پرش به محتوا

قیس بن سعد بن عباده در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۴۲۵: خط ۴۲۵:
[[شکست]] محمد در مصر بعد از قضیه [[حکمیت]] بود که [[جبهه]] حضرت از لحاظ [[سیاسی]] - به خاطر [[جهل]] و [[ناآگاهی]] یارانش - [[ضعیف]] شده و بین اصحابش [[تفرقه]] و جدایی افتاده بود و [[جنگ نهروان]] به وقوع پیوسته و [[حزب]] [[اموی]] مطمئن شده بود که دیگر از جانب [[جبهه حق]] مورد [[تهدید]] نیست. از این رو [[عمرو عاص]] و [[معاویه]] با [[اطمینان]] خاطر به [[مصر]] [[حمله]] کردند و [[محمد بن ابی بکر]] را [[شکست]] دادند.
[[شکست]] محمد در مصر بعد از قضیه [[حکمیت]] بود که [[جبهه]] حضرت از لحاظ [[سیاسی]] - به خاطر [[جهل]] و [[ناآگاهی]] یارانش - [[ضعیف]] شده و بین اصحابش [[تفرقه]] و جدایی افتاده بود و [[جنگ نهروان]] به وقوع پیوسته و [[حزب]] [[اموی]] مطمئن شده بود که دیگر از جانب [[جبهه حق]] مورد [[تهدید]] نیست. از این رو [[عمرو عاص]] و [[معاویه]] با [[اطمینان]] خاطر به [[مصر]] [[حمله]] کردند و [[محمد بن ابی بکر]] را [[شکست]] دادند.
با توجه به مطالب ذکر شده، مشخص می‌شود که برکناری قیس با آن شرایط و در آن [[زمان]] بر خلاف [[مصلحت]] و [[سیاست]] نبوده است، و [[امیرالمؤمنین]] مصلحت را در برکناری وی دانسته است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 59 - 62.</ref>
با توجه به مطالب ذکر شده، مشخص می‌شود که برکناری قیس با آن شرایط و در آن [[زمان]] بر خلاف [[مصلحت]] و [[سیاست]] نبوده است، و [[امیرالمؤمنین]] مصلحت را در برکناری وی دانسته است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 59 - 62.</ref>
==[[قیس بن سعد]] در [[مدینه]]==
قیس از [[مصر]] به مدینه بازگشت و به [[کوفه]] نرفت. [[مخالفان]] [[حکومت علی]]{{ع}} خواستند از این موقعیت استفاده کرده و قیس را تحت فشار قرار دهند.
گویند روزی [[حسان بن ثابت]] - که زمانی [[شاعر]] [[رسول خدا]]{{صل}} و اکنون جزو طرفداران [[متعصب]] [[عثمان]] بود - نزد قیس آمد و او را ملامت و [[سرزنش]] کرد و گفت: ای قیس تو را [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} از [[حکومت مصر]] برکنار کرد و حال آنکه عثمان را کشتی و [[گناه]] آن، برای تو باقی مانده است و پاداشت را علی{{ع}} به خوبی نداد. قیس از گفتار حسان ناراحت شد و گفت: ای [[کور]] [[دل]] و ای کور چشم! به [[خدا]] [[سوگند]] اگر این نبود که می‌ترسم میان قبیلهٔ من و [[قبیله]] تو [[جنگ]] اتفاق بیفتد، در همین مکان گردنت را می‌زدم. بعد از آن قیس، حسان را از [[منزل]] خود بیرون کرد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۶۴؛ بلاذری، انساب الأشراف، ج۲، ص۳۹۲.</ref> و دست رد به سینه پر [[کینه]] او زد.
