قیس بن سعد بن عباده در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←نامه ساختگی معاویه از قول قیس
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۳۴۴: | خط ۳۴۴: | ||
===[[نامه]] ساختگی معاویه از قول قیس=== | ===[[نامه]] ساختگی معاویه از قول قیس=== | ||
معاویه چون از [[فریب دادن]] قیس [[مأیوس]] شد (برای او سخت گران بود که قیس همراه با علی{{ع}}، باشد،؛ چراکه [[دوراندیشی]] و [[شجاعت]] او را به خوبی میدانست) و هر حیلهای که برای دور ساختن او از علی{{ع}} به کار برد، سودی نبخشید، ناچار به [[مردم]] [[شام]] به [[دروغ]] گفت: قیس با شما هم داستان و هم [[عقیده]] شده است. او را به خیر یاد کنید و دشنامش مدهید و مردم را از [[نبرد]] با او باز دارید. او از [[پیروان]] ماست و نامه هایش که شامل خیراندیشیهای نهانی اوست، به ما میرسد. مگر نمیبینید که با [[برادران]] شما (از [[اهل]] خربتا) که در نزد اویند، چگونه [[رفتار]] میکند؛ [[عطایا]] و [[ارزاق]] به آنها میدهد و پیوسته به آنها [[نیکی]] میکند. سپس نامهای از قول قیس [[جعل]] کرد و در حضور [[اهل شام]] خواند. متن نامه چنین بود: {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.</ref>؛ از [[قیس بن سعد]] به [[امیر]] [[معاویة بن ابیسفیان]]؛ [[درود]] بر تو. پس از [[حمد]] و ثنای [[خداوند]]، که جز او خدایی نیست؛ من چون [[فکر]] کردم و با [[میزان]] [[دین]] خود سنجیدم، دانستم که برای من زیبنده نیست از گروهی [[پیروی]] کنم که [[امام]] [[پرهیزگار]] خود را که به واسطۀ [[مسلمانی]] خونش [[محترم]] بود، کشتند. پس از [[خدای عزوجل]] [[آمرزش]] میطلبم که مرا از [[گناهان]] محفوظ بدارد و در امر دینمان سالم باشیم. بدانید که من [[دوستی]] و [[سازش]] خود را با شما اعلام میکنم و در [[نبرد]] با [[قاتلان]] پیشوای [[مظلوم]] ([[عثمان]]) همراه شمایم. پس هرگونه ساز و برگ و مردان [[جنگجو]] که [[صلاح]] میدانی در [[اختیار]] من قرار ده که با [[شتاب]] به انجام مقصود بپردازم. والسلام<ref>امینی، الغدیر، ج۲، ص۱۰۱ و مترجم، ج۳، ص۱۳۳؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۶۲.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 41-47.</ref> | معاویه چون از [[فریب دادن]] قیس [[مأیوس]] شد (برای او سخت گران بود که قیس همراه با علی{{ع}}، باشد،؛ چراکه [[دوراندیشی]] و [[شجاعت]] او را به خوبی میدانست) و هر حیلهای که برای دور ساختن او از علی{{ع}} به کار برد، سودی نبخشید، ناچار به [[مردم]] [[شام]] به [[دروغ]] گفت: قیس با شما هم داستان و هم [[عقیده]] شده است. او را به خیر یاد کنید و دشنامش مدهید و مردم را از [[نبرد]] با او باز دارید. او از [[پیروان]] ماست و نامه هایش که شامل خیراندیشیهای نهانی اوست، به ما میرسد. مگر نمیبینید که با [[برادران]] شما (از [[اهل]] خربتا) که در نزد اویند، چگونه [[رفتار]] میکند؛ [[عطایا]] و [[ارزاق]] به آنها میدهد و پیوسته به آنها [[نیکی]] میکند. سپس نامهای از قول قیس [[جعل]] کرد و در حضور [[اهل شام]] خواند. متن نامه چنین بود: {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.