیز ایمان و اسلام را به معنای واحد و مترادف دانستهاند (تفتازانی، شرح العقائد النسفیة، ص۸۳؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۰۶ و ۲۰۷؛ شهید ثانی، حقائق الإیمان، ص۱۱۴ - ۱۱۷؛ کاشف الغطاء، أصل الشیعة و أصولها، ص۶۰). بنابراین رابطه میان ایمان و اسلام عا،م و خاص مطلق است؛ یعنی هر مؤمنی مسلمان است، ولی هر مسلمانی مؤمن نیست؛ زیرا هر کسی شهادتین بر زبان جاری کرد، مسلمان است و احکام اسلام نسبت به او جاری میشود ولی لزوماً مؤمن نیست. (شهید ثانی، حقائق الإیمان، ص۱۱۵؛ باقلانی، الإنصاف، ص۱۲۶). در روایتی نسبت میان اسلام و ایمان به کعبه و حرم مکه تشبیه شده است؛ گاهی انسان در حرم است و در کعبه نیست، ولی هرگاه در کعبه باشد مسلماً در حرم نیز هست. همچنین گاهی انسان مسلمان است و مؤمن نیست؛ ولی هر آنکه مؤمن است، قطعاً مسلمان نیز هست. (کلینی، کافی، ج۲، ص۲۸).</ref>. همچنین از آنجا که [[ایمان]]، عرضی است که محل آن [[قلب]] و [[دل]] است، از این رو [[تصدیق]] و [[اقرار زبانی]] جزء آن نیست؛ زیرا محل [[اقرار]] و تصدیق زبانی، قلب و دل نیست<ref>فاضل مقداد، إرشاد الطالبین، ص۴۴۱.</ref>. بنابراین اقرار به لسان، کاشفِ ایمان و [[تصدیق قلبی]]<ref>فاضل مقداد، إرشاد الطالبین، ص۴۴۲؛ لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۱۶۴؛ ابن میثم بحرانی، قواعد المرام، ص۱۷۰؛ سبحانی، الإلهیات، ج۴، ص۳۱۵ و ۳۱۶.</ref> و شرط [[اجرای احکام]] آن است<ref>خواجگی شیرازی، النظامیة فی مذهب الإمامیة، ص۱۸۷؛، عابدی، توحید و شرک، ص۴۴۵ و ۴۴۶.</ref>. عمل نیز جزء ایمان نیست؛ زیرا در [[آیات]] فراوانی از جمله [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ}}<ref>{{متن قرآن|وَبَشِّرِ الَّذِين آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقًا قَالُواْ هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}} «و به کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند نوید ده که بوستانهایی خواهند داشت که جویبارهایی از بن آنها روان است. هرگاه میوهای از آن بوستانها روزی آنان گردد، میگویند این همان است که از پیش روزی ما شده بود و همانند آن برای آنان آورده میشود و آنها در آن همسرانی پاکیزه دارند و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}} «و کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند بهشتیاند؛ آنان در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۸۲؛ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}} «کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند و نماز بر پا داشته و زکات دادهاند پاداش آنان نزد پروردگارشان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۲۷۷؛ {{متن قرآن|وَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ}} «و امّا پاداش آنان را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند تمام خواهد داد و خداوند ستمکاران را دوست نمیدارد» سوره آل عمران، آیه ۵۷؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا لَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَنُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِيلًا}} «و آنان را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند در بوستانهایی در خواهیم آورد که از بن آنها نهرها روان است؛ هماره در آنها جاودانند و در آنها برای آنان همسرانی پاک خواهد بود و آنان را در سایهای دامنگستر درخواهیم آورد» سوره نساء، آیه ۵۷؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا}} «و کسانی را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند، به بوستانهایی درخواهیم آورد که از بن آنها جویباران روان است، هماره در آنها جاودانند، بنا به وعده راستین خداوند و از خداوند راستگفتارتر کیست؟» سوره نساء، آیه ۱۲۲؛ {{متن قرآن|فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَأَمَّا الَّذِينَ اسْتَنْكَفُوا وَاسْتَكْبَرُوا فَيُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَلَا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا}} «اما (خداوند) پاداش آن کسان را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند تمام خواهد داد و از بخشش خویش به آنان خواهد افزود و اما آنان را که سر، باز زده و سرکشی ورزیدهاند دچار عذابی دردناک خواهد کرد و برای خویش در برابر خداوند یار و یاوری نمییابند» سوره نساء، آیه ۱۷۳؛ {{متن قرآن|وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ}} «خداوند به کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان آمرزش و پاداشی سترگ دارند» سوره مائده، آیه ۹؛ {{متن قرآن|لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُوا إِذَا مَا اتَّقَوْا وَآمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَآمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَأَحْسَنُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}} «آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند در آنچه خوردهاند تا هنگامی که پرهیزگاری ورزند و ایمان آورند و کارهای شایسته کنند سپس پرهیزگاری ورزند و ایمان آورند آنگاه پرهیزگار باشند و نیکی ورزند گناهی بر آنان نیست و خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره مائده، آیه ۹۳؛ {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}} «جز آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند و یکدیگر را به راستی پند دادهاند و همدیگر را به شکیبایی اندرز دادهاند» سوره عصر، آیه ۳؛ و....</ref>، عمل به [[ایمان]] عطف شده است و ظاهر عطف، مغایرت معطوف و معطوفعلیه است<ref>الإلهیات، ج۴، ص۳۱۸؛ توحید و شرک، ص۴۴۴.</ref>.
