پرش به محتوا

نظام اداری در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۳۷: خط ۳۷:
تبصره ۳ ماده ۴ این قانون به [[صراحت]] رسیدگی به تخلفات به معنای رسیدگی منجر به [[اثبات]] جرم‌هایی که موضوع قانون [[مجازات‌های اسلامی]] می‌شود را از هیأت‌های رسیدگی‌کننده سلب کرده و از این راه تلویحا عمل هیأت‌های رسیدگی‌کننده را انتظامی و نه قضایی تلقی کرده است و در ماده ۲۵ آن قانون در صورت انطباق عنوان یکی از جرایم مندرج در قوانین جزایی بر [[تخلف]] ثابت شده، توسط هیأت‌های اداری رسیدگی‌کننده، هیأت‌ها [[مکلف]] شده‌اند پرونده امر را به [[مراجع]] قضایی ارسال دارند و بر اساس تبصره (۱) ماده مزبور، در حالت تفاوت مجازات‌های تعیین شده در دو نهاد هیچ کدام مانع از دیگری نخواهد بود.
تبصره ۳ ماده ۴ این قانون به [[صراحت]] رسیدگی به تخلفات به معنای رسیدگی منجر به [[اثبات]] جرم‌هایی که موضوع قانون [[مجازات‌های اسلامی]] می‌شود را از هیأت‌های رسیدگی‌کننده سلب کرده و از این راه تلویحا عمل هیأت‌های رسیدگی‌کننده را انتظامی و نه قضایی تلقی کرده است و در ماده ۲۵ آن قانون در صورت انطباق عنوان یکی از جرایم مندرج در قوانین جزایی بر [[تخلف]] ثابت شده، توسط هیأت‌های اداری رسیدگی‌کننده، هیأت‌ها [[مکلف]] شده‌اند پرونده امر را به [[مراجع]] قضایی ارسال دارند و بر اساس تبصره (۱) ماده مزبور، در حالت تفاوت مجازات‌های تعیین شده در دو نهاد هیچ کدام مانع از دیگری نخواهد بود.
در فصل [[مجازات]] قانون رسیدگی به تخلفات اداری در ماده ده، بجای مجازات واژه تنبیهات به کار رفته است که خود حاکی از تنبیهی و انتظامی بودن این قانون و مجازات‌های آن است<ref>فقه سیاسی، ج۷، ص۵۵۱-۵۵۳.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۵۱۲.</ref>
در فصل [[مجازات]] قانون رسیدگی به تخلفات اداری در ماده ده، بجای مجازات واژه تنبیهات به کار رفته است که خود حاکی از تنبیهی و انتظامی بودن این قانون و مجازات‌های آن است<ref>فقه سیاسی، ج۷، ص۵۵۱-۵۵۳.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۵۱۲.</ref>
==نظام اداری==
نظام اداری و [[رهبری]] همواره مشکل بزرگ نظامی، [[سیاسی]]، [[فرهنگی]] و [[تربیتی]] [[بشر]] در طول [[تاریخ]] بوده است، همانگونه که امروز نیز در [[جهان]] [[شاهد]] اهمیت فوق‌العاده و حساسیت و نقش تعیین کننده آن در [[حیات]] و [[رشد]] [[ملت‌ها]] و نیز در [[آینده جهان]] می‌باشیم.
هیچ‌گاه کمبود امکانات و نیروهای لازم برای حرکت تکاملی ملت‌ها، در زمینه‌ها و ابعاد مختلف [[زندگی اجتماعی]] به اندازه فقدان یا [[ضعف]] نظام اداری در بهره‌گیری از امکانات و نیروهای موجود اثر منفی و مخرّب نداشته است.
از آنجا که مشکل نظام اداری در رابطه با چگونگی رشد استعدادهای بیکران و نیروهای گسترده و پیچیده و بالقوه [[انسان‌ها]] و در دو بعد فردی و [[اجتماعی]] مطرح بوده است، هیچ‌گاه این مشکل برای [[انسان]] به صورت مقطعی و در رابطه با [[زمان]] و شرایط [[زندگی]] خاص نبوده و همواره به صورت عام و یک مسئله [[انسانی]] و برخواسته از سازوکار خاص زندگی انسان در تمامی زمان‌ها بوده و در هر نوع شرایط، [[فکر]] و میدان وسیعی از [[اعمال انسان‌ها]] را به خود مشغول کرده است.
