دانش کلام اسلامی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۱ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۲۳
، ۱ آوریل ۲۰۲۳بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = دانش کلام اسلامی| عنوان مدخل = دانش کلام اسلامی| مداخل مرتبط = دانش کلام اسلامی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی| پرسش مرتبط = }} '''علم کلام''' علمی که از مباحث اعتقادی در اسلام بحث میکند، "علم کلام" نام دارد...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = دانش کلام اسلامی| عنوان مدخل = دانش کلام اسلامی| مداخل مرتبط = [[دانش کلام اسلامی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = دانش کلام اسلامی| عنوان مدخل = دانش کلام اسلامی| مداخل مرتبط = [[دانش کلام اسلامی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
== مقدمه == | |||
[[امام خمینی]]، [[کلام]] را [[علمی]] درباره [[عقاید دینی]] بر مبنای [[قانون]] [[اسلام]] میداند که از روش [[عقلی]] و [[نقلی]] بهره میبرد و در پی [[دفاع]] از عقاید دینی است. | |||
تنها نگارشی که میتوان آن را از زمره کتابهای [[کلامی]] امام خمینی بهشمار آورد، [[کشف اسرار]] است که در [[پاسخ به شبهات]] علیه [[عقاید شیعه]] نگاشته شده است. | |||
امام خمینی موضوع [[علم کلام]] را [[شناخت]] ذات و احوال ممکنات از حیث [[مبدأ و معاد]] بر اساس قانون اسلام میداند. ایشان [[اصول اعتقادی]] را چهار قسم میکند و قائل است: | |||
#با [[براهین عقلی]] [[ثابت]] میشوند | |||
#به [[ضرورت]] [[ادیان]] و [[دین اسلام]] ثابت شدهاند | |||
#به [[نص کتاب]] و نقل [[متواتر]] بیان شدهاند؛ | |||
#در یک یا چند [[روایت]] آمدهاند. | |||
روش کلامی امام خمینی نه تنها بر [[عقل]] و [[برهان]] تکیه دارد، که متأثر از مسلک [[عرفانی]] و همراه با [[آیات]] و [[احادیث]] است. و ویژگیهای روش ایشان بهرهگیری از زبان [[فلسفه]]، تقدم [[دلیل عقلی]] بر نقلی و بهرهگیری از مباحث عرفانی است. | |||
مهمترین [[مکاتب کلامی]] [[مسلمانان]] عبارتاند از: [[اهل حدیث]]؛ [[ظواهر]] [[دین]] را در اصول و [[فروع]]، معتبر میدانند. [[معتزله]]؛ عقل را تنها اساس [[حقیقت]] و [[واقعیت]] میداند؛ [[اشاعره]]؛ در [[تعارض]] میان عقل و نقل، نقل را ترجیح میدهند و [[امامیه]]؛ به عقل، [[تفکر]] عقلی و [[نصوص]] اهمیت میدهند.<ref>[[علی شفیعی|شفیعی]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[کلام الهی (مقاله)| مقاله «کلام الهی»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]] ج۸، ص۴۸۹–۵۰۲.</ref> | |||
در میان [[ | |||
== [[ | ==مفهومشناسی== | ||
کلام به معنای [[نطق]] قابل [[فهم]]،<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۵/۱۳۱.</ref> پیدرپی و انتقالدهنده معنا<ref>فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۵۳۹.</ref> است و در اصطلاح، دانشی است که عهدهدار استخراج، تنظیم، توضیح، [[اثبات]] و دفاع [[عقلانی]] از عقاید دینی بر مبنای عقل و نقل است.<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۱/۱۶۳ ـ ۱۶۴؛ جرجانی، شرح المواقف، ۱/۳۴ ـ ۳۵، لاهیجی، شوارق الالهام، ۱/۴۱ ـ ۴۴.</ref> امام خمینی نیز همسو با [[متکلمان]]،<ref>فاضل مقداد، الأنوار الجلالیة فی شرح الفصول النصیریه، ۱۰۰.</ref> به دو تعریف اصطلاحی از [[علم کلام]] اشاره میکند: یکی [[علمی]] که درباره عوارض ذاتی وجود از حیث وجود بودن بر مبنای قاعده [[اسلام]] است و دیگری علمی که درباره [[عقاید دینی]] مانند ذات، صفات و [[افعال خداوند]] و احوال ممکنات بر مبنای [[قانون]] اسلام است.<ref>امام خمینی، انوار الهدایه، ۱/۳۳.</ref> در [[فلسفه]]، [[شیوه]] [[عقلی]] و [[برهان]] صرف به کار میرود، اما روش [[کلامی]] با توجه به اهداف آن، متنوع و مختلف است و از نظر ماده و صورت در روش خاصی منحصر نیست؛ بلکه هم از روش عقلی و هم از روش [[نقلی]] بهره میبرد و در پی آن است که عقاید دینی را [[اثبات]] و [[تأیید]] کند و به [[دفاع]] از عقاید دینی بپردازد.<ref>خراسانی، نسبت کلام اسلامی با فلسفه اسلامی، ۸۲؛ فنایی اشکوری، فلسفه دین، ۱۶؛ سعیدیمهر، آموزش کلام اسلامی، ۱۸.</ref> | |||
[[ | از نامها و اصطلاحهای گوناگون این [[علم]] در گذر [[تاریخ]] علم [[کلام اسلامی]]، میتوان به چند مورد اشاره کرد: | ||
#[[فقه اکبر]]: گروهی معتقدند این اسم، نخستین نامی بود که بر این [[دانش]] نهاده شد و در [[زمان پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[اصحاب]] ایشان رواج داشته است.<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۱/۱۶۴؛ لاهیجی، شوارق الالهام، ۱/۴۵ ـ ۴۶؛ حجتخواه، نامهای مختلف علم کلام، ۱۱۷.</ref> | |||
#[[اصول دین]] یا اصل [[دیانت]].<ref>تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱/۲۹ و ۲۱۵؛ محمدی خراسانی، نسبت کلام اسلامی با فلسفه اسلامی، ۷ ـ ۸.</ref> | |||
#[[اصول عقاید]].<ref>ربانی گلپایگانی، ما هو علم، ۱۷؛ ربانی گلپایگانی، درآمدی بر، ۱۸.</ref> | |||
#[[کلام]]: این اصطلاح، مشهورترین نامِ علم و فن ناظر به عقاید دینی است که در عصر حاضر نیز رایج است.<ref>ربانی گلپایگانی، ما هو علم، ۱۷؛ ربانی گلپایگانی، درآمدی بر، ۱۸.</ref> | |||
درباره علت نامگذاری این علم به «کلام»، وجوه گوناگونی مطرح شده است؛ ازجمله: | |||
در | #از آنجاکه مهمترین یا نخستین مسئلهای که [[متکلمان]] درباره آن سخن گفتهاند، مسئله قدیم یا حادثبودن [[کلام الهی]] است، این دانش به [[علم کلام]] معروف شده است.<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۱/۱۶۴؛ جوادی آملی، علم کلام «تعریف، وظیفه، قلمرو»، ۶۱.</ref> | ||
#چون [[عالمان]] این [[علم]] در تکلم و [[مناظره]] توانا بودند، این علم، به [[کلام]] [[شهرت]] یافته است.<ref>جوادی آملی، علم کلام «تعریف، وظیفه، قلمرو»، ۶۲.</ref> | |||
#از این جهت که در علم کلام پیوسته آرای [[مخالفان]] بحث و ردّ میشود.<ref>تفتازانی، شرح العقاید النسفیه، ۱۱؛ جوادی آملی، علم کلام «تعریف، وظیفه، قلمرو»، ۶۲.</ref>.<ref>[[علی شفیعی|شفیعی]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[کلام الهی (مقاله)| مقاله «کلام الهی»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]] ج۸، ص۴۸۹–۵۰۲.</ref> | |||
[[ | ==پیشینه== | ||
بحثهای [[اعتقادی]] و پرسشهای [[کلامی]]، [[تاریخی]] به بلندای [[تاریخ]] [[بشریت]] دارد و همراه با ظهور [[دین]] و [[اعتقادات دینی]]، در [[ادیان الهی]] مطرح بوده است.<ref>کرد فیروزجایی، کلیاتی از علم کلام، ۱۰۷.</ref> مباحث [[کلام اسلامی]] همزمان با ظهور [[آیین اسلام]] پدید آمده است و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نخستین کسی است که عهدهدار ایفای [[رسالت]] کلامی در [[اسلام]] گردید. مناظرههای کلامی پیامبر اکرم{{صل}} با [[مشرکان]] و [[کافران]] در [[آیات قرآن]] و [[احادیث اسلامی]] گزارش شده است.<ref>طبرسی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ۱/۲۱ ـ ۵۱؛ ربانی گلپایگانی، درآمدی بر، ۳۹.</ref> پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} و در پی تحولاتی که در دنیای اسلام در زمینههای مختلف رخ داد، [[تاریخ کلام اسلامی]] نیز متحول گردید و بهتدریج در زمینه [[مسائل اعتقادی]] دستهبندیهایی پدید آمد و به پیدایش [[فرقهها]] و [[مکاتب کلامی]] انجامید.<ref>ربانی گلپایگانی، درآمدی بر، ۳۹.</ref> در اواخر [[عصر خلفا]]، نخستین [[مکتب کلامی]]، یعنی [[فرقه]] [[خوارج]] با طرح [[پرسش]] و [[شبهه]] درباره چیستی [[حکومت]] و کیستی [[حاکم]]<ref>اشعری قمی، المقالات و الفرق، ۸؛ خواجهنصیر، قواعد العقائد، ۱۱۰ ـ ۱۱۱ و ۱۳۰؛ رضوی، ادوار تاریخی علم کلام اسلامی، ۵۲.</ref> و چگونگی رابطه [[مردم]] با مردم و [[جامعه]] با [[خدا]] و چیستی [[حکم]] [[مرتکب گناه کبیره]]، ظهور کرد.<ref>رضوی، ادوار تاریخی علم کلام اسلامی، ۵۲.</ref> | |||