| |
|
| |
| اگر عمل نفس ایمان یا جزء آن باشد، اولاً موجب تکرار بیفایده میشود و<ref>علامه حلی، انوار الملکوت، ص۱۸۰؛ الإلهیات، ج۴، ص۳۱۸.</ref> ثانیاً مستلزم عطف شیء بر خودش یا عطف جزء بر کل است که هر دو در [[کلام عرب]] غیر معهود و غیر معمول است<ref>فاضل مقداد، إرشاد الطالبین، ص۴۴۰.</ref>. از اینرو عمل به جوارح و ارکان، شرط کمال ایمان<ref>النظامیة فی مذهب الإمامیة، ص۱۸۸؛ مجلسی، حق الیقین، ص۵۳۸. علامه مجلسی چهار وجه جمع در اینباره بیان کرده است که طبق وجه سوم، عمل شرط کمال ایمان است. (ر.ک: مجلسی، حق الیقین، ص۵۳۶ - ۵۳۸).</ref> یا ثمره و نتیجه ایمان است<ref>إرشاد الطالبین، ص۴۴۲؛ قواعد المرام، ص۱۷۰.</ref>؛ نه جزء ایمان. بنابراین ایمان همان [[تصدیق]] و [[باور قلبی]] است و [[اقرار زبانی]] و عمل جزء معنای آن نیست. روایاتی که ایمان را به [[تصدیق قلبی]] و اقرار زبانی و [[عمل به ارکان]] تعریف کردهاند، نیز به همین معنا حمل میشوند؛ یعنی مراد از ایمان در این گونه [[روایات]]، [[ایمان کامل]] است و عمل، کمال [[ایمان]] و [[اقرار زبانی]]، کاشف و شرط [[اجرای احکام]] آن است<ref>ر.ک: مازندرانی شرح، الکافی، ج۱۰، ص۱۱۶ و ۱۱۷.</ref>. بر این اساس معنای لغوی ایمان ([[تصدیق]])، در مفهوم اصطلاحی و [[شرعی]] آن، به صورت محدود و [[مقید]] به {{متن حدیث|مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيُّ{{صل}}}} [[حفظ]] شده است.<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[ضرورت ایمان به ائمه (مقاله)|مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]] ص ۵۲.</ref>
| |
|
| |
| ==تبیین مسئله [[ایمان]] در [[اندیشه]] [[اسلامی]]==
| |
| در اینکه اجزاء و ارکان ایمان چیست و چه چیزهایی را باید [[تصدیق]] کرد تا [[ایمان شرعی]] [[صدق]] کند، [[شیعه]] و [[اهل سنت]] فیالجمله در اینکه اصول چهارگانه [[اعتقادی]] ([[توحید]]، [[نبوت]]، [[معاد]] و [[عدل]])<ref>ر.ک: {{متن قرآن|آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ...}} «این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستادهاند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتابهایش و پیامبرانش، ایمان دارند (و میگویند) میان هیچ یک از پیامبران وی، فرق نمینهیم.».. سوره بقره، آیه ۲۸۵.</ref> و {{متن حدیث|مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيُّ{{صل}}}} جزء [[ارکان دین]] و ایمانند، متفقند و اختلافی در اصل مطلب ندارند<ref>ر.ک: طوسی قواعد العقائد، ص۱۰۵؛ شهید ثانی، حقائق الإیمان، ص۱۴۴ - ۱۵۹؛ مجلسی، حق الیقین، ص۵۴۲ - ۵۴۶؛ شبّر، حق الیقین، ص۵۶۵ - ۵۷۰؛ کاشف الغطاء، أصل الشیعة و أصولها، ص۶۰ – ۶۲؛ جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۲۲؛ آمدی، غایة المرام، ص۲۶۸.</ref>؛ هرچند در جزئیات اختلافاتی دارند. اما در اینکه آیا [[امامت]] نیز جزء اصول و ارکان ایمان است یا خیر، میان شیعه و اهل سنت [[اختلاف]] است. [[علمای شیعه]] علاوه بر تصدیقِ وجود و [[وحدانیت خداوند]] (توحید)، عدل، [[نبوت پیامبر اسلام]]{{صل}} و جمیع آنچه آن حضرت آورده است و معاد، معتقدند که [[امامت ائمه اطهار]]{{عم}} نیز از ارکان و [[اجزای ایمان]] است<ref>ر.ک: قواعد العقائد، ص۱۰۵؛ حقائق الإیمان، ص۱۴۴ - ۱۵۹؛ مجلسی، حق الیقین، ص۵۴۲ - ۵۴۶؛ شبّر، حق الیقین، ص۵۶۵ - ۵۷۰؛ أصل الشیعة و أصولها، ص۶۰ - ۶۲.</ref>.