نظام اداری در یک نگاه اجمالی عبارت است از استفاده حداکثر از منابع حداقل که بیشتر جنبه [[اقتصادی]] و استخدامی و مفهوم [[اداری]] دارد. نظام اداری همواره با ایجاد تغییرات مطلوب در [[سازمان]] همراه است و [[حفظ]] مناسبات موزون و معقول موجود و ایجاد [[روابط]] و هماهنگی‌های نو، به تناسب نیازهای بالقوه و بالفعل سازمان از لوازم ماهوی [[نظام مدیریت]] محسوب می‌شود.
در واژه‌ها و اصطلاحات [[اسلامی]] مفاهیم مشابه این مقوله‌ها را می‌یابیم.
#[[نظم]]: ایجاد مناسبات هدفدار در یک مجموعه؛
#[[حکمت]]: [[خلق]] یک مجموعه هدفدار با اجزای موزون و هماهنگ؛
#[[امامت]]: [[تربیت]] نیروهای بالنده و [[بسیج]] آنها در جهت خاص از راه ایجاد مناسبات انسانی و رابطه انسان با [[خدا]]. نظام اداری به این معنا بیشتر درصدد دگرگونی و رشد حداکثر استعدادهای اعضای [[جامعه]] یا سازمان است و ایجاد زمینه‌های [[تغییر]] مداوم مبنی بر اصول [[تعلیم و تربیت]]. بر اساس این معنا، [[نظام اداری]] به عالم [[اختیار]] منتهی می‌شود و از [[تحمیل]] و [[اعمال]] [[زور]] و استفاده از تلقین و شیوه‌های شست‌وشوی مغزی و ایجاد [[احساسات]] تند و غیرمنطقی و کاذب [[بی‌نیاز]] می‌شود. گاه از شیوه ایجاد [[شک و تردید]] و طرح [[پرسش]] برای ایجاد روزنه‌ها و بارقه‌هایی که مسائل در پرتو آن بازشناسی می‌شود، استفاده خواهد شد. در این نوع نظام اداری شناختن استعدادها و بارور کردن آن از اهم مسائل نظام اداری و [[رهبری]] است. در صورتی که در نظام اداری به مفهوم [[غربی]]، تکیه بر هرچه بیشتر بهره گرفتن از نیروی اعضای [[سازمان]] در جهت اهداف آن است و ایجاد مناسبات و تغییرات مداوم کمتر با [[ایمان]] و خواست و [[منطق]] مقبول اعضای سروکار دارد.
#[[قطبیت]]: از جمله اصطلاحات [[اسلامی]] مشابه با نظام اداری قطبیت است: {{متن حدیث|وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳.</ref>. نظام اداری کامل توأم با ایجاد مرکزیت در حرکت جمعی گروه و سازمان است و [[قدرت]] به مفهوم عام به نیروی محرک گفته می‌شود.
هر نوع نظام اداری، رهبری، [[امامت]] و قطبیت توأم با قدرت است و بدون آن حرکت و ایجادی در درون گروه و سازمان تحقق نخواهد یافت؛ [[زمان]] [[مظهر]] قدرت و راه اعمال آن می‌باشد.
با [[تأمل]] در اصول و عناوینی چون [[نظم]]، [[حکمت]]، [[عدالت]]، قطبیت و امامت [[ضرورت]] تحقق بخشیدن به [[سازماندهی]] و نظام اداری و رهبری در قالب یک نظام اداری منسجم و نیرومند و متناسب با [[نظام امامت]] روشن می‌گردد و اصولاً بسیاری از مسائل [[اداری]] و استخدامی به عنوان مقدمه و ابزار تحقق اهداف و آرمان‌های کلی [[اسلام]] غیر قابل تردید است.
خطابات کلی [[قرآن]] که به صورت [[وظایف]] همگانی مطرح شده [[مبین]] این ضرورت است و نیز [[دلایل]] خاصی که بر نظم و حکمت و [[تبعیت]] از رهبری [[ولی فقیه]] و [[دولت]] دارد و به‌طور کلی نظام اداری در اسلام شاخه‌ای از [[رهبری]] و [[امامت]] محسوب می‌شود و [[قطبیت]] [[امام]] احتیاج به [[ایجاد تشکیلات]] طولی و [[نظام اداری]] دارد<ref>فقه سیاسی، ج۷، ص۴۸۰ – ۴۷۸.</ref>.