با [[فتوحات]] [[سرزمینهای اسلامی]] و [[توسعه]] جغرافیایی اسلام، زمینه برخورد و تعامل [[فکری]] و اعتقادی [[مسلمانان]] و [[پیروان ادیان]] و [[مذاهب]] دیگر فراهم شد و سبب شد بحثهای [[کلامی]] گسترش یابد؛ به گونهای که [[مسلمانان]] با [[احکام]] و اندیشههای [[فلسفی]] مکاتب و نحلههای مختلف آشنا شدند. نشر این آرای و [[اندیشهها]] زمینهساز طرح مسائل و مباحث نوینی در [[قلمرو دین]] و [[عقاید دینی]] گردید. از سوی دیگر، قبول یا ردّ، تصویب یا تخطئه این آرا و اندیشههای فلسفی از سوی [[متفکران اسلامی]]، موجب پیدایش مواضع متفاوتی شد. [[معتزله]] با [[اشتیاق]] به مطالعه کتابهای فلسفی پرداختند و [[اهل حدیث]] و [[حنابله]] آن را مردود دانستند.<ref>ربانی گلپایگانی، درآمدی بر، ۴۰.</ref> [[نظامهای سیاسی]] [[حاکم]] بر دنیای [[اسلام]] نیز در عصر [[اموی]] و [[عباسی]] با انگیزههای [[سیاسی]] به [[اختلافات]] مذهبی و [[اعتقادی]] دامن زدند و عامل دیگری برای گسترش [[منازعات]] کلامی شدند.<ref>ربانی گلپایگانی، درآمدی بر، ۴۰.</ref> | |||
در دوره [[بنیامیه]]، مباحثی مانند [[جبر و تفویض]]، [[امر به معروف]] و [[تعریف ایمان]] رونق فراوان داشت. در این میان، گروههای کلامی [[خوارج]]، [[مرجئه]]، [[قدریه]]، [[زیدیه]]، اهل حدیث و در اواخر [[حکومت بنیامیه]]، گروه معتزله فعال بودند و به تبیین آموزههای کلامی خود و [[دفاع]] از آنها میپرداختند.<ref>رضوی، ادوار تاریخی علم کلام اسلامی، ۵۳ ـ ۵۴.</ref> در [[حکومت]] [[بنیعباس]]، مسئله حدوث یا قدم [[کلام الله]] از حالت کلامی به دستاویزی سیاسی تبدیل شد<ref>مشکور، سیر کلام در فرق اسلام، ۲۷.</ref> و سبب گردید اهل حدیث که به ظاهر با [[علم کلام]] [[مخالفت]] میکردند،<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۶۵؛ رضوی، ادوار تاریخی علم کلام اسلامی، ۵۷.</ref> ناخواسته حالت مکتبی کلامی به خود بگیرند و با تشکیلاتی منجسمتر وارد مباحث کلامی شوند. پیرو آن، [[ابوالحسن اشعری]] و [[ماتریدی]] به قصد [[حمایت]] از اهل حدیث، حرکتهای جدیدی آغاز کردند که اولی به پیدایش [[مکتب اشعری]] انجامید و دومی [[مکتب کلامی]] ماتریدی را پدید آورد.<ref>سبحانی، المذاهب الاسلامیه، ۶۵؛ رضوی، ادوار تاریخی علم کلام اسلامی، ۵۷.</ref> در این دوره، [[مکاتب کلامی]] اهل حدیث، معتزله، [[شیعه]]، [[اشعریه]]، [[ماتریدیه]]، زیدیه و [[اسماعیلیه]] نقش تعیینکنندهای در حوادث [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] [[جامعه اسلامی]] نیز داشتند.<ref>رضوی، ادوار تاریخی علم کلام اسلامی، ۵۷.</ref> | |||
تبیین مسائل [[کلامی]] و [[معارف دینی]] به دست [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}} ازجمله تلاشهای مهمی بود که در برابر بحثهای [[خوارج]] مورد توجه قرار گرفت.<ref>طهمزی، نقش امام باقر{{ع}} و امام صادق{{ع}} در فرهنگ و تمدن اسلامی، ۱۶ ـ ۱۷.</ref> دوره [[بنیعباس]]، [[عصر ظهور]] [[متکلمان]] بزرگی چون [[هشام بن حکم]]، [[سکاک بغدادی]]، [[زرارة بن اعين]]، [[علی بن اسماعیل]]، [[سید حمیری]]، [[شیخ مفید]] و [[سید مرتضی]] بود.<ref>رضوی، ادوار تاریخی علم کلام اسلامی، ۵۸.</ref> بعدها [[نصیرالدین طوسی]] توانست جریان نوینی در [[علم کلام]] ایجاد کند؛ به گونهای که متکلمان پس از وی تحت تأثیر شیوه ابداعی او قرار گرفته، همگی پیرو او شدند. این جریان در [[حوزه علمیه]] حلّه به دست [[علامه حلّی]] و در [[شیراز]] به دست [[سید شریف جرجانی]] دنبال شد.<ref>رضوی، ادوار تاریخی علم کلام اسلامی، ۵۸ ـ ۵۹؛ مشکور، سیر کلام در فرق اسلام، ۸۱ ـ ۸۲.</ref> کتاب [[تجرید الاعتقاد (کتاب)|تجرید الاعتقاد]] [[طوسی]] را میتوان حلقه اتصال [[کلام]] و [[فلسفه]] دانست. وی [[دانش]] فلسفه را وارد علم کلام کرد؛ یعنی علم کلام را از [[صبغه]] جدلی و خطابی خارج کرد و صبغه [[فلسفی]] و [[عقلی]] به آن بخشید.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۹۵؛ خراسانی، نسبت کلام اسلامی با فلسفه اسلامی، ۷۴.</ref> [[متکلمان اشعری]] با [[پیروی]] از خواجهنصیر، عقلگراتر شدند؛ ولی [[اهل حدیث]] به دلیل ظهور [[ابنتیمیه]] نه تنها با [[علوم عقلی]] و کلامی [[مخالفت]] کردند، بلکه دچار [[عقاید]] [[افراطی]] جدیدی شدند.<ref>رضوی، ادوار تاریخی علم کلام اسلامی، ۵۹.</ref> | |||
کلام در [[قرن نهم]] به بعد با ظهور [[میرداماد]] و [[ملاصدرا]] به اوج رسید و بهکلی برهانی شد و جزء مسائل فلسفه قرار گرفت، در این دوره کلام [[استقلال]] خود را از دست داد؛ به گونهای که بنابر نظر برخی صاحبنظران بهتدریج تحت [[نفوذ]] فلسفه قرار گرفت و سرانجام در فلسفه هضم شد.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۳/۲۳۴ ـ ۲۳۷؛ جبرئیلی، کلام شیعی، ۱۰۶ ـ ۱۰۷؛ خراسانی، نسبت کلام اسلامی با فلسفه اسلامی، ۷۴.</ref> در اوایل [[قرن]] بیستم میلادی، [[ویلیام جیمز]] در سخنرانیهایی که درباره «[[تجربه دینی]]» ایراد کرد، از [[کلام جدید]] نام برد. به [[اعتقاد]] وی، [[رسالت]] کلام جدید مطالعه [[اعتقادات]] [[مذاهب]] مختلف و بازشناسی [[عقاید]] مشترک آنها و پیشنهاد به عنوان وجه [[سازش]] میان مذاهب گوناگون است.<ref>ربانی گلپایگانی، درآمدی بر، ۴۹ ـ ۵۰.</ref> تحولاتی که در [[جهان غرب]] در قلمرو [[الهیات]] [[مسیحی]] رخ داد، بهتدریج در [[جهان اسلام]] [[نفوذ]] کرد و منشأ طرح [[پرسشها]] و [[شبهات]] جدیدی در زمینه [[دین]] و [[عقاید اسلامی]] گردید و گروهی [[عقاید دینی]] را با نظریههای [[علمی]] و [[فلسفی]] جدید [[تفسیر]] کردند.<ref>ربانی گلپایگانی، درآمدی بر، ۵۲ ـ ۵۳.</ref> | |||
[[امام خمینی]] نیز به مسائل [[علم کلام]] توجه داشته، در آثار خود، در موارد پرشماری به آرای [[متکلمان]] اشاره و، آنها را تحلیل، بررسی و [[نقد]] کرده است.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۱؛ امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۹۱ و ۳/۵۲۷؛ امام خمینی، الطلب و الاراده، ۶۱ ـ ۶۲؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۱۰.</ref> آشنایی ایشان با علم کلام در سال ۱۳۲۷ با تحصیل کتاب الباب الحادیعشر نزد برادرش آغاز شد و در سالهای ۱۳۴۲ق/ ۱۳۰۳ش به بعد در [[قم]] با [[تدریس]] کتابهای [[کلامی]] نظیر شوارق الالهام ادامه یافت. تنها نگارشی که میتوان آن را از زمره کتابهای کلامی ایشان به شمار آورد، [[کشف اسرار]] است که در [[پاسخ به شبهات]] علیه [[عقاید شیعه]] در زمینههای مختلف بهویژه [[امامت]]، [[جامعیت]] و [[جاودانگی دین]]، نگاشته شده است. ایشان در این کتاب، دو [[اصل دین]] و [[مذهب]]، یعنی [[توحید]] و امامت را مطرح کرده که جهتگیری و محتوای غالب آن مباحث کلامی است؛<ref>امام خمینی، کشف اسرار، ۱۰۵ ـ ۱۱۷.</ref> همچنین تحقیق و [[احیا]] و انتشار یک جلد از کتاب بزرگ [[عبقات الانوار]] ([[حدیث غدیر]]) و جلساتی که برای تنظیم این کتاب داشته،<ref>استادی، خاطرات حاج شیخ رضا استادی، ۲۹۴.</ref> ازجمله امور اهتمامی ایشان به علم کلام است. به اعتقاد [[امام خمینی]] لازم است [[علمای شیعه]] کتاب [[عبقات الانوار (کتاب)|عبقات الانوار]] را که بزرگترین [[حجت]] [[مذهب]] است، [[پاس]] بدارند و به طبع و احیای آن [[همت]] کنند.<ref>امام خمینی، کشف اسرار، ۱۴۱.</ref> دیدگاههای دیگر [[کلامی]] ایشان در کتابهای [[عرفانی]]، اصولی، [[فقهی]] و [[فلسفی]] وی آمده است.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۵۶۳؛ امام خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۲۷؛ امام خمینی، تهذیب الاصول، ۳/۴۴۱؛ امام خمینی، مکاسب، ۲/۲۸۱؛ امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۹۱.</ref> البته باید توجه داشت کار کلامی امام خمینی رنگ فلسفی دارد و ایشان با استفاده از مطالب فلسفی، بسیاری از مطالب بیاساس و نادرست [[متکلمان]] [[اهل سنت]] را [[نقد]] و بررسی کرده است.<ref>[[علی شفیعی|شفیعی]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[کلام الهی (مقاله)| مقاله «کلام الهی»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]] ج۸، ص۴۸۹–۵۰۲.</ref> | |||
==موضوع و مسائل [[علم کلام]]== | |||
[[متکلمان اسلامی]] درباره موضوع علم کلام گفتههای بسیاری نقل کردهاند؛ ازجمله: | |||
#ذات و [[صفات خداوند]]؛<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۱/۱۸۰؛ ربانی گلپایگانی، درآمدی بر، ۲۸.</ref> | |||
#وجود [[خداوند]] و وجود ممکنات؛<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۱/۱۸۰؛ ربانی گلپایگانی، درآمدی بر، ۲۸.</ref> | |||
#[[عقاید]] [[ایمانی]]؛<ref>ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۵۵۰ و ۵۸۰.</ref> | |||
#[[اصول دین]] و [[عقاید اسلامی]]؛<ref>ربانی گلپایگانی، درآمدی بر، ۲۸؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۶۲.</ref> | |||
#[[علم]] بر احوال موجودات به روش [[قوانین شرع]].<ref>لاهیجی، گوهر مراد، ۴۳.</ref> | |||
مسائل علم کلام را میتوان به دو دسته اصلی و فرعی تقسیم کرد: مسائل اصلی که از [[عقاید دینی]] شمرده میشوند و تبیین، [[اثبات]] و [[دفاع]] از آنها بر عهده علم کلام است؛ مباحثی نظیر [[خداشناسی]]، [[نبوت]]، [[معاد]] و [[امامت]]، و مسائل فرعی که برای تبیین، اثبات و دفاع از مسائل نوع نخست بحث میکنند. عموم بحثهای فلسفی که در متون کلامی مطرح شدهاند، از این دستهاند.<ref>ربانی گلپایگانی، درآمدی بر، ۳۰.</ref> | |||
امام خمینی موضوع علم کلام را همسو با برخی متکلمان، [[شناخت]] ذات و احوال ممکنات از حیث [[مبدأ و معاد]] بر اساس [[قانون]] [[اسلام]] میداند.<ref>امام خمینی، انوار الهدایه، ۱/۳۳.</ref> ایشان [[اصول اعتقادی]] را چهار قسم میکند و قائل است: | |||
#برخی از این [[اصول اعتقادی]]، بدون دخالت نقل، با [[براهین عقلی]] [[ثابت]] میشوند و اگر مواردی در [[کتاب و سنت]] دیده میشود که منافی [[برهان عقلی]] است، باید آنها را به [[تأویل]] برد؛ مانند وجود مبدأ، [[توحید]]، [[صفات کمالیه]]، [[تنزیه]] از [[نقص]] و دیگر امور [[عقلی]] صرف؛ | |||
#بعضی دیگر از این اصول، به [[ضرورت]] [[ادیان]] و [[دین اسلام]] ثابت شدهاند؛ مانند برخی احوال [[معاد]] و چگونگی [[بهشت و جهنم]] و [[خلود]] در [[آتش]] [[اخروی]]؛ | |||
#برخی دیگر، اصولی هستند که به [[نص کتاب]] و نقل [[متواتر]] بیان شدهاند؛ | |||
#برخی امور دیگر که در یک یا چند [[روایت]] آمدهاند که گاهی درباره آنها [[علم]] و [[اطمینان]] حاصل میشود و گاهی نمیشود.<ref>امام خمینی، انوار الهدایه، ۱/۱۴۱ ـ ۱۴۲.</ref>.<ref>[[علی شفیعی|شفیعی]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[کلام الهی (مقاله)| مقاله «کلام الهی»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]] ج۸، ص۴۸۹–۵۰۲.</ref> | |||
==روش [[علم کلام]]== | |||
علم کلام از جهت موضوع، اهداف و منابع [[معرفتی]] آن، روش ویژهای دارد: آنجاکه [[متکلم]] در پی [[تحصیل معرفت]] تفصیلی و [[یقینی]] در [[عقاید دینی]] است، از روش [[قیاس]] و [[برهان]] بهره میبرد و آنجاکه در [[مقام]] [[ارشاد]] دیگران است، از روش [[خطابه]] استفاده میکند و در مقام [[الزام]] [[خصم]] روش [[جدل]] (احسن) را بهکار میگیرد. علم کلام از نظر منبع معرفتی، [[علمی]] عقلی ـ [[نقلی]] است؛ بنابراین روش جامع در علم کلام، سهم ویژه ایفاکردن هر یک از [[عقل]] و نقل در بحثهای [[کلامی]] است.<ref>ربانی گلپایگانی، جامعنگری، ۱۷.</ref> مقصود از روش عقلی و روش نقلی، منبعبودن عقل و نقل در [[کسب معرفت]] است؛ امّا عقل گذشته از منبعبودن، در روش نقلی نیز نقشآفرینی میکند.<ref>برنجکار، کاربست عقل ابزاری در روش نقلی کلامی با تکیه بر متون دینی، ۴۹.</ref> البته عقل در برخی مسائل کلامی، منبع مستقل [[معرفت]] به [[واقعیت]] [[اعتقادی]] تلقی میشود؛ چنانکه در خصوص [[توحید]]، عقل منبع مستقل معرفت به شمار میرود و میتواند برای آن [[واقعیت]] خارجی، معرفتبخش باشد. در برخی مسائل [[نقلی]] و [[اعتقادی]] نظیر جزئیات [[معاد]] نیز [[عقل]] [[منبع معرفت]] شمرده میشود.<ref>برنجکار، کاربست عقل ابزاری در روش نقلی کلامی با تکیه بر متون دینی، ۵۰.</ref> بر این اساس، عقل، یگانه طریق [[معرفت دینی]] شناخته شده است، البته در [[فهم]] [[ملاکهای احکام]] [[شرعی]] بهویژه در خصوص [[عبادات]]، نقش معرفتیِ عقل بسیار محدود است.<ref>ربانی گلپایگانی، جایگاه و گونههای، ۳۶ ـ ۳۷.</ref> | |||
از آنجاکه در [[عصر امام خمینی]]، [[فلسفه]] و [[کلام]] دوران [[تکامل]] خود را سپری کرده است، روش [[کلامی]] [[امام خمینی]] نه تنها بر عقل و [[برهان]] تکیه دارد، که متأثر از مسلک [[عرفانی]] و همراه با [[آیات]] و [[احادیث]] است.<ref>شاهنظری، بررسی تطبیقی جبر و اختیار از منظر امام خمینی و فخر رازی، ۱۷۸.</ref> ایشان [[عقلی]] را با عنوان منبع [[شناخت]] میپذیرد که تحت [[تصرف]] [[قانون الهی]] و شرعی باشد، و عقلی که [[پشتیبانی]] [[شرع]] و آموزههای [[انبیای الهی]] را نپذیرد، [[استقلال]] ندارد.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۳۶۶؛ لکزایی، روششناسی شارحان حکمت متعالیه، ۴۲ ـ ۴۳.</ref> ایشان با [[الهام]] گرفتن از [[مکتب شیعه]] و با پیریزی مبانی نظری [[معرفتی]] صحیح و [[سلوک]] عرفانی به مباحث کلامی در آثار خویش پرداخته است و در مباحث کلامی، روش منسجمی برای [[استنباط]] [[معرفت عقلی]] از [[نصوص دینی]] ارائه میدهد. اگرچه ایشان این روش را در بیشتر آثار خود بهروشنی بیان نمیکند، مبانی، اصول و [[قواعد]] این روش از آثار وی دستیاب است. ایشان به [[جایگاه قرآن]] و [[حدیث]] در معرفت دینی، اهمیت ویژهای قائل است و در تعامل کامل [[نص]] و نقل با عقل سعی بسیار داشته است. ایشان در مباحث کلامی خود، روشی پیش میگیرد که بر پایه آن، جنبههای سلبی و تناقضآور برخی [[مکاتب کلامی]] حذف میشود. استفاده گسترده از [[آیات قرآن]]، احادیث و [[ادعیه]] [[معصومان]]، در مباحث کلامی، بر اهمیت روشی امام خمینی در این زمینه افزوده است. ایشان در تقریر هر [[رأی]] از آرای [[کلامی]]، نخست به [[ادله سمعی]] [[کتاب و سنت]] [[استشهاد]] میکند و میکوشد با تکیه بر [[دلایل عقلی]]، به [[استنباط]] دقیق و عمیق [[معارف]] مبادرت ورزد. | |||
مهمترین ویژگیهای روش ایشان در مباحث کلامی اینها است: | |||