</ref>؛ از [[قیس بن سعد]] به [[امیر]] [[معاویة بن ابیسفیان]]؛ [[درود]] بر تو. پس از [[حمد]] و ثنای [[خداوند]]، که جز او خدایی نیست؛ من چون [[فکر]] کردم و با [[میزان]] [[دین]] خود سنجیدم، دانستم که برای من زیبنده نیست از گروهی [[پیروی]] کنم که [[امام]] [[پرهیزگار]] خود را که به واسطۀ [[مسلمانی]] خونش [[محترم]] بود، کشتند. پس از [[خدای عزوجل]] [[آمرزش]] میطلبم که مرا از [[گناهان]] محفوظ بدارد و در امر دینمان سالم باشیم. بدانید که من [[دوستی]] و [[سازش]] خود را با شما اعلام میکنم و در [[نبرد]] با [[قاتلان]] پیشوای [[مظلوم]] ([[عثمان]]) همراه شمایم. پس هرگونه ساز و برگ و مردان [[جنگجو]] که [[صلاح]] میدانی در [[اختیار]] من قرار ده که با [[شتاب]] به انجام مقصود بپردازم. والسلام<ref>امینی، الغدیر، ج۲، ص۱۰۱ و مترجم، ج۳، ص۱۳۳؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۶۲.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 41-47.</ref> | ||
==[[شایعه]] ابزاری کارآمد== | |||
[[شایعهسازی]] یکی از ابزارهای مؤثر [[حکومتهای فاسد]] و گروههای ملحد است که بیشتر بر ضد نیروهای مفید و [[مؤمن]] و [[معتقد]] و پایبند به اصول، مورد استفاده قرار میگیرد. [[شایعه]] حربهای است که [[روح]] تفاهم [[اجتماعی]] و [[تعاون]] و همکاری را در میان آنها از بین میبرد. گاه شخصی [[منافق]]، مطلب نادرستی را [[جعل]] میکند و آن را به چند نفر دیگر منتقل میکند و آنان بدون تحقیق و بررسی، در انتشار آن مطلب جعلی میکوشند و در نتیجه مقدار قابل توجهی از نیرو و [[فکر]] و وقت را مشغول ساخته و باعث [[اضطراب]] و [[نگرانی]] در میان [[مردم]] میگردد و افراد [[جامعه]] را در انجام کارهای لازم و ضروری، [[سست]] و مردد میسازد. گاهی نیز جعل [[شایعات]] بیاساس، حیثیت افراد را بر باد داده، به گونهای که در جامعه مطرود واقع میشوند و در نتیجه مردم از [[علم]] و [[توانایی]] آنان بیبهره میمانند. | |||
نکته قابل توجه این است که شایعهسازی در [[جنگ]] بیشتر است. چون یک شایعه [[روحیه]] یک گروه را تقویت و روحیه گروه دیگر را [[تضعیف]] میکند. در [[جنگ احد]] با پخش این شایعه که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} کشته شده، عدهای دست از جنگ بر داشتند و [[تصور]] کردند که نباید جنگید<ref>ابن هشام، سیرة النبویه، ج۳، ص۸۸؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۰۱.</ref>. | |||
[[اسلام]] به [[صراحت]] با «شایعهسازی» [[مبارزه]] کرده و جعل و [[دروغ]] و [[تهمت]] را ممنوع میشمارد. و دستور میدهد که پیش از نقل شایعه برای دیگران، با [[مسئولان]] [[مشورت]] کنید. [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.</ref>. | |||