نظام اداری کامل توأم با ایجاد مرکزیت در حرکت جمعی گروه و [[سازمان]] است و [[قدرت]] به مفهوم عام به نیروی محرک گفته می‌شود.
هر نوع نظام اداری، رهبری، امامت و قطبیت توأم با قدرت است و بدون آن حرکت و ایجادی در درون گروه و سازمان تحقق نخواهد یافت؛ [[زمان]] [[مظهر]] قدرت و راه [[اعمال]] آن است.
نظام اداری به تناسب نوع قدرت و منشائی که [[نفوذ]] و قدرت نظام اداری از آن ناشی می‌شود، به چند قسم قابل تقسیم است.
#نظام اداری طبقاتی که قدرت در آن از امتیازات و تشخصات طبقه‌ای به وجود می‌آید، و نوعی [[وابستگی]] به گروه و طبقه‌ای عامل نفوذ و [[مدیریت]] می‌شود، این نوع نظام اداری سرانجام با زیر پا گذاشتن معیارهای صحیح چون [[کاردانی]] و [[امانت]] به [[فساد]] کشیده خواهد شد؛
#مدیریت حزبی که از قدرت متکی به [[حزب]] ناشی می‌شود و تز طرفداران این مدیریت آنست که [[غنایم]] همواره به فاتحان تعلق دارد. در این نوع مدیریت سازمان به جای وسیله به [[هدف]] مبدل خواهد شد که جز [[حفظ قدرت]] هدف دیگری نخواهد داشت؛
#مدیریت [[محافظ]] که قدرت و نفوذ آن از راه [[حراست]] و [[حفاظت]] [[سنت‌ها]] و معیارهای ریشه‌دار و [[حاکم]] در [[جامعه]] تأمین می‌شود. گاه این معیارها که سرچشمه قدرت در جامعه است یک [[نظام ارزشی]] و یا [[ایدئولوژی]] حاکم است. مدیریت با تکیه بر این معیارها و اصول و [[محافظت]] از آنها قدرت لازم را برای رسیدن به اهدافش تأمین می‌کند. این نوع مدیریت مانع حرکت، [[رشد]] و موجب ایستایی خواهد شد؛
#نظام اداری مدیریت مبتنی بر [[لیاقت]] و امانت که قدرت و سلسله‌مراتب را در یک [[تشکیلات]] از راه [[تعهد]] و [[میزان]] لیاقت به‌دست می‌آورد، احتیاج مبرم به کارآیی توأم با امانت تشکیلات را بر آن می‌دارد که قدرت و [[مدیریت]] را به دست کاردان‌ترین و امین‌ترین افراد بسپارند. در این نوع مدیریت‌ها اغلب [[ترس]] از [[دیکتاتوری]] و [[خودکامگی]] تقلیل می‌یابد و نیاز به کارآیی در [[سازمان]] تأمین می‌شود، ولی سرانجام [[جنگ]] [[تخصص]] و [[تعهد]]، [[لیاقت]] و [[امانت]] و بالاخره تخصص‌های مهار نشده و خبره‌های ساخته نشده، موجب آن خواهد شد که به تدریج معیارهای دیگر به [[فراموشی]] سپرده شود و متخصصان به دنبال معیارهای دیگر بروند؛
#[[نظام اداری]] [[دموکراتیک]] که در آن [[قدرت]] از [[اراده]] و [[آرای عمومی]] اعضای سازمان نشات می‌گیرد و [[مدیر]] به اتکای [[رأی]] مجموعه تشکیل‌دهنده سازمان، از قدرت و [[نفوذ]] برخوردار می‌شود. در این نوع نظام اداری نیز مشکلاتی به وجود خواهد آمد که [[مشروعیت]] آن را به زیر سئوال خواهد کشید، از آن‌جمله می‌توان به کیفیت [[انتخابات]] و [[حق]] تضییع شده [[اقلیت]] و بالاخره عدم تداوم [[اکثریت]] در تمامی دوران نظام اداری اشاره کرد؛
#مدیریت دولتی که قدرت خود را از سلسه‌مراتب دولتی کسب می‌کند و در [[حقیقت]] باید آن را مدیریت [[قانون]] نامید؛ زیرا [[دولت]] نیز به اتکای قانون چنین قدرتی را به مدیر و [[فرمانده]] [[تفویض]] می‌کند. از آنجا که قدرت دولت نیز خود اغلب از اراده و [[رأی اکثریت]] [[مردم]] ناشی می‌شود، سرانجام این مدیریت همان خواهد بود که در مدیریت دموکراتیک گفته شد؛
#مدیریت شخصی که منشأ قدرت و نفوذ آن در سازمان [[خلاقیت]] و [[ابتکار]] شخص مدیر است که مدیریت «کاریزماتیک» نامیده می‌شود؛
#نظام اداری [[اسلامی]] که قدرت در آن از دو ریشه نشأت می‌گیرد و دارای دو خصیصه نیز است.