# بهرهگیری از زبان [[فلسفه]]: بسیاری از مباحث کلامی [[امام خمینی]] با پیشنیاز مباحث [[فلسفی]]، اعم از مفاهیم و مسائل، آغاز میشود؛ نظیر مبتنیبودن برخی مباحث کلامی بر مسئله اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، [[حدوث و قدم]] عالم، [[براهین خداشناسی]] و....<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۳ ـ ۲۴، ۴۸ ـ ۴۹ و ۵۵؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۸۰ ـ ۸۲.</ref> همچنین ایشان برای تبیین مسائل کلامی از [[قواعد]] فلسفی مانند «قاعده الواحد»،<ref>امام خمینی، تقریرات، ۱/۳۳۴ ـ ۳۳۶.</ref> «ترجیح بلامرحج»<ref>امام خمینی، تقریرات، ۱/۳۲ ـ ۳۳؛ ۲/۵۷ ـ ۵۸ و ۳/۱۵۸؛ امام خمینی، معتمد الاصول، ۱/۳۸۷.</ref> و «[[امتناع]] [[تخلف]] معلول از علت»<ref>امام خمینی، تقریرات، ۱/۳۳۴.</ref> استفاده فراوانی کرده است. | |||
# تقدم [[دلیل عقلی]] بر [[نقلی]]: از آنجاکه به [[باور]] امام خمینی در [[مسائل اعتقادی]] و کلامی [[تعبد]] وجهی ندارد؛ زیرا در [[اعتقادات]] تا [[عقل]] چیزی را باور نکند، به آن [[اعتقاد]] پیدا نمیشود،<ref>امام خمینی، تقریرات، ۱/۱۱۵؛ لکزایی، روششناسی شارحان حکمت متعالیه، ۵۹.</ref> دلیل عقلی را بر نقلی مقدم میداند؛ هرچند گاهی برای [[استدلال]] برخی امور، هم از دلیل عقلی استفاده میکند و هم از [[دلیل نقلی]]؛ اما نوعاً دلیل عقلی را بر نقلی مقدم میداند.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۸۰ و ۳/۱۹۲؛ امام خمینی، انوار الهدایه، ۱/۳۶۶؛ لکزایی، روششناسی شارحان حکمت متعالیه، ۵۸.</ref> ایشان [[معتقد]] است مطلق معارف باید بر مبنای دلیل عقلی [[تفسیر]] شود و اگر در [[کلام]]، بعضی [[محدثین]] عالیمقام در [[اثبات]] [[توحید]] بر دلیل نقلی [[اعتماد]] دارند، امری [[غریب]]، بلکه مصیبتی بزرگ است؛<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۰.</ref> البته امام خمینی اساساً برخی مباحث کلامی را خارج از طور عقل دانسته، و تنها راه پیبردن به آنها را ورود [[سمع]] و نقل میداند؛ مباحثی نظیر برخی مسائل [[معاد]]، احوال [[مرگ]]، [[ملائکه]] و [[وحی]].<ref>امام خمینی، الطلب و الاراده، ۱۵؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۸۸، ۴۱۴ و ۴۵۳؛ لکزایی، روششناسی شارحان حکمت متعالیه، ۵۲ ـ ۵۳.</ref> | |||
# بهرهگیری از مباحث [[عرفانی]]: [[فهم]] عمیق و گسترده [[معارف]] [[شریعت]] مانند مباحث [[توحیدی]]، جمع میان [[تنزیه]] و [[تشبیه]]، [[قضا و قدر]]، [[جبر و اختیار]] و [[بداء]]، همچنین ارائه پاسخهای نو به مسائل [[کلامی]] از دیگر ثمرهای بهرهگیری از مباحث عرفانی در [[علم کلام]] است.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۳۶؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۹۴، ۱۱۹، ۱۷۷ و ۱۸۵؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۱۶، ۲۵ ـ ۲۶ و ۳۱ ـ ۳۲؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۰۵.</ref>.<ref>[[علی شفیعی|شفیعی]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[کلام الهی (مقاله)| مقاله «کلام الهی»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]] ج۸، ص۴۸۹–۵۰۲.</ref> | |||
==[[مکاتب کلامی]]== | |||
[[مسلمانان]] از نظر [[مسائل اعتقادی]]، به مکاتب مختلفی تقسیم شدهاند و هر مکتبی مبانی و [[اصول اعتقادی]] مخصوص به خود دارد.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۶۴.</ref> مهمترین مکاتب کلامی عبارتاند از: | |||
=== [[اهل حدیث]] === | |||
نخستین جریان عام [[فکری]] در [[اسلام]]، [[نصگرایی]] است که در قرون اولیه شکل گرفت. طرفداران این نظریه، به [[حنابله]] و اهل حدیث معروفاند. آنان [[ظواهر]] [[دین]] را در اصول و [[فروع]]، معتبر میدانند و هر گونه بحث و [[تعمق]] و تجزیه و تحلیل در مسائل [[قرآن]] و [[سنت]] را ناروا میشمارند.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۶۵ و ۶/۸۸۵؛ علوی، روششناسی علم کلام، ۱۰۲؛ فروهی، سیر تطور اصول دین در مکاتب اهل سنت، ۱۲۳ ـ ۱۲۴.</ref> آنان در [[تعارض عقل و نقل]]، نقل را بر [[عقل]] مقدم میدانند و [[ارزش]] عقل را تنها در حدی میدانند که [[انسان]] را به آستانه [[دین]] و وحی و شریعت بکشاند. پس عقل در [[امور اعتقادی]] [[حق]] دخالت ندارد و هر گونه [[پرسش]] [[عقلی]]، [[بدعت]] است.<ref>محمدرضایی، الهیات فلسفی، ۶۹ ـ ۷۰.</ref> | |||
یکی از مهمترین آثار در خصوص [[کلام]] اهل حدیث، کتاب [[المسائل و الرسائل المرویة عن الامام احمد بن حنبل (کتاب)|المسائل و الرسائل المرویة عن الامام احمد بن حنبل]] است. در این کتاب پنج رکن و اصول برای [[اسلام]] و [[ایمان]] بیان شده است؛ ازجمله [[ایمان به خدا]]، [[ایمان به فرشتگان]]، [[ایمان]] به کتابهای [[الهی]]، [[ایمان به پیامبران]] الهی و [[ایمان به آخرت]].<ref>فروهی، سیر تطور اصول دین در مکاتب اهل سنت، ۱۲۴.</ref> در پی اصولی که [[احمد بن حنبل]] برای [[اهل حدیث]] تدوین کرد، گرایشهای تجسیمی و تشبیهی فراوانی در این [[مکتب]] ایجاد شد؛ ازجمله [[خدا]] در جهتی قرار دارد و بر [[عرش]] خود مستقر است، و این جزء باورهای برخی [[مسلمانان]] شد. هرچند [[ابوالحسن اشعری]] مکتب [[حنابله]] را تعدیل کرد، بعدها [[ابنتیمیه]] [[احادیث]] [[تشبیه]] و [[تجسیم]] [[خداوند]] را مطرح ساخت و بر [[حفظ]] [[ظواهر]] آنها [[اصرار]] ورزید.<ref>سبحانی، فرهنگ عقاید، ۱/۲۷۸ ـ ۲۸۱؛ علوی، روششناسی علم کلام، ۱۰۳.</ref> البته اهل حدیث در کاربرد معیار عمل به ظواهر، به اصول خود نیز پایبند نیستند؛ زیرا [[آیات]] فراوانی وجود دارد که خداوند مثل و مانندی ندارد؛ نظیر [[آیه]] {{متن قرآن|لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ}}<ref>« چیزی مانند او نیست » سوره شوری، آیه ۱۱.</ref><ref>محمدرضایی، الهیات فلسفی، ۱۱۵ ـ ۱۱۷.</ref> | |||
[[امام خمینی]] با بهرسمیت شناختن [[تفکر]] [[عقلی]]،<ref>لکزایی، روششناسی شارحان حکمت متعالیه، ۵۰.</ref> در ردّ نظریه این گروه بر این [[باور]] است که [[تمسک]] اهل حدیث به برخی [[آیات الهی]]{{متن قرآن|وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا}}<ref>«و دارایی را بسیار دوست میدارید،» سوره فجر، آیه ۲۰.</ref>، {{متن قرآن|الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى}}<ref>«(خداوند) بخشنده بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا دارد» سوره طه، آیه ۵.</ref>و [[روایات]]،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۵۲.</ref> به [[فهم عرفی]] و اصرار بر حفظ ظاهر آنها نادرست است و باید مبادی آنها را [[تفسیری]] عقلی و [[تأویل]] [[باطنی]] کرده، آنها را به اهلش واگذار کرد.<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۳۰ ـ ۳۱؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۰.</ref> ایشان در مواردی، نظر برخی [[محدثین]] [[شیعی]] را که به نظر سطحی و به ظاهر [[اخبار]] بسنده کردهاند، نیز [[نقد]] میکند.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۱/۱۲۶ ـ ۱۲۷.</ref> برخی [[محدثان]] شیعی در کنار [[انکار]] جایگاه [[عقل]] در اصول [[دینی]]، [[دلایل]] گوناگونی برای [[اثبات]] [[توحید]] به دست میدهند و معتقدند نه تنها در تمسک به [[ادله نقلی]] در اثبات مباحث مهمی همچون توحید محذوری نیست، بلکه آنچه با عنوان دلیل مورد استناد و [[اعتماد]] است، همین [[ادله نقلی]] است.<ref>مجلسی، مرآة العقول، ۱/۲۶۴؛ نصیری، علامه مجلسی و نقد دیدگاههای فلسفی، ۸۵ ـ ۸۶.</ref> [[امام خمینی]] با [[نقد]] این ادعا، [[معتقد]] است [[اثبات]] [[صانع]] و [[توحید]] و [[معاد]] و [[نبوت]]، بلکه مطلق [[معارف]]، از مختصات [[ادله عقلی]] است، و اگر برخی [[محدثین]] در اثبات توحید بر [[دلیل نقلی]] اعتماد میکنند، باید به [[خدای متعال]] [[پناه]] برد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۰ ـ ۲۰۱.</ref>.<ref>[[علی شفیعی|شفیعی]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[کلام الهی (مقاله)| مقاله «کلام الهی»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]] ج۸، ص۴۸۹–۵۰۲.</ref> | |||