[[معاویه]] که هدفش [[کسب قدرت]] بود، از ابزار [[شایعه]] بسیار استفاده میکرد و حتی از [[جعل حدیث]] و [[روایت]] هیچ ابایی نداشت و برابر نقل کتابهای [[تاریخی]] وی گروهی داشت که با اظهار هماهنگ یک [[دروغ]]، افراد [[جاهل]] را [[فریب]] میداد و این یکی از حربههای مؤثر معاویه برای فریب [[مردم]] [[ناآگاه]] بود. در [[جنگ صفین]] وقتی که [[عمار یاسر]] به [[شهادت]] رسید، معاویه دید که میان یارانش [[تزلزل]] ایجاد شده،؛ چراکه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرموده بود: «ای [[عمار]] تو را گروهی [[باغی]] و [[طغیانگر]] به شهادت خواهد رساند» <ref>{{متن حدیث|يَا عَمَّارُ... تَقْتُلُكَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ}}؛ این حدیث به طرق مختلف از پیامبر{{صل}} نقل شده است، قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۲۷۶؛ بحار الأنوار، ج۳۳، ص۱۲۱. مسلم نیز در باب ۱۸ از کتاب فتن صحیح، خود این حدیث را نقل کرده است: ج۴، ص۲۲۳۵، حدیث ۲۹۱۵؛ منقری، وقعة صفین، ص۳۴۱؛ امینی، الغدیر، ج۱، ص۳۳۱ و ج۳، ص۲۵۰.</ref>؛ | |||
این [[حدیث]] آن قدر [[شهرت]] داشت که فرزند [[عمرو بن عاص]] به پدرش گفت: اینک که عمار به دست [[لشکریان معاویه]] به شهادت رسیده، [[حقانیت علی]]{{ع}} [[ثابت]] میشود. بعد از وقوع این حادثه در جنگ صفین گروهی از جانب [[لشکر]] معاویه فریاد برآوردند که عمار یاسر را [[علی]] کشته است، چون اگر علی{{ع}} او را به [[جنگ]] نیاورده بود، به شهادت نمیرسید<ref>نویری، نهایة الإرب، ج۵، ص۱۹۳.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} در پاسخ فرمود: بنابراین [[حمزه]] را [[رسول خدا]]{{صل}} کشته است<ref>بحار الأنوار، ج۳، ص۱۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۳۴.</ref>. | |||
[[علامه امینی]] درباره [[تبلیغات]] معاویه و جنایتهای او نکتههای تاریخی تکان دهندهای ذکر کرده که اینک قسمتی از آن را نقل میکنیم.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 48 - 50.</ref> | |||
===جعل حدیث توسط معاویه و [[سختگیری]] بر [[شیعیان]]=== | |||
صحنهسازی و [[جعل]] [[نامه]] از [[عادات]] همیشگی معاویه بود و از [[زمان]] او [[روایات]] جعلی و [[دروغین]] در [[مدح]] [[بنی امیه]] و قدح [[بنی هاشم]] شیوع یافت. وی کیسههای پر از طلا و [[نقره]] به روسیاهان مزدور میبخشید تا روایاتی به [[دروغ]]، در [[مدح]] او بسازند و به [[پیامبر خدا]]{{صل}} نسبت دهند. به [[سمرة بن جندب]] صد هزار درهم بخشید تا روایتی [[جعل]] کند که [[آیه]]: {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref>. درباره [[ابن ملجم مرادی]] نازل شده و آیه: {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ}}<ref>«و از مردم کسی است که گفتارش درباره زندگی این جهان تو را به شگفتی وا میدارد و خداوند را بر آنچه در دل دارد گواه میگیرد و همو کینهتوزترین دشمنان است» سوره بقره، آیه ۲۰۴.</ref>. | |||
درباره علی{{ع}} نازل گردیده است. ولی چون سمره<ref>مرحوم [[شیخ الشریعه اصفهانی]] (متوفای ۱۳۳۹ه.ق) در رساله گرانسنگ خود به نام [[قاعده لاضرر]] بعد از بررسی [[حدیث]] [[لاضرر]] به [[بررسی سند]] [[حدیث مشهور]] و منسوب به [[پیامبر]] {{متن حدیث|عَلَى الْيَدِ مَا أَخَذَتْ حَتَّى تُؤَدِّيَ}} پرداخته و میگوید: در [[جوامع حدیثی شیعه]] کسی این حدیث را نقل نکرده و چون سند آن را بررسی کردم، متوجه شدم که تنها از طریق [[اهل سنت]] نقل شده و [[راوی]] آن [[حسن بصری]] است. و درباره سمرة بن جندب نقل کرده که وی مردی [[شقی]] است که در برابر خواست پیامبر{{صل}} حاضر نشد درخت خرمای خود را بفروشد. سپس ایشان کارهای خلاف [[سمره]] را بر شمرده است که بدان اشاره میشود: | |||