##رأی و اراده کسانی که مجموعه، گروه و [[تشکیلات]] را برای اهداف مورد نظر به وجود آورده و حرکت می‌کنند {{متن قرآن|حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«پناه مردم» سوره آل عمران، آیه ۱۱۲.</ref>.
##خواست و [[حاکمیت الهی]] که مدیریت در قوس نزولی آن در یکی از سلسله‌مراتبش قرار می‌گیرد {{متن قرآن|حَبْلٍ مِنَ اللَّهِ}}<ref>«در پناه خداوند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۲.</ref>.
خصیصه اول [[رهبری]] به معنای تبلور [[شخصیت]] و [[اراده جمعی]] است، در [[کلام]] و عمل [[رهبر]]. و خصیصه دوم [[هدایت معنوی]] و [[رشد دادن]] به استعدادها و ایجاد حرکت مداوم در افراد و [[جامعه]] ([[مدیریت]] و [[فرماندهی]] مکتبی).
اغلب برای [[نظام اداری]] اهدافی به قرار زیر ذکر می‌شود:
#برپایی و تشکیل [[سازمان]] و [[نظام]] و استقرار مناسبات و [[ایجاد تشکیلات]] در جهت اهداف خاص؛
#[[حفظ]] مناسبات معقول و موزون در سازمان؛
#[[تحکیم]] مناسبات و ایجاد [[هماهنگی]] بیشتر بین کادرها و بخش‌های وابسته؛
#ایجاد [[تعادل]] در [[روابط]] و اصطکاک قدرت‌ها و [[اختیارات]]؛
#تحرک بخشیدن به سازمان و ایجاد زمینه‌های [[رشد]] و [[شکوفایی]] بیشتر؛
#افزایش سرعت و کارآیی بیشتر سازمان؛
#پیچیده‌تر کردن مناسبات برای رسیدن به هدف‌های دورتر و [[نوآوری]] سازمان؛
#حداکثر استفاده از حداقل منابع و امکانات با رشد استعدادها؛
#ایجاد حداکثر تغییرات مناسب در سازمان؛
#تطبیق مستمر سازمان با عوامل متغیر محیط
گاه علاوه بر این اهداف کلی، اهداف خاصی بر [[تشکیلات]] و نظام اداری [[حاکم]] می‌شود که به همین لحاظ قلمروی نظام اداری را محدود می‌کند.
این اهداف ممکن است: [[سیاسی]]، [[اقتصادی]]، [[علمی]]، تحقیقاتی، اطلاعاتی، نظامی و نظایر آن باشد و از این‌رو نظام اداری نیز به [[رهبری سیاسی]]، نظامی، [[اداری]]، صنعتی و اقتصادی، مدیریت علمی و تحقیقاتی و اطلاعاتی، و مشابه آن تقسیم می‌شود<ref>فقه سیاسی، ج۷، ص۴۸۷-۴۷۹.</ref>.
محور اصلی یک مجموعه که تحت عنوان نظام شناخته می‌شود، تمرکز عملیات مشترک اجزای تشکیل دهنده آن و رابطه تعاملی اجزای آن و هدفدار بودن تمرکز به منظور رسیدن به هدف‌های خاص مورد نظر است. نظام اداری به این معنا را در سراسر [[تاریخ اسلام]] و به ویژه در مقاطع خاصی از آن می‌توان [[مشاهده]] و بررسی کرد. نظام اداری در واقع جزو جدایی‌ناپذیر [[دولت]] و نمودار ساختار آن است. شکل‌گیری نخستین دولت در [[مدینه]] پس از [[هجرت پیامبر]]{{صل}} حکایت یک نظام اداری نوبنیاد در [[آیین جدید]] بود.
این [[پدیده اجتماعی]] در سرزمینی به وجود آمد که شمال شرقی آن تحت [[سیطره]] [[ایران]] و شمال [[غربی]] آن [[فرمانبردار]] [[روم]] بود و در جنوب با [[نظام قبیله‌ای]] (فاقد نهادهای دولتی) [[زندگی]] [[بدوی]] را می‌گذراند. [[اسلام]] در [[قلب]] این [[سرزمین]] یعنی [[مکه]] طلوع و در [[مدینه]] ارکان یک [[نظام]] منسجم و مقتدری را بنیان نهاد.
[[دستگاه اجرایی]] در [[عصر نبوی]] از سه نهاد تشکیل می‌شد که دارای مسئولیت‌های معین و هر کدام از آنها بر عهده مسئولی قرار داده می‌شد:
#[[نهاد نظامی]]: به دلیل اهمیتی که مسائل [[دفاعی]] و [[امنیتی]] در عصر نبوی داشت، امور نظامی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود و با تعیین [[فرمانده]] برای هر منطقه و ایالت مسئولیت‌های اجرایی این نهاد مشخص می‌شد. تعیین [[امیر]] و فرمانده نظامی اختصاص به نیروهای اعزام برای عملیات [[جنگی]] نداشت، بلکه در میان هیأت‌های اعزامی برای اداره ایالت‌ها که اغلب از سه نفر تشکیل می‌شد، یکی از آنها [[مسئولیت]] [[فرماندهی نظامی]] را بر عهده داشت؛
#نهاد تقنینی ([[تبلیغ احکام]]): یک عضو هیأت اعزامی همواره کسی بود که به [[احکام]] آشنایی داشت و مسئولیت آشنا کردن [[مردم]] با [[احکام الهی]] را بر عهده می‌گرفت. گاه همین فرد مسئولیت‌های [[قضایی]] را هم بر عهده داشت؛
#نهاد [[اجرا]]: در [[نظام اداری]] در عصر نبوی، [[مسئولیت‌ها]] و سلسله‌مراتب در کل [[امانت]] تلقی می‌شد و [[احساس]] [[وظیفه]] اساس این نظام را تشکیل می‌داد و به همین دلیل سلسله‌مراتب نظام بر [[امر و نهی]] [[کورکورانه]] و مستبدانه متکی نبود و [[شورا]] در درون این نظام کوچک‌ترین فرد را به بالاترین [[شخصیت]] آن [[ارتباط]] می‌داد.
نظام اداری عصر نبوی به تدریج با نهاد چهارمی مجهز شد که مأموران آن، عهده‌دار [[جمع‌آوری زکات]] یعنی عمده‌ترین [[منبع مالی دولت]] مدینه بودند و به آنها [[جابی]] گفته می‌شد.
[[جابیان]] تحت امر هیچ‌کدام از نهادهای سه‌گانه ایالت‌ها نبودند و زیرنظر شخص [[پیامبر]]{{صل}} به وظیفه جمع‌آوری [[درآمدهای عمومی]] [[دولت]] مدینه [[اشتغال]] داشتند. جابیان توسط شخص پیامبر{{صل}} مورد [[حسابرسی]] قرار می‌گرفتند<ref>فقه سیاسی، ج۷، ص۴۵۲-۴۴۹.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۶۹۱.</ref>
==نظام اداری و آفات آن==
[[آسیب‌شناسی نظام اداری]] از اهم مسائل [[نظام اداری]] در [[اندیشه]] [[اسلامی]] است به همان اندازه که نظام اداری [[اسلام]] شرایط و ضوابط مکتبی و توانایی‌های تخصصی و [[علمی]] لازم را دارد به تناسب کمبود، یا [[ضعف]] این شرایط و توانایی‌ها آفت‌هایی دامنگیر نظام اداری می‌شود که اگر شناخته و [[پیش‌گیری]] نشود، نظام اداری نه‌تنها توان انجام مسئولیت‌های خود را از دست می‌دهد بلکه به ضد خود تبدیل می‌شود و به‌جای [[گره‌گشایی]] از [[جامعه]] بر [[مشکلات]] آن می‌افزاید.
[[مسئولیت]] نظام اداری، توانی است که همه [[انسان‌ها]] آن را دارند ولی وقتی تناسب مسئولیت با [[توانایی]] از نظر [[تعهد]] و [[علم]] به‌هم خورد، ناگزیر زمینه [[رشد]] آفت‌های نظام اداری فراهم می‌شود. اهم [[آفات نظام اداری]] به‌طور اختصار به این صورت می‌شود:
١. [[سستی ایمان]]: [[ایمان]] دارای سلسله‌مراتب متفاوتی است. [[رسول اکرم]]{{صل}}: {{متن حدیث|الإِيمانُ قَولٌ وَ عَمَلٌ يَزِيدُ وَ يَنقُصُ}} هرگاه آفت سستی ایمان در نظام اداری ظاهر گردد نه‌تنها صلاحیت چنین مدیری مورد تردید قرار می‌گیرد، اصولاً از آنجا که انگیزه‌های عمل [[انسان]] [[بی‌ایمان]] یا [[سست‌ایمان]] با انگیزه‌های عمل انسان با ایمان یا قوی‌الایمان متفاوت است و از نظر کمی و کیفی در نفس عمل اثرات متفاوتی دارند و نیز در [[میزان]] توانایی [[مدیر]]، اثر مستقیم دارد، ناگزیر نظام اداری اسلامی باید با آن به عنوان یک آفت [[مبارزه]] کرده و به همین دلیل است که اسلام بر [[جهاد اکبر]] و [[خودسازی]] و [[تربیت معنوی]] و ارتقای ایمان تأکید کرده است؛
۲. ضعف [[بینش علمی]]:
[[مدیریت]] هر [[سازمان]] به تناسب گستردگی و پیچیدگی سازمان خود باید به میزان علم و [[تخصص]] [[تجربه]] بیفزاید و [[غفلت]] از این معیار اسلامی در [[گزینش]] مدیران موجب خسارت‌های جبران‌ناپذیر خواهد بود؛
۳. عدم [[برنامه‌ریزی]]:
علی{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|قِفْ عِنْدَ كُلِّ أَمْرٍ حَتَّى تَعْرِفَ مَدْخَلَهُ مِنْ مَخْرَجِهِ‌}}<ref>الحیاة، ج۱، ص۳۰۴.</ref> در هر کاری نخست درنگ کن و [[فکر]] کن و ورود و خروج و برنامه کار را بشناس آنگاه عمل را آغاز کن. بی‌برنامگی مدیریت را از صلاحیت خارج می‌کند و [[سازمان]] را تباه و نیروها و امکانات را نابود می‌سازد؛
۴. [[یکسونگری]]:
یکسونگری [[مدیر]] را از وسعت نظر بازمی‌دارد و او را در [[تصمیم‌گیری]] وعمل دچار [[اشتباه]] می‌کند. علی{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|مَنْ جَهِلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ أَعْيَتْهُ الْحِيَلُ}}<ref>الحیاة، ج۵، ص۶۲.</ref>.
۵. [[سستی اراده]]:
سستی اراده موجب تأخیر و [[سهل‌انگاری]] در انجام [[وظایف]] می‌شود و سرانجام به تضییع [[حقوق]] می‌انجامد؛
۶. [[خود محوری]]: [[خودمحوری]] نوعی [[استکبار]] درونی است که آثار شوم آن در عملکرد سازمانی به مثابه استکبار در عمل [[سیاسی]] و [[اقتصادی]] [[جامعه]] است. اصولاً خودمحوری به [[تباهی]] می‌انجامد. {{متن حدیث|لَا رَأْيَ لِمَنِ انْفَرَدَ بِرَأْيِهِ‌}}<ref>بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۰۵.</ref>؛
۷. [[خشونت]]:
آفت خشونت خنثی کننده نقش [[مدیریت]] است؛
۸. [[دخالت مستقیم در کارها]]:
این عمل [[اعتماد]] نیروها را از میان می‌برد و [[میزان]] [[کارایی]] آنها را کاهش می‌دهد؛
۹. [[استتار]] و [[حاجت]] گرفتن:
جدایی مدیریت از ارباب حاجت و استتار نسبت به نیروهای سازمان تحت [[مدیریتی]]، مدیر را از واقعیت‌ها دور می‌سازد و [[ارتباطات]] سازمان را مختل می‌کنند و [[نظارت]] وی را [[ضعیف]] می‌کند {{متن حدیث|‌وَ اجْعَلْ لِذَوِي الْحَاجَاتِ مِنْكَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِيهِ شَخْصَكَ وَ تَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>؛
۱۰. [[ناسپاسی]]:
ناسپاسی و کفور بودن [[خصلت]] [[نکوهیده]] برای هر [[انسان]] است ولی در مدیریت می‌تواند در حد یک آفت زیان‌بخش مورد توجه قرار گیرد {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ لَكَفُورٌ}}<ref>«به راستی آدمی ناسپاس است» سوره حج، آیه ۶۶.</ref>.
۱۱. [[تکبر و طغیانگری]]:
هر [[انسانی]] ممکن است به تکبر و طغیانگری دچار گردد {{متن قرآن|كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى}}<ref>«حاشا؛ انسان سرکشی می‌ورزد * چون خود را بی‌نیاز بیند» سوره علق، آیه ۶-۷.</ref>. ولی خطر وقتی صدچندان می‌شود که این آفت به مدیریت سرایت کند؛
۱۲. [[شتابزدگی]]:
[[قرآن]] انسان را بالطبع، [[عجول]] و شتاب‌زده معرفی کرده است {{متن قرآن|وَكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا}}<ref>«و آدمی بدی را چنان فرا می‌خواند که نیکی را و آدمی شتابگر است» سوره اسراء، آیه ۱۱.</ref> ولی به عنوان یک خصلت نکوهیده و خطرناک در مدیریت خطر شتابزدگی بیش از [[میزان]] خطری است که [[انسان]] در کارهای فردی و عادی خود با [[شتابزدگی]] به استقبال آن می‌شتابد؛
۱۳. [[لجاجت]] و [[خشک‌سری]]:
منطقی بودن و هیچ سخنی را بدون دلیل نپذیرفتن و در برابر [[باطل]] ایستادن، غیر از لجاجت و خشک‌سری است. این [[خصلت]] در انسان موجب [[تباهی]] [[نظام اداری]] هم هست. [[مدیر]] [[شایسته]] باید با [[حسن نیت]] و [[اعتماد]] به [[منطق]] و [[استدلال]] و [[احترام]] به آرای دیگران این خصلت را در خود بمیراند؛ زیرا که {{متن قرآن|وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا}}<ref>«و آدمی از هر چیزی پرخاشگرتر است» سوره کهف، آیه ۵۴.</ref>.
۱۶. [[فخرفروشی]] و [[امتیاز‌طلبی]]:
از خود [[راضی]] بودن و به دیگران [[فخر]] فروختن و خود را از دیگران ممتاز شمردن، آفتی است که می‌تواند تمامی تلاش‌های یک مدیر کاردان و لایق را خنثی و [[موفقیت]] او را ناچیز گرداند. انسان اگر به حال خود رها شود دچار این آفت نکبت‌بار می‌شود {{متن قرآن|إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ}}<ref>«او سخت شادمان و خویشتن‌ستای است» سوره هود، آیه ۱۰.</ref>[[تواضع]] در مدیران می‌تواند در متوقف کردن [[رشد]] این خصلت منفی در درون [[آدمی]] و ریشه‌کن کردن آن مؤثر باشد؛
۱۵. عدم [[پویایی]]:
حرکت، خصیصه هر موجود زنده است. یک [[سازمان]] و [[مدیریت]] آن وقتی زنده است که پویا و پیشرو باشد، ایستایی در مدیریت و ایجاد وقفه در روند سازمان به معنای [[مرگ]] نظام اداری است {{متن حدیث|مَنِ اسْتَوَى يَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ‌}}؛
۱۶. [[تسویف]]:
کار امروز به فردا واگذار کردن (تسویف) نمودار فرار مدیر از [[مشکلات]] روزمره است و اگر این کار تکرار شود، آفت خطرناکی، [[نظام]] [[اداری]] را به تباهی می‌کشاند. [[امام صادق]]{{ع}} آن را به دریایی [[تشبیه]] کرده که غریق را به کام خویش می‌گیرد {{متن حدیث|إِيَّاكَ وَ التَّسْوِيفَ فَإِنَّهُ بَحْرٌ يَغْرَقُ فِيهِ الْهَلْكَى}}<ref>فقه سیاسی، ج۷، ص۴۹۸ – ۵۰۳.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۶۹۵.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۶۹۳

ویرایش