=== [[معتزله]] === | |||
[[واصل بن عطاء]] این [[مکتب]] را در اوایل [[قرن دوم هجری]] پدید آورد و کسانی چون [[عمرو بن عبید نظّام]]، [[ابوالهذیل علاف]] و [[قاضی عبدالجبار]] راه او را ادامه دادند.<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۵۶ ـ ۹۶؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۸۴ و ۵/۱۵۰؛ علوی، روششناسی علم کلام، ۱۰۴.</ref> روش معتزله بهکار بردن نوعی [[منطق]] و [[استدلال]] در [[فهم]] و [[درک]] [[اصول دین]] بود. [[بدیهی]] است نخستین شرط چنین روشی، [[اعتقاد]] به [[حجیت]] و [[استقلال]] [[عقل]] است. معتزله عقل را تنها اساس [[حقیقت]] و [[واقعیت]] میداند و میکوشد [[ایمان]] را به زبان [[تفکر]] محض، [[تفسیر]] کند.<ref>علوی، روششناسی علم کلام، ۱۰۴ ـ ۱۰۵.</ref> اصول و [[عقاید معتزله]]، پنج اصل است: [[توحید]]، [[عدل]]، [[وعد و وعید]]، منزله بین المنزلتین و [[امر به معروف و نهی از منکر]]. دو اصل اول، جزء مسائل [[ایمانی]] و [[اعتقادی]] و سه اصل بعدی، معرّف و مشخص مکتب معتزله است.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۶۸ ـ ۶۹؛ بدوی، تاریخ اندیشههای کلامی، ۱/۶۹.</ref> | |||
امام خمینی در آثار خود در ضمن بحثهای مربوط به [[قضا و قدر]]، [[قدرت]]، [[اراده الهی]] و [[اختیار انسان]]، نیز در آثار اصولی خود، در بحث «[[اوامر و نواهی]]» به مناسبتهایی به تبیین علل و [[دلایل]] مبانی [[اهل]] [[تفویض]] و معتزله پرداخته، [[انکار]] برخی [[اصول اعتقادی]] مانند [[توحید افعالی]] را نتیجه [[نفی]] قدرت، اراده الهی و تفسیر نادرست [[اراده]] و [[اختیار انسان]] میداند.<ref>امام خمینی، الطلب و الاراده، ۱۶ ـ ۱۷ و ۶۰ ـ ۶۶؛ شفیعی، مبانی کلامی آزادی سیاسی در اندیشههای شیعه و معتزله با تأکید بر اندیشههای امام خمینی و قاضیعبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ۹۱ ـ ۹۲.</ref> از نظر [[امام خمینی]]، [[خداوند]] [[خالق]] فعل [[انسان]] است؛ به این معنا که [[خدا]] به فعل انسان وجود میدهد؛ امّا مجرای [[افاضه]] وجود به فعل ارادی انسان، وجود خود انسان است که عین آن است. از اینرو فعل ارادی او در عین اینکه مخلوق خداست، به [[اختیار]] خود او نیز هست.<ref>امام خمینی، دعاء السحر، ۱۰۴؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۸۵؛ امام خمینی، الطلب و الاراده، ۳۷؛ شاهنظری، بررسی تطبیقی جبر و اختیار از منظر امام خمینی و فخر رازی، ۱۷۸ ـ ۱۷۹.</ref> | |||
ایشان در مباحث [[کلامی]] به [[مکتب]] [[معتزله]] توجه داشته، برخی مسائل و مبانی آنها را بررسی و [[نقد]] کرده است؛ ازجمله: | |||
#[[صفات الهی]]: معتزله به سبب [[پرهیز]] از ترکیب ذات، به [[انکار]] [[صفات]] [[معتقد]] شده، به نظریه [[نیابت]] ذات از صفات قائل شدهاند؛<ref>فخر رازی، المطالب العالیه، ۳/۲۲۸ ـ ۲۳۰.</ref> به عنوان مثال اگر گفته میشود [[واجبالوجود]] [[رحیم]] است، مقصود [[اثبات]] صفت [[رحمت]] به معنای «[[رقّت]] [[قلب]]» نیست؛ زیرا منافی با وجود است، بلکه مراد اثبات اثر و [[غایت]] رحمت است.<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۶۵ ـ ۱۶۶؛ جامی، الدرة الفاخرة فی تحقیق مذهب الصوفیه و المتکلمان و الحکما المتقدمین، ۱۶۷.</ref> لازمه این دیدگاه، [[نفی]] کاربرد [[حقیقی]] صفات کمالی بر [[ذات الهی]] است.<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۲۰۹؛ اسماعیلی، رابطه صفات با ذات الهی در اندیشه صدرالمتألهین، ۳۹.</ref>. امام خمینی در برخی آثار خود، معتقد است برخی [[متکلمان اسلامی]]، مانند معتزله جانب [[تفریط]] را گرفته، صفات ایجابی را از [[ذات خدا]] سلب، و ذات الهی را [[نائب]] مناب صفات میدانند<ref>امام خمینی، الطلب و الاراده، ۱۲</ref> و معتقدند آن آثاری که از [[علم]] مطلوب است، از ذات ساخته است و آن آثاری که از [[قدرت]] مطلوب است، از ذات بر میآید.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۳۲.</ref> ایشان این نظریه را [[باطل]] میداند. | |||
#[[علم الهی]]: [[معتزله]] با توجه به اشکالات وارد در [[علم]] قبل از ایجاد اشیا، قائل به ثبوت ماهیات معدومه شدند.<ref>قاضیعبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ۵/۲۵۲؛ حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ۳۳ ـ ۳۹.</ref> آنان معتقدند علم [[حقتعالی]] پیش از تحقق موجودات، به ثابتات ازلیه تعلق میگیرد که نه موجودند و نه معدوم. این ثابتات منفصل از ذات [[حق]] هستند و پیش از وجود خارجی و در حال عدم، ثبوت دارند.<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۱۲۱ ـ ۱۲۷؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۸۱ ـ ۲۱۰.</ref>. [[امام خمینی]] این گفته را با توجه به ترادف وجود با ثبوت و ثابت با موجود، [[باطل]] میداند و [[معتقد]] است غیر از وجود چیزی متحقق نیست و [[حقیقت علم]]، امری وجودی است که همان حضور معلوم نزد عالم است و همه [[حقایق]] نزد حقتعالی موجود و حاضرند.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۳ ـ ۱۵۴.</ref> ایشان در این تحلیل قول معتزله را جزء نظریههایی میداند که [[علم خداوند]] به اشیا را هم مغایر و زاید بر ذات و هم منفصل از ذات میدانند.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۷.</ref> به [[اعتقاد]] ایشان، معتزله برای اینکه علم پیشین [[خداوند]] به اشیا را موجه جلوه دهند، مدعی شدند ماهیات اشیا، پیش از اینکه موجود شوند، به نحو متمایز، ثبوت عینی و خارجی دارند؛<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۳ ـ ۱۵۵.</ref> در حالیکه بنا بر اصالت وجود، چیزی غیر از وجود متحقق نیست و چیزی که [[نور]] وجود به آن سرایت نکند، در مرتبه عدم و [[ظلمت]] بوده، هیچ گونه تحققی ندارد. از اینرو ثابتات ازلیه امری غیر معقولاند.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۴.</ref> | |||
#[[اختیار انسان]]: معتزله بر این باورند که خداوند[[انسان]] را [[آفریده]]، [[اختیار]] داده، [[کارها]] و [[افعال]] را به او واگذار کرده و او در این امر، مستقل عمل میکند.<ref>قاضیعبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ۸/۳؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۷/۱۴۳ ـ ۱۴۴.</ref> [[امام خمینی]] این نظریه را [[باطل]] میداند و [[معتقد]] است کسی که خود را در فعلش مستقل بداند، باید خود را در ذاتش نیز مستقل بداند و چنین [[اعتقادی]] [[شرک]] به خداست.<ref>امام خمینی، الطلب و الاراده، ۳۵ ـ ۳۷.</ref> ایشان به دلیل اهمیتی که برای این مسئله قائل بوده، کوشیده است ابعاد گوناگون این مسئله را تبیین و تحلیل کند و ریشههای [[کلامی]] ـ [[فلسفی]] و [[روایی]] آن را بیان کند. ایشان در جاهای مختلف با ارائه دیدگاه متعادلتر از [[جبر و اختیار]] که همان «[[امر بین الامرین]]» است، بنابر [[اصول اعتقادی]] و مبانی [[عرفانی]] و با رویکرد [[عقلی]] و [[نقلی]]، به [[اثبات]] آن پرداخته است<ref>امام خمینی، الطلب و الاراده، ۳۵ ـ ۳۷؛ امام خمینی، تقریرات، ۲/۳۱۴ ـ ۳۱۵ و ۳۲۳؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۹۵، ۱۰۴ و ۱۲۷؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۳۱؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۱۹ و ۳۱۹؛ شاهنظری، بررسی تطبیقی جبر و اختیار از منظر امام خمینی و فخر رازی، ۱۶۵.</ref>.<ref>[[علی شفیعی|شفیعی]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[کلام الهی (مقاله)| مقاله «کلام الهی»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]] ج۸، ص۴۸۹–۵۰۲.</ref> | |||
=== [[اشاعره]] === | |||
بنیانگذار [[مکتب]] اشاعره، [[ابوالحسن اشعری]] است. وی نخست به [[مکتب اعتزال]] معتقد بود و بیش از چهل سال را با آن گذراند<ref>ابنندیم، کتاب الفهرست، ۲۵۷؛ ابنخلکان، وفیات الأعیان و أبناء الزمان، ۳/۲۸۵؛ بدوی، تاریخ اندیشههای کلامی، ۱/۵۳۸؛ سبحانی، الهیات فلسفی، ۱۶؛ علوی، روششناسی علم کلام، ۱۰۵.</ref> و سپس طی مناظرهای که میان او و [[ابوعلی جبائی]] رخ داد، به [[اهل حدیث]] [[گرایش]] پیدا کرد،؛ اما از آنجاکه او سالها در مکتب اعتزال با [[عقل]] و [[استدلال]] همراه بود و از طرفی برخی [[عقاید]] اهل حدیث را نیز قابل [[دفاع]] نمیدید، کوشید با ضمیمهکردن [[برهانهای عقلی]] به نقل، راهی میان اعتزال و اهل حدیث بجوید و همین تلاش به شکلگیری مکتب جدیدی به نام اشاعره انجامید.<ref>جعفری، ابنعربی و اشاعره، ۱۷ ـ ۱۸.</ref> وی هرچند به [[عقل]] اهمیت میدهد، اما در [[تعارض]] میان عقل و نقل، نقل را ترجیح میدهد.<ref>جعفری، ابنعربی و اشاعره، ۱۸.</ref> درباره [[عقاید]] اختصاصی [[اشاعره]]، اتفاق نظری وجود ندارد؛ اما برخی [[عقاید اصلی]] اشاعره عبارتاند از [[اعتقاد]] به: | |||
#[[صفات ذاتی]] [[خداوند]] | |||
#[[کلام]] [[ازلی]] خداوند؛ | |||
#[[عمومیت اراده الهی]] و [[خلق]] [[افعال]]؛ | |||
#جواز [[تکلیف مالایطاق]]؛ | |||
#جواز [[رؤیت خدا]]؛ | |||
#عدم [[تکفیر]] [[مرتکب کبیره]]؛ | |||
#انتخابی بودن [[امامت]].<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۰۶ ـ ۱۱۷؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۸۶ ـ ۸۹؛ سبحانی، فرهنگ عقاید، ۲/۵۷ ـ ۱۰۰.</ref> | |||
[[امام خمینی]] مبانی [[مذهب]] اشاعره را که ازجمله آنها [[نفی]] همه واسطهها در [[نظام هستی]]، [[انکار]] تأثیرگذاری اشیا و اینکه انتساب همه افعال [[بشر]] به خداوند است، بررسی کرده است. ایشان با اشاعره بحث [[روایی]] یا [[کلامی]] نمیکند؛ بلکه با مبانی [[فلسفی]] و بر مبنای اصالت وجود، بساطت [[ذات حقتعالی]] و اینکه هر گونه [[تغییر]] و تجدد در ذات و صفات او قابل [[تصور]] نیست، به [[ابطال]] مذهب [[جبر]] میپردازد.<ref>امام خمینی، الطلب و الاراده، ۳۳ ـ ۳۵؛ سیدهاشمی و موسویخو، اراده الهی و نسبت آن با اختیار انسان از دیدگاه امام خمینی، ۷۹ ـ ۸۰.</ref> ایشان در آثار خویش به [[مکتب]] اشاعره توجه داشته، برخی مبانی و مسائل آنها را برررسی و [[نقد]] کرده است؛ ازجمله: | |||
# اصل علیت: یکی از جدیترین موارد [[اختلاف]] میان [[فلاسفه]] و اشاعره در بحث علیت، [[دفاع]] جدی فلاسفه از [[نظریه]]«[[ضرورت]] علّی» و انکار این نظریه از سوی اشاعره است. اشاعره به طور صریح [[روابط]] ضروری میان اشیا و حوادث را در [[عالم طبیعت]] انکار کردهاند؛<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ۴۱۲؛ بغدادی، اصول الایمان، ۱۳۸ ـ ۱۳۹؛ خادمی، علیت از دیدگاه متکلمان مسلمان، ۵۶.</ref> از اینرو اشاعره اصل علیت را نفی کرده، به عادةالله قائل شدهاند.<ref>غزالی، تهافت الفلاسفه، ۲۳۵ ـ ۲۳۶.</ref>امام خمینی با استناد به قاعده «الشیء ما لم یجب لم یوجد»، «انفکاک معلول از علت» را محال میداند<ref>امام خمینی، الطلب و الاراده، ۶۰؛ امام خمینی، تقریرات، ۱/۱۳۲.</ref> و [[کلام اشاعره]] را در این زمینه [[نقد]] کرده، [[معتقد]] است [[اشاعره]] به سبب توهم تلازم این [[ضرورت]] با [[سلب اختیار]] در فاعلیت [[الهی]]، این مسئله را [[انکار]] کردهاند.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۱/۱۳۰.</ref> | |||
# زیادت صفات: اشاعره درباره [[صفات الهی]]، قائل به زیادت صفات بر ذاتاند<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۸/۵۸ ـ ۶۴.</ref> و بر این باورند که برای [[پرهیز]] از تعدد قدما باید [[خداوند]] را با صفاتش قدیم دانست.<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۷۸ ـ ۸۱.</ref> [[امام خمینی]] با نقد کلام اشاعره در این زمینه، [[صفات]] [[واجبتعالی]] را عین ذات میداند.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۲۷.</ref> | |||
# [[کلام]] نفسی: مقصود از کلام نفسی، همان قول [[قایم]] به نفس است که عبارات و اشارات اصطلاح شده بر آن، از آن حکایت میکنند.<ref>بدوی، تاریخ اندیشههای کلامی، ۱/۷۸۱.</ref> برخی کلام نفسی را معادل [[تفکر]]، [[تعقل]] و [[اندیشه]] گرفتهاند و آنچه نزد برخی [[متکلمان اشعری]] قدیم است، همین کلام نفسی است؛ نه الفاظ و عبارتهایی که بیانگر این کلام است.<ref>بدوی، تاریخ اندیشههای کلامی، ۱/۷۸۱؛ جعفری، ابنعربی و اشاعره، ۱۷۲.</ref> این تطور آرا نشان میدهد اشاعره [[حقیقت]] [[کلام الهی]] را آنگونه که باید، درنیافتهاند.<ref>جعفری، ابنعربی و اشاعره، ۱۷۳.</ref> امام خمینی کلام نفسی اشاعره را نقد کرده، این قول آنان را مستلزم [[نقص]]، ترکیب و [[قوه]] در [[حقتعالی]] و [[انقلاب]] [[وجوب]] ذاتی حقتعالی به امکان ذاتی و ماهیتداربودن حقتعالی میداند.<ref>امام خمینی، الطلب و الاراده، ۱۲، ۱۴ و ۱۹؛ امام خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۰۵ ـ ۲۰۷.</ref> | |||
# [[جبرگرایی]]: [[ابوالحسن اشعری]] معتقد است خداوند فاعل [[حقیقی]] همه [[افعال]] است و این تعمیم شامل فعل صادرشده از [[انسان]] هم میشود؛ زیرا به نظر او اگر فعلی که از انسان بهظاهر صادر میشود، از قلمرو [[اراده الهی]] خارج باشد و به [[خدا]] نسبت داده نشود، لازمهاش [[ضعف]] و [[سهو]] و [[غفلت]] حقتعالی به امور است، در حالیکه خداوند [[منزه]] از آن است که متصف به [[ضعف]] و [[ناتوانی]] شود.<ref>اشعری، اللمع، ۶۹ ـ ۹۱.</ref>. [[امام خمینی]] در بحث [[جبر]] با [[اشاعره]] به بحث [[روایی]] و یا [[کلامی]] نمیپردازد؛ بلکه بر مبانی [[فلسفی]] و بنا بر اصالت وجود و اینکه وجود [[حقتعالی]] بسیط محض است و همه صفات و [[شئون]] ذاتی به وجود بسیط او بر میگردد، به [[ابطال]] [[جبر]] میپردازد.<ref>امام خمینی، الطلب و الاراده، ۳۳ ـ ۳۵.</ref> به [[اعتقاد]] ایشان، اشاعره برای [[تنزیه]] و [[تقدیس]] [[حق]] از [[شرک در افعال]] و به دلیل [[ظواهر]] بسیاری از [[آیات]]<ref>انفال، ۱۷.</ref> و روایاتی مانند {{متن حدیث| لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ}}،<ref>راوندی، الدعوات، ۵۲ و ۵۵.</ref> [[معتقد]] شدند هیچ فعلی به [[انسان]] منتسب نمیشود<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۳۱۰.</ref> | |||
# [[طلب]] و [[اراده]]: یکی از مباحثی که در [[علم کلام]] مطرح شده این است که هنگامی که [[خداوند]] از طریق [[انبیا]]{{ع}} [[انسان]] را به اموری [[مکلف]] میکند، از یک طرف [[اراده انسان]] بر انجام یا ترک فعلی تعلق گرفته است و از سویی انسان [[کافر]] یا [[عاصی]] اراده خلاف آن را نیز میکند و با [[امر و نهی]] [[الهی]] [[مخالفت]] میکند؛ در این صورت یا خداوند [[مقهور]] اراده انسان شده یا باید پذیرفت که [[کفر]] و [[عصیان]] [[عبد]] متعلق [[اراده الهی]] است و باید میان طلب و [[خواست خداوند]] که در امر و نهیاش تحقق دارد، یا اراده بر کفر و عصیان عبد، تفکیک قائل شد. اشاعره طلب و امر را از اراده منفک میدانند<ref>امام خمینی، الطلب و الاراده، ۲۸؛ سیدهاشمی و موسویخو، اراده الهی و نسبت آن با اختیار انسان از دیدگاه امام خمینی، ۸۰ ـ ۸۱.</ref> و در توجیه [[کلام]] خود معتقدند اراده الهی گاهی به خود امر و نهی و [[تکلیف]] تعلق دارد که همان اراده انشایی است و گاهی به «مکلفٌبه»، یعنی فعل عبد تعلق میگیرد. در [[تخلف]] انسان از [[اوامر و نواهی الهی]]، آنچه واقع نمیشود، اراده انشایی است نه [[اراده تکوینی]].<ref>آمدی، غایة المرام فی علم الکلام، ۶۷؛ سیدهاشمی و موسویخو، اراده الهی و نسبت آن با اختیار انسان از دیدگاه امام خمینی، ۸۱ ـ ۸۲.</ref> [[امام خمینی]] در توضیح اشکال [[اشاعره]] بر [[وحدت]] [[طلب]] و [[اراده]]، [[معتقد]] است طبق گفته آنان، اگر گفته شود طلب با اراده [[اتحاد]] دارد، لازم میآید درباره تکالیفی که به [[کفار]] شده و بلکه در زمینه تکالیفی که به مطلق افراد نافرمان شده است، یکی از دو مطلب پذیرفته شود: یا آنکه گفته شود در اینگونه [[تکلیف]]، از طرف [[خدای تعالی]] اراده جدی نیست، بلکه صورت تکلیف و طلب است نه [[حقیقت]] تکلیف و طلب، یا آنکه اگر گفته شود تکلیف کفار و [[اهل]] [[عصیان]] [[حقیقی]] است و صوری نیست، باید پذیرفت [[اراده خدا]] از مرادش [[تخلف]] کرده است؛ زیرا کفار و اهل عصیان [[دستورهای الهی]] را به جای نیاوردهاند و آنچه خدای تعالی اراده کرده بود، انجام ندادهاند و هر دو مطلب فوق [[باطل]] است.<ref>امام خمینی، الطلب و الاراده، ۲۳ ـ ۲۸؛ سیدهاشمی و موسویخو، اراده الهی و نسبت آن با اختیار انسان از دیدگاه امام خمینی، ۸۱ ـ ۸۳.</ref> امام خمینی پاسخ [[استدلال]] اشاعره را از زبان [[محمد کاظم خراسانی]]، صاحب کتاب کفایة الاصول داده است؛ به این بیان که اشاعره [[اراده تکوینی]] و [[تشریعی]] [[خداوند]] را با هم خلط کردهاند؛ زیرا اراده تکوینی [[علم]] به [[نظام]] به طور کامل و تمام است؛ یعنی همین قدر که خدای تعالی، عالم به نظام اتم و اکمل [[جهان آفرینش]] است، همین علم به نظام، علت [[خلق]] جهان آفرینش است که از آن علم، به اراده تعبیر میشود. علم و اراده در ممکنات دو معنی دارد و دو حقیقت است؛ اما در خدای تعالی علم و اراده یک چیز بیش نیست؛ اراده خلق جهان، یعنی علم به [[نظام خلقت]] و آفرینش؛ در حالیکه [[اراده تشریعی]] آن است که خدای تعالی به [[مصلحت]] در فعل [[مکلف]] علم دارد، و این علم به مصلحت است که منشأ [[تکلیف]] میشود و آنچه نباید [[تکلیف الهی]] از آن خالی باشد، [[علم]] به [[مصلحت]]، یعنی [[اراده تشریعی]] است که باید در [[تکالیف]] وجود داشته باشد که هست، و آنچه محال است، [[تخلف]] مراد از [[اراده تکوینی]] است نه اراده تشریعی؛ زیرا تخلف مراد از اراده تشریعی امری است ممکن؛ یعنی ممکن است [[خدای تعالی]] به مصلحت نمازخواندن [[بنده]] علم داشته باشد، ولی آن بنده [[نماز]] نخواند؛ پس آنچه در تکالیف لازم است، اراده تشریعی است.<ref>امام خمینی، الطلب و الاراده، ۲۵ ـ ۲۹؛ فهری، مقدمه ترجمه کتاب شرح دعای سحر امام خمینی، ۵۱ ـ ۵۴؛ سیدهاشمی و موسویخو، اراده الهی و نسبت آن با اختیار انسان از دیدگاه امام خمینی، ۸۱ ـ ۸۴.</ref>.<ref>[[علی شفیعی|شفیعی]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[کلام الهی (مقاله)| مقاله «کلام الهی»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]] ج۸، ص۴۸۹–۵۰۲.</ref> | |||
=== [[امامیه]] === | |||
[[کلام شیعی]] در عصر [[امامان معصوم]]{{ع}} سامان یافته نبود و [[متکلمان شیعی]] در آن دوران، به دلیل نیازهای زمانی به بحث درباره موضوعات و مسائل ویژهای میپرداختند. سامانیافتن کلام شیعی در [[عصر غیبت]] به دست متکلمانی چون [[ابراهیم نوبختی]]، [[شیخ صدوق]]، [[شیخ مفید]]، [[سید مرتضی]] و [[شیخ طوسی]] تحقق یافت.<ref>جبرئیلی، ساختار کلام شیعی، ۱۲۷ ـ ۱۲۸.</ref> | |||
با گسترش مباحث [[کلامی]]، [[ضرورت]] استفاده از [[قواعد]] و مبانی [[فلسفی]] با عنوان مبادی و مقدمات در [[اثبات]]، تبیین و [[دفاع]] از [[آموزههای دینی]] مورد توجه قرار گرفت.<ref>جبرئیلی، ساختار کلام شیعی، ۱۳۰.</ref> این روش فلسفی در کلام شیعی با ابراهیم نوبختی آغاز شد و به دست [[نصیرالدین طوسی]] به کمال خود رسید.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۵/۱۵۰؛ گنجور، نقش ابواسحاق ابراهیم نوبختی در پیدایش «کلام فلسفی» شیعه (با تأکید بر الیاقوت فی علم الکلام)، ۱۰۹.</ref> در [[مکتب کلامی امامیه]]، [[پایبندی]] به [[کتاب و سنت]] وجود دارد، امّا برخلاف رویکرد [[ظاهرگرایی]] و [[تأویلگرایی]]، [[شیوه]] ورود به مباحث و تبیین مسائل کلامی، به سبک فلسفی و برهانی است.<ref>گنجور، نقش ابواسحاق ابراهیم نوبختی در پیدایش «کلام فلسفی» شیعه (با تأکید بر الیاقوت فی علم الکلام)، ۱۰۹.</ref> روش [[مکتب امامیه]] در [[اصول عقاید]] که برگرفته از آموزههای [[اهل بیت]]{{ع}} است بر [[استدلال]]، تبیین و [[احتجاج]] بر پایه [[عقل]] و [[وحی]]، مبتنی است. [[شیعه]] از یک سو عقل و [[تفکر]] [[عقلی]] را معتبر میداند و از سوی دیگر، به [[نصوص]] معتبر اهمیت میدهد.<ref>محمدرضایی، الهیات فلسفی، ۷۱ و ۱۱۸ ـ ۱۲۱؛ علوی، روششناسی علم کلام، ۱۰۷.</ref> [[تفکر شیعی]] را نباید با تفکر معتزلی [[قیاس]] کرد؛ زیرا [[معتزله]] در [[اعتماد]] به [[حکم عقل]] بیش از حد پیش رفته، در مواردی که حکم عقل، [[قطعی]] نیست یا [[شایستگی]] [[داوری]] ندارد، به [[حکم]] آن اعتماد و، [[ظواهر قرآن]] و [[سنت]] را [[تأویل]] کرده است. اینگونه [[تجاوز از حد]]، در [[کلام امامیه]] مطرود است؛<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۵/۲۷۹؛ محمد رضایی، الهیات فلسفی، ۷۲؛ علوی، روششناسی علم کلام، ۱۰۷ ـ ۱۰۸.</ref> همچنین با تفکر [[اشعری]] که اصالت را از عقل گرفته، آن را تابع [[ظواهر الفاظ]] میکند، مخالف و مغایر است.<ref>علوی، روششناسی علم کلام، ۱۰۸.</ref> | |||
[[امام خمینی]] نیز در آثار خود به برخی مبانی و اصول [[متکلمان امامیه]] اشاره کرده، در برخی موارد به بررسی تفصیلی آنها پرداخته است. ایشان از [[متکلمان]] بزرگ [[شیعی]] نظیر [[شیخ صدوق]]، [[شیخ مفید]]، [[سید مرتضی]] و [[نصیرالدین طوسی]] به بزرگی یاد کرده است<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۶۱؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۷۴ و ۳۰۴؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۳، ۳۳۹ و ۶۱۰.</ref> و از [[منابع کلامی]] شیعی، چون [[التوحید (کتاب)|توحید صدوق]]،<ref>امام خمینی، مصباح الهدایه، ۷۹ و ۸۸.</ref> [[بحار الانوار]]،<ref>امام خمینی، آداب الصلاه، ۲۵ ـ ۲۶.</ref> [[مرآة العقول (کتاب)|مرآة العقول]]،<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۶۲۶.</ref> [[عبقات الانوار]]،<ref>امام خمینی، کشف اسرار، ۹۲ ـ ۱۰۰.</ref> [[شوارق الالهام (کتاب)|شوارق الالهام]]<ref>امام خمینی، انوار الهدایه، ۳۳.</ref> و [[تجرید الاعتقاد (کتاب)|تجرید الاعتقاد]]<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۱۲.</ref> استفادههای فراوان کرده است. ایشان قول متکلمان امامیه را جداگانه بیان نمیکند؛ بلکه از این قول و نظریه عموم [[حکما]] یکجا سخن گفته است و [[کلام]] برخی [[متکلمان امامیه]] را همان قول [[حکما]] میداند؛ هرچند در مواردی به قلم [[فلسفی]] و [[عرفانی]] آن مبانی را ارتقا داده است؛ ازجمله: | |||