#درگیری او با پیامبر در [[ارتباط]] با درخت خرمایش که در [[منزل]] مردی از [[انصار]] بود که در قاعده لاضرر مطرح است. | |||
#[[جعل حدیث]] که در متن ذکر شد. | |||
#سمره [[جانشین]] [[زیاد بن ابیه]] در [[کوفه]] بود، وقتی زیاد در [[بصره]] بود، جانشین زیاد در بصره بود، (زمانی که وی در کوفه بود) [[سمره]] معمولاً هر شش ماه در یکی از این دو [[شهر]] [[حکمران]] بود در یکی از دفعات که زیاد وی را بر [[بصره]] گمارد و خود به [[کوفه]] رفت، وقتی به بصره بازگشت متوجه شد که سمره هشت هزار نفر را کشته است. زیاد به وی گفت: نترسیدی که کسی را بدون [[جرم]] کشته باشی؟ سمره گفت: اگر برابر این تعداد را نیز میکشتم، هیچ گونه ترسی نداشتم (ر.ک: [[ابن اثیر]]، [[الکامل]] فی التاریخ، ج۳، ص۲۲۸). | |||
#وی جزو نیروهای انتظامی [[ابن زیاد]] بود و [[مردم]] را برای [[جنگ با امام حسین]]{{ع}} تحریص میکرد؛ آنگونه که در [[شرح نهج البلاغه]] [[ابن ابی الحدید]] آمده است. | |||
#وی از روی [[عناد]]، به [[ناقه پیامبر]] آسیب رساند. | |||
مرحوم [[شیخ الشریعه]] سپس اضافه میکند: [[ابو حنیفه]] از [[معاویه]] و [[عمرو عاص]] [[حدیث]] نقل میکرد و [[نقل حدیث]] را از سه نفر که عبارتند از [[ابو هریره]]، [[انس بن مالک]] و [[سمرة بن جندب]] - ترک کرده بود. [[قاعده لاضرر]]، ص۳۵، ۳۶. | |||
گفتنی است که برابر گزارشهای [[تاریخی]]، سمره [[جانشین]] [[زیاد بن ابیه]] در بصره بود (الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۲۸) و جانشین وی در کوفه [[عمرو بن حریث]] (الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۳۴) و گاهی عبدالرحمان بن [[عبید]] جانشین وی در کوفه بود (الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۳۲).</ref> قبول نکرد، دوباره دویست هزار در هم بدو بخشید. باز هم قبول نکرد و در مرتبه سوم چهار صدهزار درهم بدو بخشید، تا این که سمره پذیرفت<ref>قمی، سفینة البحار، ج۱، ص۶۵۴.</ref>. از این قبیل جنایتها و خیانتها از معاویه بسیار سر زده است؛ بنابراین کسی که نسبت [[دروغ]] به [[پیامبر خدا]]{{صل}} بدهد و علیه [[امیرمؤمنان]] مطالبی نشر دهد، [[افتراء]] بستن به [[قیس بن سعد]] برای وی کاری آسان است و نسبت دادن کارهای ناروا به شخصیتهای [[منزه]] [[بنی هاشم]] برای وی امری معمولی است. | |||
روش [[ناپسند]] معاویه در [[جعل حدیث]] و بدنام کردن علی{{ع}} و خاندانش ادامه یافت تا به حدی که [[کودکان]] در چنین محیطی بزرگ شدند و بزرگ سالان بر این روش به [[پیری]] رسیدند. در نتیجه این [[سیاست]] ننگین [[بغض]] و [[دشمنی]] [[خاندان پیامبر]]{{صل}} در [[دلها]] راه یافت و [[بنی امیه]] [[مردم]] را از اظهار [[فضایل علی]]{{ع}} باز میداشتند و آنها را در این باره [[مجازات]] میکردند و حتی زمانی که روایتگری میخواست [[حدیثی]] درباره [[دین اسلام]] و [[احکام دین]] - و نه [[فضایل]] - از آن حضرت نقل کند، جرئت نداشت [[نام علی]]{{ع}} را ببرد و به ناچار از نامهای کنایی استفاده میکرد؛ از جمله میگفت {{عربی|"عن أبي زينب"}}<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۷۳.