از آنجا که مرکز [[حکومت امیرالمؤمنین]]{{ع}} به کوفه منتقل شده بود، عده‌ای از طرفداران [[معاویه]] هنوز در مدینه بودند؛ از جمله آنها [[مروان]] و [[اسود]] بن ابی [[البختری]] بودند که با معاویه مکاتبه داشته و [[مردم]] را از [[یاری]] نمودن علی بن ابی طالب{{ع}} باز داشتند. با ورود قیس به مدینه آنها قیس را به کشتن [[تهدید]] کردند. چون خبر این تهدید به معاویه رسید، نامه‌ای [[خشم]] آگین برای اسود و مروان نوشت و در آن [[نامه]] [[تذکر]] داد که شما دو نفر با تهدید قیس، علی را به واسطهٔ قیس و [[افکار]] عالیش یاری رساندید و کاری کردید که قیس به جانب علی رود. به خدا سوگند اگر شما صدهزار [[جنگجو]] به کمک علی می‌فرستادید نزد ما از این بدتر نبود که قیس را وادار کردید نزد علی رود و [[یاور]] او باشد. قیس همراه با [[سهل بن حنیف]] در [[کوفه]] [[خدمت]] علی{{ع}} رسیدند و وی، وقایع [[مصر]] را برای [[حضرت علی]]{{ع}} تشریح کرد<ref>امینی، الغدیر، ج۲، ص۷۳؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ج۲، ص۳۰۰.</ref> و [[امیرالمؤمنین]] نیز سخنان او را [[تصدیق]] فرمود.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 62 - 63.</ref>
==[[زیرکی]] و [[کاردانی]] قیس==
از [[نامه معاویه]] به [[مروان]] و [[اسود]] به خوبی می‌‌توان زیرکی و کاردانی قیس را دریافت و فضل آن است که [[دشمنان]] بدان اعتراف کنند. قیس نیز از این مهم [[آگاه]] بود و خود را در زیرکی و [[تدبیر]] [[برتر]] از همه و مقدم بر تمام نام آوران می‌دانست و می‌گفت اگر نه این بود که از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که می‌فرمود: «دارنده [[مکر]] و [[فریب]] در [[آتش]] است» من از مکارترین افراد این [[امت]] بودم. هم‌چنین می‌‌گفت: اگر [[اعتقاد]] [[اسلامی]] من نبود، حیله‌ای میساختم که هیچ [[عربی]] تاب [[مقاومت]] در برابر آن را نداشته باشد.
بنابراین [[شهرت]] یافتن قیس به [[دوراندیشی]] و کاردانی با وصف [[پای بندی]] او به [[دین]] و دفاعش از [[حریم]] [[مقدس]] [[شریعت]] و [[التزام]] کامل وی در تطبیق ایده‌ها و نظریاتش با [[اسلام]] و هم آهنگی افکارش با خواسته‌های [[پروردگار]] و خودداری از [[مخالفت]] دستورهای [[خداوند]]، [[برتری]] او را از هر جهت و پیش آهنگی و ظهور [[شخصیت]] او را در بین [[سیاست]] مداران و متفکران و زیرکان [[عرب]] ثابت می‌کند<ref>امینی، الغدیر، ج۲، ص۷۳ و مترجم، ج۳، ص۱۲۴.</ref>. [[علامه امینی]] در [[کتاب الغدیر]] نمونه‌هایی از زیرکی و کاردانی قیس را ذکر کرده است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 63 - 64.</ref>
==قیس در سمت [[کارگزاری آذربایجان]]==
[[أمیر المؤمنین]]{{ع}} [[اشعث بن قیس]] را که [[کارگزار آذربایجان]] از طرف [[عثمان]] بود، بر کنار کرد و [[قیس بن سعد]] را به عنوان [[کارگزار]] آن منطقه برگزید.
در [[تاریخ یعقوبی]] در آغاز نامۀ دوم [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به قیس بن سعد، کارگزار آذربایجان چنین آمده است:
«هنگامی که علی{{ع}} برای [[جنگ]] با [[معاویه]] آماده شد، به قیس نامه‌ای نوشت و در آن از او خواست [[عبدالله بن شبیل احمسی]] را [[جانشین]] خود نموده، برای اول ماه خود را به [[کوفه]] برساند تا به سوی [[دشمن]] روانه شوند»<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰۳ و مترجم، ج۲، ص۱۱۶؛ امینی، الغدیر، ج۲، ص۷۱؛ محمودی، نهج السعاده، ج۵، ص۱۴۸.</ref>. برابر این نقل قیس قبل از [[جنگ صفین]] کارگزار آذربایجان بوده است.
بنا به گفته [[بلاذری]]، [[انتخاب]] قیس به کارگزاری آذربایجان بعد از جنگ صفین و [[نهروان]] بوده است <ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ج۲، ص۳۰۱، ۳۹۸.</ref>. در [[الغارات]] سخنی از امیرالمؤمنین{{ع}} نقل شده که نشان اعزام قیس بعد از [[حکمیت]] است، ولی به دقت مشخص نیست که آیا وی از قبل در [[آذربایجان]] بوده یا نه. وی می‌نویسد: زمانی که کار [[مصر]] بر [[محمد بن ابی بکر]] مشکل شد و قبل از [[حکم]] حکمین، [[حضرت علی]]{{ع}} به قیس فرمود: «ای قیس با من باش و [[مسئولیت]] «[[شرطة الخمیس]]» را به عهده گیر تا از کار حکمیت فارغ گردیم. سپس به جانب آذربایجان برو» قیس پیشنهاد حضرت را پذیرفت<ref>ثقفی، الغارات، ص۱۶۴.</ref>. این مطلب در کُتب دیگر نیز آمده<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۳۰۱؛ نهج السعاده، ج۵، ص۱۴۶؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۷۱: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۷۷.</ref>. از این سخن، [[کارگزاری]] قیس بر آذربایجان دانسته می‌شود و حضرت از وی می‌خواهد بعد از اتمام حکمیت به آن منطقه برود و اگر اعزام قیس را بعد از جنگ صفین بدانیم، باید [[کلام]] یعقوبی را توجیه کنیم که منظور از جنگ با معاویه، جنگ صفین نبوده، بلکه مقصود جمع‌آوری نیرو برای [[جنگ]] دوباره با [[معاویه]] بوده است که به جهت تحرک‌های [[خوارج]] منجر به [[جنگ نهروان]] گردید. اگر نظر [[بلاذری]] را بپذیریم که قیس بعد از جنگ نهروان به [[آذربایجان]] رفته، باید [[نامه]] را مربوط به [[آمادگی]] حضرت برای جنگ با معاویه در مرتبه سوم دانست. این احتمال بعید نیست که قیس قبل و بعد از [[جنگ صفین]] [[کارگزار آذربایجان]] بوده است.
ورود قیس همراه با [[سهل بن حنیف]] به [[کوفه]] و شرکت آن دو در جنگ صفین شاهدی است بر این که قیس قبل از جنگ صفین به آذربایجان نرفته است.