| |
|
| |
| در واقع [[حق]] این است که تصدیق هر آنچه از ضروریات دین<ref>درباره [[ضروری دین]] تعاریف مختلفی ارائه شده است؛ اما میتوان با توجه به اشتراکات آن تعاریف چنین تعریف کرد: [[ضروریات دین]] به [[احکام]] و عقایدی گویند که جزء دینبودنشان [[اثبات]] شده و از جمله واضحات و بدیهیات باشند؛ به گونهای که عادتاً بر هیچ [[مسلمانی]] پوشیده نباشد و حتی بعضی از غیر [[مسلمانان]] هم جزء [[دین]] بودن آن را بدانند؛ مانند [[وجوب]] [[نماز]] و [[حرمت]] خمر. [[انکار]] [[ضروریات دین]]، مستلزم انکار [[رسالت پیامبر]] است؛ به شرطی که منکر بداند که این امر [[ضروری دین]] است و شبههای هم در کار نباشد. (ر.ک: علیرضا [[روحانی]]، ضروریات دین (۱)، مجله [[فرهنگ]] [[جهاد]]، سال هشتم، [[تابستان]] ۱۳۸۲، شماره ۳۲).
| |
| بر اساس [[آیات شریفه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا * إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا * فَأُولَئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا}} [«از کسانی که [[فرشتگان]] جانشان را در حال [[ستم به خویش]] میگیرند، میپرسند: در چه حال بودهاید؟ میگویند: ما [[ناتوان]] شمردهشدگان روی [[زمین]] بودهایم. میگویند: آیا زمین [[خداوند]] (آنقدر) فراخ نبود که در آن [[هجرت]] کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان [[دوزخ]] است و بد پایانهای است * بجز آن مردان و [[زنان]] و [[کودکان]] ناتوان شمرده شدهای که نه چارهای میتوانند اندیشید و نه راه به جایی دارند * که آنان را [[امید]] است خداوند ببخشاید و خداوند درگذرنده [[آمرزنده]] است» [[سوره نساء]]، [[آیه]] ۹۷-۹۹] و نیز آیه {{متن قرآن|وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}} [«و دیگرانی هستند که وانهاده به [[فرمان]] خداوندند، یا عذابشان میفرماید و یا آنان را میبخشاید و خداوند [[دانایی]] فرزانه است» [[سوره توبه]]، آیه ۱۰۶]، [[جهل]] به [[معارف دین]] و انکار آنها، در صورتی که ناشی از [[قصور]] و [[ضعف]] باشد و خود [[انسان]] [[جاهل]] هیچ دخالتی در آن قصور و در آن ضعف نداشته باشد- به اصطلاح جاهل قاصر باشد نه مقصر- در درگاه [[خدای عزوجل]] معذور است. بنابراین کسی که به کلی از [[دین حق]] [[غافل]] است یا نسبت به بعضی از [[معارف]] حقه آن، مثل [[ولایت]] و [[امامت]] [[جاهل]] یا منکر است و عنادی هم با [[حق]] ندارد و [[جهل]] و غفلتش نیز مستند به کوتاهی و [[سوء]] [[اختیار]] خودش نیست، چنین کسی [[مستضعف]] بوده و مصداق [[آیه شریفه]] است. از این رو او [[گناهکار]] نبوده و معذور است. امر او نیز محول به [[خدای تعالی]] است و [[امید]] میرود که [[خداوند]] آنها را مورد [[عفو]] خود قرار دهد. (ر.ک: طباطبایی، [[المیزان]]، ج۵، ص۵۱ و ۵۲). در [[روایات]] نیز بدین مطلب اشاره شده است؛ از جمله در روایتی اسماعیل جُعفی پس از عرضه [[دین]] خود و اعتقادش نسبت به امامت، از [[امام باقر]]{{ع}} میپرسد: «آیا کسی که به این امر و این [[معتقدات]] [[معرفت]] ندارد، از [[مؤاخذه]] و [[عقاب]] [[خدا]] [[جان]] سالم به در میبرد؟» فرمود احدی از آنها سالم نمیماند؛ مگر [[مستضعفین]].».. ([[کلینی]]، کافی، ج۴، ص۱۷۸ - ۱۸۵).</ref> [[اسلام]] محسوب میشود [[واجب]] بوده و جزء اصول و ارکان [[ایمان]] است و [[انکار]] آن، به [[اجماع]] [[علما]]، موجب [[کفر]] است<ref>مجلسی، حق الیقین، ص۵۴۲؛ شبّر، حق الیقین، ص۵۶۸.</ref>؛ مگر آنکه منکر، [[تازه مسلمان]] شده باشد و هنوز اطلاع کاملی از [[ضروریات دین]] اسلام نداشته باشد<ref>حق الیقین، ص۵۴۲.</ref>. بنابراین، ایمان در یک [[کلام]] عبارت است از [[اعتقاد]] و [[باور]] به تمام آنچه [[پیامبر]]{{صل}} آورده است ({{متن حدیث|مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ{{صل}}}}).
| |
| باید توجه داشت که نمیتوان آوردههای پیامبر{{صل}} را تجزیه کرد و برخی را [[تصدیق]] و بعضی دیگر را انکار کرد. یکی از مهمترین اموری که پیامبر{{صل}} از سوی خداوند بیان کرده و برای [[مردم]] آورده است، مسئله امامت است. پس یکی از [[اجزای ایمان]]، [[اعتقاد به امامت]] و ولایت [[ائمه اثنیعشر]]{{عم}} است و بدون چنین [[عقیده]] و [[اعتقادی]] اصل ایمان نیز منتفی میشود<ref>عابدی، توحید و شرک، ص۴۴۷.</ref>. بنابراین [[تصدیق امامت ائمه]] [[دوازدهگانه]]{{عم}} و ایمان به آن ضروری است.
| |
|
| |
| علمای [[اهل سنت]] نیز معتقدند که ایمان، تصدیق یا [[اقرار زبانی]] {{متن حدیث|مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ{{صل}}}} است<ref>ر.ک: تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۷ و ۱۷۸؛ جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۲۲؛ آمدی، غایة المرام، ص۲۶۸.</ref>. هر چند آنها به جهت اینکه [[امامت]] را از [[فروع]] [[مذهب]] به شمار میآورند<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۲؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۴؛ غایة المرام، ص۳۰۹؛ شهید ثانی حقائق الإیمان، ص۱۴۹.</ref>، آن را جزء ارکان [[ایمان]] نمیدانند؛ ولی با توجه به اینکه امامت یکی از مهمترین اعتقاداتی است که [[پیامبر]]{{صل}} از آن خبر داده و از سوی [[خداوند]] آورده، از اینرو امامت و ایمان به [[ائمه]]{{عم}} نیز جزء ایمان به {{متن حدیث|مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ{{صل}}}} محسوب شده و لذا ضروری است. از سوی دیگر [[اهل تسنن]] معتقدند اگر کسی یکی از موارد و [[متعلقات ایمان]]، مانند [[توحید]]، [[وجوب]] [[نماز]] و [[حرمت]] شراب را [[تصدیق]] نکند، [[کافر]] است<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۷؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۲۲.</ref>.<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[ضرورت ایمان به ائمه (مقاله)|مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]] ص ۵۶.</ref>
| |
|
| |
|
| == منابع == | | == منابع == |