</ref>؛ یعنی «از پدر زینب چنین نقل شده است». [[بدعت]] [[معاویه]] دایر بر [[لعن]] و [[دشنام]] بر علی{{ع}} در [[قنوت]] و بعد از [[نماز جمعه]] و نمازهای [[جماعت]] و بالای [[منابر]] در شرق و غرب [[کشور اسلامی]] امری معمولی گشت و حتی در پایگاه [[وحی]] [[پروردگار]]، [[مکه]] و [[مدینه منوره]] نیز چنین عمل میشد.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 50 - 52.</ref> | |||
==[[سبّ]] علی{{ع}} توسط [[حکومت بنی امیه]]== | |||
[[یاقوت حموی]] گوید: [[لعن]] بر علی{{ع}} در بالای [[منابر]]، در شرق و غرب [[کشور اسلامی]] [[اجرا]] گردید؛ ولی در [[منبر]] [[سجستان]] جز یک بار، این عمل ناروا انجام نگرفت؛ زیرا [[مردم]] آن سامان از اجرای [[بدعت]] کثیف [[بنی امیه]] خودداری نموده و مقرر داشتند که بر منابر ایشان هیچ کس لعن نگردد. چه شرافتی است که نصیب این مردم گشته که از [[لعن علی]]{{ع}}، [[برادر رسول خدا]]{{صل}}، خودداری کردند، در حالی که در منابر دو [[حرم]] بزرگ [[مسلمین]] [[مکه]] و [[مدینه]] این لعن صورت میگرفت<ref>امینی، الغدیر، ج۲، ص۱۰۲ و مترجم، ج۳، ص۱۷۹؛ حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۱۹۱.</ref>. | |||
[[علامه امینی]] مینویسد: [[حافظ]] [[سیوطی]] در کتاب خود نقل کرده که در [[زمان]] بنی امیه در نقاط مختلف کشور اسلامی بیش از هفتاد هزار منبر وجود داشت که بنابر [[سنت]] نامیمون [[معاویه]]، [[علی بن ابی طالب]] بر همۀ این منابر لعن میشد. معاویه در آخر خطبهٔ خود میگفت: «همانا [[ابو تراب]] (علی) ملحد شده و (مردم را) از راه تو باز داشته، او را [[لعنت]] فرست لعنتی پیوسته و شدید و او را به [[شکنجه]]، سخت [[عذاب]] نما». پس این فراز از [[خطبه]] را به نقاط مختلف کشور اسلامی فرستاد و تا زمان [[عمر بن عبدالعزیز]] بر همه منابر آشکارا خوانده میشد<ref>الغدیر، ج۲، ص۱۰۲ و ج۱۰، ص۲۹۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۵۷.</ref>. | |||
گروهی از بنی امیه به معاویه گفتند: ای [[امیرالمؤمنین]] تو به آنچه [[آرزو]] داشتی رسیدی چه بهتر که دیگر دست از این مرد برداری و لعنتش نگویی. معاویه در جواب گفت: نه به [[خدا]] قسم! چندان به این عمل ادامه میدهم تا [[کودکان]] با این روش بزرگ شوند و بزرگسالان با این [[خوی]] و [[منش]] به [[پیری]] برسند و تا دیگر کسی فضیلتی درباره علی{{ع}} ذکر نکند. | |||
[[علامه]] بزرگوار شیخ [[احمد حفظی شافعی]] در منظومۀ خود چنین گوید: «[[سیوطی]] حکایت کرده که روش بنی امیه بر این بود که بر بیش از هفتاد هزار [[منبر]] [[لعن علی]]{{ع}} را میگفتند و این جنایتی است که جنایتهای دیگر را در قبال آن کوچک مینماید! آیا با کسی که این [[سنت]] نامیمون را میگذارد، [[دشمنی]] ورزیدند یا اینکه [[عیب]] او را پوشانیدند و ثنا گفتند؟ و آیا دانشمند میتواند ساکت باشد و جوابی ندهد؟ و آیا این [[عمل]] [[معاویه]] را به [[اجتهاد]] او بر میگردانند؟! چنانچه ستمهایش را به اجتهادش برگرداندند یا اینکه میگویند او شخصی ملحد است؟ آیا این روش [[ناپسند]] علی را [[رنج]] نمیدهد؟ و کیست که او را [[آزار]] میدهد»<ref>امینی، الغدیر، ج۲، ص۱۰۳ و مترجم، ج۳، ص۱۸۱.</ref>؟! | |||