#[[توحید افعالی]]: توحید افعالی در نگاه متکلمان امامیه، بدین معناست که آنچه در هستی انجام میگیرد، فعل خداست و همانگونه موجودات هستی در ذات خویش مستقل نیستند و در تأثیر و فعل نیز [[استقلال]] ندارند. توحید افعالی یا استناد [[افعال]] به [[خداوند]] به معنای [[نفی]] [[قانون علیت]] نیست؛ زیرا خداوند [[اراده]] کرده است هر کاری از گذر علل و اسباب خود انجام پذیرد؛ هرچند علل و اسباب نیز در تأثیر خویش، مستقل نیستند. همچنین توحید افعالی به معنای سلب اراده و [[اختیار]] از [[انسان]] نیز نیست.<ref>موسوی، مراتب توحید الهی در حکمت متعالیه واثرپذیری از قرآن و سنت، ۲۲۰.</ref> متکلمان امامیه با بهرهگیری از [[مکتب اهل بیت]]، خط صحیح و مسیر درست توحید افعالی را در پیش گرفتهاند و با استناد به قول «[[امر بین الامرین]]» [[جبر و تفویض]] را کنار گذاشته، به [[توحید]] محض رسیدهاند.<ref>صدوق، التوحید، ۲۰۶ و ۳۶۲؛ مفید، تصحیح اعتقادات، ۴۶ ـ ۴۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵/۱۲ ـ ۲۲.</ref>. [[امام خمینی]] نیز در تبیین توحید افعالی، موضعی [[شبیه]] [[متکلمان]] برگرفته است؛ اما با اندک تفاوتی به تبیین دقیقتر آن پرداخته است. تحلیل توحید افعالی ایشان بر اساس علیت طولی بر سه رکن [[استوار]] است: | |||
##پذیرش توحید افعالی به معنای فاعلیت تام و فراگیر [[خدای سبحان]]، یعنی [[حصر فاعلیت خداوند]] [[متعال]] به عنوان {{عربی|"لا مؤثر في الوجود الا الله"}}، که در این صورت علت، وجودی مستقل و [[غنی]]، بلکه عین استقلال است و معلول عین [[فقر]] و تعلق محض است.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۹۳ ـ ۹۴، ۱۳۱ و ۲۷۷؛ امام خمینی، تقریرات، ۲/۳۱۴؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۹۴؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۸۶ و ۶۴۰ ـ ۶۴۱؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۰۲.</ref> | |||
##پذیرش [[نظام]] علت و معلول و [[اختیار انسان]]؛ یعنی رابطه اختیار انسان و [[اختیار]] [[خداوند]] و اینکه [[انسان]] با آنکه فاعل مختار است، خودش ظل و [[سایه]] فاعلیت [[حقتعالی]] است؛ بنابراین اگرچه [[اراده]] حقتعالی به [[نظام]] اتمّ تعلق گرفته، این تعلق هیچ منافاتی با فاعل مختار بودن انسان ندارد؛ همانگونه که [[علم]] عنائی حقتعالی که منشا [[نظام هستی]] است، منافاتی با مختاربودن انسان ندارد، بلکه بر اختیار او تأکید میکند.<ref>امام خمینی، الطلب و الاراده، ۶۵.</ref> [[امام خمینی]] با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى}}<ref>« چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند»؛ سوره انفال، آیه ۱۷.</ref> [[معتقد]] است [[افعال]] انسان بدون هیچ واسطهای هم به حقتعالی و هم به خود انسان انتساب دارد و از این انتساب هیچگونه جبری در افعال انسان لازم نمیآید.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۰؛ امام خمینی، تقریرات، ۱/۳۳۸ و ۲/۳۱۰؛ امام خمینی، الطلب و الاراده، ۳۶ و ۴۱ ـ ۴۳؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۸۶.</ref> | |||
##امکان [[اجتماع]] دو فاعل در حوادث و افعال، در طول یکدیگر. بنابر نظر امام خمینی، اگر معنای ربط معلولها به فاعل [[الهی]] بهخوبی [[تصور]] شود، [[وحدانیت خداوند]] عالم [[تصدیق]] خواهد شد؛ زیرا فاعل موجد، یک [[حقیقت]] بسیط است و از آن فاعل، یک [[هویت]] وجودی بسیط صادر میشود.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۸۳ ـ ۸۴.</ref> پس اگر کسی [[توحید]] فعل [[حق]] را آنگونه که [[شایسته]] است، [[درک]] کند و نظام وجود را صورتی از فاعلیت حقتعالی بداند، به [[برهان]] و وضوح مییابد که «لا مؤثر فی الوجود» [[حصر]] [[حقیقی]] است.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۶ ـ ۲۷۷.</ref> با توجه به طولیبودن فاعلها، نه [[توحید افعالی]] محدود میشود تا [[تفویض]] لازم بیاید و نه نظام علیت و اختیار از انسان سلب میگردد تا [[جبر]] لازم بیاید. | |||
#عینیت ذات و صفات: [[متکلمان شیعه]] با الهام گرفتن از [[معارف اهل بیت]]{{ع}} معتقد به عینیت صفات ایجابی با ذات حق شدهاند؛ اما در توجیه و تبیین این مطالب، روش واحدی وجود ندارد. [[متکلمان]] غالباً با توجه به [[احادیث]] و به سبب [[نفی]] ترکیب از [[ذات الهی]]، به این نظر ملتزم شدهاند.<ref>لاهیجی، گوهر مراد، ۲۴۱؛ سید هاشمی و موسویخو، اراده الهی و نسبت آن با اختیار انسان از دیدگاه امام خمینی، ۷۰.</ref>[[امام خمینی]] با توجه به مبانی [[فلسفی]] و [[عرفانی]]، عینیت ذات و صفات را [[اثبات]] کرده است. ایشان با ردّ سخن [[اشاعره]] و [[معتزله]] در مورد زیادت یا [[نیابت]] ذات با صفات، [[معتقد]] است هر دو گروه جانب افراط و تفریط را در پیش گرفتهاند؛<ref>امام خمینی، الطلب و الاراده، ۱۲ ـ ۱۳.</ref> چنانکه ایشان قول برخی [[علمای شیعه]] درباره صفات را رد میکند<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۳۲ ـ ۱۳۵؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۲۵.</ref> و معتقد است [[صفات خداوند]] از جهت لفظ و مفهوم با یکدیگر متغایرند؛ امّا از جهت مصداق هر یک عین دیگری و همه عین ذاتاند.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۶۰۹؛ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۳۷.</ref> | |||
#[[امامت]]: مسئله [[امامت]] یکی از مسائل مهم و اصلی [[مذهب شیعه]] است که با [[ادله]] متعدد [[عقلی]] و [[نقلی]] آن را اثبات کردهاند.<ref>مفید، النکت الاعتقادیه، ۳۹؛ مفید، الافصاح، ۲۷ ـ ۲۹؛ سید مرتضی، الشافی فی الامامه، ۱/۴۷؛ حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ۳۶۲ ـ ۳۶۳؛.</ref> امام خمینی نیز درباره امامت افزون بر [[گرایش]] [[کلامی]]، به بُعد عرفانی و [[اجتماعی]] آن نیز پرداخته است و در برخی آثار خویش در ردّ شبهاتی که بعضی [[منحرفان]] مطرح کردهاند، بهتفصیل به این موضوع پرداخته است.<ref>امام خمینی، کشف اسرار، ۱۰۵ ـ ۱۶۵.</ref> ایشان امامت را یک اصل [[الهی]] برخاسته از متن [[دین]] برای راهبری [[جامعه]] میداند که بدون آن [[سعادت]] تحقق نمییابد، و این اصل را از [[اصول مذهب]] میشمارد<ref>امام خمینی، کتاب الطهاره، ۳/۴۴۱.</ref> و بر این [[باور]] است که [[مقام امامت]] صرفاً یک [[مقام]] اعتباری نیست؛<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۲.</ref> بلکه یک [[منصب حقیقی الهی]] است که [[پیامبر]]{{صل}} از طرف [[خداوند]] [[مأمور]] به [[نصب]] و [[جعل]] و تصریح به آن میشود.<ref>امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۷؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۱ و ۲۰/۱۱۲.</ref>.<ref>[[علی شفیعی|شفیعی]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[کلام الهی (مقاله)| مقاله «کلام الهی»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]] ج۸، ص۴۸۹–۵۰۲.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
#[[پرونده: | # [[پرونده:IM009899.jpg|22px]] [[علی شفیعی|شفیعی]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[کلام الهی (مقاله)| مقاله «کلام الهی»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۸ (کتاب)|'''دانشنامه امام خمینی ج۸''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||