به هر حال در این که قیس کارگزار آذربایجان بوده تردیدی نیست. وی در جنگ صفین و [[نهروان]] شرکت فعال داشت و جزو فرماندهانی بود که هر یک را [[امیرالمؤمنین]] به [[فرماندهی]] ده هزار [[نیروی نظامی]]، قبل از [[شهادت]] خود برگزیده بود که از جمله آنها [[امام حسین]]{{ع}} و [[ابو ایوب انصاری]] بودند<ref>نهج البلاغه، صبحی صالحی، ص۲۶۴؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۶.</ref>. حضرت برای سومین بار آماده [[نبرد]] با معاویه شد که به شهادت رسید.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 64 - 65.</ref>
==نامه [[حضرت امیر]]{{ع}} به قیس در آذربایجان==
زمانی که قیس در آذربایجان بود، حضرت در نامه‌ای به او چنین نوشت: «اما بعد [[خراج]] و [[مالیات]] را به [[حق]] و [[درستی]] از [[مردم]] بگیر، با [[سربازان]] و سپاهیانت با [[انصاف]] (و [[عدالت]]) [[رفتار]] نما، از آنچه [[خدا]] به تو آموخته است، به آنان که در نزد تویند بیاموز. [[عبدالله بن شبیل احمسی]] از من درخواست نموده که نامه‌ای به تو بنویسم و درباره او به تو سفارش کنم من او را مردی [[متواضع]] و [[فروتن]] دیده‌ام. [[حجاب]] از پیش خود بردار و در را به روی همگان باز کن و سعی کن تا تکیه گاهت حق و [[حقیقت]] باشد، پس کسی که موافق حق باشد از پنهان نگه داشتن حق [[حمایت]] نمی‌کند. {{متن قرآن|وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref><ref>{{متن حدیث|أمَّا بَعْدُ، فأَقبِلْ عَلَى خَراجِكَ بالحَقِّ، وأَحْسِنْ إلى جُنْدِكَ بالإنصافِ، وعَلِّمْ من قِبلَكَ مِمَّا علَّمَكَ اللَّهُ.
ثُمَّ إنَّ عَبْدَ اللَّهِ بنَ شُبَيْلٍ الأحْمَسِيِّ، سأَلنِي الكِتابَ إليْكَ فيهِ بِوصايَتِكَ بِهِ خَيْراً، فَقَدْ رأيتُهُ وادعاً مُتَواضِعاً، فألِنْ حِجابَكَ، وافتَحْ بابَكَ، واعمَدْ إلى الحَقِّ، فإنْ وافَقَ الحَقَّ ما يحبو أسرَّهُ {{متن قرآن|وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}} ( سوره ص، آیه ۲۶). امینی، الغدیر، ج۲، ص۷۱؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰۲؛ نهج السعاده، ج۵، ص۱۴۶.</ref>
در این [[نامه]] حضرت، قیس را به عدالت در گرفتن مالیات و [[نیکی]] به [[نیروهای نظامی]] [[دعوت]] می‌کند و از او می‌خواهد که مسائل [[اسلامی]] را به مردم بیاموزد و او را از پیروی هوای نفس [[نهی]] کرده و دستور می‌دهد که از مردم فاصله نگیرد و [[ارتباط مستقیم]] با آنها داشته باشد و برای [[اجرای حق]] تلاش کند.
[[بلاذری]] این نامه را با اندک تفاوتی در أنساب الأشراف<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ج۲، ص۱۶۱.</ref> نقل کرده که متن آن را در جلد اول این کتاب نقل کرده ایم<ref>ر.ک: جلد اول همین اثر، کارگزاران آذربایجان.</ref>.
در [[تاریخ]] [[طبری]] آمده که علی{{ع}} [[قیس بن سعد]] را [[فرمانده]] مقدمه [[سپاه]] خود که همگی از [[مردمان عراق]] تا [[مرز]] [[آذربایجان]] بودند، گمارد و [[اداره امور]] این منطقه و حدود را به قیس واگذار کرد و او را فرمانده «[[شرطة الخمیس]]» کرد - که از ابداعات [[عرب]] بود - عدد آنها چهل هزار نفر بود که با علی{{ع}} [[بیعت]] کرده بودند تا آخرین لحظه [[زندگی]] و تا دم [[مرگ]] با آن حضرت باشند. قیس این سپاه را تحت [[فرماندهی]] خود اداره می‌کرد تا وقتی که [[امیرالمؤمنین]] کشته شد و [[امام مجتبی]]{{ع}} [[جانشین]] آن حضرت گردید و [[حکومت عراق]] را به دست گرفت<ref>امینی، الغدیر، ج۲، ص۷۱ و مترجم، ج۳، ص۱۲۱.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 65 - 67.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۵٬۱۶۹

ویرایش