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} که از تمام این وقایع اطلاع داشت به [[مردم کوفه]] در این باره چنین فرمود: «[[آگاه]] باشید که به زودی بعد از من مردی گشاده گلو و شکم برآمده (معاویه) بر شما غالب میشود. میخورد آنچه بیابد و میخواهد آنچه نیابد. پس او را بکشید و اگر چه هرگز او را نخواهید کشت! آگاه باشید به زودی آن مرد شما را به [[ناسزا]] گفتن و [[بیزاری جستن]] از من آمر میکند. پس اگر شما را به ناسزا گفتن مجبور نمود، مرا [[دشنام]] دهید؛ زیرا ناسزا گفتن برای من سبب [[علو مقام]] میشود و باعث [[نجات]] و [[رهایی]] شماست. اما در مورد بیزاری جستن؛ پس از من [[بیزاری]] نجویید؛ زیرا من به [[فطرت]] [[اسلام]] [[تولد]] یافته ام و در [[ایمان]] و [[هجرت]] [[سبقت]] و پیشی گرفتم»<ref>{{متن حدیث|أَمَا إِنَّهُ سَيَظْهَرُ عَلَيْكُمْ بَعْدِي رَجُلٌ رَحْبُ الْبُلْعُومِ مُنْدَحِقُ الْبَطْنِ يَأْكُلُ مَا يَجِدُ وَ يَطْلُبُ مَا لَا يَجِدُ فَاقْتُلُوهُ وَ لَنْ تَقْتُلُوهُ أَلَا وَ إِنَّهُ سَيَأْمُرُكُمْ بِسَبِّي وَ الْبَرَاءَةِ مِنِّي فَأَمَّا السَّبُّ فَسُبُّونِي فَإِنَّهُ لِي زَكَاةٌ وَ لَكُمْ نَجَاةٌ وَ أَمَّا الْبَرَاءَةُ فَلَا تَتَبَرَّءُوا مِنِّي فَإِنِّي وُلِدْتُ عَلَى الْفِطْرَةِ وَ سَبَقْتُ إِلَى الْإِسْلَامِ وَ الْهِجْرَةِ}}؛ نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص۱۴۶، خطبه ۵۶؛ صبحی صالح، ص۹۲، خطبه ۵۷.</ref>. | |||
امیرالمؤمنین{{ع}} چون میدانست که در [[آینده]] معاویه، [[یاران]] وی را به [[دشنام]] و [[برائت]] از او مجبور میکند، از این رو [[تکلیف]] [[آینده]] آنها را مشخص و معین میکرد. برخی از [[یاران مخلص]] و پاکباز علی{{ع}} حاضر نشدند علیه علی{{ع}} [[سخن]] بگویند<ref>وقتی معاویه از صعصعة بن صوحان عبدی خواست بالای منبر علی{{ع}} را لعن کند، او بالای منبر رفت و گفت {{عربی|"أيها الناس إن معاوية أمرني أن العن عليا فالعنوه لعنه الله"}}؛ ای مردم معاویه به من دستور داده که علی را لعن کنم پس او را لعن کنید! خداوند او را لعن کرده است. سپس از منبر پایین آمد. منظور وی لعن معاویه بود، تعبیر به امیر نشانه بیاعتقادی وی به خلافت معاویه است. (قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج۱، ص۱۷۱؛ رجال کشی، ص۶۸؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۲۶۹).</ref> و [[معاویه]] گروهی از آنها را به [[شهادت]] رساند. مانند [[حجر بن عدی]] و یارانش<ref>رجال کشی، (اختیار معرفة الرجال)، ص۱۰۲.</ref>. | |||
آری، معاویه برای رسیدن به [[حکومت]] و [[استحکام]] پایههای [[ریاست]] خود دست به هر کاری میزد و [[مردم]] را [[فریب]] میداد و [[نوشتن]] [[نامه]] از قول [[قیس بن سعد]] و خواندن آن برای مردم [[شام]] از نظر معاویه کار کوچک و بیاهمیتی بود که مرتکب شد.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 52 - 55.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |