پرش به محتوا

قیس بن سعد بن عباده در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴۲۰: خط ۴۲۰:


۲. با اینکه امیرالمؤمنین{{ع}} به قیس [[اعتماد]] داشت [[شایعه]] هم‌کاری او با معاویه به گونه‌ای رواج داشت که حضرت ناچار شد با [[مشاوران]] خود در این زمینه گفت و گو کند. [[عبدالله بن جعفر]] برابر شواهدی که داشت مهر [[تأیید]] بر این هم‌کاری نهاد و مسئله به گونه‌ای مشکوک بود که قابل [[تحمل]] نبود و [[احتیاط]] [[حکم]] می‌کرد که روشن شود و پافشاری دوباره قیس بر نظر خود مهر تأییدی بر این [[شایعات]] زد. قیس می‌توانست با فرستادن نامه‌های معاویه نزد امیرالمؤمنین{{ع}} و کسب [[تکلیف]] از آن حضرت، جلو این شایعات را بگیرد تا دیگران نتوانند از جو نامناسبی که معاویه ایجاد کرده، علیه او بهره گیرند؛ همان‌گونه که [[محمد بن ابی بکر]] [[نامه معاویه]] را برای حضرت فرستاد و [[زیاد بن عبید]] آن [[زمان]] که [[حاکم فارس]] بود و معاویه برای او [[نامه]] نوشت، متن [[نامه معاویه]] را همراه با [[نامه]] خود برای حضرت ارسال داشت<ref>ر.ک به جلد اول همین کتاب، کارگزاران فارس.</ref>. اما از [[أنساب الأشراف]] استفاده می‌شود که به جای قیس، [[معاویه]] این کار را انجام داد و اولین نامه‌ای که قیس برای معاویه نوشته بود، به [[کوفه]] فرستاد. [[بلاذری]] با سند به نقل از [[محمد بن سیرین]] می‌نویسد: زمانی که معاویه از [[فریب دادن]] قیس [[ناامید]] شد دست به [[مکر]] دیگری زده و برای بد جلوه دادن چهره قیس، نامه اول قیس را نزد علی{{ع}} به کوفه فرستاد و زمانی که [[مردم کوفه]] از مضمون آن اطلاع یافتند، به علی{{ع}} گفتند: قیس [[خیانت]] کرده و باید او را برکنار کنی. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: من بهتر از شما قیس را می‌شناسم، او خیانت نکرده بلکه کاری را برابر نظر خود انجام داده است<ref>شاید خطبه ۱۴۱ نهج البلاغه (صبحی صالح، ص۱۹۷) را در این مورد فرموده که در آن آمده است: «از مردم هر کسی که برادر خویش را به استواری و درستی راه شناخت باید به سخنان مردم درباره وی گوش ندهد».</ref>. مردم کوفه گفتند: ما [[راضی]] نمی‌شویم و باید قیس را برکنار کنی. از این رو حضرت، قیس را برکنار کرد<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ج۲، ص۴۰۵.</ref>. در واقع شایعاتی که در [[شام]] بود با فرستادن نامه اول قیس به کوفه [[تأیید]] شد و زمینه را برای برکنار قیس فراهم آورد و حضرت در آن موقعیت چاره‌ای جز برکناری او نداشت.
۲. با اینکه امیرالمؤمنین{{ع}} به قیس [[اعتماد]] داشت [[شایعه]] هم‌کاری او با معاویه به گونه‌ای رواج داشت که حضرت ناچار شد با [[مشاوران]] خود در این زمینه گفت و گو کند. [[عبدالله بن جعفر]] برابر شواهدی که داشت مهر [[تأیید]] بر این هم‌کاری نهاد و مسئله به گونه‌ای مشکوک بود که قابل [[تحمل]] نبود و [[احتیاط]] [[حکم]] می‌کرد که روشن شود و پافشاری دوباره قیس بر نظر خود مهر تأییدی بر این [[شایعات]] زد. قیس می‌توانست با فرستادن نامه‌های معاویه نزد امیرالمؤمنین{{ع}} و کسب [[تکلیف]] از آن حضرت، جلو این شایعات را بگیرد تا دیگران نتوانند از جو نامناسبی که معاویه ایجاد کرده، علیه او بهره گیرند؛ همان‌گونه که [[محمد بن ابی بکر]] [[نامه معاویه]] را برای حضرت فرستاد و [[زیاد بن عبید]] آن [[زمان]] که [[حاکم فارس]] بود و معاویه برای او [[نامه]] نوشت، متن [[نامه معاویه]] را همراه با [[نامه]] خود برای حضرت ارسال داشت<ref>ر.ک به جلد اول همین کتاب، کارگزاران فارس.</ref>. اما از [[أنساب الأشراف]] استفاده می‌شود که به جای قیس، [[معاویه]] این کار را انجام داد و اولین نامه‌ای که قیس برای معاویه نوشته بود، به [[کوفه]] فرستاد. [[بلاذری]] با سند به نقل از [[محمد بن سیرین]] می‌نویسد: زمانی که معاویه از [[فریب دادن]] قیس [[ناامید]] شد دست به [[مکر]] دیگری زده و برای بد جلوه دادن چهره قیس، نامه اول قیس را نزد علی{{ع}} به کوفه فرستاد و زمانی که [[مردم کوفه]] از مضمون آن اطلاع یافتند، به علی{{ع}} گفتند: قیس [[خیانت]] کرده و باید او را برکنار کنی. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: من بهتر از شما قیس را می‌شناسم، او خیانت نکرده بلکه کاری را برابر نظر خود انجام داده است<ref>شاید خطبه ۱۴۱ نهج البلاغه (صبحی صالح، ص۱۹۷) را در این مورد فرموده که در آن آمده است: «از مردم هر کسی که برادر خویش را به استواری و درستی راه شناخت باید به سخنان مردم درباره وی گوش ندهد».</ref>. مردم کوفه گفتند: ما [[راضی]] نمی‌شویم و باید قیس را برکنار کنی. از این رو حضرت، قیس را برکنار کرد<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ج۲، ص۴۰۵.</ref>. در واقع شایعاتی که در [[شام]] بود با فرستادن نامه اول قیس به کوفه [[تأیید]] شد و زمینه را برای برکنار قیس فراهم آورد و حضرت در آن موقعیت چاره‌ای جز برکناری او نداشت.
۳. [[محمد بن ابی بکر]] فردی لایق و [[شایسته]] و [[تسلیم]] دستورهای [[حضرت علی]]{{ع}} بود و حتی [[مردم مصر]] بعد از محاصره خانۀ [[عثمان]] او را به عنوان [[حاکم مصر]] پذیرفته بودند. او توانست [[مصر]] را اداره کند و به خوبی از عهده [[وظیفه]] خود برآید.
۳. [[محمد بن ابی بکر]] فردی لایق و [[شایسته]] و [[تسلیم]] دستورهای [[حضرت علی]]{{ع}} بود و حتی [[مردم مصر]] بعد از محاصره خانۀ [[عثمان]] او را به عنوان [[حاکم مصر]] پذیرفته بودند. او توانست [[مصر]] را اداره کند و به خوبی از عهده [[وظیفه]] خود برآید.


۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش